فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱٬۷۱۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش طراحی مدل عوامل پیش بین فرصت های کارآفرینانه در شرکت های بین المللی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، کیفی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 17 نفر از مدیران و همچنین کارشناسان فعال در حوزه کارآفرینیمی باشد و نمونه گیری به صورت هدفمند و گلوله برفی انجام شد و مصاحبه ها تا دستیابی به اشباع نظری ادامه داشت. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته می باشد. برای گردآوری و تحلیل داده ها از روش داده بنیاد استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها و طراحی الگو، در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام گرفت. برای تحلیل داده ها از نرم افزار 18 MAXQDA برای کدگذاری ها استفاده گردید. در مرحله کدگذاری باز، 305 کد مقدماتی از تحلیل مصاحبه ها شناسایی شد. در دومین مرحله، کدگذاری محوری بر اساس یافته های پژوهش، مفهوم فرصت های کارآفرینانه به عنوان پدیده محوری انتخاب شد. شرایط علی در قالب هفت دسته رویدادهای خلاف انتظار، تغییرات مبتنی بر صنعت و ساختار بازار، کمبود مبتنی بر روش ها، وضعیت متناقض، تغییر مبتنی بر ارزش ها و شناخت، دانش جدید و ویژگی های جمعیتی جای گرفتند و چهار مقوله اصلی شامل راهبردهای سازمانی، راهبردهای مربوط به بازار، راهبردهای تجاری و مدیریت مؤثر عملکرد انتخاب شدند. عوامل مداخله گر در دو دسته تقویت کننده و تضعیف کننده شناسایی شدند. سرمایه، عوامل شرکتی، یادگیری اجتماعی، جمع آوری و مطالعه اطلاعات، ویژگی های فردی و عوامل اجتماعی به عنوان عوامل زمینه و بسترساز فرصت های کارآفرینانه تعیین شدند درنهایت پیامدهای عوامل پیش بین فرصت های کارآفرینانه در دو دسته مالی و مشهود و غیرمالی و نامشهود تعیین شدند.
طراحی مدل علی عوامل موثر بر زنجیره تأمین لارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش طراحی مدل علی عوامل مؤثر بر زنجیره تأمین لارس (ناب، چابک، تاب آور و پایدار) می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی - توسعه ای است. در راستای هدف پژوهش، ابتدا با استفاده از روش تحلیل مضمون ادبیات تحقیق هر یک از پارادایم های زنجیره تأمین مورد بررسی قرار گرفت و سپس، با استفاده از آن ابعاد زنجیره تأمین پایدار، زنجیره تأمین تاب آور، زنجیره تأمین چابک، زنجیره تأمین ناب و 16 شاخص مختلف آن ها نیز مشخص شد. برای تعیین میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری هر یک از شاخص ها از روش دیمتل استفاده شد که به این منظور پرسش نامه دیمتل توسط اساتید و خبرگان این حوزه تکمیل شد و در نهایت در دستگاه مختصات دکارتی روابط بین شاخص ها مشخص گردید. نتایج این مرحله نشان داد که به ترتیب عوامل اقتصادی، چابکی، بهبود مستمر و انعطاف پذیری بیشترین تأثیرگذاری و از طرفی، مدیریت تأمین کنندگان بیشترین تأثیرپذیری را در بین شاخص های زنجیره تأمین لارس دارند. در نهایت برای ارائه مدل مفهومی مناسب زنجیره تأمین لارس، با استفاده از روش معادلات ساختاری صحت روابط مدل ارائه شده توسط 20 نفر از خبرگان این حوزه مورد ارزیابی کمی قرار گرفت. در این قسمت روایی، پایایی و ارزیابی عملکرد کلی مدل مفهومی از طریق شاخص های مختلف ارزیابی و تأیید شد. باتوجه به بارهای عاملی مدل مفهومی ارائه شده می توان نتیجه گرفت که شاخص های این معیارهای نیز در طراحی زنجیره تأمین لارس نقش بسزایی ایفا می تواند و پیشنهاد می شود که در هر یک از معیارها در راستای دستیابی به اهداف به درستی و مناسب مدیریت و برنامه ریزی شوند.
