فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۵۳٬۰۹۹ مورد.
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
1 - 28
حوزههای تخصصی:
صمد بهرنگی (1318-1347) از پایه گذاران ادبیات کودک و نوجوان، در طول حیات کوتاه خود بیش از بیست قصه برای کودکان و نوجوانان به رشته تحریر درآورد. افزون بر آن چندین مقاله درباره مسائل تربیتی و اجتماعی ازجمله آثار به جامانده از اوست. با توجه به تسلطی که به شیوه های آموزش و سبک های یادگیری دانش آموزان داشت، از ابزار قصه در طول دوران معلّمی خویش بهره جست. پیرنگ اصلی آثارش از جهان بزرگسالان گرفته شده، اما گویش متعلق به دنیای کودکان است. یکی از ویژگی های اصلی افسانه های عامیانه و ادبیات کودکان، عنصر هنرآفرین تکرار است. بهرنگی با بهره گیری از عنصر زایای تکرار یا دوگان سازی، گونه تازه ای از قصه های فرهنگ عامه را آفرید که ضمن بیان اندیشه های تحول خواهانه در لباس تمثیل، به شکلی آگاهانه به منظور مطالعه و رشد آگاهی و پرورش تفکر انتقادی کودکان در نظر گرفته شده بود. در این مقاله کاربرد انواع تکرار (کامل افزوده و ناافزوده، پژواکی، فاصله دار و ناقص) در سراسر قصه های بهرنگی به روش تحلیلی آماری بررسی شده است و به دلیل بسامد بالا (777 مرتبه با 260 گونه در 17 قصه) می توان آن را به عنوان مشخصه سبکی او در نظر گرفت که افزون بر کارکرد زیبایی شناختی، در القای اندیشه های نویسنده به مخاطبان خاص خود (کودک و نوجوان) و اثرگذاری بر تربیت و رشد شخصیت آنان نقش به سزایی دارد.آشنایی با جزئیات و مختصات یکی از عناصر سازنده و مؤثر این قصه ها از دستاوردهای این پژوهش است که می تواند برای نویسندگان جوان در جهت اعتلای ادبیات کودکان ایران راه گشا باشد و بر نظرگاه پژوهشگران این عرصه دریچه ای تازه بر واکاوی آثار و تألیفات برجسته و ماندگار این حوزه بگشاید. همچنین جدا از نقش قصه به عنوان یکی از ابزارهای تربیتی، تسلط بر مؤلفه های ساختاری قصه هایی از این دست می تواند در آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان و یا دانش آموزان دو زبانه ایرانی در سال های نخستین ابتدایی بسیارکارآمد باشد.
زن افغان در آیینه ادبیات، خوانش نقد جغرافیایی در هزار خورشید تابان و مدرسه ی زیبایی کابل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
673 - 688
حوزههای تخصصی:
زنان افغانی در دوره های مختلف شرایط متفاوتی را تجربه کرده وطی دو مرحله حکومت طالبان بر افغانستان، فعالیت و حضور آنان در جامعه به شدت سرکوب شده است. محرومیت از تحصیل، کار و فعالیت اجتماعی، اسارت در خانه، ازدواج های اجباری، خشونت در مقابل عدم تمکین وغیره از جمله مشکلاتی است که زنان افغانی با آن دست و پنجه نرم می کنند. به همین دلیل نویسندگان و مدافعین حقوق زنان، با نوشتن رمان ها و مقالات، فضای مرد سالارانه افغانستان را به تصویر کشیده و با نقل روایت های واقعی به دفاع از زنان این سرزمین می پردازند. خالد حسینی نویسنده افغان-آمریکایی با رمان معروف خود به نام هزار خورشید تابان سعی در بازنمایی سرگذشت این زنان و فضای مردسالارانه در کشور افغانستان دارد. دبورا رودریگز به عنوان یک آرایشگر آمریکایی با نوشتن کتاب مدرسه ی زیبایی کابل به شرح خاطرات اقامت خود در افغانستان پرداخته است و روایت نقش زنان این سرزمین و رنج و مشقت هایشان را در آیینه ی ادبیات به منصه ی ظهور می رساند. در این میان نقش مکان و فضا در ایجاد این دو اثر ادبی با بهره گیری از نقد جغرافیایی بسیار حائز اهمیت است. این پژوهش، با بررسی تصویر «خود» و «دیگری» در دو اثر و نمودهای آن در فضای کشور افغانستان سعی دارد؛ تأثیر مطالعات فرااستعماری در تحلیل نگاه مهاجر و نگاه بومی را مورد بررسی قرار دهد. همچنین چگونگی گذار از توصیف فضای واقعی به فضای خیالی در خصوص زن افغان در ذهن مهاجر غربی و تاثیر آن بر خواننده مورد تحلیل قرار می گیرد.
