فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۱٬۸۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
یعتبر العرفانُ معرفةً تقومُ علی أحوال وحالات روحانیة یرتبط الإنسان من خلالها بالوجود المطلق دون أیّ وساطة تُذکر. وبناءً علی هذا التعریف، یظهر کلامُ العارف - شعراً کان أم نثراً- کبیان عن تجارب عرفانیة اکتسبها خلال سلوکه العرفانی، أو نظرته الخاصة بالخلقة والکون علی أساس تلک التجارب العملیة. ولهذا نری أنّ کلامه یفوق مستوی العالم الواقعی ویخترق المحسوسات، بحیث لم یُدرِک أقوالَه إلا مَن کانت لدیه إمکانیةُ الاستیعاب والفهم من خلال التعالیم الحقة. یتعرّض هذا المقالُ مع رؤیة نقدیة بدراسة العرفان عند رضیّ الدین آرتیمانی.یعتبر رضیّ الدین آرتیمانی عارفا ربانیا عاش فی النصف الثانی من القرن العاشر الهجری والذی قد اشتهر بدیوانه وساقی نامته فی عهد شاه عباس. فلاقت ""ساقی نامة"" التی نظمت فی قالب مثنوی شهرة واسعة بین أشعار رضیّ الدین آرتیمانیّ وذلک بسبب روح الرأفة والعاطفة التی تخیّم علیها.
مقایسه ی مفاهیم گاهانی اسپنته مینیو و اسپنیشته مینیو با فیض مقدّس و فیض اقدس در نظام عرفانی ابن عربی.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله دو مفهوم گاهانی به هم پیوسته، اسپنیشته مینیو و اسپنته مینیو ، با دو مفهوم بنیادین در نظام اندیشگی محیی الدّین ابن عربی، فیض اقدس و فیض مقدّس، مقایسه میشود. هدف از این قیاس، بیش از تطبیق این دو مفهوم، تلاش برای تبیین یکی از امّهات مفاهیم گاهانی در چارچوب نظریات یکی از چهرههای اصلی عرفان اسلامی است. به این منظور، در گام نخست نگاهی به دو لفظ اسپنیشته مینیو و اسپنته مینیو میاندازیم وپس از بررسی کارکرد این دو اقنوم در یزدانشناخت گاهانی، در بخش دوم، توضیح بسیار کوتاهی دربارهی دو مفهوم فیض اقدس و فیض مقدّس ارائه میکنیم. در بخش سوم مقاله، به مقایسه ی دو مفهوم گاهانی با دو اصل مورد اشاره در اندیشهی ابن عربی میپردازیم. آوانویسی متون گاهانی در سراسر این مقاله مطابق روش هلموت هومباخ است (Humbach, 1991).
بازتاب اندیشه های ابوالحسن دیلمی در آثار برخی از بزرگان تصوف اسلامی (مطالعه مورد پژوهش: عشق الهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالحسن علی ابن محمد(احمد) دیلمی(ـ / 391 ق) مؤلّف نخستین و کهن ترین تصنیف تصوّف اسلامی ـ ایرانی(عطف الألف المألوف علی اللّام المعطوف) در زمینه عشق الهی است. درباره زندگی این صوفی نظریه پرداز و در عین حال گمنام، دانسته های زیادی وجود ندارد. از اثر وی(عطف الألف) و زندگانی برخی از استادانش که دیلمی درباره سیره آنان(سیرت شیخ کبیر ابوعبدالله ابن خفیف شیرازی) قلم زده است، چنین برمی آید که وی در قرن چهارم هجری می زیسته و از مکتب عرفانی شیراز و شاگردی ابن خفیف(269ـ371 ق)، بهره های فراوانی برده است. نظریه های عرفانی وی در باب «عشق الهی»(ماهیّت، منشأ، سبب، تقسیمات و مراتب، عشق انسانی و الهی) که در کتاب عطف الألف نمود یافته است، بازتاب گسترده ای در آثار برخی از بزرگان تصوّف اسلامی، به ویژه روزبهان بقلی(522ـ606 ق) داشته است. اثرپذیری از تصوّف اسلامی و حکمت یونانی، ویژگی بارز نظریه های وی در تفسیر عشق، به ویژه عشق الهی است.
