مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
الگوهای استقراری
حوزه های تخصصی:
شهرستان قروه در جنوب شرق استان کردستان و در حاشیۀ شمال شرق زاگرس مرکزی واقع شده است. این شهرستان بخشی از حوضۀ آبریز قزل اوزن است که به علت شرایط مناسب جغرافیایی استقرارهای باستانی از دوره های پیش از تاریخ تا دورۀ اسلامی در این منطقه شکل گرفته است. در این شهرستان باتوجه به بررسی های صورت گرفته، تاکنون 35 محوطه دورۀ اشکانی شناسایی شده است. هدف از این پژوهش، مطالعۀ الگو های استقراری محوطه های اشکانی، رابطۀ این محوطه ها با محیط جغرافیایی و نوع معیشت است. از آنجایی که در این منطقه از دوره های پیش از تاریخ (مس وسنگ و مفرغ) استقرارهای ثابت و موقت به گونه های مختلف وجود داشته، پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا این استقرارها در دوره های تاریخی هم تداوم داشته است و درصورت وجود این نوع استقرارگاه ها ازلحاظ معیشت به چه صورت بوده است؟ در این مقاله، علاوه بر استفاده از داده های حاصل از بررسی های صورت گرفته، برای تحلیل داده ها از نقشه های تهیه شده از نرم افزار GIS و همچنین از نرم افزار Spss استفاده شده است. در ابتدا براساس مساحت محوطه ها به چهار خوشه تقسیم شده و سپس باتوجه به نقشه های تهیه شده از GIS پنج عامل درنظر گرفته شده است. این عوامل شاملِ میزان ارتفاع از سطح دریا، میزان فاصله از رود، میزان شیب، جهت شیب و کاربری زمین است. درنهایت به کمک نرم افزار Spss به تحلیل خوشه ها و همچنین به ارتباط و هم بستگی آن ها با استفاده از عوامل درنظر گرفته شده، پرداخته شده است. بر این منظور از آزمون های یک بُعدی، رگرسیون، آرپیرسون و آماره شف از آزمون اف نرم افزار Spss استفاده شده است. براساس نتایج به دست آمده از این آزمون ها بین خوشه ها با برخی از عوامل ارتباط معناداری وجود دارد. درمجموع، اکثر محوطه ها در خوشه های یک و دو قرار گرفته اند که کمتر از دو هکتار وسعت دارند. ازلحاظ استقرار، برخی از این محوطه ها به صورت استقرارهای موقت بوده که به چراگردی می پرداختند و تعدادی دیگر به طور دقیق مشخص نیست، ولی احتمالاً استقرارگاه های ثابت بوده اند که به صورت روستاهای کوچک کشاورزی و دامداری بودند؛ اما خوشۀ سه و چهار همگی استقرارگاه های ثابت بودند که به کشاورزی، باغداری و دامپروری می پرداختند. به طور خلاصه می توان دو نوع الگوی استقراری موقت و ثابت را در دورۀ اشکانی در شهرستان قروه مشاهده کرد.
رهیافت باستان شناسی چشم انداز به منظور تبیین الگوی استقراری و فرهنگی حوضه کشف رود(دشت مشهد) از دوره نوسنگی تا مفرغ میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظر فرهنگی پس از مطرح شدن برای اولین بار در سال 1920 در علوم بسیاری بکار رفت و در باستان شناسی، باستان شناسی چشم انداز را پدید آورد. رودخانه کشف رود اصلی ترین شریان حیاتی و منبع آب دشت مشهد محسوب می شود، از این رو حوزه کشف رود بدلیل وجود آثاری از دوره پارینه سنگی قدیم، به عنوان قدیمی ترین حوزه و چشم انداز فرهنگی ایران، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. این منطقه به دلیل قرارگیری در میان سه حوضه فرهنگی جنوب غرب آسیای مرکزی، فلات مرکزی ایران و شمال شرق ایران، دارای موقعیت استراتژیک خاصی از نظر فرهنگی است که اغلب دوره های فرهنگی این منطقه به جز دوره پارینه سنگی، تا دهه اخیر ناشناخته بوده است. به همین جهت مطالعه عوامل موثر در شکل گیری و ظهور استقرارهای پیش ازتاریخ منطقه و همچنین بررسی چشم انداز آن جهت تبیین جدول گاهنگاری و شاخصه های فرهنگی منطقه، ضروری است. با این حال درک مدل پراکنش و عوامل موثر در شکل گیری استقرارهای پیش ازتاریخ حوضه کشف رود(دشت مشهد) همچنین چیستی شاخصه های فرهنگی منطقه و در نهایت تبیین مؤلفه های مشترک با محوطه های هم افق در سرزمین های همجوار اصلی ترین پرسش های پژوهش هستند. بنیان پژوهش حاضر، بررسی چشم انداز فرهنگی و جغرافیایی ادوار پیش ازتاریخ حوضه کشف رود در محدوده دشت مشهد، از دوره نوسنگی تا مفرغ میانی با تاکید بر وابستگی استقرارها به رودخانه کشف رود است که با ایجاد اکوسیستمی بارور و ایجاد بستری حاصلخیز، استقرارهای بشری را در حاشیه خود جذب کرده است. نتایج پژوهش نشان می دهد شرایط زیست محیطی مناسب و ساختار اکولوژیک منطقه جهت ارتباطات درون و برون منطقه ای، سبب شکل گیری و ظهور سیستم های زیستگاهی با هدف استفاده از منابع محیطی، از دوره پارینه سنگی تا به امروز در منطقه شده و دارای مؤلفه های فرهنگی مشترکی با حوزه های جنوب ترکمنستان، شمال شرق ایران و فلات مرکزی ایران می باشد.
