فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الصیف ۱۴۴۵ شماره ۱۳
۱۲۳-۱۳۹
حوزههای تخصصی:
جاءت الحداثه ومابعدها لتقدّم تحلیلات مختلفه وتجارب جدیده فی السرد، إذ قامت بتحطیم القواعد الفنیه المألوفه للروایه وتشکیل صیغ جدیده للتحرّر من قیود الصوت الأحادی للسرد متجاوزه التنمیط والنمذجه والأحادیه فی الأصوات. یتحقّق هذا الاتّجاه بکسر التماسک، واستبداله بمنطق التفکیک والتشتیت، وسیلان الحدود الفاصله بین الضمائر، وانتقال الراوی من هیمنه صوت الأنا إلى هیمنه صوت الآخرین؛ وهذا ما سمّاه النقاد بتقنیه الأصوات المتعدده. ولأهمیه هذا الأسلوب، اعتمد الباحثون علیه کموضوع للدراسه، هذا بالإضافه لقلّه تطبیقه فی العملیه النقدیه للنصوص السردیه فی نتاجات ربیع جابر (1972م)، الروائی اللبنانی الذی نال الجائزه العالمیه للروایه العربیه. وقف ربیع جابر بالأسلبه الروائیه عند حدود تعدد الأصوات فی روایه «الاعترافات» (2007م)، حیث تؤدّی معظم شخوصها دوراً فی روایه الوقائع وسرد مجرى الأحداث، فلا یبدو السارد سلطویاً بشخوص عالم السرد. وأهم ما توصّل إلیه البحث هو أنّ تعدد الأصوات یظهر فی هذه الروایه من خلال تقدیم وجهات نظر مختلفه، وتنویع الشخصیات وخلفیاتهم، واستکشاف قضایا اجتماعیه وسیاسیه من وجوه نظر متعدده. یساهم هذا التنوع فی إغناء الحبکه السردیه وتقدیم رؤى جدیده للواقع العربی. وتحتوی عملیه عرض شخوص الروایه على أسالیب کلامیه متعدده ولکن لیس ربیع جابر هو الذی یدلی باعترافاته، فهو لیس الراوی فی روایته، إنه المروی علیه والمروی له.
بازکاوی ترجمه فارسی «الفرج بعد الشدّة» بر اساس الگوی کاتارینا رایس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«الفرج بعد الشده» از جمله آثار روایی است که بخش بزرگی از فرهنگ و ادب عامه کهن را نمایندگی می کند. این کتاب که در سده هفتم توسط دهستانی به فارسی برگردانده شده، مشتمل بر حکایت های عامه بسیاری است در قالب 14 باب که در آن بیش از 200 سرگذشت زندگی انسان های گرفتار در قالب داستان با مضامینی اخلاقی به تصویر کشیده شده است که در مهلکه های زندگی هر یک با توکل به خدا رستگار شده اند. یکی از الگوهای مناسب نقد ترجمه، الگوی کاتارینا رایس است که کمتر مورد توجه ترجمه شناسان قرار گرفته است. با توجه به جامعیت تکنیک های نقد ترجمه در الگوی کاتارینا رایس نسبت به سایر الگوهای ترجمه، پژوهش حاضر می تواند به عنوان نمونه و الگویی مناسب توسط علاقه مندان به حوزه نقد ترجمه در زبان و ادبیات عربی به کار گرفته شود. پژوهش پیش رو کوشیده ضمن کاربست الگوی رایس در متن عربی، تحلیلی کلی از ترجمه فارسی کتاب الفرج بعد الشده از دو منظر زبان شناختی و فرازبانی ارائه کند. با توجه به گستردگی حجم کتاب، باب اول آن به عنوان پیکره پژوهش انتخاب و با روش توصیفی- تحلیلی بررسی شد. برآیند پژوهش نشان داد که دهستانی بر اساس الگوی رایس، ترجمه ای اقتباسی ارائه داده است. در عوامل زبان شناختی، مترجم به واسطه تغییرات معنایی، کاربست ساختارهای دقیق دستوری متناسب با معیارهای زبان مقصد و عناصر سبکی شاخص به بسندگی و تعادل معنایی در متن مقصد دست یافته است. علاوه بر این، در بررسی عوامل فرازبانی با واکاوی موقعیت و موضوع ادای سخن، توجه به زمان و مکان و سنجش ابزارهای معنایی جهت انعکاس تداعی های عاطفی، مشخص شد دهستانی ضمن اینکه محتوامحوری را نقش غالب زبان مقصد در نظر گرفته در ارائه تعادل معنایی تا حدی پیش رفته که ترجمه او در زبان مقصد از جایگاه و اثرگذاری بیشتری نسبت به زبان مبدأ برخوردار شده است.
واکاوی مؤلفه های فرهنگی رمان «ثریا در اغماء» در ترجمه عربی بر اساس نظریه لارنس ونوتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه لارنس ونوتی یکی از نظریه های ارائه شده در زمینه ترجمه ای روان و برجسته است. او با مطرح کردن دوگانه بومی سازی و بیگانه سازی، نحوه حضور مترجم در متن را ارزیابی می کند. از نظر وی، راهبرد بومی سازی با هدف جلوگیری از ورود فرهنگ دیگری صورت می پذیرد و بیگانه سازی در جهت آشنایی مخاطب با ارزش ها و فرهنگ سایر ملل انجام می پذیرد. بررسی و تحلیل مؤلفه های فرهنگی در ترجمه عربی محمد علاءالدین منصور از رمان فارسی ثریاء در اغما اثر اسماعیل فصیح مبتنی بر نظریه نحوه حضور مترجم، مبنی بر راهبردهای آشنایی زدایی و غرابت زدایی ونوتی هدفی است که این پژوهش با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی آن را مورد توجه قرار داده است. نگارندگان در این مقاله ابتدا عناصر فرهنگی را استخراج کرده و سپس آن را با ترجمه عربی رمان حاضر مطابقت داده اند تا گرایش مخاطب بر دو راهبرد پیشنهادی ونوتی را مشخص سازند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که مترجم ارزش های فرهنگی متن مبدأ را حفظ کرده و با توجه به غلبه روش آشنایی زدایی بر روش غرابت زدایی در این ترجمه، متنی روان و همه فهم ارائه نشده است؛ زیرا اصطلاحات و تعابیر بدون دریافت بار فرهنگی موجود به صورت لفظ به لفظ یا با معادل نزدیک به متن مبدأ انتقال داده شده که در نهایت ناشی از عدم شناخت صحیح فرهنگ و متن مبدأ توسط مترجم است.
