فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲٬۸۸۱ تا ۵۲٬۹۰۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش در اعتقادات و باورهای اقوام گوناگون، جز با کنکاش در اسطوره ها و آیین های اولیه ی آن ها کامل و جامع نخواهد بود. تمدن های کهن با نگاه ویژه ی خود در جهت توجیه حوادث طبیعی پیرامون خود برمی آمدند. منطقه البروج و صورت های فلکی آن نیز به عنوان گروهی از اجرام سماوی در فرهنگ ایران، همواره به عنوان عناصر و عواملی برای انتقال سرنوشت بشر از آسمان به زمین تلقی می شده است. این باور را می توانیم در متون پهلوی به جای مانده بیابیم و امتداد آن در متون تنجیمی و یا احکام نجوم در دوره ی اسلامی نیز قابل پیگیری است. در این متون نمادهای متفاوتی را به بروج دوازده گانه منتسب کرده اند و از آن ها نتایجی را برای اعمال روزمره ی مردمان گرفته اند و یا پیشگویی هایی را برای موارد مختلف از آن ها استنتاج کرده اند. به علاوه در برخی از باورها و رسومات عامیانه نیز ردپای صورت های فلکی منطقه البروج و اعتقادات بیرونی آن قابل تشخیص است. این پژوهش با رویکرد کیفی است که به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی با استفاده از داده های کتابخانه ای و تصاویر مرتبط صورت گرفته است.
جایگاه شاه و درویش هلالی استرآبادی، و پیشینه و تحلیل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵۰
169 - 186
حوزههای تخصصی:
بدرالدّین هلالی جغتایی از شعرای مهم و تأثیرگذار اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است که خصوصاً در غزل و مثنوی از سرآمدان عصر خود بوده است. مشهورترین منظومه او شاه و درویش است که در عصر خود و پس از آن معروف بوده و حتّی به اقتفای آن در ادبیات ترکی هم کسانی چند داستان شاه و درویش ترکی سروده اند. روایت های مختصر از داستان عاشقانه شاه و درویش در آثار پیش از روزگار هلالی هم وجود داشته و ما در این مقاله مهمترین نمونه های منظوم و بعضاً منثور آن را که عمدتاً در آثار عرفانی خصوصاً منابع مرتبط با عرفان جمالی آمده نقل کرده و وجوه شباهت و تفاوت آنها را با هم بررسی کرده ایم و در ادامه شاه و درویش هلالی را هم با آنها مقایسه کرده و نوآوری های هلالی در پرداخت داستان را متذکّر شده ایم. شاه و درویش هلالی از سه منظر ادبی، عرفانی و اخلاقی حائز اهمیّت است که از این میان جنبه اخلاقی و تعلیمی این منظومه هم که تا به حال به آن توجّه نشده بسیار مهم است. شاعر به طور ضمنی در این منظومه توصیه های خود به نهاد قدرت در زمینه لزوم رعایت عدالت و توجّه به توده مردم و همچنین فوایدی را که حکمران از قبل آن می تواند به دست بیاورد یادآور می شود و همین نکته این منظومه را تا حدّ یک سیاست نامه ارتقا می دهد.
بررسی مقایسه ای قصه شاه سیاه پوش از هفت پیکر نظامی و قصه دقوقی از مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
253 - 282
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی از جمله دانش هایی است که ما را توانمند می کند تا راز و رمز و مشترکات آثار ادبی را بهتر درک کنیم. نظامی از شاعران بزرگی است که بر ذهن و زبان بسیاری از شاعران پارسی گو تأثیر مستقیم و غیرمستقیم داشته است. قصه شاه سیاه پوش از منظومه هفت پیکر نظامی از روایت های رازآلودی است که شباهت های زیادی با قصه دقوقی در مثنوی معنوی دارد. در این مقاله هدف آن بود که با روش تحلیل مقایسه ای کیفی عناصر مشترک این دو داستان مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد. بعد از بررسی و مقایسه دو داستان، این نتایج به دست آمد که شخصیت های شاه سیاه پوش و دقوقی و نیز ترکتاز و هفت مردان بسیار به هم شباهت دارند که در هشت عنصر مشترک آن ها را تطبیق دادیم و تحلیل کردیم: 1- درست کاری قهرمان، 2- دنبال چیزی بودن، 3- مکان اسرارآمیز شهود، 4- رازآمیزی رسیدن به هدف، 5- ترک ادب، 6- خوش رفتاری با قهرمان، 7- کار ممنوع و 8- غیب شدن. در این عناصر شباهت های زیادی میان شخصیت های دو داستان وجود دارد.
