فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۴٬۴۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی عوامل تاثیرگذار بر پیدایش هنر انتزاعی ناب نئوپلاستیک نقاش هلندی پیت موندریان (1944-1872) می پردازد. علیرغم اهمیت و نقش موندریان در به کمال رساندن نقاشی انتزاعی، محققان رغبت کمتری برای کاوش عوامل مختلف در شکل گیری نقاشی و تئوری نئوپلاستیک در قیاس با دیگر هنرمندان نشان داده اند. از این جهت، هدف این مقاله در قدم اول ارائه تفحصی برعوامل اصلی (سبک گرایانه، تئوریک، فلسفی) در شکل گیری تئوری هنر نئوپلاستیک موندریان که در اواخر دهه دوم قرن بیستم تبلور یافت، می باشد. علاوه بر این، در این مقاله واژه نئوپلاستیک و مفاهیم هارمونی و زیبایی هنر نئوپلاستیک بر اساس تحلیل نوشته های تئوریک موندریان و منابع انگلیسی تبیین شده اند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی می باشد، بدینگونه که تحقیق محصول تحلیل نظرات مولفان خارجی و تفسیر نوشته ها و نقاشیهای نئوپلاستیک موندریان می باشد. در این مقاله خواهیم دید که پایه های اصلی تئوری و نقاشی نئوپلاستیک عمدتا حاصل تحلیل شخصی موندریان از تعالیم فیلسوفان و اندیشمندان (بخصوص هگل و تئوزوفی) و تاثیرات تئوریک و سبکی (بویژه کوبیسم و د استایل) هنرمندانی است که موندریان از آنها تاثیر پذیرفت. در این نوشتار در می یابیم که بسیاری از مفاهیم جدیدی - هارمونی جدید (تعادل)، عناصر سازنده نقاشی و حتی واژه نئوپلاستیک - که موندریان در نوشته ها و نقاشیهای انتزاعی ناب هندسی خود بکار برده است، برگرفته از تعالیم فلسفی، تئوریک-هنری فیلسوفان و هنرمندان در دو دهه اول قرن بیستم (بویژه بین سالهای 1919-1909) بر این نقاش هلندی می باشد.
بازتعریف گفتگومند ی د ر آثار اسماعیل جلایر د ر د وره قاجار با آراء میخاییل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
د ر زمان معاصر یکی از رویکرد های مطالعه تفسیر تصاویر گفتگو است و ازجمله موضوعاتی است که به طور عمد ه برای تفسیر د ر آثار هنری استفاد ه شد ه است. عرصه نقد هنر د ر د وره معاصر د ر طی چند د هه اخیر شاهد تحول و تقویت معنا و آثار هنری بود ه است. تقابل تفسیر آثار هنری با رویکرد های مختلف زمینه مطالعه مباحث میان رشته ای بود ه است. هد ف از پژوهش حاضر مطالعه و تفسیر گفتگومند ی د ر آثار اسماعیل جلایر نقاش د وره قاجار بود ه است. مفروض پژوهش حاضر تحول معانی و جایگاه آن د ر تفسیر نقاشی های جلایر نقاش می باشد که به علت کمبود ن آثارش گمنام و مهجور ماند ه است. او نقاش و خوشنویس ایرانی د ر سد ه سیزد هم ه.ق، نیمه د وم سد ه نوزد هم میلاد ی است و د ر آثار نقاشی او نمایش حالات د رونی د ر پیکره ها د ید ه می شود . د ر جستجوی این مسأله ابتد ا مقولات کلید ی د ر حوزه نظری براساس آرا میخاییل باختین به عنوان گرایش نظری این پژوهش مورد واکاوی قرار گرفته و براین مبنا تحول جایگاه گفتگو تک گویه و چند گویه د ر آثار نقاشی جلایر مورد تحلیل قرار گرفته است. محتوای پژوهش حاضر کیفی است و براساس روش شناسی توصیفی- تحلیلی و شیوه گرد آوری کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج یافته ها د ر این پژوهش نشان می د هد که آثار جلایر براساس سوژه انسانی کار شد ه است و د ر آثار او گفتگو گرایی انسان بر مبنای تک گویه و گفتگومند ی د ید ه می شود . گفتگوها د ر عین گفتگو بیشتر بر تک گویه تأکید د ارد و نقاشی و گفتگو گرایی د ر آثار او برمبنای شرایط زمانی هنر د ر د وان قاجار است.
