فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۰۱ تا ۲٬۴۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله حاضر، بررسی و تحلیل عنصر داستانی گفت وگو، در داستان سیاوش است. این داستان با گفت وگوی طوس و گیو که مادر سیاوش را یافته اند، آغاز می شود و با گفت وگوی سیاوش با پیلسم برادر پیران که از او می خواهد پیامش را به پیران رساند، پایان می پذیرد. بنابراین داستان سیاوش اساساً گفت و گو محور است و تمام اطلاعاتی که قرار است داستان در اختیار خواننده بگذارد، از طریق گفت و گو به وی انتقال می یابد، گذشته از این گفت وگو، در پیوند با عنصرهای دیگر داستان، کارکردهای متفاوت خود را آشکار می کند. فردوسی با بهره گیری از آن، شخصیت های داستان را توصیف و معرفی می کند. کنش های داستانی و درگیری ها و کشمکش ها را نشان می دهد، اندیشه های آرمانگرایانه خویش را به گونه ای غیر مستقیم در اختیار مخاطب می گذارد. پدیده های ذهنی را عینی می کند، به مساله روان شناختی پیوند ذهنی و زبان اشاره کرده، در عمل نشان می دهد که در بررسی داستان نمی توان و نباید کارکردهای گفت و گو را از قلم انداخت. داده های این پژوهش از رهگذر مطالعات کتاب خانه ای فراهم آمده و پس از دسته بندی با بهره گیری از روش تحلیلی توصیف شده است. این پژوهش بیش از هر چیز نشان می دهد که فردوسی، در جایگاه داستان سرا، نه تنها عناصر داستان را می شناسد، بلکه بیش از آن از نحوه کارکرد آن ها آگاهی دارد.
یأس فلسفی و علل آن در غزلیات سیمین بهبهانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۹
42 - 61
حوزههای تخصصی:
این جستار با هدف نشان دادن یأس فلسفی و بررسی علل و عوامل ایجاد آن در غزلیات سیمین بهبهانی به نگارش درآمده است. برای دستیابی به این هدف تمامی غزلیات او در کتاب «مجموعه اشعار سیمین بهبهانی» بررسی شده است. روش تحقیق این کار «تحلیل مضمون» است؛ به این ترتیب که تمامی مضامین از متن استخراج شده و بسامد بالای مضامین فلسفی و آمیختگی همه آن ها با یأس فلسفی سبب شد در این مقاله با استناد به کلام سیمین به بررسی علل و عوامل آن پرداخته شود. نتایج تحقیق حاکی از این است که غزل می تواند در کنار تمام وظایفی که تاکنون از لحاظ محتوا داشته است، ظرفیت بیان مسائل فلسفی را هم داشته باشد، چنانکه سیمین بهبهانی در غزلیاتش مضامین فلسفی مانند آفرینش، مرگ، جبر و زمان را مطرح کرده است؛ اما با توجه به اینکه تمامی این مفاهیم در غزل او با نوعی یأس فلسفی همراه هستند، گاه به صورت صریح و گاه به صورت غیرمستقیم با استناد به علائمی مانند بدبینی و اعتراض به آفرینش، آرزوی مرگ، تأخیر و کندی گذر زمان، مرگ باوری و اعتقاد به جبرهای درونی و اجتماعی می توان این نوع تفکر را در غزلیاتش مشاهده کرد. بخشی از علل و عوامل وجود این یأس را می توان ریشه در مسائل فردی اعم از مشکلات خانوادگی، گذشت عمر و تجربه پیری و حساسیت شاعر، از دست دادن دوستان و عزیزان دانست و بخشی از آن با مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه او که به گفته خود شاعر، مملو از خفقان و تاریکی برای شاعر است، مرتبط است.
بررسی تطبیقی نظریه «احساس حقارت» و شیوه های مقابله با آن براساس روانشناسی فردگرای آدلر در اشعار شاعران زن ایران و عرب (سیمین بهبهانی، غاده السمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
341 - 379
حوزههای تخصصی:
نقد روانکاوانه، نقدی جدید و بینا رشته ای است که در آن پژوهشگر و یا منتقد، بر آن است تا جنبه های پنهان و یا زوایای مختلف رفتاری و نشانه های روانی موجود در یک اثر مورد نظر، اعم از ادبی و یا .... را بکاود تا بدین وسیله به تحلیل شخصیت نویسنده، هنرمند و یا اشخاص داستانی بپردازد. روان شناسی فردنگر به وسیله آلفرد آدلر پایه گذاری شده است و یکی از نظریه های موجود در این روانشناسی فردگرا، نظریه احساس حقارت است. در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی بر مبنای سندکاوی و شیوه مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است، اشعار دو تن از شاعران معاصر ایران و عرب (سیمین بهبهانی، غاده السمان) بر اساس نظریه احساس حقارت مبتنی روانشناسی فردگرای آدلر مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که احساس حقارت موجود در اشعار سیمین بهبهانی و غاده السمان به علت تبعیض جنسیتی موجود در جامعه بوده است و مهم ترین مؤلفه ها و شاخصه هایی که بر اساس روانشناسی فردگرای آلفرد آدلر برای مقابله با احساس حقارت می توان در اشعار این دو بانوی شاعر دید، شامل مکانیزم های برتری جویی، علاقه اجتماعی، یاس و تنهایی، انزوا و کناره گیری؛ شکوه و اعتراض و عشق است.
