فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۶۲۱ تا ۴٬۶۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۱
147 - 161
حوزههای تخصصی:
What is morality’s scope? Should all our actions be evaluated morally? Is it necessary to be causally responsible for harm to have a responsibility to reduce it? Is there a morally relevant distinction between those consequences of our actions which we intend or do and those which we foresee but do not intend or allow but do not do? Is helping others a matter of supererogation (i.e. beyond the call of moral duty) or a matter of obligation? These are crucial questions that need to be debated in normative and applied ethics. However, they were not raised seriously and independently until the last decades of the 20th century. There are several answers to these questions. This paper defends the answers of an approach which is called “moderate morality.” So, at first, it defines “moderate morality,” and pays heed to the views of its opponents, including Peter Singer, Shelly Kagan, and Peter Unger. Then, it tries to defend “moderate morality” based on “interest-based contractarianism.” Finally, it examines “its result in applied ethics” and tries to find a reasonable answer to a crucial question in the “political ethics of international relations” in our globalized era: What moral obligation, if any, do we have individually and as a society toward the people whose basic human rights are being violated not only in our country but also all over the world?
رویه های باورساز ناظر به ارزش: معرفت شناسی اخلاق از دیدگاه رابرت مری هیو آدامز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
103 - 118
حوزههای تخصصی:
رابرت آدامز کوشش می کند تا با الهام از نظریه رویه های باورساز آلستون دیدگاه خود را در معرفت شناسی اخلاق سامان دهد. وی با وضع اصطلاح رویه های باورساز ناظر به ارزش، ورودی های ایجاد باورهای اخلاقی از این رویه ها را علاوه بر سنت تاریخی و فرهنگی شامل احساسات، عواطف، تمایلات و امیال ما نیز می داند. مجموعه این ورودی ها به همراه تفکر در باب آنها، باورهای اخلاقی را به عنوان خروجی رویه های باورساز ناظر به ارزش به ارمغان می آورد. از نظر آدامز، ایمان اخلاقی تأمین کننده اعتماد به باورهای اخلاقی ای است که از طریق رویه های باورساز ناظر به ارزش ایجاد شده است و علی رغم اینکه ادله ای بر خلاف آنها وجود ندارد اما به سبب آنکه نمی توانند فراتر از هر نوع شک معقول باشند پس به ایمان اخلاقی نیازمندند.
بررسی براهین عقلی عصمت امام از دیدگاه سید مرتضی و قاضی عبدالجبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از براهین عقلی عصمت امامت می توان به برهان امتناع تسلسل ائمه، وجوب حفظ شریعت و وجوب پیروی امام اشاره کرد که علمای مذهب امامیه به آن استدلال کرده اند. از طرف دیگر، دیگر مذاهب اسلامی همچون معتزلیان، اعتبار چندانی برای عصمت قائل نیستند و سعی کرده اند به براهین عصمت امام از جمله سه برهان مذکور اشکال وارد کنند. این مقاله پس از بیان کلیات و معرفی مختصر دو کتاب المغنی و الشافی و تعریف عصمت، سه برهان عقلی مذکور را از نگاه دو دانشمند امامی و معتزلی (سید مرتضی و قاضی عبدالجبار) مورد تبیین و بررسی قرار می دهد که در طی این مسیر روشن خواهد شد که اشکالات قاضی نمی توانند نافی براهین مزبور باشند؛ چراکه در برهان امتناع تسلسل تکیه علمای امامیه بر خطاکار بودن امت است نه مسئله اقامه حدود، در برهان حفظ شریعت نیز جایگزین های پیشنهادی قاضی عبدالجبار نمی تواند جانشین مناسبی برای حفظ شریعت باشد و در برهان پیروی از امام، عدم پیروی از امام در موارد خطای او، درواقع تقلیل جایگاه امامت به حساب می آید. با این وجود، برخی پاسخ های سید مرتضی نیز به تکمیل و توضیح بیشتری نیاز دارد.
