مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
میزانسن
حوزههای تخصصی:
جهان بصری از طریق تصویر شکل می گیرد و به اشکال مختلف نشان داده می شود. شاهنامه به سینما نزدیک تر است تا سایر هنرها؛ شاهنامه و سینما تفکیک ناپذیرند، ابیات شاهنامه به شما امکان می دهد تا در تصویر غوطه بخورید و پس از غوطه ورشدن در تصاویر به تجسم سینمایی بپردازید در چنین حالتی است که همه چیز شکل پذیر و بصری می شود، هر بیت مثل یک نما شما را به بیت دیگر هدایت می کند، در ابیات سیر و سفر می کنید و همچنانکه در لابلای آنها حرکت می کنید با شگفتی و حیرت به تصاویر و جنبش حرکات سینمایی می رسید. شعر شاهنامه اگرچه از واژگان ویژه ای ساخته و پرداخته شده است اما با زبان بصری فضایی سینمایی می سازد، تصویر سازی می کند و جزئیات تصویری را شرح می دهد. گفته شده است که سینما هنر تصویری است، واژگان شاهنامه همه تصویراند و فردوسی با مهارت، تعادلی بین واژه وتصویر ایجاد می کند. واژگان قدرت القایی تصاویر را تشدید می کنند و در نتیجه صورتی پدید می آید که اغلب به بیانی درخشان و سینمایی می انجامد.
فلسفه فیلم از دیدگاه ژان فرانسوا لیوتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژان فرانسوا لیوتار چهار مقاله با موضوع سینما و مطالعات فیلم طی سال های 1973 تا 1995 نگاشته است که سپهر اندیشه او در این زمینه را تشکیل می دهند. این مقاله ها عبارت اند از: «ناسینما» (1973)؛ «ناخودآگاه در مقام میزانسن» (1977)؛ «دو دگردیسی امر اغواگر در سینما» (1979)؛ «ایده یک فیلم سلطه گر» (1995). گرچه دیدگاه فلسفی لیوتار در مقالات فوق منعکس است، لیکن ما در این پژوهش نظریه او را عطف به نظریه مونتاژ آیزنشتاین، توسعه می دهیم. این شیوه در کتاب هیولای هستی: سفری با هایدگر در راه سینمای ترس آگاهانه نیز به کار گرفته شده تا آرای هایدگر در تدوین نظریه ای سینمایی مبنی بر تجلی جلوه های ترس آگاهی، به مثابه رویداد حقیقت، تبیین شود.
شناخت رابطه میزانسن و تدوین در روایت فیلم داستانی
منبع:
رادیو تلویزیون سال پنجم زمستان ۱۳۸۸ شماره ۲۵
9 - 32
حوزههای تخصصی:
در سینمای کلاسیک داستانی، تنها از تعامل منطقی و متناسب بین عناصر میزانسن و تدوین است که روایت فیلمیک مؤثری حاصل می شود. هر دو عنصر همزمان و در نسبتی با هم در نمایاندن کنش فیلمنامه فعالند اما گاه کنش در قالب ظرفیت های روایتی میزانسن و گاه ظرفیت های روایتی تدوین مؤثرتر جلوه می کند. این عناصر نه در مقابل هم، که در کنار هم و بلکه در تطابق با هم هستند. در صورتی که رابطه بین این دو عنصر منطقی باشد، ظرفیت های بیانی یکدیگر را تقویت نموده و در غیر این صورت به تضعیف یکدیگر منجر می شوند. دریافت کارگردان از کنش فیلمنامه، ویژگی های سبکی او و ژانر فیلم، در طراحی کارگردان نسبت به اجرا کردن نوع خاصی از رابطه بین میزانسن و تدوین در فیلم، اثرگذار است. بر اساس نظریه های حاکم بر سینمای داستانی کلاسیک، نمی توان عناصر میزانسن و تدوین را به صورت ماهوی یکی دانست زیرا میزانسن اساساً به تمامی آن چیزی که درون قاب دیده می شود اشاره دارد و تدوین با رابطه بین نماها شناخته می شود. هر یک از دو مفهوم میزانسن و تدوین دارای ظرفیت های بیانی منحصر به خود هستند. اما این را هم باید پذیرفت که حیات هر یک از این دو، در گرو وجود دیگری است. تنها در صورت وجود داشتن تعاملی منطقی و سازنده بین میزانسن و تدوین، می توان به روایت مؤثرتری در فیلم داستانی دست یافت.
