مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
پیر چنگی
حوزه های تخصصی:
بدنه و ساختار کلی داستان پیر چنگی مثنوی مولانا گذشته از جزئیات متفاوت روایتهای آن و نیز فارغ از کارکردها و استنتاجهای عرفانی که در متون صوفیه بر آن عارض شده است، رگه ها و نشانه هایی از هنر و سنت «گوسانی» را با خود دارد. سنت «گوسانی»، سنت موسیقایی - ادبی ایران پیش از اسلام است که نشانه هایی از آن را تا دوره مادها می توان در منابع بازجست و در تمام دوره های بعد و نیز در دوره اسلامی به حیات خود ادامه داده است. پیر چنگی مثنوی و سایر منابع گرچه شخصیتی داستانی است، حکایت او در گونه های متفاوتش، الگویی است برگرفته از شخصیت هنرمندان گوسان و حکایت ایشان تصویری است واقعی از زندگی و حیات گوسانان. در این مقاله ماخذ شناسی و ژرف ساخت این داستان و گونه های مختلف آن را در سنت گوسانی و حیات اجتماعی گوسانان باز خواهیم جست.
«گناه مقام توبه؛ تحلیل مقام توبه از حسنه تا سیئه، در داستان «پیر چنگی» از مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولانا را «قرآن عجم» نامیده اند. این اثر ارزشمند و متعالی سرشار از اندیشه ها، تعالیم و معارف عرفانی است. موضوعات مهم عرفان و تصوف مانند توکل، رضا، تسلیم، زهد، محبت، صبر، توبه، فنا و بقا و مانند آن را می توان در آن بررسی و تحلیل کرد. مولوی بسیاری از موضوعات مهم عرفانی را که در متون متصوفه نیز به آن ها پرداخته شده، در قالب داستان، به شکلی عملی و با شور و حرارتی ویژه بیان کرده و از این طریق آن ها را جذاب تر و تأثیرگذارتر ساخته است. این شیوه مخاطبان بسیاری را مجذوب خود ساخته است. یکی از این موضوعات عرفانی توبه است که به خصوص در داستان «پیر چنگی» قابل بررسی است. در میان عرفا و متصوفه دیدگاه های مختلفی درباب توبه هست. نگاه مولانا به توبه، ابتدا متناقض و دوگانه به نظر می رسد. مولانا در این داستان به تبیین توبه از بدایت بیداری دل تا نهایت استغراق و فنا پرداخته است. از دیگر عناصر مهم قابل بررسی در این داستان، خواب و رؤیا است. خواب و رؤیا در این داستان رسانة ارتباط با عالم معناست. مولانا در این داستان با کسانی موافق و همرأی است که معتقدند در عالی ترین درجات توبه، هشیاری تائبْ گناه است و او باید از هستی خود دست بکشد و از توبه نیز توبه کند.
ساختار روایت در سه روایت از پیر چنگی با تأکید بر دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش مؤلفه های روایی (زمان دستوری، وجه، صدا) را از دیدگاه ژرار ژنت، در سه روایت از داستان پیر چنگی بررسی می کند. حکایت پیر چنگی، نخستین بار در اسرارالتوحیدروایت می شود؛ پس از آن عطار نیشابوری و مولانا آن را با اندک تغییری بازگو می کنند. در این گفتار وجوه تمایز این سه روایت بیان می شود. حکایت پیر چنگی با نام مولانا مشهور شده است. شیوه روایت گری و نوع روایت این داستان، در اسرارالتوحیدمتفاوت است. منوّر از سازوکارهای روایت در سطحی بالاتر از دو روایت دیگر بهره می برد. تفاوت های روایی حکایت اسرارالتوحیدبا دو حکایت دیگر عبارت است از: ترتیب روایت در این حکایت به شکل خطی نیست. نویسنده با رجوع به گذشته، داستان را روایت می کند؛ اما دو روایت دیگر کاملاً به شکل لحظه ای و خطی روایت می شود. فاصله، محصول حضور راوی در روایت است. فاصله در این روایت نسبتاً زیاد است؛ اما در دو روایت دیگر کمترین فاصله مشاهده می شود. دیدگاه در این روایت کانون درونی (Internally-Focalized) و از نوع «کانون درونی بازنمود همگن» است؛ اما دو حکایت دیگر کانون ندارد و از نوع «بازنمود ناهمگن» است. راوی حکایت اسرارالتوحیدداخل روایت خود است. راوی از شخصیت های فرعی به شمار می آید؛ یعنی همگن (Homodiegetic) است؛ اما راوی حکایت مولانا و عطار هر دو خارج از روایت خود هستند.
