فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۳۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
کیفیت در آموزش عالی، نه رسیدن به نقطه ای ثابت و ایستا، بلکه حرکت و جریانی پویاست. هدف از پژوهش حاضر بررسی و تبیین مؤلفه های مؤثر در ارزیابی کیفیت آموزش در دانشگاه هاست. روش تحقیق به لحاظ ماهیت کاربردی و از نظر روش شناسی، توصیفی پیمایشی است. ابزار گردآوری داده های بخش کیفی تحلیل محتوا با استفاده از نرم افزار اطلس تی و استخراج نشانگرها و استفاده از روش دلفی بوده است. جامعه آماری بخش دلفی 18 نفراعضای هیأت علمی با روش غیراحتمالی (گلوله برفی) و اشباع نظری و در بخش کمی 92 نفر هیأت علمی و 357 نفر دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی با روش نمونه گیری تصادفی ساده و استفاده از جدول مورگان، گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. و از آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS 26 در تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. عوامل ساختار سازمانی، هیأت علمی، دانشجویان، دوره های آموزشی، راهبردهای یاددهی – یادگیری و تجهیزات و امکانات 71 نشانگر و 29 ملاک که در این بین اعضای هیأت علمی دارای اولویت بیشتری می باشد. نتایج حاصل نشان دهنده وضعیت نسبتاً مطلوب کیفیت آموزش در دانشگاه آزاد اسلامی بوده و تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله کمی وجود دارد.
صنعت جراحی زیبایی: خودانگیختگی یا ازخودبیگانگی زنان
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
189 - 215
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صنعت جهانی آرایش و زیبایی به گونه ای شگفت انگیز در سراسر جهان در حال گسترش است. این امر باعث شده است توجه به بدن و تغییر و اصلاح بدن از طریق انواع جراحی های زیبایی، شیوع بی سابقه ای یابد. اگرچه، مصرف صنعت آرایشی و زیبایی در بین مردان نیز رو به گسترش است اما به عنوان یک قاعده جهانی، زنان مصرف کننده اصلی این صنعت هستند. صنعت آرایش و زیبایی در ایران نیز به سرعت گسترش یافته است به گونه ای که ایران هفتمین کشور دنیا در واردات محصولات آرایشی و سیزدهمین کشور دنیا در انجام جراحی های زیبایی است. با توجه به گسترش مصرف صنعت آرایش و زیبایی در بین زنان، این پژوهش درصدد دستیابی به معانی ذهنی زنانی است که با داشتن تحصیلات عالی، به سمت و سوی جراحی زیبایی بینی کشانده شده اند.روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام شده است. مشارکت کنندگان، دانشجویان دختر دوره تحصیلات تکمیلی بودند که اقدام به جراحی زیبایی کرده اند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی، 20 نفر از آنان انتخاب و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته، اطلاعات مورد نیاز از آنان جمع آوری شد. مصاحبه ها تا اشباع نظری ادامه یافتند و سپس در سه قالب باز، محوری، و انتخابی، کدگذاری شدند. جهت اعتمادپذیری داده ها از دو تکنیکِ بررسی توسط اعضا، و مقایسه های تحلیلی استفاده شد. به علاوه، در سراسر انجام پژوهش حاضر، ملاحظات اخلاقی به ویژه، رضایت افراد برای مشارکت در تحقیق، و محفوظ ماندنِ اطلاعات مشارکت کنندگان، مدنظر بوده اند.یافته ها: پس از انجام کدگذاری داده های جمع آوری شده، نوزده مقوله اصلی به شرح ذیل استخراج شدند: شئ انگاری جنسی، محدودیت های اجتماعی، محدودیت در پوشش، اطلاعات اندک، خشونت کلامی، ریشه های سنتی، تصورات کلیشه ای از خود، تجربه کودکی، بدریخت انگاری، عدم امکان ابراز خود، تاثیر رسانه های جمعی، پزشکی شدن جامعه، فراگیری جراحی زیبایی، نمایشی شدن بدن، ابزاری شدن بدن، مصرف گرایی افراطی، دگرگونی معنای زیبایی، مخاطرات، و ارتقای اعتماد به نفس. مقوله های استخراج شده، دربرگیرنده شرایط علّی، زمینه ای و مداخله ای، استراتژی، و پیامدها هستند. مقوله هسته ای این پژوهش «از خود بیگانگی» زنان است که بر تمام مقولات، سایه افکنده است.نتیجه گیری: نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که زنان همچون کارگرانی که از محصولِ کارِ خویش بیگانه اند، با بدن خویش، توانایی ها و خواسته های شان بیگانه شده اند. بدین ترتیب، انجام جراحی زیبایی و مصرف بیش از حد لوازم آرایشی و بهداشتی بیش از آنکه یک تصمیم خودانگیخته از سوی زنان باشد، در چارچوبِ «از خودبیگانگیِ زنان» معنا می شود.
رفتارهای خارج از قاعده دانشآموزان در نظام آموزش و پرورش- مدل فراترکیب نظریه ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۶)
121 - 158
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر ارائه مدل رفتارهای خارج از قاعده دانش آموزان دوره متوسطه است. این پژوهش از نوع کاربردی و در زمره پژوهش های با رویکرد سنتزپژوهی و از نوع فراترکیب کیفی است. این روش، فراتر از خلاصه سازی یافته های پژوهشی بوده و بر ترکیب و تفسیر عمیق داده ها، نظریه ها و روش شناسی پژوهش ها متمرکز است، به طوری که تصویر کلی و جامعی از موضوع پژوهش ارائه می دهد. این مطالعه با استفاده از روش شش مرحله ای فینگلد- کانت (2018) انجام شده است. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی صورت پذیرفت. یافته های پژوهش نشان داد که در مرحله ترکیب یافته ها 85 کد بازاستخراج شدند و براساس مقوله بندی 7 کد محوری (شامل عوامل فردی، عوامل خانوادگی، عوامل آموزشی، عوامل اجتماعی – سیاسی، عوامل مبتنی بر فناوری) به عنوان پیشایندهای رفتار های خارج از قاعده، خصایص دانش آموزان خارج از قاعده و پیامدهای مدرسه محور مشخص گردید و درنهایت مدل پیشایندها، فرایندها و پیامدهای رفتارهای خارج از قاعده دانش آموزان ترسیم شد. نتایج پژوهش بیان می می کند که رفتارهای خارج از قاعده دانش آموزان، پدیده ای چندوجهی و متأثر از عوامل متعددی در سطوح فردی، خانوادگی، آموزشی و اجتماعی است؛ بنابراین، لازم است تحقیقات آتی با تأکید بر یک چشم انداز چندرشته ای با الهام گرفتن از حوزه های علمی مختلف مانند جامعه شناسی، روان شناسی سلامت و حقوق راهکارهایی برای پیشگیری از این گونه رفتارها ارائه کنند.
