فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۰۶۱ تا ۱۰٬۰۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
توجه به مقولة سیر و سلوک در ادبیات داستانی تمام دوران کلاسیک تا مدرن را در برمی گیرد و این ژانر ادبی در تمام کشورهای جهان با رویکردهای متفاوت سبکی و داستانی همواره مطرح بوده است. آثار بسیاری حرکت انسان به سمت تعالی و خدا را تحت عنوان عرفان یا سیر و سلوک مورد توجه قرار داده و گاه به بازتعریف هایی از این مفهوم رسیده اند. کتاب سه شنبه ها با موریاثر نویسنده آمریکایی میچ آلبوم یکی از داستان هایی است که به مراتب کمال آدمی در یک زمینة داستانی واقعی پرداخته است. در این مقاله با روش توصیفی کتابخانه ای نخست شاخص ها و بن مایه های عرفانی که به طور مشخص اساس فرایند سلوک در این رمان قرار گرفته را مشاهده کرده و پس از طبقه بندی آنها را با عرفان های سنتی تطبیق داده ایم. در پایان به این نتیجه رسیدیم که روند ماهیت سلوک در ذهن نویسنده امروز به نوعی دگردیسی رسیده است؛ به این مفهوم که واژه های پیر، بیداری و آگاهی که تعاریف مشخصی در عرفان کلاسیک داشته اند، در عصر نوین با حفظ همان مفهوم، شکل و سیاقی متفاوت یافته اند. در این پژوهش با طبقه بندی مراحل سلوک شخصیت اصلی داستان، به اندازه های ظرف ادبیات داستانی معاصر جهان تأکید شده است.
جایگاه گونه های تمثیل در حکایات تمثیلی مصیبت نامه عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
قهرمان مصیبت نامه «سالک فکرت» است که به دنبال شناخت حقیقت است. آنچه در مصیبت نامه نشان داده شده تلاش روح و فکر آدمی در جهت پی بردن به حقیقت و کنه معنی وجودی خداست که آن را در خود می یابد. در لابه لای این حکایات تمثیلی مواردی نغز از تشبیه، تمثیل، مثل، استعاره تمثیلیه و اسلوب و معادله به چشم می خورد. در این تحقیق محققان در پی یافتن آنند که عطار در مصیبت نامه چگونه از تمثیل بهره برده و از چه انواعی بهره گرفته است، انواع تمثیل چه تأثیری در بیان شاعر داشته، ساختار تمثیل در حکایات تمثیلی مصیبت نامه چگونه است به شیوه کتابخانه ای و از طریق فیش برداری به توصیف و تحلیل داده ها پرداخته شده است.
دو [یا چند]لایگی در رمان های تمثیلی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۹
151-178
حوزههای تخصصی:
چکیده در ادبیات داستانی معاصر رمان هایی هست که زمینه واقعگرایانه دارند؛ اما برخی از عناصر آن ها غیرواقعی است. این رمان ها ضمن شباهت هایی به حکایات تمثیلی، با قصه های تمثیلی در ادبیات کهن فارسی تفاوت های زیادی دارند. ویژگی های ساختاری و موقعیتی متمایزکننده رمان های مذکور آن ها را از دیگر گونه های رمان جدا می کند؛ ازجمله دو[یا چند]لایگی معنایی، شناوری میان واقعیت و غیرواقعیت، تناسب با موقعیت های سیاسی و تاریخی و مانند آن. این ویژگی ها آن قدر هست که بتوان آن ها را در شمار یک زیرگونه ادبی رمان فارسی جای داد. مسأله این پژوهش بررسی عنصر مشترک «دولایگی» است. براین اساس از کاربرد شناسی بهره گرفته شده که به دلیل ویژگی های متناسب با فهم این رمان ها کارآمده بوده است. بنابراین ضمن تحلیل رمان های مذکور با توجه به چهار مولفه زمان، مکان، فرستنده و گیرنده، تأثیر رخدادهای تاریخی-سیاسی در آفرینش این آثار بازگو شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد عنصر مشترک «دولایگی» در رمان های تمثیلی معاصر فارسی که در عین حال ویژگی متمایزکننده آن ها از دیگر گونه های رمان است، ما را بر آن می دارد تا این رمان ها را ذیل یک زیرگونه ادبی قرار دهیم. نیز این گونه از رمان پدیده ای است نوظهور و همسو با نیازها و ضرورت های زندگی معاصر که با رخدادهای سیاسی ارتباط مستقیم دارند.
