فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف پیش بینی بهزیستی روان شناختی براساس خودتنظیمی هیجانی، تاب آوری و مهارت های ارتباطی در معلمان انجام شد. روش کار: جامعه آماری شامل معلمان زن مدارس دولتی مقطع ابتدایی شهرستان اسلامشهر به تعداد 1099 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 291 نفر انتخاب شدند . و به سوالات پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (ریف، 1989)، پرسش نامه سبک های عاطفی (هافمن و کاشدن، 2010)، مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون کانر و دیویدسون (2003) و پرسش نامه مهارت های ارتباطی کوئین دام (2004) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی پیرسونانجام شد. نتایج: تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین پنهان کاری، سازش کاری، تحمل، تصور شایستگی فردی، اعتمادبه غرایز فردی و تحمل عاطفه منفی، پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن، کنترل، تاثیرات معنوی، مهارت گوش دادن، توانایی دریافت و ارسال پیام، بینش نسبت به فرایند ارتباط، کنترل عاطفی و ارتباط توام با قاطعیت با بهزیستی روان شناختی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد مؤلفه های پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن، تاثیرات معنوی و کنترل) می توانند پیش بین مناسبی برای بهزیستی روان شناختی باشند و پذیرش مثبت تغییر و روابط ایمن دارای بیشترین اثر است. براساس نتایج این مطالعه، می توان از مداخلات مبتنی بر تنظیم هیجان، پرورش تاب آوری و آموزش مهارتهای ارتباطی در افزایش بهزیستی روان شناختی معلمان سود برد.
سه مرتبه تقدم و تاخر بر مبنای سه سیر فلسفی بالماهیه، بالحقیقه وبالحق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
179-202
حوزههای تخصصی:
بعد از پذیرش تحقق سه سیر فلسفی (یعنی اصالت ماهیت، اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی) در حکمتِ صدرایی، به دلایل و قراینِ مختلفی می توان نشان داد که مبحثِ «تقدم و تاخر» از لازمه های سه سیرِ یاد شده تبعیت کرده است؛ تقدم و تاخر بالتجوهر یا همان بالماهیه متناسب با سیر اول، تقدم و تاخرِ بالحقیقه متناسب با سیر دوم و تقدم و تاخر بالحق متناسب با سیر سوم است. به ویژه اگر مبحثِ علیت را شاخصِ اصلیِ تحول در سیرهای یاد شده بدانیم، به دلیلِ تفاوتِ تفسیر علیت بر اساسِ سه سیر، تقدم و تاخرهای مبتنی بر رابطه ی علیت (نظیرِ بالطبع، بالعلیه، بالماهیه)، در نهایت بر مبنای اصالتِ ماهیت مطرح شده اند و در نتیجه در اصالتِ وجودِ تشکیکی جایی برای طرح نیافته اند و به نوعی با تقدم بالحقیقه جایگزین شده اند. برای تقدمِ بالحقیقه والمجاز غالبا تقدم وجود بر ماهیت را مثال می زنند؛ ما برای تقدم و تاخر امورِ مشکک که بر سیر دوم و بر اصالتِ وجود و مشکک بودنِ آن مبتنی هستند تقدم و تاخر بالحقیقه و الرقیقه را پیشنهاد می دهیم؛ در مورد تقدم و تاخر بالحق، هم از تعبیرِ مراتب یعنی ناظر به مرتبه ی دوم و هم از تعبیر شئون و ظهورات یعنی ناظر به مرتبه ی سوم سخن گفته شده است؛ در حالی که بنا به دلایلِ مختلف، تعبیرِ دوم صحیح تر و با اصولِ مرتبه ی سوم یعنی اصالت وجود وحدت شخصی مناسب تر است.