بررسی تأثیر طراحی فضاهای آموزشی در توسعه مهارت های شناختی و ارتباطی دانش آموزان ابتدایی پسرانه شهر شیراز باتأکیدبر فرهنگ و مسائل اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحی فضاهای آموزشی به عنوان یکی از عوامل کلیدی در شکل دهی به مهارت های شناختی و ارتباطی دانش آموزان، نقشی مؤثر در ارتقای کیفیت آموزش و تعاملات اجتماعی دارد. پژوهش حاضر، باهدف تحلیل تأثیر طراحی کالبدی مدارس بر توسعه مهارت های شناختی و ارتباطی دانش آموزان ابتدایی پسرانه در شهر شیراز، به بررسی 4مدرسه با طراحی های متفاوت شامل مدارس دکتر حسابی، محمد جناب، فسایی نژاد و سوزنده فر پرداخته است. برای سنجش این تأثیر 10مؤلفه ازجمله برنامه ریزی و سازمان دهی؛ فضا و جهت؛ مفاهیم زمان؛ حافظه، خواندن، نوشتن و حساب؛ درک بدن خود؛ اشکال بصری؛ درک زبان گفتاری؛ زبان رسا و ارتباط کلامی، به عنوان معیارهای اصلی انتخاب شده اند. یافته های آماری نشان دادکه میانگین الگوهای رفتاری دانش آموزان در مدارس مختلف به طور معناداری متفاوت است. به طورخاص، طراحی مدرن مدرسه دکتر حسابی طی سال های اخیر، باتأکیدبر تفکیک فضایی مناسب برای تعاملات اجتماعی و فردی، بهره مندی از کلاس ها و رنگ آمیزی استاندارد، بیشترین تأثیر مثبت را بر مهارت های موردبررسی داشت. ضریب هم بستگی-“PEARSON”، نیز نشان دادکه برخی مؤلفه ها به مانند «فضا و جهت»، و «مفاهیم زمان»، با ضرایب 562/0 و 596/0 ارتباط معنادار و مثبتی با طراحی فضای آموزشی دارند، درحالی که مؤلفه هایی نظیر «درک زبان گفتاری»، و «زبان رسا»، هم بستگی ضعیف تری (به ترتیب 101/0 و 095/0)، نشان دادند. این نتایج بیانگر آن است که طراحی فضاهای آموزشی نه تنها بر رشد شناختی و تعاملات اجتماعی دانش آموزان تأثیرگذار است، بلکه به عنوان بخشی از مسائل فرهنگی و اجتماعی، می تواند بستری مناسب برای ارتقای کیفیت آموزش فراهم کند.
نوجوان سایبورگ و داده های دیجیتال؛ ردیابی آموزش و درآمدزایی در زیست دیجیتال نوجوان (کاربست قوم نگاریِ بیش از انسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ارتباط نوجوان و داده های دیجیتال به خصوص بازی های ویدئویی در اشکال و ابعاد گوناگونی بررسی شده است. بااین همه، درهم کنشی و درون کنشی انسان و داده های دیجیتال و چگونگی تأثیر و تغییر هریک در این تعامل با نگاه پساانسان گرایی و مادی گرایی جدید، دغدغه به نسبت جدیدی است که هدف کلی را نه در تمرکز بر انسان در تعامل با غیرانسان ها و داده های دیجیتال، بلکه بر درهم تنیدگی انسان با غیرانسان ها درنظر می گیرد. هاراوی به بهترین شکل آن را در مفهوم و استعاره «شخصیت سایبورگ» مطرح کرده است. در این پژوهش، به فراخور این مقاله، با هدف ردیابی چگونگی درهم تنیده شدن نوجوان امروز با داده های دیجیتال، بر دو فاز تأکید شده است؛ یکی درهم تنیدگی نوجوان، داده های دیجیتال و آموزش و یادگیری و دیگری، نوجوان، داده های دیجیتال و درآمدزایی. روش: براساس هدف و لنز نظری اشاره شده در این مقاله، روش قوم نگاری با تمرکز بر پیشنهادات و نقدهای متفکرین پساانسان گرایی (مادی گرایی جدید) بر این روش انتخاب شد و در سه ساحت یعنی مشاهده، تحلیل بیش ازانسان از داده ها و همچنین مصاحبه متمرکز بر درهم تنیدگی انسان و داده ها مسیر این پژوهش طرح ریزی شد. درنهایت ۱۰ نوجوان ۱۱ تا ۱۹ساله را انتخاب کردیم و همچنین با دو والدین این نوجوانان نیز مصاحبه شد که درمجموع با ۱۲ نفر مصاحبه انجام شد. این تعداد باتوجه به نوع مصاحبه ها که در چندین جلسه و به صورت کارگاهی و مشارکتی انجام شد، اهداف این پژوهش را محقق کردند. داده ها: درهم تنیدگی زیست نوجوان با داده های دیجیتال و بازی های ویدئویی در مبحث آموزش و یادگیری باعث شده است که نوجوان متکی به داده هایی فراتر از ذهن خود باشد و همچنین جایگاه و مرز یاددهنده و یادگیرنده در این مسیر کاملاً از بین رفته است. نوجوانان به یادگیری مبتنی بر ابزارهای داده محور و کاربری آنها تمایل بیشتری نشان می دهند و به جای حفظ اطلاعات بر روی فهم و استفاده از این ابزارها تمرکز می کنند. همچنین، در حوزه درآمدزایی، نوجوانان با شناخت کنشگران و فرصت های موجود در اقتصاد دیجیتال به خلاقیت در کسب درآمد می رسند. آنها ممکن است برای کسب درآمد مسیرهای خود را تغییر دهند و حتی از آموزش به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف مالی استفاده کنند. نتیجه: زیست نوجوان با داده های دیجیتال و به طور خاص داده های بازی های ویدئویی بسیار درهم تنیده شده است؛ به گونه ای که «شخصیت سایبورگ» به شکل بسیار روشنی شخصیت و زیست نوجوان امروز ایرانی و نوجوان درگیر با داده های دیجیتال را می تواند توصیف کند.