طراحی مدل مفهومی بازاریابی محتوایی دیجیتال با رویکرد گرندد تئوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
157 - 195
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش شناسایی مؤلفه ها و ابعاد اصلی بازاریابی محتوایی دیجیتال با توجه به شرایط کشور ایران و ارائه مدل با استفاده از روش کیفی مبتنی بر راهبرد گرندد تئوری است. داده ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با خبرگان که شامل اساتید دانشگاه در حوزه بازاریابی محتوایی دیجیتال و مدیران و فعالان آژانس های تبلیغات و بازاریابی دیجیتال بودند گردآوری شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند و پس از انجام 15 مصاحبه عمیق، اشباع نظری حاصل گردید. پس از پیاده سازی و تحلیل مصاحبه ها و کدگذاری باز، محوری و انتخابی، نتایج نشان داد که بازاریابی محتوایی دیجیتال توسط شرایط علی (توسعه اینترنت، سهولت استفاده، محبوبیت فضای مجازی، سهولت ارتباط با مشتری، ویژگی های شبکه مجازی، جذابیت بازاریابی محتوایی دیجیتال، تغییر رفتار مشتریان، تغییر ساختارهای جاری)، دلایل زمینه ای (ویژگی های فردی، ویژگی های اجتماعی)، عوامل مداخله گر (محدودیت های فنی، افزایش رقبا، عدم دسترسی، ناآگاهی، شدت شیوع کووید 19)، مقوله محوری (بازاریابی محتوایی دیجیتال)، راهبردها (لذت بخش نمودن، افزایش مشارکت، ارائه خدمات متنوع به کاربران، استفاده از انواع روش های افزایش مخاطب، تبادل اطلاعات، بهبود زیرساخت، سبک مخاطب پسند، مشتری مداری) و پیامدهای (گسترش بازار، افزایش سودآوری، بسترسازی برای ایجاد برند) تحقق می یابد. نتایج حاکی از آن است که مدل پژوهش از سطح قابل قبولی برخوردار می باشد
آینده پژوهی فرصت های کارآفرینی فین تک در صنعت مالی با رویکرد سناریونگاری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
271 - 311
حوزههای تخصصی:
فین تک و فرصت های کارآفرینی نهفته در آن، توانایی ایفای نقشی اثرگذار در توسعه صنعت مالی را داراست. بنابراین لازمه سیاست گذاری و تصمیم گیری صحیح و اثربخش در این حوزه شناسایی آینده محتمل آن است. مطالعه حاضر از حیث هدف، اکتشافی و از منظر جهت گیری، کاربردی می باشد. در این پژوهش از ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه جهت گردآوری داده ها استفاده شد. 28 پیشران با مرور پیشینه و مصاحبه با خبرگان استخراج گردید. جهت غربال پیشران ها در مرحله اول از پرسش نامه خبره سنجی و روش دلفی فازی استفاده شد. سپس پیشران های غربال شده در مرحله قبل، از طریق پرسش نامه اولویت سنجی و تکنیک کپراس توسعه یافته رتبه بندی شدند. طبق یافته ها دو پیشران توسعه قراردادهای هوشمند در صنعت مالی و میزان گرایش نهادهای مالی به نوآوری باز بالاترین اولویت را داشته و برای نگاشت سناریوهای پژوهش استفاده شدند. بر اساس این دو پیشران 4 سناریوی عصر فرصت های بکر، عصر مدیران محافظه کار، عصر زیرساخت های فرسوده و عصر یخی توسعه یافتند. سپس با کاربست تکنیک ماباک سناریوی عصر زیرساخت های فرسوده به عنوان سناریوی محتمل پژوهش انتخاب گردید. پیشنهادهای پژوهش بر اساس پیشران های اولویت دار و سناریوی محتمل مطرح گردید. حمایت های دولتی، تامین بودجه کافی به منظور ایجاد زیرساخت های لازم برای توسعه قراردادهای هوشمند توسط بانک ها و یا ایجاد رابطه همکاری بین بانک ها و نهادهای مالی کشور، قانون گذاری منصفانه، توسعه رگ تک ها و ایجاد سازگاری بین سیستم های فعلی با فناوری های جدید از مهمترین پیشنهادهای کاربردی پژوهش بودند.
فهم پدیده پشیمانی استراتژیک در سطوح راهبردی کسب وکارهای بین-المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درگذر زمان و به سبب شرایط عدم اطمینان و تغییراتی که در محیط فعالیت بین المللی حاصل می شود، بسیاری از مدیران کسب وکارهای بین المللی در فرآیند تصمیم گیری و تدوین و اجرای استراتژی ها دچار اشتباه شده و به انسداد یا بن بست استراتژیک می خورند. درچنین حالتی تصمیمات اخذ شده یا استراتژی های تدوین شده توسط مدیران، ناکارآمد تلقی می شود که به این حالت پشیمانی استراتژیک گفته می شود. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف فهم پدیده پشیمانی استراتژیک در سطوح راهبردی کسب-وکارهای بین المللی انجام پذیرفت. این پژوهش بر پایه پژوهش های آمیخته و به صورت کیفی و کمی در پارادایم قیاسی استقرایی است که از ظر هدف، کاربردی و از حیث ماهیت و روش توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش خبرگان هستند که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی و براساس اصل کفایت نظری 30 نفر از آن ها به عنوان نمونه پژوهش در نظر گرفته شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختار یافته است که روایی و پایایی آن با روش محتوایی و پایایی درون کد گذار -میان گذار تأیید شد. همچنین ابزار گرداوری اطلاعات در بخش کمی پرسشنامه است که توسط 30 نفر از خبرگان پر شد و روایی و پایایی آن با روش روایی اعتبار محتوا و پایایی بازآزمون سنجیده شد. در این پژوهش داده های کیفی با روش تحلیل محتوا و داده های کمی با مدلسازی ساختاری تفسیری تحلیل شد. نتایج پژوهش مشتمل بر شناسایی مؤلفه های شکل دهنده و ایجادکننده پشیمانی استراتژیک در راهبردهای کسب وکارهای بین المللی به همراه پیامدهای آن در قالب مدل شکل گیری پشیمانی استراتژیک است.