آیا تلفّظ مصوّت های زبان فارسی در دوران معاصر تغییر کرده است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۹
193 - 214
حوزههای تخصصی:
مبنای وزن عروضی شعر رسمی فارسی تمایز هجاهای کوتاه و بلند است. تعداد و ترتیب هجاهای کوتاه و بلند در همه مصراع های یک شعر باید یکسان باشد. کوتاهی و بلندی هجاها خود ناشی از کوتاهی و بلندی مصوّت هاست. مصوّت های بلند سه تا هستند: «ا» (â)، «و» (u) و «ی» (i) و مصوّت های کوتاه نیز سه تا هستند: « َ» (a)، « ُ» (o) و « ِ» (e). امتداد هر مصوّت بلند قاعدتاً باید دو برابر قرینه کوتاه آن باشد، امّا در زبان محاوره امروز مصوّت بلند می تواند کوتاه تلفّظ شود و مصوّت کوتاه، بلند تلفّظ شود بدون اینکه هر مصوّت با قرینه خود اشتباه شود؛ زیرا امروز مصوّت ها علاوه بر تفاوت امتداد از لحاظ واجگاه نیز با هم متفاوتند. در نتیجه، امروز وزن عروضی رسمی با زبان فارسی ناسازگار و بیگانه به نظر می رسد و این سؤال مطرح است که این ناسازگاری از آغاز شعر عروضی رسمی فارسی وجود داشته است یا بعدها در اثر تحوّلات دستگاه صوتی زبان فارسی به وجود آمده است؟ بعضی از پژوهشگران این عرصه به شق دوم معتقدند و نتایج مهمّ و وسیعی از این باور خود به دست می آورند که اکثراً نادرست به نظر می رسد. در مقاله حاضر این مسئله به روش تحلیلی-توصیفی مورد بررسی قرار گرفته و دلایلی در رد نظر این گروه از پژوهشگران عرضه شده است.
تحلیل گفتمان اجتماعی رمان: بازنمایی امر اجتماعی در رمان زیبا اثر محمد حجازی
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
23 - 44
حوزههای تخصصی:
نقد اجتماعی حوزه تقریباً جدیدی از مطالعات ادبی است که پس از پیدایش دانش جامعه شناسی در قرن نوزدهم پدیدار شده است. جامع ه شناسی آفرینش ادبی، جامعه شناسی محتوا، اجتماعیات در ادبیات، جامعه شناس ی کت اب و نقد اجتماعی شاخه های مختلف جامعه شناسی ادبیات را تشکیل می دهد. این شیوه از نقد ادبی ابتدا در آثار مادام دوستال (1800م)» با دو مفهوم «روح زمانه و «روح قومی» آغاز شد و با تلاش های ایپولت تن (1828-1893) پیوند میان جامعه و ادبیات به صورت گسترده تری مطرح شد. بعد از آن جورج لوکاچ و لوسین گل دمن، تحت تأثیر نقد مارکسیستی به تحلیل ارتباط جامعه و آثار ادبی پرداختند. پژوهش حاضر، رمان زیبا، اثر محمد حج ازی را از منظ ر جامع ه شناس ی ادبیات برپایه نظریات لوکاچ و گلدمن، با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررس ی ق رار داده و تأثیر جامعه و روح زمانه را در شکل گیری محتوا و ساختار حوادث آن تبیین می نماید. در نهایت این نتیجه حاصل می شود که رمان زیبا، آگاهانه یا ناخودآگاه، ساختار ذهن ی و اندیش ه قدرت حاکم ایران بعد از کودتای 1299و ش یوه برخ ورد آن ه ا ب ا دور ه مشروطه را حمل می کند. نویسنده به نمایندگی از این قشر، گفتمان و اندیشه گروه خود را در قالب این اثر ارائه می دهد و قص د آن ه ا در تخری ب عص رمش روطه و دستاوردهای آن به وضوح در رمان دیده می شود.
