تحلیل مدل الماس فرهنگی در معماری بناهای حکومتی دورۀ پهلوی اول با رویکردی انتقادی به جامعه شناسی هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ شماره ۱۱۶
55 - 70
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : معماری به مثابه اجتماعی ترین هنرها پدیده ای است که معانیِ اجتماعی، فرهنگی، آیینی و سیاسی گوناگون را از طریق محتوا و فرم بصری اش بازنمایی می کند و همزمان بر سازمان دهی ادراکات و رفتار انسان نیز اثرمی گذارد. عرصه معماری همواره جولانگاه حضور قدرت و نظام های سلطه به نیت بازنمایی اقتدار و مشروعیت بخشی به حکومتشان بوده است. این پژوهش به تحلیل انتقادی مدل جامعه شناختی«الماس فرهنگی» در تولید و ساخت معماری ابنیه حکومتی در دوره پهلوی اول می پردازد.
هدف پژوهش : هدف پژوهش در حالت کلی، واکاوی نقش کلیدی معماری در بازنماییِ مفاهیم ایدئولوژیک و بازتولیدِ قدرتِ طبقات مسلط و به صورت موردی چگونگی نظارت و تحت کنترل درآوردن فرایند تولید، توزیع و مصرف هنر (معماری) و اثرگذاری بر جامعه و فرد توسط حاکمیت دوره پهلوی اول و پاسخ به این سؤالات است که اولاً رابطه میان ساخت قدرت و تولید معماری در دوره پهلوی اول چگونه بوده است؟ و ثانیاً برپایه رویکرد انتقادی به جامعه شناسی هنر، پیوند میان عناصر تشکیل دهنده مدل الماس فرهنگی در ساخت ابنیه حکومتی دوره پهلوی اول به چه صورت است؟ روش پژوهش : پژوهش بر حسب هدف، بنیادی و بر اساس ماهیت داده ها، کیفی است. داده ها به صورت مطالعات اسنادی و نیز مطالعات میدانی اعم از مشاهدات متنی شده و مشاهدات ناب جمع آوری شده اند که به روش انتقادی و در قالبی تفسیری -تبیینی تحلیل شده اند و تلاش دارد تا ارتباط و جایگاه آن ها را در مدل الماس فرهنگی و پیوندشان با مدیریت قدرت و سلطه در رژیم پهلوی اول بررسی کند. نتیجه گیری : نتایج پژوهش بیانگرِ این نکته است که رژیم پهلوی اول با کنترل و نظارت بر تولید و توزیع معماری و حمایت از هنری که ایدئولوژی های حاکمیت را بازنمایی کند، از رهگذر گفتمان ملی گرایی و ناسیونالیسم باستان گرا تلاش داشت تا با یکپارچه سازی جامعه، به کنترل خوانش مخاطبان از آثار معماری بپردازد و به میانجی گری معماری، مشروعیت خود را در جامعه نهادینه و قدرت خود را به صورت امری هژمونیک تحکیم، تقویت و بازتولید کند.