مقومات العداله الاجتماعیه وطرق تطبیقها وفقا لتفسیری المیزان وفی ظلال القرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعتبر العداله الاجتماعیه موضوعًا حیویا ومثیرا للجدل فی السیاق الاجتماعی والدینی خاصه وأن القرآن الکریم یحتوی على توجیهات ومبادئ تتعلق بالعداله الاجتماعیه؛ وذلک بالاستناد إلى النصوص القرآنیه وتفسیری المیزان وفی ظلال القرآن. یعمل هذا البحث على توضیح المفاهیم والمقومات الأساسیه للعداله الاجتماعیه وکیفیه تطبیقها وفقا للنصوص الدینیه. حیث فهمها الصحیح أمر حیوی للمجتمع وللدیانه الإسلامیه. فالعداله الاجتماعیه هی قضیه حیویه فی مجتمعاتنا، والتی تلعب دوراً کبیراً فی تحقیق التوازن والعداله بین الأفراد. من خلال البحث حول مفهوم ومقومات العداله الاجتماعیه وکیفیه تطبیقها وفقًا للتفسیر القرآنی، یمکن تحقیق فهم أعمق وأشمل لهذا المفهوم وکیفیه تطبیقه. سیتبع هذا البحث منهجاً یجمع بین تحلیل النصوص القرآنیه واستنتاجات تفسیری المیزان وفی ظلال القرآن. توصّل البحث إلی نتائج منها: اتضح أن دراسه العداله الاجتماعیه ومقوماتها من القرآن الکریم ذات أهمیه کبیره لفهم مبادئ الإسلام. تهدف العداله الاجتماعیه إلى تحقیق التوازن والمساواه فی توزیع الموارد والفرص. دراسه توجیهات القرآن حول العداله تساعد على العیش وفق مبادئ إسلامیه. تعزز دراسه العداله فهم مفاهیم الحق والعدل وکیفیه تطبیقها. توفر أدوات ومنهجیات لحلّ المشکلات الاجتماعیه وتحقیق التغییر وتدعم رؤیه مجتمع متساو وعادل وتعزز المشارکه لتحقیق ذلک.
ثنائیه الأنا والآخر فی کتاب الاعتبار فی ضوء نظریه هنری باجو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم التصویر أو الصورولوجیا یعد من فروع الأدب المقارن ویدرس تجلیات الصوره فی الأعمال الأدبیه ومنها صوره الأنا والآخر. الصوره عن بیئه جغرافیه أو حدث تاریخی أو ثقافه وعادات وتقالید وفئات مختلفه لها لغه رمزیه وخصائص لغویه. فی دراسه الصوره تُطرح مفاهیم ومکونات مثل القوالب النمطیه، والتحیز، والصوره، والتمثیل. من النظریات التی یمکن أن ندرس فی ضوئها صوره الأنا والآخر هی نظریه هانری باجو الفنان التشکیلی الفرنسی الذی یری أن للصوره ثلاثه اتجاهات: الاتجاه الفوقی أو التشویه الایجابی، الاتجاه الدونی أو التشویه السلبی، الاتجاه الأفقی أو التسامح. بالاعتماد علی هذه النظریه تم اختیار کتاب الاعتبار لأسامه بن منقذ (488-584) الکاتب والشاعر الکبیر الذی عاش قبیل الحروب الصلیبیه فی منطقه شیزر، وکان شاعراً فذا وکاتبا بارعا وله شخصیه أدبیه وسیاسیه ورحلته الاعتبار هی صوره دقیقه ورائعه لمختلف الطبقات والشرائح الاجتماعیه والسیاسیه، منهم الکاتب نفسه وأهله، والعرب وقبائلهم المختلفه، والفاطمیون، والأیوبیون، والغزاه المسیحیون وغیرهم. تهدف هذه الدراسه بالمنهج الوصفی التحلیلی وفی ضوء علم التصویر إلی استعراض ثنائیه الأنا والآخر فی کتاب الاعتبار، وحاولت الإجابه علی سؤال رئیس مفاده ما هی أنواع تجلیات الأنا والآخر فی هذا الکتاب وما هی مصادیقهما. وخلص البحث إلی أن أنواع الأنا والآخر فی کتاب الاعتبار تنقسم إلی الفردیه والجماعیه، ووقف الکاتب منهما موقفا محایدا نزیها واتجه اتجاها أفقیا. وبدا أن هذه الصور هی نتاج اتصاله الوشیج والمباشر بالفئات المختلفه التی تجلث صورتهم فی رحلته وحاول التمییز بین الغزاه الصلیبیین وعامه الناس، وبالطبع قدم صوره واقعیه غیر منحازه عن الأنا والآخر.
الدنیا وتجلیاتها فی الحدیث النبوی؛ دراسه موضوعیه فی ضوء السنه النبویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الدنیا ومظاهرها شغلت حیزا کبیرا فی الحدیث النبوی وقد رسم رسول الله (ص) صورتها بشتی الطرق، واستخدم استراتیجیات ومناهج مختلفه للنهی عن مغریات الدنیا ومفاتنها والحث علی نعیم الآخره. لذا ارتأینا أن یکون مدار بحثنا الدنیا وتجلیاتها فی الحدیث النبوی باعتباره حقلا خصبا بالماده العلمیه التی تحتاج إلی من ینقب عنها ویسبر أغوارها، فلا غنی عن السنه النبویه لمعرفه دین الله ومقاصده. نهدف من خلال هذا البحث إلی تحقیق عده أمور منها التعریف بالمناهج النبویه واستراتیجیاته فی النهی عن مغریات الدنیا ومشتهیاتها، ومناهجه فی الحث علی نعیم الآخره، بالإضافه إلی إبراز الدور العظیم للسنه النبویه فی تقدیم صوره کامله للدنیا وإقامه مجتمع علی أسس التربیه الدینیه. وقد اعتمدنا فی بحثنا هذا علی المنهج الوصفی التحلیلی الذی یرمی إلی تتبع الأحادیث المشتمله علی أوصاف الدنیا وجمعها، ثم تحلیل النصوص، وعرض نتائجها، وإبراز المعنی المراد منها، محاولین بذلک فهم کنه الدنیا وأوصافها وتجلیاتها فی الحدیث النبوی. وقد أفضی بحثنا إلی مجموعه من النتائج من أهمها: أن النبی المصطفی (ص) فی تعریفه بالدنیا ومقارنتها بالآخره ارتوی من ینبوع القرآن الکریم، وارتشف من نمیر الوحی، واعتمد علی ست استراتیجیات وحوافز للحث علی الآخره، وست استراتیجیات للنهی عن الدنیا ومغریاتها، وقدم صوره حیه کامله عن الدنیا التی اتصفت عنده بسرعه التقضی والزوال والغدر، ووصف المتکالبین علیها واللاهثین لها، کما وصف فضل الآخره وصفات الزهّاد والطرق المؤدیه إلی الزهاده، وضروره التأهب للرحیل، وفی النهایه عبر عن تخوفه علی مصیر الأصحاب وانغماسهم فی الدنیا والانجرار وراءها، والحل الوحید فی المنظور النبوی لعلاج المادیه والدنیویه هو القناعه والاکتفاء بکفاف العیش وذکر الموت والتأهب له.