خوانش بیش متنی داستان دو جانور: ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف و کلیله ودمنه با تکیه بر گونه شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
171 - 194
حوزههای تخصصی:
کلیله ودمنه به عنوان اثری فاخر و ارزشمند، یکی از متون تأثیرگذار بر آفریده های ادبی گوناگون در دوره های مختلف تاریخ ادبیات جهان بوده است. دامنه این تأثیر در ادبیات روسیه در حکایت های اخلاقی ایوان کریلوف و قصّه های فسیوالود گارشین و لِف تالستوی در قرن نوزدهم و حتی، آثار برخی نویسندگان قرن بیستم روسیه، از جمله آلِکسِی رِمیزوف قابل مشاهده است. در این جُستار برآنیم تا با به کارگیری شیوه تحلیل تطبیقی محتوا و تکیه بر نظریه ترامتنیت ژرار ژنت و رویکرد رِمیزوف به اقتباس ادبی از متون کهن و با اتکاء به تحلیل عناصر داستان، میزان و چگونگی تعامل داستان دو جانور: ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف را با پیش متن کلیله ودمنه مورد توجّه و مداقه قرار دهیم. برایند یافته های پژوهش حاکی از آن است که طبق فرضیه تحقیق، رابطه بیش متنیت از میان زیرشاخه های نظریه ترامتنیت ژنت، مصداق بیشتری درخصوص رابطه دو متن نامبرده دارد و دو باب شیر و گاو و بازجُستِ کار دمنه از کلیله ودمنه به عنوان پیش متن داستان نویسنده روسی مشخص می شوند. بررسی ها نشان داد در رابطه بیش متنی میان دو اثر مذکور، تراگونگی بر همان گونگی غلبه داشته و بنا بر گونه شناسی ژنتی، شاهد کارکرد تفنّنی، گشتار کمّی کاهش و گونه پارودی در رابطه بیش متنی آن ها هستیم.
تحلیل بلاغی حوزه های معنایی استعاره در نثر واعظ کاشفی (بدایع الافکار فی صنایع الاشعار و انوار سهیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
261 - 286
حوزههای تخصصی:
یکی از مطرح ترین شگردهای بلاغی، استعاره است که نه تنها در نوشتار منظوم و منثور ادبی، بلکه در گفتار روزمره،آگاهانه و ناآگاهانه جاری است و مددبخش ظرافت و زیبایی کلام می گردد. در درازنای تاریخ ادبی ایران این فن با دیگر فنون بدیعی اوج و فرودی بسیار پیموده،در قرن نهم هجری، دوره رواج سبک هرات و دنباله آن سبک هندی، به ذروه خود رسید و پس از چندی رو به ابتذال گذاشت. یکی از مؤلّفان و ادیبانی که آثارش به ویژگی های سبکی این دوره آراسته است، ملّاحسین واعظ کاشفی،نویسنده نام دار و پُرکار فارسی است که آثار پرشمار و دیگرگونه ای از خود به جای نهاده است. قلمرو مطالعه نوشتار کنونی، دو کتاب بدایع الافکار و انوار سهیلی از این نویسنده است. نظر به اهمیت ادبی این دو اثر و مؤلّفشان، مقاله پیشِ رو قصد دارد تا به روش توصیفی تحلیلی، نمونه هایی از استعاره های آثار نام برده را در حوزه معنایی و ادبی، تحلیل بلاغی نماید. یافته ها نشان می دهد که کاشفی، با وجود الگوبرداری از نوشته های پیشینیان، با ترکیب حوزه های معنایی چندگانه و دور از هم درکاربرد استعاره نوآوری هایی داشته بدین معنی که اسم معنی را با فعل مربوط به اسم ذات ترکیب کرده تا برای بیان «سپری شدن جوانی» استعاره تبعیّه بسازد و با اضافات تشبیهی و استعاری، معانی فاصله داری را با چاشنی استعاره تبعیّه، شخصیّت بخشی، اضافه بیانی و استعاری ممزوج نموده و در سوی دیگر با درآمیختن اضافه استعاری اسنادی، اسناد مجازی، استعاره مکنیّه، تشخیص، استعاره تبعیّه و پارادوکس معنایی، شبکه پیچیده ای از استعاره و دیگر آرایه ها را با این حوزه های معنایی در هم تنیده است.