هابرماس و جایگاه دین در حوزه عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احیای نقش دین در جوامع مدرن و بذل توجه کسانی مانند هابرماس به این پدیده، دوگانه انگاری های مبتنی بر سنت-مدرنیته، عمومی-خصوصی، سکیولار-دینی را از طریق مفصل بندی های جدیدی به چالش کشیده است؛ تا جایی که اکنون برقراری پیوند وثیق بین تجدد با عرفی شدن، امری کاملا دور از انتظار به شمار می رود. این مقاله نیز با در کانون نشانیدن دگردیسی آرای هابرماس در ارتباط با حوزه ی عمومی و جایگاه دین در آن، استدلال می کند که نگاه هابرماس به دین، از منظر نقدی فلسفی به نگاه مثبت سیاسی-جامعه شناختی تغییر و هابرماس با درک واقعیت های جهان معاصر مفهوم پسا-سکیولاریسم را در جایگاه تجدید نظری در چشم اندازهای سکیولار و نیز بهادادن به نقش دین در حوزه ی عمومی مطرح می نماید. این امر نیز به نوبه ی خود از نگاه هابرماس به پذیرش همزیستی منجر و تکثر در حیات سیاسی را ارتقا می بخشد.
پدیدارشناسی تجربه زیباشناختی مکان: مطالعه موردی میدان نقش جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
23 - 60
حوزههای تخصصی:
مفهوم زیبایی یکی از مناقشه برانگیزترین مفاهیم فلسفی در تاریخ اندیشه است. فیلسوفان بسیاری کوشیده اند این مفهوم را تعریف و صورت بندی کنند. در این پژوهش به دنبال مفهوم زیبایی و تجربه زیباشناختی بودیم اما نمی خواستیم صرفا آن را از لا به لای متون فیلسوفان استخراج کنیم بلکه کوشیدیم به مفهوم زیبایی از خلال تجربه زیسته انسان ها دست یابیم. برای چنین پژوهشی، مکان و معماری را انتخاب کردیم تا افراد ادراک و تجربه زیباشناختی شان را از زیبایی یک بنای خاص- در این جا نقش جهان- توصیف کنند. بنابراین ما در این پژوهش در پی یافتن پاسخ این پرسش هستیم که معنای تجربه زیباشناختی مشارکت کنندگان از میدان نقش جهان چیست؟ برای یافتن پاسخ این پرسش از روش «پدیدارشناسی» بر اساس الگوی «ماکس ون منن» استفاده کردیم. این پژوهش از دو بخش نظری و میدانی تشکیل شده است. ابتدا مطالعات نظری مفصلی درباره پیشینه پدیدارشناسی فلسفی، کاربرد آن در حوزه های مختلف از جمله مکان و معماری و پدیدارشناسی به عنوان روش پژوهش کیفی انجام دادیم. سپس در بخش میدانی به مشاهده و مصاحبه نیمه ساختار یافته و باز با 58 نفر مشارکت کننده پرداختیم. سپس گفت وگوها را خارج نویسی کردیم و بر اساس مبانی نظری تحقیق به طبقه بندی و تحلیل داده ها پرداختیم. در این مرحله به 30 مؤلفه دست یافتیم که سبب شکل گیری ادراک زیباشناختی مشارکت کنندگان از میدان نقش جهان می شود. در آخرین مرحله به جمع بندی و نتیجه گیری یافته های پژوهش پرداختیم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که تجربه زیباشناختی مشارکت کنندگان این پژوهش بر اساس تجربه زیسته شان در مکان مشخصی به نام نقش جهان دستِ کم به 16 مقوله اصلی وابسته است.