افسانه زدایی از سلسله مراتبی قدرت موجود در بین بازیگران اجتماعی در نامه های تجاری: یک ژانر ارتباطی دو طرفه
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳
1 - 28
حوزههای تخصصی:
افسانه زدایی از سلسله مراتبی قدرت موجود در بین بازیگران اجتماعی در نامه های تجاری: یک ژانر ارتباطی دو طرفه چکیده مطالعه حاضر به دنبال پرداختن به روابط قدرت در کتاب نامه های تجاری برای همه اثر ناتروپ( 2005) است. کتاب تحلیل گفتمان سیاسی اثر فرکلاف و فرکلاف (2012) به عنوان چارچوب نظری در بررسی اعمال قدرت در بین افرادی که در این نامه ها نقش آفرینی میکنند مورد استفاده قرار میگیرد. بعلاوه، این مطالعه بیانگر موقعیتهایی است که از طریق آن ارزش های افراد میتواند به ابزاری طبیعی برای اعمال قدرت تبدیل شود. سلسله مراتب قدرت در انواع استدلال ها، بحثها وتعاملات در این نامه ها بررسی می شود. آنچه قبلاً در تعامل بین تضادهای رابطه ای طبیعی تلقی شده است، به چالش کشیده میشود. بنابراین، نامه نویسی به عنوان یک فرایند اجتماعی به ابزاری واسطه ای بین افرادی که شخصا اجراکنندگان و فاعلین رویدادها هستند وسازمان ها به عنوان ساختارهای کلی، تبدیل می شود. در نهایت هدف پژوهش حاضر نشان دادن این مسئله است که در یک جامعه سرمایه داری، مالکان و کسانی که به لحاظ قدرت در سطوح بالاتر ساختار اجتماعی قرار دارند، باید نیازهای افراد پایین دست خود را برآورده سازند تا پیشرفت کنند و به این طریق به ارتقای کافی جهت ابقای خود دست یابند. در حالی که همین تلاش برای ابقا میتواند اثری معکوس داشته باشد ودر واگذاری قدرت به گروههای پایین تر موثر واقع شود. کلید واژه: تحلیل گفتمان ادبی، استدلال عملی، بازیگران اجتماعی، نقش وضعیتی، حق توجیه و طبیعی زدایی.
پژوهشی درباره آیین لقمه گیر؛ نمونه ای از وَر ایرانی در فرهنگ قوم بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ خرداد و تیر ۱۴۰۲ شماره ۵۰
۱۳۷-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
یکی از مبانی شناخت بن مایه های اساطیری و چگونگی حفظ و ترویج آن ها، انجام مطالعات علمی در حوزه فرهنگ و ادب عامه است. سوگند خوردن در نمودهای مختلف ازجمله آیین هایی است که از دیرباز تاکنون در فرهنگ و ادب عامه به طریق گوناگون نمود یافته است. در این پژوهش به تحلیل آیین لقمه گیر؛ نمونه ای از آیین سوگند خوردن (وَر) در فرهنگ قوم بختیاری می پردازیم که می تواند در ایران باستان ریشه داشته باشد. آخرین راهکار برای تشخیص درستکار از نادرستکار و اثبات درستی کلام، نشان دهنده اهمیت آزمون لقمه گیر نزد مردم بختیاری است. در پژوهش حاضر نخست داستان مربوط به آیین لقمه گیر در قوم بختیاری را ذکر و سپس نمودهای اساطیری آن را تحلیل می کنیم. در این پژوهش، روش جمع آوری داده ها، بر پایه مطالعات کتابخانه ای میدانی و روش تحلیل آن ها، به صورت محتوای کیفی انجام شده است. پس از بررسی منابع گوناگون و تحلیل نمود های ادبی و اساطیری آزمون لقمه گیر در قوم بختیاری می توان گفت که این آیین، بازمانده آیین خوردن آب گوگرد در ایران باستان است که با حفظ عناصر اساطیری نزد این قوم، آخرین راهکار برای اثبات درستی کلام و تشخیص حق از باطل است. همچنین برخی از عناصر این آزمون مانند وجود آتش، پوشیدن لباس سفید قبل از آزمون و عطرافشانی یادآور داستان سیاوش در شاهنامه فردوسی است.
از هوم تا باده: مضمون های مشترک در توصیف هوم زرتشتی و شراب در اشعار غنایی سبک خراسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
43 - 58
حوزههای تخصصی:
یکی از مضمون های رایج در شعر فارسی وصف شراب است که با نام های گوناگونی چون می، باده، نبیذ، سیکی و صهبا در ادب فارسی به چشم می خورد؛ دامنه توصیف باده از وصف رنگ و طعم و بو گرفته تا برشمردن صفات و کارکردهایی چون درمان بخشی، اندوه زدایی و زندگی جاوید بخشی گسترده است. از سوی دیگر در اوستا و دیگر متون زرتشتی با همین الگو در ستایش «هوم»- در سه حالت ایزد، گیاه و آشامه- مواجهیم. در این مقاله پس از برشمردن مضمون های وصفی مشترک هوم در متون زرتشتی و شراب در شعر غنایی سبک خراسانی، تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که فرضیه انتقال سنت وصف هوم به شعر فارسی چه اندازه قابل دفاع است. مضمون های مشترک دو حوزه متنی مذکور عبارتند از: بخشنده حیات جاوید، درمان بخش، اندوه زدا، شجاع آور، روشن و درخشان، خوب و نیز توصیف رنگ. این پژوهش از نوع کیفی است و به روش تحلیل محتوا انجام گرفته است.