تبیین جایگاه اجتماعی هنرمندان عصر صفوی بر اساس آرا ء آرنولد هاوزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
43 - 52
حوزههای تخصصی:
نگارش تاریخ هنر بر مبنای معرفی هنرمندان در دوره صفوی، نشانگر آنست که موقعیت هنرمندان کتاب آرای در مقایسه با ادوار پیشین تغییر کرده است. آرنولد هاوزر از جامعه شناسان هنری معتقد است، که تعالی اجتماعی هنرمند هنگامی رخ می دهد که وی به استعداد ذاتی خویش آگاه باشد و از کارگر ماهر(مقلد از استاد) گذر کند. نقاشان در طول تاریخ هنراسلامی همواره به عنوان صنعتگر ماهر هنرنمایی کرده اند، در اینجا مفروض است که در دوره صفوی در هیأت و مقام هنرمند، جلوه گر شده اند. این نوشتار با استناد به نظریات هاوزر، در پی استخراج مؤلفه های مؤثر بر جایگاه هنرمندان نقاش از منابع مکتوب این دوره است تا بر مبنای آن مؤلفه ها به این سوال پاسخ دهدکه آیا نقاشان عصر صفوی از فردی به عنوان صنعتگرماهر به جایگاه هنرمندی دست یافته اند یا خیر؟ این پژوهش با روش تاریخی تحلیلی، در زمره تحقیقات توسعه ای قرار می گیرد که با استناد به منابع تاریخی و کتابخانه ای انجام شده-است. بر اساس نتایج به دست آمده، مواردی که هاوزر در شکل گیری و تغییر وضعیت هنرمند موثر می داند را به طورکلی می توان با جامعه صفوی انطباق داد. هنرمندان دوره صفوی از استعداد و نبوغ ذاتی خویش آگاه بودند و این خودآگاهی، اعتبار، احترام، شهرت و ثروت را برای آنان به ارمغان می آورد.
هویت یابی میوه های فولادی قاجاری، موجود در موزه ملی ایران (به استناد متون ادب فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
55 - 62
حوزههای تخصصی:
تعداد شش میوه فولادی از عصر قاجاریه، در موزه ملی ایران وجود دارد که تا حال معرفی نگردیده اند و فرض مقاله بر این است که می توان به استناد متون ادب فارسی این میوه ها را هویت یابی نمود؛ از این رو هدف پژوهش پیش رو یافتن هویت این میوه ها به استناد متون ادب فارسی است. روش اتخاذ شده برای نیل به این هدف، ابتدا بررسی ویژگیهای ظاهری این میوه ها و سپس یافتن پیشینه میوه های فلزی در متون ادب فارسی، بعد طبقه بندی و انطباق آنها با مورد مطالعاتی می باشد؛ نتیجه اخذ این روش نشان داد، میوه های فولادی موزه ملی «به» و «ترنج» هستند و سابقه ساختن این میوه ها به دو صورت بویا و غیربویا، به ایران قبل از اسلام می رسد؛ و دلیل ساخت این میوه ها را با توجه به اینکه بر روی دو عدد از آنها نام ناصرالدین شاه نگاشته شده، می توان باستانگرایی پادشاهان قاجاری دانست. بنابراین نتایج این پژوهش علاوه بر اینکه موجب دمیدن روح حیات به تعدادی اشیاء خاموش موزه ای گردید؛ حتی در گامی فراتر موجب تکمیل اسناد تاریخی و فرهنگی این مرز و بوم شد؛ زیرا علیرغم اشارات فراوان به میوه های فلزی در متون ادب فارسی، میوه های فولادی موجود از عصر قاجاریه، تنها نمونه متجسد از یک سنت باستانی در ایران می باشد.
مطالعه پیکرک های انسانی شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه در عصر مفرغ از منظر ریخت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره ی مفرغ یکی از مهم ترین ادوار باستانی در ایران است. در این عصر رابطه ی بازرگانی و تجاری گسترده ای بین شمال شرق ایران باستان و آسیای میانه بوجود آمده بود. در جریان این تعاملات ارتباطات قابل توجه فرهنگی و هنری بین این دو منطقه دیده می شود. پیکرک های انسانی در قبور مناطقی در شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه یافت شده اند که به صورت تجریدی و انتزاعی از جنس گل و سنگ با قطر کم ساخته شده و از ظرافت و دقت زیادی برخوردارند که می تواند بازگوی ارتباط و برهم کنش های این دو منطقه در عصر مفرغ باشد. هدف از پژوهش حاضر، یافتن پاسخ این پرسش است که: پیکرک های انسانی شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه از لحاظ ریخت و کاربرد چه رابطه ای با هم داشته اند؟ در دوره مفرغ بیشترین پیکرک های پیداشده را زنان تشکیل می دهند. این آثار ازلحاظ ساختار و فرم بدن به شیوه انتزاعی و با لطافت، دقت و ظرافت قابل ملاحظه ای در اندازه های کوچک از جنس سنگ و گلِ رنگی ساخته شده اند و بر اندام های مادینگی تأکید داشته اند. این پیکرک ها علاوه بر کاربرد مذهبی و آیینی، به مفهوم باروری و زایش اشاره دارند. پژوهش حاضر با استفاده از داده های کتابخانه ای و به روش تطبیقی توصیفی انجام گرفته است.