بایدها و نبایدهای بازنویسی حکایت هایی از ادبیات فارسی کلاسیک، بر پایه برنامه فبک (مطالعه موردی: مجموعه داستانی مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدود دو دهه است که برنامه فبک وارد نظام آموزشی ما شده است؛ و تلاش هایی در جهت اجرا و بومی سازی این برنامه صورت گرفته است. در همین راستا، جمعی از نویسندگان و پژوهشگران به بازنویسی متون کلاسیک فارسی، به شیوه داستان های فبک، پرداخته اند. در این میان، آن چه بیش از پیش اهمیت می یابد، نقد آثار منتشرشده و آسیب شناسی این جریان نوپا است. پژوهش حاضر، کوششی است در راستای پاسخ بدین پرسش که آیا در این داستان ها معیارهای فبک رعایت می شود؟ هدف از انجام این پژوهش، بررسی پایبندی نویسندگان، به معیارهای داستانی فبک است. بدین منظور، مجموعه مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان، بر اساس مؤلفه های داستان های فبک، شامل: مقبولیت ادبی، مقبولیت فلسفی و مقبولیت روان شناختی با روش توصیفی- تحلیلی، نقد و بررسی شده است. طبق یافته های پژوهش، اشکال عمده این بازنویسی ها، فقدان مؤلفه های تفکر فلسفی همچون: ماهیت مسئله ساز و پرسش برانگیز متن، کندوکاوپذیری و الگوی گفت وگوی استدلالی است. در بُعد ادبی، ضعف تألیف، عدم درج توصیفات داستانی و همچنین ضعف منطقی در پیرنگ، سبب کاهش مقبولیت ادبی داستان ها شده است. به علاوه، به علّت ناتوانی داستان ها در ایجاد همذات پنداری و سکوی پرش بودن و نیز عدم تناسب محتوای برخی داستان ها با روحیات و نیازهای مخاطب، در این مجموعه مقبولیت روان شناختی دیده نمی شود.
بایسته ها و ضوابط مفهوم شناختی موضوعات در نصوص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
5 - 23
حوزههای تخصصی:
مراجعه بدون چارچوب و غیرروش مند به تراث عظیم آیات و روایات برای به دست آوردن گوهر معناشناسی موضوعات شرعی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. برای فهم نصوص شرعی توجه به بایسته ها و ضوابطی در فرایند مفهوم شناسی ضروری است که در کتب روش شناسی اجتهاد کمتر به آن پرداخته شده است. در این نوشتار در ادامه ده بایسته ازپیش بیان شده که به اختصار به آن اشاره می شود. شش نکته دیگر برای ترسیم نقشه راه متصدی استنباط در مفهوم شناسی موضوعات شرعی شرح داده می شود. ده بایسته پیشین عبارت است از: ضرورت مفهوم شناسی واژه های براینددار؛ رجوع به عرف معیار؛ توجه به فرق تطبیق با تفسیر؛ توجه به بار معنایی هیئات گوناگون؛ بسنده کردن به قدر متیقن در موارد مشکوک؛ توجه به اثرپذیری لغوی از اعتقادها و اجتهادها؛ توجه به فرق داعی استعمال با معنا؛ نسبت واژگان؛ واژگان در آینه شریعت؛ کاربرد اعم؛ و تحقیق میدانی. شش بایسته و ضابطه مطرح شده در این نوشته عبارت است از: توجه به تفاوت موضوعات شرعی اختراعی و تصرفی؛ موضوع شناسی مفاهیم اعتباری شرعی؛ ضرورت فحص جامع عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ فحص قیود موضوع در نصوص شرعی؛ دریافت مناط از عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ و توجه به قرائن در نصوص شرعی. بدیهی است که این شانزده بایسته در کنار هم باید مورد توجه متصدی استنباط قرار گیرد.
مقایسه انسان محوری خودبنیاد و خدابنیاد و الزامات آنها با تأکید بر دیدگاه آیت الله خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
26 - 48
حوزههای تخصصی:
اومانیسم یا به تعبیری انسان محوری خودبنیاد که هسته مرکزی مدرنیته غربی است و با سیطره فرهنگی اش در حال نفوذ در جوامع و سنت های دیگر می باشد، درواقع نظامی منسجم از مؤلفه های گوناگون فلسفی است. ضروری است موضع مشخص اسلام در مورد انگاره های آن و همچنین نگاه متفاوت این دین به جایگاه انسان مورد بررسی قرار گیرد. این مقاله که با روش توصیفی-تحلیلی به نگارش درآمده، در صدد آن است با تأکید بر دیدگاه های آیت الله خامنه ای به این مهم بپردازد. اومانیسم مدرن در اصلی ترین دیدگاه هایش در حوزه های معرفت شناسی-روش شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی فاصله ای عمیق با معارف و نظرگاه های اسلامی دارد و این نوع انسان محوری از نظرگاه اسلامی مردود می باشد. با این حال به نظر می رسد در معارف اسلامی با مدل خاصی از انسان محوری روبه رو هستیم که البته در تمامی مبانی مهم فلسفی اش با اومانیسم مدرن متفاوت بوده، می توان درمقابل آن را انسان محوری خدابنیاد نام نهاد. هر کدام از این دو نگاه متفاوت به انسان در عرصه های سیاسی و حکومتی الزامات خاصی را به دنبال دارند و باید گفت گفتمان سیاسی خاص آیت الله خامنه ای یعنی مردم سالاری دینی نیز در چارچوب انسان محوری خدابنیاد است که تبیین پذیر می گردد؛ همچنین این دو مدل از انسان محوری در ساحت علوم انسانی نیز ثمرات بنیادین متفاوتی دارند که سلباً و ایجاباً در وضعیت فعلی این دانش ها تأثیرگذار است.
