فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۴۱ تا ۲٬۷۶۰ مورد از کل ۴۹۹٬۰۲۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه کارآفرینی تبدیل به یک سیاست کلیدی برای کشورهای در حال توسعه شده است. ضمن اینکه توسعه گردشگری نیز در روستاهای دارای پتانسیل می تواند نقش مهمی در بهبود شرایط کارآفرینی در بین ساکنان محلی ایجاد کند. در همین راستا، بررسی سطح توسعه یافتگی کارآفرینی در روستاهای گردشگرپذیر آذربایجان شرقی، در راستای تبیین سیاست های کارآفرینی روستایی ، هدف پژوهش حاضر قرار گرفته است. هدف: در راستای هدف یاد شده، هدف پژوهش از نوع کاربردی – توسعه ای است و از بعد ماهیت، تحلیلی- توصیفی، استنباطی است. روش شناسی تحقیق : به منظور بررسی میزان برخورداری روستاها از توسعه کارآفرینی، از چک لیستی تکمیل شده توسط کارشناسان استفاده گردید. گویه های مورد نظر این چک لیست شامل: ارائه محصولات و خدمات مختلف، تنوع و انعطاف پذیری محصولات و خدمات، استفاده از کارکنان بومی، وجود فروشگاه ها و فضای بازار، کاهش فقر و رشد اقتصاد روستا و خودکفایی روستاییان ، مشارکت مردمی در کارآفرینی ، وجود زیرساخت های مناسب بوده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی این پژوهش، روستاهای گردشگرپذیر آذربایجان شرقی میباشد. یافته ها : مطالعات صورت گرفته از نظرسنجی اولیه ، 8 روستا نسبت به بقیه بیشترین فراوانی را در معرفی داشتند و به عنوان روستاهای نمونه انتخاب گردیدند. در نهایت با استفاده از مدلAHP و به کمک شاخص های مؤثر در توسعه کارآفرینی ، نسبت به اولویت بندی روستاهای منتخب اقدام شد. نتایج : نتایج حاکی از این بوده است که بیشترین میزان توسعه کارآفرینی در روستای کندوان (وزن نهایی242/0) و کمترین میزان توسعه یافتگی کارآفرینی در روستای کردشت (وزن نهایی051/0 ) رخ داده است .
پهنه بندی و ارزیابی شاخص های کالبدی تاب آوری شهری (شهر ملایر- استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آسیب پذیری کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، زیرساختی و نهادی در شهرها ضرورت توجه به مدیریت و برنامه ریزی شهری را افزایش داده است. مفهوم تاب آوری جهت شناخت و ارائه راه کار بر اساس این نیاز طی ده های اخیر مطرح گردیده است. واژه تاب آوری در علوم مختلف تعاریف گوناگون دارد. بیشتر صاحبنظران در مطالعات تاب آوری مولفه های کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، زیرساختی، محیطی و نهادی مورد سنجش قرار می دهند. هدف تحقیق: شناخت، پهنه بندی و رتبه بندی شاخص های کالبدی تاب آوری در شهر ملایر. روش شناسی تحقیق: این پژوهش از نظر هدف تحقیق کاربردی، از لحاظ ماهیت توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها نیز به صورت اسنادی و میدانی است. روش تحلیل داده ها تبدیل اطلاعات آماری به نقشه با استفاده از قابلیت های نرم افزار ( GIS) و با استفاده از منطق فازی بوده است. همچنین جهت رتبه بندی شاخص ها از روش نرمال سازی آماری بهره گرفته شده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: شهر ملایر بعنوان دومین شهر استان همدان با 170237 نفر جمعیت ، 1422 بلوک مسکونی با مساحت 40/824 هکتار قلمرو تحقیق بوده است. یافته ها: نتایج و تلفیق لایه های مختلف نشان دادکه در شهر ملایر از نظر شاخص های کالبدی از کل جمعیت 36/53 درصد در پهنه با تاب آوری متوسط ،83/27 درصد در پهنه با تاب آوری کم و 81/18 درصد در پهنه با تاب آوری زیاد توزیع شده اند. علاوه بر این با توجه به نمرات استاندارد شده شاخص های نفوذپذیری، استحکام واحدهای مسکونی و تراکم خانوار در واحد مسکونی با بالاترین نمره دارای رتبه بالا، شاخص بستر طبیعی زمین با تاکید بر سیلاب های شهری در تاب آوری متوسط و شاخص های ریزدانگی، تراکم واحد مسکونی در هکتار و تراکم نفر در هکتار دارای پایین ترین رتبه تاب آوری و در نتیجه تاب آوری کم قرار گرفتند. نتایج: بررسی میزان تاب آوری کالبدی محلات شهری نیز نشان می دهد که محلات شماره 2،3، 5، 6 ،9، که غالبا با محدوده های بافت فرسوده و سکونتگاه های غیر رسمی تطابق دارند، از تاب آوری کمتری برخوردارند و می توان تاب آوری آنها را با راهکارهایی از جمله تقویت افزایش نفوذ پذیری و مقاوم سازی ابنیه،احداث کانال های دفع آبهای سطحی،افزایش واحد مسکونی.
ارزیابی ساختار فضایی شهر از منظر توسعه ی الگوی چندهسته ای (مطالعه موردی: کلان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ساختار فضایی شهر تحت تأثیر نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، کالبدی، تکنولوژی و مدیریتی به شکل های مختلفی نمایان می گردد و دو الگوی تک هسته ای و چندهسته ای از مشهودترین این ساختارها می باشد. در این بین، ساختار فضایی و توسعه ی شهری چندهسته ای به دلیل تعدد مراکز می تواند ساختارهای نسبتاً یکنواخت، متعادل و همگن را در سطح شهر شکل دهد و فعالیت ها و جمعیت را به نوع مناسبی توزیع کند. هدف پژوهش: با توجه به اهمیت الگوی ساختار فضایی چندهسته ای علی الخصوص برای شهرهای بزرگ با جمعیت بالا و فعالیت های متنوع و پیچیده، هدف از پژوهش حاضر ارزیابی ساختار فضایی کلان شهر تبریز از منظر توسعه ی الگوی چندهسته ای می باشد.روش شناسی تحقیق: روش تحقیق در پژوهش حاضر کمی با ماهیت تحلیلی-اکتشافی می باشد که در راستای تجزیه و تحلیل اطلاعات در بخش توزیع عملکردها از روش مدل ضریب مکانی (LQ) و رگرسیون جغرافیایی وزنی و در بخش رشد جمعیتی از روش نرخ رشد استفاده شده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی پژوهش شامل کلان شهر تبریز می باشد.یافته ها و بحث: یافته های تحقیق نشان می دهد که ساختار فضایی کلان شهر تبریز در حال حاضر به صورت دو قطبی قابل مشاهده بوده و منطقه ی مرکزی (منطقه 8) و شرق شهر (منطقه 2 و بخشی از منطقه 1) بیشتر عملکردها را به خود اختصاص داده اند. با این حال، با توجه به گسترش عملکردها در شمال شهر و با برنامه ریزی مناسب و توزیع متناسب عملکردها در مناطق دیگر (جنوب و غرب) می توان مقدمات ساختار فضایی و توسعه ی شهری چندهسته ای را در کلان شهر تبریز فراهم نمود.نتایج: نتایج حاکی از آن است که مرکزگریزی در کلان شهر تبریز کاملاً مشهود بوده و هسته های جمعیتی جدید در بخش های شرقی، شمالی و غربی در حال افزایش می باشند.
