فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۲۱ تا ۳٬۸۴۰ مورد از کل ۳۰٬۰۱۳ مورد.
منبع:
جلوه هنر سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
87 - 98
حوزههای تخصصی:
دیوارنگاره «سوگواری بر پیکر مسیح» به قلم جوتو و نسخه نگاره «زاری بر نعش اسکندر» در شاهنامه بزرگ ایلخانی (دموت)، دو نگاره با موضوع سوگواری است. هر دو اثر در تاریخ هنر به نوآوری هایی برای نمایش بهتر اندوه و ماتم زدگی صحنه شناخته شده اند و جالب اینکه، نوآوری ها در دو اثر بسیار به یکدیگر شبیه است. بر اساس گزارش های تاریخی برجای مانده درباره مراودات تجاری، سیاسی و مذهبی ایران در زمان ایلخانی با دولت شهرهای ایتالیا، این پژوهش در پی امکان آشنایی هنرمندان با دستاوردهای همسایگان خود شکل گرفته است و به جهت تقدم تاریخی دیوارنگاره مسیحی، امکان تأثیرپذیری نگاره ایرانی را دنبال می کند. بدین منظور با نگاهی توصیفی تحلیلی شباهت ها و تفاوت های دو اثر به دقت بررسی و سپس این ویژگی ها با یکدیگر مقایسه شد (تطبیقی با نگاهی کیفی). در کنار همانندی موضوع، ظهور واقع گرایی و حقیقت نگاری، نمود حرکت، بازنمایی پیکره هایی پشت به بیننده، نمایش عواطف و استفاده از حرکات دست برای بیان احساسات از جمله شباهت ها بود. نیز آشکار شد که دو اثر در فضای شکل گیری، ترکیب بندی، ویژگی های رنگ، جایگاه پیکره های اصلی، نمایش شدت سوگ، عناصر نمادین بازنمایی شده و هدف تولید با یکدیگر تفاوت دارند. سپس با نگاهی تاریخی و بر اساس مستندات برجای مانده (گردآوری کتابخانه ای)، جنبه های گوناگون روابط دربار ایلخانی (تبریز) و دولت شهرهای ایتالیا در محورهای سیاسی تجاری، مذهبی و فرهنگی هنری بررسی شد و راه های ممکن تأثیروتأثرها آشکار شد. با آنکه سند مکتوبی در اثبات آشنایی هنرمندان ایرانی با دستاوردهای جوتو به دست نیامد، تعدد شباهت های نوآورانه دو اثر در بازنمایی صحنه سوگواری و اسناد معتبر مراودات دو کشور، تأثیرپذیری را ممکن و مسیر را بر پژوهش های بیشتر دراین باره می گشاید.
بررسی الگوهای استقراری محوطه های پیش از تاریخ منطقه سیلوه پیرانشهر؛ جنوب دریاچه ارومیه بر اساس تحلیل های GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی باستان شناختی منطقه سیلوه تعداد سی و نه محوطه باستانی شناسایی شد. بر اساس گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای مجموعه های سطحی به ویژه داده های سفالی، آثار شناسایی شده متعلق به ادوار مختلف فرهنگی (نوسنگی، مس سنگ، مفرغ، آهن، دوران تاریخی و اسلامی) را شامل می شوند. پروژه پژوهشی منطقه سیلوه با هدف بررسی و شناسایی مکان های استقراری بر اساس تحلیل های GIS ، معرفی آثار تاریخی- فرهنگی، درک جایگاه منطقه در مطالعات باستان شناختی شمال غرب، شناخت عوامل تاثیرگذار بر شکل گیری و تحلیل الگوهای استقراری و در نهایت بررسی ارتباطات فرهنگی و برهم کنش های منطقه ای و فرا منطقه ای این ناحیه با نواحی همجوار انجام گرفت. در نتیجه این بررسی یازده محوطه پیش از تاریخی شناسایی شد. یافته های سفالین نشان دهنده رواج سنت های فرهنگی حسنلو، قفقاز جنوبی، شرق آناتولی و شمال بین النهرین در این بخش از منطقه جنوب دریاچه ارومیه بوده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که تغییرات الگوهای استقراری در ادوار مختلف تاریخی چگونه بوده است؟ در نتیجه این پژوهش، بررسی متغیرهای گوناگون از جمله: ارتفاع از سطح دریا،آب و هوا، راه ها، جهت و میزان شیب، میزان بارش، نزدیکی به رودخانه ها و بسترهای محیطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و مشخص گردید که نقش متغیرهایی مانند دسترسی به منابع آب دائمی و کد ارتفاعی در شکل گیری زیستگاه ها تاثیر بسزایی داشته و همچنین از نظر فرهنگی، نتایج بدست آمده گویای مواد فرهنگی نوسنگی جدید و تاثیرات سنت حسنلو VIII و سنت حسنلو VII در این پهنه فرهنگی دارد. در این پژوهش بر آن هستیم تا به بررسی مواد فرهنگی و تحلیل الگوهای استقراری محوطه های شناسایی شده بپردازیم.