بررسی تطبیقی آرمانشهر در اشعار سهراب سپهری و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به شیوه تطبیقی و بر اساس رویکرد اسلاوی به تبیین ویژگیهای آرمانشهر در شعر سهراب سپهری و نازک الملائکه دو شاعر فارسی و عرب زبان پرداخته و وجوه اشتراک و تفاوت آنها را با توجه توصیف های دو شاعر در سطح محتوایی بررسی و تحلیل کرده است. نتایج پژوهش گویا است که هر دو شاعر برای گریز از واقعیت جامعه خویش به آرمانشهر تخیلی و شاعرانه خود پناه برده اند و به سبب اینکه گرایشهای رمانتیستی و اوضاع اجتماعی مشابهی داشته اند در آرمانشهر هر دو درونمایه های مشترکی چون گریز از فقر و ظلم و توجه به دنیای کودکی، طبیعت و روستا دیده می شود؛ اما گرایشها و تجربه فردی متفاوت دو شاعر، آرمانشهر نازک را نزدیکتر به واقعیت کرده و به آن جنبه ملی و اجتماعی- اخلاقی بخشده و آرمانشهر سهراب را بیشتر رمزگونه، عرفانی- اخلاقی و فرا ملی و جهانی کرده است.
«مرغ شُو» در باورهای کهن مردم جنوب کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پر رمزورازترین باورهای عامیانه مردم جنوب کرمان در گذشتهاعتقاد به پرنده ای به نام «مرغ شُو» بوده است. مردم این ناحیه می پنداشتد که این مرغ رنگ زرد طلایی دارد، قادر است اندازه خود را تغییر دهد، به طور معمول در شب ظاهر می شود، و با مکیدن خون نوزاد سبب مرگ او می شود. داستان های مربوط به مرغ شُو در گذر زمان، با واقعیت و خیال درهم آمیخته اند و این پرنده که به گونه ای با موجودات اساطیریپیوند دارد، در باور مردم، به مرغی شگرف و هراسناک تبدیل شده است. نگارندگان این پژوهش کوشیده اند به شیوه توصیفی- تحلیلی، به معرفی این پرنده و ردیابی آن در اسطوره های سایر ملل بپردازند. حاصل آنکه این مرغ اساطیری بخشی از بن مایه های داستان سیمرغ، موجودی به نام خون آشام، مرغ کَمَک، گارودا در اسطوره های هندی، و استیمفالی در یونان، و لیلیت یا لیلیتو در اسطوره های بین النهرین را با خود همراه دارد. خون آشام بودن مرغ شو و مرگ آفرینی آن نیز با ناشناخته بودن برخی از بیماری ها برای مردم گذشته در پیوند است.
مقایسه ماهیت کارکرد مفید زیبایی در هنر سنتی و مدرن از نگاه کوماراسوامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان ماهیت کارکرد زیبایی در هنر سنتی و مقایسه آن با کارکردهای هنر مدرن، انسان و هنرمند امروزی را قادر می سازد تا با بینشی وسیع تر، به بهره برداری مفید و مؤثرتری از زیبایی در آثار هنری بپردازد. هدف از این پژوهش، تبیین دیدگاه های آناندا کوماراسوامی درباره کارکرد زیبایی در هنر سنتی و تفاوت آن با هنر مدرن می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که کوماراسوامی بین دو نوع زیبایی در هنر سنتی و مدرن؛ یعنی زیبایی به منظور نیل به بیان مطلوب و زیبایی تابع رضایت دیگران و ابراز خویشتن، تفاوت کارکردی قائل می شود. وی نه تنها به مخالفت با کارکردهای زیبایی در هنر مدرن می پردازد، بلکه به شدت از آن انتقاد می کند. با این حال، کوماراسوامی اساس مسئله لذت زیبایی را در مورد آثار هنری کاملا رد نمی کند بلکه قصد او مخالفت با نگرشی است که با محور قرار دادن لذت و توجه به فردیت هنرمند، هدف دیگری را دنبال نکند. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی وروش گرد آوری اطلاعات نیز به شیوة کتابخانه ای انجام گرفته است.