تحول سبک صائب تبریزی براساس اشعار دو دستنویس 1059ق و 1083ق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
191 - 243
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استناد به اشعار دو دستنویس 1059 ق و 1083 ق دیوان صائب تبریزی، بیان می دارد که سبک شعری صائب پس از بازگشت از هند، تحولاتی را از سر گذرانده است، به گونه ای که دو طرز متفاوت در اشعار او قابل شناسایی است. این پژوهش با سبک شناسی بلاغی اشعار دو دستنویس، سیر تحول سبک صائب را ترسیم می کند و نشان می دهد که شاخصه های بلاغی شعر صائب در این دو طرز، تغییر یافته و از بیان استعاری به سوی نازک خیالی و بیان تمثیلی گراییده است. سپس به شاخصه هایی می پردازد که فردیت سبک صائب را نمایان می کند و درنهایت، عوامل مؤثر در تغییر طرز شعر صائب را بررسی می کند و بر این نکته تأکید دارد که تحول سبکی شعر صائب همسو با تغییر نگرش هستی شناختی او پدید آمده است.
هاتف و عارف در تذکره الاولیاء عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین ابزار معرفتی در عرفان، «کشف و شهود» است و عارف در صورت تزکیه درونی قادر خواهد بود پیام هایی را از عالم غیب دریافت کند؛ پیام هایی که گاه از راه الهام درونی و گاه از طریق هاتف بیرونی است. در متون عرفانی به ویژه تذکره الاولیای عطار، بسیاری از شناخت های عرفانی از طریق هاتف برای عارف اتفاق می افتد. هاتف با الهام تفاوت دارد؛ هم در نحوه ظهور و پیام رسانی و هم از نظر نوع پیامی که منتقل می کند.
بازتاب افق افکار و مشرب حلّاج در طیف کلام و اشعار فخرالدین عراقی (منصوریّات عراقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار با هدف پی جویی جلوه های افکار حلّاج در کلام عراقی، به روش توصیفی - تحلیلی و استشهادی، بررسی می شود. محور افقی زندگی منصور حلّاج، نمایشگر سیر زمان و محور عمودی آن، نمودار حوادث زندگی وی است. اندیشه های حلّاج در بسیاری از آثار ازجمله آثار عراقی جلوه گری می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که عراقی با انسجام و استواری کلام، ژرفای اندیشه های عرفانی حلّاج را با پیوند این دو محور در اشعارش به شکل متقارب و همگرا به تصویر می کشد. نفوذ تعالیم حلّاج و صورت معانی و حقایق در کلام عراقی به گونه ای ا ست که دو رأس سخن عرفانی یعنی؛ «وحدت وجود» و «سیر نزول و صعود اسرار» با بی باکی و ابراز آن در کسوت عاشق و معشوق نمایان می شود. عراقی جهان را نوعی دایره هستی تلقی می کند و با آمدن و رفتن انسان (قوس نزول و صعود)، مقام فنا (نقطه وحدت) را برای انسان ترسیم می کند؛ اما در این وادی با الگوبرداری از اندیشه حلاج و دیگر عارفان (توجه به عشق عرفانی و گریز از منِ شخصی) و قالب رمزی و مبتنی بر عرفان عاشقانه، وحدت وجود را به عنوان یکی از آموزه های اصلی عرفان نشان می دهد.