قراءة أسلوبيّة للمستوى الصوتي في قصيدة «بعد النبي» للمنصوري(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
142 - 177
حوزههای تخصصی:
إنّ الشعر یتمیز عن بعضه من خلال الأسلوب الفنی. وإنّ الشعراء یتفاضلون عبر حبکهم للأسلوب الرصین. ونظراً إلى أهمیه الأسلوب فی الشعر فقد اعتنی الشعراء بصیاغته وإجادته. وقد وقف الشاعر محمد سعید المنصوری شعره على أهل البیت؛ مدحاً ورثاءً. وقد اخترنا من بین شعر الرثاء قصیده «بعد النبی» فی رثاء السیده فاطمه الزهراء سلام الله علیها کی نقوم بتحلیلها فنّیاً بالاعتماد علی المنهج الأسلوبی، مرکزین فی بحثنا على المستوی الصوتی الذی تمثّل فی الموسیقى الخارجیه، حیث بیّنّا البحر الشعری وما اعتراه من الزحافات، والقافیه وحروفها، خاصه حرف الروی وحرکته، والموسیقى الداخلیه، حیث توقفنا عند الفنون البدیعیه والتکرار بکافه أشکاله. وقد خلص البحث إلى أنّ الشاعر قد کان موفقا فی اختیاره للبحر الکامل المقطوع الضرب مع کثره الاستفاده من زحاف الإضمار والهمزه المکسوره رویاً لقصیدته، إذ إنّ "مجیء الروی مکسوراً یوحی بحاله نفسیه منکسره، منطویه على نفسها بسبب الکسره وحرف المدّ (الیاء) الذی یمتدّ إلى داخل النفس منطویاً على الآلام. واستخدم الشاعر فنون الجناس والتکرار لمنح شعره طاقه صوتیه تساعد علی تعزیز معانی حزن الزهراء. فاستخدم من الجناس جناس الاشتقاق واللاحق والمضارع، وکرر الکلمات بثلاثه أشکال: التکرار المعنوی لتأکید أنّ الهمّ الموجود فی فؤاد الزهراء هو نفسه داء القلب الذی أدّى إلى قتلها، والتکرار اللفظی الذی لیس لغرض التوکید أبداً، بل لإیجاد معنى إضافی لغرض حسابی، وتکرار الکلمه لفظاً ومعنىً، وتمثل بتکرار ألفاظ الحزن والبکاء لیوحی بحضور قضیه الزهراء القوی فی ذهن الشاعر، لکونه العنصر الأساس الذی بنی علیه النصّ، کما یکشف عن رغبه الشاعر الشدیده فی إبراز حزنه علی ما حلّ بالزهراء. وفی الأصوات المهموسه التی تکرر منها (137 حرفا)، تکرر حرف التاء (38 مره) والهاء (37 مره). بینما تکرر حرف اللام (75 مره) والمیم (46 مره) فی الأصوات المجهوره.
"مواقع اللاتحدید" وتحقیق التفاعل بین النص القرآنی والقارئ "دراسه تحلیلیه فی قراءه أنجلیکا نویورث لسوره الرحمن "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ قضیه التفاعل بین النص والقارئ ومفهوم "مواقع اللاتحدید" هما من أهم الموضوعات المطروحه فی نظریه "جمالیه التجاوب" ل "ولفغانغ أیزر". تسعى هذه النظریه إلى إعاده الاعتبار للقارئ المهمَش فی الدراسات الأدبیه السابقه من خلال الاهتمام بدور القارئ فی عملیه القراءه، والبحث عن المفاهیم والطروحات التی تساعد على إقامه التفاعل بین النص والقارئ. تنطلق هذه الدراسه من تصور محدد وهو أنّ تلک المفاهیم التی طرحها أیزر تقدم لنا آلیات إجرائیه مفیده لدراسه النص القرآنی والنصوص التفسیریه من منظور جدید. وعلى هذا، ترید الدراسه تسلیط الضوء على بعض مواقع اللاتحدید فی سوره الرحمن التی هی من أکثر السور القرآنیه إثاره للدراسه والتحلیل بالنظر إلى شکلها الخاص، وعلى کیفیه تعامل "أنجلیکا نویورث" مع هذه المواقع باعتبارها القارئه لهذا النص. إنّ الترکیز على نویورث فی هذا البحث یعود إلى منهجها فی دراسه القرآن وتأکیدها على تلقی السور القرآنیه کالوحده الأدبیه وقراءتها التفسیریه للسور القرآنیه والتی تسمح لنا أن ندرس تفسیرها وفق معطیات نظریه جمالیه التجاوب وبالاستعانه من المنهج الوصفی –التحلیلی. إنّ الهدف من هذا البحث هو الوصول إلى الطریقه الجدیده لدراسه البنیه النصیه للقرآن ولتحلیل النصوص التفسیریه وتعیین معیار لتمییز تحققات المتلقین المفسرین القریبه والبعیده عن هذا النص العظیم. وقد اتضح أنّ نویورث فی دراستها التفسیریه لهذه السوره، تحاول أن تملأ مواقع اللاتحدید حسب المعلومات الوارده فی النصوص الدینیه السابقه وتحلیلاتها الخاصه عن القصائد الجاهلیه.
کارکردشناسی نظریه عامل در علم نحو
حوزههای تخصصی:
نحو در قالب سنتی اش همواره روابط میان کلمه ها را در نظامی از عوامل و معمول ها به تصویر کشیده است. این نظام که با عنوان نظریه عامل از آن یاد می شود، در سده اخیر بارها هدف مناقشه بوده و به شدت به آن هجمه شده است. آثار دامنه دار این هجمه نه تنها در نظام آموزشی مقاطع راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه، بلکه در میان حوزویان نیز به چشم می خورد. وجه مشترک انتقادها به نظریه عامل، این تصور است که پرداختن به نظام عامل و معمولی در آموزش نحو و تحلیل های نحوی، اگر مُخل آموزش و فهم تعابیر عربی نباشد، دست کم بی فایده است. مقاله پیش رو به دنبال عرضه کارکردهای نظریه عامل در تدریس نحو و درک دقیق تر تعابیر قرآنی است و ترسیم این کارکردها را اساسی ترین دفاع از نظریه مذکور می داند و در این راستا با استفاده از روش کتابخانه ای اسنادی به گردآوری داده هایی پرداخته است که نشان می دهد دست کم برخی از نحویان متقدم به کارکردهای نظریه عامل در علم نحو نظر داشته اند و بر اساس آن به سازماندهی آموزش إعراب (ترکیب و تحلیل نحوی جملات) و ساماندهی آموزش قواعد نحوی پرداخته اند. افزون بر این، مقاله حاضر با ارجاع به نمونه هایی از آیات قرآن، کارکرد معناشناختی نظریه عامل را در درک دقیق تر تعابیر عربی بازنمایی کرده است.