تبیین جایگاه و عملکرد پادگفتمانی رمان تاریخی دامگستران یا انتقام خواهان مزدک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
125 - 154
حوزههای تخصصی:
تحقیقات صورت گرفته پیرامون رمان تاریخی به دلیل عدم توجه به خاستگاه، تبار متن و گفتمان های موازی، آن را نوعی «مخدّر فرهنگی» و عقب گرد نوستالژیک جامعه سرخورده ایرانی به اسطوره عصر طلایی می دانند و با کلان روایت ها و احکامی کلی از قبیل ناسیونالیسم به توضیح و تأویل آن پرداخته اند. نوشتار حاضر با مبنا قراردادن دامگستران و با روش تحلیل محتوای کیفی در چارچوب کاربست تحلیل گفتمان انتقادی انجام شده است؛ بر این اساس با تحلیل دامگستران در چند سطح، قرائت دیگری درکنار سایرقرائت ها از فلسفه وجودی این ژانر ارائه شده است؛ از این منظر با تکیه بر این داستان به عنوان یک متن مستقل، معناهای کانونی اثر شناسایی شده اند. سپس این معانی به بافت اصلی منتقل شده اند تا اصالت معنا در آن بافت مشخّص گردد. پس از ردیابی این معنا در یک سیر تاریخی به عصر آفرینش اثر بازگشت نموده و این بار معنای دگردیسی شده در بافتار جدید و در یک رابطه بینامتنی- بیناگفتمانی مورد ارزیابی قرارگرفته است و در مرحله پایانی نسبت متن با گفتمان های حاکم تبیین شده است. نتیجه بررسی دامگستران بیان کننده این حقیقت است که این متن نه متنی محافظه کارانه و معطوف به نوعی «نوستالژی منفعلانه» بلکه متعلّق به رادیکال ترین گفتمان های عصر نویسنده است. در این خوانش یک اثر به ظاهر پیش پا افتاده و یک داستان مرده، در کنار سایر اجزای همگن، گفتمانی را صورت بندی می کنند که این گفتمان بیش از هر چیز فریاد اعتراضی است نسبت به تثبیت، بسط و گسترش نظام سرمایه داری جهانی که در پایان قرن نوزدهم به آرامی سایه شوم بی عدالتی و نابرابری را بر پیکره نحیف جهان جدید می گسترانید.
بررسی و مقایسه تطبیقی عشق و حضور آن در منظومه های حماسی کوش نامه و بهمن نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو منظومه حماسی بهمن نامه و کوش نامه، از حماسه های ملی است که بعد از شاهنامه فردوسی و به پیروی از آن در اواخر قرن پنجم و ششم به نظم کشیده شده و در کامل کردن روایات و داستان های شاهنامه نقش به سزایی داشته است. با دقت و تأمل در این دو اثر می توان به ضرورت نظم و چاپ آثار پس از شاهنامه در زنده نگه داشتن زبان فارسی و داستان های ایران باستان پی برد که ایرانشاه بن ابی الخیر، با علاقه و دل بستگی تمام به نظم و سرودن آن همت گماشته است. در این دو منظومه حماسی به مناسبت کشمکش ها و کینه توزی های فراوان بین شخصیت های اصلی داستان و دشمنان آن ها با صحنه های متعدد جنگ و نبرد روبرو هستیم؛ به طوری که می توان اصلی ترین شاخصه موجود در بهمن نامه و کوش نامه را مقوله رزم و پیکار دانست و بهترین توصیف های موجود در این دو کتاب را خاص میدان های رزم قلمداد کرد؛ اما در لابه لای این داستان های حماسی به صحنه هایی غنائی و عاشقانه برمی خوریم که درواقع محل تلاقی حماسه و غنا است. این داستان ها در عین حماسی بودن، ویژگی داستان های غنائی را در خود دارند. نویسنده در این پژوهش به شیوه توصیفی- تطبیقی و ابزار کتابخانه ای درصدد آن است تا عشق و جلوه های عاشقانه را در این دو منظومه بررسی نماید، نتایج پژوهش حاکی از آن است که این دو منظومه در عین حال که یک منظومه حماسی می باشند؛ ولی جلوه های عشق و روابط عاشقانه هم در جای جای این دو اثر دیده می شود.