دغدغه های معناداری در اشعار ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
1 - 25
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر این اعتقاد است که اساساً شعر می تواند مقوله ای فلسفی باشد. ادبیات و به طور خاص شعر، نوعی نگرش به هستی است و ادبیاتی که پشتوانه فلسفی دارد، به صورتی هنرمندانه از نگرش شخص به هستی، زندگی، رنج، مرگ و معنای زندگی سخن می گوید. براساس مطالعه اشعار ابن سینا که در این مقاله انجام شده است، می توان گفت که ابن سینا هرگز فارغ از دغدغه ها و دلواپسی های غایی با خاستگاه اگزیستانسیالیستی نبوده است. آزادی اراده، تنهایی، مرگ و پوچی چهار مسئله اساسی این مطالعه هستند. این مقاله به منظور رسیدن به قضاوتی دقیق تر در مواجهه ابن سینا با هستی و همچنین، پاسخ به معناداری یا بی معنایی زندگی، به بررسی اشعار وی پرداخته است.
مبانی فلسفی آموزشی حِکمی مبتنی بر فرا عقلانیت برای تحقق انسان حکیم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
85 - 132
حوزههای تخصصی:
طراحی آموزشی حِکمی ( حکمت بنیان ) مدل سازی شد . این مدل طراحی آموزشی پژوهش محور ، برای طراح آموزش شرایطی فراهم می کند تا مطابق با ابعاد یادگیری مطلوب، مفروضات ، عادات و الگوهای ذهنی خود را در هر طراحی آموزشی مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد و به خلق مدل یادگیری متناسب با موقعیت و شرایط مطلوب بپردازد مدل طراحی آموزشی حِکمی ابتدا از تبیین و تفسیر انسان مطلوب شروع و با تبیین و تفسیر انسان محقق ادامه می یابد. هر مرحله مبتنی بر متدهای پژوهشی کیفی با کاوش در منابعی که می تواند انسان مطلوب و انسان محقق را تبیین نماید، اجرا می گردد و سپس برای تبیین و تفسیر تغییر انسان محقق به انسان مطلوب عناصر طراحی آموزشی با طرح سوال از مطلوبیت ها و قیاس آن با انسان محقق ، تغییر انسان محقق از انسان محقق مطلوب استنطاق و استنتاج می شود و در نهایت ابعاد طراحی آموزشی حکمی سازماندهی می گردد. انسان مطلوب در این بررسی انسان حکیم تبیین گردید و عناصر طراحی آموزشی شامل تببین وتفسیر ابعاد یادگیری حکیمانه( حکمت آموزی)، اهداف یادگیری حکیمانه، تولید محتوا، نقش و تبحرمعلم( حکمت ورز) و شاگرد( حکمت آموز)حکیم، تدریس( حکمت ورزی)، سنجش و ارزشیابی حکیمانه برای رسیدن به انسان حکیم طراحی گردید. این پژوهش اولین تلاش برای طراحی آموزشی مبتنی بر یک رویکر بومی است و در حد یک نظریه جدید نگاه متفاوت به ابعاد یادگیری دارد چرا که مبتنی بر ابعاد حکمت، فرا عقلانیت که تلفیق عرفان و فلسفه استدلالی است،طراحی شد و عناصر طراحی آموزشی نیز برای تحقق چنین ابعادی از یادگیری نسبت به تمام پارادایم ها و رویکردها ی موجود کاملا متفاوت طراحی شد.