مطالعۀ تطبیقی مسئولیت مدنی پزشک در نظام حقوقی ایران و مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
227-253
حوزههای تخصصی:
مسئولیت پزشکی به عنوان یکی از انواع مهم مسئولیت، بیانگر تعهد پزشک در قبال جبران خسارت هایی است که در اثر اقدامات و تصمیمات پزشکی به بیماران وارد می شود. مسئولیت پزشکی را می توان به دو دسته تقسیم کرد: مسئولیت قراردادی که ناشی از توافق بین پزشک و بیمار است و مسئولیت خارج از قرارداد یا قانونی که بر اساس قوانین و مقررات عمومی تعیین می شود. عناصر تشکیل دهنده مسئولیت پزشکی در حقوق ایران و مصر عمدتاً مشابه هستند و شامل خطای پزشکی، وجود خسارت و رابطه سببیت بین خطا و ضرر می باشند. بااین حال، در حقوق مصر، علاوه بر این موارد، شرط «عامل نامشروع» نیز به عنوان یکی از مبانی مسئولیت مدنی پزشک در نظر گرفته می شود. مقایسه تطبیقی مسئولیت مدنی پزشک در نظام حقوقی ایران و مصر نشان می دهد که آثار مسئولیت قراردادی پزشک در هر دو کشور از نوع تعهد به وسیله است. همچنین، مسئولیت پزشک در هیچ یک از این دو نظام حقوقی، یک مسئولیت محض نیست. بااین حال، ارکان تحقق مسئولیت مدنی پزشک در برخی موارد بین حقوق ایران و مصر تفاوت هایی دارد.
"کودک - برده مجازی؛ مطالعه ای در پدیده نوظهور کودکان کار مجازی"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
121 - 146
حوزههای تخصصی:
ظهور شبکه های اجتماعی فراگیرودرآمدزا نظیر اینستاگرام در عصر حاضر که قابلیت به نمایش وبه اشتراک گذاشتن وقایع زندگی روزانه را برای کاربران خود فراهم ساخته است ؛ سبب شده که امروزه با پدیده بدیع و نوین "کودکان کار مجازی" یا " کودکان کار اینستاگرامی" مواجه شویم کودکانی که در واقع به مثابه کارگران مجازی تحت فرمان کارفرماهای خود، از جمله والدین و یا بستگان درجه یک خود در این شبکه های اجتماعی مجازی فعالیت می کنند. لذا تحلیل جامعه شناختی زمینه های اجتماعی شکل گیری و پیدایش این پدیده درجامعه هدف اصلی این تحقیق بوده است. روش تحقیق این پژوهش کیفی و از نوع داده بنیاد بوده و افراد مورد مطالعه از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. مشارکت کنندگان درحقیقت والدین کودکانی هستند که بعنوان کارفرماهای آنها، فعالیت های کاری-تبلیغی شان را درشبکه مجازی اینستاگرام مدیریت می کنند.از این رو تعداد 20 والد از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته به سوالات محقق پاسخ دادند. نوع فعالیت و کارهای انجام شده توسط کودکان در شبکه اجتماعی اینستاگرام در سه دسته طبقه بندی می شوند. الف:کارهای تبلیغاتی، ب:کارهای نمایشی و ج: کارهای خدماتی. داده های حاصل ازاین پژوهش پس ازمراحل سه گانه کدگذاری شامل باز، محوری و انتخابی در مجموع 255مفهوم، 22مقوله فرعی و4مقوله اصلی استخراج شد. مقوله ها عبارتند از:"زیست-تجارت مجازی، کودک نمایشی مجازی، هویت سیال ومطلوبیت نهایی والدمحور"و در نهایت با تلفیق مدل های بدست آمده مقوله هسته”کودک برده مجازی“معرفی گردید. یک نوع بردگی مدرن و استثمار مجازی که این بارنه در خیابان ها توسط کودکان کارخیابانی برای تامین حداقلی معیشت و زنده ماندن، بلکه در فضای مجازی با هدف کسب درآمدهای میلیونی، سلبریتی شدن و به نمایش گذاشتن تمام جوانب زندگی خود توسط والد-کارفرماهای کودکان کارمجازی قابل مشاهده است.