نگرشی تحلیلی بر بهره گیری از هنرهای سنتی در مجموعه انیمیشن جوانمردان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموعه انیمیشن جوانمردان، یکی از تولیدات ساخته شده به سفارش مرکز پویانمایی صبا است. فصل اول آن در سیزده قسمت، به روایت حمله مغولان به ایران و ایستادگی و مقاومت گروهی به نام جوانمردان در مقابل آنان می پردازد. در این پژوهش سعی شده است، با توجه به بازه زمانی این مجموعه، یعنی حمله مغول به ایران که در اوایل قرن هفتم ه.ق اتفاق می افتد، این امر مورد بررسی قرار بگیرد که تا چه اندازه از هنرهای سنتی همزمان با دوره این انیمیشن، یعنی سلجوقی و خوارزمشاهی استفاده شده و این استفاده بیشتر در چه زمینه هایی بوده است. هدف از این پژوهش بررسی واقعیت نگاری تاریخ در تصویرگری امروز است. نوع پژوهش، بنیادی و روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای، میدانی، مشاهده ای و مصاحبه انجام شده است. نتیجه این پژوهش نشان داد که در طراحی این مجموعه هیچ توجهی به دوره تاریخی آن نشده و تنها به خلق فضایی با نگرش اسلامی بدون توجه به موقعیت جغرافیایی و تاریخی آن پرداخته شده است. بخش های کمی از تزئینات آجرکاری و کاشی کاری، ساختار شهری، معماری بازار و لباس مردان را با این دوره میتوان منطبق دانست، هرچند در این بخش ها نیز تناقضاتی در جزئیات و تزئینات به چشم می خورد.
مطالعه پیکرک های زنانه عصر مفرغ شوش از منظر ریخت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
33 - 40
حوزههای تخصصی:
تولیدات کاربردی و هنری ایران در عصر مفرغ توسعه پیدا کرده بود. شوش نیز در این دوره از تحول و توسعه چشمگیری برخوردار شده بود. شیوه تندیس گری در شوش از حدود نیمه ی دوم هزاره سوم ق.م شروع شد. پیکرک تراشی شوش شامل پیکرک های حیوانی و انسانی است. تعداد پیکرک های زنان نسبت به مردان بیشتر است. تندیسک های زنانه در اوایل عصر مفرغ متأثر از دوره متأخر(مس و سنگ) بوده و از حالت انتزاعی به سوی واقع گرایی تحول پیدا نموده اند. ساخت پیکرک های زنانه به عنوان نمادهای تولیدمثل، مادرانه و پیشکش دارای کاربرد و تنوع ظاهری بیشتری بوده است. هدف از این پژوهش پاسخ دادن به پرسش مطرح شده می-باشد: سیر تحول پیکرک های زنانه در شوش از منظر ریخت شناسی چگونه بوده است؟ پیکرک ها در ابتدا به صورت ابتدایی و بدوی ساخته شده اند و به لحاظ باورها و اعتقادات، اغراق هایی در برجسته سازی نمادها و نشانه های زنانه پیکرک های برهنه انجام شده است. تندیسک های پوشیده ای نیز وجود دارند که با دقت در جزییات اجزای بدن، صورت، آرایش مو، جواهرات و لباس های منقوش همراه با اصول و شناخت اندام انسانی به حالتی واقعگرایانه ساخته شده اند. این موضوع به اهمیت جایگاه زن در تمدن شوش عصر مفرغ اشاره دارد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای انجام شده است.