تحلیل نظریه ذهن بسط یافته و لوازم آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
11 - 35
حوزههای تخصصی:
نظریه ذهن بسط یافته را در سال 1998 اندی کلارک و دیوید چالمرز، با تکیه بر مبانی جدیدی در فلسفه ذهن معاصر، مطرح کردند. متفکران این نظریه، با حفظ اصول ساختارگرایانه، از برون گرایی در محتوا به برون گرایی فعال منتقل می شوند. کارکردگرایی، اصل یکپارچگی علّی (سیستم یکپارچه)، اصل برابری و برون گرایی فعال مؤلفه های اصلی این نظریه هستند. در این نظریه بسط یافتگی ذهن بر پایه بسط یافتگی شناخت اثبات می شود. پذیرش یکپارچگی زبان و ذهن، بازتعریف نقش حافظه از بازنمایی به نقش خلاقانه، ارائه مفهوم معرفت شناسی بسط یافته، پذیرش یکپارچگی ذهن با برخی ابزارهای الکترونیکی، پذیرش یکپارچگی عناصر فرهنگی با ذهن و پذیرش شناخت جمعی، ازجمله نظریات ارائه شده در پی تأثیر از نظریه ذهن بسط یافته هستند. این مقاله، با روشی تحلیلی، ابعاد مختلف این نظریه و لوازم آن را توضیح داده است.
تحلیل و بررسی رابطه علم و دین از منظر اندیشه پویشی وایتهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش می شود رابطه علم و دین از منظر اندیشه پویشی وایتهد بررسی و تحلیل شود. برای این امر ابتدا الگوهای چهارگانه رابطه علم و دین (تضاد، تمایز، گفت وگو و تلفیق) توضیح داده می شود. سپس، درباره نظام مابعدالطبیعی پویشی بحث می شود تا نشان داده شود که علم و دین چگونه در چهارچوب این نظام فراگیر هماهنگی یا تلفیق پیدا می کنند. و در آخر، اصول حاکم بر رابطه این دو قلمرو استخراج می شود که تحلیل آن ها از پویایی و تحول علم و دین، ناظربودن هر دو بر واقعیتی واحد و سروکار داشتن با وجوهی از واقعیت، طبیعی بودن تضاد بین این دو، به رغم اغراق در آن، و تحول معرفت دینی در پرتو معرفت علمی حکایت می کند.
A Pragmatic Solution to the Value Problem of Knowledge(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۱
53 - 67
حوزههای تخصصی:
We value possessing knowledge more than true belief. Both someone with knowledge and someone with a true belief possess the correct answer to a question. Why is knowledge more valuable than true belief if both contain the correct answer? I examine the philosophy of American pragmatist John Dewey and then I offer a novel solution to this question often called the value problem of knowledge. I present and explicate (my interpretation of) Dewey’s pragmatic theory of inquiry. Dewey values competent inquiry and claims it is a knowledge-forming process, and I argue that it is competently conducting inquiry that explains why knowledge is more valuable than mere true belief. Knowledge is always the result of a process of competent inquiry (itself valuable) whereas belief can but need not be the result of inquiry. I end by considering and replying to reasonable objections to my pragmatic solution.
بررسی تطبیقی ابعاد انگیزش اخلاقی در اندیشة علامه طباطبایی و فینیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماهیت عامل انگیزش اخلاقی، درونی یا برونی بودن و خودمحور یا غیرخودمحور بودنِ آن، ازجمله ابعاد بحث انگیزش اخلاقی در حوزه روان شناسی اخلاق هستند. جان فینیس، اندیشمند مسیحی معاصر، با تکیه بر ظرفیت ها و قوای طبیعی انسان و با رهیافتی درون گرایانه، ریشه انگیزه اخلاقی را در داشته های طبیعیِ فاعل اخلاقی جست وجو می کند و آن را غیرخودمحور جلوه می دهد. علامه طباطبایی نیز با رهیافتی غیرخودمحورانه بر ظرفیت های طبیعی انسان تأکید و تحقق انگیزه اخلاقی را در بستر ترکیبی از امیال طبیعی و عقلانیت انسان تبیین کرده است. بررسی اندیشه این دو در بُعد روان شناسی اخلاق نشان می دهد این دو دیدگاه در رهیافت درون گرایانه و برون گرایانه و تبیین فرایند ایجاد انگیزه اخلاقی با یکدیگر متفاوت هستند؛ علاوه براین، در تبیین عامل اصلیِ انگیزش نیز با یکدیگر متفاوت اند؛ زیرا در نگرش فینیس انگیزه تنها درصورتی اخلاقی خواهد بود که در راستای خیرهای پایه باشد؛ اما علامه عنصر اصلی را در تبدیل شدن انگیزه به انگیزه اخلاقی، رضایت الهی می داند. این مقاله تلاش می کند با روش تحلیلی، اندیشه این دو را درباره ابعاد انگیزش اخلاقی بازسنجی و مقایسه کند.