مدیریت هوشمند زنجیره تأمین تحت فناوری اینترنت اشیاء با رویکرد نقشه شناختی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکنولوژی های هوشمند دور جدیدی از تغییرات را در زنجیره تأمین سنتی به ارمغان آورده اند. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر اینترنت اشیاء بر مدیریت هوشمند زنجیره تأمین صورت گرفت که به ارزیابی روابط بین متغیرها و میزان اثرگذاری و اثرپذیری آن ها با روش نقشه شناختی فازی می پردازد. جامعه آماری، خبرگان دانشگاهی و کارشناسان فعال در شرکت توزیع داروپخش در استان بوشهر هستند. پس از شناسایی مؤلفه ها از پیشینه پژوهش، مصاحبه صورت گرفت. بدین منظور پرسشنامه به10 نفر از خبرگان وکارشناسان مربوطه ارائه شد و طی چند مرحله مورد واکاوی اطلاعات قرار گرفت که در نهایت در 9 دسته معیار و 41 زیرمعیار، عوامل اصلی کاربرد اینترنت اشیاء در زنجیره تأمین تعیین گردیدند. معیارها ش امل: مدیریت هوشمند موجودی و انبارداری، مدیریت هوشمند عملیات، مدیریت هوشمند اطلاعات، مدیریت هوشمند محصولات، مدیریت هوشمند هزینه، مدیریت هوشمند بهره وری شرکتی، مدیریت هوشمند مشتریان و تأمین کنندگان دارو، مدیریت هوشمند فروش و بازاریابی و مدیریت هوشمند محیط زیست هستند. نتایج نشان داد که ارتباط می ان کلی ه ش اخص ه ا همسو و مثبت است. شاخص مدیریت هوشمند اطلاعات ب ه عن وان مهمترین شاخص بدست آمده است؛ زیرا بر همه ش اخص ه ای دیگ ر تأثیرگ ذار اس ت. سه ش اخص مدیریت هوشمند مش تریان، مدیریت هوشمند فروش و بازاریابی و مدیریت هوشمند عملیات در رتبه ی دوم تأثیرگ ذاری هستند. بنابراین مدیران صنعت توزیع دارو می بایست با استفاده از فناوری اینترنت اشیاء به مدیریت هوشمند اطلاعات در سازمان خود، بهبود روابط با مشتریان، بهبود عملیات و تمرکز ویژه بر فرآیند فروش بپردازند و موجب بهینه-سازی فرآیندهای زنجیره تأمین و افزایش سودآوری شوند.
مدلی برای ارتقا قابلیت بازاریابی دیجیتال با تأکید بر شاخص های استفاده از بازاریابی دیجیتال در شرکت های صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۷
111 - 151
حوزههای تخصصی:
همگرایی فناوری اطلاعات، رسانه ها و ارتباطات، رفتار مصرف کننده را ازنظر جستجو، به دست آوردن، پردازش و پاسخ به اطلاعات یا خدمات شرکت تغییر داده است. توانایی یک شرکت در برنامه ریزی، پیاده سازی و مدیریت بازاریابی دیجیتال برای افزایش رقابت پذیری آن در چشم مصرف کنندگان، قابلیت بازاریابی دیجیتال نامیده می شود. هدف از این پژوهش طراحی مدل ارتقا قابلیت های بازاریابی با تأکید بر شاخص های استفاده از بازاریابی دیجیتال در شرکت های صنعتی است. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمی است که ازنظر هدف، کاربردی و ازلحاظ نح وه گ ردآوری داده، از نوع مطالعات پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، مدیران و خبرگان در زمینه بازاریابی دیجیتال شرکت های صنعتی و اساتید دانش گاهی بودند که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. در بخش کیفی ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه و در بخش کم ی پرسشنامه بود که برای شناسایی مقوله ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و از پرسشنامه به منظور اعتباریابی الگو اس تفاده ش د. در بخش کیفی روش تحلیل داده ها، رویکرد نظریه داده بنیاد با روش استراوس و کوربین بود که با استفاده از نرم افزار MAXQDA و ب ا استفاده از روش کدگذاری تدوین شد و در بخش کمی، روش تحلیل بر مبنای آزمون همبستگی کندال بود. به منظور بررسی روایی پژوهش بخش کیفی، از مدل کرسول به همراه روایی محتوایی و پایایی درون کدگذار و میان کدگ ذار و در بخ ش کم ی به منظور آزمون روایی پژوهش از روای ی اعتبار محتوا و باز آزمون بهره گرفته شد
بررسی نقش تعدیل گر فرهنگ سازمانی در رابطه بین سیستم های اطلاعاتی مدیریت و گرایش به کارآفرینی (مورد مطالعه: کارکنان دانشگاه شهید بهشتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
19 - 36
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چندین دهه است که مقوله گرایش به کارآفرینی به عنوان یک مطالعه جدّی و منسجم موردتوجّه پژوهشگران قرار گرفته است. گرایش به کارآفرینی وضعیّتی است که در آن یک فرد تمایلات خود را در رابطه با رفتار کارآفرینانه در یک سازمان مستقل نشان می دهد. فرهنگ سازمانی در معرفی سیستم های اطلاعاتی در یک سازمان بسیار مهم است. مفهوم فرهنگ با نگرش، ارزش، اهداف و شیوه های سازمانی، حرفه ای و ملّی مرتبط است. در دهه 1960، «سیستم های اطلاعات مدیریت» برای اوّلین بار در قالب یک مفهوم مطرح شد. یکی از وظایف سیستم های اطلاعات مدیریت جمع آوری، پردازش و تجزیه و تحلیل داده های سازمان است. امروزه شرکت های بزرگ فناوری نظیر «فیس بوک، توییتر و اسنپ» توانستند با استفاده از سیستم های اطلاعات مدیریت به موفقیت هایی دست پیدا کنند. در مورد سیستم های اطلاعات مدیریت، فرهنگ سازمانی و گرایش به کارآفرینی پژوهش های فراوانی انجام شده است، ولی پژوهشی که هر سه متغیر را مورد بررسی قرار دهد یافت نشده است؛ بنابراین، در پژوهش حاضر پاسخگویی به این پرسش اساسی مدّ نظر بود که آیا فرهنگ سازمانی می تواند نقش تعدیل گر در رابطه میان سیستم های اطلاعات مدیریت و گرایش به کارآفرینی ایفا کند؟روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از حیث روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود که با استفاده از رهیافت مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان دانشگاه شهید بهشتی تشکیل می دادند که تعداد آن ها بر طبق آمار 1127 نفر بود. با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 288 نفر به عنوان نمونه آماری پژوهش تعیین شد که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای برای مطالعه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد بوده که روایی صوری و محتوایی آن ها توسط متخصصان تأیید و برای تعیین پایایی پرسشنامه های سیستم های اطلاعات مدیریت، فرهنگ سازمانی و گرایش به کارآفرینی، ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 88/0، 82/0 و 85/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزارهای SPSS و LISREL انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که سیستم های اطلاعاتی مدیریت بر گرایش به کارآفرینی تأثیر مثبت و معناداری داشت. نتایج مؤید آن بود که سیستم های اطلاعاتی مدیریت بر فرهنگ سازمانی تأثیر مثبت و معنادار دارد. همچنین، نتایج بیانگر آن بود که فرهنگ سازمانی بر گرایش به کارآفرینی تأثیر مثبت و معناداری دارد. افزون بر این،، یافته ها نشان داد که فرهنگ سازمانی در رابطه بین سیستم های اطلاعاتی مدیریت و گرایش به کارآفرینی نقش تعدیل گر را ایفا می کند.نتیجه گیری/ دستاوردها: با توجّه به نتایج تجزیه وتحلیل داده ها مبنی بر رابطه بین فرهنگ سازمانی و گرایش به کارآفرینی، به مدیران و مسئولان ذی ربط پیشنهاد می شود که به فرهنگ سازمانی و مؤلفه های آن در سازمان اهمیّت دهند و در زمینه تقویت تسهیم دانش، ارتباطات باز، نظام پاداش دهی، هدایت و رهبری، معنا داری کار و ریسک پذیری تلاش کرده و به نیروی انسانی به عنوان باارزش ترین منبع در سازمان توجّه کنند و از این طریق میزان گرایش به کارآفرینی را در سازمان ارتقاء دهند. همچنین، مدیران بایستی از سیستم های اطلاعاتی به منظور گسترش فرهنگ و ترویج کارآفرینی در بین کارکنان استفاده نمایند و نیز از حداکثر امکانات و منابع مادی برای نیل به اهداف مشخص بهره گیرند.
ارائه استراتژی های نوآور اثربخش در توسعه صنعت آرایشی و بهداشتی با تاکید برکارآفرینی بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه استراتژی های نوآور اثربخش در توسعه صنعت آرایشی و بهداشتی با تاکید برکارآفرینی بین المللی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، کیفی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 7 نفر از مدیران و مسئولان شرکت صنعتی و بازرگانی صحت و 3 نفر از خبرگان دانشگاهی می باشد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده های تحقیق از تحلیلتم که روشی برای تعیین، تحلیل و بیان الگو های (تم ها) موجود درون داده ها است و همچنین نرم افزار MAXQDA، استفاده شده است. با توجه به نتایج به دست آمده استراتژی های نوآوری عبارتند از: استراتژی های نوآور تهاجمی، استراتژی های نوآور جذب فناوری، استراتژی های نوآور پیشتاز (پیشگامی)، استراتژی های نوآور ریسک پذیر که طبق اولویت بندی استراتژی های نوآور جذب فناوری اولویت اول و استراتژی های ریسک پذیر اولویت آخر را به خود اختصاص دادند. فرضیه های آزمون که بیانگر تأثیر استراتژی های نوآور تهاجمی، استراتژی های نوآور استراتژی های نوآور پیشتاز (پیشگامی) و استراتژی های نوآور ریسک پذیر بر توسعه صنعت آرایشی و بهداشتی می باشد همگی تأیید شدند. به مدیران و مسئولان فعال در حوزه صنعت آرایشی و بهداشتی پیشنهاد می شود با جذب فناوریهای به روز به توسعه صنعت آرایشی و بهداشتی کمک کنند.
ارائه مدل دیپلماسی اقتصادی نوین ایران با رویکرد صادراتی برای کشورهای همسایه با تأکید بر ظرفیت های دیپلماسی فرهنگی و رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق آسیب شناسی روند صادرات ایران به هر یک از کشورهای همسایه و ارائه مدل مناسب دیپلماسی اقتصادی نوین ایران جهت بکارگیری در ارتقاء جایگاه تجاری ایران می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، «کاربردی» و از نظر روش «توصیفی- همبستگی» و «علی- ارتباطی» است و در تحلیل نتایج از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه این پژوهش، تجار فعال در کشورهای همسایه، تولیدکنندگان، صادرکنندگان، مدیران درجه عالی، فعالین خبره فرهنگی و رسانه ای می باشد که با توجه به تحلیل رگرسیون چند متغیری و تعداد متغیرهای مشاهده پذیر، 195 نفر به عنوان نمونه بخش کمی انتخاب شدند. ابزار گردآوری، پرسشنامه ساخته محقق می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و برای طراحی مدل نهایی از نرم افزار AMOS استفاده گردید. یافته های پژوهش بر مبنای نظریه نهادگرایی نئولیبرال و نتایج به دست آمده بارعاملی متغیر های «تبادل فرهنگی با مولفه های دیپلماسی فرهنگی» و «ارتباطات صلح گرا با مولفه های دیپلماسی رسانه ای» و «سیاست خارجی اقتصاد محور با مولفه های دیپلماسی اقتصادی» با اطمینان قابل قبولی در ارتقاء جایگاه ایران در منطقه و تقویت مناسبات تجاری و اقتصادی ایران تأثیر دارد و شاخص های برازش مدل مقادیر قابل قبولی را نشان داد.