تأویل قرآن در «فیه ما فیه» مولوی؛ حرف قرآن را ضریران معدن اند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفا با رعایت اصل «زهد» و «مراقبه» و تداوم در اعمال مربوط به آن، حالتی را تجربه می کنند که در آن عشق و محبت الهی سراپای وجودشان را فرا می گیرد و هستی مجازی شان را محو می کند و به حقیقت حق و سرّ مطلق رهنمون می سازد. آنان گاه به برداشت ها و تفاسیر مناسب ذوق و حال خویش از آیات قرآنی می پردازند که خود، آن را «استنباط» می خوانند و بر همین اساس، تفاسیری زیبا و متعالی از برخی آیات قرآنی و احادیث نبوی به دست می دهند. چنین شیوه ای در تفسیر آیات قرآن کریم مورد توجه بسیاری از عرفا بوده و به مرور زمان به صورت یک شیوه تفسیری خاص در محافل عرفانی درآمده است.
مولوی نیز بسان مشایخ بزرگ عرفانی، در آثار خود به تفسیر عرفانی آیات قرآن کریم و احادیث توجه کرده است. او در «مثنوی معنوی» و کتاب «فیه ما فیه» تفاسیر عمیقی که مناسب ذوق و تجربه عرفانی و روحانی خود اوست، از آیات قرآن کریم به دست داده که بی نظیر و تازه می نماید. در این جستار، به بررسی شیوه تفسیری مولانا در کتاب ارزشمند «فیه ما فیه» پرداخته شده است، تا از این رهگذر، دیدگاه های روحانی و عرفانی وی را درباره تفسیر آیات قرآن کریم دریابیم و نیز تفسیرها و برداشت های عرفانی او را از برخی آیات قرآنی و احادیث نبوی بیان کنیم.
عرفان حقیقی و عرفان های کاذب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنویت امری است که بشر همیشه به آن تمایل داشته، ولی رشد تجربه گرایی در سده اخیر و سرخوردگی انسان از فناوری، موجب گرایش بیشتر به امور ماورای طبیعی و معنویت خواهی شده است. با افزایش گرایش به معنویت، عرفان نماهای فراوانی ظهور کرده اند که درصدد پاسخ به این نیاز و حل بحران معنویت برآمده اند، اما نه تنها نتوانسته اند به عطش معنوی انسان پاسخ درست بدهند، بلکه بر آلام روحی بشر افزوده اند.
این نوشتار به روش تحلیلی توصیفی به دنبال معرفی تعالیم برخی از این مکاتب نوظهور عرفانی برای اثبات کذب آنها و حقانیت عرفان اسلامی است. از این رو، با بررسی مهم ترین فرقه های نوظهور و مبانی آنها، به مقایسه و بازشناسی عرفان حقیقی و عرفان های نوظهور پرداخته می شود.
معنویت های نوظهور از جذابیت های فریبنده و ادبیاتی ساده برخوردارند که ظاهرا حق جلوه می کنند، اما مبانی آنها سست و مبتنی بر عقل گریزی، نفی شریعت، اومانیسم، جاه طلبی و مانند آن است. در مقابل، عرفان ناب اسلامی ناشی از وحی و مبتنی بر آموزه های قرآن و اصولی همچون کرامت انسان، توحید، شریعت و ولایت مداری است.
جوانب عرفانی در زندگی و شعر شیخ بهایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گذشته تاریخی ایران، کمتر دانشمند بزرگی را می توان سراغ گرفت که در پرتو دریافت های علمی و انگیزش های صادقانه درونی خویش، به عرفان گرایش نداشته باشد؛ بهاءالدین محمد عاملی(شیخ بهایی) فقیه و حکیم و مفسّر و محدث و شاعر قرن دهم هجری از این جمله است. صفویه خود از تصوف به قدرت رسیدند، و کسانی چون شیخ بهایی و گروهی دیگر از عالمان عصر، گرایش های عمیق زاهدانه و عارفانه داشتند. هرچند شاعری شیخ بهایی در کنار دانش های وسیع او از رشته های گوناگون، چندان به چشم نمی آید، اما بی گمان شأن عرفانی او بیشتر از هر چیز و هرجا در شاعری اش نمود یافته و این مسئله تا حدودی به سابقه تاریخی شعر و عرفان ایرانی مربوط است. شیخ بهایی در عین برخورداری از اعتبار و احترام رشک برانگیز در دربار صفوی و استادی در بسیاری از دانش های زمان و نیز در کنار مقامات عالی مذهبی، منش و گرایش های عمیق عرفانی داشته و به خوبی توانسته این همه را با هم جمع کند. عرفان او گرچه مستقل و مولّد نیست، عموماً عاشقانه و رندانه و معطوف به نقد و تخطئه صوفیان ناصاف و بزرگداشت عاشقان و عارفان صافی دل است. در مقاله حاضر، گرایش ها و اندیشه های عرفانی بهایی، بیشتر از منظر شعرهای فارسی او که عمدتاً مشتمل بر غزل و رباعی و مثنوی است، معرفی و بررسی شده است.
