مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
چندفرهنگ گرایی
حوزه های تخصصی:
تحولات فکری و تکوین زمینه های سیاسی ـ اجتماعی دهه های اخیر در سطح جهان به ویژه جوامع لیبرال دموکراسی غربی اروپا، آمریکا و استرالیا به بازاندیشی در نظریه های سیاسی و سیاست پردازی های اجرایی درباره دولت انجامید که ظهور نگره فکری و شیوه نوین سیاست گذاری موسوم به چندفرهنگ گرایی با موضوع محوری به رسمیت شناختن تفاوت ها در عرصه عمومی، از مظاهر آن به شمار می رود. این مکتب فکری نوپا به محض شکل گیری و بسته به پیش زمینه های فرهنگی و اجتماعی جوامع مختلف در قالب رهیافت های متعددی بروز پیدا کرد.
این مقاله بر دو بُعد توصیف و تحلیل تمرکز دارد. در بُعد نخست، رهیافت های گوناگون چندفرهنگ گرایی شامل ناسیونالیسم فرهنگی، رهیافت سیاست گذارانه و چندفرهنگ گرایی به مثابه فلسفه اجتماعی را از هم متمایز می سازد. رهیافت ناسیونالیسم فرهنگی به تقاضاهای اقلیت های مختلف اشعار دارد که معتقدند حوزه عمومی به ویژه عرصه فرهنگ باید جایی برای شناسایی تنوع و تفاوت قائل شود. رهیافت سیاست گذارانه به معنای نوعی سازوکار عملی برای تصمیم گیری، تدبیرپردازی، سیاست گذاری و مواجهه اجتناب ناپذیر برخی جوامع غربی با الزامات، مسائل و واقعیت های جمعیت شناختی و ترکیب نوظهور و متنوع انسانی است. رهیافت سوم بر پایه نقد فردگرایی افراطی لیبرالیسمِ کلاسیک و بازاندیشی در نگرش فلسفه اجتماعی لیبرال نسبت به اهمیت فرد و به جای آن تاکید بر اهمیت و اولویت گروه ها و فرهنگ ها استوارست.
مقاله حاضر در بررسی فرضیه و تحلیل عوامل و زمینه های موثر بر شکل گیری هریک از رهیافت ها، عواملی چون موج مهاجرت گسترده بعد از جنگ جهانی دوم را که موجب تغییر ترکیب انسانی کشورهای غربی شد و نیز تاثیرات جهانی شدن و فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و افزایش آگاهی گروه های فرهنگی اقلیت و ظهور و اهمیت یابی مکاتبی همچون جامعه گرایی را موثر قلمداد می کند.
سیاست چندفرهنگی و تعلیم و تربیت ارزش ها؛ آموزش ارزش های اسلامی در دنیای چندفرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حالی که جهان حاضر، روزبه روز درهم تنیده تر می گردد و فرهنگ های چندگانه شکل می گیرد، سیاست های چندفرهنگ گرایی به عنوان راه حلی برای مسائل تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی مورد توجه جدی تر قرار گرفته است و تغییراتی را در سیاست های تعلیم و تربیت ایجاد نموده است. به عبارت دیگر، وضعیت چندفرهنگ گرایی حاضر، سیاست های تعلیم و تربیتی خاص خود را می طلبد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی بر این است که از یک سو، وضعیت چندفرهنگ گرایی زمینه را برای رونق تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی فراهم آورده است و از سوی دیگر، ارزش های اسلامی قابلیت سازگاری با چنین وضعیتی را دارا هستند. این مقاله پس از توصیف وضعیت چندفرهنگی، رابطه آن را با تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی بررسی و در نهایت ظرفیت های سنت اسلامی برای مواجهه با چنین وضعیتی و عرضه ارزش های اسلامی، به ویژه تعلیم و تربیت ارزش ها را آشکار می نماید.
