۷.
ما در این پژوهش به دنبال اثبات نزدیکی منابع معرفتی، مقاییس روشی و مبانی هستی شناسانه تنجیم و سیاست هستیم و نشان خواهیم داد که تنجیم و سیاست می توانند به یک گفتمان مشترک برسند. علم هیئت به صورت طولی بر تنجیم و سیاست تأثیر دارد؛ رابطه آن با تنجیم مستقیم و باسیاست باواسطه است. دانش اساطیر به صورت مستقیم هم بر تنجیم و هم بر سیاست تأثیر گذاشته است. عرفان عملی نیز طریقی برای فربهی تنجیم و سیاست بوده است. حکمت و دین نیز با تنجیم و سیاست رابطه ای دوطرفه برقرار کرده اند. علوم طبیعی خرده احکام تنجیمی را تصحیح و هدایت می نماید و تنجیم نیز در مرتبه ای بالاتر اصول این علوم را می نویسد. سیاست نیز با علوم طبیعی رابطه دارد. علوم اجتماعی که مادر سیاست و در تعامل با تنجیم است، تحت تأثیر علوم طبیعی باواسطه آن ها را فربه می نماید. مقاییس روشی تنجیم و سیاست نیز مشابه هستند. هر دو آن ها بر شیوه مبنا گرایی استدلال می کنند و انسجام را معروض غیر مفارق ساختار معرفتی خود می یابند. عقل و تجربه روش های تحقیق پذیری هر دو حوزه هستند و احکام آن ها عمدتاً بر این دو روش صادر می گردند؛ در حالی که تنجیم به روش شهودی امتیاز دارد. مبانی هستی شناسانه تنجیم و سیاست نیز شبیه هستند. هر دو به نزاع نیروهای خیر و شر، اشراق ستارگان، عروج انسان، سعادت و نحوست آنات، قدرت مرموز فرّه، طبقات اجتماعی و بایستگی اختیارات در سلوک خود اذعان دارند. می توان نتیجه گرفت که سیاست و تنجیم در سه بخش منابع معرفتی، مقاییس روشی و مبانی هستی شناسانه از یک آبشخور اشراب می شوند. می توان از قابلیتِ تأثیر متقابل و ارتباط دوطرفه میان آن ها سخن راند. تنجیم می تواند دریچه ای برای تحلیل تحوّلات سیاسی قرار گیرد و سیاست می تواند با تقاضایی که ایجاد می کند احکام نجومی را در شاخه سیاسی آن گسترش دهد و منجر به فربگی آن گردد.