فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
115 - 124
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق پی بردن به رابطه میان برخی از متغیرهای بنیادین در آموزش هنر نظیر ویژگیهای شخصیت، خلاقیت و خودشکوفایی با در نظر گرفتن تفاوت های جنسیتی در میان دانشجویان هنر بوده است. دانشجویان رشته طراحی صنعتی هر چهار سال تحصیلی از میان دانشجویان دانشگاه هنر بصورت غیر تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در تحقیق عبارنتد از: ابزار سنجش خلاقیت آزمون تفکر خلاق تورنس (TTCT)؛ آزمون پنج عاملی ویژگیهای شخصیت (NEO-FFI)؛ ابزار خودشکوفایی استعداد (MAP) میباشند. جهت تحلیل همبستگی در SPSS از ابزار پیرسون استفاده شد. تحقیق حاضر در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چه رابطهای میان ویژگیهای شخصیتی و خلاقیت با خودشکوفایی در دانشجویان رشته طراحی صنعتی وجود دارد و همچنین چه تفاوتی میان دانشجویان پسر و دختر وجود دارد. یافته های تحقیق نشان میدهد که میان دانشجویان پسر و دختر تفاوتهای اندکی وجود دارد بدینصورت که تنها تفاوت میان دانشجویان پسر و دختر بین ویژگیهای شخصیت با خلاقیت در عامل روان آزردهخویی است. همچنین تنها تفاوت میان دو گروه بین شاخص خلاقیت و خودشکوفایی در وظیفه شناسی است. در نهایت، میان خلاقیت با خودشکوفایی میان دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود ندارد.
تأثیرات مکتب منهایم بر دو سونات پیانویی K. 309 و K.311 اثر موتزارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو سونات پیانویی موتزارت K. 309 و K. 311 متعلق به دوران اقامت وی در منهایم هستند. در مکاتبات میان موتزارت و خانواده اش، به تأثیرپذیری سونات K. 309 از سبک منهایم اشاره شده و تأثیر این سبک بر K.311 نیز در منابع ثانویه مورد تأیید موتزارت شناسان از جمله رابرت لوین و جان ایروینگ قرار گرفته است. در مقاله ی حاضر سعی شده تا این تأثیرات از چند منظر متفاوت بررسی شود؛ از جمله: کنتراست های دینامیکی و خلق فضاهای ارکسترال، شناخت و تحلیل فیگورهای متداول مکتب منهایم که در این دو اثر به کار رفته اند (فیگورهای منهایم راکت، اونیسون، فیگور آه، ترمولو در فواصل اکتاو یا ششم و هفتم)، فرم و ساختار و اهمیت ویرتئوزیته. روش تحقیق مروری-کاربردی بر پایه جمع آوری مستندات تاریخی و استناد به آرای متخصصین در منابع ثانویه است. در ادامه به بررسی و تحلیل متن ویرایش نشده ی دو اثر و مقایسه ی آنها با آثار آهنگسازان مهم مکتب منهایم پرداخته شده (نظیر یوهان شتامیتز و کریستین کانابیش که موتزات در طول اقامت در منهایم با وی در ارتباط مستقیم بوده است) و مثال هایی از سمفونی های این آهنگسازان و هم چنین مثال هایی از خود آهنگساز در آثار همین دوران یا پس از آن برای درک بهتر مطالب اضافه شده است.