بررسی عنصر روایت در منظومه «ناظر و منظور» وحشی بافقی بر اساس نظریه تزوتان تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۶
117 - 145
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی عنصر روایت در منظومه ی عاشقانه « ناظر ومنظور» اثر وحشی بافقی بر اساس نظریه «تزوتان تودوروف» می پردازد. ساختار روایت به شیوه سازمان دهی و مجموعه روابط و عناصر و اجزای سازنده اثر اطلاق می گردد و تحلیل ساختاری چگونگی ارتباط مابین این عناصر را بررسی می کند. از جمله دریافتن گزاره و پی رفت و هم چنین بررسی پیرنگ، راوی و زوایای سیر خطی داستان. البته غیر از موارد ذکر شده فکر و اندیشه محتوای اثر نیز بررسی می شود. بنابراین با توجه به پیدایش مکاتب نقد ادبی که باب تازه ای در پژوهشهای زبان فارسی گشوده است و هم چنین جایگاه منظومه های عاشقانه فارسی به عنوان آثار برجسته از آغاز پیدایش تاکنون، حامل بسیاری از ویژگیهای این زبان و ادبیات بوده اند و بررسی آنها از جنبه روایی قابل تأمّل است. این پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به استخراج جنبه های روایی در این اثر پرداخته است. وجود هشت پی رفت وگزاره که گاه در بین آنها تعادل و عدم تعادل دیده می شود و اینکه پی رفت ها به تعادل نهایی نمی رسند، جنبه های علیت و علیت سازی برای ادامه روایت، شیوه پردازش شخصیت ها با توجه به دو عنصر عاشق و معشوق و موانع موجود برای رسیدن آنها به هم و موادگزاره ساز در روایت و... از یافته های این پژوهش است.
مطالعه تطبیقی ادبیات و شعر از دیدگاه منطق فازی در مقایسه با منطق دو ارزشی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
59 - 78
حوزههای تخصصی:
منطق فازی به نوعی از روزگاران کهن وجود داشته است اما بررسی روشمند آن به سال 1965 بر می گردد، زمانی که پرفسور لطفی زاده مقاله «مجموعه های فازی» را ارائه نمود. منطق فازی در تقابل با منطق ارسطویی، پدیده های جهان را به دوگانه های متضاد تقسیم نمی کند بلکه هر چیزی را به صورت حوزه ای بر روی یک طیف می بیند که از کمترین درجه آغاز و به بیشترین درجه ختم می شود. هر عضو می تواند همزمان به چند مجموعه تعلق داشته باشد و حاصل جمع عضویت ها لزوماً برابر صد نیست. در رابطه با منطق فازی و ادبیات و بویژه شعر در ایران کار چندانی صورت نگرفته است و اگرچه این مقاله نخستین گام نیست، اما می کوشد تا بخش کوچکی از خلأ موجود را پر نماید. پرسشهای اصلی این نوشتار عبارتند از اینکه: آیا ادبیات پدیده ای فازی است؟ آیا شعر را می توان با منطق فازی بررسی نمود؟ اجزاء تشکیل دهنده یک اثر ادبی مفروض، چگونه به آن هویتی فازی می دهند؟ آیا ایهام، ابهام و استعاره، خود پدیده هایی فازی هستند؟ چگونه؟ آیا می توان مرزی میان شعر، نظم، نثر و محاورات روزمره قائل شد؟ مقاله حاضر به صورت گذرا منطق فازی را بررسی می نماید و سپس پیامدهای تفکر و منطق فازی را در حوزه شعر و ادبیات با تکیه بر ایهام و استعاره به بررسی می نشیند.