بررسی ساختار و گونه روایی داستان بعثت پیامبر (ص) در ادبیات و نگارگری بر اساس نظریه ژپ لینت ولت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
17 - 24
حوزههای تخصصی:
ولت، روایت را ابزار مشترک بیان در گونه های مختلف ادبی و هنری؛ دربرگیرنده سه موقعیت: راوی، کنشگر و مخاطب می داند. به زعم او، از تقابل میان راوی و کنشگر، دو گونه روایت همسان و غیرهمسان با زیرمجموعه ها و الگوهای روایتی ویژه ای شکل می گیرد. تاکنون این نظریه تنها در آثار ادبی بررسی شده، پس مقاله حاضر، گونه های روایی و طرح ساختاری نظریه ولت را هم زمان در اشعار و نگاره های داستان بعثت پیامبر مدنظر قرار می دهد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، نحوه گردآوری مطالب کتابخانه ای است و اشعار عطار، ژولیده، ریلکه و نگاره های جامع التواریخ ، مجمع التواریخ و سیره النبی ، انتخاب شد. فرضیه پژوهش تاییدی بر گفته ولت است که روایت را مختص متون ادبی ندانسته، بلکه تحلیل هنرهای گوناگون چون نگارگری را امکان پذیر می سازد. نتیجه آنکه، شعر ندای محمد، ریلکه، از نوع روایت ناهمسان، با گونه متن نگار و زاویه دید صفر است. در اشعار عطار و ژولیده نیشابوری، زاویه دید صفر و ابیات ابتدا از نوع ناهمسان و متن نگار است که در ادامه به روایت همسان کنشگر تغییر می کند. تمامی تصاویر از نوع ناهمسان، گونه روایتی از نوع کنشگر با زاویه دید بیرونی است.
بی کرانگی تصویر و کران مندی زبان در نقش برجسته های ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
109 - 116
حوزههای تخصصی:
بررسی نقوش برجسته ساسانی نه تنها در مطالعات تاریخ هنر ایران بلکه در بررسی های فرهنگی و هنری این دوره اهمیت ویژه ای دارد زیرا این نقوش علاوه بر داده های هنری، شواهدی از دولت، جامعه و باورهای رایج آن دوره را در اختیارمان قرار می دهند. برخی از این نقوش علاوه بر تصویر دارای متن نوشتاری اند. این جستار سعی دارد تا با روش پژوهشی توصیفی-تحلیلی و مطالعه کتابخانه ای (اسنادی) ارتباط میان متن زبانی و متن تصویری را در نقش برجسته های ساسانی که حاوی زبان و تصویر هستند مورد بررسی قرار دهد. به نظر می رسد گرچه هر دو بخش درون یک قاب جای می گیرند و یک کل را می سازند اما نگاره ها در این نقوش به دلیل ویژگی های تصویری و نشانه ای حاوی اطلاعاتی فراتر از متن اند و به سبب معنای اسطوره ای و آیینی خود برای بیننده همواره حاضر به نظر می آیند، در صورتی که متن نوشتاری از این ویژگی برخوردار نیست و تنها به موضوع و واقعه ای خاص مربوط به همان دوره اشاره دارد. بنابراین گرچه تصویر و زبان در یک قاب قرار گرفته اند اما روش تفسیری باید در مورد هر بخش متفاوت باشد چنانکه دریافت مان از دو وجه زبانی و تصویری نیز در این نقوش گوناگون است.
خوانش نشانه گی و رموز تصاویر آیینی- حرکتی در نخستین سفال نگاری های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران پیش از تاریخ، پدیده های هنری_انسانی بسیاری قابل شناسایی است که با مطالعه بر روی آنها کاربست نماد در ساختار آنها مشهود می آید. از میان این پدیدارهای هنری به هنر تصویرسازی بر روی سفالینه ها باید اشاره کرد. پدیدارشناسی اینگونه از پدیدارها، نیاز به رمزگشایی نشانه های نمادین کاربردی در ساختار آنها را دارد. علم نشانه شناختی و رویکردهای وابسته آن، جهت پدیدارشناسی تبار چنین پدیده هایی و نیز رمزگشایی از این نمادها کارآمد خواهد بود. بخش قابل توجه ای از هنر مزبور به نگاره گری تصاویری انسانی در حال اجرای موزون نمادین آیینی مربوط است. این مقاله سعی بر آن دارد تا با تکیه بر مطالعات، روش ها،آراء و رویکردهای نوین علم نشانه شناسی به خوانش و رمزگشایی تصاویر باقی مانده از حرکات نمادین آیینی بر روی سفالینه ها به مثابه اثر هنری و متن تصاویرسازی شده هنری_ فرهنگی ایران در پیش از تاریخ، نائل آید. به واسطه این مطالعه،هم بخشی از تاریخ مطالعات هنرهای تجسمی ایران مورد واکاوی قرار می گیرد و هم بخش مغفول مانده باوری، فرهنگی و آیینی حرکات آیینی_نمادین موزون در گذشته ایران، به مثابه هنر آیینی و نمادین خوانش خواهد شد. نتیجه بنیادین این پژوهش آشکار خواهد کرد که بخش اعظم تصاویر ساده سفال نگاره ها پیش از تاریخ در ایران به صورت نمادگرایانه ای به تصویر در آمده اند که برای خوانش، نیاز به رمزگشایی نشانه گی دارند.