رابطه شاخص های صنعتی و دادخواست های واصله هیات های تشخیص دعاوی کار کارگران مشمول قانون کار در دوره 1380-1400
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
41 - 60
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اختلافات میان کارگران و کارفرمایان مشمول قانون کار برحسب شاخص های صنعتی کشور بوده است. روش: این پژوهش از نوع کمی- طولی است که به روش سری زمانی انجام شده است و رابطه متغیرها را در دوره 1380-1400 مورد نظر قرار داده است. جهت بررسی رابطه کوتاه مدت و بلندمدت بین متغیرها، از الگوی خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی در نرم افزار مایکروفیت استفاده شده است. یافته ها: براساس نتایج، شاخص کل تولید کارگاه های بزرگ صنعتی (002/0, Prob .= 2041/5T-Ratio=)، درصد کل کارفرمایان از اشتغال (001/0, Prob.= 6925/5T-Ratio=)، تعداد جواز تاسیس برای کارگاه های صنعتی (001/0, Prob.= 7129/6T-Ratio=)، شاخص کل اشتغال کارکنان کارگاه های بزرگ صنعتی (001/0, Prob.= 5554/5T-Ratio=)، اثر مثبت و معناداری بر تعداد دادخواست های واصله هیات های تشخیص دعاوی کار کارگران دارد و با افزایش این شاخص ها تعداد شکایات افزایش یافته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که ارزش افزوده صنعت به تولید ناخالص داخلی (005/0, Prob.= 2552/4-T-Ratio=) و اشتغال زنان در بخش صنعت (013/0, Prob.= 4752/3-T-Ratio=) اثر منفی و معناداری بر تعداد شکایات کارگران داشته است. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که شکایات کارگران مشمول قانون کار از کارفرمایان در دوره 1380-1400به عنوان یک مساله مهم اجتماعی، متاثر از شاخص های کلان صنعتی است.
مواجهه اجتماعی با قاعدگی: مردم نگاری فمینیستی تجربه قاعدگی میان کاربران زن اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، خوانش انتقادی تجربیات زنان در ارتباط با قاعدگی و چگونگی مواجهه آنان با این مسئله است. با استفاده از روش شناسی مردم نگاری فمینیستی و چارچوب مفهومی فوکو و کریستوا این پرسش ها را پاسخ می دهیم که چگونه تابوی قاعدگی به عنوان یکی از سازوکارهای کنترل بدن زنان در ساختار قدرت و متن زندگی روزمره عمل می کند و چه ابزار و راهکارهایی برای افزایش آگاهی و پذیرش این فرایند طبیعی در بدن زنان در جامعه وجود دارد. میدان مطالعه شبکه اجتماعی اینستاگرام ایرانی است و بدین منظور با 30 زن مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. روش شناسی این پژوهش، مردم نگاری فمینیستی است و با استفاده از روش تحلیل داده نظریه مبنایی چارمز، مقوله مرکزی «قاعدگی به مثابه برساخت اجتماعی» و 8 مقوله اصلی به دست آمد؛ ازجمله: قاعدگی به مثابه زن شدن، کشف قاعدگی، زیست اجتماعی زنانه با قاعدگی، دیجیتالیزه شدن فهم قاعدگی، قاعدگی به مثابه تابوی اجتماعی، قاعدگی به مثابه شرم اجتماعی، حذف-حمایت قانونی و مواجهه مردانه با قاعدگی زنان. بر طبق یافته های به دست آمده، قاعدگی تنها امری بیولوژیکی نیست و به مثابه امری اجتماعی و فرهنگی یکی از منابع جامعه پذیری زنان است که بخشی از نگاه آنان به زنانگی را شکل می دهد. تابو و شرمی که حول قاعدگی را فراگرفته است به دست زنان و با به اشتراک گذاشتن تجربیات زیسته آنان شکسته می شود و با تغییر نگرش ها و دوره های زمانی قاعدگی هر بار از نو به دستِ زنی ساخته می شود.
تحلیل تماتیک حجاب از منظر دختران جوان (در شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
179 - 212
حوزههای تخصصی:
تغییرات سریع و بی سابقه متأثر از جریان گذار به مدرنیته و جهانی شدن فرهنگ، چالش ها و تناقض های فراوانی را در حوزه های مختلف، ازجمله حوزه مسائل دینی و ارزشی، به ویژه مسأله پوشش و حجاب زنان موجب شده است؛ درهمین ارتباط، دختران نسل های بعد از انقلاب اسلامی در ایران از طریق بازاندیشی مسأله حجاب، سعی در تمایز بخشی خویش با دیگری داشته اند. این پژوهش با هدف واکاوی تفاوت های نگرشی سه دهه از دختران بعد از انقلاب اسلامی در باب مسأله حجاب؛ به روش تحلیل تماتیک با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته با ۲۹ نفر از زنان ساکن شهر شیراز، صورت پذیرفته است. سیمای جمعیتی زنان موردمطالعه نشان داد که اغلب دارای تحصیلات دانشگاهی با میانگین سنی ۲۵ و ۱۳ نفر مقیّد و ۱۶ نفر مخالف حجاب بوده اند. یافته های این مطالعه درباره دلایل نگرش های متفاوت سه دهه از دختران در باب مسأله حجاب، در هشت مقوله حجاب ابزار جناح های سیاسی، تأیید دوستان، ارزش درونی خانواده، حجاب شخصی، حجاب مبتنی بر شرایط اجتماعی، حجاب تبعیض جنسیتی، حجاب تکلیفی و حجاب به عنوان قانون دسته بندی می شوند. بدین اساس، آن چه به عنوان نتیجه این بررسی می توان استدلال کرد، این است که رعایت حجاب و پوشش مطابق با ارزش ها و هنجارهای دینی، هنوز یکی از پاشنه آشیل های سبک زندگی اسلامی ایرانی به شمار می آید؛ هر چند که امروز زنان ما در مسأله حجاب هم در چالش بین سنت و مدرنیته درگیر شده اند، به گونه ای که سبک پوششی نسل دختران جوان ما دچار بازاندیشی شده و سبک های پوششی متفاوتی از زنان مشاهده می شود. مکتب اومانیسم و لیبرالیسم و تأثیر پدیده جهانی شدن نگاه به حجاب را در کشور تغییر داده است.