Identification des facteurs contribuant à l’effet Golem au sein du milieu institutionnel, à travers l’étude de l’expérience vécue des élèves de FLE(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
L’effet Golem mettant en œuvre une prophétie autoréalisatrice, est engendré par l’enseignant jugeant l’apprenant incapable et il lui transmet sans cesse cette croyance irrationnelle. A cet égard, l’objectif de cette recherche est d’identifier les facteurs perçus par les élèves subissant l’effet Golem en classe de FLE à travers l’étude de leur expérience vécue. Pour atteindre cet objectif, la phénoménologie herméneutique a été utilisée comme paradigme de recherche qualitative. L’échantillonnage porte sur la sélection ciblée de 15 volontaires dotés d’une expérience vécue de l'effet Golem parmi 80 élèves participant à une réunion de 45 min dont le sujet était l’effet Golem. Des entretiens approfondis et semi-structurés ont été menés jusqu’à la saturation des données. Les résultats d’analyse thématique des déclarations ont montré que les facteurs perceptuels identifiés chez les élèves peuvent être divisés en deux thèmes principaux. Le premier thème consiste à «l’expérience des comportements inappropriés dans le cours», classée en deux catégories (perception des élèves des croyances irrationnelles et restrictives et des inductions négatives des enseignants; perception des élèves de l'inconduite verbale et comportementale des enseignants. Le deuxième thème consiste aux «conséquences psychologiques et comportementales des élèves dues à l'expérience du mauvais comportement des enseignants et leurs attentes excessives ou très faibles», classé en deux catégories (changement de comportement dû à la formation de troubles émotionnels et comportementaux ou à la formation de troubles de la psychopédagogie) et chacune de ses catégories est encore divisée à des sous-catégories et des codes initiaux. Cette étude a été menée en analysant les déclarations des élèves sur leur expérience dans les cours de français et du point de vue pédagogique, chacun des facteurs repérés peut avoir des impacts à la fois sur les élèves et sur le développement de la qualité de l'enseignement et de l'apprentissage de langue étrangère.
کفتارِ جادو در متون زرتشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون دوره میانه و نو، و در میان نیروهای اهریمنی، از موجودی مادینه به نام کفتار سخن رفته است. در این مقاله آثار مکتوب کهن، اساطیر، فرهنگ عامه و داستان ها برای رسیدن به دریافتی روشن از هویت، کارکرد و جایگاه کفتار پژوهش شده است. آنچه از پژوهش به دست آمد، کفتار را در شمار نیروهای شرّرسان مادینه با عملکردی فریب کارانه، بهره گیری از جادو با هدف دشمنی با آفرینش نیک و زادآوری جای می دهد.کلیدواژه ها: کفتار، جادوگر، جگرخوار، پازند، زند خرده اوستا، روایات داراب هرمزدیار، هند، داکین، آل، پیکرگردانی.در متون دوره میانه و نو، و در میان نیروهای اهریمنی، از موجودی مادینه به نام کفتار سخن رفته است. در این مقاله آثار مکتوب کهن، اساطیر، فرهنگ عامه و داستان ها برای رسیدن به دریافتی روشن از هویت، کارکرد و جایگاه کفتار پژوهش شده است. آنچه از پژوهش به دست آمد، کفتار را در شمار نیروهای شرّرسان مادینه با عملکردی فریب کارانه، بهره گیری از جادو با هدف دشمنی با آفرینش نیک و زادآوری جای می دهد.کلیدواژه ها: کفتار، جادوگر، جگرخوار، پازند، زند خرده اوستا، روایات داراب هرمزدیار، هند، داکین، آل، پیکرگردانی.
تأملی برآداب کهن رزم و جنگاوری بر اساس دارابنامه بیغمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی دارابنامه (887 ه.ق) یا به تعبیر دقیق تر فیروزشاه نامه می پردازد. دارابنامه، یکی از کهن ترین حماسه های عاشقانه و عامیانه فارسی ایران قبل از اسلام است که محمد بیغمی آن را درباره قهرمانی های فیروزشاه پسر داراب کیانی روایت کرده و محمود دفترخوان آن را نگاشته است. نویسنده مقاله با توجه به این نکته که داستان های عامیانه کهن می توانند منبع ارزشمندی برای کشف آداب و رسوم دوران روایت داستان نیز باشند، درنظر دارد با استفاده از رویکرد توصیفی- تحلیلی مبتنی بر متن دارابنامه بیغمی -که حماسه ای عاشقانه (رمانس) است- گوشه هایی از آداب و رسوم جنگاوری ایران کهن را بازنماید؛ ازاین رو می کوشد با پاسخ به این پرسش که آیین رزم و جنگاوری در دارابنامه بیغمی چگونه است و آداب و رسوم جنگاوری این داستانِ متعلق به ایران پیش از اسلام، چقدر با آداب و رسوم اسلامی و دوران نویسنده مطابقت دارد؟، تبیین کند داستان های عامیانه از جمله دارابنامه، علاوه بر تبیین آداب و رسوم مرسوم در ایران کهن و دوران پیدایش خود، آداب رایج دوران کتابت داستان را نیز منعکس می کنند؛ چنانکه می توان گفت بسیاری از آیین های مرسوم رزم در دارابنامه بیغمی، متعلق به عصر اسلامی است؛ به گونه ای که این اثر را از نظر ویژگی های رزمی می توان با شاهنامه ها، فتوت نامه ها وآثار پهلوانی فارسی مطابقت داد.