تحلیل صد منزل عرفانی بر مبنای لایه های بطونی انسان، در اندیشة ملاّعبدالرزاق کاشانی
حوزههای تخصصی:
عارفان الهی با استمداد از متون دینی و بر اساس کشف و شهودِ خود، انسان را حقیقتی گسترده و فیضی منبسط یافته اند که در کمالات، موجودِ بی نهایتی است که هیچ حدّی ندارد. انسان طُرفِه معجونی است که سِرّ او از عالم اله، روحش از عالم مجرّدات، و بدنش از عالم ماده است و با گذر از عوالم درونی و رسیدن به مغزای حقیقتِ خود، نهایت قربِ به حق تعالی را احساس می کند. بر اساس بطون هفت گانة متون دینی و نیز بطون عالم وجود، که در لسان شریعت آمده و تطابق آنها با نسخة انسانی، بطون هفت گانه ای را در انسان در نظر گرفته و به عنوان «بطون سبعة انسانی» قلمداد کرده اند. این لایه های باطنی را به ترتیب «نفس»، «قلب»، «عقل»، «روح»، «سرّ»، «خفیّ» و «اخفی»، خوانده اند.
ملاعبدالرزاق کاشانی مراحل سه گانة اصلی در وجود انسان را به نام های «نفس»، «قلب» و «روح» می نامد و با گسترش این نشئات، هفت بطن و سپس ده بطن ذکر می کند و با دست مایة قاعدة «بطون سبعة انسانی»، به تحلیل و بیان چینش منطقی منازل یکصدگانة عنوان شده توسط خواجه عبدالله انصاری می پردازد.
معناشناسی توصیفی از نام خدا در عرفان اسلامی و آیین سیکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل کلامی و عرفانی مسلمانان، تحلیل اسمای الهی و ازجمله اسم اعظم خداوند است. اسمای الهی، تجلیات حق در عالم غیب و شهادت محسوب می شوند. به اعتقاد مسلمانان، ذکر این اسما به خصوص اسم اعظم، رهگشا و ره گستر مسائل بسیاری است؛ اما اینکه اسم اعظم لفظی است یا معنوی و باید آن را به زبان خاصی ادا کرد یا اینکه به دین خاصی اختصاص دارد یا نه، مورد تأمل و تدبر است. در آیین ﺳیکﻬ نیز به این مهم توجه شده و با ذکر مکرر و هر روز آن، اهمیت نام الهی متذکر شده است. آنان معتقدند برای ر هایی از رنج تناسخ، ذکر نام خدا نجات دهنده و راه گشا خواهد شد. به عبارتی منشأ هر چیز را تنها در نام های پرآفرین و بردل هانشین خدا جستجو میکنند . ازهمین رو نام های خداوند را بیشمار و دست نیافتنی تلقی نموده، بسیاری از اسمای الهی موجود در سایر ادیان را نیز نام خدا خوانده اند.
ابن عربی و بررسی دو شبهه درباره او: خاتم الاولیاء بودن خود و نقل مشاهده رجبیون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان صاحب نظران عرفان نظری در دین برحق اسلام، نام ابن عربی بسیار برجسته است؛ زیرا بنابه برخی گفته ها، وی آورنده عرفان نظری به عرصه سیر و سلوک بوده و از این رو، نقطه عطف عرفان اسلامی و مورد توجه همگان، اعم از مخالف یا موافق این مشرب فکری است. در آثار او، همچون هر متفکر برجسته ای دقت های بسیار شده و برخی از آنها متون درسی قرار گرفته است.
