فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
نظریه ارجاعی معنا
حوزههای تخصصی:
مباحث فلسفه زبان (زبانشناسی فلسفی) را زیر دو عنوان کلی معناشناسی فلسفی[1] و کارکردشناسی فلسفی[2] میتوان دسته بندی کرد. اولی دارای دو بخش عمده نظریه معنا[3] (شامل بحث های مربوط به ماهیت معنا، معناداری، هم معنایی، تحلیلیت، و استلزام) و نظریه ارجاع[4] (شامل بحث های مربوط به نامگذاری، صدق، دلالت، دامنه مصادیق و مقادیر متغیرها) و دومی نیز به دو بخش نظریه افعال گفتاری و نظریه مکالمه قابل تفکیک است. ویلیام جی لایکان، نویسنده مقاله، با کمی تفاوت این طبقه بندی را میپذیرد. او معتقد است[5] که غایت اصلی فلسفه زبان، نظریه معنا می باشد؛ اما چهار هدف فرعی و تبعی این فلسفه عبارتند از: نظریه ارجاع - که آنرا نباید با نظریه ارجاعی[6] (موضوع مقاله حاضر، یکی از نظریه های معنا) اشتباه کرد، نظریه صدق[7]، کارکردشناسی فلسفی و فلسفه زبان شناسی[8] - که آنرا نباید با فلسفه زبانی[9] اشتباه کرد.
یک نظریه معنا در پی پاسخ به این پرسش است که چرا و چگونه زنجیره ای از علائم فیزیکی (نوشته یا صدا) معنادار میشوند؟ تاکنون هشت پاسخ به عنوان هشت نظریه معنا مطرح شده است: 1. نظریه ارجاعی، 2. نظریه ایده های ذهنی، 3. نظریه به کارگیری، 4. نظریه کاربردی، 5. نظریه استنتاجی (یا ورود و خروجی)، 6. نظریه تاییدگرایانه، 7. نظریه شرایط صدقی، و 8. نظریه حذفی.
پاسخ نظریه ارجاعی معنا به پرسش بالا روشن است: معنای عبارات زبانی به علت ارجاع و اشاره گری آنها به اشیا است. یعنی همچنانکه بین یک آینه و تصویر منعکس در آن، به علت یک امر فیزیکی (نور)، یک رابطه ارجاعی وجود دارد؛ بین زنجیره معینی از علائم و معنای مخصوص آن نیز به علت یک امر ذهنی (قرارداد) یک رابطه ارجاعی وجود دارد. این نظریه همه فهم ترین[10] و شاید آسانترین تبیین را برای ""معنا"" ارائه میدهد (و از این رو بهترین مدخل برای مطالعه نظریه های معنا نیز به شمار میرود)، اما با کمی تامل و مداقه فلسفی، دشواری های گریزپذیر و گریزناپذیر این نظریه برملا می شود.
این مقاله افزون بر اهمیت بنیادی و آموزشی - ترویجی خود، برای جامعه فلسفی کشورمان اهمیت انتقادی مضاعفی نیز میتواند داشته باشد و آن بحث در بررسی نظریه معنای مورد قبول در فلسفه اسلامی است. چرا که به نظر میرسد دو نظریه «ارجاعی» و «ایده های ذهنی» بیش از سایر نظریه ها مورد توجه و قبول فیلسوفان مسلمان بوده است.
مشخصه های اساسی طبیعت گرایی در فلسفه معاصر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبیعت گرایی، یک رویکرد فلسفی درون سنت فلسفه تحلیلی است، که در طول سه دهه آخر قرن بیستم یکی از جهت گیری های غالب در فلسفه تحلیلی به شمار می آید. از نگاه بسیاری از طبیعت گرایان، طبیعت گرایی نه تنها رویکردی فلسفی، بلکه در عین حال، به عنوان یک «ایدئولوژی» و عامل جهت دهنده به کل سنت فلسفه تحلیلی نیز به شمار می آید. اما با این وجود، پاسخ به این سؤال که «طبیعت گرایی چیست؟» با چالش های بسیاری همراه بوده است. برخی از فلاسفه، تلاش برای صورت بندی طبیعت گرایی و تعریف آن را بی فایده می دانند و می کوشند تا طبیعت گرایی را در بستر دیالوگ های صورت گرفته میان فلاسفه طبیعت گرا و ضد طبیعت گرا در زمینه های مختلف صورت بندی کند. در مقابل، برخی دیگر، طبیعت گرایی را یک آموزه فلسفی منسجم نمی دانند، بلکه آن را برنامه ای پژوهشی می دانند که مرکب از مجموعه ای از رویکردهای روش شناختی یا شیوه هدایت پژوهش است. هر دو رویکرد فوق با کاستی های مواجه بوده است. هدف ما در این مقاله این است که طبیعت گرایی را بر اساس مشخصه های اساسی آن صورت بندی کنیم. بر اساس این صورت بندی، طبیعت گرایی آموزه ای مرکب از دو مشخصه کلان است که عبارتند از علم گرایی و اجتناب از فراطبیعت. علم گرایی، روح معرفت شناختی طبیعت گرایی، و اجتناب از فراطبیعت، مشخصه هستی شناختی آن به شمار می رود.