واقعیتِ کلیات از منظر ژاک دریدا
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
117 - 135
حوزههای تخصصی:
ژاک دریدا (1930-2004)، فیلسوفِ آنتی رئالیستِ[ضد واقع گرای] تاثیرگذار، زیربنای مفروضات فلسفه غرب از یونان باستان را آشکار می کند و استدلال می کند مبنی بر این که بنیان های آن قابل دفاع نیست. او بر این باور بود که فلسفه غرب امری «غیرممکن» است؛ زیرا واقعیتی کلی که هدف نهایی تمامی بنیادها یا فرآیندهاست، مانند ایده (افلاطون)، خدا (آگوستین)، کوگیتو (دکارت) و روح مطلق (هگل) را پیش فرض می گیرد. این مقاله ی کوتاه، به روشی که دریدا موضع خود را در مقابل واقعیت کلیات اتخاذ کرد، پرداخته و پیامدهای آن در جامعه را بررسی می کند. دریدا معتقدست که تقابل میان گفتار و نوشتار تجلی «خردمحوری» فرهنگ غربی است – یعنی این فرض کلی که قلمرویی از «حقیقت» کلی، پیش از بازنمایی آن با نشانه های زبانی و مستقل از آن وجود دارد. خردمحوری، ما را تشویق می کند که نشانه های زبانی را به عنوان جزء جدا نشدنی آن ها تلقی کنیم. تصور خردمحورانه از حقیقت و واقعیت به عنوان موجودیتی خارج از زبان، از تعصبی عمیق در فلسفه غرب ناشی می شود که دریدا آن را نقد می کند. بخش دوم، نظریه ی «واسازی» او را در ارتباط با واقعیت کلیات معرفی می کند. بخش سوم به تأثیر «واسازیِ» دریدا بر جامعه معاصر می پردازد. بخش چهارم، اهمیت فلسفه دریدا را در متون مکتوب و آموزه های مسیحی به اختصار مورد بحث قرار می دهد. بخش پنجم این مقاله را به پایان می رساند.
دیالکتیک هنر و طبیعت: تجربه ی زیبایی شناختی نزد آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
33 - 60
حوزههای تخصصی:
بنا بر نظریه ی زیبایی شناختی آدورنو، تجربه ی زیبایی شناختی تجربه ی منحصر به فرد و متفاوتی است که، بر خلاف تجربه ی مسلط درون کلیت اجتماعی، مبتنی بر سلطه نیست و سوژه به طور ابزاری با ابژه مرتبط نمی شود بلکه در آن جذب یا با آن ادغام می شود. آدورنو نخستین کسی نیست که تجربه ی زیبایی شناختی را این گونه توصیف می کند. با این حال، آنچه در اندیشه ی او جدید است این است که این قابلیتِ جذب شدگی و گشودگی در برابر ابژه را همچون یک حالت یا رفتار اصیلِ سرکوب شده در رابطه ی سوژه با طبیعت توضیح می دهد و این گونه آن را بدل به مقوله ای انتقادی می کند. هدف این مقاله آن است که با توضیح و مستدل ساختن این ایده ی محوری نشان دهد که چگونه آدورنو از طریق صورت بندی رابطه ای دیالکتیکی میان هنر و طبیعت موفق می شود به نحوی خاص فرمالیسم زیبایی شناختی را به نقد اجتماعی و تاریخی پیوند زند و در عین حفظِ ایده ی خودآیینی، تجربه ی زیبایی شناختی را از چیزی هم پایه ی بازی یا سرگرمی بدل به تجربه ای خطیر و انتقادی سازد.