پیشنهادِ روش تهیه پالت رنگی مکان، رویکردی جهت حفاظت منظر شهری تاریخی(HUL)؛ مورد پژوهی: محله جلفا در اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«منظر رنگی» از مهم ترین ارکان هویتی بافت های تاریخی شهرها و یکی از عناصری است که فرهنگ بومی را در کالبد مکان بازتاب می دهد و از همین جهت است که به عنوان مولفه ای از رویکرد «حفاظت از منظر شهری تاریخی» (Historic Urban Landscape :HUL) به طور روزافزون، مورد توجه قرار گرفته است. مساله آن است که استفاده ناآگاهانه از رنگ و بی توجهی به آن در بازآفرینی بافت های تاریخی و توسعه های شهری همجوار با آن بافت ها، گاه منظر شهری را مخدوش کرده و شخصیت این بافت های یگانه را تهدید می نماید. این در حالی است که منظر شهرهای تاریخی، متأثر از نظام های رنگیِ ذاتیِ مصالح بومی و همساز با شرایط اقلیمی شکل گرفته است، اما امروز به سبب استفاده از مصالح ناهمخوان با زمینه طبیعی، مناظر تاریخی شهرها دستخوش آسیب های بصری و ادراکی قرار گرفته اند. با توجه به اهمیت و وسعت این بافت ها و ایجاد ساخت و سازهای ناهمگون با نظام رنگی بومی، این امر که چگونه می توان از ابزارهای امروزی به جای روش های مرسوم دستی و قدیمی جهت ثبت و تحلیل اطلاعات رنگ محیط استفاده کرد؛ به گونه ای که این روش از لحاظ اقتصادی نیز، به صرفه و در عین حال به لحاظ صحت نتایج، قابل اعتماد باشد، پرسش پژوهش حاضر است. بر این اساس، هدف این پژوهش معرفی روشی در راستای تهیه پالت رنگی مکان و تشخیص کدهای رنگی غالب در زمینه شهری است. محله جلفای اصفهان با توجه به ویژگی های برجسته آن، نظیر قرارگیری در ساختار تاریخی شهر اصفهان، بهره مندی از فرهنگ ویژه و وجود الگوهای رنگی منحصربه فرد، به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب گردید. این پژوهش از نوع تحقیقات ترکیبی است و با توجه به ماهیت چند وجهی عنصر رنگ در موضوعات «روانشناسی»، «فرهنگ» و «بوم شناسی بصری»، به لحاظ راهبرد پژوهش از رویکرد سیستمی تبعیت می کند. سیستم رنگ مورد استفاده در پژوهش نیز، سیستم CIELab است. نتایج پژوهش نشان داد این روش قابلیت کاربرد به شکل گسترده برای تحلیل منظر رنگی و تهیه پالت پیشنهادی برای شهرهای تاریخی را در راستای تحقق رویکرد HUL داراست.
تحلیلی بر چگونگی بیان معنا در معماری پست مدرن از دریچه ی زبان شناسی (مقایسه ی تطبیقی کاربرد فنون بلاغی در زبان و معماری پست مدرن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
165 - 180
حوزههای تخصصی:
زبان پست مدرن مستلزم به کارگیری فنون بلاغی گوناگون است. توجه به نقش فن مجاز و به و یژه رابطه ی تعاملی آن با استعاره، در زبان معماری پست مدرن، برای تولید و بیان معنا، در پژوهش های پیشین مدنظر قرار نگرفته است. هدف این پژوهش بررسی نحوه ی شکل گیری و کارکرد فنون بلاغی در تولید و انتقال معنا و نیز رمزگشایی و بازتولید آن در معماری پست مدرن است. به این منظور، برای نخستین بار، شرایط تحقق فنون بلاغی مجاز و استعاره در معماری پست مدرن تعریف شد و رابطه ی تعاملی آن ها در دو محور هم نشینی و جانشینی برای ایجاد دو فن دیگر ایهام و کنایه، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. بنابراین پژوهش حاضر کیفی و با ماهیتی کاربردی است. داده ها از طریق مطالعه ی اسنادی گردآوری و به روش توصیفی - تحلیلی، با تحلیل نشانه شناسانه و شیوه ی تطبیقی -مقایسه ای و مطالعه ی موردی تحلیل شد. براساس یافته های پژوهش، معماری پست مدرن به یاری رابطه ی تعاملی مجاز و استعاره در دو محور هم نشینی و جانشینی با شکل دهی دیگر فنون بلاغی مفاهیمی چون پیچیدگی، تضاد، لذت، کثرت گرایی و تعویق معنا را متجلی می کند و موجب تکثیر و توسعه ی آن ها می شود. همچنین با تلفیق معانی صریح و ضمنیِ نشانه های متون گذشته و «از آن خود سازی» آن ها، ضمن شکل دهی به واقعیات، برخلاف ادعای پست مدرنیستی خود، به ساخت ایدئولوژی مبادرت می ورزد. بنابراین، از طریق درک عملکرد فنون بلاغی و به ویژه رابطه ی تعاملی مجاز و استعاره، امکان رمزگشایی و بازتولید معنای هر معماریِ پیچیده ی بلاغی به کمک تحلیل نشانه شناسانه میسر می شود. همچنین بهره گیری از این فنون، به مثابه ابراز بیان اندیشه در طراحی معماری، غنای معناییِ معماری حاصل را ممکن می کند.