جدلية المدنس والمقدّس في الخطاب الشعري لمحمد صابر عبيد قراءة في قصيدة عشب أرجواني يصطلي في أحشاء الريح وفق رؤية جون سيرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
67 - 86
حوزههای تخصصی:
التداولیه فرع من فروع الدراسات اللسانیه التی تعنی باللغه کأداه للتواصل. والتّداولیه اللسانیه تعالج الأفعال الکلامیه، بوصفها الجزء الأساسی فی الدراسه التداولیه التی تعکف علی اللغه فی ضوء علاقتها بالمعنی والجهه التی تنشده من خلال العلاقه المعهوده بین المنتج والمرسل إلیه. یعدُّ جون سیرل من البارزین فی هذا المجال وأخذ فرضیاته لاتجاهه اللسانی والتداولی من أستاذه أوستین غیر أنَّه وضع التصنیف الآخر للأفعال الکلامیه وعالجها معتمداً علی المعطیات السیاقیه ودور طرفی التخاطب فی البناء اللغوی وجعل هذا الرعایه الأساسیه شرطاً فی إنجاز الفعل اللغوی وفاعلیته. یضمُّ هذا البحث بین دفئتیه مقاربه لقصیده عُشبٌ أرجوانی یَصطلی فی أحشاءِ الرّیح لمحمد صابر عبید فی ضوء نظریه الأفعال الکلامیه لجون سیرل. والهدف فی هذا العرض التداولی، الکشف والإبانه عن الخصائص اللغویه وفهم مقصدیات الخطاب الشعری عند الشاعر. وما توصل إلیه البحث هو أن التنضید اللغوی فی هذه القصیده یرتبط بالمعانی والمقاصد والشاعر أکثر من الأنماط اللغویه الخبریه والإنشائیه المختلفه والتعبیریه ذات الوظیفه الإنجازیه من منظور تعاملی تأسیسی، کما أکثر من استخدام الأفعال التوجیهیه الإنجازیه لبناء الممارسه الثوریه عند المتلقی وتحریکه للرفض والتصدی ومواجهه النزعه المادیه فی داخله و دفعه نحو المواجهه والبناء من الجدید بعد تجاوز القتامه الوجدانیه والروحیه عند الإنسان المعاصر ودفع الإنسان لمناصره المقدس الوجودی ومواجهه المدنس الذی یسطیر علی الروح الإنسانیه، وأیضاً تکتظُّ القصیده بالأفعال التحذیریه تجعل المستقبل فی وهج من الشفافیه والوضوح. وهذه المجموعه من الأفعال بعرض سلبیه الواقع تدفع وتحرّض علی مواجهه السلوکیات التی تسبب مأساه المستقبل وضیاع الإنسان؛ وللأفعال التعبیریه حضور واسع فی القصیده، تعبّر عن حزن الشاعر ومکنونه بسبب طغیان الجانب المادی علی الجانب الروحی وسیطره المادیه والوحشیه علی الصفاء والطهر الداخلی للإنسان، مما یسبب نشوب الحرب والصراع علی وجه الأرض. المقصدیه النهائیه التی من أجلها یتکوّن العمل الإبداعی عند الشاعر والدلاله المرکزیه التی تبوح به الأنظمه اللغویه والأنساق اللغویه الظاهراتیه، هی مواجهه الزاغ أو الجوانب المظلمه داخل الروح الإنسانیه وبثّ الیقینیه بحتمیه مأساه الإنسان المعاصر عند مناصره الوحشیه الکامنه داخله وسیطره المدنس علی المقدس بداخله، مما یؤصل فی نفس الإنسان الانکفاء الواسع لمواجهه الجوانب المظلمه فی نفس الإنسان، وهذا هو ما یظهر بالرؤیه التَّداولیه وبدراسه أفعال الکلام وفق منظور سیرل.
تجلی المفاهیم المیتافیزیائیة و الاستعارة الإدراكیة في رؤی القرآن الصادقة حسب نظریة مارك جونسون وجورج لایكوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه الاستعارات المفاهیمیه، هی إحدى النظریات التی بنت شکلاً مغایراً من الشکل المعهود فی الاستعاره الکلاسیکیه، وحولتها إلى هیکله تجمع فی قبضتها المفهوم والمعنى إضافه إلى تنمقها اللغوی. وإنّها حسب رؤیتها الذهنیه تبدأ بإنشاء التصورات من التجارب الحاصله فی حیاه الإنسان وواقعه المعیشی، وتقوم بتجسید ذلک التکوین الذهنی فی بنینیه معانیها من خلال المصادیق المکتسبه. وهذه الخصیصه، من ضمن الخصائص التی تحملها الرؤیا الصادقه والأحلام فی مضامینها وتلمیحاتها الاستعاریه. تبث المفاهیم المطلوبه لإیصال المعنى من خلال استخدام المقتبسات المفهومیه والمصادیق المعنیه، التی ینقلها الذهن من عالم الواقع الذی قد واجهه الرائی، فیقوم بتعبیر الرؤیا بواسطه هذه المعانی التی یلفقها داخل الرموز المترائیه. ففی هذه الدراسه ومن خلال المنهج الوصفی _التحلیلی، وحسب نظریه مارک جونسون وجورج لایکوف حول الاستعاره المفاهیمیه، أراد البحث تبیین الرؤى الصادقه السبعه المذکوره فی القرآن، وما تحمل من مفاهیم استعاریه التی تأخذ مصادیقها من المفاهیم المیتافیزیائیه المتوافقه مع العالم الفیزیائیه، حتى تقرّب الصور المترائیه للذهن البشری، بواسطه الملموسات القریبه للفهم والمتکونه من عالم الواقع الملموس. وقام البحث باختیار خصیصتی الزمن الشیء متحرک والإتجاهات الاستعاریه، على السور القرآنیه الخمس (سوره الأنفال، الفتح، الصافات، وسوره یوسف)، لیستنتج بأن عالم الرؤیا المیتافیزیائی، یقتبس مفاهیمه من المصادیق الموجوده فی العالم الفیزیائی المادی حتى یصور الأحداث التی تراءت فی المنامات ویستطیع أن یشرحها للآخرین.