بررسی تصور کودکان پیش دبستانی شهر مهاباد در مورد خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی و شناسایی تصور کودکان پیش دبستانی شهر مهاباد در مورد خداوند است. نوع این پژوهش، کیفی و روش آن، پدیدار شناسی است. جامعه آماری این مطالعه، شامل کلیه کودکان پسر و دختر پیش دبستشانی شهر مهاباد است. حجم نمونه بر اساس منطق اشباع نظری تعیین شد. ابزار این پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته است. در این مطالعه، به منظور برآورد میزان روایی، از رویه های ویژه کدگذاری و تحلیل استفاده شده است. همچنین برای ارزیابی پایایی، از راهبردهای هدایت دقیق جریان مصاحبه برای گردآوری داده ها، ایجاد فرآیندهای ساختارمند برای اجرا و تفسیر مصاحبه های همگرا بهره گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، فرایند کدگذاری سه گانه باز، محوری و انتخابی به کاربرده شده است. یافته ها حاکی از آن است که کودکان پیش دبستانی شهر مهاباد، از حیث ذات، رویکردی تشبیهی و تجسدی به خداوند دارند و از حیث صفات، قایل به صفات جمال هستند.
بازخوانی ادله نفی ماهیت از خداوند از دیدگاه فلاسفه اسلامی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله ماهیت خداوند از مسائل پراهمیت در فلسفه اسلامی است. فلاسفه در مباحث الهیات بالمعنی الاخص، پس از اثبات واجب از صفات ثبوتی و سلبی او بحث می کنند. یکی از صفات سلبی، ماهیت نداشتن حق تعالی است که با بساطت حق رابطه تنگاتنگی دارد. فیلسوفان معتقدند که بر خلاف وجودهای ممکن که دارای ماهیت اند، خداوند ماهیت (بالمعنی الاخص) ندارد و ادله ای را هم برای تنزه حق تعالی از ماهیت، آورده اند که از جمله این ادله می توان به عدم اجتماع فعل و قبول، جوهریت یا عرضیت واجب، مسبب شدن وجود حق، تلازم ماهیت و معلولیت، تسلسل در واجبات، ترکیب یا احتیاج در واجب، حدوث ذاتی حق و... اشاره کرد که مهم ترین آنها، بحث راه نداشتن ترکیب در حق تعالی است؛ چه ترکیب درونی «بساطت ذات» و چه ترکیب در خارج «توحید ذاتی». در این مقاله، ضمن بیان ادله نفی ماهیت بالمعنی الاخص از خداوند، به بررسی ادله و برخی اشکالاتی که از ناحیه خصم بر این ادله وارد شده است، پرداخته ایم و در آخر، با اشاره به ناتوان بودن شماری از ادله در نفی ماهیت از خداوند، به این نتیجه رسیده ایم که برخی ادله در نفی ماهیت از خدا تام هستند و می توان به آنها تمسک جست.