تبیین الگوهای استقراری و فرهنگی شمال غرب دریاچه ارومیه در دوره مس و سنگ بر اساس تحلیل های GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شمال غرب دریاچه ارومیه که هفت شهرستانِ سلماس، خوی، چایپاره، چالدران، شوط، پلدشت و ماکو را شامل می شود؛ در کرانه جنوبی رودخانه ارس واقع شده است. این منطقه به سبب شرایط جغرافیایی و مسیر ارتباطی مابین قفقاز جنوبی، شرق آناتولی، فلات مرکزی و جنوب دریاچه ارومیه و همچنین ظرفیت های زیست محیطی مناسب و مطلوب، زمینه ساز حضور جوامع انسانی در ادوار مختلف تاریخی و فرهنگی بوده است. باوجوداینکه از قرن 19 میلادی به بعد حوضه جنوبی دریاچه ارومیه موردتوجه مطالعات باستان شناسی واقع شده، اما بخش شمالی آن که از توانمندی ها و قابلیت های بسزایی برخوردار است، چندان موردمطالعه قرار نگرفته و فقدان پژوهش های علمی و روشمند دوران پیش ازتاریخ به ویژه دوره مس و سنگ در این پهنه فرهنگی بسیار محسوس است. با عنایت به اینکه مجموعه عوامل زیست محیطی نقش مهمی در شکل دهی و توزیع مکانی استقرارهای جوامع بشری در ادوار مختلف فرهنگی دارند، به نظر می رسد برهم کنش های انسان با محیط زیستِ پیرامون در حوضه شمال غرب دریاچه ارومیه یک چشم انداز متمایز را به دنبال داشته است. پژوهش حاضر برای نخستین بار به تبیین الگوهای استقراری و فرهنگی 21 سکونتگاه مس و سنگ در حوضه شمال غرب دریاچه ارومیه که تاریخ نسبی از آغاز هزاره پنجم تا پایان هزاره چهارم ق. م دارند، می پردازد. مهم ترین پرسش اصلی پژوهش این است که عوامل زیست محیطی چه نقش و تأثیری بر شکل گیری، نحوه پراکنش و برهم کنش فرهنگی استقرارگاه های دوره مس و سنگ در شمال غرب حوضه دریاچه ارومیه داشته اند؟ در این خصوص عوامل محیطی مانند: ارتفاع از سطح دریا، آب وهوا، منابع آب، خاک ها، راه ها، جهت و میزان شیب زمین در ارتباط با 21 استقرار مس و سنگ با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) تحلیل شد و نتایج پژوهش نشان داد که اساسی ترین عوامل محیطی در شکل گیری و برهم کنش فرهنگی زیستگاه های دوره مس و سنگ در این حوضه، سه عامل «دسترسی به منابع آب دائمی»، «کد ارتفاعی» و «راه های ارتباطی» است و این سه عامل، وابستگی استقرارها را به منابع آب به صورت خطی، وابستگی به پهنه دشت جهت کشاورزی و وابستگی به معابر مواصلاتی را جهت مبادلات تجاری، نشان می دهد.