بررسی تطبیقی داستان های پری کوچک دریایی هانس کریستین اندرسن و ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی بر مبنای تئوری انتخاب و واقعیت درمانی گلاسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
185 - 220
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع رویکردهای نقد و بررسی آثار ادبی نقد از منظر روانشناسی است. با توجه به محوریت عنصر شخصیت در هر دو حوزه ادبیات و روانشناسی به جنبه های مشترک فراوانی بین این دو حوزه پی می بریم. بسیاری از مؤلفه های تعریف شخصیت در علم روانشناسی قابل مشاهده در آثار ادبی هستند. در این پژوهش از نظریه انتخاب گلاسر که یکی از روانشناسان مطرح قرن اخیر است استفاده شده تا جنبه های مختلف نظریه انتخاب و واقعیت درمانی در داستان های برگزیده صمد بهرنگی و هانس کریستین اندرسون به عنوان نمایندگان مطرح داستان کودک و نوجوان بررسی شود. این جستار در پی بررسی داستان های ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی و پری دریایی کوچولو هانس کریستین اندرسن بر مبنای نظریه انتخاب ویلیام گلاسر است. هدف از مقاله تبیین وجوه اشتراک و افتراق این دو داستان شناخته شده به منظور دستیابی به افق دید علمی و روشنی برای نویسندگان کودک و نوجوان عصر جدید است. این مطالعه به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای-اسنادی است. داده های تحقیق نشان می دهد که نظریه انتخاب قابل تبیین در داستان های بهرنگی و اندرسن است. همچنین همه پنج نیاز تعریف شده گلاسر و مفاهیم کنترل بیرونی و دنیای مطلوب در هر دو داستان وجود دارند. بهرنگی و اندرسن هر دو به خلق شخصیت هایی می پردازند که با واقعیت مواجه می شوند، مسئولیت زندگی خود را می پذیرند و انتخاب های درستی دارند.
آیین سماع و موسیقی عرفانی ایران در آثار فارسی شهاب الدین یحیی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نزد برخی صاحب نظران، موسیقی یادآور آواز کیهانی است که همه هستی بهره مند از این آواز، در چرخش و گردش اند. سماع نزد صوفیان یادآور سماع عارفانه انسان و خدا در عالم ذر و عهد الست است. در آثار به جا مانده از دیرزمان در فرهنگ ایرانی به مسئله سماع پرداخته شده است. سهروردی احیاگر حکمت اشراق در آثار عرفانی فارسی اش از دیدگاه ویژه خود به سماع می پردازد. با توجه به اهمیت این مسئله، ما در این پژوهش در پی پاسخگویی به دو پرسش هستیم؛ اول این که موسیقی عرفانی (سماع عارفانه) از دیدگاه سهروردی چه کارکردهایی دارد و دوم، موسیقی عرفانی چگونه ما را تا رسیدن به حقیقت یاری می دهد. در این مقاله روش پژوهش، مراجعه مستقیم به آثار فارسی عرفانی سهروردی و توصیف و تحلیل دیدگاه وی درباره سماع است. در نگاه سهروردی برای سماع سه کارکرد می توان قائل شد؛ نخست، جان افسرده و خاطر حزین او را شادی و طرب می بخشد. دوم، برای رسیدن به حقیقت و درراه رسیدن به آن در او ایجاد انگیزه و شوق می کند و سوم، برای رسیدن به حقیقت به او توان می بخشد و زمینه لازم جهت دریافت معارف معنوی را در وی فراهم می آورد.
Re-reading the Position of Women in Islamic-Iranian Mystical Texts (With Reference to Attar and Rumi’s Works)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Contrary to the traditional disciple-making efforts presented by commentators of mystical works, which aim to consolidate a fanatical attitude towards mysticism and hide any epistemological defects, these works have their own disadvantages, similar to any other knowledge system. One of these disadvantages is the categorization of "women," which, due to the continuation of the patriarchal worldview and the Mithraic origin of Iranian-Islamic mysticism, has been approached with a dogmatic and gender-oriented perspective. Therefore, within the mystical tradition, despite occasional praises given to women in Sufi works, they are generally regarded as symbols of evil passion, and the love for them is seen as figurative and lustful. In these instances, the mystical texts acknowledge their own stance, and, often in contrast to the efforts of their fanatical admirers, provide an opportunity for so-called "destructive" analyses. The present article examines the contradictions within the works of two renowned mystical poets, Attar and Rumi, specifically regarding their portrayal of "woman". By adopting a deconstructive approach, often utilizing textual evidence, it aims to highlight their patriarchal attitude. Consequently, it concludes that while researchers of mystical works have often attempted to absolve the mystic poets of their patriarchal or misogynistic gender-oriented views, the mystics themselves have not done so.