تفسیری از نقد هایدگر بر مبدأ و موضوع پدیدارشناسی استعلاییِ هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر در درس گفتار تمهید برای تاریخ مفهوم زمان، نقدی درونی بر موضوع پدیدارشناسی استعلایی وارد می کند و هوسرل را متهم می سازد که پرسش از نحوة خاص وجود افعال روی آورندة آگاهی و معنای وجودرا به طور کلی فروگذاشته است. هایدگر به واسطة این نقد، با بازگشت به مبدأ پدیدارشناسی؛ یعنی چرخش از رویکرد طبیعی به رویکرد استعلایی پدیدارشناسانه، به فهم خاص خویش از موضوع پدیدارشناسی؛ یعنی دازاین راه می برد. در مسیر تفسیر این نوشتار نشان داده خواهد شد که هایدگر، بر خلاف فهم مشهور، نه تنها منکر چرخش استعلایی هوسرل و مسیر اپوخه و تقلیل ها نیست، بلکه برعکس به معنای خاصی، هم اپوخه و هم تقلیل استعلایی را می پذیرد؛ بدین معنا که اطلاقِ سوژة استعلاییِ مطلق را چنان ریشه ای می کند که مبدأیت رویکرد طبیعی هوسرل حذف می شود و تمایز میان وجود انسان با سوژة مطلق نیز از میان می رود. بدین ترتیب، دازاین، به نحو خاصی در جایگاه سوژة مطلق، به نحو توأمان در اطلاق و تناهیِ انضمامیِ آن قرار می گیرد.
بررسی و نقد دیدگاههای دکتر سید حسین نصر در زمینه علم اسلامی
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
187-210
حوزههای تخصصی:
بحث علم دینی یا اسلامی سازی علوم در جهان اسلام، یکی از مسائل مهم در عرصه علوم انسانی است که در چند دهه اخیر ذهن بسیاری از متفکران و فیلسوفان را در حوزه علم و دین به خود مشغول کرده است. لذا پژوهش در مبانی و مبادی معرفت شناختی و روش شناختی دیدگاه های مطرح شده در حوزه علم دینی، یکی از نیازهای اساسی متفکرین در عرصه علوم انسانی و اجتماعی است. بحران های ناشی از علم گرایی و افراط در نظریات تعارض علم و دین در دو قرن اخیر، پرسش از همکاری علم و دین و به تبع آن امکان علم دینی و خداباور را مورد تامل قرار داده است. در این زمینه سابقه قبلی ملل اسلامی و واقعیت عقب ماندگی کنونی آنها، پرسش از اسلامی سازی علوم را برای متفکرین اسلامی بطور جدّی مطرح کرده است. آنها با نظر به تاکیدات خاص دین اسلام بر جایگاه رفیع علم و معرفت، سابقه درخشان علمی مسلمین در قرون گذشته و عصر طلایی اسلام، پرسش از علم اسلامی را با جدیت بسیاری دنبال می کنند. نظریات مختلفی نیز توسط اندیشمندان جهان اسلام طی دو قرن گذشته ارائه شده است و هریک از زاویه نگرش خود به اسلامی سازی علم پرداخته اند. در این زمینه، دکتر نصر با نقد مدرنیته و به چالش کشیدن تجدّدگرایی، رجوع به سنّت و احیاء علم مقدس را راه کار ارائه شده خویش عنوان کرده است. اهمیت دیدگاه دکتر نصر بر این است که وی تاکید خاصی بر سنّت گرایی و استفاده از آموزه های اسلامی و مابعدالطبیعه سنّتی برای احیاء علوم مقدس دارد.
خدا و جهان آفرینش از نظر شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جهان شناسی شیخ اشراق، عالم به دو بخش نور و ظلمت تقسیم شده است و بر اساس اصل تشکیک در نور، مراتبی در میان انوار مطرح شده، که در شدت و ضعف نور با هم متفاوت اند. پس از عالم انوار به عالم اجسام می رسیم که ظلمت محض است و هیچ نوری (جز انوار عرضیه محسوسه) در او نیست. بررسی جداگانه هر یک از مراتب عالم از نظر شیخ اشراق، و نحوه پیدایش آن مرتبه و ارتباط آن با مراتب بالاتر هستی، به ویژه با خداوند یا نورالانوار، مسئله ای است که در این مقاله به طرح آن پرداخته ایم. از آن جا که برای ارائه تصویری دقیق تر از جهان شناسی سهروردی باید هستی شناسی وی را نیز مورد توجه قرار داد، برخی از اصول مهم هستی شناسی اشراقی مثل اصالت ماهیت و تشکیک در ماهیت را نیز مورد توجه قرار داده و نشان داده ایم که چگونه دیدگاه سهروردی درباره جهان، با مبانی هستی شناختی وی مرتبط است.