مطالعه تطبیقی نگاره های کتاب سعادت و کتاب البُلهان ابومعشر بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
15 - 29
حوزههای تخصصی:
کتاب مطالع السعاده یا سعادتنسخه ای بسیار نفیس است که در دوران سلاطین ترک عثمانی نوشته و تصویرسازی شده است. این اثر به سفارش سلطان مراد سوم تهیه شده است. این کتاب شامل توضیحات و توصیفاتی از دوازده علایم صورفلکی به همراه مینیاتورها و نقاشی های بسیار عالی است. کتاب البلهان ابومعشر بلخی را می توان از سرچشمه های اصلی کتاب سعادت دانست. کتاب البلهان را برخی به کتاب عجایب ترجمه کرده اند، اما در واقع نوعی کتاب فالنامه و شامل بخش هایی همچون فال انبیا، فال مقبول و اختلاج است. در این کتاب برای کنترل تأثیر طلسم ها و مکان های سحرانگیز به انواع دیوها، اجنه، فرشتگان، پیامبران و جداول طلسمات پرداخته شده است. تصاویر کتاب سعادت در بسیاری از نگاره ها قابل تطبیق و مقایسه با کتاب البلهان ابومعشر بلخی است. هدف این مقاله، بررسی میزان تأثیرپذیری نگاره های کتاب سعادت از تصویرسازی کتاب البلهان است که با روش توصیفی- تطبیقی انجام شده است. نگاره های کتاب سعادت به لحاظ قدرت تصویرگری، طراحی، کادربندی، خلوص رنگ، رنگ پردازی و دقت در جزییات بسیار قوی تر از نمونه الگوی خود است، هر چند نگارگر در ترکیب بندی ها سعی کرده است تا به تصاویر کتاب البلهان نزدیک و وفادار بماند. واژگان کلیدی
بررسی آموزش پدال در نوازندگی پیانو همراه با مروری بر وضعیت آموزشی آکادمیک در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منابع زیادی در حوزه ی آموزش پیانوی کلاسیک غربی و بطور کلی نوازندگی پیانو در ایران، ترجمه و تالیف شده است. این در حالی است که مقوله ی کاربرد پدال های پیانو تا حد زیادی مورد غفلت واقع شده است. در این راستا، این مقاله ابتدا وضعیت آموزش آکادمیک پدال گیری در ایران را بررسی کرده، سپس با بررسی راهکارهای پداگوگیک در غرب، درصدد بهبود دانش آموزشی در زمینه ی کاربرد پدال دمپر در ایران است. بسیاری از هنرجویان به دلیل کمبود توانایی در تحلیل کاربرد پدال دمپر، به ناچار به علائم پدال گیری در آثار مراجعه می کنند. در حالی که کاربرد هنری پدال، به شناخت عمیق از سبک آثار در کنار تقویت مهارت های شنیداری در امر نوازندگی پیانو، بستگی دارد. با تجمیع مهارت های نظری و عملی در آموزش پدال، امکان تفسیر های نو برای نوازندگان پیانو به وجود می آید. این پژوهش از روش تحقیق کیفی استفاده خواهد کرد. در این شیوه از روش مشاهده مشارکتی برای جمع آوری اطلاعات استفاده خواهد شد. همچنین داده ها از طریق منابع کتابخانه ای و اینترنتی، مصاحبه با اساتید و هنرجویان دانشگاه هنر تهران، درس گفتارها و مسترکلاس های بین المللی دانشکده های موسیقی، گردآوری شده است. این تحقیق می تواند توسط هنرآموزانی که به دلیل ضعف تجربه ی آموزش، نیاز به راهنمایی هایی برای آموزش پدال دمپر دارند، مورد استفاده قرار گیرد.
پرتره هایی ماندگار از عکاس گمنام قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
117 - 130
حوزههای تخصصی:
میرزا سیدعلی خان مستوفی ملقب به اعتماد حضور فرزند میرزا سیدعلی اکبر مستوفی، یکی از عکاسان پرکار، اما گمنامِ دوره قاجار است. علی رغم به جای ماندن عکس های نسبتاً زیادی از وی در آلبوم خانه کاخ گلستان، مجموعه اسناد تصویری کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و بر روی طاقچه های بسیاری از منازل قدیمی ایرانی، کمتر نام و نشانی از وی در منابع مختلف تاریخ عکاسی ایران یافت می شود. موضوع اغلب عکس های میرزا سیدعلی، رجال دولتی، صاحبان القاب و مناصب هستند که در آتلیه شخصی عکاس با سبک و سیاقی خاص به عنوان سندی برای دربار قاجار عکاسی شده اند. بسیاری از این عکس ها به قلم نقاشان چیره دست آن دوران نقاشی و به ص ورت چاپ سنگی در روزنامه های «ش رف» و «ش رافت» چاپ و منتشر شده اند. پرتره نگاری های بسیار به جای مانده از وی و ناشناخته ماندن این عکاس دلیلی بر بررسی و مطالعه آثار اوست. این پژوهش با استناد به منابع کتابخانه ای و تص ویری، به روش اسنادی- توصیفی انجام گردیده است و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و مشاهده ای بوده است. سعی بر این بوده است که با توجه به منابع بسیار محدود اطلاعاتی مکتوب از وی و کاوش در تصاویر به جای مانده، کلیت آثار، ویژگی ها و راه و روش عکاسانه اش با درنظرگرفتن جنبه کاربردی آثارش که اکثراً پرتره نگاری هستند، با دقت بررسی شود.