تحلیل ترکیب بندی و فضای بصری نقوش هندسی و کتیبه ها در دو برج مقبره چهل دختران و پیر علمدار دامغان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
40 - 54
حوزههای تخصصی:
آرایه های تزیینی و کاربردی در دو برج مقبره چهل دختران و پیرعلمدار دامغان، بستر مناسبی جهت پژوهش در عرصه هنرهای بصری است و مساله اصلی تحقیق، ارزیابی کیفی فضاسازی و ترکیب بندی عناصرهندسی و ساختار شطرنجی موجود در عناصرنوشتاری در بدنه برج مقبره ها است. هدف از مقاله، درک قابلیت های بصری و نمایش تعادل در کلیت آثار است. سوال تحقیق این است که نقوش هندسی به همراه عناصرنوشتاری برج مقبره های مذکور، به لحاظ ترکیب و فضاسازی (با رویکرد بصری)، از چه کیفیتی برخوردار هستند؟ از این رو، 8 نمونه تصویر گزینش شده و به روش توصیفی-تحلیلی وبه شیوه میدانی و اسنادی مطالعه گردید. نتایج نشان داده که نقوش هندسی به دو دسته ساده (برپایه شبکه مربع و مربع مورب) و پیچیده (برپایه اسلوب هندسه پرگاری) و عناصرنوشتاری نیز به دو دسته کوفی ساده و گره دار تقسیم می شوند که در هردوبنا ازاین تقسیم بندی استفاده گردید، ضمن آنکه استفاده از ترکیب بندی های تکرارشونده و انتقالی درهردوبنا، فرمی موزون به نقوش داده و تنوع نسبت فضای مثبت و منفی در این نقوش، موجب ساختاری منسجم شده است. در عناصرنوشتاری نیز کتیبه ها، در پایه کار از خطوط عمودی، افقی و مورب (در کوفی ساده) و ایجاد اشکال هندسی (در کوفی گره دار) تشکیل شده اند. همچنین ترکیب بندی در این عناصرنوشتاری از هم نشینی حروف و کلمات در کنار نقوش هندسی و گیاهی حاصل شده و استفاده مناسب از فضای منفی در کتیبه کوفی ساده، به خوانش بصری کمک شایانی کرده است. در کتیبه کوفی گره دار نیز توازن میان فضای مثبت ومنفی از طریق نوشته ها و نقوش (هندسی و گیاهی) به خوبی مشهود است.
شمایل نگاری کلامی نقاش در ادبیات فارسی قرن 4تا 10 هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
88 - 105
حوزههای تخصصی:
در ادبیات فارسی بارها از کلمات نقاش و نقاشی استفاده شده و در نمونه هایی نقاش به یک شخصیت تأثیرگذار در روایت ادبی تبدیل شده است. در مقاله حاضر شخصیت پردازی نقاش از منظر ادبیات مورد بررسی قرارگرفته است. هدف این پژوهش مطالعه شمایل نگاری کلامی نقاش به عنوان یک عنصر مهم در حوزه ادبیات فارسی است تا ضمن معرفی شخصیت نقاش؛ نقش، اهمیت و جایگاه وی در روند داستان بررسی شود و مطالعات گسترده تر در این حوزه صورت گیرد. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که شمایل نگاری کلامی نقاش در ادبیات فارسی چگونه است؟. روش تحقیق در پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نقاش و آفرینش خیال انگیز او بارها منبع الهام شعرا بوده و ادبیات فارسی به عمل نقش آفرینی تصویری نقاش و حتی اسم نقاش خاص، پرداخته و گاهی مستقیما در قالب روایت داستانی نقاش را به عنوان یکی از قهرمانان طرح نموده است. در نمونه های مورد بررسی این پژوهش، نام هفت نقاش به عنوان شخصیت های کلیدی روایت ها مطرح شده و نقاش به نوعی واسطه عشق و خدمتگزار پای تخت شاهی بوده و فردی زیرک، فعال و هوشیار است که مهم ترین نقش او در متون روایی معرفی کردن عاشق و معشوق داستان به یکدیگر و در متونی دیگر همراهی خیال و کشف صورت معشوق است.
نقش هوش مصنوعی در فرهنگ نوین تمدن اسلامی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی نقش هوش مصنوعی در دهه گذشته تمدن نوین اسلامی و تأثیراتی که این تکنولوژی بر فرهنگ و جامعه اسلامی داشته است، می پردازیم. هوش مصنوعی را می توان یکی از بزرگترین ابداعات و اختراعات بشر زمینی، به دلایل زیادی همچون کمک به پیشرفت بشریت و نقش داشتن در مسائل امروزی زیادی، معرفی کرد. در همان بدو ورود هوش مصنوعی به عرصه های جهانی و جوامع مختلف، نه تنها تأثیرات آن را در سازمان ها و دستگاه های بزرگ قابل مشاهده بود، بلکه در میان مردم نیز صحبت های زیادی از هوش مصنوعی و کاربردهای آن شنیده می شود، تمام این ها، زمینه ساز ظهور تغییرات زیادی در زمینه- های مختلفی همچون فرهنگ جوامع بشری بود. در این مقاله در پاسخ به این سوال که نقش و جایگاه هوش مصنوعی در فرهنگ نوین تمدن اسلامی کدام است؟ با کاربست روش توصیفی تحلیلی، تلاش گردید تحلیل جامعی از هر کدام از ابزارهای هوش مصنوعی و نحوه کاربست آن ها در جهت رسیدن به فرهنگ نوین تمدن اسلامی ارائه گردد . ایران همواره در گسترش فرهنگ و پیشرفت علم، نقش مهمی در میان کشورهای جهان اسلام داشته و بدین دلیل از تکنولوژی های روز دنیا برای رسیدن به اهداف خود از جمله اهداف اسلامی و فرهنگی خود بهره برده است.