مطالعه کاربرد استیجینگ در انیمیشن
ساختار هنری و تکنیکی و ویژگی های ملموس فیلم، در بیننده پاسخ هایی را برمی انگیزد. کارگردان با توجه به روایت، موقعیت های دراماتیک و ملاحظات تصویری، صحنه را تصویر می کند. جریان روایت درون صحنه، با توجه به استانداردهای دراماتیک و تصویری و نحوه قرارگیری دوربین توسط کارگردان خلق می شود. چیدمان عناصر مختلف با نظم خاص، در یک نما، اطلاعات زیادی از زمان و مکان و نحوه زندگی شخصیتها، شرایط روحی آنها و غیره به مخاطب می دهد. این نحوه چیدمان فضای را خلق می کند که استیج کردن قلمداد می شود. در استیجینگ فن های گوناگونی را می توان به کار گرفت که در دید و در نهایت دیدگاه مخاطب تأثیرگذار باشد. مسئله اصلی پژوهش بررسی میزان تأثیر و کارکرد فضاسازی با تأکید بر تکنیک استیجینگ است. روش پژوهش کیفی و با رویکردی توصیفی تحلیلی می باشد. بر این اساس مسئله اصلی پژوهش حاضر، واکاوی نحوه استفاده مناسب از صحنه و فضایی است که می تواند برای طراحی در نظر گرفته شود تا به فرایند استیج کردن کمک می نماید. این پژوهش پس از ارائه مبانی نظری تحقیق تلاش خواهد کرد برای آشکارسازی بحث انیمیشن «وال-ای» را مورد بررسی قرار دهد.
راهکارهای آموزشی طرح واره در فرایند معماری بر اساس نظریه میزانسن (مطالعه موردی: مقدمات طراحی معماری 2 پردیس دانشگاهی شمس گنبد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
17 - 28
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی چگونگی آموزش طرح واره 1 در کارگاه معماری پرداخته است. ایده و طرح واره می تواند مبنای طراحی باشد و اهمیت آن در ارائه راه حل های نوآورانه توسط معمار قابل توجه است. این تحقیق با روش پیشنهادی خود، به دنبال ارتقای کیفیت آموزش طراحی معماری بوده است. ازاین رو طرح واره در دو سطح کلان و خُرد طبقه بندی شده و پس از مشخص شدن نیازهای آموزشی و مهارتی لازم برای هرکدام از سطوح طرح واره، راهکارهای آموزشی بر اساس نظریه میزانسن پیشنهادشده است. برای سنجش مطلوبیت راهکارهای آموزشی پیشنهادی از نمونه موردی در دو ترم متوالی استفاده شد. این تحقیق به صورت کیفی انجام شده و داده ها به روش تحلیلی و توصیفی موردبررسی و مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان دهنده آن است که روش طراحی پیشنهادی در توانمندسازی دانشجویان جهت خلق ایده، بیان و ارائه طرح واره های ذهنی در سطح کلان و خُرد مؤثر بوده است.
