مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
نور و ظلمت
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی پاره ای از دیدگاه های فلسفی ویژه شیخ شهاب الدین سهروردی - ملقب به شیخ اشراق - اختصاص یافته است. شیخ اشراق که بنیان گذار فلسفة اشراق به شمار می آید، در شماری از مسائل فلسفی با مشهور فیلسوفان و به ویژه فلسفة مشّاء به مخالفت برخاست. در این مقاله - پس از بیان مقدمه ای کوتاه - نگارنده با اشاره به برخی نوآوری های فلسفی و دیدگاه های بدیع شیخ شهاب الدین سهروردی و با استناد و تکیه به آثارعلمی او به بررسی مسائل مهم و تأمل برانگیز فلسفی از دیدگاه او پرداخته است.
نگاهی به زندگی فکری و ادبی صالح بن عبدالقدوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از سال میلاد«صالح بن عبدالقدوس»اطلاعی در دست نیست ،ولی اغلب منابع،سال مرگش را 167ه ق یادکرده اند.وی در دوره ای می زیست که کتب گوناگونی از فارسی،یونانی و ...به عربی ترجمه می شد و بازار بحثها و جدلهای کلامی ،بسیار رایج بود.صالح درآغاز جوانی به مجالس واعظان و متکلمان رفت و آمد داشت.از همین رو،دیر نپایید که افکارش مشوش شدو کتاب «الشکوک»را به رشته تالیف در آورد.سرانجام،متهم به زندقه گشت و به همین جرم در بغداد کشته شد.این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی زندگی فکری و ادبی صالح،بررسی کند که بی شک،وی تحت تاثیر فرهنگهای بیگانه بوده است ،ولی نه به آن اندازه ای که بتوان وی را زندیق (کافر و ملحد)لقب داد.صالح ،شاعری حکیم و متکلم بود و همه اشعارش مشتمل بر مثل و اندرز و آداب است و در جمله اشعارش،بیتی که بر کفر و زندقه دلالت کند،یافت نمی شود.
قاعده مشرقیه «نور و ظلمت» و نظریه اشراقی «معاد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«قاعده مشرقیه» مورد اعتقاد حکمای فارس و مبنای حکمت نوری ایشان که سهروردی در صدد احیاء آن است، عبارت است از اصل نور و ظلمت؛ جایگاه این قاعده در حکمت اشراق به عنوان حکمتی بحثی ـ ذوقی و فلسفه ای نور ـ محور و با توجه به اینکه نور در این حکمت رمز «آگاهی» و «خودآگاهی» است، موجب شده است «علم» مدار حکمت اشراق قرار گیرد و دغدغه حکیم اشراقی نیز چیزی جز تحقق «علم اشراقی» نیست. این پژوهش با روش تحلیل محتوا و تأویل به تفسیر و رمزگشایی متون اشراقی می پردازد و این نتایج حاصل می شود که:1-در این نظام حکمی معرفت چون اصلی است که سایر مباحث از آن نشأت می گیرد و به آن منتهی می شود .2- لذت نیز در این نظام امری جدای از معرفت نیست.3- معاد اشراقی نیز همچون ادراک و لذت بر اساس اصل مشرقی «نور و ظلمت» تحلیل می شود؛ لذا درجات نفوس پس از رهایی از صیصیه ظلمانی بر اساس میزان بهره مندی از انوار معرفت و یا درجه وابستگی و علاقه به ظلمات برزخ تعیین و تبیین می شود.
نظام صدور از منظر سهروردی و ملاحظاتی در باب آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله ی آفرینش به ویژه چگونگی پیدایش موجودات فراوان از علت واحد و بسیط، یکی از مسائل مهم و همیشگی فیلسوفان اسلامی است. فیلسوفان مشائی اسلامی در چارچوب مبانی فلسفی خویش و با اعتقاد به منشأ اثر بودن تعقل(علم فعلی) و ترکیب هر یک از عقول از وجود و ماهیت(و در نتیجه، تعقلات دو/سه گانه ی آن ها) به تفسیر و تبیین ماجرای آفرینش و پیدایش کثرت از وحدت می پرداختند. اما شیخ اشراق با عدول از فلسفه ی مشائی در حوزه مفاهیم و مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی، طرح نو در انداخت و با اصطلاحات اشراق، مشاهده، فقر و غنا به تشریح نظام صدور پرداخت. او با اعتماد به نفس مثال زدنی، انوار طولیه را بی شمار دانست و فلک نخست را به جنبه ی فقر و استظلام نور اول نسبت داد و فلک ثوابت(فلک دوم) را محصولِ مشترک ترکیب اشعه ی انوار طولیه به ویژه اشعه ی ضعیف با جهات فقر آن ها دانست و مثلِ افلاطونی را به ترکیب عجیب اشعه ی انوار طولیه با جهات استغنا و قهر آن ها و مناسبات شگفت انگیز میان خود اشعه نسبت داد و بقیه ی موجودات یعنی افلاک هفت گانه، موجودات عالم مثال، انوار مدبره، غاسقات و هیئآت آن ها را به جنبه های اسرارآمیز ارباب انواع مبتنی کرد. تشریح مطالب فوق و طرح مناقشاتی در باب آن ها، وظیفه ای است که این مقاله به عهده گرفته است.