تحلیل تأثیر مبانی روان شناسی در تصویرسازی کتاب های آموزشی کودکان (گروه سنی الف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
151 - 162
حوزههای تخصصی:
دنیای گسترده تصویر در همه دوران تاریخ از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر دنیای دیروز، دنیای ادبیات شفاهی بود، روزگار تصاویر و سواد بصری برای کودکان فقط شامل بخش کوچکی از دنیای تصویری کنونی می شد. هدف این مقاله، تحلیل تأثیر مبانی روان شناسی بر تصویرسازی کتاب های آموزشی کودکان گروه سنی الف و بررسی اهمیت به مبانی روان شناسی در نقاشی و تکنیک های مختلف آن در فرایند تصویرسازی کتاب های کودکان است. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و اسنادی بوده و روش تحقیق این پژوهش تحلیلی است. یافته های تحقیق بدین قرار است که روان شناسی به عنوان محتوای غالب تصویرگری، این گروه سنی را تحت تأثیر خود قرار داده است و تصاویر، بیش از کلمات توجه کودک را جلب می کنند. این تحقیقات همچنین نشان داده اند کودکان تصاویر را مانند کلمات می خوانند و برای خودشان مفهوم می آفرینند. تصویرگری واسطی میان نقاشی، ارتباط تصویری و ادبیات است. گونه های تکنیک (فن) به کار گرفته شده توسط یک تصویرگر، به مواد اولیه به کار گرفته شده در طراحی و رنگ آمیزی تصویرها باز می گردد؛ اما روش به کارگیری آنها از شناسه های مهم هر اثر به شمار می رود.
نسخه الحشایش کاخ گلستان (منوچهرخان) اوج تصویرسازی علمی در تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
65 - 74
حوزههای تخصصی:
نقش مؤثّر دیوسکوریدس ( حکیم یونانی )، مؤلّف کتاب الحشایش در تاریخ علم گیاه شناسی و جانورشناسی اسلامی زمینه ساز ترجمه های متعدّد از کتاب او در جهان اسلام و در ادامه آن استنساخ های متعدّد از این کتاب در گذر زمان شده است. در بیشتر این نسخه ها، نگاره هایی مرتبط، متن علمی را همراهی می کنند. هنرمندان تصویرساز در اعصار مختلف ضمن تعهّد به متن و نگاره های پیش از خود تا حدودی سلیقه زیبایی شناسی دوره خود را نمایندگی کرده اند. توجّه انسان عهد صفوی به مفردات دارویی و پزشکی قدیم و همچنین پیشرفت در حوزه کتاب آرایی و تصویرسازی منجر به فراهم آمدن نسخه شاهانه الحشایش کاخ گلستان( منوچهرخان ) شده است. نسخه کاخ گلستان به عنوان نفیس ترین و آخرین نسخه از ترجمه عربی الحشایش (البته تا زمان نگارش این مقاله) جایگاه منحصربه فردی در تاریخ تصویرسازی علمی جهان اسلام دارد. و محمّدباقر حافظ، به دستور منوچهرخان بیگلربیگی ( والی مشهد )، طیّ شش ماه از روی یک نسخه قدیمی بازنویسی و تصاویر آن به وسیله ملک حسین اصفهانی بازنگاری گردیده و سرانجام در عصر روز جمعه سوم ماه مبارک رمضان سال 1038 به پایان رسیده است. نگارنده از طریق مطالعه تطبیقی نسخه ها در کنار توصیف و تحلیل تاریخی تصاویر به نتایج تحقیق دست یافته است.
بررسی تطبیقی نگاره هایی از کهن ترین شاهنامه ی جهان با شاهنامه های مکتب شیراز اینجو (725 -758ه.ق)"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
63 - 74
حوزههای تخصصی:
یکی از کهن ترین شاهنامه های مصور ایران، که برای بسیاری از پژوهشگران ناشناخته است، شاهنامه ی « کاما» یا «دستور» است که به نظر می رسد متعلق به اوایل قرن هفتم ه.ق باشد. این نسخه ی مصور دارای جنبه های ساختاریِ بسیار اصیلی است که تاکنون بدان و تأثیرات زیبایی شناختی آن بر سایر نُسخ ادوار بعد پرداخته نشده است. هدف اصلی این جستار تحلیل هندسه ی مبنایی و بررسی تأثیرات زیبایی شناختی این شاهنامه بر شاهنامه های مکتب شیراز اینجوست. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که شاهنامه ی مذکور به لحاظ عناصر تصویری و هندسه ی مبنایی چه تأثیراتی بر نگاره های اصیل مکتب اینجو گذارد؟ روش این تحقیق توصیفی و تحلیلی- تطبیقی، مبتنی بر اولین مرحله از رویکرد اروین پانوفسکی، که توصیفی پیشا شمایل نگارانه است، با تکیه بر منابع کتابخانه ای و اینترنت می باشد. تحقیقات این پژوهش اشکار می سازد نگارگر شاهنامه ی کاما از نسبت رادیکال 2 که نسبتی است متعلق به دوران کهن -پیش از نسبت طلایی که مصریان باستان به کار می بردند_ حدّاکثر بهره برداری را نموده است. این نسبت در شاهنامه های اینجو تداوم می یابد. نتایج حاصل از تطبیق نگاره های دو مکتب سلجوقی و اینجو آشکار می سازد که به جز هندسه ی مبنایی، بسیاری از عناصر تصویری شاهنامه های اینجو نظیر رنگ های ناب، فضاسازیِ کتیبه وار و فشردگی عناصر بصری در کادر افقی و طراحی پویا، از نگاره های شاهنامه ی کاما، تأثیرات بسیاری پذیرفته است.