تحلیل جلوه های بینافرهنگی در ترجمه های نمایشی دو دهه اخیر ایران (مطالعه موردی نمایشنامه های رقص مادیان ها و بر اساس دوشس ملفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش می کوشد با تکیه بر آراء پاتریس پاوی[i] در موضوع تئاتر میان فرهنگی و روش های میان رشته ای مرتبط، تغییرات فرهنگی ترجمه های نمایشی را از فرهنگ مبدأ تا مقصد جست وجو کند. به منظور مطالعه ی این تغییرات، نمایشنامه هایی که در ادبیّات مرسوم نمایشنامه نویسی به «بازخوانی» شهرت دارند و یا اقتباس از نمایشنامه های خارجی به حساب می آیند، از بهترین نمونه های مطالعاتی هستند که نظریه ی درام بینافرهنگی، آن ها را نیز ترجمه ی نمایشی می خواند. پس از توضیح پایه های نظری بحث از آراء پاوی و نظریّات مؤثّر بر نوشته های او، نمونه کاوی توصیفی_تحلیلی، به شیوه های کتابخانه ای، موارد مطالعاتی تحلیل می شوند. امید می رود پژوهش بتواند نشان دهد که تغییرات فرهنگی بر بستر میزانسن و تداخل موقعیّت های بیانی در تلاقی فرهنگ ها، سطوحی از انضمامی سازی را شامل می شوند. هرچند در نهایت این اقتباس ها، توجّه کافی به فرهنگ مقصد نداشته اند. به این منظور، و با درنظر گرفتن اعتبار هنری نمایشنامه نویس ها و همچنین با شرط تغییر نیافتن رسانه در مسیر ترجمه ی نمایشی، تحلیل موردی در دو نمایشنامه رخ می دهد: رقص مادیان ها بازخوانی محمد چرمشیر از نمایشنامه ی یرما اثر فدریکو گارسیا لورکا[ii] و براساس دوشس ملفی بازخوانی نغمه ثمینی و محمد رضایی راد از نمایشنامه ی دوشس ملفی اثر جان وبستر[iii].
دلالت معنایی میزانسن در سینمای هنری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به دلالت معنایی میزانسن در سینمای هنری ایران و بررسی این دلالت معنایی در جنبه هایی همچون صحنه، نورپردازی، حرکت دوربین وچیدمان بازیگر می پردازد تا به شناخت هر چه بیش تر جنبه های معنایی تکنیک در این نوع سینما و تجزیه و تحلیل بهتر سینمای هنری ایران یاری برساند. در آغاز، مسئله پژوهش بیان می شود و بر این نکته تأکید می گردد که میزانسن، که از عناصر اصلی ایجاد معنا در فیلم است، چندان مورد توجه منتقدان ایرانی نبوده است. پس از طرح کلیاتی درباره میزانسن و اهمیت مساله، بر لزوم پژوهش هایی تاکید می شود که پیش درآمدی بر نظریه سازی در سینمای ایران خواهند بود. در همین بخش آغازین، اصطلاحات کلیدی این پژوهش نیز تعریف می شوند. بخش بعد به پیشینه میزانسن می پردازد و علاوه بر ارائه چند تعریف از اصطلاح «میزانسن» از دیدگاه نظریه پردازان پرآوازه، چهارچوب ادبیات تحقیق با توصیف و توضیح جنبه های مختلف میزانسن مشخص می شود. در پایان بخش آغازین، رابطه دلالت معنایی و تصویر تبیین خواهد شد. در بدنه اصلی مقاله، دلالت معنایی میزانسن از چهار جنبه صحنه پردازی، نورپردازی، حرکت دوربین و چیدمان بازیگر در فیلم هایی از عباس کیارستمی، سهراب شهیدثالث و ابراهیم گلستان بررسی می شود. در نتیجه گیری پایانی، یافته های مقاله جمع بندی شده، محدودیت های تحقیق بیان گردیده، و برای پژوهش های بعدی پیشنهادهایی ارائه می شود.
مطالعه تطبیقی و چگونگی فرایند تبدیل میزانسن نمایش رادیویی باینورال به سورند با رویکرد فنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمایش رادیویی رسانه ای است که از دیرباز شکل سنتی آن مورد توجه عموم بوده، اما کمتر توانسته خود را با سیستم های فنی مدرن همگام کند. یکی از راه هایی که از طریق آن می توان نمایش رادیویی را با سیستم های مدرن همگام کرد تولید نمایش رادیویی در فضای سه بُعدی است. صدای سه بُعدی از منظر فنی انواع گوناگونی دارد؛ رایج ترین تکنیک آن در دنیا تکنیک باینورال است؛ درحالی که تنها تکنیک رایج در ایران تکنیک شبه سه بُعدی سورَند است. هدف از این مطالعه استفاده از محتوای نمایش رادیویی باینورال برای سیستم سورند است تا بدین ترتیب نمایشی را که از نظر زیبایی شناختی برای سیستم سه بُعدی طراحی شده در یک سیستم شبه سه بُعدی پخش کرد؛ گفتنی است، با توجه به محدودیت های فنی این سیستم نسبت به باینورال، باید میزانسن آن به میزانسن سورند تبدیل شود. این مطالعه پژوهشی نظری است و با روش استنتاجی؛ بدین طریق که نخست ویژگی های سیستم باینورال و سورند مطرح و سپس، با مطالعه یک نمونه، شیوه های تبدیل آن بررسی می شود. از مهم ترین دستاوردهای این بررسی این است که، برای تبدیل میزانسن باینورال به سورند، باید از ارائه مکان دقیق ابژه های شنیداری صرف نظر کرد و آن را پیرامون مخاطب با مکانی تقریبی برد و نقش ارتفاع را در آن نادیده گرفت.
