مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
سبک زنانه
حوزه های تخصصی:
جنبش زنان (feminism) در آغاز قرن بیستم برای احقاق حقوق زنان در مسائلی مانند استقلال مالی، تحصیلات و حق رای مطرح شده و در ادامه راه از جنبشی تماماً سیاسی به جنبشی فرهنگی و ادبی مبدل گشته است. در شاخه رادیکال و پست مدرن این جنبش ادعا می شود: «زبان و نوشتار زنانه» (ecriture feminine) به عنوان گونه ای تازه از زبان، توسط نویسندگان و شاعران این جنبش پا به عرصه حیات گذاشته است. طرح این نظریه در بستر تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع غربی ایجاد شده و ایدئولوژی غالب مانع نقد و بررسی علمی آن شده است. وجود چنین زبانی با منطق شکل گیری خودِ زبان سازگار نیست و عنصر جنسیت نمی تواند عامل مؤثری برای ایجاد زبانی مستقل باشد. بنابراین، زبان و نوشتار زنانه امری موهوم است. در این پژوهش، دلایل امتناع وجود این زبان را مطرح خواهیم کرد تا در نهایت اثبات کنیم در آثار ادبی زنانه، ما با «سبک نوشتار زنانه» که حامل تجربه، لحن و عناصر درون مایه ای زنانه است، مواجه هستیم و زبان و نوشتار مستقل زنانه چنانکه ادعا می شود، نمی تواند تعین داشته باشد.
روند تکوین سبک زنانه در آثار زویا پیرزاد: تحلیلی بر پایه سبک شناسی فمنیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ویژگیهای زبانی آثار ادبی زنان دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. در پژوهش حاضر بر ضرورت تحلیل سبکی آثار داستانی زنان به عنوان روشی برگزیده در تحلیل ویژگی های زبانی، ادبی و اندیشگانی این آثار تأکید شده است. در ادامه، برجسته ترین وجوه سبکی آثار زویا پیرزاد، با رهیافت سبکشناسی فمنیستی، بررسی و تحلیل شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد از نخستین اثر نویسنده یعنی مجموعه داستان مثل همه عصرها تا رمان عادت می کنیم، در سطوح مختلف متن (واژگان، جملات و سطح گفتمان) دیدگاه زنانه نمود یافته است. سیر تحول اندیشه که به تحول زبان منجر میشود، در آثار پیرزاد اینگونه است: در مجموعه داستانهای مثل همه عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک زنان اسیر روزمرگیاند و از خود ارادهای ندارند؛ در رمان چراغها را من خاموش میکنم جایگاه زن مورد پرسش قرار میگیرد و در رمان عادت میکنیم با تحول نقش زن به عرصه کنشگری و فعالیت اجتماعی، توصیفی دیگرگون از هویت زنانه در نقش فاعلی ارائه شده است.
تحلیل ماهیت موج های مثبت و منفی در شعر مقاومت عربی و فارسی (بر اساس نظریة «ژیلبر دوران» در نقد ادبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهضت بیداری اسلامی درکشورهای عربی و حملة عراق به ایران، به عنوان رخدادهای بزرگ قرن بیستم، طبع شاعران را تحت الشّعاع قرار داده است؛ آنان همدوش رزمندگان به پاخاستند و در قالب واژگان، مضامینی همچون شهادت و استقامت در راه حق را در برابر مضامینی چون ظلم و استعمار قرار داده و بدین نحو تصاویری را که یا دارای بار عاطفی مثبت است و یا حقیقت و حالتی منفی دارد، خلق کرده اند؛ نگریستن از این زاویه به شعر معاصر پایداری، ریشه درآرای نظریّه پرداز فرانسوی «ژیلبر دوران» دارد که معتقد است؛ تمام واژگان و تعبیرات در دایرة واژگانیِ ذهنِ تصویرگرانِ شعر جنگ، به دو دسته تقسیم شده است: دستة واژگان اهورایی و دستة واژگان اهریمنی؛ نظریّة «ژیلبر دوران» به دلیل آنکه پا را از حیطة انسان- جامعه شناسی فراتر نهاده و به نقد اسطوره شناختی کشیده شده است، می تواندکمک شایانی به نگاه فرامتنی به شعر جنگ، خصوصاً در فهم دقیق تر مفاهیم و تعبیرات در خیال شاعرانه کند؛ لذا این مقاله با تکیه بر نظریة نقدی وی و با روش توصیفی– تحلیلی درصدد آن است تا نشان دهد که جنگ و تحوّلات ناشی از آن چگونه بر ساختار لفظی و محتوایی شعر خواه در ادب فارسی و خواه در ادب عربی تأثیر گذاشته و موجب به وجود آمدن مدارهای منفی و مثبت و قطب های متضادی در نظام شعر می شود.
