شهرسازی رسمی معمولاً مبتنی بر تعریفی از عقلانیت است و نظریات مبین زندگی غیررسمی و فاقد چنان عقلانیتی همچنان در حاشیه شهرسازی رسمی مانده و امکان اثرگذاری تجربه غیررسمی و عملی عاملان بر شهرسازی رسمی در ایران کمتر مورد توجه بوده است. این پژوهش بر آن است تا سازوکار اثرگذاری دانش تجربی فضاهای غیررسمی بر شهرسازی را با استفاده از نظریه ساختاریابی گیدنز نشان دهد. از این رو با بازخوانی برخی نظریات شهرسازی مقاومت جو، بر اساس نظریه گیدنز، توان ساختاریابی اقدامات غیررسمی و ناخودآگاه مردم و نهادهای مردمی را تبیین و نمونه چنین سازوکاری را نشان خواهد داد. این هدف در یک مطالعه موردی در محله شوش تهران دنبال خواهد شد که در آن اقدامات سمن ها (به نمایندگی از نهادهای مردمی) و نهادهای رسمی در طول زمان ارزیابی و مقایسه خواهند شد. برای ارزیابی میزان دقت نهادها در پرداختن به معضلات اساسی از اصول تحلیل عاملی (با اصلاحات لازم برای کاربرد در زمینه مفهومی) استفاده شده است. مطالعه نشان داد که سمن های فرهنگی در شناسایی معضلات اساسی محله و انجام اقدامات متناسب پیشگام نهادهای رسمی و احتمالاً به شکلی مکتوم بر آنها اثرگذار بوده اند. این شیوه یادگیری از دانش عملی و ناخودآگاه، قابل شناسایی در دیگر حوزه های سیاست گذاری یا تعمیم به آنها به نظر می رسد.