مفهوم «ولایت» در آثار فخرالدین عراقی و عبدالغنی نابلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
229 - 254
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مفهوم «ولایت» در آثار فخرالدین عراقی و عبدالغنی النابلسی به عنوان یکی از عناصر و مؤلفه های مهم و مطرحِ عرفان و تصوف اسلامی می پردازد و هدف از تطبیق آرای آنان، بیان میزان شباهت ها و تفاوت های آن ه است. نتیجه این بررسی تطبیقی مفهوم ولایت در آثار عراقی و نابلسی که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، بیانگر این شباهت اصلی است که در اندیشه عراقی و نابلسی، «ولیّ» به دو معنای «انسان کامل» حقیقی و «پیر و شیخی» است که به مرتبه فنا، مقام عاشقی و شهود دست یافته است. از این نظر، می توان گفت که ولایت در اندیشه نابلسی و عراقی بیشتر بر مدار اندیشه های محیی الدین ابن عربی می گردد و این اشتراک فکری آنان می تواند حاصل شرح آثار ابن عربی به ویژه فصوص الحکم او به وسیله آنان باشد. مهم ترین تفاوت های دو نامبرده و سلسله طریقتی آنان در مفهوم مورد بحث این است که ولایت در آثار عراقی و سهروردیه، «گزینشی و وهبی» از سوی حق تعالی است، اما در نابلسی و نقشبندیه، جنبه «اکتسابی» دارد. از این نظر، عراقی و سهروردیه معتقدند که برای ولایت باید عنایت الهی شامل حال فرد شود و نیز ولایت از منشور خاتم الأنبیاء و انسان کامل خواهد بود، اما در اندیشه نابلسی و نقشبندیه، اولاً هر کسی می تواند به مقام ولایت دست یابد و ثانیاً ولایت خاصه، حاصل تجلی بی واسطه ولایت حق پس از تحقق فنای بنده است.
تحلیل محتوایی و استنادی نشریه علمی ادبیات پارسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پارسی معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
111 - 136
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش تحلیل محتوایی و استنادی نشریه علمی ادبیات پارسی معاصر در دوره ده ساله انتشار آن است.روش شناسی: این پژوهش از نوع کاربردی است و از نظر نوع روش شناسی، به روش تحلیل محتوایی و استنادی و با فنون علم سنجی انجام شده است. جامعه آماری مورد بررسی شامل 265 مقاله چاپ شده از سال تاسیس 1390 تا1400مجله ادبیات پارسی معاصر بود.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد، سه مجله سبک شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فرهنگ و ادبیات عامه، پژوهشنامه ادبیات داستانی بیشترین سهم استناد به مجله ادبیات پارسی معاصر را داشته اند. همچنین شبکه ارجاعات مجله نشان داد به ترتیب مقالات مجله نقد ادبی، پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، پژوهش های ادبی و مطالعات ادبیات تطبیقی، جستارهای زبانی، زبان پژوهی و متن پژوهی ادبی بیشترین میزان ارجاع را از سوی مجله ادبیات پارسی معاصر دریافت کردند. رادفر، پارساپور، عاملی رضایی، امن خانی، یعقوبی جنبه سرایی و قاسمی پور با چاپ 5 مقاله در مجله بیشترین سهم را در تولیدات علمی آن داشتند. شاخص بیشترین استناد به مقاله پورنامداریان، رادفر و شاکری (1391) تعلق گرفت. نویسندگان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با 33 مقاله بیشترین سهم چاپ مقاله در مجله را داشتند.نتیجه گیری: در مجموع می توان رشد کیفیت مقالات نشریه ادبیات پارسی معاصر را از لحاظ میزان ارجاعات در طول زمان تشخیص داد. نتایج نشان از نقش موثر مجله در ارتقاء رویت پذیری نویسندگان پژوهشگاه داشت. نیمه عمر بالای استنادات، همکاری های علمی بین اساتید مختلف از دانشگاه ها و موسسات فراوان در سطح کشور و تعداد بالای استناد به مقالات نشریه از نتایج قابل تامل و مهم این پژوهش است.
دراسه زمن السرد فی روایه "فرانکشتاین فی بغداد" وفقاً لنظریه جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
61 - 77
حوزههای تخصصی:
یعتبر الزمن من بین العناصر المکونه للروایه مابعدالحداثیه عنصراً أکثر أهمیه فی الحکی وتحسین بنیه السرد. قدم جیرار جینیت، أحد المنظرین المشهورین فی هذا المجال، إطارًا نظریًا واضحًا لتحلیل عنصر الزمن فی الروایه، حیث یعتقد أنه عند تحلیل زمن السرد ومقارنته بالزمن التقویمی، یجب علینا تحلیل ثلاثه مقولات مهمه وهی: الترتیب والمده والتواتر، من أجل رصد وتقییم أهم تقنیات الوقت المستخدمه فی الروایات المعاصره. روایه "فرانکشتاین فی بغداد" لأحمد سعداوی هی روایه مناسبه للتحلیل على أساس نموذج جینیت وفحص تجلیات عنصر الزمن بسبب ترکیزها الکبیر على المفارقات الزمنیه. لذلک، تحاول هذه الدراسه وبالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی أن تتطرق إلی عنصر الزمن واکتشاف الجوانب البارزه للمفارقات الزمنیه فی روایه "فرانکشتاین فی بغداد" بوصفها إحدی أبرز الروایات مابعد الحداثیه. أظهرت النتائج أن السارد لم یتابع الزمن الترتیبی المنطقی واستخدم مختلف أسالیب کسر الزمن کالاسترجاع والاستباق، والتسریع السلبی، والتسریع الإیجابی، وهذه المفارقات الزمنیه منحت الراوی إمکانیات تناسب اختیاراته الفنیه وغایاته الجمالیه.