در این میان، برخی عبارات در نوشتارهای منسوب به او دارای ابهاماتی است؛ عباراتی که گاه حمل بر توهین و موجب تکفیر او می شود و گاه از او نفی شده یا حمل بر صحّت می شود. این نبشتار سعی دارد دو عبارت مبهم و منسوب به او را مطرح و در جست وجوی پاسخی از جانب صاحب نظران و محققان این عرصه بدان باشد. در این تحقیق، از روش عقلی، نقلی و انتقادی استفاده شده و از منابع کتابخانه ای بهره گرفته شده است. دلایل موافقان قوی تر دیده شده و به وجود دسّ و تحریف در متون منسوب به ابن عربی اذعان یافته و به این اعتقاد رسیده است که اصطلاح «خاتم الاولیاء» بودن بر یک معنای اصطلاحی در حوزه عرفان نظری دلالت دارد و از آن قصد بدعت و یا کفر نشده است.
بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر ابن سینا و ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
بررسی تطبیقی تعبیرپذیری احد نزد افلوطین و مقام ذات نزد ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأکید بر تعالی و تنزیه خدا و محدودیت های معرفتی و زبانی نوع خاصی از الهیات به نام الهیات سلبی را شکل داده است؛ الهیاتی که در آن حدود و اوصاف امکانی از خدا سلب گشته و زبان سلب، تنها زبانِ درخور ساحت ربوبی است. برخی صاحب نظران، افلوطین، ابن میمون، قاضی سعید قمی، ملارجب علی تبریزی و ابن عربی را از طرفداران الهیات سلبی معرفی کرده اند. در این جستار به آرای دو متفکر، یعنی افلوطین و ابن عربی در باب احد و ذات الهی اشاره می شود؛ احد افلوطین نه به زبان می آید و نه اندیشه به او راه می یابد و هیچ اسمی حتی نام «او» شایستة احد نیست. در عین حال افلوطین خویش را ناگزیر به نامگذاری احد می بیند و «احد» و «واحد» را بهترین نام برای او تلقی می کند و در مواضعی به مصحح برخی نام های احد اشاره کرده است. در عرفان ابن عربی نیز، اصطلاح اسم، همان ذات الهی به اعتبار صفت، تجلی و تعین است، بنابراین در تعریف اسم، خروج از مقام ذات و تنزل از آن مطرح است و ذات به حسب ذات هیچ اسمی نخواهد داشت؛ از این رو نزد ابن عربی ذات الهی، مقام لا اسم و لا رسم تلقی گشته و متعلقِ هیچ گونه شناختی نیست، اما در مواضعی، ابن عربی آن ذات بی نشان را با اوصاف و احکام سلبی توصیف کرده و در مواردی با عناوینی از جمله مطلق، واجب و وجود مطلق از آن یاد نموده است که در تبیین آن می توان به تمایز اسمای حقیقی و غیر حقیقی و اسمای محدود کننده و غیر محدود کننده اشاره کرد، نکتة شایان توجه در این مقاله نشان دادن این مطلب است که افلوطین و ابن عربی از سه بعد الهیات سلبی، یعنی بعد وجود شناختی، معرفت شناختی و زبانی، حداقل در محور زبان، فاصله گرفته و نوعی زبان ایجابی را در ساحت سخن گفتن از خدا در پیش می گیرند؛ از اینرو بخشی از جستار حاضر به تبیین نامگذاری حقیقتی بی نام از سوی افلوطین و ابن عربی می پردازد.
اختیار: نتیجه منطقی مبانی عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عربی نظریه های جبر و تفویض را مردود دانسته، به امرٌ بین الامرین میگراید. وی جبر را موجب تعطیلی شریعت و تفویض را عامل تحدید قدرتِ حق تعالی میداند. ظاهرِ بخشی از کلام وی متضمن جبر است؛ اما با مبانی چهارگانة وحدت شخصی وجود، تناکح اسمایی، صورت حق بودن انسان و تجدد امثال و نیز شواهد نقلی قرآنی، به اختیار انسان پایبند میماند. اختیار انسان نسبت به اراده حق، همچون وجود انسان نسبت به خدا، جنبه ظاهری، تبعی، تشأُنّی و صوری دارد. وی با اقتراح این مسئله، بین اراده انسان با توحید افعالی و اراده مطلق الهی سازگاری برقرار میکند. همچنین با طرح نظریه «وجود افعال از خدا و تعین آنها از ناحیه عبد» از نظریه کسب اشاعره فاصله میگیرد و دلایل بسیاری بر ردّ آنها ارائه مینماید.