تروما درمانی در قرابت انسان و طبیعت: خوانش بوم روان شناسانه «درخت گلابی» و «اناربانو و پسرانش» اثر گلی ترقی و نجات استخوان ها اثر جاسمین وارد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲۴
129 - 105
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو با اتخاذ رویکرد بوم روانشناسی، در برگیرنده خوانش جدیدی از دو داستان کوتاه «درخت گلابی » و « اناربانو و پسرانش » نوشته گلی ترقی و رمان برجسته نجات استخوان ها نوشته جاسمین وارد است. پژوهشگران با استفاده از مفاهیم کلیدی چون بوم روانشناسی، نفس بوم شناسی، بوم درمانی و بوم شناسی فرافردی که نخستین بار توسط تئودور روزاک، لیندا بازل و وارویکس فاکس مطرح شده، به مطالعه آثار منتخب دو بانوی رمان نویس ایرانی و آمریکایی پرداخته است. نویسندگان منتخب ضمن تأکید بر گستره نگرانی های زیست محیطی در جهان، ارتباط انسان با طبیعت را به تصویر کشیده و آرامش روحی و روانی او را در نزدیکی به طبیعت می دانند. علاوه بر این تمرکز آن ها بر طبیعتی است که ضمن زنده، فعال و خارج از کنترل بودن، صرفاً منتظر بیدار شدن انسان جهت همذات پنداری فرافردی با آن است. این پژوهش در نظر دارد ضمن مطالعه تطبیقی آثار فوق، علاوه بر بررسی نتایج حاصل از ترومای گسستگی پیوند انسان با طبیعت به اثبات اثرات مثبت و منفی این قرابت یا دوری پرداخته و اهمیت خودشناسی را در درک هارمونی بین انسان و طبیعت یادآور شود.
بررسی تطبیقی کاربرد ادب اصلاح در لزومیات ابوالعلاء معرّی و موش و گربه عبید زاکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
99 - 117
حوزههای تخصصی:
با بررسی آثار شاعران و نویسندگان در طول تاریخ با ادیبان و شاعرانی مواجه می شویم که از وضعیت موجود جامعه خود در زمینه های مختلف بیزاری جسته اند. این ناقدان به دلیل برخورداری از روحیه ای انتقادی نمی توانند به راحتی از این ناهنجاری ها بگذرند؛ بنابراین به شیوه های گوناگون بسته به شرایط حاکم بر جامعه، کاستی ها و انحرافات را به منظور آگاه کردن مردم و اصلاح این ناهنجاری ها مورد انتقاد قرار می دهند. در این ارتباط ابوالعلاء معرّی و عبید زاکانی دو تن از ادیبان بزرگ در ادب عربی و فارسی هستند که ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی دوران خود را در قالب نقد اجتماعی بیان کرده اند. لذا در این پژوهش بر اساس«روش تطبیقی» نقد هر یک از این دو شاعر بر اوضاع اجتماعی دوران خود را مورد بررسی قرارداده ایم که با بررسی زمینه های مشترک اجتماعی در اشعار این دو شاعر دریافتیم، هر دو از شعر خود به عنوان سلاحی برنده برای بیان مسائل اجتماعی استفاده کرده تا بتوانند ناهنجاری هایی نظیر: بی عدالتی و ستمگری طبقات حاکم، حیله و فریب کاری، زهد ریایی، جهل و سادگی مردم و دیگر انحرافات موجود در جامعه خود را مورد انتقاد قرار دهند.