تأثیر دین در منش آدمی
منبع:
علامه ۱۳۸۱ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
نشست نقد و بررسی کتاب روان شناسی دین
حوزههای تخصصی:
تأمّلى بر دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اصالت وجود یا ماهیت یکى از مهم ترین مسائل فلسفى مى باشد که اگرچه به طور مستقل از زمان میرداماد و ملّاصدرا مطرح شده است، امّا محتوا و مبانى آن را مى توان در اندیشه فیلسوفان پیشین نیز سراغ گرفت؛ بدین لحاظ، در این مقاله، سعى داریم تا این مسئله را از دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق به عنوان نمایندگان مکتب هاى فلسفى مشّاء و اشراق بررسى کنیم. بنابراین، پرسش اصلى پژوهش حاضر این است که دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در این باره چیست؟ مدّعاى مقاله این است که: اگرچه شیخ اشراق کلام ابن سینا در مورد عروض وجود بر ماهیت را عروض خارجى فهم کرده و با انتساب قول به زیادت ذهنى و خارجى وجود بر ماهیت به مشّاء، خود به نفى زیادت خارجى وجود بر ماهیت پرداخته و آن را به گونه اى نفى کرده که به نفى زائد یعنى وجود منتهى گشته (و در نتیجه، شیخ معتقد شده که ماهیتْ امر متحقّقِ خارجى و اصیلى است که منشأ انتزاع مفهوم وجود مى گردد، و بدین لحاظ، مجعولیت ذاتى از آنِ ماهیت مى باشد)؛ امّا این انتساب باطل است، زیرا ابن سینا با ملاحظات دقیق خویشْ بر عروض ذهنى ـ و نه خارجى ـ وجود بر ماهیت تأکید دارد. بدین لحاظ، ابن سینا به تحقّق خارجى و اصالت وجود تصریح کرده و جعل و علّیت را نیز از شئون وجودى دانسته است.
حسن و قبح عقلى(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقایسه کانت و هگل در خصوص مقوله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اینجا مقصود آن است که یک بحث تطبیقی بین دو فیلسوف درخصوص ماهیت مقوله ـ صرف نظر از تعداد مقولات و مباحث تفصیلی این دو فیلسوف در مورد تک تک آنها ـ انجام گیرد. لفظ مقوله به جای مقولات در عنوان به منظور تحدید دایره موضوع به ماهیت مقوله انتخاب شده است. به طور مشخص آنچه در اینجا بعد از اشاره ای به تفاوت دیدگاه کانت با ارسطو در مورد مقولات مورد نظر است، عبارت است از تاثر هگل از کانت در زمینه مقولات، انتقادهای هگل از کانت درباره مقولات، تفاوتهای کانت و هگل در مورد مقوله و بررسی دلیل اینکه چرا هگل در زمینه مقولات در کانت متوقف نگشت و از وی فراتر رفت. به عبارتی می توان گفت در اینجا بیشتر اشتراک و افتراق دیدگاه این دو فیلسوف درباره رابطه مقوله با شی فی نفسه، ذهنیت و عینیت مقولات و نگاههای انتقادی هگل به کانت در این مسئله و دلیل فراروی هگل از کانت در این زمینه بررسی می شود.