بررسی چند روایت از نبرد ایرانیان با دیوهای مازندران در متون پهلوانی پس از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از داستان های مشهور شاهنامهرفتن رستم به مازندران برای رهایی کاووس و سپاهیانش است که با کشته شدن دیو سپید، رهایی کاووس از بند او و واگذاری مازندران به اولاد پایان می یابد. این داستان، که به «هفت خان رستم» نیز اشتهار دارد، نفوذ بسیاری در شماری از منظومه های پهلوانی، طومارهای نقالی و روایت های شفاهی/مردمی شاهنامهداشته است. اثرپذیری این دسته آثار از روایت نبرد رستم با دیوان مازندران به دوگونه است: نخست، در بسیاری از این متون، روایات گوناگونی از رفتن رستم به مازندران و نبرد او با دیو سپید آمده یا اشاره های بسیاری بدان شده است. دوم، در برخی متون حماسی ایران، خواه منظوم و خواه منثور، شماری دیوان و پتیارگان از نژاد دیو سپید حضور دارند که هریک از آنها، پس از آگاهی از نژاد خود و چگونگی کشته شدن آن دیو، به کین خواهی از رستم یا یکی از پهلوانان خاندان او می پردازند، اما در همه این داستان ها ناکام می مانند و در نبرد با پهلوان کشته می شوند. اگرچه این دسته روایات در بیشتر متون منثور عامیانه ایران به اختصار آمده است، اما در شماری از متون، مانند شبرنگ نامه، شهریارنامهو برزونامه جدیدبا تفصیل بیشتری بیان شده است. در این مقاله، نخست به بررسی این دسته روایات در متون منظوم پهلوانی پس از شاهنامهمی پردازیم. سپس، مضامین مشترک این داستان ها یا موارد اختلاف آنها را با روایت شاهنامهبررسی می کنیم.
تحلیلِ تطبیقیِ مشبّه و مشبّه به های سعدی شیرازی و شفیعی کدکنی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تشبیهات 50 غزل عاشقانه سعدی شیرازی و دفتر «غزل برای گُل آفتابگردان» شفیعی کدکنی، از منظر «مشبّه و مشبّه به»، «تکرار در تشبیهات» و «شیوه های نو کردن آن» مورد تطبیق و بررسی قرار گرفت. مقایسة تطبیقی تشبیهات این دو نمایندة دیروز و امروز، آشکار کننده برخورد دو نگاه و دو تجربه در عرصة تشبیهات است. ازاین رو در این مقاله با دسته بندی کردن عناصر، تطبیق و تحلیلِ تشبیهات و ارائة نمودارهایی، میزان ابتکار و تقلید گویندگان مشخص شد. از رهرو این تطبیق و بررسی دریافتیم که مشبّه در دفتر شفیعی کدکنی و مشبّه به در غزل های منتخب سعدی از تنوع و تعدّد بیشتری برخوردار است. تعدّدِ مشبّه، یعنی تعدّد فکر و اندیشه و گستردگی موضوع را منجر می شود؛ حال آن که تعدّد مشبّه به، یعنی تنوّع مضمون، اغراق و مبالغه. همچنین در این پژوهش دریافتیم که سعدی از تشبیهات: تفضیل، مضمر، مقیّد کردن و واژگان مترادف، برای رفع تکرار مشبّه های خود استفاده کرده است؛ در مقابل شفیعی کدکنی مقیّد کردن مشبّه و همراه شدن تشبیه با دیگر صنایع زیبایی ساز را برای رهایی از تکرار برگزیده است و از آنجا که خیال او تشبیهات جدیدی را ابداع نموده ، کمتر از شگردهای گریز از تکرار تشبیه قدما چون: تشبیه معکوس، تفضیل و... بهره برده است. همچنین شفیعی کدکنی برای رهایی از تکرار در مشبّه به، از لطیف کردن تشبیه سود جسته که کاری نو و بدیع محسوب می شود و شیخ اجل بدان توجهی نداشته است.
