مطالب مرتبط با کلیدواژه

طبیعتگرایی روش شناختی


۱.

مشخصه های اساسی طبیعت گرایی در فلسفه معاصر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: طبیعت گرایی علم گرایی ماوراءالطبیعه طبیعتگرایی روش شناختی طبیعت گرایی هستی شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۸۲ تعداد دانلود : ۱۴۵۶
طبیعت گرایی، یک رویکرد فلسفی درون سنت فلسفه تحلیلی است، که در طول سه دهه آخر قرن بیستم یکی از جهت گیری های غالب در فلسفه تحلیلی به شمار می آید. از نگاه بسیاری از طبیعت گرایان، طبیعت گرایی نه تنها رویکردی فلسفی، بلکه در عین حال، به عنوان یک «ایدئولوژی» و عامل جهت دهنده به کل سنت فلسفه تحلیلی نیز به شمار می آید. اما با این وجود، پاسخ به این سؤال که «طبیعت گرایی چیست؟» با چالش های بسیاری همراه بوده است. برخی از فلاسفه، تلاش برای صورت بندی طبیعت گرایی و تعریف آن را بی فایده می دانند و می کوشند تا طبیعت گرایی را در بستر دیالوگ های صورت گرفته میان فلاسفه طبیعت گرا و ضد طبیعت گرا در زمینه های مختلف صورت بندی کند. در مقابل، برخی دیگر، طبیعت گرایی را یک آموزه فلسفی منسجم نمی دانند، بلکه آن را برنامه ای پژوهشی می دانند که مرکب از مجموعه ای از رویکردهای روش شناختی یا شیوه هدایت پژوهش است. هر دو رویکرد فوق با کاستی های مواجه بوده است. هدف ما در این مقاله این است که طبیعت گرایی را بر اساس مشخصه های اساسی آن صورت بندی کنیم. بر اساس این صورت بندی، طبیعت گرایی آموزه ای مرکب از دو مشخصه کلان است که عبارتند از علم گرایی و اجتناب از فراطبیعت. علم گرایی، روح معرفت شناختی طبیعت گرایی، و اجتناب از فراطبیعت، مشخصه هستی شناختی آن به شمار می رود.
۲.

نگاهی انتقادی به طبیعت گرایی روش شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۸۱ تعداد دانلود : ۱۶۴
طبیعتگرایی روش شناختی، که به مثابه ابرپارادایم دانش نوین معرفی می شود، هیچ گزاره یا نظریه مشتمل بر ارجاع پدیده های طبیعی به حقایق فراطبیعی را روانمی دارد. این رویکرد را می توان به دو قسم حداقلی و حداکثری تقسیم کرد که هر یک مقتضیات و بروندادهای خاص خود را دارد. تحقیق و تدقیق در این رویکرد مایه دلمشغولی بسیاری از متعاطیان حوزه فلسفه علم، و فلسفه دین می باشد. جستار پیش رو در صدد است تا با روش اسنادی به کاوش در این مساله پرداخته و با روش تحلیلی آن را در معرض نقد و سنجش گذارد. نتیجه تحقیق این است که طبیعتگرایی روش-شناختی نه بر بنیاد معرفتی و منطقی معتبری استوار است، نه حاوی مدعایی منسجم و خردپذیر بوده و نه از منظر کارکردشناختی تامین کننده انتظارات ادعا شده می باشد.