تبیین جامعه شناختی نوع کاربری فناوری تلفن همراه در بین جوانان شهر شیراز
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
133 - 150
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تلفن همراه یکی از فناوری های ارتباطی دوران معاصر است که فراتر از هر فناوری دیگری در زندگی انسان ها وارد شده است. برآورد می شود، تعداد کاربران این فناوری بالغ بر 7 میلیارد نفر در سراسر جهان باشد. ویژگی های خاص تلفن همراه و اتصال آن به شبکه اینترنت باعث شده است، این فناوری در مقایسه با سایر فناوری های ارتباطی، اثرات بیشتری بر زندگی اجتماعی، سبک زندگی و رفتارِ مصرفی کاربران داشته باشد. در ایران نیز همچون سایر نقاط جهان فناوری تلفن همراه با سرعت در حال گسترش است. با توجه به جایگاه رو به گسترش این فناوری ارتباطی در ایران، شناخت کارکرد اجتماعی آن اهمیت فراوانی دارد. هدف این پژوهش، تبیین جامعه شناختی نوعِ کاربری تلفن همراه در بین جوانان بوده است.روش: این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، جوانان 17 تا30 ساله شهر شیراز بودند که 400 نفر از آنان با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای چندمرحله ای، انتخاب شدند. ابزار تحقیق، پرسشنامه های پژوهشگر ساخته بودند که برای سنجش اعتبار و پایایی آنها به ترتیب از اعتبار صوری و ضریب آلفای کرانباخ استفاده شد. جهت توصیف داده ها از توزیع فراوانی و درصد و برای بررسی روابط بین متغیرها از روش های آماری تی مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه، و رگرسیون در نرم افزار SPSS استفاده شده است.یافته ها: براساس یافته های تحقیق، کاربریِ تفریحی تلفن همراه با توجه به جنسیت، وضع تاهل، طبقه اجتماعی و تحصیلات والدین تفاوت معناداری دارد و مردان، مجردها، طبقه بالا و افراد دارای والدین با تحصیلات عالی، کاربری تفریحی بیشتری داشتند. کاربری تفریحی با توجه به سطح تحصیلات پاسخگویان تفاوت معناداری نداشت. به علاوه، کاربری غیرتفریحی با توجه به طبقه اجتماعی، تحصیلات پاسخگو و والدین تفاوت معناداری داشت و افراد طبقات بالا، با تحصیلات بالا و دارای والدین با تحصیلات عالی از کاربری غیرتفریحی بیشتری داشتند. کاربری غیرتفریحی با توجه به جنسیت و وضع تأهل تفاوت معناداری نداشت و رابطه معناداری نیز با میزان رضایتمندی از تلفن همراه نشان نداد. نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد، متغیرهای مستقل قادرند 3/10 درصد از تغییرات کاربری غیرتفریحی و 4/11 درصد از تغییرات کاربری تفریحی را تبیین نمایند.نتیجه گیری: با استناد به یافته های تحقیق، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که نوع استفاده از فناوری تلفن همراه ارتباط تنگاتنگی با تجربه زیسته و تحصیلات افراد در عصر مدرن و صنعتی دارد. با توجه به استفاده بالای افراد جوان از تلفن همراه، به سان یک ابزار ارتباطی مدرن و صنعتی، و سهم بالای کاربری تفریحی در بین جوانان، ضرورت دارد پژوهش هایی با تمرکز بر محتوای کاربری های تفریحی جوانان و آسیب های احتمالی آن، مطمح نظر قرار گیرد.
تبیین تأثیرات جهانی رویکرد منطقه گرایی در ساختار کوی های مسکونی تهران مبتنی بر تحولات اجتماعی و ارزش های فرهنگی (مورد پژوهی: دوران پهلوی دوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقه گرایی رویکردی است که در برابر یکسان سازی طراحی ابنیه ها و بی توجهی به فرهنگ های محلی مقاومت کرده و بر تقویت ارزش های منطقه ای و احترام به ویژگی های زیست محیطی تأکید دارد. در دوران پهلوی دوم، تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گسترده ای در ایران رخ دادکه تأثیرات فرهنگی و کالبدی عمیقی بر ساختار شهری تهران داشت. این تحولات، ازجمله تمرکزگرایی، مهاجرت و سیاست های توسعه، منجربه رشد سریع جمعیت تهران و درپی آن، کمبود مسکن و افزایش قیمت زمین شد. درچنین شرایطی، کوی های مسکونی جدیدی براساس رویکرد منطقه گرایی در اطراف تهران شکل گرفت که پیش از این در تاریخ تهران دیده نمی شد. این پژوهش باهدف بررسی تأثیرات رویکرد منطقه گرایی بر ساختار این کوی ها، به ویژه در نمونه های کوی های مسکونی شهرآرا، تهران ویلا و مهران، انجام شده است. پژوهش حاضر به صورت کیفی و بااستفاده از روش های توصیفی-تحلیلی، میدانی و اسنادی انجام شده است. داده ها ازطریق متون تاریخی، تحلیل فرم ها، نمادها و الگوهای فضایی و زمانی در نقشه ها و همچنین بررسی روابط اجتماعی و فرهنگی در دوره پهلوی دوم جمع آوری شده است. نتایج تحقیق نشان می دهند که در دوران پهلوی دوم، رویکرد منطقه گرایی به عنوان یک رویکرد جهانی در طراحی ساختمان، تأثیر قابل توجهی بر شکل گیری ساختارهای کالبدی و اجتماعی کوی های مسکونی تهران داشته است. به طورخاص این دوره، باتأکیدبر مدرنیته و توسعه شهری، زمینه ساز تغییرات عمده ای در ساختار کالبدی و اجتماعی کوی های مسکونی شهر تهران بود.