شناسایی عوامل موثر بر استراتژی توزیع در صنایع غذایی با نگرش بازاریابی و فروش آنلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی شناسایی عوامل مؤثر بر استراتژی توزیع در صنایع غذایی با نگرش بازاریابی و فروش آنلاین می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی- توسعه ای و از نظر نحوه جمع آوری داده ها به شکل کیفی و از نظر روش اجرای پژوهش با رویکرد فراترکیب می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل 12 نفر از اساتید دانشگاهی که در زمینه مدیریت بازاریابی و کانال های توزیع صاحب نظر بوده و در این حوزه کتاب یا مقاله داشته باشند و همچنین نظریه پردازان و محققانی که در این زمینه مطالعات تخصصی داشته اند می باشد. این پژوهش با استفاده از روش علمی متاسنتز (فراترکیب) و با مرور مقاله های منتشر شده، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و براساس 23 مقاله منتخب، تعداد 85 شاخص استخراج گردیدند. در نهایت، 16 مؤلفه ارزیابی و شناسایی شد و در نهایت چارچوب نهایی با اعمال مجموع نظرات خبرگان مولفه های عوامل انسانی، خلق ارزش برای مشتری، توجه به شایستگی مدیران، عوامل داخلی، عوامل خارجی، عوامل مدیریتی، نظر کاوی، بازاریابی دیجیتال، عوامل محیطی، بازاریابی محتوایی، استراتژی های کسب و کار، شناخت کامل محیط درونی و بیرونی، بازاریابی مستقیم، ویژگی های بصری، بهینه سازی، عملکرد رقابتی تأیید و شناسایی شد.
پیش بینی مهارت های کارآفرینانه دانشجویان براساس سواد فناورانه آنان و سبک تدریس مدرسان (مطالعه موردی: دانشگاه بوعلی سینا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
27 - 42
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مسئله اشتغال دانشجویان اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا بیکاری دانشجویان بعد از تحصیل پیامدهای جبران ناپذیری را در ابعاد مختلف اجتماعی و اقتصادی به وجود می آورد. تعداد زیادی از دانش آموختگان جدید یا بیکارند یا یافتن شغل در بخش هایی که در آن آموزش دیده اند و به آن علاقه مند هستند، برایشان دشوار است. به این ترتیب، دانش آموختگان جدید برای موفقیت در شرایط درحال تغییر فناوری، سیاسی و اجتماعی امروزی به چیزی بیش از انواع دانش رویه ای نیاز دارند. براین اساس، دانشجویان به یک مجموعه مهارت های کارآفرینی نیاز دارند که این مهارت ها تحت تأثیر آگاهی از فناوری و آموزش قرار دارد. درواقع، سواد فناوری و آموزش مناسب به دانشجویان اجازه می دهد تا با نیازهای درحال تغییر زندگی امروزی سازگار شوند؛ بنابراین، دانش و آگاهی از فناوری از شایستگی های کلیدی برای دانش آموختگان آینده است و همچنین مؤثرترین روش های ارائه محتوای آموزشی کارآفرینانه می توانند در افزایش مهارت کارآفرینی نقش مهمی ایفا کنند. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر پیش بینی مهارت های کارآفرینانه دانشجویان براساس سواد فناورانه آنان و سبک تدریس مدرسان دانشگاه بود.
روش شناسی: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 6701 نفر بودند که نمونه آماری مطابق جدول کرجسی و مورگان، به حجم 364 نفر، به شیوه تصادفی طبقه ای نسبی انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد مهارت های کارآفرینی، پرسشنامه سواد فناورانه و پرسشنامه سبک تدریس استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد بین سواد فناورانه دانشجویان و سبک تدریس مدرسان با مهارت های کارآفرینانه آنان رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (01/0p< ). از بین مؤلفه های سواد فناورانه بیشترین تأثیر مربوط به مؤلفه آثار فناوری و کمترین تأثیر مربوط به مؤلفه درک فناوری در جهان اطراف بود و از ابعاد سبک تدریس، بیشترین تأثیر مربوط به سبک تدریس مولد و کمترین تأثیر مربوط به سبک تدریس تحلیلی بود.
نتیجه گیری/ دستاوردها: نتایج مطالعه حاضر نقش آگاهی از فناوری و سواد فناورانه و روش های تدریس کارآفرینانه را در افزایش و بهبود مهارت های کارآفرینی دانشجویان کارشناسی را مورد تأیید قرار داد. یافته های پژوهش نشان داد که دانش فناوری و آموزش مناسب نقش برجسته ای در کسب مهارت های کارآفرینی دارد. درواقع، این مطالعه با شناسایی عوامل مهمی که در افزایش مهارت کارآفرینی مؤثرند، راهنمایی و راهکارهای مناسبی برای سیاست گذاران نظام آموزش عالی فراهم می کند. این یافته ها می تواند به بهبود مهارت های کارآفرینی از طریق آموزش و تدریس مولد کمک کند.