بررسی الگوهای استقراری محوطه های پیش از تاریخ منطقه سیلوه پیرانشهر؛ جنوب دریاچه ارومیه بر اساس تحلیل های GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی باستان شناختی منطقه سیلوه تعداد سی و نه محوطه باستانی شناسایی شد. بر اساس گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای مجموعه های سطحی به ویژه داده های سفالی، آثار شناسایی شده متعلق به ادوار مختلف فرهنگی (نوسنگی، مس سنگ، مفرغ، آهن، دوران تاریخی و اسلامی) را شامل می شوند. پروژه پژوهشی منطقه سیلوه با هدف بررسی و شناسایی مکان های استقراری بر اساس تحلیل های GIS ، معرفی آثار تاریخی- فرهنگی، درک جایگاه منطقه در مطالعات باستان شناختی شمال غرب، شناخت عوامل تاثیرگذار بر شکل گیری و تحلیل الگوهای استقراری و در نهایت بررسی ارتباطات فرهنگی و برهم کنش های منطقه ای و فرا منطقه ای این ناحیه با نواحی همجوار انجام گرفت. در نتیجه این بررسی یازده محوطه پیش از تاریخی شناسایی شد. یافته های سفالین نشان دهنده رواج سنت های فرهنگی حسنلو، قفقاز جنوبی، شرق آناتولی و شمال بین النهرین در این بخش از منطقه جنوب دریاچه ارومیه بوده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که تغییرات الگوهای استقراری در ادوار مختلف تاریخی چگونه بوده است؟ در نتیجه این پژوهش، بررسی متغیرهای گوناگون از جمله: ارتفاع از سطح دریا،آب و هوا، راه ها، جهت و میزان شیب، میزان بارش، نزدیکی به رودخانه ها و بسترهای محیطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و مشخص گردید که نقش متغیرهایی مانند دسترسی به منابع آب دائمی و کد ارتفاعی در شکل گیری زیستگاه ها تاثیر بسزایی داشته و همچنین از نظر فرهنگی، نتایج بدست آمده گویای مواد فرهنگی نوسنگی جدید و تاثیرات سنت حسنلو VIII و سنت حسنلو VII در این پهنه فرهنگی دارد. در این پژوهش بر آن هستیم تا به بررسی مواد فرهنگی و تحلیل الگوهای استقراری محوطه های شناسایی شده بپردازیم.
الگوهای سکناگزینی و پراکنش محوطه های عصر آهن در حوضه آبریز اترک میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استقرارهای انسانی تحت تأثیر عوامل و نیروهای فضاساز، همواره با تأثیرپذیری از فرآیندهای درونی و بیرونی مختلف درحال تغییر و تحول بوده اند. در این میان استقرارهای انسانی، به عنوان جزئی از نظام های جغرافیایی، که خود متشکل از اجزای مرتبط به یکدیگرند، متأثر از موقعیت و جایگاه مکانی فضایی، دارای تعامل یا ارتباط خود با محیط بوده اند. در این میان نقش عوامل محیطی طبیعی در سازمان فضایی استقرارهای انسانی بسیار برجسته است؛ چراکه شکل گیری، تداوم و یا ترک استقرارها بر اساس استفاده از منابع آب و خاک بوده و گاهی دوام و پایداری آنها نیز در وجود یا عدم وجود منابع طبیعی است. بسترهای محیطی و طبیعی شرایط لازم را برای استقرار سکونتگاه های انسانی مهیا می کنند، ولی بعضی از آنها شرایط پایدارتر را نسبت به برخی عوامل دارند. این پارامترها عبارت اند از: شیب، ارتفاع از سطح دریا، منابع آب، خاک و قابلیت اراضی. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است که برای بررسی الگوهای سکنی گزینی و پراکنش محوطه های عصر آهن در حوضه آبریز اترک میانی می پردازد. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، 6 معیار طبیعی شامل مساحت محوطه ها، ارتفاع از سطح دریا، درجه شیب، فاصله محوطه ها از منابع آب، مسیرهای ارتباطی و نوع پوشش گیاهی به عنوان عوامل مؤثر در استقرار سکونتگاه ها انتخاب شده و با استفاده از روش های آماری در محیط GIS و SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. به نظر می رسد که پدیده های طبیعی در مکان گزینی، گسترش و توسعه فیزیکی استقرارهای عصر آهن تأثیر به سزایی داشته اند و محوطه های این دوره در دو بخش دشت رسوبی و منطقه کوهستانی شکل گرفته اند.
تبیین الگوی استقراری شهرستان فنوج در منطقه مکران بلوچستان از پیش از تاریخ تا دوران اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
101 - 115
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های بررسی و شناسایی عوامل مورد نظر در مطالعات باستان شناسی مطالعه الگوی استقرار و تحلیل استقراری است که به بررسی شکل گیری محوطه های باستانی در انواع بسترهای محیطی می پردازد. شهرستان فنوج در منطقه مکران بلوچستان در جنوب شرقی ایران، قرار گرفته است. برخلاف دیگر بخش های جنوب شرقی ایران، این ناحیه با وجود تنوع جغرافیایی و زیست محیطی، از دیدگاه باستان شناسی چندان شناخته شده نیست. اقوامی که در طول هزاره ها در این سرزمین زندگی می کرده اند، خود را با شرایط دشوار محیطی منطقه وفق داده اند. ناحیه مزبور دارای محوطه هایی از عصر مفرغ تا دوران اسلامی است. این پژوهش برای نخستین بار به بازشناسی مبحث الگوی استقراری در این شهرستان می پردازد. هدف این پژوهش، شناخت چگونگی و چرایی شکل گیری محوطه های باستانی در شهرستان فنوج است. در این راستا، با استفاده از نرم افزارهای ArcGIS و SPSS به تحلیل و شناسایی الگوهای استقراری شهرستان فنوج در ارتباط با عوامل مختلف جغرافیای طبیعی پرداخته شده است. مطالعات نشان می دهد که بیشتر استقرارگاه ها به عوامل محیطی و طبیعی وابسته بوده اند و غالباً در نزدیکی منابع آبی شکل گرفته اند.