راهکاری در حل منازعة «لیوتار و هابرماس» در مورد «زبان و اجماع عمومی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژان فرانسوا لیوتار، متأثر از لودویگ ویتگنشتاین و نظریة بازی های زبانی قائل به اصالت «تکثر و تفاوت» می شود. اما یورگن هابرماس به دنبال «اجماع عمومی» و سیطرة کلیتی اندام و ار بر جامعه است؛ هدفی که از نگاه ساختارگرایانة سوسوری به زبان توشه گیری می کند. این مقاله کوشیده است تا با نقد نگاه رادیکال لیوتار و نیز تفسیر وی از بازی های زبانی و سپس نقد هابرماس، با تعدیلاتی در نظریات این دو فیلسوف، به دیدگاهی بینابین میان آن دو برسد. در این رهگذر، بهره گیری از میانجی شانتال موفه، نظریة پیکارگرایی اجماعی، چالرز تیلور، ایدة چندفرهنگ گرایی، به عنوان دو فیلسوف متأثر از ویتگنشتاین، مسبب تحقق آشتی آفرینیِ این مقاله میان دو دیدگاه لیوتار و هابرماس شده است. سؤال اصلی این است که چه نسبتی میان تلقی ویتگنشتاینی از زبان و تلقی ضد ویتگنشتاینی از زبان و اجماع عمومی وجود دارد؟ فرضیة (مدعا) اصلی می گوید که این نسبت، ملازمه نیست.
برساخت گفتمانی سیاست زبان در روند نوسازی ایران مورد مطالعه نشریه کاوه (1294-1301)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران کشوری چندقومی و چندزبانه است، اما با آغاز روند نوسازی در ایران، برساخته سیاست زبان در حکومت پهلوی اول ، از حکم زبان فارسی به عنوان زبان مشترک به حکم زبان فارسی به عنوان زبان واحد حرکت کرده و سیاست تک زبانی را شرط وحدت ملی در ایران قرار می دهد. با اتخاذ این سیاست زبانی تنها به زبان فارسی امکان رشد و بالندگی داده شد و دیگر زبانهای ایران از حوزه های رسمی کنار نهاده شدند. فرض تحقیق بر آن است که سیاست زبانی ماهیتی گفتمانی داشته و برساخته است. از آنجا که نشریه ی کاوه از نشریات گفتمان ساز پیش از برآمدن نظم جدید بوده است، پژوهش با فرض گفتمانی بودن ماهیت سیاست زبانی و برساخته ی اجتماعی بودن آن، با اتخاذ نظریه ی گفتمان لاکلائو و موف و به کارگیری امکانات تحلیل متن تحلیل گفتمان انتقادی به تحلیل گفتمان تمام شماره های روزنامه پرداخته است. پژوهش وحدت زبانی را دال اصلی شبکه ی معانی هویت ایرانی در گفتمان روزنامه دانسته و به تبیین نحوه ی هژمونیک شدن گفتمان می پردازد.
بررسی جامعه شناختی زیست اجتماعی زرتشتیان شهر تهران به عنوان یک اقلیت مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسائل اقلیت های دینی از دهه هفتاد میلادی به این سو، به واسطه عواملی از جمله مهاجرت، تکثرگرایی و درهم آمیختگی به مسائل عمومی و چالش برانگیز جوامع غربی تبدیل شده است که یکی از این ها نحوه زیست اجتماعی آنان محسوب می ِشود. براین اساس این پرسش مطرح می شود که زیست اجتماعی اقلیت ها در جامعه ایران با داشتن حکومت اسلامی چگونه است؟ در مقاله پیش رو نحوه زیست اجتماعی زرتشتیان شهر تهران با استفاده از روش های مشاهده، مشاهده همراه با مشارکت، مصاحبه عمیق و مطالعات اسنادی بررسی شد. زیست اجتماعی زرتشتیان از خلال چهار مقوله «علل کاهش جمعیت زرتشتیان»، «تمایز میان خود و دیگری»، «به حاشیه رانده شدن» و «کنش ها برای به رسمیت شناخته شدن اجتماعی» تحلیل شد. نتیجه اینکه زرتشتیان سعی می کنند برای حفظ دین خود، به رسمیت شناخته شدن در جامعه و از دست ندادن حقوق قانونی، به شکلی کاملاً مسالمت آمیز در میان جامعه مسلمان ایرانی به زیست آرام خود ادامه دهند؛ بنابراین، به نظر می رسد زرتشتیان در زمینه زیست اجتماعی، وضعیت خودویژه ای دارند و مشمول هیچ یک از دو الگوی همانندگری و چندفرهنگ گرایی نیستند.