بررسی عنوان کتاب های ادبیّات دفاع مقدّس، تا سال 1381 با استفاده از روش تحلیل محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار مربوط به حوزه دفاع مقدّس، نیازمند بررسی تخصّصی و علمی از دیدگاه های مختلف است. آثار ادبی این حوزه، اهمّیّت ویژه ای در میان تمام آثار دارند. از طرفی، بخش مهم و درواقع سرشناسه کتاب، عنوان آن است. این پژوهش سعی دارد عنوان های انتخاب شده برای کتاب های ادبیّات دفاع مقدّس را مورد تحلیل قرار دهد. بسامد واژگان این عنوان ها از دیدگاه تحلیل محتوا بررسی شده و با جدول و نمودار جلوه ای بصری یافته اند. سپس آمار و ارقام، بر اساس دیدگاه ادبی تحلیل شده و نتایجی حاوی نقاط ضعف و قوّت این عنوان ها به دست آمده اند. در مجموع حاصل این پژوهش، گرایش مؤلّفین این آثار را به سمت استفاده از ساختارهای تکراری و دامنه واژگان محدود را نشان می دهد که این مسئله آسیبی جدّی در زمینه این موضوع است. نویسندگان مقاله در پایان، پیشنهادهایی برای رفع نواقص موجود در عناوین این کتاب ها ارایه کرده اند که اگر مورد توجّه نویسندگان دفاع مقدّس قرار گیرد، در بهبود کیفیّت کار، مفید خواهد بود.
الگوهای مختلف استحاله در شعر حرکت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«شعر حرکت» از جریان های مهم شعری دو دهه اخیر ایران است که در نیمه نخست دهه هفتاد با انتشار مقاله «حرکت و شعر» توسط «ابوالفضل پاشا» به جامعه ادبی ایران معرفی شد و سال ها بعد با انتشار کتابی با همین عنوان، موردتوجه اهالی ادبیات قرار گرفت. این جریان، به عنوان زیرمجموعه شعر دهه هفتاد، علاوه بر ویژگی های عمومی جریان های این دهه، دارای دو ویژگی «عدم استقلال معنایی هر یک از بندهای شعر – به تنهایی -» و «استحاله» است که «شعر حرکت» را از دیگر جریان های شعری متمایز می کند. «استحاله واحدهای سازنده شعر» از ویژگی های درونی «شعر حرکت» است و چنان اهمیتی دارد که شعر بی استحاله از زمره شعر حرکت خارج است. نگارنده بر اساس مطالعه نمونه های شعر حرکت، به الگوهای متعدد در باب استحاله رسیده که برای نخستین بار در این مقاله آن ها را نام گذاری و ارائه کرده است.نیز «لولا گذاری» را که نقشی مهم در ایجاد استحاله دارد، با ارائه نمونه، تبیین نموده است.
بررسی اسطوره شناختی جایگاه ایزدبانوان در جهان فکری- معنوی ایرانیان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایزدبانوان در زمره ایزدان تأثیرگذار و معنابخش در زندگی مردم روزگار باستان بوده اند. آن ها نه تنها در بیشتر تمدن های باستانی همچون یونان، بین النهرین و... مورد توجه بوده اند، بلکه به طور خاص، با اندیشه ایرانیان باستان ارتباط داشته اند؛ از این رو، درک جهان معنوی باستان بدون توجه به زنانگیِ آشکار این الهگان نارسا و ناقص خواهد بود. نگارندگان این پژوهش کوشیده اند با به کارگیری روش تحلیل محتوا با نظر به منابع تاریخی و اسطوره ای به بررسی دوره مادرسالاری و پرستش ایزدبانوان، جایگاه زن در اسطوره خلقت، و اسطوره های مادینه اهورایی بپردازند. به نظر می رسد که پرستش ایزدبانوان از نظر تاریخی و قوم شناسی همزمان با عصر مادرسالاری و یا مرکزیت گروه بر مدار مادر- زن بوده است. همزمانی این دو در زمانی پیش تر و بسیار جلوتر از عصر پدرسالاری گواهی است بر اینکه ایزدان تأثیرگذار در گذشته مؤنث بوده اند، اما به مرور، در جریان تحولات اجتماعی و تحت تأثیر انتقال قدرت از زنان- مادران به مردان- پدران از نقش آن ها کاسته شده است و با عبور از عصر مادرسالاری، اهمیت معنوی و ایزدگونگی خود را نیز از دست دادند.