به کارگیری مدل سازمان شخصیت در تمایز سطوح فرسودگی شغلی کارکنان شهرداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
365 - 374
حوزههای تخصصی:
فرسودگی شغلی یکی از چالش های اساسی در محیط های کاری است. هدف این پژوهش بررسی نقش ویژگی های شخصیتی در تشخیص و تمایز بین گروه ها با سطوح مختلف فرسودگی شغلی است. به این منظور، 329 کارمند شهرداری تهران در بهار و تابستان 1403 از طریق نمونه گیری سلسله مراتبی انتخاب و با استفاده از پرسش نامه فرسودگی شغلی مسلش (MBI) و آزمون سازمان شخصیت کرنبرگ (IPO) و با استفاده از روش تحلیل تشخیصی مقاوم مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که متغیرهای سازمان شخصیتِ آزمون واقعیت، پرخاشگری و ارزش های اخلاقی به طور معناداری قادر به ایجاد تشخیص و تمایز بین گروه های مقاوم به فرسودگی و با فرسودگی بالا هستند. یافته ها نشان می دهند که کارکنانی که نقص بیشتری در آزمون واقعیت، پرخاشگری و ارزش های اخلاقی داشتند، بیشتر در معرض فرسودگی شغلی قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش بر اهمیت توجه به ویژگی های شخصیتی مدل سازمان شخصیت کرنبرگ در اتخاذ دیدگاهی جامع تر در محیط های کاری تاکید داشته و نقش آنها را در بروز و تشدید فرسودگی شغلی معنادار یافته است.
امکان سنجی ولایت تکوینی انسان از دیدگاه علمای شیعه با استناد به قرآن و روایات
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
99 - 129
حوزههای تخصصی:
ولایت تکوینی یکی از مباحث مهم در میان اندیشمندان مسلمان و از باورهای اساسی شیعه است که براساس آن، خداوند در کنار ولایت تشریعی، بذاته دارای ولایت تکوینی نیز می باشد. اما اینکه انسان نیز می تواند دارای ولایت تکوینی باشد یا خیر، پرسش این تحقیق است که براساس نظر فلاسفه و متکلمین و بررسی دیدگاه آنها با استناد به قرآن و روایات به آن می پردازد. براساس یافته های تحقیق و بنابر دیدگاه فلاسفه و متکلمین که منبعث از آیات و روایات است، ولایت تکوینی انسان، نه فقط از حیث امکان وقوعی داری امتناع ذاتی نیست، بلکه ولایت تکوینی برخی از انسان ها که انبیا و ائمه در رأس آنها می باشند، مورد وفاق اندیشمندان شیعه به ویژه فلاسفه و متکلمین بوده و منجر به شرک و غلو در حق اولیا الهی به ویژه ائمه اطهار نمی شود و درنتیجه با توحید روبوبی منافات ندارد؛ بنابراین جمهور شیعه با مراجعه به نصوص دینی معتقد است تصرف در تکوین، اولاً و بالذات برای خداوند و ثانیاً و بالعرض برای برخی بندگان صالح با اذن خداوند قابل اثبات است. این تحقیق با روش کتابخانه ای به جمع آوری داده ها پرداخته و با روش توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخ به پرسش اصلی تحقیق برآمده است
تلفیق دیدگاه های وبر و دورکیم برای مطالعه باورهای دینی سازنده نظم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۲۱
1 - 26
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: نظم اجتماعی جامعه پیشامدرن، نظمی مرتبط با امر قدسی بود؛ به این معنا که این نظم می توانست مبتنی بر شریعت آسمانی، تحریف شده و یا از اساس غیرآسمانی باشد؛ اما درهرصورت با امر قدسی بی ارتباط نبود. بنابراین، بزرگان جامعه شناسی کوشیدند تا از طریق مطالعه جوامع پیشامدرن اولاً، منطق اجتماعی حاکم بر آنها را استخراج کنند و ثانیاً، در قبال مقایسه جامعه معاصر خویش با آنها، نسبت به شناسایی و برجسته سازی خصوصیات جامعه جدید اقدام نمایند. از این منظر، تبیین باورهای دینی جایگاهی ویژه در نظریه اجتماعی مدرن داشته و تعیین تکلیف دین، مهم ترین دغدغه جامعه شناسی قلمداد می شد. بدین ترتیب، در دیدگاه های آگوست کنت، به عنوان بنیان گذار جامعه شناسی، موضوعاتی مانند فلسفه، حکومت، مذهب، روحانیت، تعلیم وتربیت و... همگی با صفت اثباتی به چشم می خورد که نشانگر جهد وی برای جایگزینی امر اثباتی با امر دینی است. در میان جامعه شناسان کلاسیک، دیدگاه های وبر و دورکیم درباره جامعه شناسی دین از شهرت و اعتبار بالایی برخوردار است. وبر در مطالعات خود بر انواع عقلانیت، لزوم فهم کنش اجتماعی، اختیار و انتخاب انسان، و نقش تعیین کننده کاریزما تأکید می کند؛ درحالی که دورکیم بر عواطف و احساسات، لزوم مطالعه ظاهر رفتارها و پدیده ها، فشار هنجاری و اجبار اجتماعی، و نقش تعیین کننده مناسک متمرکز است. با توجه به ظرفیت ها و البته تفاوت های چشمگیر دیدگاه های وبر و دورکیم، ترکیب دیدگاه های آنها دستاوردهای بسیاری خواهد داشت و به عنوان مثال، اولاً، می تواند سبب رهایی جامعه شناسی از دیدگاه عاطفه گرایانی می شود که ضمن ارجاع به برخی دیدگاه های روان شناسی، مردم شناسی و روان کاوی معتقدند تفکر و باورهای مذهبی از حالات عاطفی ذهن سرچشمه می گیرند و ثانیاً، قادر است چهارچوب کارآمدی برای بررسی جایگاه دین در نظم اجتماعی پیشامدرن فراهم نماید. با این مقدمات، در ادامه این نوشتار می کوشیم ضمن طرح چهارچوب های روشی و بینشی وبر و دورکیم در زمینه تبیین باورهای دینی به دو سؤال زیر پاسخ بدهیم:
الف) چگونه می توان دیدگاه های کاملاً متفاوت وبر و دورکیم را پیوند داد؟
ب) پیوند دیدگاه های وبر و دورکیم چه نتایج تحلیلی خواهد داشت؟
روش: در این مقاله از روش کتابخانه ای بهره برده شده است و ضمن رجوع به آثار اصلی وبر و دورکیم، کوشیده ایم تا هم زمان آثار مفسران قدیمی تر و عمدتاً آمریکایی، و نیز دیدگاه های نویسندگان جدیدتر و عمدتاً اروپایی را مورد توجه قرار دهیم؛ زیرا به نظر می رسد تصویر ساخته شده توسط نویسندگانی مانند هانس گرث و رایت میلز یا تالکوت پارسونز با نویسندگان کتاب «وبر؛ راهنمای کیمبریج» یا ریمون بودن تفاوت های قابل توجهی را نشان می دهد.
نتایج: مطابق مطالعه صورت گرفته مهم ترین ظرفیت های مغفول بهره برداری از نظریه وبر عبارت اند از: 1. تأکید بر عقلانیت پذیری نامشهود در بستر تکامل گرایی پیچیده؛ 2. اخذ معنا به عنوان جوهره عقلانیت، کنش، خودآگاهی، آزادی و اخلاق انسانی. همچنین، اصلی ترین محدودیت های موجود در دیدگاه وبر را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: 1. گرایش به فردگرایی روش شناختی و درنتیجه، غلبه نوعی نظرگاه شبه روان شناختی؛ 2. کانونی شدن معانی ذهنی و لاجرم، کم توجهی به کنش های سنتی مانند عادات، عرف و رفتارهای تقلیدی؛ 3. تبیین مجمل کاریزما در جامعه شناسی دین، در کنار حاکمیت نتیجه گرایی در تعریف رهبری سیاسی؛ 4. تقدم بخشی به اقتصاد در مطالعه تغییرات اجتماعی و عدم ارائه فرآیندی واحد پیرامون آن.