نو دولت شهرگرایی به مثابه صورت جدید شهری شدن سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال سوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۰
109 - 145
حوزه های تخصصی:
هدف این جستار، نشان دادن امکان و ضرورت نودولت شهرگرایی به عنوان صورتی نوین از دموکراسی است؛ صورتی نوین از دموکراسی که در آن، شهر و شهروندی در پرتو «قلمروزدایی» و تکثرگراییِ جماعت گرایانه، صورتی ذهنی و فرهنگی به جای کالبدی-تمدنی می یابند. در این مقاله، نودولت شهرگرایی چنین معرفی شده است: عبور از مفاهیم خودی و غیرخودی، عبور از جهان سلسله مراتبی و عمودی به جهان افقی، غیرسرزمینی بودن یا ذهنی-فرهنگی بودن، تعدیل لیبرالیسم به سبب تفرّدگرایی مفرط با استمداد از نگاه جماعت گرایانه، تأکید بر مفهوم «اصالت» یا «ارزشمندی تفاوت» فرای مفهوم «کرامت»، افول مفاهیم کلانی چون جامعه و تولد و تکثر جماعت به جای آن. نودولت شهرگرایی، در بستر جماعت گرایانه و با نگاه جهانی شدن، در عین اذعان به مشروعیت خرده فرهنگ ها و فرهنگ های محلی و سنتی، نگاهی غیرفیزیکی و غیرکالبدی به مقوله شهر و شهری شدن افکنده است. پرسش مقاله این است که چگونه می توان به تفاهمِ میان مفهوم شهروندیِ مسئولانه و حقوق بشر کنونی رسید؟ فرضیه در قبال این پرسش آن است که در پرتو قلمروزدایی از شهر و مفهوم شهروندی، می توان به تفاهم مزبور رسید. چارچوب نظری این مقاله، «نظریه بدن بدون اندام» ژیل دُلوز بوده و روش آن، تحلیلی-توصیفی با استفاده از داده های کتابخانه ای است. قلمروزدایی در این مقاله، از آنجایی که با اصالت «تفاوت» و پذیرش «تخاصم» ملازم شده است، اتهام کارل اشمیت به لیبرالیسم را مبنی بر آن که لیبرالیسم با قلمروزدایی و جهان وطن گرایی، تخاصم را مرز زدوده و بنابراین وسیع تر می کند، نمی پذیرد و بر خود وارد نمی داند.
بررسی و نقد کتاب بنیاد نظری سیاست در جوامع چندفرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مهر ۱۳۹۸ شماره ۷ (پیاپی ۷۱)
329-347
کتاب بنیاد نظری سیاست در جوامع چندفرهنگی با محوریت مسئله چندفرهنگ گرایی و تئوریزه کردن آن به نگارش درآمده است. پرسش محوری اثر این است که در یک اجتماع سیاسی با هویت های فرهنگی مختلف و با اعضای پیرو گفتارهای دینی، اخلاقی، و فلسفی گوناگون فرایند تصمیم گیری سیاسی چگونه باید تنظیم شود که درعین احترام به این تفاوت ها هم زیستی مسالمت آمیز شهروندان نیز رعایت شود؟ کتاب مذکور تلاش می کند ازطریق بررسی مناظره لیبرال ها و جامعه گرایان معاصر، پاسخ های داده شده به پرسش مذکور را به آزمون بگذارد. به تعبیر دیگر، رویکرد کلی کتاب دفاع از بینش جامعه گرایانه توأم با موضعی انتقادی به اندیشه لیبرالی است و نویسنده نظریه های ارائه شده ازسوی جامعه گرایان و لیبرال ها را در سه محور مفهوم خود، مبانی اخلاق سیاسی، و سیاست تفاوت فرهنگی تجزیه و تحلیل کرده است. با عنایت به مباحث مذکور، در مقاله حاضر تلاش خواهد شد ضمن معرفی اثر، نقد و ارزیابی انتقادی آن در دستور کار نویسندگان قرار گیرد. این که مسئله و کانون تمرکز اثر چیست؟ و هدف این اثر و جایگاه آن در منابع موجود این حوزه به چه صورتی است؟ از مهم ترین موضوعاتی اند که نویسندگان می کوشند بدان ها بپردازند.