ارزیابی برابرنهاده های مؤلفه های عامیانه سریال مختارنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سریال مختارنامه شامل تعداد قابل توجهی از مؤلفه های زبان عامیانه همچون اصطلاحات، کنایه ها، همگون سازی، واژگان کوچه بازاری، دش واژه ها، دعا، نفرین و شکسته نویسی است که سهم بسیار زیادی در فرآیند انتقال مفاهیم مورد نظر به مخاطب داشته است. این سریال که توسط عباس عباسی طائی به زبان عربی برگردان شده و از شبکه های متعدد جهان اسلام به نمایش درآمده است، مورد استقبال کم نظیر مخاطبان قرار گرفته است. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که مترجم در فرآیند برگردان مؤلفه های یادشده چه عملکردی داشته و بیشتر از چه استراتژی و راهبردی برای ترجمه و معادل یابی آن ها بهره برده است. نظر به حضور نسبتاً چشمگیر مؤلفه های یادشده در سریال مختارنامه و با عنایت به اینکه تاکنون پژوهنده ای از این منظر به معادل های عربی آن تعابیر ننگریسته، پژوهش پیش روی می کوشد ضمن شناسایی، استخراج و دسته بندی آن ها با روش توصیفی- تحلیلی به ارزیابی معادل های عربی آن ها بپردازد و در صورت ضرورت، معادل های پیشنهادی ارائه و نتیجه تحقیق را فرادید مخاطبان قرار دهد. نتیجه نشانگر این است که مترجم به علت عدم شناخت دقیقِ مؤلفه های عامیانه سریال مورد مطالعه در فرآیند برگردان مؤلفه های یادشده بیش از هر چیز از معادل یابی مفهومی استفاده کرده است. رهیافت استنتاجی دیگر اینکه حجم زیادی از معادل های ارائه شده از مشکل نارسایی رنج می برند.
تحلیل آثار داستانی عدنان غریفی با رویکردی زیست محیطی بر اساس مفهوم قدرت در اندیشه فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵۰
203 - 221
حوزههای تخصصی:
طبیعت نقش مهمی در شکل دهی به کنش های انسانی دارد که در عصر حاضر دچار اختلالاتی گردیده است. چنین مقوله ای در آثار داستانی عدنان غریفی نمود بارزی دارد. به همین دلیل ما با روشی توصیفی- تحلیلی به این سؤال پاسخ خواهیم داد که چه عواملی در دور کردن طبیعت از جایگاه ابژگی اش و بالطبع آن بحران های زیست محیطی و انسانی در جوامع آثار داستانی عدنان غریفی دخیل بوده است؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان های حاکم بر جامعه ی داستانی عدنان غریفی گفتمان هایی مخرّب بوده و طبیعت را دچار اختلالاتی کرده و آن را از جایگاه ابژگی اش دور ساخته و با شی سازی طبیعت با توجّه به دیدگاه سودگرایانه و توسعه طلبی که در گفتمان های استعماری و استبدادی نمود می یابد، کنش هایی را در انسان ها برانگیخته و آنان را با بحران هایی روبه رو کرده که ما نمود آن را در گفتمان استبدادی قدرت و اقتصاد سیاسی همراه آن و در پی آن آلودگی و نابودی طبیعت و به هم خوردن پیوند انسان ها در مجموعه داستانی «مادر نخل»، در گفتمان توسعه یافتگی و اعمال تکنیک های انضباطی جوامع توسعه یافته ی بروژوازی برای شهرسازی و به طبع آن اختلال در طبیعت و زندگی انسانی در مجموعه داستانی «چهار آپارتمان در تهران پارس»، در گفتمان استبدادی و برساختگی سوژه ها و جامعه ی زندان گونه و در پی آن نفوذ قدرت در تمامی سطوح زندگی زیستی و انسانی و طبیعت مسلول در اثر توسعه ی ناپایدار در مجموعه داستانی «شنل پوش در مه»، در گفتمان سرمایه داری و شکل دهی به کنش های افراد و در پی آن آسیب به طبیعت در داستان «مرغ عشق» به وضوح می بینیم.