واکاوی گونه- ریخت شناسیک سیر دگردیسی بُن پارهای بافت تاریخی شهرقدیم لار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۷
49 - 72
حوزههای تخصصی:
شهرها، در رهگذر زمان روند تدریجی دگردیسی را تجربه می کنند. زمان-مبنا بودن فرایند دگردیسی، با تغییراتی در ترکیب بندی بافت شهر نمود می یابد. اگر تعریف بنیادین بافت، معیاری بر احصای عناصر برسازنده شهر تلقی شود، ورای مباحث مرتبط با سبک معماری و پیشینه تاریخی، نحوه چینش و شیوه ترکیب بُن پارها (بلوک)، اصلی ترین تأثیر را در تکوین بافت شهری دارد. آنچه در بازخوانی شیوه تکوین و دگردیسی بافت های تاریخی از اهمیت برخوردار است، علاوه بر ویژگی های شکلی، تنوع در ترکیب بُن پارها است. برای تأکید بر رابطه میان عناصر و چگونگی ارتباط آن ها در طول زمان، می توان آن ها را در یک چارچوب گونه- ریخت شناسیک مورد بررسی قرار داد. هدف این پژوهش ارائه مدلی ریخت شناسیک از بُن پارهای شهری به عنوان یکی از عناصر اصلی تکوین بافت تاریخی شهر قدیم لار است. در این راستا پس از استخراج گونه ها با استفاده از الگوریتم پایه تحلیل گروه بندی مبتنی بر روش خوشه بندی k-میانگین، ویژگی های هر گونه شناسایی و سیر تغییرات هر یک، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که بافت تاریخی شهر لار در اصیل ترین تصویر مستند خود از سه گونه بُن پار تشکیل شده است. بررسی ویژگی ها و بارزه های هر گونه به انضمام فرایند گونه شناسیک آن ها می تواند ضمن بازخوانی روند تاریخی-عارضی دگردیسی بُن پارها از منظر تلفیقی فرایند گونه-ریخت شناسیک در بافت تاریخی شهر لار، الگویی برای توسعه و تداوم ریخت شناسی بافت های تاریخی را نیز فراهم آورد.
مطالعۀ تطبیقی نقش گریفین در هنر هخامنشیان و هنر سلجوقیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ شماره ۱۱۶
23 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: گریفین از انواع موجودات ترکیبی در اساطیر کهن است که با بدن شیر، گوش اسب، سر و بال عقاب جلوه می کند. این موجود در طی ادوار تاریخی ایران حضور داشته که نمایانگر اهمیت آن در میان ایرانیان است. با این حال، نقاط مبهمی در چگونگی ارتباطِ گریفینِ دوران پیش از اسلام با گریفینِ دوران اسلامی، وجود دارد. بنابراین در این پژوهش، گریفین به عنوان نقشمایه زینتیِ پرکاربرد در دو دوره تاریخی مهم ایران، هخامنشیان در دوران باستان و سلجوقیان در دوران اسلامی مورد مطالعه قرار گرفته است. هدف پژوهش: هدف از این مقاله مطالعه نحوه تأثیرات، تفاوت ها و شباهت های میان نقش گریفین در هنر هخامنشی و هنر سلجوقی، با رویکرد تطبیقی است. روش پژوهش: درهمین راستا، با بهره مندی از روش توصیفی-تحلیلی، بیست و یک اثرِ منقوش به گریفین در هر دو دوره تاریخی، در جداولی جداگانه مورد بررسی و قیاس قرار داده شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از مطالعه تطبیقی نشان می دهد که با وجود تفاوت ها، این نقوش اغلب از لحاظ ساختاری، حالات بدنی و ویژگی های بصری به یکدیگر شباهت داشته اند. از منظر نمادشناسی اغلب دارای مفاهیم مشترکی چون ماهیت پادشاهی، قدرت و ثروت، نگهبانِ گنجینه؛ و همچنین متأثر از باورهای آیینی، نماد خیر، باطل کننده سحر و جادو و محافظ درخت زندگی اند. هرچند در برخی آثار هخامنشی، گریفین با وجه اهریمنی، در تقابل خیر و شر به نمایش درآمده است. درمجموع شباهت ها و تفاوت ها، گویای اثرپذیری گریفین دوره سلجوقی از نقش مشابه خود در دوره هخامنشی است و عواملی چون سیطره سیاسی، اقتدار سلطنت، اعتقادات مذهبی و فرهنگ عامیانه در شکل گیری و کاربرد آنها نقش داشته است.