در مقابل، چالش های بنیادی استفاده از نظریه دورکیم شامل موارد زیر است: 1. تفکیک امر ناسوتی و لاهوتی، به عنوان زمینه ساز خداپنداری جامعه؛ 2. نگرش منفی به عاملیت فردی، محوریت یابی مناسک جمعی و نادیده انگاری اختیار و عقلانیت انسان. به علاوه، کلیدی ترین امکان ترمیمی در دیدگاه دورکیم را می توان، برجسته سازی نمادها و مناسک مذهبی و نسبت آن با ظهور فرق انحرافی و سازوکارهای کنترلی دانست. بدین ترتیب، ایجاد پیوند میان دیدگاه های وبر و دورکیم مستلزم توجه به این مؤلفه ها می باشد: 1. گذر از تکامل گرایی تک خطی و پیامدهای روشی و بینشی آن در مطالعه ادیان گوناگون؛ 2. تخفیف ابعاد تنش آفرین تلفیق دو رویکرد، با میانجیگری نظریه های روان شناختی؛ 3. ترسیم زوایای عقلانی و غیرعقلانی کنش های عاطفی و سنتی. با چنین مقدماتی، نتایج تحلیلی پیوند دیدگاه های وبر و دورکیم عبارت است از: 1. امکان مطالعه عقلانی باورها و رفتارها بدون ارجاع به نفع باوری و وهم گرایی؛ 2. ایجاد توازن در مطالعه دین به مثابه منبع تغییر و ثبات جوامع؛ 3. برقراری تناسب میان ایده های ساخت مناسک و پرورش شخصیت (سیاستمدار و تیپ های شخصیتی) در امتدادیابی ادیان؛ 4. بسط اخلاق اعتقادی و بازشناسی دوگانه فعال ثابت قدم (اخلاق قهرمانی) و منفعل سؤال کننده (اخلاق نفع طلبی).
بحث و نتیجه گیری: نظر به آنچه پیرامون چگونگی پیوند دیدگاه های وبر و دورکیم و نیز نتایج تحلیلی چنین پیوندی گفته شد بصیرت های بینشی و روشی وبر عبارت اند از: 1. کاریزما و ایده های او مهم ترین منشأ پیدایش دین است؛ 2. امکان حفظ، انتقال، انحراف و... قدرت کاریزمایی متصور است؛ 3. چنانچه ایده های کاریزما تبدیل به عنصر اصلی سازنده سبک زندگی جامعه نشود، نمی توان از پیدایش یک دین جدید سخن گفت؛ 4. یکی از عمده ترین راه های حفظ، انتقال یا انحراف ایده های کاریزمایی مربوط به افرادی است که در فرآیندهای اقتصادی - سیاسی پساکاریزما نقش داشته و منتفع می شوند؛ 5. در لحظه پیدایش کاریزمای عقلانیت، جایگاه تعیین کننده ای در گسترش ایده های کاریزمایی دارد؛ اما به تدریج عقلانیت ارزشی ناب و نوآورانه تبدیل به نوعی عقلانیت ارزشی گاه سنتی یا تقلیدی می شود؛ 6. عقلانیت ارزش شناختی که برانگیزنده کنش عقلانی - ارزشی است، مبدأ ترسیم اخلاق اعتقادی - ارزشی می شود؛ 7. در فقدان کاریزما و چه بسا در موقعیت های تعارض آمیز، امکان خلق اخلاق قهرمانی و نیز ظهور شخصیت - به مثابه کسی که کلیت زندگی اش را براساس عقاید خاصی بنا کرده و در لحظات ویژه ای این ارزش ها را به تمامیت می رساند - مهیا می شود؛ 8. کنش های سنتی و عاطفی، کنش هایی متکی بر رسوم، عادات و تقلید هستند که اگرچه دارای سطوح پایین تر عقلانیت هستند، اما قابل مطالعه اند؛ 9. تحول ادیان برپایه نوعی تکامل گرایی پیچیده در عقلانیت ارزشی- اعتقادی صورت می پذیرد؛ اما این امر، نافی تأثیرگذاری احتمالی ذی نفعان و شرایط اقتصادی و سیاسی نیست.
بصیرت های ترمیمی دورکیم نیز عبارت اند از: 1. ریشه امور الزام آور فردی و جمعی (نظم اجتماعی) در نیرویی فراتر از تک تک انسان ها (امر قدسی) است؛ 2. در دوره های ثبات که از لحظه پیدایش عقاید مذهبی فاصله بسیاری پدید آمده است، عواطف و احساسات نقش مهمی در حفظ دین دارند و به واسطه نمادها و مناسک جمعی دینی، تقویت و بازتولید می شوند؛ 3. چنانچه نمادها و مناسک، دستخوش تعابیر و تفاسیر دلخواهانه قرار گیرند، امکان شکل گیری فرقه های جدید افزایش می یابد و چه بسا بدعت در اصول دین سبب زیر سؤال رفتن اساس عقاید دینی بشود؛ 4. هر دینی، سازوکارهای ویژه ای برای کنترل درونی و بیرونی (حفظ) عقاید و مناسک خویش دارد و نمی تواند نسبت به تضعیف و انکار آراء و آیین های خود بی تفاوت باشد؛ 5. همواره صورت هایی از ایجاد دین فردی، دهری گری (افراد زندیق) و قانون گذاری (بدعت آوری) شخصی وجود دارد که بی ارتباط با دین جمعی نیست؛ 6. تقاضای مردم از جادوگر بیش از آنکه در چهارچوب رهاوردهای مرسوم دین جمعی باشد، ناظر به رفع نیازها و خواسته های شخصی است.
بدین ترتیب، می توان گفت: اگر رویکرد بینشی و روشی وبر به واسطه طرح مفاهیم عقلانیت، کاریزما و اختیار، ظرفیت قابل قبولی برای شناخت پویایی شناسی دین دارد، دیدگاه دورکیم ازطریق طرح مفاهیم احساسات، مناسک و اجبار، ظرفیت بالایی به منظور مطالعه ایستایی شناسی دین دارد.