ارزیابی اشکالات کریپکی علیه نظریه های وصفی در باب نام های خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با ارائة مختصری از نظریة فرگه دربارة اسامی خاص، اشکالاتی را که کریپکی علیه این تئوری اقامه کرده بررسی نموده است. نویسندگان با تفکیک دو تعبیر مختلف از نظریة فرگه که کریپکی نیز بدان اذعان دارد تعبیر اول را در برابر اشکال کریپکی پیرامون ضرورت در جهان های ممکن، ناکام می داند. سپس با بیان دو تقریر (ذهنی و عینی) از تعبیر دوم تئوری فرگه، اشکال کریپکی علیه تقریر عینی، با استناد به موارد اشتباه کاربران زبان در ارتباط دادن یک دسته اوصاف به یک مدلول خارجی را نیز وارد می بیند؛ اما نگارندگان در ادامه با طرح اشکالات مختلف کریپکی علیه تقریر ذهنی، به دفاع از این تقریر در برابر اشکالات مذکور برمی خیزند و جز دربارة جملات وجودی (اثباتی و سلبی)، اشکالات دیگر را در زمینة معماهای این همانی و جایگزینی و... پاسخ می گوید. مقاله در پایان نتیجه می گیرد که تقریر ذهنی از تعبیر دوم تئوری فرگه، کمترین اشکالات و بیشترین قدرت تبیین را داراست و نسبت دو گروه تئوری های «دلالت/ارجاع مستقیم» و «تعبیر اول تئوری فرگه»، موجه تر به نظر می رسد.
خودتنهاگروی و نسبت آن با فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«خودتنهاگروی» یکی از چالش های مهم و جاری در فلسفة مغرب زمین است و شناخت زمینه ها و عوامل فلسفی پیدایش و گسترش آن، از جهات گوناگون اهمیت دارد. در این مقاله، بر پایه روش تحقیق کتابخانه ای به همراه تحلیل عقلی، نسبت خودتنهاگروی با فلسفة دکارت بررسی و ارزیابی شده است. ازاین رو نخست، خودتنهاگروی و دو گونه اصلی آن یعنی «خودتنهاگروی وجودشناختی» و «خودتنهاگروی معرفت شناختی» شناسانده و در ادامه شک های دکارت (شک فریبندگی حواس، شک خواب و شک خدای قادر و شیطان شریر) تبیین شده اند. افزون بر این نسبت هریک از این شک ها با خودتنهاگروی بررسی و میزان ثمربخشی آنها در اثبات خودتنهاگروی نمایانده شده است. در گام پایانی، نظریة معرفت دکارت، شناسانده و چگونگی تأثیر آن در زمینه سازی و گسترش دیدگاه های خودتنهاگرایانه در فلسفة مغرب زمین تبیین شده است.