تجربه عرفانی در «موقعیت های مرزی» و بازتاب آن در مثنوی (مطالعه موردی حکایت های پیر چنگی و موسی و شبان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات اخیر، عرفان را به سه حوزه تجربه عرفانی، سلوک عرفانی و نظریه عرفانی تقسیم می کنند و درباره تقدم و تأخر آن ها نسبت به یکدیگر، آرا و عقاید مختلفی وجود دارد. گاهی مبانی نظری را مقدم بر سلوک و تجربه می دانند و می گویند تا فرد از حیث معرفتی صاحب اطلاع نباشد، به سلوک عرفانی دست نمی زند تا از این طریق تجربه عرفانی را حاصل کند و گاه تجربه را بر هر دو حوزه دیگر مقدم می دارند. صرف نظر از این بحث، این مسئله که «تجربه عرفانی» در چه موقعیت و تحت چه شرایطی به سراغ شخص سالک می آید، موضوع مهمی به شمار می رود. یکی از پاسخ های احتمالی به مسئله مذکور این است که سالک هنگامی که در «موقعیت های مرزی» قرار می گیرد - یعنی در لحظات بحرانی اعم از عجز و ناتوانی وجودی، حیرانی حاصل از آگاهی نامعهود، احساس خلأ معرفتی و بی معنایی و... - با تمام وجود به سوی نیرویی مافوق بشری و طبیعی مایل می شود و در آن احوال، چیزی را درمی یابد که از آن به تجربه عرفانی تعبیر می شود. این تجربه غیر از شور و شعف و حیرانی، موجب صیرورت شخصیت سالک و تعالی معنوی او می شود. در این جستار، دو داستان تمثیلی- نمادین «پیر چنگی» و «موسی و شبان» را با محوریت تجربه عرفانی که شخصیت های اصلی آن ها در موقعیت های مرزی از سر می گذرانند، بررسی خواهیم کرد. در هر دو حکایت، شخصیت های اصلی (پیر چنگی و شبان) در موقعیتی مرزی و به واسطه شخصی دیگر، به ترتیب، عمر بن خطاب و موسی (ع)، وارد تجربه ای نامعهود می شوند و سلوک معنوی را تا عالی ترین مدارج طی می کنند. مولانا در هر دو حکایت، بر این امر تأکید می کند که شرط وصول به مقامات معنوی، چنانکه در تصوف رسمی بر آن پای می فشارند، آگاهی پیشینی (علم تصوف) و ازسرگذراندن سیروسلوک رسمی (ریاضت) نیست، بلکه خود را در معرض (موقعیت) معنا قراردادن و اغتنام فرصت های تکرارناشونده، مایه نجات معنوی انسان است.