بررسی شناسه ها یا شاکله های زنانه گویی یا گویش زنانه در شعر ژاله قائم مقامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گویش زنانه، نوشتار زنانه و سبک زنانه، به طور کلی نهضت زنانه نویسی، جنبشی است خودآگاهانه که می کوشد زنان را ترغیب نماید که خود را از زیر سیطره نظام فکری و زبانی مردمحور جامعه، بیرون بکشند و از آنان می خواهد که از خود و امیال و امید و آرزوهایشان به عنوان یک نیمه فعّال از جامعه بشری، بنویسند و بسرایند. ژاله قائم مقامی به نظر بیشتر محققان از پایه گذاران ادبیّات زنان است. سروده هایش سرشار از نگاه و ذهنیّت زنانه است، به گونه ای که اگر نامش بر دیوان یا شعرش نباشد، زن بودن صاحب سروده ها، بی درنگ در ذهن خواننده تداعی می شود. تأکید ژاله بر جنسیّت خود در شعرش، بیانگر تلاش وی در جهت شناساندن نوع خود به اجتماع و نیز تغییر نگاه جامعه به زنان است. وقوع نهضت مشروطه، موجب تحوّلی بزرگ در افکار ایرانیان شد، این واقعه از دو جهت، تأثیر خویش را آشکار کرد. اوّل آنکه خواندن و نوشتن عمومی شد و تمایل به ایجاد ادبیّاتی که فهمش برای همه میسر باشد و مضامین آن با زندگی عوام، تناسب داشته باشد، احساس کردید. دوم آنکه ارتباط وسیع با غرب به سبب پررنگ تر شدن مضامین آزادی، وطن، ملیّت و انتقادهای سیاسی و اجتماعی به شعر و ادب شد. در این پژوهش نگارنده، تلاش نموده است به شیوه توصیفی- تحلیلی و با روش کتابخانه ای، نشانه های موجود در دیوان ژاله را، که موجب وجه تمایز اشعار زنانه او از اشعار مردانه می شود و آن آثار را به سبک نوشتاری زنانه متمایل می کند، شناسایی و معرّفی نماید.
تطبیق ساختار روایی ترانه های مادرانه فارسی و فرانسوی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
88 - 73
حوزههای تخصصی:
ترانه های مادرانه، به عنوان ساختار ادبی و روایی، از کهن ترین بخش های ادبیات شفاهی در فرهنگ بشری به شمار می آیند که در زیر ساخت آنها، معانی ژرف و حقایق ارزنده ای پنهان است که می تواند نشان دهنده پیوند بین ملت ها و زبان ها باشد. یکی از این زمینه های فرهنگ مشترک، در بین ترانه های مادرانه فارسی و فرانسوی، به ویژه از نظر ساختار روایی آن ها قابل تأمل است. در این مقاله با روش تطبیقی به لالایی های این دو زبان، به عنوان نمونه های یک روایت و داستان نظر می شود که دارای ساختار روایی مشترک هستند. در این روایت ها، عناصر روایی و روایت، زمان، مکان، اوج و حضیض، نگاه به گذشته، پیچش و گره افکنی و گره گشایی و نتیجه گیری اخلاقی، تا راهگشایی و بازگشت به نگرانی های کودک و آرامش بخشی دیده می شود که از روحیه فرا زبانی و دلسوزانه مادری در فرهنگ بشر حکایت دارد. با روش تحلیل مقایسه ای به این نتیجه نظر دارد که عناصر مشترک فرهنگ ملت ها در لالایی ها نیز نمود پیدا می کند. در لالایی های فارسی و فرانسوی علاوه بر مضامین و درون مایه مشترکی که قابل مطالعه است در ساختار و چهارچوب های ثابت آن ها نیز پیوندهایی مشترک دیده می شود که حکایت از عمق پیوند فرهنگی دارد. در حقیقت لالایی های هر دو زبان گونه ای روایت و داستان محسوب می شوند.