ارتباط بین شناخت و رفتارشناسی مالی از منظر هایک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۳۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۲۱
83 - 101
حوزههای تخصصی:
نظریاتی در اقتصاد و علوم اجتماعی منشأ تحول زیادی شده اند. ارتباط عمیق بین ذهن و تصمیم گیری انسان ها در زمینه مالی و سرمایه گذاری به دنبال توضیحی جدید برای تصمیم گیری مالی است. این ارتباط یکی از مفیدترین شاخه های اقتصاد رفتاری و اقتصاد شناختی است. پیشرفت های اخیر در اقتصاد شناختی مربوط به ظهور و تکامل شاخه هایی در اقتصاد عصب شناسی، اقتصاد آزمایشگاهی شناختی، رفتارشناسی مالی و رفتار کارگزاران اقتصادی در بازارهای مالی از منظر روان شناسی شناختی، مباحث بسیار مهمی هستند.پس از شکل گیری اولیه علوم شناختی، اقتصاددانان متوجه شدند باید تأثیر احساسات و تجربه های شخصی را که با توجه به محیط فرهنگی و تربیتی پدید می آید در نظریات اقتصادی وارد نمایند. این نظریات همواره با توجه به حالات روحی و فکری انسان ها در مسیر تغییر و تکامل و تمام واکنش ها در بازار مالی تحت تأثیر محرک های دوگانه عصب زایی و خنثی سازی عصب ذهن قرار دارند. هم محرک هایی که قبلاً آگاهانه درک می شدند و هم محرک های جدیدی که باید مورد توجه قرار گیرند، به این دلیل که هر دو تحت تأثیر عصب های ذهن هستند؛ زیرا شناخت افراد، حاصل مکانیسمی پیچیده و تحت تأثیر بافت فرهنگی و تربیتی قرار دارد. توجه به اینکه در شکل گیری ادراکات و طبقه بندی موضوعات در انسان ها کدام عوامل مؤثرند، مورد توجه روان شناسان قرار گرفت. وقتی این ادراکات به صورت عادت قابل قبول در رفتار تبدیل شود، شناسایی این فرایند توجه روان شناسان را جلب نمود تا شکل گیری ادراکات و عادات تکراری مورد پذیرش افراد و جامعه را به عنوان یک دستاورد جدید مورد توجه قرار دهد. همین توجه شاخه های متعدد علوم شناختی را پدید آورد. ورود به این بحث ها در علوم شناختی و کنش ها و واکنش ها در رفتارهای انسان ها و تصمیم گیری و اثرگذاری آن در بازارهای مالی در سطح اقتصاد خرد و کلان، پژوهشگران زیادی را واداشت تا به دنبال تعیین نقش ذهن و احساسات و حالات روان شناختی رفتارها باشند. نتیجه اینکه اگر عملی موفقیت آمیز باشد، قوه ادراک آن را کارا دانسته وآن را به صورت عادی می پذیرد، در غیر این صورت فرد را وادار می کند ارزیابی مجدد و آزمایش دقیق تر از ادراک داشته باشد.این عمل با ایجاد کنش جدید تا نتایج درست و رضایت بخش برای فرد و اجتماع ادامه پیدا می کند تا به عنوان یک کنش اجتماعی درآید. با توجه به نقش ذهن و احساسات، این مقاله درصدد ارائه نظریه اتریشی هایک در بنیان های مالیه رفتاری است. اگرچه مالیه رفتاری به اقتصاد شناختی بسیار نزدیک است، اما متکی بر نظریه شناخت و طبیعت دوگانه، عصبی بیولوژیکی و وابسته به مسیر است. نهادها و هنجارها یکی از جنبه های مهم برای مالیه رفتاری هستند. هرچند اشتباهات و تورش ها از نظر ساختاری در تصمیم گیری انسان و بسترهای نهادی مالی اجتناب ناپذیر است. از نظر مردم، بازارها در قیمت های جاری و آینده با انتظارات متفاوت روبهرو هستند و هر عامل مؤثر در بازار مانند تقاضاکنندگان و عرضه کنندگان انتظارات خود را براساس باورها و اهداف خود و اهداف و باورهای دیگران شکل می دهند. با گذشت زمان، تقاضاکنندگان و عرضه کنندگان به صورت فردی و یا رفتارهای جمعی، قواعد انتظارات فرضی خود را شکل می دهند. این انتظارات دست کم چهار دستاورد زیر را برای بازارهای مالی به وجود می آورند:پیامد اول: توجه به تکانه های قیمتی و رویدادها در بازار مالی ازطریق دانش های سازمان یافته گذشته در حافظه، بر ادراکات است. در گام نخست، این تکانه های قیمتی و رویدادها شکل گرفته در ذهن افراد در تناقض با باورهای گذشته بازنگری می شود. سپس بعد از استانداردسازی اطلاعات تجربی به عنوان یافته ها و تجربیات شخصی، دانش های گذشته را اصلاح می کند. نکته اصلی در تبادل اطلاعات در بازار مالی اصلاح پیوسته بازار و تصمیم گیری در این زمینه در بازارهای مالی است.پیامد دوم: سنجش درجه وابستگی متقابل تجربه حاصل شده از گذشته و انتظارات از آینده در عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان در بازار مالی است. ارتباطی از نوع عدم اطمینان در بازار برای پیش بینی از آینده است. در تعارض بین نیاز ذاتی هر فرد از نظر اطلاعات در بازار و انتظارات دیگر افراد در بازار و درجه وابستگی آنها ممکن است بازار را از ثبات رفتاری به سمت بی ثباتی هدایت کند. در این حالت، بازار نوسانی خواهد شد.پیامد سوم: ارزش گذاری قابل قبول بین دو جریان متفاوت در تصمیم گیری مالی از نظر اجتماعی است: جریان اول: تأثیر حالات احساسی و روان شناختی افراد ناشی از باورهای درونی است. باورهای درونی می تواند در صورت بی ثباتی باعث شکست بازارهای مالی شود. افراد دچار ریسک شخصی و توهم در تصمیم گیری در زندگی شده و از بازار خارج شوند؛ جریان دوم: بررسی ترس از عدم فروش اوراق مالی و نقد نشدن اوراق در بازار است. این ترس، ریسک پذیری را افزایش می دهد. این حالت روان شناختی سود بازار مالی را نادرست برآورد می کند. وقتی کاهش سود در دوره جدید در بازار ایجاد شود، عاملان در بازار اعتماد خود را از دست می دهند. در این حالت بازار مالی وارد دوره سیکلی و بی ثباتی می شود.پیامد چهارم: تشکیل گروه ائتلافی در بازار مالی است. بازیکنان بازار با عقاید مشترک و احساسات و روان شناختی متفاوت، به دنبال تشکیل ائتلاف با انتظارات یکنواخت هستند. این ائتلاف در شکل گیری دانش در بازار و تصمیم گیری مؤثر است. موافقان نظریه هایک در زمینه مالیه - رفتاری باورهای ذهنی و وابسته به مسیر در تصمیم گیری در بازار مالی را مؤثر می دانند. دستاوردهای نظریه دانش و شناخت هایک با وجود مفهوم دوگانه تأثیرگذاری عصبی بیولوژیکی و وابستگی به مسیر، توانست توجه اقتصاددانان شناختی را جلب کند.تحقیقات مدرن رفتارشناسی مالی این واقعیت را بیان می کند که بازارهای مالی در دو سطح ذهنیت گرایی و محیط خارجی در شکل دهی کردار بشر نقش دارند. با این دو سطح باید تفاوت های بازار سنتی و بازارهای مالی را تفکیک نمود؛ چه در بازارهای سنتی و چه بازارهای مدرن قاعده کلی این است که بازارها پدیده ای نهادی هستند. این ویژگی تأثیر احساسی مثبتی در کارگزاران بازار ایجاد می کند. اینکه دانش مدون و هوش تخصصی افراد در بازار مالی تحت تأثیر احساسات قرار دارد، یکی از دستاورد مهم اقتصاد شناختی است. مطالعات در رفتارشناسی مالی نشان داده اند که کارکرد هوش تخصصی به دلیل احساسات و خطاهای درک روان شناختی به خطاهای نظام مند در بازار مالی منجر خواهند شد.1. این سؤال که عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان در چه مواردی واکنش نشان می دهند، مهم است؟ 2. دانستن اینکه چگونه عاملین و کارگزاران از موفقیت برخی از بنگاه ها در بازار سود می برند؟3. و یا اینکه عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان چه زمانی در باورهای خود تجدیدنظر می کنند؟4. اگر بازار نیاز به تعدیل داشته باشد، انسان تعدیل گر چگونه یافته های خود را در بازار اصلاح می کند؟ این سؤالات مهم ترین نکاتی هستند که رفتارشناسان مالی، در بازار باید مورد توجه قرار دهند تا با کمترین خطای سیستماتیک در تصمیم گیری روبهرو شوند. نکاتی که بازار سنتی خیلی توجه به این مباحث ندارد. در مجموع باید اقتصاد شناختی مالی را افق جدیدی در تحول بازار سنتی کلاسیکی دانست.