بررسی نقش جو سازمانی و رضایت شغلی با سلامت روان معلمان دوره ی ابتدایی شهرستان دیواندره
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش جو سازمانی و رضایت شغلی با سلامت روان معلمان دوره ی ابتدایی شهرستان دیواندره می باشد. روش تحقیق حاضر توصیفی از نوع همبستگی است و از نظر هدف جزء تحقیقات کاربردی است. جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه معلمان دوره ی ابتدایی شهرستان دیواندره به تعداد 439 نفر می باشد. با استفاده از جدول مورگان و روش نمونه گیری در دسترس تعداد 205 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه جو سازمانی سوسمان و دیپ (1989)، پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا (1989) و پرسشنامه سلامت روان گلدنبرگ (1972) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نسخه 3 نرم افزار اسمارت پی ال اس برای تدوین مدل معادلات ساختاری و اس پی اس اس نسخه 26 برای سایر تحلیل ها استفاده شد سطح معنی داری آزمون در این تحقیق 05/0 =α در نظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد بین جو سازمانی و رضایت شغلی با سلامت روان رابطه معناداری وجود دارد. بررسی فرضیه های فرعی تحقیق نشان داد بین وضوح و توافق اهداف سازمان، وضوح و توافق نقش، رضایت از پاداش های سازمان، رضایت و توافق بر روی رویه ها، نظام پرداخت، نوع شغل، فرصت های پیشرفت، سبک رهبری با سلامت روان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحقیق نشان داد بین اثربخشی ارتباطات، جو سازمانی و شرایط فیزیکی با سلامت روان رابطه وجود ندارد.
نقد و بررسی اخلاق علم بنیادِ سم هریس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
68 - 88
حوزههای تخصصی:
سم هریس به عنوان یکی از سردمداران خداناباوری جدید، در باب رابطه علم و اخلاق، به ایده اخلاقِ علم بنیاد باور دارد. در این راستا، وی نخست به کمک شهودات عرفی می کوشد باور به نسبیت و غیرواقعی بودنِ اخلاق را رد کند و در گام بعد، براساس رویکرد فیزیکالیستی خود، با تعریفی ویژه از اخلاق و تأکید بر دو عنصر بهزیستی و آگاهی و همچنین گره زدن بهزیستی به آگاهی، زمینه را برای ورود مغز به عنوان مرکز آگاهی آماده می کند. این کار برای هریس افزون بر فراهم کردن مبنای دیگری برای عینیت ارزش ها، توجیهی برای ورود انحصاری علم به حوزه ارزش ها ارائه می کند؛ چراکه شناخت مغز، تنها در گستره علم و به ویژه دانش عصب شناسی است. این گونه است که هریس به ضرورت تأسیس اخلاق علمی می رسد. اما اخلاق علم بنیاد با اشکال های فراوانی از جمله ناسازگاری شهود و اخلاقِ علم بنیاد، نسبیت گرایی اخلاقی، جبرگرایی، نادرستی رویکرد فیزیکالیستی در باب شناخت انسان روبه رو است. افزون بر از اینها، طرحِ نظام اخلاقی بر پایه علم، آرمان شهری است که نه تنها هریس، بلکه هیچ فرد و مکتب دیگری به آن نخواهد رسید.
نقد اثبات حرکت جوهری از راه تبعیت، تشأن و علیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
53 - 78
حوزههای تخصصی:
معروف ترین برهان صدرا در اثبات حرکت جوهری برهانی است که به وجود نسبت خاصّی بین عرض و جوهر پای می فشرد و با تعبیرهایی همچون تابعیت عرض از جوهر، معلول بودن، لازم بودن و شأن بودن عرض برای جوهر تبیین می شود: چون اعراض تابع جوهرند، پس در حرکت خود نیز باید تابع جوهر باشند؛ بنابراین جوهر به طریق اولی متحرک است. در این مقاله این برهان ها به صورتی جامع نقد و بررسی می شوند. بر پایه اشکال سکون جوهری سکون عرضی نیز شاهدی بر ثبات جوهر است و جوهر باید به گونه ای متناقض هم ساکن باشد و هم متحرک. افزون بر این، چون حرکت های عرضیِ بالفعل در همه اجسام اثبات نشده است، فراگیر بودن حرکت جوهری به مشکل برمی خورد. در اشکال عدم رابطه علّی میان جوهر و عرض معلول بودن، مرتبه بودن و نحوه وجود بودن عرض و حرکت های عرضی برای جوهر با ادله و مثال نقض های گوناگون نقد می شود. همچنین، با نقد وحدت وجود در ذات و عرض های آن اثبات تغییر در وجود جوهر زیر سؤال می رود. در نقد اثبات حرکت جوهری از راه تبعیت و نسبی بودن حرکت نیز نشان داده می شود که صدرا قاعده تکافؤ متضایفان را به نادرستی تعمیم داده است. به همین سبب مشکل اجتماع جوهر و اضافه و مشکل حضور یک چیز واحد در ذات دو امر متغایر پدید می آید و افزون بر حرکت جوهری اموری چون سرخی جوهری نیز اثبات می شود!