تحلیلی شناختی بر اشعار عربی مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
43 - 70
حوزههای تخصصی:
جلال الدین محمد بلخی در تبیین معارف مثنوی برخی از صور برجسته هنری و مضامین ویژه عرفانی را در قالب اشعار عربی می نهد. این پژوهش از طریق بررسی ابیات و مصاریع تمام عربیِ مثنوی، جنبه های زبانی و ادبی این نوع اشعار را بررسی می کند و میزان نوآوری ها و نکته سنجی ها را در ساختار آن ها برمی شمارد و از گذر اشعار عربی به مهم ترین مقاصد مولانا در بیان مفاهیم توجه می کند. هدف، تحلیل موازین هنری اشعار عربی، بدعت های مولانا در حوزه ساختاری این اشعار و کیفیت تشریح مفاهیم مورد توجه او برای بیان محتواست. به شیوه تحلیل محتوایی و در رویکردی زیبایی شناختی، چگونگی تلفیق ابیات عربی با ابیات فارسی مطالعه می شود تا ضرورت وجود اشعار عربیِ مثنوی را تشریح کرد. با این هدف 123 بیت و 99 مصراع در شش دفتر مثنوی بررسی شد. نتایج نشان می دهد در مواردی زمینه بیان معنا، جز به زبان عربی امکان پذیر نیست؛ اصلی ترین دلیل این امر علاوه بر نقد منش نحویون، خروج از هنجارهای عادی زبان، آمیختگی توأمان افکار و یافته های مولانا از منابع عربی و فارسی، آفرینش معانی متعدد در فرمی نو و تعمیق تجارب عرفانی از طریق پدیدآوردنِ زبان ویژه مثنوی است. در این سیر و رهیافت تکاملی، اولویت های زبانی خاصی در ساخت و فرم روی می نماید. در همین راستا، مولانا برای تعمیق مبانی اندیشگی مثنوی دست به خلاقیت های عدیده ای می زند و از این طریق مسیر پیچ درپیچ مضامین مثنوی را در انتقال اغراض گوناگون آن هموار می سازد.
مقایسه «افسانه» نیما و «دو مرغ بهشتی» شهریار بر اساس نظریه اضطراب تأثیر «هارولد بلوم»
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۷
37 - 66
حوزههای تخصصی:
«اضطراب تأثیر» نظریه ای است درباره تأثیر شاعرانه، که نخستین بار هارولد بلوم با بهره گیری از مفاهیم روانشناسی فروید، آن را بیان کرد. او در دو کتاب خود «اضطراب تأثیر» و «نقشه بدخوانی» مهم ترین عامل خلق آثار ادبی را روابط خانوادگی بین متن ها می داند. از نگاه بلوم، بینامتنیت، میدان نبرد ادیپی میان شاعر متأخر با شاعران متقدم است. به طوری که شاعر متأخر تلاش می کند تا از طریق بدخوانی خلاقِ آثار پیشینیان از اضطراب تأثیر آنها رهایی یافته و شعری اصیل بیافریند. در این پژوهش شعر «دو مرغ بهشتی» شهریار که تحت تأثیر منظومه «افسانه» نیما سروده شده است، به عنوان اثر متأخر مورد بررسی قرار گرفته و به این پرسش پاسخ داده شده است که؛ شهریار به عنوان شاعر دیرآمده با بهره گیری از چه شیوه هایی در صدد رهایی از اضطراب تأثیر نیما یوشیج برآمده و تا چه میزان در این نبرد ادیپی موفق بوده است؟ به این منظور، اشعار نیما و شهریار در سه قلمرو زبانی، ادبی و فکری بررسی شد. سپس گام های شهریار برای رهایی از سلطه نفوذ نیما تحلیل شده است. نتیجه آن که می توان گفت؛ شهریار در «دو مرغ بهشتی» به توصیه های نیما در سرودن شعر نو توجه داشته است، اما در سه قلمرو زبانی، ادبی و فکری با بهره مندی از نبوغ خاص خود در استفاده از زبان ساده و روان، مفاهیم عرفانی اشعار کهن فارسی، فنون ادبی سبک عراقی و استفاده از مکتب رمانتیسم در توصیف طبیعت، به خوبی توانسته از سایه نفوذ نیما یوشیج و اضطراب تأثیر او رهایی یافته و شعر اصیل خود را بسراید.
بررسی تطبیقی مفهوم عشق، عزلت و وحدت وجود در نگاه مولوی و اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود، اساس و بنیان همه مکاتب عرفانی است. عارف در برابر عظمت خداوند، خود را هیچ پنداشته و «نیستی» از منظر عارفان به الهیّات تنزیهی توجه دارد. «هستی» از آنِ خداست و همه پدیده ها، تجلی او است. با توجّه به همین تعریف می توان گفت که شدّت و کمال هستی او موجب «عشق» به ظهور و تجلّی می گردد و انسان اگر به خدا معرفت پیداکند به او «عشق» می ورزد. عشق به خدا هم از راه های گوناگونی کسب می شود که یکی از مهمترین آنها عزلت است. مولانا و اکهارت دو عارف از دو دین مختلف با ریشه مشترک و هر دو در حوزه عرفان صاحب نظرند. وجود این مفاهیم عرفانی از تشابهات بی شمار نظام فکری مولانا و اکهارت است که در دو اثر مثنوی و سؤالات پاریسی به چشم می خورند. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای صورت گرفته؛ ابتدا اصطلاحات عرفانی وحدت وجود، عشق و عزلت را در مثنوی مولوی و سؤالات پاریسی دریافته و سپس به بررسی و تطبیق و بیان و شباهت ها و تفاوت های میان آنها از منظر مولانا و اکهارت پرداخته و مشخّص شد که هر دوی ایشان وحدت وجود را اساس وزیربنای عرفان می دانند.