تحلیل نظام های گفتمانیِ داستان «پیرِ چنگی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تالستان ۱۳۹۹شماره ۸۴
7 - 32
حوزه های تخصصی:
کنش در متون عرفانی تحت تأثیر عواملی رخ می دهد که فضای مناسبی برای بیان عرفانی فراهم می آورد. این عوامل می توانند درنتیجه فرآیندهای القایی، تجویزی، رخدادی و یا زاده و زاینده نظام های تنشی و شوشی باشند. سرچشمه این عوامل به تقابل های دوگانه بازمی گردد که نظام تفکر انسان بر آن استوار شده است و بحث پیرامون آن از زمان ارسطو آغاز و در مطالعات ساختارگرایانه و نشانهشناسانه کسانی چون سوسور، فروید، پیرس، موریس، گرماس و... در قرن بیستم ادامه پیدا کرده است. بر پایه همین تقابل ها در رویکردی از علوم نشانه- معناشناسی می توان به سازوکارهای تولید معنا در نظام گفتمانی با ابعاد مختلف حسی- ادراکی، شناختی و زیبایی شناختی اثر پرداخت. در این مقاله با بررسی «نظام های گفتمانیِ» داستان «پیرِ چنگی» به مثابه نمونه ای از داستان های منظوم مثنوی معنوی مولانا، جایگاه نظام کنشی، شوشی، تنشی و بُوشی در آن مشخص و گذر شخصیت اصلی «پیرِ چنگی» از حالت نابسامان اولیه به حالت بسامان پایان داستان بیان شده است. نتیجه تحلیل، بیانگر نقش پررنگِ نظام شوشی در جهشِ اصلی داستان است؛ چنانکه در پی یک «لحظه- بارقه»، پیرِ چنگی شخصیتی به باور رسیده می یابد. جذابیت این داستان برای خوانش مکرر، همانگونه که خود مولانا در آخر داستان اشاره می کند، وامدار حضور سوژه بُوشی است.
انسان خود شکوفا؛ بررسی تطبیقی شخصیت در پیر چنگی و شعبده باز نتردام بر اساس کهن الگوهای یونگ و الگوی روانشناسی آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان پیر چنگیاز مثنوی مولوی حکایتی به نظم با مضامین عرفانی است که در دفتر اول این اثر ادبی آمده است. بین این داستان و داستان شعبده باز نتردام نوشته آناتول فرانس نویسنده فرانسوی شباهت های بسیاری از نظر محتوا و شکل وجود دارد. شخصیت اصلی این داستان، شعبده بازی به نام «بارنابا» از جهات بسیاری به شخصیت اصلی داستان پیر چنگی شباهت دارد. در این مقاله که به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا انجام گرفته است سعی شده تا با بهره گیری از کهن الگوهای یونگ به عنوان بن مایه ناخوداگاه در بررسی و مقایسه تطبیقی این دو شخصیت و نیز بر اساس اصول روانشناسی انسانگرایانه آبراهام مزلو برای ارائه الگویی از یک انسان خودشکوفا خوانشی تطبیقی و انتقادی انجام گیرد. همچنین با طرح این سؤال که قهرمانان این دو داستان تا چه حد منطبق بر ویژگی های ارائه شده توسط مزلو برای افراد خودشکوفا بوده اند به این مسأله بپردازیم که نقش و جایگاه جامعه و جهان بینی حاکم بر آن به عنوان امری مؤثر در تحول روحی و روانی انسان ها تا چه حد در مورد شخصیت های این دو داستان مصداق دارد و اینکه در نهایت پیر چنگی توانسته با پا گذاشتن بر هوای نفس خود موجبات رضای خداوند را جلب کند یا خیر؟؛ یا شعبده باز توانسته به چه میزان از تعالی روحی در توجه به معنویات نائل شود؟!
بررسی شیوه ی روایت تمثیلی «پیر چنگی» در مثنوی از منظر پسامدرنیسم
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی از نظر نوآوری در شیوه های روایت در میان متون کهن ادب فارسی، اثری منحصر به فرد است. شگردهای بدیع مولوی در بازروایت حکایت ها – که پیش از مثنوی در آثار دیگر ادب فارسی ذکر شده اند- گاه تا به جایی پیش می رود که نزدیکی ها و شباهت هایی را به روایت های مدرن و پسامدرن به نمایش می گذارد. یکی از حکایت های متفاوت و نوآورانه ی مثنوی، حکایت «پیر چنگی» است. مولوی در پرداخت این روایت، تغییرات بسیاری ایجاد کرده و آن را از شکل اصلی که در کتاب اسرارالتوحید محمد بن منور ذکر شده دور کرده است. در پژوهش حاضر روایت تمثیلی مولوی از «پیر چنگی» از منظر نقد پسامدرن و با کمک آرای برایان مک هیل (Brian McHale) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتیجه ی به دست آمده نشان می دهد که در این داستان شواهدی از مرگ مؤلف، خودمختاری شخصیت، افول کلان روایت، پایان باز و تداخل دنیاهای موازی (دنیای واقعی و تخیلی) را می توان مشاهده کرد.