معیار ثبوتی صدق قضایا در رئالیسم انتقادی با تأکید بر دیدگاه آندرو سایر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
48 - 78
حوزههای تخصصی:
چگونگی ادراکات ذهنی و بازنمود عالم واقع در ذهن، پرسشی معرفت شناختی است که ذهن اندیشمندان زیادی را به خود مشغول داشته است. بر محور پاسخ به این پرسش، دو جریان عمده شکل گرفت که یکی بر تناظر جزء به جزء ذهن و عین همچون بازتاب تصویر بر آینه اصرار دارد و جریان دوم، معرفت بشری را سراسر برساخته ذهن می داند که راهی به عالم عین ندارد. در این میان برخی، ادراکات ذهنی را محصول تعامل و تفاعل ذهن و واقعیت خارجی می دانند. رئالیسم انتقادی اگرچه جهان خارج را مستقل از ذهن فاعل شناسا مفروض می گیرد، اما ادراک جهان خارج را مساوی با جهان بیرونی نمی داند. بر این اساس واکاوی نقادانه معرفت خود از جهان را لازمه دست یابی به معرفتی معتبر می داند. این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که موضع رئالیسم انتقادی درباره ماهیت صدق یا معرفت معتبر چیست تا از خلال پاسخ به این پرسش، خلأهای محتمل در این مکتب تبیین گردد. درنهایت ضمن پذیرش برخی دعاوی رئالیسم انتقادی با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، نشان می دهد توافق بین الاذهانی و کفایت عملی به عنوان جایگزین مسئله صدق خالی از اشکال نیست.
Interpreting Kantian Religious Judgment for the Twenty-First Century(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
9 - 28
حوزههای تخصصی:
This article clears a path for employing the affirmative way of interpreting Kant's general theory of religion as a guidepost for twenty-first century religious practitioners. Before attempting such an employment, I correct several misconceptions regarding the affirmative way of interpreting Kant's theory that, if adopted as mainstream, would risk weakening its universal applicability. With this purpose in mind, I consider and respond to a misplaced criticism of my interpretation of Kant's theory of grace, advanced by Douglas McGaughey in 2013. I then assess the current state of a debate that has arisen between several key affirmative interpreters, concerning Kant's reference to the two "experiments" that guide the argument in his Religion. I give special attention to Lawrence Pasternack's 2017 attempt to "dismantle" this whole line of interpretation as one that "may very well not be worth our time." After identifying several serious flaws in Pasternack's argument, I conclude by backing a better alternative developed by Brandon Love. By clearing away two very different sorts of potential roadblocks that could stand in the way of a reader of Kant gaining a fair understanding of the affirmative approach to interpreting his theory of religion, these arguments prepare the way for a concluding attempt to catch a glimpse of how Kant's theory of religious judgment (especially his four guidelines for designing the constitution of a church), if adopted widely by practitioners of various historical religions, could benefit the fractured world we find ourselves in, a quarter of the way through the twenty-first century.
اثربخشی اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر احساس تنهایی و مهار خشم در دوره شیوع کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثر بخشی اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» بر احساس تنهایی و مهار خشم در دوره شیوع کرونا در کودکان پسر بی سرپرست شهر همدان بود. روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش که به صورت هدفمند انتخاب شد شامل کودکان پسر بی سرپرست 9 تا 12 ساله ساکن در مرکز تحت نظر بهزیستی شهر همدان بود. از جامعه آماری موردنظر 28 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (14) و کنترل (14) قرار داده شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه آموزش برنامه فلسفه برای کودکان قرار گرفت و گروه کنترل این آموزش را دریافت نکرد. از پرسشنامه خشم اسپیلبرگر و مقیاس تنهایی دانشگاه کالیفرنیا راسل برای جمع آوری داده استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس نشان داد که در متغیر احساس تنهایی بین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0P<). نتایج این پژوهش حاکی از آن است که از برنامه فلسفه برای کودکان می توان به منظور کاهش احساس تنهایی و افزایش مهار خشم در کودکان بی سرپرست و بد سرپرست به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر استفاده کرد.