تجربه زیسته زنان از نقش های خانواده محور در محلات جنوب شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد دولت ها در چند سال اخیر ارج نهادن به نقش زنان در خانواده بوده است. اما مطالعات صورت گرفته بیشتر به آسیب شتاسی اشتغال زنان پرداخته است تا این که به نیازسنجی زنان خانه دار بپردازد. این در حالی است که بخش عمده ای از جمعیت زنان خانه دار هستند. از سوی دیگر سیاست گذاری در حوزه زنان بدون شناخت مستقیم مسائل ایشان کارامدی لازم را نخواهد داشت.از این رو پژوهش حاضر با روش پدیدارشناسانه و با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته، تجربه زیسته 20 زن ساکن در محلات جنوب شهر تهران را مورد بررسی قرار داده تا روایتی زنانه از خانواده سنتی به منظور شناخت مستقیم تجربه ها، نیازها و دغدغه های زنان خانه دار ارائه دهد.مصاحبه ها به روش ون منن تحلیل و سه مضمون اصلی تغییر در هرم قدرت، احساس دوگانه نسبت به زنانگی، سازشگری منفی و 8 خرده مضمون شامل نافرمانی فرزندان، افزایش عاملیت زنان درون خانواده، افزایش عاملیت زنان در روابط بیرون خانواده، عشق به خانواده، احساس نادیده گرفته شدن، آبروداری، ترس از آینده و احساس بی پناهی استخراج شدنتایج این مقاله حاکی از آن است خانواده سنتی نه گونه ای ایده آل برای تحقق نیازهای زنان است و نه الگوای ناکارآمد که می بایست طرد شود. بهبود وضعیت زنان خانه دار منوط به ورود درست سیاستگذاران است، چرا که فرهنگ به صورت عرصه ای مستقل می تواند به کنش های زنان شکل دهد و خود را متناسب با شرایط جدید وفق دهد و تنگناهای قانونی را دور بزند. از طرفی قانون گذاری به نفع زنان بدون بسترسازی فرهنگی و تغییر نگرش های عرفی ناکارآمد خواهد بود.
Analysis of the Students’ Perception of Marriage in Isfahan by Introducing a Grounded Theory Model(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Using a qualitative approach and the grounded theory, the present study seeks to analyze the perception of marriage by the university students in Isfahan. The field of the research was the state universities in Isfahan, including Isfahan University, Isfahan University of Technology, and the Medical University of Isfahan. The participants included thirty students of various fields of study at different levels of education. They were selected through purposeful-theoretical sampling, and the required data were derived from semi-structured in-depth interviews. The data analysis was performed by open, axial and selective coding processes and a paradigmatic model as the analytical tool. Also, the content validity of the research was evaluated with validation techniques, by an external expert, and through analytical comparisons. As the research findings indicated, university students’ perception of marriage can be discussed based on the components of a paradigmatic model, including causal conditions (i.e., underlying obstacles, failure phobia, limitation assumptions, mental imaging of marriage), intervening conditions (i.e., available alternatives, marriage patterns), background conditions (i.e., variation of roles, commercialization of marriage), strategies (individual and institutional ones), consequences (psychological, affective, social and economic ones), and the core category of ‘marriage as an unpredictable phenomenon’
تبیین اعتیاد به بازی های رایانه ای (گیم) بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی با نقش واسطه ای رضایت از زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
101 - 132
حوزههای تخصصی:
از معضلاتی که استفاده مفرط از فناوری و اینترنت از طریق افزایش استفاده از تلفن های هوشمند، تبلت ها و لپ تاپ ها ایجاد کرده است، اعتیاد به بازی-های رایانه ای است. بنابراین هدف پژوهش حاضر آزمون مدل رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی و اعتیاد به گیم با نقش میانجی گری رضایت از زندگی بود. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان شهرستان کرج در سال تحصیلی 1402-1401 بود که نمونه ای به حجم 374 نفر با استفاده از روش تصادفی خوشه ای انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای نیازهای بنیادین لاگوردیا و همکاران (2000)، رضایت از زندگی شریفی فرد و همکاران (1400) و اعتیاد به بازی های آنلاین خزل و همکاران (2007) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 27 و LISREL نسخه 8.8 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد، مدل پژوهش با داده ها برازش مناسبی دارد. در بررسی نتایج مشخص شد نیازهای بنیادین (شایستگی و ارتباط) بر اعتیاد به بازی (اثر مستقیم) منفی و معنادار و بر رضایت از زندگی اثر مثبت و معنادار بود. اثر مستقیم نیاز خودمختاری بر اعتیاد به بازی معنادار نبود. اثر رضایت از زندگی بر اعتیاد به بازی منفی و معنادار بود (01/0p< ). همچنین نتایج نشان داد، رضایت از زندگی در رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی و اعتیاد به بازی نقش واسطهای معناداری دارد (01/0p< ). بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان بیان کرد نیازهای بنیادین در افزایش رضایت از نقش داشته و افزایش رضایت از زندگی در کاهش اعتیاد به گیم اثرگذار است.
مطالعه کیفی تجارب زیسته مادران از تأثیر دایه گری دیجیتال بر خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث در مورد دایه گری دیجیتال در ادبیات والدگری رسانه ای در مراحل اولیه خود به سر می برد. مطالعه تجارب زیسته می تواند نقش موثری در شناخت و توسعه ادبیات در این زمینه ایفا نماید. این پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسانه، تجارب زیسته 10نفر از مادران مشارکت کننده را با هدف کشف و توصیف دایه گری دیجیتال، مورد بررسی قرار داده است. تحقیق جهت گردآوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختارمند و با روش نمونه گیری هدفمند بهره برده است. فرایند تحلیل در سه سطح کلان انجام شد. در سطح سوم تحلیل، حاصل یکسان سازی افق های فکری، تعداد 5 افق مربوط به دایه گری دیجیتال، 4 افق مربوط به استفاده از انواع صفحه نمایش و 11 افق مربوط به استراتژی ها و راهکارها بود. در سطح دوم، توصیفات منسجم روایات به تفکیک دایه گری دیجیتال، ابزارهای رسانه ای، استراتژی ها و راهکارها شکل گرفت و در سطح اول و در بالاترین سطح انتزاعی یا همان تحلیل، ادغام ساختاری توصیف های منسجم انجام شد. براساس یافته های این پژوهش، حضور و شیوع استفاده از ابزارهای رسانه ای در نگهداری از کودکان باعث ظهور فرهنگ "دایه گری دیجیتال" شده است. این امر نیاز به بازتعریف روابط و مناسبات اجتماعی والد-کودک، تعهدات اجتماعی والدین در قبال کودکان است. یافته های نهایی ارائه شده از تجربه زیسته مادران، شامل چهار کاربرد عمده مادران از رسانه ها برای فرزندانشان شامل صفحه نمایش به عنوان: پس زمینه، پرستار کودک، پستانک دیجیتال و مجموعه ابزار مراقبت از کودک مورد استفاده قرار می گیرد.