نشانه های سبک زنانه در ادبیات داستانی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به تفاوت های زبانی زنان و مردان، از اواخر دهه 60 میلادی، در کشورهای غربی ودر نتیجهْ یافته های پژوهشگران جامعه شناسی زبان و فعالیت های آزادی خواهانه فمنیست-هاصورت گرفت. بسیاری از پژوهشگران و صاحب نظران، بر این باورند که زنان به خاطر خلق وخو و روحیات متفاوت، دیدگاه های متفاوتی نسبت به جهان دارند؛ از این رو معتقدند که کاربردهای زبانی و شیوه نویسنگی آنان متفاوت است. در این پژوهش، به روش آماری توصیفی-تحلیلی و برپایه دیدگاه های برخی پژوهشگران، از جمله دیدگاه «سارا میلز» در کتاب سبک شناسی فمنیستی و نظریات پژوهشگران زبان شناسی اجتماعی، برای کشف نشانه های سبک زنانه در نویسندگی، هشت رمان شامل چهار رمان زن نوشت و چهار رمان مردنوشت در لایه زبانی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که از شاخص های کاوش شده در حوزه زبانی، رمانهای زنان در هیچکدام از این شاخص ها، از نظر بسامد یکسان نیستند وگاهی این ویژگی ها در رمانهای نویسندگان مرد برجسته تر از رمان های نویسندگان زن است. بنابر نتایج حاصل از این پژوهش نشانه های سک زنانه در لایهزبانی (واژگانی و نحوی) قابل اثبات نیست وبهتر است این نشانه ها در شیوه های روایت از جمله زاویه دید،شخصیت پردازی ، لحن،صحنه و...جست وجو شود.
بررسی سبک زنانه در رمان کوچه اقاقیا(نوشته راضیه تجّار)
منبع:
زن و فرهنگ سال نهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
61-74
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش استخراج مؤلّفه های زنانه نگاری مؤثّر در سبک نگارش رمان کوچه اقاقیا نوشته راضیه تجّار است. نتایج اولیّه نشان می دهد که این مؤلّفه ها عبارتند از: زبان زنانه، عواطف زنانه و مسائل فرهنگی مربوط به زنان در این رمان. زبان زنان در این رمان دارای تکرار کلمات یا اجزای جمله برای تشدید و تأکید بر حسّ عاطفی مورد نظر است. بیشتر زنان این رمان از گفتارهای قطعی می پرهیزند و در گفتار اغلب آنها نوعی تعریض وجود دارد. حضور دویست و نود و هشت واژه رنگی و تعدّد به کارگیری رنگ های مختلف با جزئیّات آن در زبان اشخاص این رمان بدان صبغه ای زنانه بخشیده است؛ علاوه براین، عاطفه مادری یکی از قوی ترین انواع و اشکال عواطف زنانه در این رمان است. کاربرد کمتر دشواژه ها نیز بر سبک زنانه آن تأکید دارد. همچنین در رمان مورد مطالعه بنا به دلایلی همچون، فقر علمی و فرهنگی اغلب زنان در موقعیّت های مبهم، به خرافات و باورهای عامیانه ای روی آورده اند. در این رمان مصادیق متعدّدی از مسائل فرهنگی و اجتماعی وجود دارد که نگاه ابزاری به زنان را آشکار می کند و نشان می دهد که حقوق اجتماعی زنان آن دوران همسطح مردان نیست.
عنصر رنگ، نمودی از سبک زنانه ی فروغ فرخزاد
منبع:
زن و فرهنگ سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
61-79
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش رنگ و نمادهای آن در ابراز احساسات و عواطف زنانه ی فروغ فرخزاد، با بهره گیری از نظرات جدید روان شناسی رنگ است. استفاده از رنگ ها و نمادهای زنانه ی آن، راهی برای ارتباط فروغ با مخاطب است تا افکار زنانه اش را بیان کند، از دغدغه ها و آرزوهای یک زن بگوید و در نهایت از پاکی خود به عنوان یک زن دفاع کند. توجه به این عنصر در شعر سراسر احساسی و زنانه ی فروغ، کمک به شناخت شاعر، و تا حدّ زیادی ارتباط صحیح مخاطب با افکار و احساسات زنانه ی اوست. پژوهش حاضر برمبنای روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است و یافته های آن نشان می دهد که رنگ قرمز به عنوان رنگی هیجان آور با اثری کاملاً مثبت در بالاترین بسامد بوده و پس از آن رنگ سیاه به عنوان سنگین ترین رنگ، قالبِ بیان زنانه ترین حس ها در شعر فروغ قرار گرفته است؛ رنگ صورتی با کمترین بسامد، به عنوان رنگی کاملاً زنانه استفاده شده، و سایر رنگ ها شامل سفید، سبز، نقره ای، آبی و طلایی، با بسامدی تقریباً یکسان، بازتاب دهنده ی حالات روحی، حسرت ها، آرزوها و پاکدامنی این شاعر زن هستند.