جستاری بر سازماندهی فواصل و رویکرد دُدِکافنیک در موسیقی دمیتری شستاکویچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار تلاش بر آن است تا سازماندهی فاصله ای و انسجام در موسیقی دمیتری شستاکویچ مورد بحث قرار گیرد. بدین منظور، این پژوهش با روش تحقیق تحلیلی ابتدا به بررسی موتیف های شاخص همچون DSCH و SASCHA (ساشا) می پردازد؛ چرا که این موتیف ها نماینده کیفیت صدادهی در آثار آهنگساز هستند. در تحقیقات پیشین به نحوه ی پیدایش DSCH و نیز کاربرد مستقیم آن بگونه ای شایسته پرداخته شده است؛ اما تمرکز این مقاله، بر استفاده غیرمستقیم یا تلویحی این موتیف ها، از جمله تاثیر آن بر آلتراسیون مدها و نوع فواصل مورد استفاده در سری است. در واقع بررسی استفاده غیرمستقیم از این موتیف، نشان دهنده ی کیفیت صدادهی خاص در آثار مختلف آهنگساز است. علاوه بر استفاده مستقیم از موتیف "ساشا"، می توان فواصل مورد تاکید و شاخص در آن و حضور سلول 5-3 را (بعنوان زیرمجموعه آن) در آثار متاخر شستاکویچ مشاهده کرد. پس از بررسی آثار شستاکویچ می توان نتیجه گرفت، سازماندهی فواصل چه تاثیری در ایجاد انسجام در قطعات دارند. در واقع، او با آوردن عناصر آتونال و دُدِکافنیک در موسیقی تنال خود، نه تنها موجب از هم گسیختگی زبان موسیقایی خود نمی شود، بلکه با سازماندهی فاصله ای، زبانی شخصی و یکپارچه را در موسیقی خود ایجاد می کند.
بررسی ارتباط تاریخی صنایع دستی و طراحی صنعتی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
121 - 129
حوزههای تخصصی:
حدود یک و نیم قرن از عزم رسمی برای نوسازی صنایع دستی ایران و حدود نیم قرن از تشکیل رسمی رشته ای با نام طراحی صنعتی در دانشگاه های ایران می گذرد و هنوز پژوهشی که به طور مستقیم به ارتباط صوری یا ساختاری این دو گستره فراگیر بپردازد، انجام نگرفته است. در این میان طراحی صنعتی در اغلب منابع معتبر پدیده ای است که با تفسیر و تغییر در متن طراحی سنتی شکل می گیرد و مرزهای خود را همواره در گسست و پیوست با صنایع دستی بازتعریف می کند. با عنایت به این واقعیت، هدف این پژوهش مقدماتی بررسی چند و چون پیوند تاریخی طراحی صنعتی با صنایع دستی در ایران است و برای این منظور با تکیه بر روش توصیفی، تحلیلی و استقرایی در پی پاسخگویی به این پرسش بنیادی است که طراحی صنعتی و صنایع دستیِ ایران در کدام نقطه تاریخی با هم ارتباط پیدا می کنند؟ یافته های این پژوهش حاکی از آن است که در کشور نیمه صنعتی ما، به رغم قرائت های مختلفی دال بر تعامل، تداوم و تمایز دو حوزه یاد شده، جز در فضای دانشگاهی، تقریبا ارتباط خاصی بین آن ها شکل نگرفته و در این بین طراحی صنعتی متن گشوده و در حال تکوین و تقریری است که هنوز رابطه خود را با صنایع سنتی به وضوح تعریف نکرده است.