بررسی ویژگی های نثر شاعرانه در رمان خیرالنساء قاسم هاشمی نژاد
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
157 - 190
حوزههای تخصصی:
در روزگار معاصر در رمان و داستان با توجه به افق و جهانی که روایت می کند، از گونه های زبانی متفاوتی استفاده می شود و در ژانر های متنوعی طبقه بندی می گردد. پاره ای از داستان ها و رمان های معاصر از نثری شاعرانه برخوردارند؛ نثری که گاه به جهت زیبایی و خیال انگیزی با شعر پهلو می زند. در این رمان ها نویسنده با به کارگیری فنون گوناگون بلاغی و زبانی به زبان شعر نزدیک می شود. در میان رمان های معاصر فارسی نثر خیرالنساء اثر قاسم هاشمی نژاد، در شمار نثرهای شاعرانه جای دارد. در این پژوهش عناصر شاعرانه نثر رمان خیرالنساء، با روش توصیفی – تحلیلی از منظر نثر شاعرانه بلاغی و غنایی بررسی و تحلیل شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که هاشمی نژاد در عین حال که رمان خیرالنساء را به صناعات شعری و موسیقی کلام می آراید، عناصر داستانی را نیز در بستری از ابهام زیبایی شناختی جهت انتقال بی واسطه افکار و احساسات شخصیت ها و رخدادهای اصلی قرار می دهد. در این میان ویژگی های شاعرانه بلاغی، یعنی ویژگی های بیانی (مجاز ،تشبیه، استعاره و کنایه) و بدیع لفظی (مانند انواع سجع، جناس و واج آرایی) و بدیع معنوی (مراعات النظیر، حس آمیزی و ایهام تناسب) در مقایسه با عناصر شاعرانه غنایی برجستگی بیشتری دارند. به طور کلی نویسنده توانسته است با به کارگیری هنرمندانه از عناصر غنایی و بلاغی ساختاری نوین و متناسب با مضامین و محتوای رمان خلق کند و بر زیبایی فرمیک و محتوایی اثر بیفزاید و با ایجاد نوعی تعلیق معنا خواننده را در التذاد صوری و تفسیری متن مشارکت دهد.
خوانش جامعه شناسانه راحة الصدور و آیة السرور راوندی با تکیه بر بعد تشریحی نظریه ساخت گرایی تکوینی لوسین گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
9 - 40
حوزههای تخصصی:
ساخت گرایی تکوینی شاخه ای از جامعه شناسی ادبیات است که لوسین گلدمن آن را بر اساس نظریات گئورک لوکاچ، مارکس، هگل و ژان پیاژه بنا نهاد. وی در این روش به بررسی ساختارهای معنادار متون و آثار و چگونگی پدید آمدن این ساختارها بر اساس پس زمینه های تاریخی آن ها می پردازد و به وحدت میان صورت و محتوا تأکید دارد. بر پایه دیدگاه ایشان چون انسجام هر اثر ادبی مربوط به جهان نگری طبقات است؛ از این رو، باید همواره کوشید تا رابطه ساخت درونی اثر را با ساخت فکریِ طبقه اجتماعی نویسنده دریافت. علاوه بر این، می توان گفت که ساخت گرایی تکوینی اصولاً به بررسی منش تاریخی و اجتماعی و دلالت های عینی متأثر از گروه اجتماعی در زندگی عاطفی و عقلانیِ آفریننده اثر می پردازد. پس در این شیوه به جای توصیف، تشریح محتوای اثر ادبی مورد مداقه قرار می گیرد. به هر روی، پژوهش حاضر بر این مسئله متمرکز است: آگاهی های ذهنی و طبقاتی برآمده مقتضیات تاریخی و اجتماعی حاکم در دوره راوندی در چه سطحی و با چه کیفیتی در معناداری ساختار و تکوین راحه الصدور مؤثر بوده است؟ به طورکلی، یافته های این پژوهش نشان می دهد که راوندی به طور ناآگاهانه تحت تأثیر گفتمان های عصر سلجوقی بوده است و شاخص های جامعه شناسی گلدمن در تکوین و انسجام فکری راحه الصدور و معنادار کردن ساختار آن مؤثر بوده اند و راوندی نیز توانسته است جهان بینی، ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوره سلجوقی را به درستی براساس شرایط تاریخی و اجتماعی آن دوره بیان کند.
چند صدایی در رمان دختر رعیت اثر به آذین با کاربست رویکرد گفت وگومندی باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
217 - 251
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر سعی دارد با استفاده از آراء باختین و به طور خاص نظریه گفت وگومندی، گفتمان موجود در رمان دختر رعیت، اثر به آذین را واکاوی انتقادی کند و به بازتاب چندصدایی در این رمان بپردازد. در این پژوهش به این پرسش ها پاسخ داده شده است: 1- چگونه زنان رمان مورد پژوهش در بروز چندصدایی، پویامند بوده اند؟ 2- چگونه طبقات فرادست و فرودست در بروز چندصدایی در رمان مورد پژوهش مؤثر بوده اند ؟ 3- چگونه روشنفکران و طبقه نخبه در بروز چندصدایی در رمان دختر رعیت مؤثر بوده اند؟ نتایج به دست آمده حاکی از این مهم بود که زنان در بازنمود چندصدایی نقشی منفعل داشته اند و صرفاً بستر داستانی را برای بازنمود گفتمان غالب معرفی شده توسط قهرمان فراهم آورده اند. علاوه بر این، اقشار نخبه داستان که تحت تأثیر جریان های چپ و ملی گرایی هستند در به وجود آمدن چندصدایی در داستان مؤثر بوده اند. تقابل و رویارویی دو طبقه فرادست و فرودست نقش عمده ای در چند صدایی رمان دارد؛ زیرا زندگی روستایی سنت محور در خدمت نهادینه سازی پایه های قدرت طبقه توانگر جامعه بوده است. البته آنچه به عنوان نتیجه گیری این تتبع باید متذکر شد این است که بافت اجتماعی و جنسیت، موضوعات برجسته ای در تاروپود داستانی دختر رعیت است که نویسنده با استفاده از آن تلاش کرده ریشه های فکری و اخلاقی جامعه سنتی را به چالش بکشد و سعی کند یک چندصدایی میان اجزای قدرت و اجزای مقهور جامعه برقرار سازد.