رابطه زیبایی و اخلاق در اندیشه عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع حُسن یا زیبایی یکی از مهمترین موضوعات مطرح شده در اندیشه ی عرفانی است. در همان نگاه نخست به این عنوان، به نظر می رسد که واژه ی حسن و معادل فارسی آن «نیکویی»، دارای نوعی دلالت اخلاقی است. کلماتی چون احسان و محسن که از مشتقات حسن است، غالباً در حوزه ی اخلاقی به کار می روند. همین نکته حاکی از آن است که بحث از زیبایی و حسن در عرفان اسلامی نمی تواند یک بحث زیباشناختی صرف به شمار رود و باید به گونه ای به دنبال تبیین پیوند میان زیبایی و اخلاق در این حوزه بود. این نوشتار بر آن است تا با ارائه ی تعریفی اجمالی از حسن و انواع آن، مقدمات پرداخت به چگونگی رابطه ی میان زیبایی و اخلاق در اندیشه عرفانی را فراهم بسازد. به عبارت دیگر، مسأله ی اصلی این مقاله، کوشش برای یافتن مبنای مابعدالطبیعی این ارتباط است. به نظر می رسد که بحث از رحمت امتنانی در اندیشه ی عرفانی (اندیشمندان بزرگی چون ابن عربی، شیخ محمود شبستری و...) و مساوقت آن با وجود، و از سوی دیگر، مساوقت زیبایی با وجود، دلالت بر پیوند ژرف میان زیبایی و اخلاق دارد.
حقیقت قلب در عرفان اسلامی
حوزههای تخصصی:
حقیقت انسان تنها مرتبه روحی و کمال او، صرفاً تجرد از تعلقات مادی و تبدیل شدن به عقول و مجردات نیست، بلکه حقیقت انسان، قلب و هویت جمعی اوست که به واسطة احدیت جمعیت خود دریافت کنندة تجلیات جمعی کمال الهی می گردد.
همة بحث های عرفان عملی در تبیین منازل و مقامات سلوک الی الله، توصیف حالات قلب است و اساس عرفان نظری، در توضیح هستی و تعینات آن، در حقیقت بیان قلب یا حقیقت انسان است که «من عرف نفسه فقد عرف ربه». قلب با حرکت و سلوک باطنی خود در مراتب وجود، می تواند به بالاترین و کامل ترین مرتبة ظهور برسد؛ یعنی تعین اول، که باطنی ترین تعین، منشأ و اصل همه ظهورات است و نهایت درجه معرفت حق تعالی در این مرتبه حاصل می گردد.
نوع انسان به دلیل برخورداری از حقیقت قلبی، استعداد جمع تمام حقایق اسمایی را دارد. این قابلیت تنها در افرادی که از آنها با عنوان خلیفه و حجت خداوند یاد می شود، به فعلیت کامل می رسد. ازاین رو، درجه کمال و مقام هر فرد انسانی، وابسته به میزان فعلیت رساندن این استعداد و ابراز حقیقت انسانی خویش است.
شیوه ی تعامل قوه نظری و عملی در بینش توحیدی جنید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنید بغدادی عارف بزرگ و نظریه پرداز سنت اول عرفانی، یکی از پیشگامان بحث توحید است که سخنان ارزشمندی در باب معرفت و توحید دارد. وی با توجه به سطوح مختلف مخاطبان، مراتبی را برای توحید برمی شمرد. سخنان وی در باب این موضوع، نمایانگر آن است که سیر و سلوک عملی و بینش خاص عرفانی در کنار هم در پیشبرد عارف برای رسیدن به مرتبه ی توحید ایفای نقش می کند. جنید در بیان مراتب معرفت و توحید تعامل سازگاری میان قوه ی عملی و نظری برقرار می کند و عرفان او چنانچه در باب عرفان پیش از سده ی هفتم ذکر شده، عمل صرف نیست. در این پژوهش کوشیده ایم که به بررسی مبحث توحید از نگرگاه جنید با استفاده از الگویی جدید و کارآمد (شیوه ی تعامل قوه نظری و عملی) بپردازیم. رسیدن به مرتبه ی توحید از جهتی روی در قوه ی عملی دارد و با گذشتن از مراتب سیر و سلوک برای عارف حاصل می شود و از طرف دیگر، ارتباط ناگسستنی با بینش ویژه ی عرفانی و به تعبیر دیگر، قوه ی نظری دارد. بدین سان، برای شناخت بهتر توحید توجه به نحوه ی تعامل قوه ی نظری و عملی ضروری است.