فضاهای دیجیتال و سنت خلق محیط های انگاره گرایانه در صحنه پردازی تئاتر معاصر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «محیط انگاره گرایانه» به فضایی اشاره می کند که دارای ظاهر گول زننده است و می تواند در مخاطب، تصوری غیرواقعی از آنچه واقعاً وجود دارد، ایجاد کند. این سنت از یونان باستان تاکنون استمرار داشته و به شکل های مختلفی ساخته شده است. صحنه پردازی تئاتر معاصر غرب به مدد تکنولوژی های نوین ، فضاهای دیجیتالی ای را ایجاد کرده که به آنها « دکور نرم» می گویند. این فضا ها قادر به خلق محیط های انگاره گرایانه اند و به همراه « دکور های سخت»، اِمکان های اجرایی جدیدی برای کارگردانی و بازیگری به وجود آورده اند. هدف اصلی مقاله حاضر، تبیین نقش فضاهای دیجیتال در کمک به خلق محیط های انگاره گرایانه در صحنه پردازی تئاتر معاصر غرب و نیز اِمکان های اجرایی جدیدی است که در حوزه ی بازیگری و کارگردانی به دست آمده است. در این مسیر، تکیه بر آثاری از جورف اسووبودا، پاول سرمون و مارسل روکا است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بوده و با استناد به منابع کتابخانه ای و تصاویر انجام شده است. نقش تصویر متحرک، فناوری تلماتیک و بدن بازیگر، به عنوان ارکان اساسی خلق محیط های انگاره گرایانه، مطرح است. نتایج پژوهش نشان می دهد، تکنولوژی های دیجیتال نه تنها باعث تعامل و اشتراک گذاری فضای داخل و خارج از صحنه برای بازیگری و کارگردانی شده اند، بلکه نوید پدید آمدن مدیوم جدیدی را می دهند که شاید بتواند هر آنچه را تئاتر کم دارد و همه ی آنچه را سینما نمی تواند به دست آورد، محقق کند.
پدیدار شناسی تصویر هنری در نقاشی معاصر( شناخت نقاشی معاصر بر مبنای نظریه تصویر شعری گاستون باشلار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
29 - 36
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به مطالعه پدیدارشناسی تصویر هنری در نقاشی معاصر بر اساس نظریه تصویر شعری گاستون باشلار می پردازد. هدف آن تبیین پدیدارشناسی تصویر هنری معاصر در آفرینش، وجود و تعالی آن است و مبتنی بر سه محور می باشد؛ نخست به آفرینش تصویر هنری، به عنوان ترکیبی از عینیت و ذاتیت، می پردازد. سپس تصویر هنری را کوششی برای هستی شناسی مستقیم می پندارد، سپس به بررسی وجود آن به عنوان کوششی برای پدیدارشناسی روح می پردازد. نتایج بحث چنین است: 1. پیدایش تصویر هنری حاصل تبادل وظائف بین ماده و اندیشه (عینیت و ذاتیت) است؛ یعنی پدیدارگرایی و تصویر هنری معاصر، هم ذات پنداری بین تعبیر و معنا است. 2. تصویر هنری معاصر، اتفاق لحظه ای و اوج آگاهی و کوشش در جهت هستی شناسی مستقیم است؛ مستقل از قانون علیت؛ ارتباط بین تصویر هنری جدید و صورت مثالی ناخودآگاه آن، علّی نیست؛ نه جای گزین ساده ای برای واقعیت عینی است و نه نماد آن؛ تصویر هنری تبیین می کند، زیرا بدون تاریخ است؛ اما نمادگرایی تأکید می کند، زیرا مملو از تاریخ است. 3. نقاشی معاصر بیش تر بر پدیدارگرایی روح تمرکز می کند تا برپدیدارگرایی عقل؛ زیرا ناخودآگاه، منشأ آگاهی و مقدم بر آگاهی و نیز دارای ماهیتی پدیدارشناختی است؛ یعنی ماده اثر هنری در آن واحد همان علت مادی و صوری است.