ساختارسازی مفهومی پیشران های شکل دهنده ی اتحاد استراتژیک در بستر روش TISM (مطالعه ی موردی: صنعت مبل منبت شهرستان ملایر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به جهت اهمیت بالای صنعت مبل منبت بررسی رویش اتحادهای استراتژیک در آن کاملاً ضروری است. در همین راستا، مطالعه ی حاضر در جهت ارائه ی ساختاری مفهومی از پیشران های شکل دهنده ی اتحاد استراتژیک در صنعت مبل منبت اجرا شد. این مطالعه یک طرح آمیخته، توسعه ای، کاربردی و مقطعی است. روش گردآوری داده های آن میدانی و ابزارش مصاحبه و پرسشنامه، موضع فلسفی آن، در بخش کیفی تفسیری، در بخش کمی اثبات گرا بود. 20 خبره به روش هدفمند و گلوله برفی در طرح کیفی و ده نفر در بخش کمی آن به صورت هدفمند انتخاب شدند. روایی و پایایی هر دو ابزار در هر دو بخش کیفی و کمی ارزیابی و تأیید گردید. جهت تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون و در بخش کمی از روش مدلسازی تفسیری ساختاری جامع استفاده شد. پیشران های تشکیل اتحاد استراتژیک متشکل از پیشران های کلان و محیطی، صنعتی، مرتبط با اتحاد، مرتبط با بنگاه و مرتبط با آمیخته ی بازاریابی می باشد. شواهد به دست آمده از روش مدلسازی تفسیری ساختاری جامع مبین آن بود که سازه ی مفهومی توسعه یافته دارای چهار سطح می باشد که سطح اول آن تشکیل شده از پیشران های مرتبط با آمیخته ی بازاریابی، سطح دوم پیشران های مرتبط با بنگاه و اتحاد، سطح سوم آن پیشران های مرتبط با صنعت و سطح چهارم آن پیشران های کلان و محیطی می باشد. نتایج این مطالعه منجر به شناخت پیشران های شکل گیری اتحاد استراتژیک در صنعت مبل منبت شهرستان ملایر گردید. پیشران های شناسایی شده در چهار سطح قرار گرفته و مؤثرترین آنها پیشران های کلان و محیطی بود.
مدل توسعه صادرات شرکت های دانش بنیان حوزه الکترونیک و برق ایران با محوریت ارتقاء پایبندی سازمانی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صادرات محصولات دانش بنیان با فناوری بالا به دلیل نقش تاثیرگذار بر ایجاد ارزش افزوده و ارزآوری، برای اقتصاد ملی کشورهای درحال توسعه بسیار بااهمیت تلقی می شود. از طرفی، پایبندی سازمانی کارکنان برای عملکرد مؤثر شرکت های دانش بنیان هم امری حیاتی است و نبود آن، این سازمان ها را متحمل هزینه های زیادی می کند. در این راستا این پژوهش با هدف تدوین مدل توسعه صادرات شرکت های دانش بنیان حوزه الکترونیک و برق با محوریت ارتقاء پایبندی سازمانی کارکنان در ایران به انجام رسید. این پژوهش با استفاده از روش آمیخته (کیفی-کمی) به انجام رسید که استخراج 17 شاخص مدل موردنظر در بخش کیفی و با استفاده از تحلیل محتوا پژوهش های معتبر انجام شده صورت گرفت و تعیین ارتباط بین شاخص ها برای دستیابی به مدل در بخش کمی با اتکا به روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) انجام شد. تحلیل داده های کیفی و کمی پژوهش دستیابی به مدلی شش سطحی بود که تاثیرگذارترین شاخص های این مدل در سطح ششم محیط کاری مناسب در شرکت های دانش بنیان، ارتباطات درون و برون سازمانی شرکت های دانش بنیان ، وضعیت تقاضای کاردر بازارهای صادراتی و ویژگی های خاص شرکت های دانش بنیان بودند.
تأثیر آمیخته بازاریابی بر فناوری بلاکچین با نقش میانجی سودمندی درک شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تأثیر آمیخته بازاریابی بر فناوری بلاک چین با نقش میانجی سودمندی درک شده در مشتریان بانک ملّی ایران شهر تهران می باشد. روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و براساس شیوه گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی از نوع علّی است. جامعه آماری این پژوهش تمامی مشتریان بانک ملّی ایران در شهر تهران در سال 1402 می باشند، بدین منظور از فرمول کوکران تعداد 384 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب که 420 پرسش نامه بین مشتریان بانک ملّی ایران در شهر تهران به روش تصادفی ساده بین جامعه آماری توزیع و تعداد 393 پرسش نامه جمع آوری گردیده است. ابزار گردآوری داده های پژوهش حاضر پرسش نامه است. روایی ابزار پژوهش نیز با انجام تکنیک تحلیل عاملی تأییدی مورد تأیید قرار گرفته است. پایایی پرسش نامه پژوهش حاضر با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفته که به میزان 815/0 بوده است. همچنین جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Smart-PLS3 استفاده گردیده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که حمایت مدیریت ارشد، یکپارچه سازی زنجیره تأمین، و قابلیت نوآوری بر فناوری بلاک چین تأثیر معناداری دارد. همچنین ریسک زنجیره تأمین بر فناوری بلاک چین اثرگذار نبوده است. در نهایت، نقش آمیخته بازاریابی بر سودمندی درک شده نشان داده شده است. همچنین سود مندی درک شده بر فناوری بلاک چین اثر گذار است.