مدارای اجتماعی در جوامع چندفرهنگی: مطالعه پیمایشی اقوام شهر میاندوآب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدارا، عنصر ضروری برای فرهنگ دموکراتیک و شهروندی و مفهومی کلیدی در سیاست اجتماعی به شمار می رود که بدون آن، زندگی جمعی در جوامع چندفرهنگی دشوار و پرهزینه خواهد بود. با نظر به بافت چندفرهنگی شهر میاندوآب (به عنوان میدان موردمطالعه) و سابقه مسئله دارشدن روابط بین فرهنگی در این شهر، در پژوهش حاضر، با الهام از سنخ شناسی مدارای اجتماعی پیترسون کینگ به بررسی وضعیت مدارای اجتماعی پرداخته شده است. این پژوهش با روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسش نامه، روی 313 نفر از شهروندان میاندوآب در بازه سنی 18 تا 50 سال با نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای انجام شد. برمبنای یافته های توصیفی، مدارای اجتماعی دربین پاسخ گویان در سطح متوسط ارزیابی شد. درمیان ابعاد مدارا، بیشترین میانگین به مدارای هویتی اختصاص داشت. برمبنای نتایج تبیینی، شکل های سرمایه (اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) با مدارای اجتماعی در ابعاد چهارگانه آن رابطه مستقیم داشتند. همچنین، با شدت یافتن جهت گیری قومی و دینی پاسخ گویان، مدارای اجتماعی کاهش یافت. نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که متغیرهای شکل های سرمایه و جهت گیری های قومی و مذهبی 3/52 درصد از تغییرات مدارای اجتماعی را تبیین کردند.
هویت و چندفرهنگ گرایی در امضاجمع کن اثر زیدی اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۸ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
129 - 147
حوزه های تخصصی:
نوستالژی امپراتوری در دخترک امریکایی در عربستان سعودی: بررسی ژانر شرح حال نویسی بعد از یازده سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
445 - 469
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مقوله «شرح حال نویسی» در دخترک امریکایی در عربستان صعودی (2012) اثر جین سسون می پردازد. نویسنده با رویکردی پسااستعماری و پساچندفرهنگی و با استفاده از نظریات منتقدانی نظیر ادوارد سعید و سیدونی اسمیت در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که رابطه گفتمان فرهنگی- سیاسی حاکم بر جامعه امریکایی بعد از یازده سپتامبر با ظهور مجدد شرح حال نویسی (به عنوان نوع ادبی مدرنیسمی) چیست؟ بدین منظور دو مقوله هویت و جنسیت در اثر سسون بررسی شده است. چنین استدلال می شود که ترجیح نویسندگانی چون سسون در استفاده از «شرح حال نویسی» در دوران چندفرهنگ-گرایی پسامدرن، که در ظاهر دوران بازتعریف «خود» و رهایی از گفتمان چیره انسان گرایی لیبرال است، ریشه در گفتمان نئوامپریالیسمی و اسلام هراسی حاکم بر جامعه امریکایی بعد از یازده سپتامبر دارد. به دیگر سخن، این آثار با پررنگ کردن تقابل «خود/دیگری»، که لازمه ساختار سلسله مراتبی حاکم بین «شرق/غرب»، «ما/آنها» است، توانسته اند با سیاست های نئوامپریالیسمی اخیر امریکایی همگام شوند و نقش پررنگی در سیاست بین الملل بازی کند.
برابری و تفاوت و امکان همزیستی مسالمت آمیز: نقد کتاب برابری و تفاوت؛ آیا می توانیم با هم زندگی کنیم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
در جامعه ای جهانی که مسائل آن بر تمام جنبه های زندگی خصوصی و عمومی سایه افکنده، شاهد گسترش فرایندهای عام گرایانه و خاص گرایانه هستیم. از یک سو، شاهد عام گرایی و همگنی روزافزون هستیم، و از سوی دیگر، گروه های هویت پایه در قالب انجمن ها، فرقه ها، نحله ها و اشکال مختلف ملی گرایی و احساس تعلق مذهبی، فرهنگی، قومی و سیاسی شکل گرفته اند. ارائۀ پاسخی شایسته برای مواجهه با چنین وضعیتی زمانی بیشتر اهمیت می یابد، که شاهد چندپاره شدن تجارب، سیالیت و تغییر مداوم، اهمیت یابی سازمان های کلان مالی، فن آورانه و رسانه ای به جای نهادها، پایان عصر نظم و آغاز عصر تغییر و سر برآوردن جامعۀ بیم هستیم. متأثر از چنین وضعیتی، پاسخ هایی برای پرسش چگونه می توان با یکدیگر زندگی و تعامل کرد؟، در قالب احیای شیوه های خاص گذشته، خلق جهانی فارغ ار محدودیت های زمانی و مکانی و حفظ تفاوت ها و توسل به نوعی دموکراسی رویه ای با هدف پذیرش قواعد بازی، تضمین احترام به آزادی های فردی و جمعی و نهادینه سازی رواداری ارائه شده است. مبدأ کتاب، سوژۀ شخصی است، راهی را که طی می کند، ارتباط میان فرهنگی و مقصدش، دموکراسی است. نقد شکلی، مفهومی – نظری و بنیان روش شناختی این اثر در مقاله حاضر مورد بحث قرار خواهد گرفت. هدف اصلی این مقاله، معرفی، نقد و ارزیابی کتاب برابری و تفاوت؛ آیا می توانیم با هم زندگی کنیم؟ و محوریت ایده مناظرۀ فکری و درانداختن کنشی متعلمانه برای ورود به فضای انتقادی- مناظره ای در رابطه با آثار پایه و بنیادنی و امید به کندوکاوهایی برای ایده پردازی های بعدی است.