درآمدی بر ادبیات و رابطه آن با دین
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۴ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
بازشناسی گزاره های هرمنوتیک فلسفی و بررسی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابتناء مطالعات و پژوهش های انسانی و اجتماعی بر الگوهای روش شناختی یکی از ضرورت های حوزة علوم انسانی در حال حاضر شده است. مکاتب، نحله ها و متفکران مختلف و تأثیرگذاری در این حوزه با دغدغة یادشده به مطالعه و تحقیق اشتغال دارند. یکی از این الگوهای روشی، روش های کیفی، تفهمی و به طور خاص روش هرمنوتیک است. این روش که به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شود، طرفداران و قائلین زیادی در مطالعات اجتماعی و انسانی و حتی اعتقادی و دینی پیدا کرده است. در فضای فکری معرفتی ایران نیز برخی از نویسندگان کاربست این روش را در مطالعات دینی و کلامی مطرح نموده اند که البته با مناقشات و چالش های علمی معرفتی فراوان مواجه شده اند. در مقالة حاضر ضمن تبیین ادلة هرمنوتیک فلسفی، با نگاهی انتقادی به این روش امعان نظر خواهد شد. هرمنوتیک فلسفی از دو زاویه نقد شده است که عبارت اند از: نقدهای درون هرمنوتیکی و برون هرمنوتیکی. مقصود از نقد درون هرمنوتیکی، مجادلاتی است که برخی از نحله ها و اشخاص قائل به هرمنوتیک طرح نموده اند. نقدهای برون هرمنوتیکی، بیان ایرادات هرمنوتیک فلسفی از دیدگاه جریان ها و اشخاصی است که خارج از چهارچوب هرمنوتیک به ارزیابی این روش پرداخته اند.
بررسی تطبیقی آزادی از دیدگاه شهید مطهری و ژان پل سارتر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
آزادی از مهم ترین ارزش های انسانی است که همواره مورد بحث و مناقشه اندیشمندان بوده است. شهید مطهری از جمله مهم ترین متفکّران مسلمان در دوره معاصر می باشد که اندیشه او نقش بسیاری در شکل گیری فرهنگ اسلامی معاصر داشته است. از سوی دیگر، ژان پل سارتر نیز از جمله متفکّران اگزیستانسیالیست معاصر می باشد که آثار او در زمینه های فکری بسیار اثرگذار بوده است. با توجّه به اینکه هر دو متفکّر علاقه زیادی به طرح و بررسی مسائل مربوط به وجود انسانی دارند، این پرسش مطرح می گردد که آنان چه دیدگاهی درباره «آزادی» دارند؟ و در دیدگاه آنها چه وجوه اشتراک و وجوه اختلافی می توان یافت؟ در این تحقیق، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و براساس متون وآثار شهید مطهری و سارتر، به مقایسه و تطبیق نظریات آن دو پرداخته شده است. بر اساس یافته های تحقیق، به نظر می رسد برخی وجوه اشتراک میان دیدگاه این دو متفکّر وجود دارد، مانند ارزشمند بودن آزادی و مسئولیت آوربودن آزادی. اما اختلاف مبنایی زیادی نیز میان آن دو وجود دارد. برای نمونه، به نظر ژان پل سارتر، آزادی تنها ارزش انسانی و کمال ذاتی انسان است که با وجود خداوند و وجود ارزش های دیگر در تضاد است. چنین نگرشی به آزادی انسان را از حقیقت خویش و مبدأ و معاد جدا و او را، بدون اتکا به هیچ اصل و قانونی، همه کاره خود معرفی می کند. اما آزادی مطرح در کلام استاد مطهری فقط با نگاه به علت فاعلی و غایی انسان معنا می یابد. در دیدگاه وی، هر تعلقی ضد آزادی است، مگر تعلق و وابستگی به خداوند متعال، که تعلق به او عین آزادی است و جز با وابستگی و اعتقاد به خداوند آزادی حقیقی حاصل نمی شود. ایشان تمام هستی را در طول وجود خداوند می بیند و پایه و اساس ارزش هایی مانند آزادی و عدالت را خداشناسی می داند و انسانیت و ارزش های او را بدون شناخت خداوند بی معنا و بی مفهوم می داند.
ادله کرگگور بر ضد استدلال آفاقى در دین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تفسیر متین متن
بیزگرایی و چالش های نظریة تأیید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیزگرایان بر این باورند که راه حلی برای مسئلة تعیین منطق حاکم بر شواهد در اختیار دارند؛ این مسئله از اهمیت ویژه ای در فلسفة علم برخوردار است، چراکه درنهایت آن چه موجب تمایز افسانه و علم از هم می شود این است که ما گواه خوبی برای محتوا و مضمون علم داریم. ایده اصلی مشترک در نسخه های گوناگون نظریة تأیید بیزی، این است که باور ها با اندازه ا ی از احتمال تأیید می شوند و الحاق شاهد جدید، به وسیلة شرطی سازی و با استفاده از قاعدة بیز صورت می پذیرد. بیز گرایان همگی بر این باورند که رویکرد های کیفی در مورد نظریة تأیید، ناامیدکننده اند و یک رویکرد مناسب در روشی که شاهد از فرضیه ها و نظریه ها پشتیبانی می کند، باید کمّی باشد؛ که رویکرد کمّی، مستلزم استفاده از اصول حساب احتمالات است. هدف از این مقاله، بررسی چالش های نظریة تأیید به وسیلة رویکرد استاندارد بیزی است.