استقرارهای دوره مس سنگی حوضه آبریزگاورود در شرق زاگرس مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
1 - 16
حوزه های تخصصی:
دشت میان کوهی گاورود با ۹۸۵ کیلومتر مربع مساحت در قسمت شرقی زاگرس مرکزی در شمال شهرستان سنقر به لحاظ دارا بودن شرایط زیست محیطی مناسب استقرارهای زیادی در دوران روستانشینی (مس سنگی) را در خود جای داده است. ارتباط فرهنگی این دشت همواره با حضور گونه های سفالی منطقه ای (گودین)، سه گابی و دالمایی آشکار و همچنین، تکامل و هم زمانی فرهنگ های مس سنگی این منطقه با زاگرس مرکزی با توجه به میان کوهی بودن این دشت نمایان است. در این پژوهش، به تحلیل عوامل زیست محیطی مرتبط با الگوی استقراری پرداخته شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که انتخاب محل استقرار در دشت گاورود تابع شرایط مناسب زیست محیطی، آب وهوایی و قابلیت زمین بوده است. بر این اساس، می توان دریافت که تراکم زیاد منابع آبی نظیر چشمه ها و سراب ها در دره های میان کوهی در گستره گاورود و پراکندگی آن ها، شرایط مساعدی را برای شکل گیری جوامع مس سنگی فراهم آورده است. همچنین، به نظر می رسد، نفوذ فرهنگ فرامنطقه ای دالما توانایی این دشت را در تأمین مایحتاج زندگی و وارد عرصه ارتباطات فرامنطقه ای می کند.
ارزیابی جایگاه بسترهای جغرافیایی بر استقرارهای دوره ساسانی در مناطق کوهستانی جنوب غرب ایران، مطالعه موردی: دشت ارسنجان، استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محوطه های باستانی نشان دهنده چشم انداز فرهنگی حاصل برهم کُنش انسان و محیط بوده و متأثر از مجموعه ای از عوامل جغرافیایی، طبیعی و اجتماعی- فرهنگی هستند. به بیان دیگر سکونتگاه های باستانی به عنوان یادگارهای فضایی فعالیت های اولیه انسان ها، حامل اطلاعات در مورد سازگاری اولیه انسان و دگرگونی محیط هستند، تفسیر و آشکارسازی اطلاعات محیطی توزیع سکونتگاه می تواند شرایطی را برای درک بیشتر تعامل بین انسان و محیط در این دوران فراهم کند. در این تعامل عوامل محیطی چون ارتفاع از سطح دریا، شیب، منابع آب، پوشش گیاهی، درجه شیب و کاربری اراضی هرکدام به نوعی خود بسترهای جغرافیایی و طبیعی هستند که در پراکنش محوطه های باستانی نقش مؤثری دارند. هدف از این پژوهش ارزیابی بسترهای جغرافیایی بر استقرارهای باستانی دوره ساسانی در دشت میانکوهی ارسنجان است. براین اساس شش عامل جغرافیایی به عنوان عوامل محیطی یا متغیر مستقل و مساحت محوطه های باستانی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. به منظور بررسی این عوامل، از نرم افزارهای Arc GIS و SPSS و روش های تحلیل کمی از نوع آمار استنباطی با روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج این تحلیل ها مشخص کرد که محوطه های دوره ساسانی با تعدادی از عوامل طبیعی وابستگی هایی را در سطح متوسط تا ضعیف و تعدادی از عوامل محیطی نیز وابستگی زیادی را نشان می دهد. در تحلیل و ارزیابی الگوهای استقراری محوطه های ساسانی با استفاده از تحلیل خوشه ای، چهار الگو به دست آمد و علاوه بر یک محوطه بزرگ در منطقه به همراه محوطه های کوچک تر اقماری آن که روستاهای بزرگ و کوچک با شیوه کشاورزی و دامداری هستند، یک الگوی دیگر نیز مشخص گردید که احتمالاً با کارکرد و محل قرارگیری آن ها در چشم انداز منطقه مرتبط است. این نوع محوطه ها به دلیل قرارگیری بر روی تپه ماهورها، بسترهای صخره ای و مناطق تقریباً مرتفع، یادآور قلعه های نظامی و یا پاسگاه های بین راهی هستند.