بررسی رابطه رضایت زناشویی، سازگاری زناشویی و دیدگاه فرهنگی فمینیسم در زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضایت و سازگاری زناشویی اهمیت زیادی در تداوم زندگی زوجین دارد و به طور عمده نقش اساسی در رضایت کلی افراد از زندگی دارد؛ ازطرفی داشتن دیدگاه فمینیستی نیز می تواند بر نگرش به زندگی مشترک و زناشویی تأثیرگذار باشد، لذا هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی با دیدگاه فمنیستی در زنان متأهل شهر همدان بود. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش، شامل 100 نفر از زنان متأهل بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده شامل مقیاس سازگاری زناشویی، مقیاس دیدگاه فمینیستی و مقیاس رضایت زناشویی انریچ بودند. داده ها با استفاده از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که بین سازگاری زناشویی با رضایت زناشویی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج هم چنین نشان داد که رضایت و سازگاری زناشویی با دیدگاه فمینیستی ارتباط منفی و معناداری دارند؛ لذا توجه به این سازه ها می تواند نقش مهمی در زندگی زوجین ایفا کند.
تبلور فرهنگ در بررسی مطالعات اجتماعی ساختار معنایی مشترک روایت های شاهنامه فردوسی و معماری باغ ایرانی با محوریت اجتماع نظریه گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبلور مطالعات در حوزه اجتماعی و فرهنگی گویای آن است که شاهنامه فردوسی و معماری باغ ایرانی به عنوان 2نماد برجسته فرهنگ و تمدن ایرانی، حامل ارزش ها، باورها و ساختارهای معنایی مشترکی هستند که درطول قرون مختلف به صورت هم افزا در تاریخ و فرهنگ ایرانی شکل گرفته اند. دراین پژوهش بااستفاده از چارچوب نظری گرماس و روش های مطالعات اجتماعی و فرهنگی، به واکاوی ساختار معنایی این 2عُنصر پرداخته شده است. نظریه گرماس به عنوان یک مدل نیمه ساختارگرا، باتأکیدبر تحلیل روایت و بازشناسی نظام های معنایی، امکان بررسی تطبیقی میان ساختار روایی شاهنامه و معماری باغ ایرانی را فراهم می آورد. پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی به این تفحص پرداخته و از مفاهیم کلیدی همچون ساختارهای ژرف و سطحی، کُنشگران و افعال، به بررسی نحوه تبلور اصول مشترکی نظیر؛ تقابل های 2گانه، الگوهای قهرمانی و نمادپردازی های طبیعی دراین 2پدیده براساس مستندات مکتوب در ارائه یک تجزیه وتحلیل کیفی-کمی برخوردار است. نتایج حاکی از آن است که معماری باغ ایرانی و شاهنامه فردوسی، هر2 به عنوان فضای بازنمایی کننده هویت و فرهنگ ایرانی، دارای روایت های معنایی مشترکی هستند که در پیوندی پیچیده میان طبیعت، اسطوره و تاریخ، به بازتولید و انتقال ارزش های فرهنگی و اجتماعی ایران پرداخته اند. درنتیجه، این مطالعه همچنین تأکید دارد که تحلیل های اجتماعی و تبیینات فرهنگی از منظر نظریه گرماس، می تواند ابزار مؤثری برای فهم بهتر و عمیق تر از مفاهیم بنیادین موجود در متون ادبی و هنری کلاسیک اجتماع ایران ارائه دهد. این امر به ویژه درراستای حفظ و ارتقای میراث فرهنگی و هویتی ایران، حائزاهمیت است و می تواند به غنای پژوهش های میان رشته ای دراین زمینه کمک شایانی کند.
فراتحلیل رابطه دین داری و گرایش به ارزش های دموکراتیک(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ باهدف اﺳﺘﻔﺎده از روش آﻣﺎری ﻓﺮاﺗﺤﻠﯿﻞ در راﺳﺘﺎی ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﭘﮋوﻫﺶ ﻫﺎی انجام شده درزمینه راﺑﻄﻪ ﻣﯿﺎن ﻣﯿﺰان دین داری و گرایش به دموکراسی اﻧﺠﺎم ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر اﻧﺠﺎم ﻓﺮاﺗﺤﻠﯿﻞ، 30 تحقیق انجام ﺷﺪه در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﺪﻧﺪ و از این میان 17 پژوهش انجام شده بین سال های 1384 تا 1398 در زمینه رابطه بین میزان دینداری و گرایش به دموکراسی که در فصلنامه های معتبر علمی به چاپ رسیده اند انتخاب شدند. پژوهشﻫﺎی ﻣﺬﮐﻮر ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﭘﯿﻤﺎﯾﺸﯽ در ﺟﻮاﻣﻊ آﻣﺎری ﻣﺘﻔﺎوت و ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﺳﻨﺠﻪ ﻫﺎی ﭘﺎﯾﺎ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم رﺳﯿﺪه اﻧﺪ. در ﮔﺎم ﻧﺨﺴﺖ ارزﯾﺎﺑﯽ ﭘﮋوﻫﺶ ﻫﺎی ﻣﻨﺘﺨﺐ، ﻣﻔﺮوﺿﺎت ﻫﻤﮕﻨﯽ و ﺧﻄﺎی اﻧﺘﺸﺎر ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ؛ ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎ ﺣﮑﺎﯾﺖ از ﻧﺎﻫﻤﮕﻨﯽ اﻧﺪازه اﺛﺮ و ﻋﺪم ﺳﻮﮔﯿﺮی اﻧﺘﺸﺎر ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ داﺷﺘﻨﺪ. در ﻣﺮﺣﻠﻪ دوم، ﺿﺮﯾﺐ اﻧﺪازه اﺛﺮ ﺑﺎ ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﯿﺮی ﻧﺴﺨﻪ دوم ﻧﺮم ﻣﻮرد ارزﯾﺎﺑﯽ CMA اﻓﺰار ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪه ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ ﮐﻪ اﻧﺪازه اﺛﺮ ﯾﺎ ﺿﺮﯾﺐ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﯿﺰان دﯾﻦداری ﺑﺮ گرایش به دموکراسی (0.439) اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺣﺴﺐ ﻧﻈﺎم ﺗﻔﺴﯿﺮی ﮐﻮﻫﻦ، در ﺣﺪ متوسطی ارزﯾﺎﺑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد.میزان این تاثیر در بین شهروندان جامعه بیشتر از دانشجویان است و البته در مناطق مرکزی ایران این تاثیر بیشتر از سایر مناطق است، جامعه ایران در حال گذار از یک جامعه سنتی به جامعه مدرن است و این گذار مستلزم رعایت اسلوب ها و قواعد دموکراتیک در نظام سیاسی حکمرانی ایران است. به رسمیت شناختن تنوع اندیشگی در ایران پیش شرط گذار به دموکراسی و توسعه است و این مهم، در چارچوب نظمی اقتدارگرا امکان پذیر نیست.