تأویل پدیدارشناختی معنا د رنگاره ها؛ نمونه مورد ی: نگاره ی نیایش «معراجنامه میر حید ر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأویل یکی از روش های شناختی متن های تصویری است سؤال اساسی د ر این پژوهش این است که آیا می توان چنین روشی را با رویکرد ی پد ید ار شناختی د ر نگاره ی نیایش د نبال نمود ؟ برای پاسخ به این پرسش از میان کتب تصویری د وره تیموری کتاب «معراجنامه میر حید ر» و نگاره نیایش که سفر حضرت محمد (ص) را د ر فرآیند خاص به تصویر کشید ه را براساس نظریه د اد ه مبنا تأویل نمود ه است. هد ف پژوهش یافتن معانی د ر پس عناصر موجود د ر تصویر به روش تأویلی وبا رویکرد پد ید ار شناسی است .پژوهشگر با استناد به گزاره های اسناد ی و متن تصویری مفاهیم را با اتکا به فلسفه حاکم برذهن پد ید آورند ه آشکارسازی نمود ه است. نتایج حاصل از این پژوهش: ابزارهای معنی ساز د ر نگاره ها شامل ساختارنگاره، رنگ، اعد اد ، تصویر ابد ان و اشیاء و متن مکتوب است. مرتبت د ر نگاره از جمله ساختارهای سلسله مراتبی است که نه تنها تقد م و تأخر زمانی،که مفهوم سازی سینوپتیکی معنی را نیز میسور و وحد ت د ر هد ف انبیاء را نیز آشکار می سازد . حضور هفت پیامبر نمود ی از رمزگان عد د هفت د ر فلسفه مبشران وحی ورنگ جامگان و نحوه جلوس هر یک از انبیاء، نماد ی از مرتبت آنها د ر سازمان هد ایت بشری است.
بررسی ناپدیدی هنر در عصر فراواقعیت از منظر بودریار با تاکید بر آثار ریچارد پرینس به مثابه مصادیق آن اندیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دهه 1960 به بعد با رشد فزاینده شمار تصاویری که در زندگی روزمره رسوخ می کردند، مفهوم وانموده به مرور وارد مباحث نقد هنری گردید. از نظر بودریار در فرهنگ پسامدرن، وانموده ها بر همه وجوه زندگی بشر سلطه یافته اند و به هیچ روی قابل تشخیص از امر واقعی نیستند. ایماژها در عصر پسامدرن نه تنها ادعای نمایش واقعیت را ندارند بلکه خود را به جای آن معرفی می کنند. افزون بر این نقشی که عکاسی در دوره پسامدرن ایفا می کند، بسیار تحت تاثیر اندیشه های بودریار است. عکاسان پسامدرن بر اتمام جهان تصویری تاکید می کنند و معتقدند تنها حقیقتی که اکنون در اختیار ماست، جهان عکاسی شده است. متفکران پسامدرن و از جمله بودریار نیز بر این اندیشه اند که بازنمایی همه آن چیزی است که هست و می تواند باشد. ریچارد پرینس از جمله هنرمندان پسامدرنی است که با از آن خودسازی تصاویر دیگر هنرمندان، تمایز میان اصل و کپی را مخدوش می کند. این پژوهش می کوشد ضمن تحلیل چرایی آرای بودریار درباره ناپدیدی هنر معاصر، به تبیین آثار پرینس به مثابه مصادیق آن اندیشه بپردازد و به روش توصیفی و تحلیلی نشان دهد که وی از ماهیت تصویر به عنوان وانموده بهره گرفته است.