واکاوی عوامل مؤثر بر توسعه کسب وکارهای خانگی کارآفرینانه در استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
104 - 85
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی به عنوان عامل کلیدی رشد و توسعه اقتصادی با ایجاد کسب وکارهای جدید منجر به افزایش تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه شده و از این طریق نقش مهمی در ارتقای توسعه متوازن منطقه ای ایفا می کند. این امر به ویژه برای کشورهای در حال توسعه که فقر و بیکاری از مسائل اساسی فراروی آن ها است اهمیت دارد. از این رو این مطالعه به واکاوی عوامل مؤثر بر توسعه کسب وکارهای خانگی کارآفرینانه در استان ایلام برای دست یابی به آثار و پیامدهای مثبت ایجاد کسب وکارهای کارآفرینانه پرداخته است. رویکرد پژوهش حاضر آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی می باشد. جامعه مورد مطالعه در بخش کیفی شامل کلیه خبرگان و جامعه آماری در بخش کمی صاحبان کسب وکارهای خانگی کارآفرینانه در استان ایلام بود. در بخش کیفی با به کارگیری روش گلوله برفی مشارکت کنندگان انتخاب شدند که با 12 نفر اشباع نظری حاصل شد. در بخش کمی نیز 120 نفر از صاحبان کسب وکارهای خانگی کارآفرینانه به صورت تمام شماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود. تحلیل داده ها در بخش کیفی با استفاده از تحلیل مضمون و در بخش کمی با مدلسازی معادلات ساختاری انجام شد. بر اساس نتایج، 57 شاخص در قالب 15 مضمون فرعی و 6 مضمون اصلی شامل قابلیت های بازاریابی، هوشمندی رقابتی، خط مشی دولت، توانمندسازی کارآفرینانه، ارتباطات استراتژیک و مقبولیت اجتماعی شناسایی شدند که در بخش کمی نیز تأثیر هر یک از آنان ارزیابی و نهایتاً تأیید شدند. پیشنهاد می شود که سیاست گذاران و برنامه ریزان کلان و همچنین مسئولان محلی با توجه به شاخص ها و مضامین شناسایی شده، برنامه های حمایتی و آموزشی متناسبی را برای صاحبان کسب وکارهای خانگی تدوین و اجرا کنند.
شناسایی فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه: تلاشی در جهت دستیابی به معیشت پایدار روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
83 - 108
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رویکرد معیشت پایدار در طول سال های گذشته بهترین روش برای پرداختن به مسائل فقر و توانمندسازی فقرا بوده و سعی دارد مشکل فقر و آسیب پذیری نواحی روستایی را به شکلی همه جانبه نگر و بر محوریت توسعه منابع انسان حل کند. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی فرصت هایی برای راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه در راستای دستیابی به معیشت پایدار روستاییان شهرستان مهاباد طراحی و انجام گرفت.
روش شناسی: برای رسیدن به هدف مورد نظر، از رویکرد ترکیبی (کیفی-کمی) و روش های دلفی و تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردید. جامعه موردمطالعه در این پژوهش، متخصصان، صاحب نظران، خبرگان و افراد باتجربه در حوزه کارآفرینی روستایی و کشاورزی در شهرستان مهاباد بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 24 نفر از آنان به عنوان اعضای پانل دلفی انتخاب گردیدند. در این پژوهش، پس از سه دور بررسی، نسبت به فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه، اجماع حاصل شد. ابزار اصلی پژوهش در دور اول دلفی، پرسشنامه ای با پرسش های باز پاسخ، در دورهای دوم و سوم، پرسشنامه با پرسش های بسته و باز پاسخ و در مرحله تحلیل سلسله مراتبی، ابزار پژوهش پرسشنامه مقایسات زوجی بود. داده ها با استفاده از کدگذاری، تحلیل محتوا و آماره های توصیفی در محیط نرم افزارهای SPSS، Excel و Expert Choice تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: براساس نتایج، توسعه باغات مکانیزه (سیب، انگور، گردو، هلو وغیره)، توسعه واحدهای دامی (سبک و سنگین) کوچک و تولید و فروش لبنیات محلی، احداث واحدهای سردخانه چندمنظوره جهت نگهداری محصولات کشاورزی و دامی و توسعه صنایع فرآوری و بسته بندی محصولات کشاورزی، باغی و دامی، به عنوان مناسب ترین فرصت ها برای راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه در نواحی روستایی شهرستان مهاباد، شناسایی گردیدند. فرصت هایی که اهمیت کمتری داشتند، عبارت بودند از: احداث کشتارگاه مکانیزه دام سنگین و سبک، توسعه تولید قارچ و حل مشکل بازاریابی، توسعه کاشت گیاهان دارویی و ایجاد کارگاه بسته بندی و عصاره گیری و توسعه صنایع تبدیلی جهت کاهش خام فروشی محصولات کشاورزی و باغی. همچنین، براساس ظرفیت ایجاد اشتغال، فرصت های مرتبط با بخش کشاورزی، براساس سهولت بهره برداری از فرصت، فرصت های مرتبط با بخش صنایع دستی و مشاغل خانگی و براساس تناسب فرصت با قابلیت های منطقه، فرصت های مرتبط با بخش کشاورزی، بالاترین اولویت را در بین فرصت های کارآفرینی در نواحی روستایی شهرستان مهاباد، داشتند.