تحلیل مدل الماس فرهنگی در معماری بناهای حکومتی دورۀ پهلوی اول با رویکردی انتقادی به جامعه شناسی هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ شماره ۱۱۶
55 - 70
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله : معماری به مثابه اجتماعی ترین هنرها پدیده ای است که معانیِ اجتماعی، فرهنگی، آیینی و سیاسی گوناگون را از طریق محتوا و فرم بصری اش بازنمایی می کند و همزمان بر سازمان دهی ادراکات و رفتار انسان نیز اثرمی گذارد. عرصه معماری همواره جولانگاه حضور قدرت و نظام های سلطه به نیت بازنمایی اقتدار و مشروعیت بخشی به حکومتشان بوده است. این پژوهش به تحلیل انتقادی مدل جامعه شناختی«الماس فرهنگی» در تولید و ساخت معماری ابنیه حکومتی در دوره پهلوی اول می پردازد.
هدف پژوهش : هدف پژوهش در حالت کلی، واکاوی نقش کلیدی معماری در بازنماییِ مفاهیم ایدئولوژیک و بازتولیدِ قدرتِ طبقات مسلط و به صورت موردی چگونگی نظارت و تحت کنترل درآوردن فرایند تولید، توزیع و مصرف هنر (معماری) و اثرگذاری بر جامعه و فرد توسط حاکمیت دوره پهلوی اول و پاسخ به این سؤالات است که اولاً رابطه میان ساخت قدرت و تولید معماری در دوره پهلوی اول چگونه بوده است؟ و ثانیاً برپایه رویکرد انتقادی به جامعه شناسی هنر، پیوند میان عناصر تشکیل دهنده مدل الماس فرهنگی در ساخت ابنیه حکومتی دوره پهلوی اول به چه صورت است؟ روش پژوهش : پژوهش بر حسب هدف، بنیادی و بر اساس ماهیت داده ها، کیفی است. داده ها به صورت مطالعات اسنادی و نیز مطالعات میدانی اعم از مشاهدات متنی شده و مشاهدات ناب جمع آوری شده اند که به روش انتقادی و در قالبی تفسیری -تبیینی تحلیل شده اند و تلاش دارد تا ارتباط و جایگاه آن ها را در مدل الماس فرهنگی و پیوندشان با مدیریت قدرت و سلطه در رژیم پهلوی اول بررسی کند. نتیجه گیری : نتایج پژوهش بیانگرِ این نکته است که رژیم پهلوی اول با کنترل و نظارت بر تولید و توزیع معماری و حمایت از هنری که ایدئولوژی های حاکمیت را بازنمایی کند، از رهگذر گفتمان ملی گرایی و ناسیونالیسم باستان گرا تلاش داشت تا با یکپارچه سازی جامعه، به کنترل خوانش مخاطبان از آثار معماری بپردازد و به میانجی گری معماری، مشروعیت خود را در جامعه نهادینه و قدرت خود را به صورت امری هژمونیک تحکیم، تقویت و بازتولید کند.
تبیین شیوه طراحی نقوش کاشی های ستاره ای شکل کاشان در سده 6تا 8هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
83 - 92
حوزههای تخصصی:
هنر کاشی گری در ایران سابقۀ کهن و اهمیت والایی دارد. توفیق هنرمندان ایرانی در ساخت انواع کاشی های تصویری، تابش چشمگیری به کاشی های ایرانی بخشیده است. کاشی های زرین فام کاشان بخش ممتازی از این گنجینۀ ارزشمند را تشکیل میدهند. ذوق زمانه و مبانی زیبایی شناسی رایج در این آثار که در مجموعه ای از نقش پردازی های گسترده و همراه با بذل توجهی ویژه به جزئیات نمایان گردیده، نشانگر وجود معیارهای خاصی در تصویرگری این کاشی ها است. آنچه در این گفتار مورد بحث است، نشان دادن تدابیر بصری مورد استفاده در طراحی نقوش کاشی های ستاره ای شکل کاشان برطبق نظریۀ گشتالت میباشد. در این راستا اصلی ترین پرسش های این پژوهش بدین قرار است که: مهمترین اصول رایج در تصویرگری کاشی های ستاره ای شکل کاشان چه میباشند؟ و چه ویژگیهای بصری را بر مبنای نظریه گشتالت در این حیطه میتوان مورد توجه قرار داد؟ نتیجۀ این پژوهش که به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای تدوین شده، نشانگر آن است که: هنرمندان برای دستیابی به یک گشتالت خوب، اصولی همچون: مجاورت، منظم بودن، سادگی، بسته بودن و تداوم عناصر بصری را مورد توجه قرار داده اند که این موضوع نشانگر آگاهی هنرمندان و نقش پردازان کاشی های ستاره ای شکل کاشان از ظرفیت های عناصر بصری برای ایجاد ساختاری منسجم و هماهنگ است.