آثار چوبی باقی مانده از مسجد جامع بَرزُک، مطالعه کتیبه های نویافته و معرفی هنرمندی از تبار ابوزید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
87 - 98
حوزههای تخصصی:
ابوزید ابن محمد ابن ابوزید ازجمله هنرمندان کاشی ساز و سفالگر کاشان است که بیشترین رقم های باقی مانده بر روی آثار سده های میانه به او تعلق دارد. باوجود دامنه دار بودن کار هنری در برخی خاندان های هنرمند و صنعتگر کاشان در سده های میانه همچون خاندان ابوطاهر، تاکنون اطلاعاتی دقیق از هنرمند دیگری از تبار ابوزید به دست نیامده است. لذا این پرسش قابل طرح است که آیا فرد یا افراد دیگری از تبار او به کار هنری اشتغال داشته اند یا خیر؟ این مقاله با مطالعه آثار چوبی باقیمانده و ناشناخته از مسجد جامع برزک در پی شناسایی و معرفی هنرمند دیگری از خاندان یادشده است. روش تحقیق این مقاله توصیفی تحلیلی و با رویکرد تاریخی است و مطالعات آن به صورت میدانی شامل مراجعه به محل نگهداری آثار و مستندسازی آنها و همچنین مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است. در ادامه، داده های به دست آمده از مطالعات میدانی و ازجمله خوانش کتیبه ها با مطالعات پیشین مقایسه و یافته ها تحلیل شده است. نتیجه مطالعات نشان می دهد که در سال 705 ه ق هنرمندی که در ساخت مسجد جامع برزک شرکت داشته است و دست کم به کار خطاطی و حکاکی روی چوب مسلط بوده خود را با نام محمدبن ابوزید معرفی کرده و در کتیبه منحصر بفردی، نسبش را تا ابوزید ابن محمد نیای خود برمی شمارد.
تأثیر متقابل کاربرد و معنا بر فرم اشیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
115 - 124
حوزههای تخصصی:
به طور عمده اشیاء در چرخه عمر خود با ابتکار یا اقتباس به وجود آمده، با گذر زمان فرم های مختلف به خود گرفته و در نهایت رها شده و از بین می روند. سوال های اساسی عبارتند از: فرم یک شیء بر چه مبنا و بر اساس چه فرآیندی و چگونه با نیازهای کاربردی و معنایی انسان مرتبط می شود؟ و دلیل بهره مندی برخی اشیاء از ارزش های نمادین چیست؟ این مطالعه، محیط زندگی را به عنوان سیستمی در نظر می گیرد که در آن انسان ها و اشیاء به طور مداوم باهم در تعامل اند تا محیط حالت تعادلی خود را حفظ کند. هدف پژوهش بررسی فرم شیء در چرخه عمر خود در مواجه با خواست ها و نیازهای کاربردی و معنایی انسان است. انسان به جهت استفاده و فرم دادن به شیء، و شیء به وسیله قابلیت های بالقوه خود با انسان ارتباط برقرار می کند. روش این تحقیق کیفی است و با بهره مندی از فرآیندی استقرایی به دنبال تبیین تمام روابط ممکن بین کاربرد، معنا و فرم است. در یک فرآیند و مدل نُه مرحله ای چگونگی توسعه فرم اشیاء در ارتباط با معنا و کاربرد مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد که علی رغم تغییرات در طول زمان فرم شیء نیازهای کاربردی و معنایی انسان را در سطوح مختلفی تأمین می کند.
تحلیل انتقاد ی گفتمان مسلط بر صورتگری حضرت پیامبر(ص) د ر مکتب ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نخستین کتاب هایی که پس از اسلام آغازگر تحولاتی د ر هنر نگارگری ایران بود و پس از قرن ها به صورتگری حضرت پیامبر(ص)پرد اخت، کتاب جامع التواریخ اثر خواجه رشید الد ین فضل الله همد انی بود که د ربرد ارند ه نگاره هایی با موضوع زند گانی و توصیف پیامبر اسلام(ص) است. لذا پژوهش حاضر د ر پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که چگونه مقوله تصویرگری پیامبر(ص) که تا پیش از این مقوله ای نارایج و حتی انجام آن نزد یک به احتیاط بود ، د ر گفتمان حاکم د وره ایلخانی به امری طبیعی بد ل شد ؟ پاسخ د هی به این پرسش با استفاد ه از روش تحلیل انتقاد ی گفتمان فرکلاف میسر شد . نتایج پژوهش حاکی از آن است که حکومت ایلخانی با پذیرش برخی ارزش های ایرانی، یعنی اسلام و تشیع و با کنار هم نشانی آن با برخی ارزش های مغولی، پیش متن هایی از د و تمد ن ایرانی- اسلامی و مغولی را برگرفته و د ر یک گفتمان بیناتمد نی، آثاری بینامتنی را خلق کرد ند که هم از جانب شهروند ایرانی مسلمان قابل پذیرش بود و هم سیطره مغولان بر این سرزمین را امری طبیعی جلوه می د اد . به عنوان مثال د ر نمونه مطالعاتی این پژوهش با انتخاب موضوعی تاریخی از د وره اسلامی و هم نشانی آن با برخی ارزش های مغولی، مطلوب خود را به شیوه ای بصری به منصه ی ظهور رساند ه اند .