مطالعه عوامل مؤثربر رواداری اجتماعی با رویکرد فراترکیب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۶)
159 - 194
حوزههای تخصصی:
در گفتمان های صلح محور، رواداری اجتماعی و نقش آن در توسعهانسانی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مدارا و پذیرش تفاوت ها، یکی از معیارهای سلامت اجتماعی است و عملکرد انسان ها در روابط اجتماعی را بهبود می بخشد. میزان و سطح رواداری اجتماعی شیوه تفکر اعضای هر جامعه نسبت به «دیگری» را باز می نمایاند؛ بنابراین شناسایی عوامل مؤثر بر مدارای اجتماعی می تواند گامی در جهت شناسایی و رفع موانع مدارا وتوسعه انسانی باشد. این پژوهش بر مبنای پارادایم تفسیری، رویکرد استقرایی، روش فرا مطالعه و استراتژی فراترکیب به مطالعه پژوهش های انجام شده در زمینه عوامل مؤثر برمدارای اجتماعی پرداخته است. فراترکیب یکی از شیوه های دقیق برای مطالعه نتایج پژوهش ها است که این امکان را برای محقق فراهم می سازد تا به شیوه ساختارمندی از یافته های استخراج شده از مطالعات مرتبط با موضوع تحقیق استفاده کند. فراترکیب با فراهم کردن نگرش سیستماتیک برای محققان، از طریق ترکیب پژوهش های مختلف، به کشف موضوعات و استعاره های جدید و اساسی می پردازد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و برحسب نحوه گردآوری داده ها، از نوع اسنادی- فراترکیب است. جامعه آماری شامل مقالات پیشین در زمینه «مدارای اجتماعی» است که در بانک اطلاعات نشریات کشور «مگیران» نمایه شده اند و در محدوده زمانی 1390 تا 1400 انجام شده اند. در زمینه نمونه گیری، مرتبط ترین مطالعات با استفاده از رویکردی هدفمند انتخاب شده اند و پس بررسی های انجام گرفته، 19 پژوهش انتخاب شده است. تحلیل داده ها با رویکردی کیفی صورت گرفته است یافته ها و نتایج این پژوهش دستاورد پژوهش های پیشین در این حوزه مفهومی است و بر این اساس عوامل مؤثر بر ابعاد مختلف مدارا اعم از مدارای هویتی، مدارای سیاسی و مدارای رفتاری، در 6 مقوله کلی سرمایه انسانی، سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی، سرمایه نمادین و متغیرهای جمعیتی دسته بندی و ابعاد هر کدام از این مفاهیم استخراج و مقوله بندی شده اند.
بررسی مؤلفه های سیاسی اجتماعی مؤثر بر هویت مجازی جوانان شهر شیراز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی، در زندگی بشر سهم بسزایی داشته است. نمی توان تغییرات بنیادین ناشی از ظهور تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی را در عرصه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی نادیده گرفت. لذا هدف این پژوهش تبیین تغییرات مؤلفه های سیاسی و اجتماعی جوانان توسط شبکه های مجازی می باشد. روش تحقیق پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و برحسب ش یوه گ ردآوری داده ه ا توص یفی از ن وع همبس تگی اس ت. داده ها با روش پیمایشی و با بهره گیری از یک پرسشنامه محقق ساخته از ۳۸۴ نفر از جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله شهر شیراز گردآوری شد. نمونه گیری از طریق فرمول کوکران و به شیوه خوشه ای چندمرحله ای صورت گرفت. نتایج نشان می دهد که با ۰۰۱/۰ Sig= رابطه کاملاً معنی داری بین مؤلفه های اجتماعی و هویت مجازی وجود دارد. ضریب به دست آمده ۱۵۴/۰- می باشد که نشان دهنده همبستگی ضعیف و معکوس می باشد، این بدان معناست که هرچه مؤلفه های اجتماعی در مرتبه بالاتری قرار گیرد به همان نسبت، هویت مجازی در آنان رو به کاهش می گذارد و بالعکس.نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که حدود ۳۵۴/۰ درصد از واریانس یا پراکندگی هویت مجازی توسط مؤلفه های سیاسی اجتماعی تعیین گردید. نتیجه نهایی پژوهش نشان داد که مؤلفه های سیاسی اجتماعی بر هویت مجازی جوانان شهر شیراز تأثیر می گذارد.