آسیب شناسی عملکرد مترجمان قرآن در برگردان رابط ها بر اساس انسجام پیوندی (واکاوی موردی: فولادوند، خرمشاهی و مکارم شیرازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از سال 1976 و با طرح نظریه انسجام از سوی هلیدی و رقیه حسن این نظریه مبنای بسیاری از پژوهش های تحلیل گفتمانی قرار گرفت. قرآن کریم نیز به عنوان متنی وحیانی قرن های متمادین است که عرصه بررسی های زیبایی شناختی قرار می گیرد و به گواهی قرآن پژوهان پیشین و پسین نظم هوشمندانه و ترتیب شگرف عبارات قرآنی در کنار شیوایی الفاظ و بلندی مضامین از جمله نشانه های انسجام متن و از وجوه اعجاز قرآن به شمار می رود. از جمله مؤلفه های انسجام، اصلی با عنوان انسجام پیوندی است که از نقش رابط ها در ایجاد پیوستگی میان عبارات سخن می گوید؛ همان عنصری که در کنار عناصر واژی- دستوری، ارتباط منطقی میان اجزای صورت متن را رقم می زند. هلیدی و رقیه حسن در این نظریه، ابزارهای ایجاد انسجام پیوندی را به چهار نوع اضافی، تقابلی، سببی و زمانی تقسیم کرده اند. در قرآن از رابط های متنوعی برای پیوند میان آیات و عبارات استفاده شده، اما موضوع مهم و مورد بحث این مقاله، کیفیت بازسازی آن ها در زبان فارسی است. به همین منظور، در این مقاله ابتدا با روش توصیفی- تحلیلی وضعیت رابط ها در گزیده ای از آیات قرآن بررسی و سپس وضعیت عملکرد مترجمان به بوته نقد گذاشته شد که در نهایت، به علت عدم به کارگیری این ابزار انسجامی، اشتباهاتی در تشخیص و به تبع آن در برابریابی رابط ها به چشم می خورد.
بررسی ترجمه قرآن بر اساس راهبرد بومی سازی و بیگانه سازی
حوزههای تخصصی:
شکی نیست یکی از دلایل ترجمه قرآن کریم، نیازهای بشر به خصوص فارسی زبان به آگاهی از کلام خداوند بود. رشیدالدین میبدی در اثر ارزشمند «کشف الأسرار و عدهالأبرار» به این فن دست یافته و برای نخستین بار قرآن را در سه بخش، ترجمه، تفسیر و تأویل کرده است. بیشتر پژوهش های درباره این اثر به بررسی بخش سوم پرداخته اند؛ بنابراین پژوهش حاضر به بررسی بخش نخست این تفسیر خواهد پرداخت و ارزیابی کیفیت ترجمه آن که همواره اهمیت ویژه ای داشته، بررسی و تحلیل خواهد شد. گفتنی است باتوجه به وجود نگرش های گوناگون نسبت به ترجمه و تفاوت برداشت ها از مفهوم کیفیت، تفاوت در راهبردهای ارزیابی، امری اجتناب ناپذیر است. یکی از این راهبردها، بومی سازی و بیگانه سازی است که از راهبردهای کلان ترجمه و هدف از آن برجسته سازی متن مقصد یا متن مبدأ می باشد. در پژوهش حاضر کوشیدیم این ترجمه بر پایه کشف نمادهای راهبرد بومی سازی یا بیگانه سازی در ترجمه مزبور با روش توصیفی و تحلیلی استوار گردد. برآیند پژوهش نشان می دهد در میان نمادهای بومی سازی، بسط، گسترش، تصریح، هنجارگرایی و ترادف و در میان نمادهای بیگانه سازی، هنجارگریزی، رعایت نکردن اصل یکنواختی، وام گیری، معادل یابی ناهمگون اتصال ساختاری متن و ترجمه ناقص، بیشترین کاربرد را دارند. با کشف این نمادها روشن می شود نوعی تعادل میان آنها حکمفرماست و سمت و سوی ترجمه نیز به هیچ یک از راهبردها گرایش داده نشده است.
مظاهر الواقعيّة السحريّة في رواية «الولي الطاهر يعود إلي مقامة الزكي» للطاهر وطار؛ دراسة المكان، الزمان والشخصيّات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الواقعیّه السحریّه هی منهج جدید لکتابه الروایات المعاصره، حیث یتشابک الواقع والخیال بطریقه تبدو فیها کل الأحداث غیر الواقعیّه والخیالیه فی سیاق الروایه حقیقیه وطبیعیه تماماً. وقد ظهر هذا الاتجاه فی روایات بعض الکتّاب العرب ومنهم الکاتب الجزائری الشهیر، الطاهر وطار. وفی روایه «الولی الطاهر یعود إلی مقامه الزکی»، نواجه جهود الکاتب فی الاتکاء علی بناء سردی حدیث وتوظیف الحلم کحیله فنیه تعطیه الفرصه لإبراز ما کان کامناً فی باطنه. یهدف هذا البحث إلى وصف الفضاء السردی ودراسه التقنیات السردیه علی أساس الواقعیّه السحریّه، ونظراً إلى أن هذه الروایه هی الخطوه الأولى للکاتب فی توظیف هذا النوع الأدبی، یبدو من الضروری إجراء بحث من أجل تطبیق الواقعیّه السحریّه علیها. وقد اعتمدنا فی هذه الدراسه علی منهج النقد الاجتماعی بطریقه وصفیه- تحلیلیه. وتدّل النتائج علی أنّ الروائی وفّر بهذه التقنیه فضاءً للتعبیر عن واقع المجتمع الإسلامی ومشاکل المجتمع الجزائری وعبّر عن رؤیته النقدیه. وقد بنی روایته علی أساس فضاء اللاوعی، کما نشاهد تشتتاً فی الفترات الزمنیّه المختلفه، إذ جعل الروائی الماضی مسرحاً للأحداث التاریخیه التی تشکل خلفیه للانفعالات النفسیه فی الحاضر، فقد لجأ الروائی إلی التاریخ ووضع الشخصیات التاریخیه فی قوالب أسطوریه واستفاد من قضیه قتل مالک بن نویره علی ید خالد بن الولید بمنزله رمز وهدام القواعد الزمانیه والمکانیه وعرض حبکه الروایه بشکل لولبی لتنکیر التکفیر وتقبیح العنف طوال التاریخ.
دراسة مقارنة في الخصائص التاريخية بين روايتي رادوبيس وعروس المدائن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تنقسم الروایهّ باعتبار المضمون إلى أقسام مختلفه؛ فمنها الروایه التاریخیه التی تستعرض الأحداث و القضایا التاریخیه وتندرج فی إطار المذهب الواقعی. فالكاتب فی هذه الروایات یستعرض الحقائق التاریخیه بمزیج من التخیل، فیصوغ التاریخ فی ثوب جدید وقشیب. ویمكن القول: إنّ الإمشاج الحاصل بین الحقائق التاریخیه والتخیل الأدبی یعدّ من أهم الخصائص التی أدّت إلى انسیاق شرائح المجتمع المختلفه بأن تعتنی بمثل هذه الروایات وتستوعبها بکل سهوله. وفی هذا المجال، قام كلّ من نجیب محفوظ المصری وابراهیم المدرسی الإیرانی إلى كتابه روایتهما التی تناولناها فی هذه الدراسه بالاعتماد على الأحداث التاریخیه، وقد تمكّنا من القیام بالتصویر الفنّی للوثائق التاریخیه، لأنهما كانا على معرفه بالتاریخ القدیم لموطنهما. فمن هذا المنطلق ولأهمیه البحث فی الروایه التاریخیه تسعى هذه الدراسه وبالاعتماد على المنهج الوصفی التفسیری وعلى الاتجاه النقدی المقارن إلى استعراض خصائص الروایه التاریخیه فی روایتی "رادوبیس" لنجیب محفوظ و"عروس المدائن" لابراهیم المدرسی. فنتائج البحث تشیر الى أن كثره اعتناء الكاتب بالبعد التاریخی فی روایه عروس المدائن جعلها تقترب من الكتابات التاریخیه مقارنه بروایه رادوبیس التی اعتنى الكاتب فیها بالبعد الفنی والخیالی، مما جعلها فنیه أكثر منها تاریخیه.