نقد و بررسی کتاب دو جستار درباره فلسفه سیاسی فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله حاضر ضمن مرور کتاب «دو جستار درباره فلسفه سیاسی فمینیسم» و روند کاریِ سه نویسنده آن که از نظریه پردازان فمینیستی هستند، به بررسی رویکردهای رادیکال، لیبرال و جامعه گرا در نظریه های فمیسنیتی می پردازد و در طی این بررسی،، مباحث کتاب را با نگاهی انتقادی مرور می کند. همچنین تجدیدنظرطلبی فمینیستی که در جستار دوم کتاب طرح شده است را با نمونه هایی از تجدیدنظرطلبی جهان سوم گرا و غیرغرب گرا مثلا موهانتی در هند و انلویه در مالزی مقایسه می کند. حاصل بحث اینکه نظریه فمینیستی طرح شده در جستار یکم کتاب اگرچه ادعای عبور از غرب را دارد، ولی به صورت ایدئولوژیک غربی است یعنی باور و جهان بینی اروپا- امریکایی دارد. نظریه اجتماعی جستار دوم نیز اشاره فشرده ای به ارکان فمینیسم جامعه گرا دارد، و با اینکه چندان به حوزه های اجتماعی غیرغربی نپرداخته است، زمینه طرح آن در جوامعی که ارکان جامعه مدنی در آنها قوتی دارد، فراهم است. روش انجام پژوهش، توصیفی است و در آن با استفاده از منابع کتابخانه ای به دنبال خوانش نقدگونه کتاب هستیم تا نکات مثبت و منفی آن را دریابیم. هدف این مقاله، یافتن نقاط فراز و فرود و به تعبیری درستی و نادرستی ادعاهای نویسندگان کتاب درباره زنان و زنانه نگری است.
نقش و اهمیت گفت وگو در ارتباطات میان فرهنگی و فهم تفاوت های هویتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳۴)
7 - 28
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش داریم تا به تحلیل و ارزیابی نقش گفت وگو در ارتباطات میان فرهنگی و پیامدهای آن بر صورت بندی هویت بپردازیم. با نشان دادن وضعیت کنونی جهانی و درهم آمیختگی بیش از پیش فرهنگ ها، نژادها، گروه های قومی و ... ، به این موضوع پرداخته ایم که هرگونه ارتباطات بین فرهنگی مبتنی بر پذیرش و فهم دیگری و تفاوت، به ضرورت نیازمند گفت وگو با دیگری است. از سوی دیگر رویکردهای چندفرهنگ گرایی و همچنین بین فرهنگ گرایی به عنوان دو دیدگاه اصلی در زمینه جهانی شدن امروز و اختلاط بیش از پیش فرهنگ ها مورد توجه قرار گرفته است. در خلال این امر و با استفاده از دیدگاه های دو نظریه پرداز اصلی این حوزه، "بوبر" و "باختین"، نشان داده ایم که گفت وگو ذات و ماهیت هرگونه ارتباط بین انسان ها، فرهنگ ها و گروه های مختلف است و چنین وضعیتی نیازمند فهم عمیق تر از دیگری و جایگاه آن در شکل گیری هویت و چیستی خویشتن خواهد بود. همچنین نشان می دهیم که هویت ها، همواره امری رابطه ای بوده و در نسبت ما با دیگری است. نسبت با دیگری تنها در گفت وگویی است که از حالت خصمانه به پذیرش تفاوت منجر می شود. اما آنچه اهمیت دارد مفصل بندی چنین گفت وگویی در زمینه ای جهانی است که تضادها ممکن است جایگزین تفاوت ها شود. بنابراین در کنار مفصل بندی گفت وگو، باید بتوان پیکربندی نوینی از جایگاه "من" و در عین حال "دیگری" ارائه کرد که به واسطه آن گفت وگو امکان پذیر شود. این مقاله اشکال مختلف چنین مفصل بندی را ارزیابی کرده و تلاش دارد تا بر ساخت هویت بر مبنای چنین وضعیتی را تبیین کند.