واکاوی تأویل اشاری آیات قرآن در عرایس البیان و شرح شطحیّات روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار که مطالعه ای کتابخانه ای، به روش تحلیل، توصیف و مقایسه است، در دو بخش تنظیم شده است. بخش نخست به معرّفی روش تأویل اشاری آیات قرآن می پردازد که طیّ آن، مؤوّل کلمه ای را برمی گزیند و هر حرف آن را به حرف آغازین کلمه ای دیگر نسبت می دهد و بدین ترتیب، نگرش خود نسبت به متن را مطرح می سازد. بخش دوم این تحقیق جایگاه تأویل اشاری در آثار روزبهان بقلی(606-522 ه .ق)، معروف به «شیخ شطّاح» را در کتاب های عرایس البیان و شرح شطحیّات واکاوی می کند. او این رویکرد بدیع را در تشریح معانی مقطّعات و غیر مقطّعات قرآن کریم به کار برده است. او که خود به اهمّیّت تأویل اشاری اشاره کرده، در بعضی موارد حروف کلمات تأویل شونده را به کلماتی نسبت می دهد که با همان حرف شروع می شوند و در برخی موارد عرصه را بر روی ذوق خویش می گشاید تا آنچه ضمیر او از الهامات عرفانی دریافت کرده است، با کمک روش تأویل اشاری بیان کند. در این موارد، روزبهان به انتساب حروف کلمه مورد نظرش به حروف آغازین کلمات دیگر پای بند نمی ماند. در چنین مواردی، آن حرف که برای تأویل اشاری برگزیده، نه در ابتدا، بلکه در میانه یا انتهای کلمات منسوب قرار دارند. علاوه بر بُعد روش شناختی، از نظر محتوا نیز در مقطّعات یا غیر مقطّعاتی که او برای تأویل اشاری برمی گزیند، گاهی به روش تفسیر بالمأثور می گراید و دیدگاه تأویلی خویش را با احادیث و روایات معصومین(ع) و همچنین سخنان سایر صاحبان آرای عرفانی مستند می کند و گاهی در پرتو دریافت های درونی خویش مسیر تأویل را هموار می سازد.
ملاحظات بینامتنی در شعر و زندگی خاقانی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین رویکردهای ادبی در نقد ادبی جدید، بینامتنیت یا رویکرد میان متنی است؛ این اصطلاح را ژولیا کریستوا در حدود پنجاه سال قبل مطرح کرد و باب تازه ای برای تحلیل متون گشود. در بینامتنیت، بر خلاف دیدگاه های کلاسیک که متون را حاصل نبوغ شاعر یا کاتب می پنداشتند، بحث بر سر آن است که متون بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از این رهگذر، آثار جدید خلق می شود. به عبارت دیگر، بن مایه جنبه هایی از آثار متأخر، آثار متقدم است و هر اثری می تواند ضمن تأثیرپذیری از آثار پیشین، بر آثار پسین نیز مؤثر باشد. در تحلیل های بینامتنی، هدف عمده، نشان دادن مشابهت های موجود در متون ادبی، اعم از نظم یا نثر است. در ادبیات و بویژه، متون شعری، می توان وجوه تشابه قابل توجهی در بین آثار ادبی یافت و نشان دادن این همانندی ها می تواند برای درک نکته های غامض یا روشن کردن ابعادی از این متون، سودمند باشد. نگاهی به اشعار ملک الشعراء بهار (1265-1330)، شاعر، ادیب و سبک شناس معاصر -با وجود ادعای خود او در داشتن سبکی نو- گویای آن است که بهار، در زمینه های تعبیرات و مضامین ... از سرایندگان کهن و بویژه خاقانی شروانی(520-595 ﻫ .ق)، متأثّر بوده است. این مقاله کوششی است برای نشان دادن این تأثیرپذیری و نمایاندن همانندی های این دو سراینده و بازنمودِ توجه بهار به سراینده نامدار شروان، و سرانجام آن که بهار تا چه میزان در بسیاری از مضامین شعری خود از خاقانی شروانی بهره گرفته است.