سازگاری حرارتی به عنوان شاخص نهایی سنجش کیفیت سایه اندازی سایبانهای خارجی؛ نمونه مورد مطالعه: ساختمان مسکونی در شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سایبان های خارجی یکی از اجزای بسیار مهم و کاربردی در طراحی معماری پایدار به ویژه در اقلیم های گرم هستند که تاثیر زیادی بر کنترل مصرف منابع انرژی برای کاربردهایی چون بار حرارتی، نور روز و آسایش حرارتی دارند که به نظر می رسد کمتر تحقیقی در مورد تاثیر کیفیت سایه اندازی بر این عملکردها به ویژه بر سازگاری حرارتی انجام شده باشد. برای این منظور، این مقاله با کمک برداشت های میدانی از یک ساختمان مسکونی در شیراز و شبیه سازی و اعتبار سنجی آن و سپس تولید یک سایبان پارامتریک خلاقانه با قابلیت تولید سایه اندازی های متنوع و در نهایت با استفاده از تکنیک نمونه برداری LHS و همچنین استفاده از شبکه عصبی مصنوعی و بهینه سازی چند هدفه با الگوریتم NSGA III توانسته است نمونه های سایبانی بهینه ای را تولید کند که در نهایت بر مبنای میزان سازگاری حرارتی طبقه بندی شده اند. این طبقه بندی نشان می دهد که در سایبان های بهینه با وجود اینکه شاخص های نور روز در محدوده استاندارد هستند و می توانند 53% تا 73% در بار سرمایشی و 8% تا 10% نیز در بار گرمایشی صرفه جویی ایجاد کنند اما مدت زمان تامین آسایش حرارتی توسط آنها بین 4 تا 8 ماه متغیر است که این خود نشان دهنده اهمیت تاثیر کیفیت سایبان ها بر آسایش حرارتی است.
کاربست علوم شناختی درتبیین گرایشات بصری تیپ های شخصیتی در حوزه هنرومعماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایشات و ترجیحات زیبایی وابستگی زیادی به سازوکارادراک بصری مخاطبان دارد.آیتم ارزیابی شخصیت معیار مهمی است که علاوه برریشه های اجتماعی ارتباط مستقیمی باسامانه مغزوادراک پیدا می کند.شخصیت نمودعینی پیچیدگی های فیزیولوژی مغزواعصاب بشمار می رود. ازسویی فاکتورهای هارمونی و تضاد دومعیار مهم تفکیک کننده آثار بصری هستند،که شاخصی بنیادی درغربال انواع آثار بصری است. بسیاری ازمطالعات گذشته دارای مبنای تفسیری وبعضا نتایج متناقض می باشند، درحالیکه با بکارگیری مبانی علوم شناختی می توان به نتایج علمی تری دست یافت. هدف این پژوهش ارتباط یابی میان شخصیت های درونگرا و برونگرا با گرایشات زیبایی شناسی درانطباق با مطالعات علوم شناختی می باشد. این تحقیق از نوع تحلیلی توصیفی و براساس مطالعات علی– مقایسه ای است. متغیرهای شخصیت و تقسیمات زیبایی شناسی از طریق تحلیل محتوای هر یک ازحوزه های علمی مربوطه تثبیت و برمبنای علوم شناختی مورد واکاوی قرارگرفته است. براساس نتایج بدست آمده میان مولفه های شخصیت و نوع آثاربصری همبستگی قابل ملاحظه ای وجود دارد. به نحوی که شخصیتهای درونگرا به مراتب بیش از برونگرایان به آثارهنر و معماری متضاد ، پیچیده و پرتنش توجه نشان می دهند. درحالیکه اکثریت قابل ملاحظه ای ازبرونگرایان تمایل به آثار هارمونیک و هماهنگ دارند.
اثرگذاری طیف های رنگ روی احساسات کاربران فضای مسکونی و تأثیرگذاری ترجیح رنگ در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محیط داخلی تأثیر بالایی بر سلامت، رفاه و آسایش کاربران دارد و از میان متغیرهای آن، رنگ به عنوان ساده ترین متغیر قابل مشاهده است رنگ بر رفتار، تصمیم گیری، سلامت و احساسات مخاطبان به عنوان یکی از شاخص ترین نمودهای فیزیکی فضا با یا بدون درک مستقیم تأثیرگذار است. با توجه به تأثیرگذاری رنگ بر روی احساسات مخاطبان، مشخص نمودن تأثیرگذاری و میزان آن با توجه به ترجیحات متفاوت رنگی تأثیر بالایی در افزایش کیفیت فضا می تواند ایجاد نماید. ویژگی های متفاوت رنگ ها در دسته بندی گرم، سرد و خنثی و تأثیرگذاری بر روی احساسات شش گانه آرامش، هیجان، علاقه، تمرکز، فشار و مشارکت در این پژوهش مورد کنکاش قرار گرفت. برای جمع آوری اطلاعات از 286 پرسشنامه برخط استفاده و از دو روش آزمون و ضریب مسیر برای تحلیل استفاده شد. در بررسی های نهایی به ترتیب طیف رنگ های ذکر شده بالاترین و پایین ترین تأثیر مثبت را بر روی احساسات کاربران داشته اند: آرامش(خنثی-گرم)، هیجان(گرم-سرد)، علاقه(خنثی-سرد)، تمرکز(خنثی-گرم)، فشار(خنثی-گرم) و مشارکت(سرد-گرم). در نتایج به دست آمده مشاهده شد که کاربران نسبت به انتخاب رنگ در بسترهای مختلف، علایق متفاوتی داشته و صرفاً یک طیف رنگ را برای تمامی بسترها انتخاب نمی نمایند. علاوه بر این ارتباطی در ایجاد حس مثبت در احساسات کاربران با طیف رنگ مورد علاقه و ترجیح آن ها مشاهده نشد.