نتیجه گیری/ دستاوردها: به طورکلی نتایج پژوهش حاکی از آن بود که فرصت های کسب وکار بسیاری در منطقه موردمطالعه وجود دارد که به صورت کشف نشده و یا بلااستفاده، باقی مانده اند و یافتن این فرصت ها، باعث اشتغال زایی، رشد اقتصادی ملی و منطقه ای و بهبود معیشت پایدار روستاییان می گردد که بیانگر الزام به نیازسنجی و برنامه ریزی توسعه ای محلی و منطقه ای در این زمینه است.
مدلی برای قصد اهدای آنلاین جهت تأمین مالی جمعی مؤسسات خیریه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأمین مالی جمعی راهکاری اثربخش برای دستیابی به هدف های غیرانتفاعی مؤسسات خیریه است که با به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات قابل گسترش است. این مطالعه باهدف ارائه مدل قصد اهدای آنلاین جهت تأمین مالی جمعی مؤسسات خیریه در ایران انجام شد. پژوهش حاضر ازنظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است و از منظر شیوه گردآوری داده ها یک پژوهش پیمایشی مقطعی محسوب می شود. جامعه مشارکت کنندگان در بخش کیفی شامل مدیران مؤسسات خیریه و اساتید دانشگاهی است. نمونه گیری با روش هدفمند انجام و با 10 مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. در بخش کمی نیز از دیدگاه 357 نفر از خیرین و نیکوکاران استفاده شد. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته می باشد. برای تجزیه وتحلیل داده های گردآوری شده از روش تحلیل کیفی مضمون و حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافته های پژوهشی نشان داد شرایط تسهیل کننده زیرساخت فنی، کیفیت و شفافیت اطلاعات وب سایت و امنیت سایت و اپلیکیشن و حفظ حریم خصوصی بر ریسک ادراک شده تأثیر می گذارند. ریسک ادراک شده بر انتظار تلاش و لذت کمک به دیگران اثر گذاشته و به انتظار عملکرد و تأثیر اجتماعی منجر می شوند. درنهایت از طریق اعتماد قصد اهدای آنلاین تقویت می شود.\
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر آموزش کارآفرینی برای دانشجویان عراقی در جهت خوداشتغالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
54 - 35
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر آموزش کارآفرینی برای دانشجویان در جهت خوداشتغالی در عراق انجام شده است. رویکرد حاکم بر پژوهش آمیخته بود که در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و در بخش کمی از روش پیمایشی استفاده شد. جامعه مورد مطالعه در دو بخش کیفی و کمی پژوهش، شامل خبرگان حوزه مدیریت و کارآفرینی در دانشگاه های عراق بودند که در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی با تعداد 22 نفر مصاحبه انجام و اشباع داده ها حاصل گردید. در بخش کمی پژوهش نیز پرسشنامه محقق ساخته حاصل از نتایج بخش کیفی، در میان 110 نفر از خبرگان با استفاده از روش هدفمند توزیع و در نهایت مفاهیم و مقوله های مستخرج از مرحله کیفی مورد ارزیابی و اولویت بندی قرار گرفتند. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که مقوله ها به ترتیب شامل استراتژی های دولت و وزارت علوم در خصوص توسعه کارآفرینی (GH)، عوامل مربوط به دانشجویان (ST)، عوامل مربوط به جامعه (SO)، عوامل مربوط به مدرسان (TE)، عوامل مربوط به ابزار و شیوه آموزش (TM) و عوامل مربوط به دانشگاه ها (CA) بودند. بر اساس نتایج، به منظور توسعه آموزش کارآفرینی در بین دانشجویان عراقی باید کلیه دست اندرکاران در دو سطح کلان و خرد از قبیل دولت، جامعه، دانشگاه ها و دانشجویان زمینه بهبود آموزش کارآفرینی را محیا کنند. اصلاح استراتژی ها، به روزرسانی ابزارها و شیوه های آموزش و بهبود نگرش دانشجویان و جامعه مبتنی بر یافته های این پژوهش پیشنهاد می گردد.
شناسایی و اولویت بندی کاربردهای نسل پنجم اینترنت (5G) در تولید هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسل پنجم شبکه در حوزه تولید هوشمند و کارخانه هوشمند به عنوان یک فناوری که تولید صنعتی و اینترنت هوشمند را ادغام می کند، به سرعت درحال توسعه است؛ که حمایت جدیدی را برای تحول دیجیتال صنعت و توسعه اقتصاد با کیفیت بالا به ارمغان آورده است. بنابراین، این مقاله با تاکید بر نسل پنجم اینترنت و با هدف شناسایی پروژه های تولید هوشمند مبتنی بر 5G به دنبال اولویت بندی این پروژه ها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی می باشد. لذا پس از بررسی ادبیات و مصاحبه با 17 خبره، 5 معیار اصلی برای اولویت بندی پروژه ها انتخاب و با روش تحلیل سلسله مراتبی و استفاده از پرسشنامه خبره وزن دهی شدند؛ سپس با استفاده از نظرات خبرگان، 22 پروژه کارخانه هوشمند از طریق مصاحبه و با روش تحلیل محتوای کیفی شناسایی شده و با توجه به وزن معیارها، اولویت بندی شدند. معیارها به ترتیب درآمد، هزینه و سطح ریسک پروژه محاسبه شدند. همچنین خط تولید هوشمند، لجستیک هوشمند، تخصیص منابع هوشمند و اتوماسیون سازی فرآیندها به ترتیب مهم ترین پروژه های تولید هوشمند شناسایی شدند که لازم است مدیران به آن ها توجه نمایند.