بازشناسی رقم نقاش در نسخ چاپ سنگی دوره قاجار مطالعه تطبیقی نسخه چاپ سنگی نوش آفرین گوهرتاج محفوظ در کتابخانه آستان قدس رضوی و آثار میرزا نصراله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
31 - 42
حوزههای تخصصی:
در نسخ مصور چاپ سنگی- اگر نسخه افتادگی نداشته باشد- نام و رقم کاتب در صفحه اول یا آخر آمده است. این در حالی است که در بسیاری از این نسخ، نام هنرمند تصاویر ذکر نشده است. نمونه ای از این مورد، نسخه ای از داستان عامیانه فارسی است به نام نوش آفرین گوهرتاج که با تاریخ کتابت 1308 ﻫ.ق. در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری می شود و یازده تصویر ماهرانه اما بی رقم دارد. در این پژوهش با هدف بازشناسی رقم هنرمند، تصاویر نسخه مذکور با آثار میرزا نصراله، هنرمند چاپ سنگی قاجار، مقایسه شده است. این بازشناسی، نه براساس وجود رقم نقاش، بلکه از طریق مطالعات تطبیقی و سبک شناسانه انجام شده است. در این روش، به ویژگی ها و الگوهای مشترک موجود در آثار و به طور کلی شیوه کار هنرمند توجه شده است. با درنظرگرفتن این الگوهای مشترک، آثار بی رقم به وی نسبت داده می شود. گردآوری مطالب در این پژوهش به صورت اسنادی و کتابخانه ای و در بخش تطبیق آثار، تکیه بر برداشت نگارندگان بوده است. نتایج نشان می دهد در طراحی از عناصر مختلف و نیز شخصیت سازی، شباهت بسیاری میان شیوه میرزا نصراله و تصاویر نسخه مذکور وجود دارد. هم زمانی تاریخ چاپ اثر با سال های فعالیت نصراله این احتمال را قریب به یقین می نماید که تصاویر این نسخه را نیز وی خلق کرده است.
منطق مکالمه در فیلم خشت و آینه (1343)، اثر ابراهیم گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از اعلام سیاست های مبتنی بر گسترش مناسبات سرمایه داری و سرکوب سیاسی مخالفان، همگام با آغاز مدرنیزاسیون پهلوی دوم و هم زمان با آغاز برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی در دهه های 1330 و 1340 خورشیدی، برخی از سینماگران ایرانی فرم و مضامین متفاوت با جریان فیلم سازی تجاری را تجربه کردند. دلایل گوناگونی برای این تحول می توان برشمرد؛ از جمله شرایط اجتماعی، ارتباط سینماگران با محافل ادبی، و تحولِ ادبیات داستانی در ایران و اقتباس از آثار ادبی مدرن. فیلم خشت و آینه (1344)، اثر ابراهیم گلستان، از جمله فیلم هایی است که از نظر درون مایه و فرم متفاوت و بدیع است. شیوه روایت فیلم خشتو آینه کاملاً به آنچه میخائیل باختین، یکی از مهم ترین نظریه پردازان ادبیات در سده بیستم میلادی، با عنوان «نظریه منطق مکالمه ای» مطرح کرده، مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر بررسیِ پیوستگی تحولات سینمای هنری و جامعه ایران با مدرنیزاسیون دهه 1340 خورشیدی به روش توصیفی- تحلیلی است و همچنین مقایسه فیلم خشت و آینهبا دیدگاه باختین و منطق مکالمه ای او. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که فیلم خشت و آینه، به منزله یکی از مهم ترین آثار سینمای ایران، از شیوه های روایی مدرن و منطق مکالمه ای باختین بهره برده است.
مطالعه فلزکاری سلجوقی با تکیه بر رویکرد ویکتوریا دی. الکساندر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
81 - 93
حوزههای تخصصی:
ویکتوریا دی. الکساندر، جامعه شناس معاصر، در نقد و تکمیل دو رویکرد بازتاب و شکل دهی که به تأثیر و تأثر جامعه و هنر می پردازد، «الماس فرهنگی تعدیل شده» خود را ارائه می کند و به نقش کلیدی توزیع کنندگان جامعه هنری تأکید می ورزد. یکی از هنرهای شاخص ایرانی فلزکاری است که در دوره سلجوقی فراز و رفعت بی نظیری در تاریخ هنری ایران رقم می زند. نوآوری، پیوند و تکامل از خصوصیات هنر این دوره است که جا دارد در جهت دریافت سیر تحول و تکاملی جامعه و هنر ایران بررسی شود. این پژوهش، به شیوه تاریخی توصیفی و تحلیلی، در بخش تولید، نظام صنفی جامعه و جایگاه فلزکاران به وجه شکل دهی جوامع هنری رهنمون می شود. مصرف کنندگان و مخاطبان نیز طبقه متوسط جامعه، سلاطین و درباریان معرفی شده اند که بر پایه نوع تقاضا بر جامعه هنری سلجوقی نفوذ کرده اند. در ادامه و براساس نقش مهم توزیع کنندگان و حامیان هنری، چگونگی شکل گیری و ارتباط این جوامع و سبک سلجوقی بررسی و به دلیل نداشتن منابع کافی، جامعه آماری شامل بیست اثر فلزی از دوره سلجوقی و ساسانی انتخاب شد. در ادامه، با ارائه نمودارهایی، فلزات، تکنیک های ساخت و تزیین آثار مقایسه شده و درنهایت، نظام توزیع سلجوقی پاسخ ساختار اسلامی جامعه را یافته است.