کارکرد نمادین رنگ در فضاسازی انیمیشن های مذهبی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
449 - 467
حوزههای تخصصی:
رنگ ها در تمدن های گوناگون دارای ارزش ها و کارکردهای گوناگونی اعم از روانی، فلسفی، آئینی، مذهبی و غیره هستند. رنگ ها می توانند حامل پیام های گوناگون آشکار یا ضمنی بوده و بر احساس، ارتباطات، تفکر، اندیشه، و رفتارهای شخصی یا گروهی تأثیرگذار باشند. ایران زمین با قدمتی کهن در بافتار سنتی و یا مدرن خود از وجوه و ویژگی های رنگ در همه زمینه های زیستی و داشته های فرهنگی، هنری و مذهبی اش بهره برده است. رنگ ها همواره هویتی آشکار یا پنهان داشته اند که به تناسب اعتقاد ایرانیان مورداستفاده قرار گرفته اند. در قرآن و احادیث و روایات حتی به لحاظ فیزیولوژیک بارها به خواص اثربخش رنگ ها اشاره شده است. سواد رسانه ای و آگاهی مخاطبان به خصوص در سال های اخیر فیلم سازان و تولیدکنندگان هنر صنعت رسانه انیمیشن را به سوی سینمای بصری رهنمون ساخته و رنگ به عنوان عنصری مهم نقش قابل توجه ای دارد. هنر انیمیشن ایران زمین نیز با قدمتی طولانی، متأثر از چنین رویکردی سال ها در تلاش است که از خصایل رنگ ها در تبلور و پرتوافشانی دین و فرهنگ ملی سود جوید. پژوهش حاضر با هدفی کاربردی در صدد آن است تا منزلت و جایگاه این باور ملی درخصوص نقش نمادین رنگ را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. مسئله اصلی پژوهش حاضر واکاوی چگونگی استفاده از رنگ ها در فضاسازی انیمیشن های مذهبی ایرانی با تکیه بر فرهنگ کهن ایرانی اسلامی می باشد. روش تحقیق کیفی با رویکردی تحلیلی، توصیفی بر اساس گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ایی و آرشیوهای صوتی تصویری می باشد. از این رو، فیلم «شاهزاده روم» به صورت انتخاب هدفمند مورد مداقه قرار خواهد گرفت.اهداف پژوهش:واکاوی تأثیر رنگ ها و معانی آن ها در هنر، فرهنگ، متون اسلامی و مخاطب.2. بررسی لزوم استفاده از رنگ ها برای القای یک فضای مذهبی در انیمیشن های ایرانی.سؤالات پژوهش:رنگ ها در مذهب شیعه و فرهنگ ایرانی دارای چه ویژگی هایی هستند؟2. چگونه می توان از رنگ ها در فیلم های انیمیشن استفاده کرد به گونه ای که حامل باورهای فرهنگی و اعتقادات ملی و مذهبی باشند؟
طراحی در بافت روستاهای تاریخی با رویکرد معماری میان افزا (نمونه پژوهشی: طراحی اقامتگاه بوم گردی و گردشگری سپورغان شهرستان ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
۵۲-۳۵
حوزههای تخصصی:
معماری میان افزا به عنوان رویکردی عملی در جهت ایجاد ساختارها و سازمان های جدید برای تأمین فضاهای قابل استفاده در بافت های تاریخی همواره مطرح بوده که برخاسته از گرایش های توسعه شهری است و می تواند به عنوان رویکرد طراحی در بافت های تاریخی روستاها نیز مورد استفاده قرار گیرد. این پژوهش برای یافتن پاسخ به این سؤال که "با توجه به رویکرد معماری میان افزا چگونه می توان در بافت تاریخی و سنتی روستاهای تاریخی مداخله کرد؟" انجام شده؛ با این فرض که به کارگیری مدل می تواند باعث تأثیر عوامل چندوجهی مؤثر در طراحی در بافت روستایی شود و عدم کاربست آن، غفلت از برخی مؤلفه های مؤثر در این طراحی را در بر خواهد داشت. این امر، ضرورت تدوین دستور کار برنامه ریزی طراحی در بافت روستاهای تاریخی برای بهره گیری از زیرساخت ها و ظرفیت های موجود را لازم می نماید. بدین ترتیب، هدف پژوهش حاضر، دست یابی و تدوین مدل دستور کار برنامه ریزی طراحی بر اساس اصول معماری میان افزا در بافت روستاهای تاریخی و کاربست آن در نمونه پژوهشی است. روش تحقیق این پژوهش، از نوع کیفی- کمی است. در این میان، مؤلفه ها و الگوهای زمینه گرایی، شاخصه های فیزیکی و چندوجهی توسعه میان افزا و همچنین رویکردهای طراحی بناهای میان افزا در حوزه معماری در جهت نیل به این هدف، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند و مدل مستخرج از مبانی نظری به جهت آزمون برای طراحی اقامتگاه بوم گردی و گردشگری در روستای سپورغان شهرستان ارومیه، به کار گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهند به کارگیری این مدل طراحی می تواند باعث تأثیر عوامل چندوجهی مؤثر، از جمله الگوهای کالبدی- معماری و الگوهای محیطی- عملکردی در طراحی در بافت روستایی شده که علاوه بر حفظ ارزش های میراث معماری زمینه با طبیعت آن نیز هماهنگ شود.