نظریه ی علم حضوری محمد حسین طباطبایی و کاربرد آن در آرای عرفانی او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مقولات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان نظری
در دهه های اخیردر غرب، ادراک انسانی مورد کاوش دقیق قرار گرفت و در بعضی زمینه های معرفت انسانی تشکیک کردند. طباطبایی موضعی رئالیستی در معرفت شناسی اتخاذ کرد و برای دفاع از موضع خود بیشتر از گذشتگان، به بررسی علم و ادراک پرداخت و برای گریز از شک گرایی، به علم حضوری اهمیت زیادی داد و مبنای معرفت انسانی را بر آن بنا کرد. علم حضوری را علم نفس به خود، قوا، فعل و انفعالات آن، علم حضوری علت به معلول و برعکس و علم دو معلول علت واحد به یکدیگر می داند.
این نوشتار به بررسی علم حضوری معلول به علت و علم دو معلول علت واحد به یکدیگر از دیدگاه طباطبایی و کاربرد آن در آرای عرفانی او می پردازد. با توجه به نظریه ی وی در مورد تجرد نفس انسات و علم حضوری، انسان می تواند با کاستن از اشتغال نفس به بدن، موجودات مجرد را با علم حضوری بیابد. قبل از این که انسان به موجودات دیگر علم داشته باشد، به خداوند علمی حضوری خواهد داشت.
بررسی خاستگاه های قبض و بسط در دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی احوالِ عارفانه قبض و بسط(غم و شادی) و تعیینِ خاستگاه و جایگاه هر یک در تفکّر مولانا با تکیه بر توصیف و تحلیل صُوَر خیالِ دیوان شمس پرداخته است. در کنار هم بودن غم و شادی در جهان بینیِ عرفانی مولانا، صوری را پدید آورده که بیش از هر چیز با زبان موسیقایی و شعر هم خوان است. با توجه به این امر که در شعر او ارتباط عمیقی میان صورت و محتوا نمایان است، این مقاله به بررسیِ برخی از اجزای غزل ها و چینشِ واژه ها و نیز کلیّتِ آن ها می پردازد تا خاستگاه های قبض و بسط مولانا به دست آید. در ورای اشعارِ شورانگیز غزلیات شمس، جلوه های موسیقایی، صور خیال پویا و نیز شادی و شعف و مستی و خلاقیّت مولانا، «تجربه های عرفانی و جهان شناختی» او وجود دارد. ارتباط میان تجربیاتِ عرفانی مولانا و جلوه های این تجربیات با موقعیت های ذومراتب قبض و بسط و بیان خاص او در این باره مشهود است. با تأمل در دیوان شمس درمی یابیم که در کنار موسیقی شاد غزلیات، مولانا از غمی عمیق نیز سخن می گوید؛ غم غربت در تنگنای تن و جدایی از وطن اصلی که نیستان ازلی است. این مقاله بر آن است که وی در دیوان شمس دو چشم اندازِ اصلی دارد: واقعیتی که هستیم(منشأ قبض) و آرمانِ هستیِ ما(منشأ بسط) که به شدت و ضعف در کنار یکدیگر مطرح شده اند.
تبیین مفهوم لذت و اقسام آن از منظر غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غزالی لذت را به ادراک ملایم تعریف کرده و برای آن اقسام مختلفی بیان میکند که عبارتند از: لذت حسی و قلبی، لذت حسی و غیر حسی، لذت ظاهری و باطنی، لذت حسی و عقلی، لذت عقلی و بدنی. او چگونگی تکوین و تکامل لذات در انسان را ضمن پنج مرحله تبیین میکند و پنج عاملِ تفاوت از ناحیه قوه مدرکه، تفاوت از ناحیه ادراکات، تفاوت در معانی مدرَکه، تخالف نوعی و تخالف از حیث قوت و ضعف را بهعنوان ملاکهای تمایز لذات بیان میکند. ابوحامد در تعریف لذت متأثر از فارابی است و عدم توجه او به دو تعریف ارائهشده از سوی ابنسینا مبین نقص کار ایشان است. اقسام مختلف لذت از نگاه غزالی را میتوان به یک تقسیم واحد برگرداند. عدم تمایز میان عقل و قلب از سوی او در بیان اقسام مختلف لذت، امری ناصواب است.