کیفیتِ تاثیرپذیری روبرت لپاژ به عنوان کارگردان از مخاطب/تماشاگر در شکل دهی میزانسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«روبرت لپاژ» به عنوان یکی از کارگردان های بنامِ معاصر در تئاتر جهان برای تبیین و شکل دادنِ میزانسن هایش، تعامل با مخاطب/تماشاگر را به منظورِ دریافت و دانستنِ انتظارها و پیشنهادهای آن ها برگزیده است. متدلوژی اصلی او برای دریافت و دسترسی به خواست ها و نیازهای مخاطب/تماشاگر، نیازمندِ مسیر و راه های ارتباطی با آن هاست. لپاژ مستقیم و غیرمستقیم/آگاهانه و ناآگاهانه با مخاطب/تماشاگر در قبل و بعد از اجرا برای دریافتِ نظرهای ایشان ارتباط برقرار می کند. این مقاله، معطوف بر «مکانیسمِ» دریافتِ انتظارها و پیشنهادهای مخاطبان/تماشاگران در قبل و بعد از اجراهای صحنه ای «روبرت لپاژ» مبتنی بر 9 مسیر و راه مستقیم و غیرمستقیم/آگاهانه و ناآگاهانه در تعامل با مخاطب/تماشاگر است. سوال اصلی این پژوهش عبارت است از: چرا و به چه منظور و با چه مکانیسم و از چه راه هایی مخاطب/تماشاگر در شکل گیری میزانسن، مورد توجه «روبرت لپاژ» قرار می گیرد؟
پژوهش پیش رو مبتنی بر روش شناختی، کاربردی و توصیفی است. منطبق بر مشاهده ها (سا مانه ی آثار لپاژ) و نیز ویدئوهای موجود از اجراهای لپاژ (یوتیوپ و چند کانال تلگرامی) و همچنین استفاده از منابع کتابخانه ای، مکانیسمِ تعامل با مخاطب/تماشاگر توسط لپاژ و گروهش به منظور دریافتِ نظرها و انتظارهای مخاطب/تماشاگر مورد بررسی قرار گرفته اند.
تولید استعاره های تصویری و مفهومی براساس میزانسن های نمایش با تمرکز بر نمایشنامه هشتمین سفر سندباد نوشته بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ هنر، مطالعه درباره ی استعاره یکی از بحث های مهم رشته های گوناگون هنری بوده است. از جمله رویکردهای جدید به استعاره، نظریه «استعاره های مفهومی» جورج لیکاف و مارک جانسون است که منشأ بسیاری از استعاره ها را جسم انسان و جنبه های مادی آن می داند. امروزه در هنر تئاتر میزانسن نه تنها چیدمان و حرکت بازیگران روی صحنه، که شامل همراهی عناصر میزانسن مانند ترکیب بندی، تصویرسازی و حرکت با تمام عوامل اجرایی مانند دکور و لباس و موسیقی و نورپردازی است. از آنجا که در تئاتر جنبه های تصویری نمود فراوان دارند، مقاله ی حاضر می کوشد تا نشان دهد که استعاره های تصویری روی صحنه، چگونه به وسیله ی میزانسن و ترکیب صحنه تولید می شوند. رویکرد تحلیلیِ پژوهش حاضر به میزانسن و رابطه ی آن با استعاره های تصویری، براساس نظریه استعاره های مفهومی بنا شده است. به منظورِ بررسی مسئله ی مطرح شده، این رویکرد روی نمایشنامه ی هشتمین سفر سندباد اثر بهرام بیضایی اجرا شده تا درستی آن آزموده شود. براساس نتایج این پژوهش، می توان استعاره های تصویری را با استفاده از میزانسن و عناصر آن، و نیز عوامل دیداری و شنیداری نمایش مانند دکور و لباس و نورپردازی، روی صحنه خلق کرد و استعاره های درون متن نمایشی را به شکل استعاره های مفهومی و تصویری در اجرا به نمایش گذاشت.