تحليل الاستعارة الاتجاهية (فوق -تحت) في رواية فرانكشتاين في بغداد لأحمد السعداوي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
121 - 140
حوزههای تخصصی:
یعتبر علماء اللغه المعرفیون، مثل لایکوف وجونسون، الاستعاره لیس کحرفه أدبیه؛ ولکن کأداه مناسبه لکیفیه التفکیر والإشاره إلیها على أنها استعاره مفهومیه. من الأنواع المهمه من الاستعاره المفهومیه هی الاستعاره الاتجاهیه، ولها دور مهم فی نقل الدلالات الثقافیه والتعبیر عن موضوعات مجرده فی شکل أحاسیس وتجارب مادیه. یتناول هذا المقال الاستعاره الاتجاهیه (فوق تحت) فی روایه فرانکشتاین فی بغداد ، بطریقه وصفیه تحلیلیه. على الرغم من أن التخطیط (فوق تحت) فی الروایه، یستخدم فی الغالب للتعبیر عن الحالات الفیزیائیه الطبیعیه، إلا أن المؤلف فی بعض الحالات یشیر أیضا إلى نیته باستخدام التغریب والانزیاح واستخدام الاستعارات المضمونیه. فی هذه الروایه، یتم استخدام استعاره اتجاهیه (فوق) مع موضوع الهیمنه، والقوه، والصحه، والسعاده، والحیاه، والجبر، والوفره، والعقلانیه، والإیمان، والفهم، والفرج، والأمل، والمکانه الاجتماعیه الجیده، والمعرفه، والدفء، والفخر. ومن ناحیه أخرى، فقد ذکر المؤلف ضمن الاستعارات الاتجاهیه (تحت)، وهو ما یعنی السیطره، والضعف والعجز، والمرض، والحزن، وما إلى ذلک. وقد تصور المؤلف الحاله المادیه لهذه المواضیع، ولإدخالها فی ذهن المخاطب، استخدم کلمات، مثل "فوق"، و"علی"، و"تحت"، وأیضا الأفعال الماضیه والمضارعه. استخدم المؤلف المواقع الفیزیائیه والجسدیه للإنسان فی العالم والتجارب الموضوعیه له حتی یشیر إلی المیزات الثقافیه والفکریه ودلالاتها التی تحملها هذه الاستعارات. بعباره أخری، فهو باستخدامه لهذه الاستعارات، أعطی الکلمات معانی جدیده وجعل لبیانه قوه تمیزه عن سائر الکلام.
مقاربة لسانیة لآلیات الترابط النصيّ فی الدعاء السابع من الصحیفة السجادیة علی ضوء منهجیة رقیة حسن ومایکل هالیداي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله التماسک النصیّ تُعدّ قضیه محوریه فی الدراسات اللسانیه لاسیما الدراسات المهتمه بظاهره الترابط النصی فی الأعمال الأدبیه ذلک لأنها تعد من المقدمات الجوهریه فی بناء أیّ نصّ وصیاغته. وظاهره التماسک النصی یدور مفهومها حول الارتباط بین أجزاء النص لیجعله منسجما ومتماسکا. وأشهر الأدوات التی تُوظَّف فی مثل هذه الدراسات للکشف عن الانسجام داخل النص هی: الإحاله بأنواعها والاستبدال والحذف والتضام والتکرار والربط أو الوصل وغیر ذلک، وهذا یعنی أن التماسک النصی خاصیه ضروریه فی کل نص أدبی یؤدی توظیفه إلی تحویل النص إلی سبیکه واحده متلاحمه الأجزاء. ترید هذه الدراسه من خلال المنهج الوصفی- التحلیلی واعتمادا علی المنهجیه اللسانیه لرقیه حسن ومایکل هالیدای تسلیط الضوء علی عناصر الاتساق فی الدعاء السابع من أدعیه الصحیفه السجادیه لتدرس العلاقات المتشابکه والمترابطه فیه مع تحلیل الإحصائیات وبیان دورها ومساهمتها فی تحقیق التماسک. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه التی بین أیدینا هی أن عناصر الاتساق فی هذا الدعاء قد ساهمت بشکل ملحوظ فی ترابط أجزاءه وإیصال السابق بما یلیه من أجزاء النص لیظهر کأنه کله جمله واحده تفید غرضا واحدا ولو لا هذا الاتساق لتباعدت أجزاءه ولکانت مشتته متفرقه؛ بالإضافه إلی هذا فإن هذه الأدوات ساهمت تاره فی الإیجاز المرغوب فیه کما فی نماذج الحذف المذکوره وکذلک أدی التضام إلی تلوین الخطاب بألوان مختلفه من البیان لیطرد السأم عن السامع والمتلقی ویجعله یتفاعل مع النصّ نفسیا.تشعبت الدراسات اللسانیه حدیثا مما أدی إلی تطور المقاربات الدراسیه للنص الأدبی بشکل ملفت وواضح، بعد ما کان الترکیز علی الجمله باعتبارها وحده لسانیه قابله للتحلیل زمنا طویلا. علما أن لسانیات النص تسعی فی طریق معالجه النصوص وکشف تماسکها عبر البحث فی کیفیه ترابط النص والأجزاء المکونه له وکذلک عبر إبراز العناصر اللغویه التی تساهم فی جعل النص وحده واحده قائمه بذاتها متمیزه عن غیرها. فی هذا البحث نتطرق إلی الدعاء السابع من أدعیه الصحیفه السجادیه لندرس خلال ذلک عناصر الانسجام والترابط النصی المتمثله بالإحاله والاستبدال والحذف و....