لایه های قابل تامل رمان ماه کامل می شود اثر فریبا وفی از منظر سبک شناسی انتقادی
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است که نشان دهد برای کشف گفتمان مسلط و ایدئولوژی حاکم دریک اثر ادبی، چگونه می توان از رهگذر سبک شناسی انتقادی به این مهم دست یافت .در این مقاله، نخست بر روی مفهوم سبک تأمل کرده و سپس نقبی بر سبک شناسی انتقادی زده ایم و از رهگذر آن ، لایه های رمان «ماه کامل می شود» اثر فریبا وفی را مورد بررسی قرار داده ایم .این پژوهش به روش لایه ای انجام شده است . ابتدا لایه ی بیرونی و بافت موقعیتی متن مورد بررسی قرار گرفته است و سپس در لایه ی روایی و متنی ، مسایلی چون کانون سازی ، میزان تداوم و جنبه های آن و خردلایه های واژگانی ، نحوی و بلاغی با عنوان مؤلفه های سبکی، تجزیه و تحلیل شده است. در پایان مقاله به این نتیجه می رسیم که در این رمان ، یکی از مولفه ی مهم و معنا دار تقابل است؛ از سوی دیگر ، ویژگی های سبکی متن نظیر تقابل شخصیت ها و برجستگی قطب منفی و عدم قطعیت کلام راوی ونیز طنز های موجود در روایت رمان ، نشان دهنده ی ایدئولوژی پنهان متن است که عبارت است از وجود خلا در زندگی و احساس سردرگمی راوی و درنتیجه بی ثباتی هویتی ،که این امر منجر به عدم یافتن جایگاه مستقل برای راوی در جامعه ، به عنوان یک زن مجرد می شود
بررسی مقوله وجهیت در رُمان «شوهر عزیز من» اثر فریبا کلهر بر اساس دیدگاه فاولر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۸
327 - 352
حوزه های تخصصی:
در هر متنی، باورها، احساسات، پیش داوری ها و نگرشِ شخصی نویسنده آن، به گونه ای بروز پیدا می کند که بیان گر موضع و جهت گیریِ نگارنده آن است. یکی از مقوله های مهمِ دستوری که جهت گیریِ نویسنده را در یک متن نشان می دهد، «وجهیّت» است. در پژوهش هایی که تاکنون در پیوند با بررسی وجهیت در رُمان های زن های ایرانی انجام شده، وجهیت فقط به «وجه فعل» محدود شده و به دیگر سازه های وجه ساز توجه نشده است؛ در صورتی که این جهت گیری افزون بر وجه فعل، در مقوله های دیگر دستوری همچون قید و صفت نیز بروز پیدا می کند. در این پژوهش، مقوله «وجهیت» در رُمان «شوهر عزیز من» نوشته «فریبا کلهر» مورد بررسی قرار می گیرد. هدف پژوهش حاضر این بود که مشخص شود چه گونه هایی از وجهیت در این رُمان به کار رفته و هر کدام از این گونه های وجهیت، بیان گر چه جنبه هائی از سبک زنانه است. گونه های پُرکاربرد وجهیت در این رُمان، بر مبنای الگوی فاولر (Fowler, 2016) و با بهره گیری از نظریه های مطرح شده در کتاب سبک شناسی محمود فتوحی (Fotuhi, 2012) مورد بررسی قرار گرفتند. این بررسی نشان می دهد که کاربرد این گونه ها، بیشتر بیان گر مفهوم تردید و نبودِ اطمینان است که از جمله ویژگی های سبک زنانه به شمار می رود.
تحلیل سبک زنانه در نمایشنامه عروس نوشته فریده فرجام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
در دوره معاصر، با رشد روزافزون نویسندگان زن، ضرورت بررسی سبک زنانه و زنانه نویسی مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته است. در میان نظریه پردازان این حوزه، نام های رابین لیکاف و سارا میلز به دلیل ارائه الگوهای کاربردی متمایز است. لیکاف با تأکید بر تفاوت های زبانی زنان و مردان، ویژگی هایی را برای زبان زنانه برمی شمارد و میلز برای تحلیل زبانی آثار زنان، سه سطح واژگان، جملات و گفتمان را مورد توجه قرار می دهد. پژوهش حاضر بر مبنای سبک شناسی عملی، با روش توصیفی - تحلیلی، بر اساس تلفیق نظریات لیکاف و میلز، در چهار سطح: 1. واژگانی 2. نحوی 3. بلاغی 4. گفتمان، با هدف یافتن مشخصه های زنانه نویسی، در نمایشنامه عروس، نوشته فریده فرجام -اولین نمایشنامه نویس زن ایرانی- انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نویسنده علاوه بر بهره گیری از نشانه های زبانی زنانه در واژگان و نحو و بلاغت، در سطح گفتمان هم، در پی به چالش کشیدن فرهنگ مردانه، احقاق حقوق زنان، تحول در شخصیت زنان و آگاهی بخشی بوده است. همچنین تأثیر جنسیت نویسنده بر زبان متن از دیگر مؤلفه هایی است که الگوهای نظری را تأیید می کند.