تحلیل ساختار روایی، نقد متن و بازخوانی داستان «پیرچنگی» براساس روایت شناسی بلاغی
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، ساختار روایی براساس روایت شناسی بلاغی و بازخوانی نقد و تفسیر شده است. مولوی در پیرنگ داستان از داستان ضمنی و روایت بهره گرفته و سعی در بازسازی نمادین اندیشه و آرای خود دارد. «پیر رامشگرِ چن گی» هسته اصلی داستان را تشکیل می دهد. مهم ترین تنش و ناپایداری که در متن روایت وجود دارد، حول وضعیت پیرمرد رامشگر می گردد و هسته مرکزی تئوری و ایده شاعر را تشکیل می دهد. ساختار این داستان را می توان براساس نظریه های روایت شناسی، عناصر داستان و پلات یا پیرنگ مطالعه کرد. وجود «انسجام متن»، زمینه اصلی چنین مطالعاتی است. این فرضیه چارچوب و سرفصل های به خصوصی دارد که در پیکره و متن پژوهش، تک تک آنها بررسی و تبیین شده است. شاعر، آگاهانه این گونه ساختار روایی را برگزیده تا به وسیله شخصیت ها و اتفاقات داستان، خیزاب ها و وقوع پدیده های پیش بینی ناپذیر در مسیر داستان و عوامل دیگر، مفاهیم خاصی را القا کند. شاعر (راوی) با این ترفند، هم مخاطب را در اختیار دارد و هم منطق و استدلال خود را. در این مقاله، تحلیل محتوایی شیوه بررسی اشعار است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل داده های متن، به ابعاد گوناگون سؤال های طرح شده پاسخ داده شده است.
تحلیل داستان پیر چنگی برپایه الگوی روایی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: داستان پیر چنگی ازجمله داستان های جذّاب مولوی در دفتر اول مثنوی است که خوانش های متفاوتی از آن صورت گرفته و هر خوانش، یکی از ابعاد معنایی و وجوه پنهان آن را برکاویده است. در این پژوهش، به تحلیل ساختار روایی این داستان برپایه الگوی روایی گریماس پرداخته می شود. هدف اصلی، ترسیم طرح روایی و فهم موضوع اصلی داستان از راه تشخیص کارکرد و کنش است؛ ضمن اینکه به پرسش های زیر به گونه ای مشخص پاسخ داده می شود: کارکرد اصلی این داستان که پایه طرح روایی آن را شکل می دهد، چیست؟ داستان های ضمنی ای که درون این داستان آمده اند و به نوعی اجزای تشکیل دهنده کل نظام روایی هستند، چه مسئله ای را برای کارکرد اصلی در این داستان تقویت می کنند؟ فرض پژوهش بر این است که از میان همه کارکردهای شامل در داستان پیر چنگی، دو کارکرد می تواند کارکردهای اصلی باشد؛ این دو کارکرد، دو درون مایه اصلی را در این داستان می پرورد؛ نخست «طلب مال» که پیر چنگی با نواختن چنگ از خداوند می طلبد و دوم، «قضاوت سطحی و آگاهی نداشتن از حقیقت اصلی». از میان این دو کارکرد مهم، یکی از آنها را می توان به کمک تحلیل ارتباطِ معانی پنهان داستان های ضمنی، با یکی از این دو کارکرد و ترسیم طرح پیرنگ داستان براساس الگوی روایی گریماس، هسته اصلی همه کارکردها شناخت. روش در این پژوهش، ساختار روایی داستان پیر چنگی مثنوی برپایه الگوی روایی گریماس تحلیل می شود. یافته ها و نتایج: نتیجه پژوهش نشان می دهد که با دقت در ژرف ساخت روایت و عامل های کنشی در این داستان، کارکرد پایه «بیرون شدن پیر چنگی از مکان بسته به بیابان» برای شکل گیری درون مایه اصلی داستان، یعنی « آگاهی نداشتن از حقیقت اصلی» است؛ زیرا هم زیرساخت روایی و هم داستان های ضمنی، نظامی را برای فُرم بخشیدن به این کارکرد و درون مایه شکل می دهند.