کذلک العلاقات الدلالیه کالتفضیل بعد الإجمال والسبب والمسبب والاتساق الصوتی وقد ظهر أن کل عنصر من هذه العناصر کان قد لعب دورا هاما فی جمال هذا الدعاء وتماسکه والسبیل إلی ذلک أن الباحث فی کل فقره یأتی بتمهید ثم بجداول إحصائیه لکل عنصر. وعلی أساس هذه العناصر یناقش أثر هذه العناصر فی إیجاد الإبداع الأدبی محاولا إزاحه الستار من أمام أعین المتلقی کی یفطن بشکل أجلی لموضع الجمال فی هذا الدعاء کما تجلّی من خلال المقاربه اللسانیه أنّ العناصر اللسانیه أدت وظیفه کبیره فی ترابط أجزاء هذا الدعاء ببعض بحیث إن النص تحول رغم تعدد الجمل الوارده فیه إلی لحمه واحده وأن هذه العناصر هی التی جلبت الجمال لنص الدعاء لدرجه أننا لو افتقدناها فیه لأصبح مشتته ومجزأ لا یؤدی غرضه ولم یحصل الإبداع المتوفر فیه حالیا. الدراسه التی بین أیدینا تحاول معالجه الترابط النصی بأشکاله التالیه أولا الاتساق النحوی وهو ترابط العبارات والجمل مع بعض عبر وسائط لغویه کالإحاله والاستبدال والحذف والربط. ثانیا الاتساق المعجمی ویشمل هذا النوع من الاتساق: التضام والتکرار وثالثا العلاقات الدلالیه وهذا القسم یضم کلا من التفصیل بعد الإجمال و موضع الخطاب والسببیه والعموم.تم توظیف کل من آلیه الإحاله والاستبدال والحذف والوصل والاتساق المعجمی فی نص هذا الدعاء من أجل ربط أجزاءه، وفی هذا الصدد ساهمت الإحاله بأنواعها المقامیه والنصیه باتساق فقرات الدعاء وذلک من خلال ترابط النص وإیصال السابق بما یلیه من الکلام. أسفرت عناصر الترابط النصی لا سیما عنصر "موضع الخطاب" بشکل واضح عن تسلسل الأفکار وجعلها تترتب ترتیب المقدمات لحصول النتائج. کان للتکرار لا سیما التکرار المعنوی أثر بلیغ فی تأکید بعض الأغراض مع تحاشی الألفاظ المکرره التی قد تجلب الممل والسأم لدی المتلقی. ساعد التضام بالإضافه إلی اتساق النص فی تلوین الخطاب بألوان مطرزه متعدده تبعث فیه النشاط والحیویه داخل نص الدعاء وتطرد الروتین والإیقاع المکرر. کما أن دراسه الاستبدال فی هذا الدعاء تُظهر أن هذا الأسلوب ساعد المتلقی فی استیعاب النص أکثر وحال دون حیرته فی ربط بعض العناصر ببعض. تمکن الحذف فی هذا الدعاء من الإیجاز وترک فجوه تحتّ المتلقی علی البحث فی النص باستمراریه لسدّ الفراغ واکتشاف ما نقص منه وبذلک فتح المجال للقارئ لیکون أحد الأطراف المشارکه فی إیجاد النص وفهمه. استُخدِمَت العلاقات الدلالیه کالتفصیل بعد الإجمال فی ترابط النص من خلال ذکر الفکره موجزه تحثّ السامع علی مواصله الاستماع لیأتی بعد ذلک بالتفصیل کالدلیل علی ما ذکر من کلام فی البدایه مع التأکید لأن الکلام فی مثل هذا الأسلوب یذکر الشیء الواحد مرتین مره فی داخل الإجمال وأخری فی بطن التفصیل.یشکل الاستبدال ملمحا ذا أهمیه من ملامح هذه الدعاء إذ یلجأ إلیه الإمام علیه السلام فی أکثر من موضع لربط أجزاء الکلام ببعضه. وقد ساهم هذا الأسلوب بشکل جلی فی تماسک النص عبر عده وسائل: أولا الإیجاز والاقتصاد فی کمیه الألفاظ، حیث نجد أن المتکلم بدل أن یعید مجموعه من الألفاظ یلخصها بتعبیر مقتصر یغنی عن إعادتها کما لاحظنا هذا فی النموذج الأول إذ إن قوله (فیما شکوت) أغنی عن مجموعه من الألفاظ لا یقتضی المقام إلا إیجازها وهذه الألفاظ هی کما جاء فی الرسم البیانی (وقد نزل بی یا رب ما قد تکأذنی ثقله وألم بی ما قد بهظنی حمله....) وکذلک فی النموذج الثانی جاء الاستبدال الاسمی لیحلّ محل مجموعه من التعابیر ومثل هذا الأسلوب یسهل علی القاصّ والناصّ عملیه الربط وطرح الألفاظ حسب المقام وما تتطلبه الحاجه. ثانیا یوجد فی الاستبدال نوع التوکید لأن فی هذه عملیه یوجد عنصران هما: البدل والمبدل منه، والبدل یذکر مرتین مره فی داخل المبدل منه وتاره أخری فی الاستبدال کما شاهدنا هذا الأمر فی الجداول المذکوره آنفا. ثالثا أن الاستبدال فی هذا الدعاء ساهم فی استمراریه المعنی من خلال إیصال المعنی السابق باللاحق دون تکرار الوحده اللغویه. ومن أنواع الاستبدال الذی یساهم فی اختزال الکلام وربطه ببعض مع إفاده معنی التأکید دون التکرار استخدام اسم الاشاره کما فی قوله: (فافعل بی ذلک) حیث إنّ (ذلک) سدت مسد (ما منیتُ به) وقوله (ما وقعتُ فیه) ومثل هذا واضح دوره فی الربط وتماسک النص.