شاه علی بن عبدالعلی و ترجمه فارسی او از تذکره مجالس النفایس امیر علی شیر نوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
148-164
حوزههای تخصصی:
شاه علی بن عبدالعلی چهارمین مترجم تذکره مجالس النفایس امیر علی شیر نوایی است که در این مقاله، هم احوال و آثار او بررسی شده و هم به ضرورت و روش تصحیح ترجمه او پرداخته شده است. این مترجم به احتمال قوی همان شاه علی بن بنده علی کابلی معروف به شاه بیگ، مؤلف معیارالدره است که از کابل به اکبرآباد رفته و اثر نامبرده را به نام حاکم مالوه، شاه شجاع درآورده، سپس به بلخ مهاجرت کرده و مجالس النفایس را نه پس از سال 1006ق به نام دین محمدخان بن جانی بیگ، حاکم هرات بلکه در سال 983ق به نام حاکم بلخ، دین محمدخان بن پیرمحمدخان شیبانی ترجمه کرده و پس از مدتی به امرای اکبرشاه گورکانی، حاکم آگره پیوسته است. ترجمه شاه علی نسبت به دو ترجمه قبلی، هشت بهشت و لطایف نامه مشتمل بر سرگذشت های بیشتری از مجالس النفایس است. از این ترجمه دو نسخه خطی که هرکدام تحریری جداگانه است، در کتابخانه موزه ملّی کراچی و کتابخانه ملّی لندن نگهداری می شود. افتادگی صفحه اول نسخه کراچی باعث شده تا آن را به اشتباه ترجمه ناشناسی از مجالس النفایس معرفی کنند.
کارکرد عناصر پیرامتنی در آثار داستانی لیلا صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۶
159 - 184
حوزههای تخصصی:
در میان آثار ادبی جهان، یکی از راه های اثرگذاری بیشتر بر مخاطب، استفاده از عناصر پیرامتنی است. عناصر پیرامتنی به صورت کلاسیک چندان جدی و اثرگذار تلقی نمی شدند اما نسل جدید، نویسندگان آنها را به کار می گیرند تا بخشی از فرایند خلق و انتقال معنا را بر عهده آنان قرار دهند. لیلا صادقی از جمله نویسندگانی است که همواره عناصر پیرامتنی را به بخش مهمی از آثار خود تبدیل کرده است، تا جایی که خوانش آثارش، بدون توجه به عناصر پیرامتنی مانند جلد، تقدیم نامه، فهرست و ... ناقص است. برای بررسی کارکرد عناصر پیرامتنی و هم چنین پاسخ به این پرسش که این عناصر، دقیقاً چه نقشی در انتقال معنا برعهده دارند، از بخشی از نظریه بینامتنیت- پیرامتنیت ژرار ژنت کمک گرفته ایم. در تکمیل نظریه ژنت، بیرک و کریس سه کارکرد برای عناصر پیرامتنی در ادبیات دیجیتال در نظر گرفته شده است: کارکرد تفسیری، کارکرد تجاری و کارکرد هدایتگری. برای پاسخ به پرسش پژوهش این سه کارکرد را نیز در نظر گرفته ایم. در این پژوهش که به روش کیفی و تحلیلی انجام شده، ابتدا داده ها بادقت گردآوری و طبقه بندی شده ، سپس براساس مبانی نظری، تلاش پژوهشگران بر یافتن یک الگوی مشترک بر مبنای نظریه معطوف شده است. در مرحله بعد، داده های مستخرج از آثار براساس نظریه تحلیل شده است. بر طبق آنچه از عناصر پیرامتنی در آثار لیلا صادقی به دست آمده، این عناصر کارکرد تکمیلی دارند؛ به این معنا که بخشی از متن اصلی بشمارمی روند و دریافت معنا، چه به لحاظ روایی و چه غیرروایی، بدون درک آنها امکانپذیر نیست. این مقاله بر آن است تا این کارکرد را که به عنوان «کارکرد تکمیلی» شناسایی می شود به عنوان مشخصه سبکی صادقی تشریح و تبیین کند.