بررسی میزانسن و هدایت بازیگر در تئاتر مستند معاصر به شیوه ورباتیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۹۳)
7 - 16
حوزههای تخصصی:
توان نوعی مبارزه اجتماعی برای بازتولید، شکل دادن و یادآوری تاریخ دانست. تئاتر مستند یکی از شاخه های تئاتر مدرن است که به عنوان کاتالیزور برای تغییرات اجتماعی و سیاسی عمل می کند و به موضوعاتی از قبیل دولت، قدرت، رفتار و آداب ورسوم و افکار عمومی می پردازد و برای شکل گیری شیوه اجرایی به اسناد و مدارک از جمله گزارش ها، پرونده ها، جداول آماری و مصاحبه ها تکیه می کند و در تلاش است تا مخاطب که یکی از ارکان مهم تئاتر است را به طور عینی و ملموس شریک اجرا کند. این مقاله با هدف شناخت شیوه های نوین در تحولات اجرایی تئاتر مستند، بنا بر ضرورت بررسی میزانسن و هدایت بازیگر در تئاتر به شیوه ورباتیم پرداخته است. ورباتیم با شیوه اجرایی جدید و منطبق با تکنولوژی روز در پی مطرح کردن و به چالش کشیدن مسائل و مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه حاضر است. این مطالعه با طرح این پرسش اصلی که آیا اساساً ساختار میزانسن و هدایت بازیگر در تئاتر مستند به شیوه ورباتیم از تعریف مشخصی پیروی می کند، به تشریح تئاتر مستند و تحلیل شکل های اجرایی متفاوت ورباتیم پرداخته است. با توجه به این که ورباتیم شکلی از تئاتر است که بنیاد آن بر اساس ضبط کردن و مصاحبه به دست می آید، میزانسن و هدایت بازیگر در این شیوه به گونه ای صورت می گیرد که اجرای شخصیت ها بر روی صحنه نمایانگر شخصیت های واقعی است و بنابراین بازیگران موظف به رعایت لحن و شیوه بیانی فرد واقعی هستند. این پژوهش توصیفی، تحلیلی است و دستاورد آن نشان می دهد که ساختار ورباتیم متشکل از سه گانه تکنولوژی، متن و بازیگر است. در ارتباط میان این سه گانه می توان به اهمیت و جایگاه بسیار مهم میزانسن در روند خلق اجرای ورباتیم پی برد. به طوری که اجرای بازیگران در قالب این ساختار مستند، واقعی و قابل باور است.
پیش ساختارهای فلسفی منازعه مونتاژ و میزانسن و رهیافت های پارادایم کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
122 - 91
حوزههای تخصصی:
نظریه «مونتاژ» در سینما، برساخته شکل گرایی و نظریه «میزانسن» برخاسته از نگره مؤلف و دیدگاه واقع گرایی است. به نظر می رسد که پیش ساختارهای فلسفی دو نظریه که یکی بر اصالت کل و ساختارگرایی استوار است و دیگری بر اصالت جزء و پدیدارشناسی، از ریشه ای عمیق در یک منازعه تاریخی- فلسفیِ دوران کلاسیک برخوردارند. در دیدگاه مونتاژ، سینما به واسطه «تدوینِ» اجزا، به یک کلیت معنادار می رسد و در دیدگاه میزانسن، «نما» یعنی جزء، خود، هم افاده معنا می کند و هم واقعیت را پدیدارشناسی می کند. ردپایِ این تعارض در نظریه های معاصر در مقولات نشانه شناسی، معناشناسی و زبان شناسی گم شده است. این تحقیق بر آن است که امکان تقریب نظریه میزانسن و مونتاژ با پژوهش دقیق در آرای طرفین منازعه در لابلای اعترافات ناخودآگاه- با وجود حفظ پارادایم فلسفه سنتی و کلاسیک- امکان پذیر و هموار است. این تحقیق بر مبنای پژوهش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی- توصیفی انجام شده است.