یک حکایت و هشت روایت از توبة ابراهیم ادهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به کار گرفتن قصّه و حکایت برای بیان آموزه های معنوی و تشریح مفاهیم بلند عرفانی از دیرباز، مورد توجه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. در این میان، گاه با حکایت هایی روبه رو هستیم که به دلیل ظرفیت بالای ساختاری و مفهومی، روایت هایی مشابه و گاه گوناگون از آن ها ارائه شده است. حکایتتوبة ابراهیم ادهم ازجمله این حکایت ها است. چگونگی توبه ابراهیم ادهم در اغلب منابع عرفانی ذکر شده است؛ مستملی بخاری، ابوالقاسم قشیری، هجویری، خواجه عبدالله انصاری، عطار نیشابوری، مولوی، و کمال الدّین حسین گازرگاهی در آثار خویشآن را روایت کرده اند. در این مقاله،این روایت ها با روش توصیفی تحلیلی مقایسه شده اند و از میان آن ها ساختار رواییهشت روایت و شباهت ها و تفاوت های آن هابه لحاظ میزان توجّه به عناصر داستانی بررسی شده است. نتایج حاصل از این مقایسهمُبیّنِ این نکته است که کنش های داستانی در روایت عطار نیشابوری بیش از سایر روایت ها است، صحنه پردازی تنها در روایتعطار دیده می شود، وشخصیت پردازی در تذکر ة الاولیاءبرجسته تر از هفت روایت دیگر است؛ افزون بر این موارد،عطار و قشیری با استفاده از گفت وگو های متناسب و سازگار با موقعیت و منش شخصیّت ها، بر نمایشی کردن روایت خود تأکیدی ویژهداشته اند.
ابزارهای بلاغی و دستوری توصیف در غزل های سعدی شیرازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال هفتم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
25 - 36
حوزههای تخصصی:
توجه به مضامین حکیمانه و نه چندان دشوار سعدی، سبب شده است تا عنصر ادبی وصف و تصویر ادبی در حاشیه قرار گیرد و قوّت زبان سعدی در ترکیب جمله ها و عبارت ها مغفول بماند. اگر چه سعدی در زمانه ای می زیست که تصنع زبانی رواج داشت اما وی هوشمندانه شیوه ایی را برگزید که آراسته به زیور فصاحت و بلاغت و پیراسته از کاستی های لفظی و معنوی بود. ابیات سرشار از توصیف و تصویر وی که اغلب با تخیل و موسیقی و توازن آوایی و معنایی آمیخته است، خواننده را وا می دارد تا به زوایا و خفایای تجربه های سعدی وارد شود و به توانایی وی در توصیف و تصویر اذعان نماید. پژوهش حاضر، در مرحله نخست به بررسی توصیف و انواع آن می پردازد سپس ابزارهایی (بلاغی و دستوری) را که سعدی در توصیف از آن ها بهره جسته است، در بیست غزل سعدی مورد مداقه قرار می دهد.
تقابل های دو گانه در ساختار شعر خاقانی شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه تصویر و خیال پردازی در شعر منوط به استفاده از همه ظرفیت های زبان است ؛یکی از از ابزارهای تولید و توسعه تصاویر، توجه به روح تقابلی واژگان در فرهنگ و زبان است.براساس نظریه تقابلی زبان ، ذهن در مواجه با یک مدلول از تصور شهرت یکی به تصور شهرت دیگری منتقل می شود.بنابراین رابطه بین کلمات و اصطلاحات و نشانه ها در یک سیستم و ساختار زبانی آشکار می گردد.اشعار خاقانی در اغلب موارد با شبکه ای از تصاویر متعدد که با بهره مندی از علوم و فنون مختلف حاصل آمده ، در هم تنیده شده است. رابطه تقابلی یکی از موارد اصلی این شبکه است که در محور افقی شعر خاقانی بسیار نیرومند عمل می کند. این الگوی ساختاری در شعر خاقانی در حوزه های مختلف بررسی و طبقه شده است ؛ تا بدین وسیله راهی به دنیای ذهن و تفکّر شعری خاقانی گشوده گردد.
از تبتّل تا مقامات فنا تحلیلی از سیر و سلوک مولانا بر اساس داستان کنیز و پادشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدار شمس الدّین تبریزی و مولانا جلال الدین محمّد بلخی یکی از پدیده های شگفت انگیز پربرکت در تاریخ عرفان اسلامی است که برکات آن در شخصیت و آثار جاودانه ی مولانا بر صحیفه ی روزگار ماندگار شده است. امّا این ارتباط انسان ساز در هاله ای از داستانی بی مایه پنهان شده است که در آن ضمن پرسشی پیامبر اکرم (ص) با بایزید مقایسه می شوند. در این جستار نگارنده کوشیده است تا با تکیه بر داستان کنیز و پادشاه که نقد حال مولاناست سلوک معنوی او را تبیین کند بر این تقدیر این نتیجه به دست آمده که آنچه در اعترافات روشن مولانا و انتقالات ذهنی زبانی او در باب شمس مطرح شده محصول فعالیّتی سنگین از اندیشه وری و سلوک عملی و حالات و کیفیّات حاصل از آنهاست که در عرفان عملی و اعمال عرفانی شناخته شده است. به گمان ما چنین جریانی امری دفعی و ناگهانی نیست. زمینه ها، انگیزه ها، سبب ها، کارها و شرایط ویژه باید تا کسی به مقام معرفت برسد و بتوان او را عارف خواند. این داستان آینه ای روشن از مراتب و منازل عرفان عملی است که پلّه پلّه از تبتّل تا مقامات فنا و وصول به اوج عرفان که جزیی از ولایت است در آن مطرح شده است و تحوّلات روحی و معنوی مولانا را در منازلی چون: طلب، انقطاع الی الله، ظهور پیر، تبدیل مزاج روحانی و نهایتاً ولایت واکاوی کرده است.