مطالعه زبان و بیان در پیکره سفالی طغرل بیک سلجوقی با رویکرد بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
45 - 54
حوزههای تخصصی:
کشف بینامتنیت در قرن بیستم، نگرش نوینی در افق مطالعات علوم انسانی و هنر فراهم آورد. از گرایش های مهم بینامتنی، بینامتنیت خوانشی است که نخستین بار رولان بارت مطرح کرد. مقاله پیش رو، به مطالعه مجسمه سفالین «سلطان طغرل بیک سلجوقی» متعلق به هنر دوره اسلامی ایران با رویکرد بینامتنیت خوانشی پرداخته است. هدف اصلی نوشتار حاضر، آشنایی مخاطبان با یکی از شیوه های مهم نقد ادبی و هنری معاصر، یعنی بینامتنیت خوانشی است که با تطبیق آن بر پیکره های مطالعاتی ایرانی و اسلامی، قابل بهره برداری است. در ابتدا، شناسه تاریخی پیکره حاضر معرفی می شود و سپس، کشف تمامی خوانش های ممکن با رویکرد بینامتنی در مجسمه مذکور کانون توجه قرار می گیرد. در مرحله بعد، با تحقیقی میدانی، نقش متن های مذکور در خوانش مخاطبان اثر نقد و بررسی می شود. بدین منظور، چهل خوانش مختلف که از مصاحبه با دانشجویان رشته های هنر و ادبیات شکل یافته، محور تحلیل این قسمت است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد اول، خوانش بینامتنی به عنوان روش تحقیق، قابلیت نقد و بررسی آثار هنری و تجسمی ایرانی- اسلامی را دارد. دوم، خوانش مخاطبان اثر حاضر، اغلب خوانشی مرکب (متنی، بینامتنی و فرامتنی) بوده است.
مواجهه ی گفتمان هنری و اقتصادی در هنرهای تجسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
57 - 64
حوزههای تخصصی:
گفتمان اقتصادی و هنری با مؤلفه های مشابهی سر و کار دارند، اما اولویت آنها در هر یک متفاوت است. نگاه هنرمند و اقتصاددان به یک چیز متفاوت است، مثل تفاوت نگاه دوشان و یک صنعتکار به چرخ. این تفاوت، اقتصاد هنر را استثنایی می کند، به ویژه در هنرهای تجسمی، که با وجود قیمت بالا، یک اثر هنری به کالای اقتصادی تبدیل نمی شود. هدف این پژوهش، بیان تفاوت ها و شباهت-های سیستم هنر و اقتصاد و پرسش درباره قدرت و نفوذ هر یک بر دیگری است. این یکی از راه های آگاهی یابی از اقتصاد هنر است که با آن زمینه ای فراهم می شود تا ارزش هنری بتواند سهم بیشتری در اقتصاد داشته باشد. در این پژوهش از راه توصیف و تحلیل داده ها و با روش اسنادی تلاش می شود مواجهه ی دو گفتمان در هنرهای تجسمی بررسی شود. تاریخ هنرهای تجسمی با وجود تمایز تجربه زیباشناختی از تجربه خرید یک محصول هنری نشان می-دهد کشف ظرفیت های پنهان کار یک نابغه با گسترش تجربه زیباشناختی، مانند کشف الگوهای فراکتالی آثار پالاک، می-تواند ارزش اقتصادی آن را بالاتر ببرد. این موارد برآمده از قدرت نبوغ در هنرهای تجسمی نشان می دهد بیش از آن چه تصور می شود گفتمان این دو سیستم از هم دور و به هم نزدیک است.