بررسی منشأ زائوم ها در غزلیات شمس با تکیه بر آرای کارل گوستاو یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
147 - 160
حوزههای تخصصی:
در مطالعه و بررسی غزلیات شمس با ابیاتی مواجه می شویم که موسیقیایی، امّا فاقد معنایی خاص هستند. عبارات این ابیات که در برخی از پژوهش ها، با نگرشی فرمالیستی، زائوم یا فراخرد نامیده شده اند، بحث ها و چالش های فراوانی در میان پژوهشگران برانگیخته اند. دریافت پاسخ این پرسش که منشأ روان شناختی سرایش چنین ابیاتی چیست و ریشه در چه رویدادهایی در زندگی مولانا دارد، یکی از مباحثِ دارای اهمیّت و ضرورت ویژه است. در پژوهش پیش رو با رویکرد تحلیلی توصیفی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و به ویژه با بهره گیری از اندیشه های روان شناختی کارل گوستاو یونگ به بررسی این ابیات خواهیم پرداخت. بدنه اصلی مقاله را بررسی روان شناسانه ابیاتی از مولانا تشکیل می دهد که می تواند مصداقی از زائوم باشد. برآیند این پژوهش، کشف پیوند تنگاتنگی است که در میانه این زائوم ها با نمود کهن الگوی دیونیسوسی وجود دارد و از رویدادهای تراژیک زندگی مولانا سرچشمه می گیرد؛ رویدادهایی که بر شکل گیری اشعار فاقد معنا امّا موسیقیایی غزلیات شمس، تأثیر مستقیم گذاشته است. بر این اساس، ابیات زائوم گونه مولانا، ریشه در ضمیر ناخوداگاه جمعی شاعر دارد و حاصل تجلی کهن الگوی دیونیسوسی وی در پی رویدادی تراژیک، یعنی دوری دفعی از شمس تبریزی است.
بررسی و تحلیل مشرب عرفانی شیخ امین الدّین بَلیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امین الدّین محمد بن زین الدّین علی بلیانی کازرونی معروف به امین بلیانی، از عارفان قرن هشتم و بنیان گذار یکی از معتبرترین طریقه های عرفانی در فارس، شخصیت های بزرگی همچون حافظ و خواجوی کرمانی را مجذوب خود کرد. باوجود جایگاه و اهمیت خاص امین الدین در تاریخ تصوف تاکنون تحقیق روشمندی در باب مشرب عرفانی او به انجام نرسیده است. در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده کوشش شده است ازطریق پاسخ به پرسش هایی در باب مبدأ سلوک، نام، شمار و ترتیب منازل میان مبدأ و مقصد، میزان اهمیت منازل، توانایی های کسب مواهب هر منزل و آداب کسب آنها که در قالب الگویی روشمند قرار دارد، برخی شاخص های مشرب عرفانی این عارف تبیین شود. پس از رجوع به منابع موثق، برخی از یافته های این پژوهش بدین قرار است: امین الدین از پیروان سنت اول عرفانی بوده و سلوک او و مریدانش از منزل جذبه یا یقظه آغاز شده و پس از درک منازلی دیگر به کمال یعنی بالاترین مرتبه معرفت منتهی می شود. در طریقه امین الدین احوال عرفانی ذیل مقامات قرار دارند و طی هر مقام مشروط به درک احوال خاص آن مقام است. مناسبات امین الدین با ملامتیه و مسیحیان در اهمیت یافتن برخی ارکان مشرب عرفانی او اثرگذار بوده و همچنین انحطاط اخلاقی صوفیه و رواج ریاکاری میان صوفیان در دوره حیات او توجه بیشتر شیخ را به موضوع اخلاص در پی داشته است.