بررسی هنجار گریزی زمانی در مجموعه داستان های غزاله علیزاده (از کتاب باغزاله تا ناکجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از شگردها و شیوه های برجسته سازی کلام در بین صاحبانِ آثار ادبی، هنجارگریزی و خروج از زبان معیار(نُرم)آن عصر می باشد.هنجارگریزی یکی از معیارهای زیبایی شناسی ادبی محسوب می شود،و همچنین به کاربردن واژگان و ساختاری است که در گذشته متداول بوده است؛ودارای انواع گوناگونی است. ازجمله: هنجارگریزی آوایی، نوشتاری ،زمانی و غیره. این تحقیق به بررسی هنجارگریزی زمانی(باستانگرایی) در مجموعه داستان های غزاله علیزاده در کتاب با «غزاله تا ناکجا» پرداخته است.هنجارگریزی زمانی دارای زیرمجموعه های نحوی و واژگانی است؛ برآیند پژوهش در این مقاله نشان می دهد که هنجارگریزی زمانی در مجموعه داستان های کوتاه این نویسنده به شکل: کاربرد واژگان کهن و کم کاربرد،کاریرد نام شغل ها بصورت کهن،تضمین شعری، ضرب المثل،افعال کهن وکم کاربرد،حذف فعل، وجه وصفی و سجع و تقدیم فعل منعکس است.روش تحقیق در این مقاله بصورت تحلیلی – تو صیفی بوده و مؤلف پس از بیان مبانی نظری مرتبط با موضوع به بررسی موارد هنجارگریزی زمانی در سبک این نویسنده پرداخته است.
بررسی شیوه های ایجاز قصر در داستان رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به منظور شناخت شیوه های ایجاز قصر در داستان رستم و اسفندیار شاهنامه نوشته شده است. اغلب کتب معانی، در بحث ایجاز قصر، با تکیه بر منابع عربی، فقط به یک تعریف کلّی و ارائه ی شواهدی در مورد آن بسنده کرده اند که اغلب شواهد در کتب مختلف تکرار می شود. امّا جز در مواردی معدود، از شیوه ها و اغراض آن غفلت شده و یا گویا اصلاً در مورد آن تحقیق و تفحّصی صورت نگرفته است. نویسندگان این مقاله ضمن پژوهش در موضوع مؤلّفه های علم معانی در داستان رستم و اسفندیار به یافته هایی در مبحث شیوه ها و اغراض ایجاز قصر در این داستان و شاید تمام شاهنامه دست یافته اند که می تواند الگوی شیوه ها و اغراض این نوع از ایجاز در زبان فارسی، به طور عام و سایر متون ادب فارسی به طور خاص باشد. علاوه بر شیوه هایی چون استفاده از ضرب المثل ها، کنایات، کلمات قصار، کلمات مرکّب و مشتق، جمله های استفهامی، عبارات عطفی و بعضی استعارات و تشبیهات که در برخی کتب بلاغی فارسی برای ایجاز قصر گفته شده، شیوه های چون استفاده از عبارات وصفی، صفات، ضمایر اشاره، اطلاق اسم، کلّی گویی، استفاده از ادات و حروفی مانند «چون»، «و» و... از شیوه هایی است که در این پژوهش یافته و در این مقاله پیشنهاد شده است.