مطالعه و شناخت حجاری ستون های سنگی مساجد قاجاری (مطالعه موردی: مسجد حاج شهبازخان و دولتشاه در کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
95 - 105
حوزههای تخصصی:
مساجد همواره طی دوران اسلامی به گونه ای خاص تجلیگاه ذوق و مهارت خالصانه هنرمندان بوده و همچون بومی بزرگ مجموعه ای از هنرهای رایج هر عصر را به نمایش می گذاشته است. با آغاز سلسله قاجاریه، آرایه کاران این دوره به پیروی از سفارش دهندگان و بانیان اصلی آثار معماری، گرایش آشکاری به بهره گیری از تزیینات سنگی در معماری بناهای این دوره داشته اند. حجاری ستون های سنگی نمونه های پرشماری است که در مساجد قاجاری حاج شهبازخان و دولتشاه در کرمانشاه مشاهده می شود. بررسی، مطالعه و مقایسه هر یک با نمونه های شاخص در شهر شیراز، سنندج و اصفهان در دوره قاجار و زندیه بازشناسی هویت فرهنگی را در پی دارد. بر این اساس، پژوهش حاضر با توجه به خلأ نسبی موجود در این زمینه، بر مبنای بررسی های میدانی و مطالعات کتابخانه ای، سپس با بهره گیری از روش های توصیفی- تحلیلی و مطالعات تطبیقی به چگونگی ارتباط بین تزیینات حجاری ستون های مساجد در دوره قاجار می پردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد، حجاری ستون های مساجد مورد نظر با نمونه های هم دوره در شیراز و اصفهان از نظر سبک و محتوا ارتباط نزدیکی دارد. ریشه اصلی این گونه تزیین در هنر ایران باستان به خصوص ستون سازی دوره هخامنشی است.
هویت بصری شهری در حیطه ی طراحی گرافیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
47 - 56
حوزههای تخصصی:
امروزه شهرها به مثابه ی کالاها یا خدمات، با برخورداری از طرح هویت بصری به اشاعه و متمایزسازی خود پرداخته اند. با در نظر گرفتن این موضوع که طراحی هویت بصری برای شهرها، پدیده ای نوظهور بوده و با توجه به کمبود اطلاعات در این باب، پژوهش حاضر به مطالعه ی هویت بصری شهری در حیطه ی طراحی گرافیک پرداخته است. رسیدن به چیستیِ هویت شهری و چگونگی بررسی و توصیف عناصر و مؤلفه های تشکیل دهنده ی آن و هم چنین دست یابی به عناصر سازنده ی هویت بصری شهری و چگونگی نمایش مصور آن و تفاوت این حوزه با دیگر عرصه های مشابه، از مهم ترین اهداف این پژوهش به شمار می روند. مقاله ی حاضر ﭘﮋوﻫشی کاربردی بوده که با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه ی گردآوری اطلاعات، داده های مستند و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. نتایج حاصل از بررسی مهم ترین طرح های برندسازی شهری نشان داده که با وجود شباهت های بسیار این حوزه با دیگر عرصه های هویت بصری، انجام آزمایش و مطالعات گوناگون در راستای درک هویت پیچیده و تأویل پذیر شهرها، گوناگونی و گستردگی رسانه های موجود و پویایی نشان های شهری، از اصلی ترین موارد تفاوت این حوزه به شمار رفته اند. در نهایت، طبق بررسی های صورت گرفته، این نتیجه حاصل گردید که تارنمای هر شهر می تواند در ساخت تصویر مثبتی از آن مؤثر واقع شود.
عناصر غیر روایتی در فیلم روایتی (بررسی موردی فیلم های آخر بهار و چانکینگ اکسپرس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عناصر غیرروایتی، مجموعه وسیعی از شگردهای فرمی، از عناصر بصری گرفته تا فرم های موسیقایی را دربرمی گیرند. شیوه به کارگیری حرکات دوربین، رنگ، نورپردازی، لباس بازیگران، طراحی صحنه و حتی فضا و مکان های انتخاب شده برای صحنه های مختلف فیلم، می توانند نقش عمده ای در خلق عناصر غیرروایتی ایفا کنند. از طرفی به کارگیری پارامترهای خاص و شگردهای سبکی به صورت سازمان یافته، به خلق گونه ای از روایت منجر می شود که آن را روایت پارامتری می نامند. این پژوهش در ابتدا به مشخص کردن نقش و جایگاه عناصر غیر روایتی در روایت کلی یک فیلم می پردازد و سپس تلاش می کند تا تفاوت های عمده میان عناصر غیر روایتی با پارامترهای مشخص در یک روایت پارامتری را بنمایاند. بنابراین برای رسیدن به این هدف سعی شده تا با استفاده از شیوه موردپژوهی و با مدنظر قرار دادن رویکرد نئو فرمالیسم، جنبه های غیر روایتی و وجوه پارامتری دو مورد از فیلم های دو تن از صاحب سبک ترین سینماگران شرق آسیا، مورد بررسی قرار گیرد. حاصل آن که عناصر غیرروایتی به طورکلی دو نقش عمده را در این آثار بازی می کنند. این عناصر زمانی که فرضاً نظامی از تکرارها را می آفرینند، در خدمت بیان روایت پارامتری فیلم هستند، اما آنجا که به صورتی منحصربه فرد معانی عمیق و تلویحی فیلم را بازمی نمایانند، به صورت عناصر غیرروایتی صرف درمی آیند.