تقابل نور و ظلمت در مضامین نقوش سفال های دوره سلجوقی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفال ها در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران، همواره هنری جاودان و ماندگار بوده اند و در هر دوره باورها و افکار حاکم بر جوامع را در نقوش خود انعکاس داده اند. در این میان سفال های دوره سلجوقی بسیار حائز اهمیت هستند. نقوش این سفال ها اغلب در فضایی اسطوره ای حماسی ترسیم شده اند. برخی از این نقوش حاوی مضامینی هستند با بن مایه تقابل نور و ظلمت، که اصل بنیادین حکمت ایران باستان است. در این مقاله، که به روش کیفی است، به بررسی تأثیر این بن مایه کهن ایرانی بر نقوش سفال های دوره سلجوقی اشاره می شود. در نتیجه پژوهش مشخص می شود که تداوم بنیان های حکمت ایران باستان که در آن نور، قطب خیر و مثبت و ظلمت، قطب شر و منفی است، در سفال های دوره سلجوقی به خصوص در نقوشی که تحت تأثیر شاهنامه فردوسی ترسیم شده اند، دیده می شود. سفال ها دارای نقوشی هستند که یا به طور مستقیم نمادهای نور و ظلمت یا خیر و شر در آن ها ترسیم شده و یا محتوا و درون مایه نقوش نشان از تقابل این دو قطب دارد. مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی عهده دار بررسی تداوم این بن مایه کهن ایران باستان بر نقوش سفال سلجوقی است.
بررسی آراء افضل الدین کاشانی درباره «نور و ظلمت» و مقایسه آن با دیدگاه مغانی شیخ اشراق سهروردی و عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
اصل دیالکتیک نور و ظلمت یکی از ممیّزه های حکمت مغانی است که به سبب استمرار معنویت ایرانی به دوره اسلامی نیز انتقال یافته است. دو اصل مینوی سْپِنْتَه مَینیو و اَنْگْرَه مینیو در تعالیم زُروانی، در نزد برخی از عرفای اسلامی همچون منصور حلاج و عین القضات همدانی، با نام های احمد (صلعم) و ابلیس مطرح شده و به ترتیب، اصل هدایت و ضلالت به شمار رفته اند. به یُمن فلسفه اشراق سهروردی، راز و رمز حقیقت توحیدی اصل دیالکتیک نور و ظلمت از پرده استتار بیرون می آید و به مدد برهان هایی که وی در نظام نوری خود برای صدور کثرت از واحد و صدور شرّ از خیرِ مطلق بیان می کند، راز و رمز گفته های عرفای وحده الشهودی بر ما روشن می شود. یکی از حکما و فلاسفه مشرقی که در باب ابلیس و وجودِ توأمان نور و ظلمت، در آثار خود دیدگاه خاصی را مطرح کرده، افضل الدین کاشانی، حکیم و فیلسوف قرن ششم و هفتم هجری است. وی در رساله جاوِدان نامه سه فصل را به ابلیس و ماهیت آن اختصاص داده است که با دقت در عبارات او می توان طنین دیدگاه مغانی را شنید؛ به ویژه آنکه فلسفه آگاهی محور او همچون حکمت اشراق بر پایه دیالکتیک نور و ظلمت بنا شده و وی از ادراک و آگاهی با رمز «روشنایی» و «پیدایی» سخن می گوید و از ناآگاهی و بی خبری با رمز «تیرگی» و «پنهانی». در این مقاله، به مدد حکمت اشراق سهروردی، آراء باباافضل در باب ظلمت و تیرگی و مظهر آن ابلیس، بررسی و با شواهدی از تعالیم زروانی در متون باستانی و نیز آراء عین القضات همدانی به تبیین دیدگاه او پرداخته شده است.
نگاهی به شخصیت، آراء و آثار علامه قطب الدین شیرازی
مقاله از یک مقدمه به عنوان: نگاهی به زندگانی قطب الدین شیرازی و پنج بخش به عنوان های ذیل تشکیل شده است:
بخش یکم: گوش جان سپردن به سخنان خود علامه قطب الدین؛
بخش دوم: روابط خواجکه طوسی و قطب الدین شیرازی؛
بخش سوم: منش ها و ویژگی های شخصیتی قطب الدین؛
بخش چهارم: اشعار و آثار و تألیف های قطب الدین؛
بخش پنجم:گزیده هایی از کتاب درکه التاج قطب الدین شیرازی.
حجاب جان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حجاب در اصطلاح صوفیه به معنی هر چیزی است که انسان را از حق و حقیقت دور می دارد . صوفیه با تأثر از حدیث نبوی که بین خدا و انسان حجاب های زیادی از نور و ظلمت قرار دارد ؛ حجاب ها را در دو دسته نور و ظلمت می گنجانند و می گویند از آنجا که انسان ترکیبی از ظلمت جسم و نور روح است پس حجاب هایی چون شهوات و صفت های ناپاک حجاب ظلمت جسم اند و کشف و شهود و حیرت و ... می توانند حجاب نور روح باشند. زمانی که سالک با بیداری نفس لوامه، به آگاهی می رسد، ابتدا از خودی خود و نفس خود شکایت می کند و همین مقدمه ی حجاب های نوریه است. حجاب مراتبی دارد چون مُهر و ختم دل، رین ، صدأ ، غشا و غین که اصلی ترین منبع شناخت آنها قرآن است و تفسیرها و تأویل هایی که عرفا از آن آیات دارند. سالک باید ابتدا با غلبه بر نفس اماره حجاب های مال و جاه و تقلید و معصیت را از میان ببرد تا آماده هدایت گردد . سپس با آشنایی با عالم روح و انشراح قلبش به دقایقی خواهد رسید که اگر در بند آنها بماند، باز هم در حجاب خواهد بود و نتیجه این که با شناخت حجاب ها انسان به شناخت خود نزدیک تر می گردد به ویژه حجاب های نور که ارزش خلیفه اللهی انسان را تأیید می کنند و آنچه در نهایت در دست است این است که همواره بین انسان و خدا حجاب ها باقی است .