منظر و سیاست (مفهوم شناسی ماهیت و ابعاد سیاسی منظرها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
15 - 26
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: منظرها همواره نشانه یا ردپایی مرئی و نامرئی از ساختارهای قدرت در اختیار ما قرار می دهند. اقداماتی همچون برنامه های توسعه، برنامه های پایداری، سیاست های کشاورزی، برنامه های ملی و بین المللی و سیاست های پشت آن ها همگی شکل دهنده منظرها هستند. به همین واسطه، منظرها محل دائمی تعارضات و اختلافات هستند و همواره در معرض تغییرات مکرر و پیش بینی ناپذیر قرار داشته و تحت تأثیر عوامل بیرونی، منظرهای جدیدی ایجاد می کنند. بنابراین به نظر می رسد جنبه سیاسی که در مرکز همه روابط قرار دارد، در اغلب مطالعات منظر مورد بی توجهی قرار می گیرد. بنابراین به نظر می رسد شناخت محل این تعارضات و اختلافات به مثابه ماهیت «سیاسی» منظر، جهت اخذ تصمیمات در مورد تغییر در منظرها ضروری است. در این راستا، سؤال اصلی پژوهش آن است که ماهیت سیاسی منظر چیست؟ در چه ابعادی بروز می یابد و درک این ابعاد چگونه می تواند بر شکل دهی به منظرها (توسط طراح) تأثیرگذار باشد؟هدف پژوهش: هدف این پژوهش، بررسی و شناخت ماهیت سیاسی و مبتنی بر قدرت منظرها و در نهایت چگونگی تأثیرگذاری آن بر منظرهاست.روش پژوهش: این پژوهش از نظر ماهیت کیفی است و روش جمع آوری داده در آن مبتنی بر روش کتابخانه ای و جست و جو در پایگاه های داده داخلی و خارجی معتبر است که براساس بهره گیری از روش تحلیل محتوای گفتمان های مرتبط، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که ماهیت سیاسی منظر یعنی منظر نه صرفاً محل حضور نیروها، بلکه حاصل برخورد و حتی بعضاً تعارض نیروهاست. دموکراسی، تکثر ارزش ها، هویت های جمعی و فردی، شیوه های بازنمایی منظر، درک مفهوم مردم و در نهایت قدرت به عنوان ابعاد سیاسی منظر شناخته شدند که اگرچه همان تعاریف متداول نیستند ولی از آن ها برآمده اند. اگر طراح منظر می خواهد به ساخت «امرِ نو» که جوهر اصلی منظر است دست بزند، به گونه ای که تقلیدی نباشد، باید با چیدمانی بسازد که رابطه سلطنت و بردگی را به حداقل رسانده و امکان شمرده شدن نیروهای شمرده نشده را فراهم کند.
بررسی سواد رسانه ای گروه های مرجع (معلمان، استادان دانشگاه، مدیران و فعالان فرهنگی- هنری) و عوامل مؤثر بر آن در استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۳۷)
49 - 76
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از افراد بخش مهمی از زندگی روزمریه خود را به رسانه ها اختصاص می دهند. در این وضعیت سنجش وضعیت سواد رسانه ای شهروندان، به ویژه آن هایی که قدرت سیاست گذاری دارند یا رهبران فکری جامعه هستند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی سواد رسانه ای گروه های مرجع استان گلستان و عوامل مؤثر بر آن است. روش پژوهش حاضر از نوع پیمایشی و جامعیه آماری آن چهار گروه مرجع عمده در استان گلستان یعنی استادان دانشگاه، مدیران، معلمان و فعالان فرهنگی هنری بوده و از میان آن ها به روش نمونه گیری طبقه بندی متناسب 1278 نفر جهت پاسخگویی به سؤالات پرسش نامه انتخاب شده اند. سواد رسانه ای در این تحقیق مطابق با مدل کمیسیون اروپا تعریف شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که به طور کلی سواد رسانه ای گروه های مرجع اندکی بیشتر از حد متوسط است و در زمینیه ابعاد آن نیز نمریه بعد مهارت های دسترسی و استفاده از رسانه ها و بعد درک انتقادی رسانه ها در پاسخگویان بیشتر از متوسط و نمریه بعد توانایی های ارتباطی کمتر از متوسط است. اعضای هیئت علمی دانشگاه ها بالاترین میزان سواد رسانه ای را دارند و بعد از آن به ترتیب فعالان فرهنگی، معلمان و مدیران در رتبه های بعدی قرار گرفته اند. همچنین میزان سواد رسانه ای گروه های مرجع با تحصیلات و سن همبستگی معنادار دارند که این همبستگی با تحصیلات مثبت و با سن منفی است. اما رابطه ای بین جنسیت، وضعیت تأهل و زبان مادری با سواد رسانه ای در جامعیه مورد مطالعه وجود ندارد.
مطالبات رفاهی کارگران صنعت نفت با تکیه بر عرایض (1320-1332 ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اکتشاف نفت و شکل گیری صنایع در ایران، باعث ظهور طبقه جدید کارگر صنعتی شد؛ طبقه ای که توانست منشأ تحولات زیادی در تاریخ معاصر ایران شده و به عنوان بازیگری فعال در این عرصه، ایفای نقش کند. بیشتر پژوهش های انجام شده در زمینه کارگران صنعت نفت، مبتنی بر آثار کتابخانه ای و مطبوعات حزبی بوده و کمتر به اسناد آرشیوی و عرایض توجه شده است. خوانش و تحقیق در اسناد عرایض، رویکردی نو در نگارش تاریخ فرودستان است؛ از این رو این مقاله درصدد است با استفاده از عرایض کارگران صنعت نفت ایران (۱۳20-۱۳32) ش. وضعیت رفاهی و مواجهه کارگران با این مسائل را بررسی کند. یافته های تحقیق نشان می دهد که کارگران صنعت نفت به موازات آگاهی یافتن از حقوق خود به وضعیت رفاهی خود اعتراض کردند. آنها با برپایی اعتصاب و تشکیل اتحادیه ها، اعتراض خود را نشان داده و امتیازات مهمی کسب کردند. روش این پژوهش، توصیفی-تحلیلی است و اطلاعات لازم از طریق بررسی منابع، مدارک و اسناد عرایض، با رویکرد تاریخی و سند شناسانه گردآوری شده اند. حدود و نقطه تمرکز مکانی و زمانی و موضوعی پژوهش، ایران دوره پهلوی دوم، از شهریور ۱۳۲۰ ش. تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ش است.
سناریوهای آینده ارتباطات میان فردی در فراجهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ زمستان۱۴۰۳ شماره ۷۷
67 - 90
حوزههای تخصصی:
ارتباطات میان فردی عضوی جدانشدنی از زندگی انسان است که به دلیل پیشرفت تکنولوژی بهره مندی از آن فقط به شکل های سنتی محدود نیست. در این مقاله آینده ارتباطات میان فردی در متاورس (فراجهان) را مورد توجه قرار داده ایم. متاورس به عنوان یکی از مفاهیم نوظهور در حوزه ارتباطات میان فردی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. در متاورس افراد دارای توانایی تعامل با سایر کاربران با استفاده از آواتارها، توانایی میزبانی و شرکت در رویدادها و غیره هستند. از این رو هدف این پژوهش، بررسی سناریوهای آینده ارتباطات میان فردی در متاورس است. با استفاده از روش های آینده پژوهی چهار سناریوی متفاوت برای آینده متاورس مشخص شد. سپس فاکتورهای مهم ارتباطات میان فردی مانند ارتباط کلامی، ارتباط غیرکلامی، اثربخشی، ادراک و عواطف در سناریوهای چهارگانه مورد توجه قرار گرفت. با بهره گیری از نظریه های حوزه ارتباطات میان فردی مانند نظریه کاستن عدم اطمینان، نظریه نفوذ اجتماعی، نظریه مدیریت محرمانگی و غیره، چهار آینده متفاوت برای ارتباطات میان فردی در متاورس تحلیل شده است.
بررسی شکاکیت در آثار ناگارجونه از منظر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۱)
57 - 76
حوزههای تخصصی:
در مکاتب عرفانی هندی در توانایی معرفتی عقل تشکیک می شود. ناگارجونه با بهره گیری از شک گرایی اوپانیشادها، ماده باوری بودایی و روش استدلالی مارماهی لغزان ضمن تضعیف و تذلیل عقل، روش خاصی برای کشف حقایق هستی ارائه می دهد. پرسش این است که آیا شکاکیت ناگارجونه به نیهیلیسم منتهی می شود؟ با پیگیری ریشه های شک گرایی هند در ریگ ودا و اوپانیشادها و متون اولیه ی بودایی و با تحلیل استدلال های جدلی ناگارجونه درمی یابیم که او ضمن نقد مبناگرایی معرفتی و ردّ اصل علیت و با تأکید بر تمایز محصول عقل و قلب و اهمیت سلوک عملی از نیهیلیسم فاصله می گیرد و به رئالیسم خاص عرفانی دست می یابد. این سلوک ذهنی و روحی باعث می شود سالک، مورد عطای الهی (ابن عربی) قرار گرفته یا برگزیده (ناگارجونه) شود. بنابراین، تشکیک ناگارجونه در توانایی معرفتی عقل مقدمه ای است برای نیل به حکمت حاصل از قوه ای که ابن عربی آن را قلب می نامد. حکمتی ملازم با مابعدالطبیعه ای رئالیستی که طبق آن کل عالم اعراض قائم به حق تعالی به شمار می رود.