Autoritarisme du plan du discours dans Les Chants de Maldoror(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۷, No ۳۲, Automne& Hiver ۲۰۲۴
206 - 2018
حوزههای تخصصی:
Les Chants de Maldoror résistent obstinément à toute classification dans un genre littéraire spécifique, révélant une nature hétéroclite qui défie toute tentative de catégorisation. Des tentatives ont été faites pour ancrer ce texte de la seconde moitié du XIXe siècle dans le registre de la poésie. Cependant, au-delà de son apparente dissonance et de son rejet des normes établies, ce texte novateur trouve sa cohérence sous l'égide d'un narrateur autoritaire, qui semble être la seule instance garantissant la continuité interne des six chants. La prédominance de la narration, en élargissant le plan du discours, agit comme un rempart empêchant le lecteur de s'identifier aux personnages ou de succomber à l'illusion référentielle. Ceci non seulement écarte le lecteur du lecteur idéal, mais le dépeint aussi comme un mauvais lecteur. Les références constantes à l'acte de narration, troublant le cours de l'histoire, l'adresse récurrente du narrateur au narrataire et les commentaires sur le récit et l'histoire confirment la suprématie de la narration dans le texte lautréamontien. L'existence d'une narration autoréflexive et narcissique, dès les premières lignes, remet incontestablement en question l’horizon attente du lecteur. Cette présence requiert une lecture pleinement avertie, défiant toute quête de sens, et confronte le lecteur à des questions fondamentales sur la nature et les fonctions des notions telles que l'écriture, la lecture, la narration, l'auteur et la littérature.
بررسی و تحلیل اسطوره های «هزاره دوم آهوی کوهی» با تأکید بر نقش هویت یاب آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره به رغم کهنگی اش، پدیده ای زنده و حاضر و ناظر بر رفتار و اندیشه های انسان است. با وجود آن که تمام شاعران، از اسطوره در شعر خود استفاده می کنند، فقط برخی از آنان و ازجمله شفیعی کدکنی، از بینش اساطیری برخوردارند. او نه تنها با اسطوره های ایران، اسلام، عرفان و جهان آشناست؛ بلکه از تأثیر آن بر عمق بخشیدن به شعر هم آگاهی کافی دارد. در این مقاله برخی از اسطوره های «هزاره دوم آهوی کوهی» از آن روی که به انسان هویت می بخشند، معرفی شده است. شفیعی، با پذیرش ضمنی اسطوره هایی که سبب شکل گیری هویت ایرانی- اسلامی است، بر هویت ایرانی، که از ابزارهای خودیابی و ایستادن در برابر تمدن غرب است، تأکید بیشتری دارد. داده های این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه ای گردآوری و با استفاده از روش کیفی توصیف شده است. هدف نویسندگان بازنمایی طرز اسطوره پردازی شفیعی برای هویت بخشی به انسان است. نتایج تحقیق نشان می دهد که شفیعی با بهره گیری از بینش اساطیری و نیز با شناخت عمیقی که از اسطوره ها، دارد به مخاطب برای رهایی از بی هویتی، کمک، شایانی می کند.
بررسی رویای جریره در شاهنامه فردوسی، بر پایه نظریه ناخودآگاهی یونگ و خواب گزاری سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موارد مشترک بین ادبیات و روان شناسی، مقوله رویا و خواب گزاری است و مهم ترین وجه اشتراک این دو، به کارگیری زبانی نمادین در آن ها است. روایت رویا در بسیاری از آثار ادبی اقوام و ملل مختلف وجود دارد که در ادامه، گاهی منجر به بحث تعبیر و تفسیر و خواب گزاری نیز می شود. در شاهنامه فردوسی نیز به عنوان یک اثر فاخر در ادبیات حماسی، مشاهده می شود که امر خواب گزاری، یکی از موارد تکرار شونده در این کتاب است؛ به گونه ای که می توان از آن به عنوان یک بن مایه یاد کرد. این رویاها از جهت تصاویر و تحقق آن ها، چند گونه اند: بعضی از این رویاها عینا به وقوع می پیوندد، بعضی نیمی نمادین و نیمی حقیقی اند و رویاهایی نیز هستند که تماما نمادین اند. در این جستار، تعبیر رویای جریره در شاهنامه، از دو منظر خواب گزاری سنتی و مباحث ناخوداگاه فردی و جمعی یونگ مورد بررسی قرار گرفته و با تعبیر مدنظر روایت داستانی مقایسه شده است.