بررسی شناسه ها یا شاکله های زنانه گویی یا گویش زنانه در شعر ژاله قائم مقامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گویش زنانه، نوشتار زنانه و سبک زنانه، به طور کلی نهضت زنانه نویسی، جنبشی است خودآگاهانه که می کوشد زنان را ترغیب نماید که خود را از زیر سیطره نظام فکری و زبانی مردمحور جامعه، بیرون بکشند و از آنان می خواهد که از خود و امیال و امید و آرزوهایشان به عنوان یک نیمه فعّال از جامعه بشری، بنویسند و بسرایند. ژاله قائم مقامی به نظر بیشتر محققان از پایه گذاران ادبیّات زنان است. سروده هایش سرشار از نگاه و ذهنیّت زنانه است، به گونه ای که اگر نامش بر دیوان یا شعرش نباشد، زن بودن صاحب سروده ها، بی درنگ در ذهن خواننده تداعی می شود. تأکید ژاله بر جنسیّت خود در شعرش، بیانگر تلاش وی در جهت شناساندن نوع خود به اجتماع و نیز تغییر نگاه جامعه به زنان است. وقوع نهضت مشروطه، موجب تحوّلی بزرگ در افکار ایرانیان شد، این واقعه از دو جهت، تأثیر خویش را آشکار کرد. اوّل آنکه خواندن و نوشتن عمومی شد و تمایل به ایجاد ادبیّاتی که فهمش برای همه میسر باشد و مضامین آن با زندگی عوام، تناسب داشته باشد، احساس کردید. دوم آنکه ارتباط وسیع با غرب به سبب پررنگ تر شدن مضامین آزادی، وطن، ملیّت و انتقادهای سیاسی و اجتماعی به شعر و ادب شد. در این پژوهش نگارنده، تلاش نموده است به شیوه توصیفی- تحلیلی و با روش کتابخانه ای، نشانه های موجود در دیوان ژاله را، که موجب وجه تمایز اشعار زنانه او از اشعار مردانه می شود و آن آثار را به سبک نوشتاری زنانه متمایل می کند، شناسایی و معرّفی نماید.
سبک زنانه در داستان های کوتاه غزاله علیزاده و مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر شاعر و یا نویسنده برای بیان آنچه در ذهن خود دارد، از شیوه خاصی استفاده می کند که متفاوت از دیگران است. در دنیای ادبیات نیز هر شاعر و یا نویسنده زن یا مرد سبک خاص خود را دارد، به طوری که سبک هر یک از بزرگان ادبی به دیگری شباهت ندارد. نویسندگان زن و مرد هرکدام به نحوی تحت تأثیر عواملی مانند باورها و عقاید خود، عوامل اجتماعی دوران خود، جنسیت و مشخصه های رفتاری خاص خود، سبک خاصی دارند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی تلاش می کند تا بر اساس چارچوب نظری سارا میلز به این سؤال پاسخ دهد که چگونه نویسنده زن و مرد دارای سبک متفاوتی در داستان های کوتاه فارسی هستند. برای پاسخ به این پرسش سبک زنانه در پنج داستان کوتاه فارسی از غزاله علیزاده و پنج داستان کوتاه از مصطفی مستور بر اساس چارچوب میلز بررسی شده است. نتایج بررسی نشان داد که علیزاده به عنوان یک نویسنده زن با استفاده از بسامد بالای واژگان متعلق به حوزه زنان، گرایش بیشتر به استفاده از صورت های عاطفی، رنگ واژه ها، صورت های مبهم، گرایش به ساده نویسی و همچنین گرایش به ساخت های خلاف قواعد دستوری و جملات ناتمام، سبکی زنانه دارد، در مقابل، با وجود اینکه مستور در داستان های خود به وضعیت زنان توجه نشان داده است ولی ساخت های مذکور در داستان های بررسی شده او پربسامد نیست. بنابراین جستار حاضر تأییدی است که سبک زنانه و مشخصه های زبانی مربوط به این سبک در آثار نویسنده زن به میزان و شکل معناداری هویداست و با نویسنده مرد تفاوت دارد.