آینه های شکسته (7): نقد و نظرهای سید جعفر شهیدی و شهرام هدایت در ترجمه «قصرٍ مَشید» (حج: 45)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ دی و بهمن ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۲۱۰)
123 - 136
حوزههای تخصصی:
مرحوم شهرام هدایت در مقاله کوتاهی تصور رایج مترجمان و مفسران قرآن از معنای واژه مَشید «رفیع، مجلل» در ترکیب «قصر مشید» (حج: 45) را نااستوار دانسته، و با استناد به منابع تطبیقی در زبان های سامی، ادعا نموده به عکس آنچه تا کنون گفته شده، واژه مذکور بر مفهوم «ویران کردن، هلاکت و سرنگون کردن» دلالت دارد (مجله ادبستان، ش 17). ادعای ایشان با نقد جناب سید جعفر شهیدی مواجه شد؛ نقد و نظرها میان این دو استاد بسال 1370 در چند شماره از مجله ادبستان (شماره های 19، 23 و 24) ادامه یافت. از آنجایی که مباحث ایشان، نه ذیل عنوان مستقل بلکه در بخشِ «باخوانندگان» و در ضمن یادداشت های پراکنده ارسالی به مجله قرار می گرفت، آن طور که باید دیده نشد. این شماره از آینه های شکسته به بازخوانی آن نقد و نظرها اختصاص یافته است.
راهبردهای ساده سازی خط مشی گذاری عمومی: بررسی چارچوب ها، نظریه ها و الگوها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
95-125
حوزههای تخصصی:
سطوح مفهومی مختلف خط مشی گذاری عمومی مانند چارچوب ها، نظریه ها و الگوها، برای ارتقا فهم از موقعیت و ساده سازی آن طراحی و تدوین شده اند ولی استفاده از آن ها، نیازمند شناخت تمایز آن ها با یکدیگر است. این پژوهش، از حیث جهت گیری پژوهش بنیادی، از نظر نوع داده ها کیفی است که برای تجزیه وتحلیل داده ها، از روش مرور ادبیات نظام مند استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد مفاهیمی از خط مشی گذاری عمومی که قابل طرح در سطح چارچوب هستند شامل چارچوب توسعه و تحلیل نهادی و چارچوب ائتلاف مدافع، مفاهیم مطرح در سطح نظریه شامل نظریه تعادل گسسته، نظریه جریانات چندگانه، نظریه شبکه های خط مشی و نظریه ساخت اجتماعی و مفاهیم قابل بررسی در سطح الگو شامل الگوی عقلایی، الگوی فرایندی، الگوی نهادی، الگوی سیستمی و الگوی آشفته می شوند. علاوه بر این، سطوح مفهومی خط مشی گذاری عمومی از طریق معیارهای مشترکی با یکدیگر نیز دارای ارتباط طولی هستند. این معیارها عبارت اند از: هدف، نگاه به بازیگران و عرصه کنش. بررسی این سطوح مفهومی و مقایسه آن ها با یکدیگر، دانش پژوه خط مشی را توانا می سازد تا اثر علمی خود را میان این سطوح مفهومی تعیین وضعیت کند، محدوده و مرزهای آن را تعیین کند و از مشتبه سازی الگوها با نظریه ها و نظریه ها با چارچوب ها پرهیز کند.
همبستگی الهی با محرومان؛ دلالت های اجتماعی الهیات آزادی بخش در سنت مسیحی − اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و علوم اجتماعی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
21 - 41
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: قرن بیست ویکم، عصر جهانی شدن علم و فناوری است؛ اما بسیاری از جوامع بشری درگیر بحران های متعددی هستند. میلیون ها انسان از بی عدالتی، ظلم و خشونت رنج می برند. انسان ها در جهان پسامدرن هنوز تحت فشار بیکاری، فقر، گرسنگی، سوء تغذیه و بی خانمانی هستند. پناهندگان و مردم به حاشیه رانده شده، قربانی جنگ و خشونت هستند و عذاب نژادپرستی و تبعیض را تحمل می کنند. در حال حاضر، مبارزات آزادی خواهانه این ستم دیدگان به امید رهایی از رنج و ستم در سطح گسترده ای شروع شده و همچنان نیز ادامه دارد. پشتوانه ایدئولوژیک چنین نهضت های آزادی بخش و ضد استعماری در جوامع مسلمان، آموزه های نوع دوستانه اسلام است. اسلام دین مهربانی نسبت به دیگران، برقراری عدالت بین آنها، اعطای حقوق آنها و دفاع از مظلومان و آزاردیدگان است. الهیات سیاسی اسلام به عنوان یک الهیات آزادی بخش مذهبی و ضد استعماری در واکنش به ظلم، استبداد، استثمار، مداخلات استعمارگران (امپریالیسم)، فساد، عقب ماندگی و فقر کشورهای جهان سوم (به ویژه خاورمیانه و برخی کشورهای آمریکای لاتین) شکل گرفت. اسلام از تمام آزادی خواهان جهان می خواهد که در برابر فقر و ستم سکوت نکنند و برای آزادی محرومان و ستم دیدگان و علیه ظلم و خشونت ساختاری قیام کنند. وظیفه شرعی مؤمن واقعی، مبارزه با شرایط موجود و تحقق عدالت اجتماعی و رفاه عمومی است. بنابراین، متکلمان آزادی خواه، الهیات را فقط «شناخت خداوند به نحو تئوریک» نمی شمارند، بلکه عملی کردن آن ازطریق مبارزه با فقر، ستم، تبعیض و شکاف طبقاتی می دانند. هدف این مقاله، تحلیل ریشه های این رویکرد انسان دوستانه در متون دینی مسیحیت و اسلام و شناسایی ویژگی های مشترک آن در این دو سنت است.روش: این پژوهش با استفاده از روش اسنادی و تحلیل محتوا انجام شده است. در این روش، ابتدا متون دینی و تاریخی مرتبط با موضوع الهیات آزادی بخش در اسلام و مسیحیت جمع آوری و سپس با استفاده از تکنیک های تحلیل محتوا، مفاهیم و آموزه های مرتبط با این موضوع استخراج و تحلیل شده است. برای جمع آوری اطلاعات، از منابع کتابخانه ای مانند کتب، مقالات و اسناد مرتبط با الهیات آزادی بخش، جامعه شناسی سیاسی و مطالعات دینی استفاده شده است. همچنین، از متون مقدس و روایی اسلام و مسیحیت برای استخراج آموزه های مرتبط با عدالت اجتماعی، مبارزه با ظلم و حمایت از محرومان بهره گرفته شده است. در مرحله تحلیل محتوا، مفاهیم کلیدی مانند عدالت، آزادی، ظلم، ستم، فقر، محرومیت و همبستگی با محرومان شناسایی و سپس روابط بین این مفاهیم با استفاده از رویکرد تطبیقی بین دو سنت دینی بررسی شده است. درنهایت، با استفاده از یافته های حاصل از تحلیل متون، الگویی برای الهیات آزادی بخش اسلامی با تأکید بر همبستگی با محرومان ارائه شده است.نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد که الهیات آزادی بخش اسلامی، ریشه در آموزه های عدالت خواهانه و ضد ظلم اسلام دارد. اسلام با تأکید بر مفاهیمی مانند عدالت، مساوات، برادری و همبستگی اجتماعی، به مبارزه با هرگونه ظلم، ستم و نابرابری دعوت می کند. حمایت اسلام از جنبش های آزادی بخش بر اصولی چون سازش ناپذیری با ستمگران، پیوند معنوی، حبّ و بغض مقدس و عشق به مردم استوار است. الهیات آزادی بخش اسلامی، با تأکید بر نقش اجتماعی - سیاسی اسلام در مقابله با فقر، ستم و نابرابری نشان می دهد که اسلام نه تنها یک دین فردی، بلکه دینی اجتماعی و سیاسی است که به بهبود شرایط زندگی محرومان و ستم دیدگان توجهی ویژه دارد. همچنین، پژوهش نشان می دهد که بین الهیات آزادی بخش اسلامی و الهیات آزادی بخش مسیحی، نقاط مشترک بسیاری وجود دارد. هر دو رویکرد، بر عدالت، آزادی، همبستگی با محرومان و مبارزه با ظلم و ستم تأکید دارند. این نقاط مشترک، می تواند زمینه را برای گفت وگو و همکاری بین پیروان این دو دین در جهت تحقق عدالت اجتماعی و رفع محرومیت فراهم کند.بحث و نتیجه گیری: الهیات آزادی بخش اسلامی، به عنوان یک حوزه مطالعاتی نوظهور، نیازمند توجه و بررسی بیشتر است. این رویکرد، با تأکید بر آموزه های عدالت خواهانه اسلام و نقش اجتماعی−سیاسی این دین در مبارزه با ظلم و ستم، می تواند نقش مهمی در بهبود شرایط زندگی محرومان و ستم دیدگان ایفا کند. الهیات آزادی بخش اسلامی، با الهام از آموزه های مشترک بین اسلام و مسیحیت، می تواند زمینه ای برای گفت وگو و همکاری بین پیروان این دو دین در جهت تحقق عدالت اجتماعی و رفع محرومیت فراهم کند. این مقاله با به چالش کشیدن الهیات سنتی در پاسخگویی به نیازهای انسان مدرن، به تحلیل مختصات مشترک الهیات آزادی بخش اسلامی−مسیحی می پردازد. توضیح بیشتر اینکه الهیات سنتی، چه در اسلام و چه در مسیحیت، خدایی را محور مطالعه خود قرار می دهد که با صفات مطلقه، حاکم مطلق جهان، متعالی و منزه از جهان، بیرون از تاریخ و زمان، ازلی و ابدی، ثابت و ایستا، بدون تغییر و تحول و تأثیر و تأثر و غیر رابطه مند و غیر واکنشی تصویر می شود. این تصویر کلاسیک از خدا، نه تنها در دنیای مدرن کارایی خود را از دست داده، بلکه به ضرر انسان نیز تمام شده است. تخریب محیط زیست، نادیده گرفتن تنوع انسان ها و دامن زدن به تبعیض ها و بی عدالتی های اجتماعی ازجمله پیامدهای این تصویر است.در پاسخ به نیاز انسان مدرن، متکلمان به ارائه خوانشی کارآمد از الهیات روی آوردند. الهیات رهایی بخش، شاخه ای از الهیات مدرن است که ابتدا توسط متکلمان مسیحی پدید آمد. ریشه اصلی آن را باید در رویکرد افراطی متکلمان مسیحی به ایمان و معنویت فردی و غفلت از مسائل عینی و اجتماعی مردم دانست. بی اعتنایی کلیسا به این مشکلات، زمینه ظهور این مدل الهیاتی را در پاسخ به معضلات اجتماعی مانند فقر، بی عدالتی و سایر تبعیض ها فراهم کرد.این مقاله با الهام از مسیحیت، ریشه الهیات رهایی بخش را در رسالت ضد استبدادی اسلام جستجو کرد. اسلامی که با هدف رهایی کسانی نازل شد که زیر بار ظلم و ستم و تبعیض، کرامت انسانی خود را از دست داده بودند. این دین، حافظ ارزش های انسانی عدالت و برابری است و نمونه کامل آن، حضرت محمدn بود. اسلام، مکتب مبارزه با ظالمان و هر نوع ساختار تبعیض آمیز و خشونت آمیز است. الهیات سیاسی اسلام به عنوان یک الهیات آزادی بخش، در واکنش به ظلم، استبداد، استثمار، استعمار و فقر کشورهای جهان سوم شکل گرفت. با وجوداین، «الهیات آزادی بخش اسلامی»، موضوعی نسبتاً ناشناخته در دانش الهیات سیاسی است. این مقاله با ارائه یک مدل اسلامی برای الهیات سیاسی به عنوان الهیات آزادی بخش، ضمن تحلیل هندسه معرفتی و کاربردی این مدل، جایگاه واقعی آن را نشان می دهد.یافته ها نشان می دهد اصلی ترین مشخصه الهیات رهایی بخش مسیحی − اسلامی، وارد کردن ایمان به عرصه عمومی و صحنه عمل است. ایمانی که به اقدام رهایی بخش منجر نشود، فرد و جامعه را به رستگاری نخواهد رساند. اگر ایمان شخص به تغییر در شرایط نابسامان اجتماعی منجر نشود، فاقد ارزش است. بنابراین، ایمان و معنویت از منظر الهیات رهایی بخش، یک حقیقت زنده، پویا و متجلی در عمل است. مؤمن در قبال همنوع خود بی تفاوت نیست، به خلق خدا عشق می ورزد، در برابر ستمگران می ایستد و در کنار مظلومان می ماند.تقدیر و تشکر: نویسنده مقاله از تلاش های بی دریغ سردبیر محترم فصلنامه و داوران ارجمند که با پیشنهادات ارزشمندشان نگارنده را در انجام این پژوهش یاری رساندند، صمیمانه سپاسگزار است.تعارض منافع: نویسنده مقاله هیچگونه تعارض منافعی در انجام این پژوهش نداشته است.
سرمایه فکری، کارآئی ثبات مالی و اثرات آن بر پایداری مالی بانک ها با رویکرد الگوریتم های فضائی عصبی: (مورد مطالعه : بانک های ایران و عراق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیرات کارایی ثبات مالی و سرمایه فکری بر پایداری مالی بانک های پذیرفته شده در بورس ایران و عراق انجام شده است. این پژوهش با بهره گیری از داده های مالی گسترده 22 بانک ایرانی و 44 بانک عراقی در بازه زمانی 2000 تا 2023 و استفاده از رویکردهای یادگیری ماشین، الگوریتم های فضایی و شبکه های عصبی برای تحلیل عمیق و چندبعدی روابط پیچیده بین متغیرهای مالی این بانک ها پرداخته است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که مدل های یادگیری ماشین، به ویژه یادگیری عمیق بیزین و شبکه عصبی ترانسفور، عملکرد برجسته ای در پیش بینی و تحلیل پایداری مالی بانک ها دارند. این مدل ها قادر به شناسایی الگوهای پنهان و روابط غیرخطی در داده های مالی هستند که روش های سنتی قادر به کشف آن ها نیستند. مدل خودرگرسیون بردار فضایی، با ترکیبی از یادگیری های عمیق، آشکار می سازد که ثبات مالی، کارایی و سرمایه فکری به ترتیب مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر پایداری مالی بانک ها در ایران و عراق هستند. این یافته ها اهمیت در نظر گرفتن وابستگی های فضایی و بین بخشی را در تحلیل های مالی برجسته می کند. علاوه بر این، مدل پانل فضایی هیبرید نقش حیاتی کفایت سرمایه را در پایداری مالی نشان می دهد و همزمان تأثیرات منفی تمرکز بانکی، مالکیت دولتی و اهرم مالی بالا بر پایداری مالی را آشکار می سازد. این نتایج لزوم بازنگری در سیاست های مربوط به ساختار مالکیت و مدیریت ریسک در سیستم بانکی را برجسته می کند.