تحلیل جامعه شناختی تعیین کننده های کاهش تولید زباله: یک مطالعه کیفی
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
216 - 240
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگرچه انقلاب صنعتی باعث افزایش توانایی های انسان شده است اما محیط زیست نیز به مخاطره انداخته است. یکی از مسائل عمده زیست محیطی، تولید گسترده زباله جامد شهری است که در سراسر جهان، به سرعت در حال افزایش است. برآورد می شود، تولید زباله جامد شهری در سال 2050 به بیش از 4/3 میلیارد تن برسد که یک تهدید جدی برای محیط زیست و حیات انسان است. کاهش تولید زباله، بازاستفاده، و بازیافت، سه رویکرد عمده در مدیریت زباله های جامد شهری هستند که در کشورهای مختلف دنیا مورد توجه می باشند. اتفاق نظر وجود دارد که در سلسله مراتب مدیریت پسماند، کاهش تولید زباله دارای بیشترین نتیجه است. در ایران نیز به دنبال توسعه فعالیت های صنعتی، تولید زباله به طور گسترده افزایش یافته است اما رویکرد کاهش تولید زباله کمتر مورد توجه بوده است. بنابراین، هدف این پژوهش آن است که تعیین کننده های کاهش تولید زباله را در بین شهروندان مورد مطالعه قرار دهد.روش: این پژوهش در چارچوب روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل تماتیک انجام شده است. مشارکت کنندگان، 15 نفر از شهروندان در آبادان می باشند که به صورت هدف مند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته، جمع آوری شده اند. مصاحبه ها در مکانی که نمونه ها تعیین می کردند و راحت تر بودند انجام شدند. هر مصاحبه به طور متوسط یک ساعت به طول انجامید و تا اشباع نظری، ادامه پیدا می کرد. کلیه مصاحبه ها با اجازه قبلی مشارکت کنندگان، ضبط و پس از اتمام، بر روی کاغذ مکتوب شدند. سپس، در قالب تم های اولیه، تم های فرعی، و تم های اصلی تنظیم شدند. و بالأخره، برای اعتمادپذیری داده ها از روش ارزیابی و بررسی کلیت یافته ها توسط مشارکت کنندگان استفاده گردید.یافته ها: براساس یافته ها، ادراک شهروندان از مفهوم زباله در دو مقوله «زباله به مثابه شیئی با ارزش» و «زباله به مثابه چیزی دورریختنی و بی ارزش» دسته بندی شد. به علاوه، یافته های حاصل از تعیین کننده های کاهش تولید زباله منجر به استخراج هجده تم فرعی گردید که پس از تحلیل و دسته بندی براساس تناسب و تشابه، در هفت تم اصلی به شرح ذیل دسته بندی شدند. 1) نگرش های زیست محیطی، 2) هنجارهای ذهنی، 3) بازبینی و برآورد رفتارِ ادراک شده، 4) تعهدات شهروندی، 5) آموزش و یادگیری، 6) رضایت از عملکرد شهرداری، و 7) کنترل و نظارت.نتیجه گیری: براساس نتایج تحقیق، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که با تقویت نگرش های زیست محیطی، رشد هنجارهای ذهنی، افزایش تعهدات شهروندی، گسترش آموزش، بالابردن رضایت مندی از شهرداری، و ارتقای کنترل و نظارت، می توان تولید زباله را کاهش و به نجات محیط زیست کمک نمود.
جامعه شناسی خصوصی سازی عدالت کیفری و فرصت ها و چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
145-166
حوزههای تخصصی:
عدالت کیفری یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی است که وظیفه حفظ نظم و امنیت جامعه و اجرای عدالت را بر عهده دارد. در نظام های حقوقی مدرن، دولت مسئول ارائه خدمات عدالت کیفری است. بااین حال، در سال های اخیر شاهد افزایش روند خصوصی سازی عدالت کیفری در سراسر جهان هستیم. در این مقاله درصدد هستیم که به این سؤال پاسخ دهیم که خصوصی سازی عدالت کیفری به مثابه پروبلماتیک اجتماعی چه فرصت و چالش هایی به دنبال دارد. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که به صورت کلی دو دیدگاه کلی در حوزه خصوصی سازی عدالت کیفری مطرح می شود؛ استدلال اصلی در دیدگاه نخست یا نئولیبرالی این است خصوصی سازی موجب افزایش کارایی و صرفه جویی در هزینه، نوآوری، قرارداد مبتنی بر عملکرد، انعطاف پذیری، کاهش بوروکراسی، تخصص محوری و کاهش انحصارت دولتی می شود؛ در مقابل، دیدگاه دوم یا کالایی سازی عدالت کیفری مطرح می کند که کالایی سازی عدالت کیفری سبب سلب عدالت و آزادی، کاهش خدمات، ساده سازی، بی ثباتی، فقدان پاسخ گویی، تضاد منافع و سلب اعتماد عمومی می شود. در این مقاله، با بهره گیری از روش توصیفی و تحلیلی به بررسی خصوصی سازی عدالت کیفری و دیدگاه های متباین بپردازیم.
شناسایی و اولویت بندی مؤلفه ها و شاخص های مدیریت استعداد در بین روسای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۳
125 - 143
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی و اولویت بندی مؤلفه ها و شاخص های مدیریت استعداد در بین روسای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران است. تحقیق حاضر توصیفی ازنوع پیمایشی هست. ابزار سنجش و پرسش نامه پژوهشگر ساخته است که براساس مؤلفه های مدیریت استعداد طراحی شده است. اعتبار آن به وسیله روایی صوری، روایی محتوی و آزمون (CVR)، به دست آمد. جهت تعیین پایایی ابزار از شاخص های ضریب آلفای کرونباخ معیار پایایی ترکیبی (CR)، استفاده شده است. روایی سؤالات بااستفاده از شاخص میانگین واریانس استخراج شده (AVE)، موردتأیید قرار گرفت. جامعه آماری شامل کلیه روسای دانشگاه آزاداسلامی استان تهران، معاونت های آموزشی، معاونت پژوهشی و فناوری، معاونت دانشجویی و معاونت توسعه و منابع انسانی که مشتمل بر 150نفر بود. حجم نمونه براساس جدول تعیین حجم نمونه مورگان به تعداد 110نفر بود. روش گزین، تصادفی طبقه ای است. برای تجزیه وتحلیل از نرم افزار (AMOS)-نسخه 24 و (SPSS 26)، استفاده شد. در نهایت به منظور اولویت بندی شاخص های مدیریت استعداد برای روسای دانشگاه آزاداسلامی و انجام مقایسات زوجی از نرم افزار (Super Decision)، استفاده شد. مشخص شد که توسعه کارکنان مستعد جزء مهمترین شاخص مدیریت استعداد برای روسای دانشگاه آزاداسلامی است. همچنین تضمین جذب در اولویت دوم، انگیزش در اولویت سوم و نگهداری در اولویت چهارم مهمترین شاخص مدیریت استعداد برای روسای دانشگاه آزاداسلامی است.