بازشناسی عملکرد نظیره سازی در نقاشی صفوی سده ی دهم (بررسی رابطه ی دوسویه ی میدان و منش با تمرکز بر آثار سلطان محمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تشکیل دولت صفوی را می توان نقطه ی عطفی در روابط میان کنشگران عرصه ی نقاشی ایرانی برشمرد. تا پیش از آمدن بهزاد به تبریز، سلطان محمد سرآمد نقاشان کتابخانه ی سلطنتی به شمار می رفت اما ارجحیت نمادینی که شاه اسماعیل برای بهزاد در نظر گرفت، او را وادار کرد تا به فراخور روابط جدید حاکم بر میدان نقاشی، استراتژی مناسبی را در پیش گیرد. این استراتژی روی آوردن به نظیره سازی بود. پژوهش حاضر ضمن توجه به روابط تاریخی و تحولات اجتماعی مؤثر در نقاشی متقدم صفوی، به مناسبات مابین کنشگرانِ عرصه ی نقاشی و تأثیر روابط مذکور در عملکرد نهاییِ نقاشان تأکید داشته است. هدف اصلی، شناخت رابطه ی میان عملکرد نقاشان و نیروهای مؤثر در صحنه ی نقاشی سده ی دهم می باشد. ماهیت پژوهش کیفی و تاریخی است و با روش تحلیلی توصیفی به تبیین عملکرد سلطان محمد در جریان تغییرات اجتماعی و سیاسی آن دوران پرداخته است. رویکرد مورد استفاده در تفسیر متنها، عملکردها و نگاره ها، جامعه شناسی رابطه گرایانه ی پی یر بوردیو می باشد. این رویکرد سبب گردید تا دریابیم روابط موجود در میدان نقاشی صفوی به گونه ای بود که کنشگران حاضر در آن براساس منش شخصی شان دست به انتخاب استراتژی مناسب با مقتضیات میدان می زدند و در این راستا از قوانین حاکم بر میدان های موازی (مانند ادبیات) نیز بهره می بردند.
مطالعه تطبیقی عکس و تاریخ مکتوب جنگ تحمیلی عراق بر ایران در فاصله سال های 1361-1359(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی بررسی مضامین و مفاهیم موجود در عکاسی جنگ تحمیلی و مقایسه آن با تاریخ مکتوب است. رویکرد نظری بینشی در این مطالعه بر مبنای دیدگاه تاریخ تحلیلی کالینگوود شکل گرفته و روش تحلیل محتوای تجمیعی در حکم رویکرد نظری روشی مقاله به کار رفته است. بازه زمانی موضوع مقاله از آغاز جنگ تا فتح خرمشهر یعنی حدود 22 ماه است و 667عکسِ مورد مطالعه از مجموعه مجلدات«جنگ تحمیلی» انتخاب شده است. در بخش تاریخ مکتوب نیز مجموعه مجلدات «تقویم تاریخ دفاع مقدس» نیروی زمینی ارتش در قالب 17039 صفحه، مرجع بررسی قرار گرفته است. پس از شناسایی و استخراج مقولات تصویری و متنی، تاریخ مصور و تاریخ مکتوب جنگ با هم مقایسه شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که هم عکس ها حاوی برخی مفاهیم و پیام های مستقل از متن مکتوب هستند و هم برخی اطلاعاتی که متن مکتوب ارائه می دهد در عکس ها نه وجود دارد و نه قابل ارائه در قالب تصویر است. به طور کلی عکس های جنگ تحمیلی عمدتاً قلمرو مفاهیم متعین و آشکارسازی احساسات و درونیات هستند و متن مکتوب در بیشتر موارد از قابلیت پردازش اطلاعات تاریخی و طرح مفاهیم نامتعین بهره می برد.
سرآغاز عکاسی در ایران (درآمدی انتقادی بر تاریخ عکاسی ایران در دوره ی ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
125 - 134
حوزههای تخصصی:
بایگانی عکس های دوره ی قاجار، یکی از بزرگترین گنجینه های تصویری تاریخ ایران است. اگر این بایگانی را همچون یک فضای بصری متصور شویم، می توان چیستی و چگونگی آن را مورد تحلیل انتقادی قرار داد و اگر نام دیدمان را به کلیت این فضای بصری اطلاق کنیم، می توان پرسید چه دیدمانی، چرا و چگونه در دوره ی ناصری صورت بندی شده و این دیدمان چه کارکردی می توانست در گذشته داشته و یا حتی در ادوار بعدی می تواند داشته باشد؟ چنین موضعی در قبال تاریخ عکاسی ایران، می تواند فصلی آغازین و مطالعه ای بنیادین در این حیطه باشد؛ امری که در تحقیقات انجام شده کم و بیش مورد غفلت قرار گرفته است. تبارشناسی به عنوان یک نظریه-روش تاریخی، راه گشای مناسبی برای این نوشتار خواهد بود. هدف، ارائه ی تحلیلی کیفی از تاریخ عکاسی ایران از بدو ورود دوربین عکاسی به این سرزمین، در دوره ی ناصری است. آنچه که نگارندگان در این مجال موجه می سازند، این مهم است که دیدمان عکاسی در دوره ی ناصری به شکلی سیاسی، البته با توجه به مفهوم سنتی سیاست، صورت بندی شده است. البته در این میان نباید دیدمان سیاسی-اریانتالیستی را هم از نظر دور داشت؛ موردی که می تواند کارکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را به نحوی حتی تا به اکنون حفظ کند.