ارزیابی نقش تحولات عملکردی و کالبدی بر کیفیت روابط فضایی در خانههای دوره قاجار (نمونه پژوهشی: تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناسایی مؤلفههای آموزشی اثربخش تدریس تاریخ معماری اسلامی بر مبنای تجربه حرفهای استادان این حوزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۱
35-50
حوزههای تخصصی:
نهادهای مردمی ایرانی چگونه می توانند شهرسازی را اصلاح کنند؟ بررسی موردی در محله شوش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
47 - 64
حوزههای تخصصی:
شهرسازی رسمی معمولاً مبتنی بر تعریفی از عقلانیت است و نظریات مبین زندگی غیررسمی و فاقد چنان عقلانیتی همچنان در حاشیه شهرسازی رسمی مانده و امکان اثرگذاری تجربه غیررسمی و عملی عاملان بر شهرسازی رسمی در ایران کمتر مورد توجه بوده است. این پژوهش بر آن است تا سازوکار اثرگذاری دانش تجربی فضاهای غیررسمی بر شهرسازی را با استفاده از نظریه ساختاریابی گیدنز نشان دهد. از این رو با بازخوانی برخی نظریات شهرسازی مقاومت جو، بر اساس نظریه گیدنز، توان ساختاریابی اقدامات غیررسمی و ناخودآگاه مردم و نهادهای مردمی را تبیین و نمونه چنین سازوکاری را نشان خواهد داد. این هدف در یک مطالعه موردی در محله شوش تهران دنبال خواهد شد که در آن اقدامات سمن ها (به نمایندگی از نهادهای مردمی) و نهادهای رسمی در طول زمان ارزیابی و مقایسه خواهند شد. برای ارزیابی میزان دقت نهادها در پرداختن به معضلات اساسی از اصول تحلیل عاملی (با اصلاحات لازم برای کاربرد در زمینه مفهومی) استفاده شده است. مطالعه نشان داد که سمن های فرهنگی در شناسایی معضلات اساسی محله و انجام اقدامات متناسب پیشگام نهادهای رسمی و احتمالاً به شکلی مکتوم بر آنها اثرگذار بوده اند. این شیوه یادگیری از دانش عملی و ناخودآگاه، قابل شناسایی در دیگر حوزه های سیاست گذاری یا تعمیم به آنها به نظر می رسد.
تبیین رابطه نورگیری فضا با مزاج زنان خانه دار: مطالعه مقدماتی در اقلیم گرم و خشک کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
197 - 210
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مورد توجه علوم مختلف،کیفیت محیط زندگی است. در این بین به نظر می رسد تعامل دانش معماری با طب سنتی می تواند به این کیفیت کمک کند. یکی از فاکتورهای موثر بر کیفیت فضا، بهره گیری از نور طبیعی است که در طب سنتی ایران تأثیر آن بر سلامتی و درمان افراد از اهمیت خاصی برخوردار است. تاثیرنور روز بر وضعیت سلامت جسمی و حالات روانی انسان در مطالعات متعدد طراحی محیط با رویکرد سلامتی و درمان مورد بررسی قرار گرفته است. با این حال شواهد حاکی از نبود تحقیقات در زمینه ارتباط نورگیری فضا با تفاوت های مزاجی انسان است. به نظر می رسد چگونگی دریافت نور طبیعی در محیط مصنوع یکی از عوامل تاثیرگذار بر مزاج ساکنین بناهاست. از این رو هدف از پژوهش بررسی رابطه نورگیری فضا با مزاج افراد است. در این مقاله که به دلیل محدودیت ها مطالعه ای پایلوت است سعی شده که با روش تحقیق همبستگی به کشف روابط میان مزاج افراد و چگونگی دریافت نور طبیعی فضا پرداخته شود. جهت بررسی فرضیه، پژوهش در واحدهای مسکونی واقع در شهر کرمان برروی144 زن خانه دار انجام شد. در این بررسی، داده ها از طریق پرسشنامه پزشکیِ تعیین مزاج و مشاهده نقشه های واحدهای مسکونی گردآوری گردید. تحلیل داده ها در نرم افزار spss22 با آزمون کای دو صورت گرفت. یافته ها حاکی از این است که 7/70 درصد زنان ساکن در واحد های تیپ A که سطح عنصر نورگذر کوچکتری دارند و از سمت شمال شرق و جنوب غرب نور روز را دریافت می کنند ، دارای مزاج سرد می باشند و 8/76 درصد از زنان ساکن در خانه های تیپ B و 3/77 درصد زنان ساکن در خانه های تیپ C دارای مزاج گرم و معتدل (در گرمی و سردی) می باشند. نتایج حاصل از آزمون کای دو از ارتباط معنی دار بین نورگیری فضا و مزاج افراد، حکایت داشت .شاید بتوان گفت نورگیری فضا با تاثیر گذاری بر مزاج کاربران سلامتی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و معمار در طراحی ساختمان با توجه به میزان و چگونگی قرارگیری عناصر نورگذر، جهت استفاده حداکثر و مطلوب از نور طبیعی، می تواند به تعدیل مزاج و سلامتی کاربران کمک کند.