«نور» و «نفس» در تفکّر باستان و تصوّف سیار بسطام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بایزید بسطامی(161-234)، صوفی ای متناقض نما، با تجربه عرفانی جدید، زبانی رمزآلود، آنی متفاوت و معراج روحانی، گنجینه ای از عرفان ایرانی و یکی از احیاگران این حکمت است. او در اقوال خود عناصری چون نور و نفس را، برای معرفی امور لطیفه، کشف راز و رمز دریای وجودی انسان، سعادت نفس و حلّ و معماهای وجودی او در اقوال و احوال خود بیان داشته است. فرضیه پژوهش این است که محتوای برخی از عناصر حکمای ایران باستان و عرفان بایزید به هم مرتبط هستند. نویسنده تلاش کرده است، تا با بهره مندی از رهیافت های فلسفی و کلامی، مباحث مرتبط را شرح و تفصیل نماید. پرسش های پژوهش عبارتند از: نور و نفس در حکمت ایرانی و تصوّف بایزید چه کاربردی داشته اند؟ و چه وجهی از نور و نفس با عرفان بایزید پیوند خورده است؟ نتیجه پژوهش مشخص می کند که، ارزش وجودی نور در نگاه بایزید ریشه ای کهن دارد و کیهان شناسی مشترکی در تضاد عوالم ملک و ملکوت، نور و نفس، خلق و امر، غیب و شهادت، بین این دو تفکّر وجود دارد که هدف آن تلاش مفرط انسان، برای رسیدن به سعادت حقیقی است. نفس محوری ترین عنصر تفکّر بایزید است که می تواند در نهایت به نور بپیوندد. در قال او، طریق نور تنها روشنی بخش عالم موجود نیست، بلکه راه گشای حقیقت حقّ است. این عناصر ، با هستی شناسی واحد، دگردیسی عرفانی و محتوای ایرانی، در تنش نیروهای متضاد و برتری نیروهای اهورایی برای سعادت نفس، در اقوال بایزید نیز تجلی یافته اند
توضیح چند اصطلاح در حوزه منسوجات در شعر شفروه اصفهانی و تکمیل و تصحیح فرهنگ های لغت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
67 - 83
حوزههای تخصصی:
تصحیح متون کهن ازسویی در تکمیل و تصحیح فرهنگ های لغت مؤثر است و ازسوی دیگر، توجه به برخی از عناصر تکرارشونده در این متون می تواند اساس تدوین فرهنگ های تخصصی باشد که یکی از نیازهای پژوهشگران است. یکی از این فرهنگ های تخصصی مورد نیاز، فرهنگ منسوجات است. در شعر شرف الدین شفروه اصفهانی، شاعر، نویسنده و واعظ قرن ششم هجری، اصطلاحاتی در حوزه منسوجات آمده است که تازگی هایی دارد و در فرهنگ های لغت فارسی دیده نمی شود. برخی از این اصطلاحات نیز شواهد کهنی را به مدخل های بی شاهد فرهنگ ها می افزاید. در این مقاله براساس نسخه های خطی دیوان شفروه، به تصحیح چند اصطلاح در شعر شفروه پرداخته و با توجه به عناصر درون متنی و منابع جنبی، این اصطلاحات توضیح داده شد. گذشته از اصطلاحات فارسی، برخی از این اصطلاحات از زبان عربی به شعر شفروه راه یافته است که شماری از آنها بن مایه های قرآنی دارد و برخی دیگر، از زبان ترکی که شفروه دست کم با واژگان این زبان در روزگار خود برخورد کرده و با آنها آشنا بوده است. برخی نیز در گذر زمان، تلفظشان فراموش شده و تحریف ها و تصحیف هایی در آنها راه یافته است و حتی از معنای اصلی خود دور شده اند.
طبقه بندی، نقد و تحلیلِ اشاراتِ فاقدِ مأخذ، درباره احوالِ ابوسعید ابوالخیر در متون کهن ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۲۷
48 - 1
حوزههای تخصصی:
درباره ابوسعید، غیر از مقامه های موجود، دیگر مقامه هایی نیز وجود داشته که اکنون نشانی از آن ها در دست نیست. ازجمله قراینی که وجودِ این مقامه ها را به اثبات می رساند، تعددِ اشاراتی جدید به احوالِ شیخ است که در برخی منابع دیده می شوند. برای این اشارات، دو ویژگی می توان درنظر گرفت. نخست، شاذ بودن؛ دیگر آن که در مقامه های بازمانده، برای هیچ کدام مأخذی نمی توان یافت. جستارِ حاضر به طبقه بندی و تحلیلِ این اشارات پرداخته است. نتایجِ حاصل از پژوهش، مؤید آن است که اشاراتِ مذکور را ذیل پنج مجموعه می توان طبقه بندی و بررسی کرد. مجموعه نخست، آن اشاراتی هستند که با توجه به اطلاعاتی که از طریقِ مقامه های بازمانده در اختیار است، برای آن ها با وقایعِ حیاتِ ابوسعید، تناسبی نمی توان در نظر گرفت. مجموعه دیگر، مضامینی را شامل می شوند که از محتوایِ برخی اقوال، ابیات یا از مضمونِ بعضی مفاهیم أخذ شده اند. سه دیگر، مواردی را در برمی گیرد که نشان دهنده دگردیسیِ برخی از وقایعِ حقیقی هستند. چهارم، ضمنِ آن که با احوالِ ابوسعید، سازگاری کامل دارند، اطلاعاتی افزون تر از آنچه از طریقِ مقامه های بازمانده به آن ها می توان دست یافت، در اختیار می گذارند. پنجم، مبیّنِ حکایاتی هستند که احتمالاً به دلیلِ شُبهه و ضعف در اسناد، به مقامه های رسمی و شناخته شده راه نیافته اند. از منظرِ آشناییِ بیشتر با احوالِ بوسعید، برای مجموعه نخست، اهمیتی نمی توان درنظر گرفت. مجموعه دوم، دارای اهمیتی تقریباً نسبی است. امّا مجموعه های سوم تا پنجم، حائز کمالِ اهمیت هستند.