ثلاثية الكلاسيم والسيميم والميتاسيميم في تشكيل الخطاب السردي على ضوء نظرية جوزيف كورتيس في قصيدة حلم من ماء للشاعر أديب كمال الدين(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
69 - 86
حوزههای تخصصی:
الخطاب فی شتى حالاته، ما هو إلّا کلاماً موجهاً من السارد إلى المتلقی، ویراد به إیصال فکره ما أو تعبیراً خاصاً أو غایه من التأثیر أو التنویر؛ لذلک یقترح المنظر الفرنسی، جوزیف کورتیس، لابدیه تفکیک العناصر المتمظهره من ذلک النص، حتى یتمکن المتلقی من استلهام تلک الماورائیات المبهره، وتکهن نتائجه الخصبه، ویقدم سداسیه، تنقسم ثلاثه منها على المستوى المتمظهر، والأخرى فی المستوى العمیق. الثلاثیه الأولى تضم عناصر معنونه ب (السیم المتغیر، السیم النووی، والکسیم)، وهی تدرس جانبه الشکلی وفی وحداته الصغرى من الکلمه إلى الجمله. وأما الثلاثیه الثانیه، فهی تشمل العناصر العمیقه التی اصطلح بها (الکلاسیم، السیمیم، والمیتاسیمیم)، ومنها یعتلی النص من حالته الظاهریه، وینتقل إلى کونه خطابًا سردیاً ذا مغزى؛ لذلک اختار هذا البحث من خلال المنهج الوصفی التحلیلی، دراسه هذا الفصل من النظریه الکورتیسیه، وشرحها على قصیده حلم من ماء، للشاعر أدیب کمال الدین. فی الثلاثیه الأولى ضمن عملیه التقطیع، تقسمت القصیده من وحداتها السیمیه الصغرى التی تشمل السیم المتغیر والسیم النووی، والمنتج منها کان کل سطر هو صوره لکسیمیه معینه تحمل رساله معینه. ومن مجموعه هذه اللکسیمات، تشکلت مقاطع القصیده المختلفه. وعند التطبیق حسب الثلاثیه الثانیه، کان کل مقطع منها الذی یحتوی على مجموعه من اللکسیمات، هو یمثّل کلاسیماً ینص عن مفهوما سیاقیاً أکبر من تلک الوحدات الصوریه، وأکمل مفهوما منها، إلى أن تکونت القصیده من تلک التولیفات، وصارت نصاً خطابیاً کاملاً یحتوى على سمیمیات ومیتاسیمات، یتمنطق من خلالها الشاعر على کونها حروفیات عرفانیه ماورائیه. وهکذا، تبیّنت خطابیه کورتیس المقصوده، کیف تتجسد على القصیده السردیه، وما تسمیه أرکانها حسب المصطلحات؟
تمظهرات الصراع الاجتماعي في رواية «أدركها النسیان» لسناء شعلان بناءً علی نظرية لويس كوزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
21 - 37
حوزههای تخصصی:
قد حاول العدید من الباحثین وعلماء الاجتماع البحث عن الصراع الاجتماعی وظواهره ونتائجه فی المجتمع البشری. وکان أحد هؤلاء العلماء والباحثین هو لویس کوزر الذی قدم نظریه ممنهجه ومتقنه عن هذه الظاهره. لقد تأثر کوزر بالفکر المارکسی وأکد علی أنّ الصراع الاجتماعی ینشأ عندما تتصادم الأهداف غیر المتوافقه، سواء کانت ملموسه أو غیر ملموسه. وقد یکون هذا الصراع نتیجه التنافس على الموارد المحدوده أو السلطه أو الأعراف. وبما أن هناک علاقه متجذّره ومتماسکه بین الأدب والمجتمع فیتأثر بسیاقه المجتمعی، ویمکن القول بأن کل نص أدبی هو تجربه اجتماعیه، وأداه تقویمیه للمجتمع تأخذ علی عاتقها تبیین الصراعات الاجتماعیه والحدّ منها، کما أنه مرآه صادقه تکشف عن مساوئ المجتمع ومهاویه وترسم اتجاهات الأشخاص والمجموعات المختلفه. وبما أنّ روایه «أدرکها النّسیان» هی روایه الطبقه المحرومه المضطهده فتُصوّر صراعهم مع أصحاب السلطه، فیسعی الباحثان دراستها مستخدمَینِ المنهجَ الوصفی التحلیلی، معتمدینِ علی المحاور المقترحه فی نظریه کوزر، من أجل تحلیل ودراسه التمثلات الصراعیه ودورها فی تشکیل العلاقات الاجتماعیه والأیدیولوجیه والخطاب السائد فی الروایه. وأما الذی دفع الباحثین إلی اختیار هذا الموضوع، فهو أنّ دراسه الأدب لاسیما الروایه من منظور علم الاجتماع وتوظیف الآلیات السوسیولوجیه تقدم رؤیه جدیده ودقیقه فی التحلیل والتأسیس. ومن أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هی أنّ جمیع أنواع الصراعات کانت حاضره فی النص وفق نظریه کوزر حیث لعبت السلطه دورًا حاسمًا فی الصراع الواقعی، وعندما أدرک بطلا الروایه أنهما بعیدانِ عن القرارات السیاسیه والمصیریه زادت المشاحنات والتوترات مع السلطه ووضعت الصراع غیر واقعیّ، وکانت الصراعات الخارجیه نتیجه للنظره الدونیه والمحتقره للآخر/المرأه، وأما الصراع الداخلی فیتمثَّل غالبًا فی الأهداف والمعتقدات المتضاربه داخل مجتمع الروایه حیث تری المصالح الشخصیه هی الهدف الأساس.
التّكافؤ المعجميّ في التّرجمة العربيّة لديوان عبد القادر الجيلانيّ بناءً علي نظريّة مُني بيكر (ترجمة منال اليمنيّ عبد العزيز أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
109 - 141
حوزههای تخصصی:
تسعی عملیّه التّرجمه إلى تحویل النّص من لغه إلى أخرى مع نقل المعنی والنّغمه والأسلوب بدقّه. فهی تأخذ حیزا تواصلیا حاسما من خلال سدّ الفجوه بین اللّغات المختلفه وتسهیل التّفاهم عبر الثّقافات والمجتمعات المتنوعه. وفی الغالب تشکّل اللّامتکافئات عوائق لهذه العملیّه، حیث تُبذل جهود جباره لإیجاد مکافئ أنسب لکلّ مقام. وکان نموذج التّکافؤ الوظیفیّ لمنی بیکر یشتمل علی خمسه مستویات، وهو عملیّه یفهم فیها المترجم مفهوم النّص المصدر ویجد طریقه مناسبه للتّعبیر عن نفس المفهوم فی نص الهدف. ویحاول بحثنا هذا، معتمداً المنهج الوصفیّ – التّحلیلیّ، أن یدرس التّرجمه العربیه لدیوان عبد القادر الجیلانیّ وفق التّکافؤ المعجمی. ویتبین من خلال البحث أنّ تقنیه الاقتراض کانت أکثر التّقنیات توظیفا؛ وجاءت تقنیه الکلمه العامه أو الخاصه فی المرکز التّالی استخدمها المترجم عند مواجهه البنیه المختلفه فی اللّغتین العربیّه والفارسیّه، والأسلوب والسّیاق الشّعریّ المتمایز. ثمّ جاءت تقنیه الحیادیه لتدلّ علی التزام عبد العزیز بالحفاظ على الفروق الدقیقه والتّعقیدات فی الماده المصدر. وشغلت تقنیه البدیل الثّقافیّ المرکز الرابع وهی من النّقاط الّتی تؤخذ علی المترجم. وجاءت تقنیه الشّرح وصیاغه مفردات ذات علاقه فی المرتبه التالیه وکانت خیارات المترجم فیها موفقه وناجحه. ثمّ جاءت تقنیه التّرجمه الإیضاحیه ، وتقنیه الحذف فی المرتبتین التالیتین، وهذه الأخیره نشأت من الفهم الخاطئ لتحلیل المفرده ومن تجنّب التّکرار. والمرکز الأخیر اختص بتقنیه التّرجمه الشّارحه بصیاغه کلمه لیس لها صله.