کاربست الگوی نشانه شناختی ریفاتر در خوانش شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پژوهش های بنیادی در حوزه نشانه شناسی شعر به مایکل ریفاتر (1924-2006) تعلق دارد. ریفاتر در مکتبِ ساختارگرایی پرورش یافته و در نهایت به نظریه دریافت گرایش پیدا کرده است. به همین دلیل، وی در زمره ساختارگرایانِ هرمنوتیک قرار می گیرد. به کار گیری الگوی نشانه شناختی ریفاتر در بازخوانی آثار ادبی، به ویژه شعر، نکات مهمی را درباره آفرینشِ اثر و همچنین بازآفرینیِ آن از سوی خواننده روشن می کند. بنابراین، در پژوهش حاضر، به طورِ موردی، شعرِ «در آستانه» احمد شاملو بر اساس این الگو بررسی است. تحلیل این شعر نشان می دهد «در آستانه» محصولِ بسطِ ماتریس واحدی است که دلالتمندی شعر بدآن وابسته است. این ماتریس که حاکی از «انتقال از این جهان به جهانی دیگر» است، نخست به سه موضوع مستقل، یعنی انتقال، جهانِ هستی و جهانِ دیگر تفکیک شده است. هر یک از این موضوع ها، خود، از طریق تکنیک هایی چون انباشت، منظومه توصیفی، یا فضای متنی بسط یافته اند. این پژوهش همچنین نشان می دهد که شعر در روندِ خوانش از سطحِ محاکاتی بر می گذرد و به سطحی بالاتر، یعنی سطحِ نشانه شناختی، می رود؛ تنها در این سطح است که می توان وحدتِ شعر و دلالتمندی آن را بازجست.
نوستالژی امپراتوری در دخترک امریکایی در عربستان سعودی: بررسی ژانر شرح حال نویسی بعد از یازده سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
445 - 469
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مقوله «شرح حال نویسی» در دخترک امریکایی در عربستان صعودی (2012) اثر جین سسون می پردازد. نویسنده با رویکردی پسااستعماری و پساچندفرهنگی و با استفاده از نظریات منتقدانی نظیر ادوارد سعید و سیدونی اسمیت در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که رابطه گفتمان فرهنگی- سیاسی حاکم بر جامعه امریکایی بعد از یازده سپتامبر با ظهور مجدد شرح حال نویسی (به عنوان نوع ادبی مدرنیسمی) چیست؟ بدین منظور دو مقوله هویت و جنسیت در اثر سسون بررسی شده است. چنین استدلال می شود که ترجیح نویسندگانی چون سسون در استفاده از «شرح حال نویسی» در دوران چندفرهنگ-گرایی پسامدرن، که در ظاهر دوران بازتعریف «خود» و رهایی از گفتمان چیره انسان گرایی لیبرال است، ریشه در گفتمان نئوامپریالیسمی و اسلام هراسی حاکم بر جامعه امریکایی بعد از یازده سپتامبر دارد. به دیگر سخن، این آثار با پررنگ کردن تقابل «خود/دیگری»، که لازمه ساختار سلسله مراتبی حاکم بین «شرق/غرب»، «ما/آنها» است، توانسته اند با سیاست های نئوامپریالیسمی اخیر امریکایی همگام شوند و نقش پررنگی در سیاست بین الملل بازی کند.
تحلیل امر نشانه ای و امر نمادین در قصه شهر سنگستان بر اساس نظریه کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
615 - 639
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های گوناگون اندیشمندان غربی درباره زبان و ادبیات، مجال وسیعی را برای نگرشی تازه از ابعاد گوناگون به متون ادبی فراهم آورده است. از جمله مکاتب ادبی که در قرن بیستم مطرح شد پسا ساختارگرایی است. ژولیا کریستوا یکی از پساساختگرایان است که اندیشه هایش درحوزه آثار ادبی بسیار مورد توجه قرار گرفت. بخشی از نظریات وی مربوط به امر نمادین و نشانه ای در زبان است. به عقیده وی زبان نمی تواند منحصرا نشانه ای یا نمادین باشد بلکه هر یک از این دو امر دیگری را تعدیل می کند و معنی محصول ارتباط میان آنهاست. این پژوهش در صدد پاسخ به این پرسش است که در شعر قصه شهر سنگستان امر نشانه ای بر زبان شاعر چه اثراتی دارد و چگونه می توان با توجه به امر نشانه ای این شعر را تأویل کرد. با بررسی امر نشانه ای و نمادین آشکار می گردد که اخوان بشدت تحت تأثیر رانه های نشانه ای قرار دارد و با دقت در این رانه ها می توان ناامیدی و یأس را مهمترین رانه نشانه ای شعر وی دانست.