تحلیل متن - بافت در تصاویر شعر 23 از احمد شاملو به روش نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله تحلیل متنی-بافتی تصاویر شعر «23» از شاملو با الگوی فرکلاف است. شعر «23» شعری سیاسی است و رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف از کارآمدی کافی در تحلیل گفتمانی این شعر برخوردار است. این شعر بیانی تمثیلی از اوضاع سیاسی زمان است. ابعاد بلاغی تصاویر در سطح توصیف بررسی شد و بافت موقعیتی و ساختارهای سیاسی-اجتماعی مؤثّر بر تصاویر، در سطوح تفسیر و تبیین تحلیل شدند. تصویر مرکزی شعر آشفتگی اوضاع سیاسی-اجتماعی ایران آن زمان است. ابعاد ایدئولوژیک تصاویر در نوع، تعداد، چگونگی و کارکرد آن ها مستتر است. بافت موقعیتی تصاویر، راه پیمایی 23 تیر 1330 است که به کشته شدن تعداد زیادی از مردم انجامید. ساختار تأثیرگذار بر فضای تصاویر، نابسامانی اوضاع سیاسی، اختلافات آشکار و پنهان نهادهای قدرت، دخالت ها و رقابت های عوامل خارجی و ضدّیت تفکّر چپ با آمریکا و سرمایه داری است. کارکرد ایدئولوژیک تصاویر، در ابعاد هم زمانی سرایش شعر با واقعه، بیان صریح، واژگان سیاسی، گرایش چپ شاعر و مخالفت او با حکومت قابل ردیابی است.
دگردیسی شخصیت مسیح، اشخاص و عناصر صدر مسیحیت در شعر متعهد معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عیسی فرزند مریم یا عیسی ناصری ملقب به مسیح در فرهنگ و ادب سنتی فارسی پیامبر صلح ورزی، تحمل و تسلیم و نماد روح، شناخت معنوی، احیاگری، شفادهی و جانبخشی است اما این شخصیت آیینی و افراد و عناصر مرتبط با وی در شعر متعهد معاصر فارسی در ساحت اندیشه و گفتمان، کنش و کردار اجتماعی دگردیسی یافته اند. هدف این پژوهش آن است که ابعاد شخصیت مسیح و دگردیسی مفهومی عناصر مسیحیت را در شعر متعهد معاصر نشان دهیم. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی ارائه شده است و در آن به نظریات فرکلاف در ساحتهای سه گانه تحلیل گفتمان شامل کاربردشناسی زبانی، مفهوم شناسی و کردارشناسی(پرکتیس اجتماعی) و نیز نظریات تحلیل گفتمان ایدئولوژیک تئون وندایک توجه داشته ایم. شواهد و داده های متنی از آثار شاعران نامدار متعهد به دست آمده است. نتایج این پژوهش حاکی است که عیسی مسیح در شعر متعهد معاصر فارسی به مبارزی نستوه و دردمند، منادی آزادی و رهایی، جانبخش مبارزات، یاریگر ستمدیدگان، احیاگر اندیشه ای انقلابی و ایدئولوزیک و منادی دگراندیش بدل شده است. مسیح در آثار این شاعران نمادی از «خویشتن» مبارزه جوی شاعر است که برای آرمانها انسانی، سیاسی، اجتماعی و انقلابی تلاش می نماید و در این راه ملتزم مرگ می شود. همچنین در آثار ایشان، شخصیتهای وابسته دیگر مانند مریم، یهودا و العازر و عناصر ترسایی مانند صلیب، باغ جتسمانی، جل جتا نیز برای بیان اهداف ایدئولوژیک مورد توجه و بهره-برداری قرار گرفته اند و بطور کلی در مقایسه کلی با نقش و جایگاه سنتی دچار دگردیسی شده اند.