بازشناسی کاربرد طلق در هنر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
85 - 94
حوزههای تخصصی:
تزیین کاخ ها، بناهای عمومی و خصوصی در دوره ی صفوی رونقی فراوان داشت، چنانچه آرایه های گوناگونِ به کاررفته، شامل انواع مختلفی در طرح و نقش و اجرا است که با وجود پژوهش های بسیار، اطلاعات کاملی درباره ی چگونگیِ همه انواع این تزیینات وجود ندارد. تحقیقات در این زمینه نیز اغلب پیرامون انواع شیوه های رنگی و پرکار است، و شناختِ تزیینات ساده تر به نوعی در سایه و حاشیه قرار گرفته است. در میان همه ی گونه های تزیینات در دوران صفوی، برخی از سطوح به صورت ساده و سفیدرنگ با جلوه ای صدف گونه و درخشان تزیین شده اند. هدفِ این پژوهش شناساییِ نوع ماده ی بکاررفته برای ایجاد چنین جلوه ای در کاخ هشت بهشت و یکی از خانه های تاریخی اصفهان است. شناسایی این شیوه ی تزیینی با اتکا بر مشاهدات میدانی، منابع تاریخی و بکارگیری روش های دستگاهی آزمایشگاهی صورت گرفت چراکه تنها با بسنده کردن به روش های تجربی و بازخوانی منابع کهن نمی توان به بازشناسی کاملِ روش های بکاررفته در گذشته، دست یافت. دستیابی به شناختِ یکی از گونه های آرایه های معماری ایرانی با چنین روش هایی می تواند گامی در جهت رفع ابهامات هنر نقاشی های دیواری در ایران باشد. نتیجه حاکی از استفاده از پولک های برخی کانی های گروه میکا با جلای شیشه ای و صدفی است که درگذشته با عنوان سنگ طلق شناخته می شد و در پژوهش پیش رو با خوانش متون تاریخی، دیگر کاربردهای هنریِ آن در کتابت و کتاب آرایی بررسی خواهندشد.
خوانش بینامتنی آثار فیگوراتیو منصور قندریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
95 - 104
حوزههای تخصصی:
بنا بر تعریف بینامتنیت، هر متن با بازآفرینی معانی گذشته، صورت متحول شده متون پیش از خود است. رولان بارت با طرح بینامتنیت خوانشی و توجه به مخاطب، گستره نوینی را به روی تاویل معنا و خوانش چندباره آثار هنری و ادبی گشود. در این نوشتار سه اثر از مجموعه آثار فیگوراتیو منصور قندریز، به روش توصیفی- تحلیلی، توسط نویسنده و جامعه آماری منتخب وی، مورد خوانش بینامتنی قرار گرفته است. هدف اصلی در این پژوهش، اول: امکان کاربرد روش بینامتنی در خوانش آثاری بدون امکانات ارجاعی مختلف (نوشتار، رنگ و...) و دوم: شناخت میزان و چگونگی بهره-برداری از روابط بینامتنی (همچون ارجاع صریح به متن های دیگر) توسط مخاطبینی با جامعه آماری متفاوت است. بنا بر نتیجه الف) با وجود آنکه این آثار، از وجوه شاخص خوانش آثار تجسمی به روش بینامتنی، همچون کلاژ و نوشتار و گاه رنگ و بافت بهره نبرده اند، اما به دلیل وجود فضای سورالیستی حاکم بر تصویر، خوانش های متفاوتی را پذیرا هستند. ب) بسیاری از مخاطبین، با خوانشی ترکیبی، بطور همزمان از انواع شیوه متنی، بینامتنی و بافتاری بهره برده اند ج) تحلیل خوانش ها مشخص نمود که ارتباط نزدیکی میان شناخت و پیش متن های ذهنی هر فرد با خوانش بینامتنی وی وجود دارد.