پیوند حالتِ مخاطب در فلسفه سماع سهروردی با هنرِ پرفورمنس (اجرا)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
162 - 183
حوزههای تخصصی:
تقریباً کمترشاعر، حکیم یا فیلسوفی را در طول تاریخ می توان سراغ گرفت که پیرامون موضوع موسیقی و سماع در آثار منظوم، منثور خود اشارات و عباراتی را نیاورده باشند. شهاب الدین سهروردی نیز به عنوانِ یکی از فلاسفه جهانِ اسلام، نگاهِ خاصی به حالات شنوده (مخاطب) در هنگام نواختن موسیقی و سماع داشته است.او پرسش خود را در بحث موسیقی و سماع با مفهوم مخاطب وحالت در هنگام شنیدن آغاز می کند. این نوع نگاه به سماع در نوع خود کم نظیر است. هنرِ پرفورمنس(اجرا) نیز از جنجالی ترین و جذاب ترین گرایش های هنر معاصر در عرصه ی هنر می باشد که هنرمند اثر خود را در برابر مخاطب بصورت زنده به اجرا در می آورد. هنر اجرا همیشه در کنار ادبیات، شعر، موسیقی، معماری و نقاشی رشد می کند. برای این منظور،. در این پژوهش تلاش شده به پرسش ذیل پاسخ داده شود: ماهیت مخاطب در موسیقی و سماع در نگاه سهروردی و پیوند آن با مخاطب در پرفورمنس(اجرا)چگونه است ؟
راهبردهای زایندگی قوای ادراکی با رویکرد مبانی فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
23 - 39
حوزههای تخصصی:
تولید علم متناسب با ارزش های اسلامی، در دستیابی به تعالی و تثبیت عزت و استقلال ملی نقش بسزایی دارد. از علل زمینه ساز تولید علم، دستیابی به راهبردهای آموزش فعال (در مقابل آموزش منفعل و تقلیدی و حافظه محور) است. با تحلیل بحث «ادراک» در فلسفه صدرایی به این نتیجه می رسیم که ادراک در این فلسفه دارای دو ساحت روحی- جسمی است و منشأ ادراک نفس مجرّد است. آنچه هدف مذکور را در زمینه حکمت اسلامی تأمین می کند در این مقاله به «زایندگی قوای ادراکی» نام گذاری شده است. این مقاله با تبیین مبانی زایندگی قوای ادراکی و راهبردهای متناظر به این مسئله پرداخته است. روش پژوهش «توصیفی- تحلیلی» و منابع آن اسنادی- کتابخانه ای است. مهم ترین یافته های پژوهش راهبردهای حکمت صدرایی در جهت ادراک زاینده است. توجه به نظام دانایی در رویکرد ملاصدرا، مدیریت نفس و ظرفیت های علم قلبی و تقویت و تربیت (طهارت) قوه خیال از مهم ترین راهبردهاست. رویکرد مقاله بدیع، کاربردی و قابل توسعه است و در جهت اهداف نظام علمی کشور و هدایت های رهبر معظم انقلاب اسلامی ارزیابی می شود.
نقش شخصیّت پردازی در شکل گیری دیالکتیک در تسلّای فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تسلای فلسفه تسلّایی ادبی است. این رساله گفتگوی بین بوئثیوس و فلسفه شخصی شده ای است که به نظم و نثر ارائه می شود. در این مقاله شش مؤلفه تحلیل سبکی: رسانه متنی، رمز زیانی-جامعه شناختی، زاویه دید، شخصیّت پردازی، ساختار متنی و بینامتنیّت در تسلای فلسفه بررسی می شوند. در بین این مؤلفه ها، مشخصاً شخصیّت پردازی در تسلّای فلسفه، بخشی از مسئله این پژوهش را تشکیل می دهد؛ زیرا آنچه به ما زاویه دید راوی را ارائه می کند و موجب برقراری دیالکتیک می شود، شخصیّت است و از آنجایی که تحلیل سبکی که منجر به تجزیه و تحلیل یک متن می شود، برآیند بررسی هر شش مؤلفه است، بررسی پنج مؤلفه دیگر به عنوان روش این پژوهش انجام می شود. در این رساله شخصیّت برای هدفی غیر از شخصیّت پردازی و به منظور انتقال هدف نویسنده خلق شده است. به نظر می رسد بوئثیوس در این اثر به ادبیات نگاه ابزاری دارد و با استفاده از عناصر ادبی ای همچون شعر و موسیقی و توصیفات مطابق با سنت ادبیات تصویری باستانی به دنبال القای تفکرات فلسفی خود است. در تسلای فلسفه موضوع گفتمان پیوند با ابدیّت و امر جاودانه، مفهوم گفتمان مفهومی انسان گرایانه متکی بر مسائلی همچون عدالت، مشیّت، خیر، حقیقت، جبر و اراده آزاد است که این دو مؤلفه حاکی از زاویه دید ایدئولوژیکی تسلای فلسفه است. در این رساله نه تنها شیوه گفتمان، دیالکتیک است، بلکه دیالکتیک به معنی نوافلاطونی آن یعنی «سیر» نیز هست که به نور حقیقی می رسد.