مقایسه آموزه های فرزندپروری مسئولانه عنصرالمعالی، خواجه نصیر طوسی، سعدی و واعظ کاشفی با سبک های فرزندپروری بامریند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
45 - 66
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر شیوه های فرزندپروری عنصرالمعالی، خواجه نصیر طوسی، سعدی و ملاحسین واعظ کاشفی را در قابوس نامه (475)، اخلاق ناصری (633)، گلستان (656) و اخلاق محسنی (900) برطبق سبک فرزندپروری مسئولانه (اسلامی) بررسی و با سبک های فرزندپروری بامریند (1927م.) مقایسه می کند. نگارنده با بررسی توصیفی- تحلیلی این موضوع در آثار این چهار متفکر مسلمانِ متعلق به دوره های مختلف تاریخی بر مبنای نظریه فرزندپروری مسئولانه اسلامی و مقایسه با نظریه بامریند با پاسخ به این پرسش ها که نویسندگان این آثار درباره فرزند پروری چه آموزه هایی را تبیین کرده اند؟ برای تعلیم این آموزه ها چه شیوه هایی را به کار گرفته اند؟ و وجوه تشابه و افتراق فرزندپروری آنها با دیدگاه های بامریند چیست؟، تبیین می کند شیوه فرزندپروری هر چهار نویسنده بر مبنای دیدگاه های اسلامی و وحیانی و از نوع مسئولانه با تکیه بر اصول اخلاق اسلامی و فطرت الهی انسان است که البته از فرهنگ و آداب و رسوم روزگار ایشان نیز اثر پذیرفته و تا اندازه ای به سبک مقتدرانه بامریند نزدیک است. عنصرالمعالی با بیان تجارب شخصی همراه با تمثیل و استشهاد و خواجه نصیر با شیوه علمی و فلسفی به شیوه مستقیم و جزئی نگر به تعلیم آموزه های فرزندپروری پرداخته اند؛ درحالی که سعدی و کاشفی از تمثیل و حکایت و شیوه غیرمستقیم و کلی نگر استفاده کرده اند و کاشفی به دلیل ماهیت سیاسی اندرزنامه اش کمتر از دیگران به این موضوع توجه کرده است.
ترجمه رباعیّات خیّام فیتز جرالد: از درمانگری شخصی تا درمانگری اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۲۷
72 - 49
حوزههای تخصصی:
در عرصه ادبیات جهان و دادوستد فکری و ادبی میان فرهنگ ها و ملل مختلف، بدون تردید هیچ شاعری به اندازه عمرخیّام و رباعیّاتش بر فضای فرهنگی، ادبی و فکری اروپا، به ویژه انگلستان دوره ویکتوریا اثرگذار نبوده است. در این دوره طبقه متوسط، به واسطه ثروت حاصل از فعالیت های تجاری و استعماری و با تکیه بر پایگاه دینی اش بر تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فکری انگلستان سلطه داشت و ارزش های آن به ارزش های حاکم و مبنا تبدیل شده بود. امّا با آغاز نیمه دوم قرن نوزدهم، سلطه مرجعیّت های این طبقه با چالش های سهمگین از جانب پژوهش گران علوم تجربی و اجتماعی مانند داروین، مارکس، نیچه و فروید مواجه شد و این چالش ها ازهرجهت باعث تزلزل روحی، معنوی و اجتماعی این طبقه شد. ترجمه رباعیّات خیام را فیتزجرالد در چنین فضایی منتشر کرد. مسئله مورد بررسی در این مقاله چراییِ «پذیرش» این ترجمه در این دوره است. در پاسخ، دو عامل زندگیِ شخصی مترجم و وضعیت اجتماعی، فرهنگی و به ویژه فکری آن دوره نقش بسزایی دارند؛ با این تأکید که کار ترجمه رباعیّات ابتدا برای فیتزجرالد نقش نوعی درمانگری شخصی را داشته که بعدها از طریقِ مراجع میدان فرهنگی و ادبی به نوعی درمانگری اجتماعی تبدیل شده است.
بررسی نقش، کارکرد و جلوه های گماشتگان، نهان گویان و نهان کاران در داراب نامه طرسوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵۰
152 - 135
حوزههای تخصصی:
قهرمانان قصه ها و داستان ها با افراد معمولی متفاوتند و این تفاوت ناشی از کارکردهای شگرف و شگفت آنان و نیز در سرنوشتی است که این افراد دارند. ازآنجا که این افراد «رسالت محور» هستند؛ یعنی برای هدف یا اهدافی در متن روایت وارد می شوند؛ لذا تا هنگام انجام آن هدف یا رسالت بایسته است زنده و پویا باشند. هدف این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و با مطالعه منابع اسنادی-کتابخانه ای به انجام رسیده است، بررسی نقش، کارکرد و جلوه های نهان گویان و نهان کاران (گماشتگان) در قصه داراب نامه طرسوسی است. پس از این بررسی، نمودهای ظاهرشده بر قهرمان را به دو دسته کلی تقسیم کردیم: دسته نخست به شکل عناصر طبیعت ازجمله حیوانات، گیاهان، اجرام آسمانی و... که نشان از پیوند دیرین انسان و طبیعت است و دسته دوم به شکل آواها و صداهایی که از عالم غیب به گوش قهرمان می رسد که گویی همانا ندا و صدای خداوند است. دسته نخست نقش نجات جان قهرمان در لحظه های اضطرار و تنگناها را بر عهده دارند و دسته دوم نقش آگاهی بخشی و ارائه اطلاعات به قهرمان در مورد اتفاقاتی است که از پیش رخ داده است و یا در آینده رخ خواهد داد و نیز خبر یافتن از این اتفاقات در طی کردن مسیر و گذر از تنگناهاست؛ بنابراین عوامل یادشده در رشد و تعالی قهرمان داستان نقش دارند.