رابطه عقل و عشق در اخلاق عشق محور قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
110 - 135
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل برجسته ای که اندیشه حکما و فلاسفه و عرفا را درگیر کرده است، سازگاری و ناسازگاری بین عقل و عشق بوده که برخی بر سازگاری و برخی بر ناسازگاری این دو تأکید کرده اند. بررسی این موضوع، اهمیت ویژه ای در اخلاق عشق محور قرآنی دارد. در این مقاله با روش توصیفی _ تحلیلی بررسی شده است که بین این دو نه تنها ناسازگاری وجود ندارد، بلکه براساس مکتب فلسفه مشاء، اشراق، حکمت متعالیه، عرفان و دیدگاه علامه طباطبایی و برخی شاگردان ایشان، هماهنگی کامل وجود دارد. هدف از این پژوهش، بررسی سازگاری یا ناسازگاری بین عقل و عشق در مکتب اخلاق عشق محور قرآنی است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که اگرچه برخی از مراتب عشق به خاطر عظمت و شرافت، برای عقل درک کردنی نیست اما ستیزی هم در کار نیست و بدون عقل و تعقل، رسیدن به عشق حقیقی و مراتب آن ممکن نیست و عشق حقیقی مولود عقل است؛ چراکه انسان، با عقل می تواند معرفت و شناخت حقیقی نسبت به معشوق حقیقی پیدا کند و به آن گراییده و به سوی آن حرکت کند. از این رو، نه تنها بین این دو تقابل نیست بلکه سازگاری و تعاضد وجود دارد و تا مراتب عقل و پیوندی که بین این مراتب است مشخص نشود، دست یابی به عشق حقیقی و اخلاق بر پایه آن، امکان پذیر نیست و عشق کاذب و اخلاق بر پایه آن دفع نمی شود.
جنبه های صوفیانه سازمان نو افلاطونی اندیشه ابن سینا در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
31 - 47
حوزههای تخصصی:
اخلاق صوفیانه از مراتب سه گانه سازمان فکر نوافلاطونی ابن سینا در اخلاق است. ابن سینا، همچون دیگر بخش های کار خود درباره تصوف، اخلاق صوفیانه را در قالب فکری ای طرح کرده است که در خودِ اندیشه صوفیانه می یابیم. به عبارتِ دیگر، بحث ابن سینا در اخلاق تصوف را بدون رجوع به فرهنگ فکری خود صوفیه نمی شود درک کرد. بااین حال، حجم مطالب ابن سینا درباره اخلاق صوفیانه، به دلیلِ جایگاه خاص اخلاق علمی در کار او، بسیار ناچیز است. به همین دلیل در این مقاله، برای بیان برخی جنبه های صوفیانه اخلاق او، از دیگر متون ارائه شده در این قالب فکری نیز استفاده می کنیم و ضمن ارائه توضیحاتی بیشتر از خلال چنین متونی، می کوشیم عبارات مختصر ابن سینا را تفصیل دهیم. از طرف دیگر، اخلاق مطرح در متون صوفیانه گستره ای وسیع از مفاهیم را در بر می گیرد که اخلاق صوفیانه ابن سینا نیز به طورِ مختصر به کثیری از آنها اشاره دارد. در این مقاله، تلاش بر این است که از این گستره وسیع صرفاً به مفاهیمی بپردازیم که بین اخلاق نوافلاطونی و اخلاق صوفیانه مشترک است. این تحقیق نشان خواهد داد که منبع این گونه مفاهیم تفکر اخلاقی صوفیه است، هرچند ابن سینا در بررسیِ آنها، تعارضی نیز با سازمان نوافلاطونی اندیشه خود در اخلاق ندیده است.