نقد و بررسی استدلال های فیلسوفان بر اثبات ثبات و نفی حرکت در مجردات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اغلب فلاسفه قائل به ثبات مجردات هستند و حرکت را در آنها نفی می کنند. مهم ترین مبنا و دلیلِ ایشان در این دیدگاه، برهان قوه و فعل است. در این برهان با تکیه بر تقابل (عدم و ملکه) میان فقدان (قوه) و وجدان (فعل)، اثبات می شود که قوه از شئون ماده است و جسم که قوه دارد، ماده نیز دارد. ایشان از این طریق هرگونه قوه را در مجرَّدات، به واسطه بساطت و نداشتن ترکیب از قوه و فعل، نفی می کنند. ازآنجا که حرکت، خروج شیء از قوه به فعل است و موجود بسیطی که مرکب از قوه و فعل نیست، نمی تواند حرکت داشته باشد، ثبات و عدم امکان حرکت در مجردات که وجودی بسیط و انفعال ناپذیر دارند؛ اثبات می گردد؛ اما باید توجه کرد که قید «قوه» در حرکت، لزوماً به معنای چیزی نیست که منشأ آن «هیولا»ی مشائی باشد (کما اینکه منکران هیولای مشائی نیز قوه را در تعریف حرکت قید کرده اند)؛ بلکه «قوه» و «بالقوه» بودن با بساطت متحرِّک و موضوع حرکت نیز سازگار است. بنابراین موضوعِ حرکت قرار گرفتنِ مجردات را به این دلیل که بسیط و فاقد ماده و هیولای مشائی اند، نمی توان انکار کرد.
«فعل خداوند در طبیعت» طرح و بررسی دیدگاه جان پوکینگ هورن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیا راه معقولی وجود دارد که بپذیریم دست خداوند در طبیعت باز است؛ راهی که از ایراد تاریخیِ خدای رخنه پوش در امان باشد؟ جان پوکینگ هورن، فیزیکدان و متکلم مشهور انگلیسی، از پیشگامان عرصة علم و الهیات و از معروف ترین متفکران مسیحی در این صحنه است. او علاوه بر دستاوردهای مهم در فیزیک نظری، در مباحث علم و الهیات نیز صاحب رأی به شمار می آید. یکی از نظریات خاص او، به تصویری مربوط می شود که درباره فعل الهی در طبیعت است. این تصویر، بر دیدگاهی واقع گرایانه و ابتنای متافیزیک بر فیزیک مبتنی است و با توجّه به نظریه آشوب از نوعی علیت بالا به پایین دفاع می کند. در این مقاله، پس از ذکر مقدماتی درباره حیات علمی پوکینگ هورن، نظام فکری او متناسب با مسئله فعل خداوند ترسیم و پس از آن، دیدگاه او در این زمینه، به تفصیل، تبیین می شود. در انتها مبانی و دیدگاه اختصاصی او در باب فعل خداوند در طبیعت، به ویژه با توجه به مبانی حکمت اسلامی، نقد و بررسی می شود. به نظر می رسد دیدگاه پوکینگ هورن، در عین تفطّن به نکات مهم، اتقان فلسفی لازم را ندارد و او نتوانسته است تصویری استوار دربارة فعل خداوند در طبیعت، ارائه دهد.
تحلیل و مفهوم شناسیِ کلامیِ اصطلاح «دینِ علی (ع)» در منابع روایی فریقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لغت «دین» دارای معنای لغوی و اصطلاحی معینی است که طاعت و انقیاد از لوازم معنایی و اصطلاحی آن است. اصطلاح «دین علی (ع)» که دارای معنایی متفاوت از کاربرد کلمه سنت برای خلفای پیامبر (ص) است (سنت ابوبکر، سنت عمر)؛ توسط ائمه (ع)، پیروان علی (ع) و دشمنان وی استعمال شده است. در روایات فریقین، اضافه نام شخص به کلمه «دین» منحصر به علی (ع) نیست، بلکه در مورد عثمان، معاویه، یزید بن معاویه، اوصیاء، ملائکه، فاطمه (س) و حسنین (ع) نیز اطلاق شده است. در نهایت با بررسی منابع روایی مشخص می شود که رویکرد فقهی و قضائی و رویکرد سیاسی علی (ع) علت انحصار اضافه کلمه «دین» به نام علی (ع) در میان خلفا است. برخلاف اعتقاد برخی خاورشناسان، «دین علی (ع)» همان «دین محمد (ص)» است. شایان ذکر است، علی (ع) دارای مبانی معین و مشخص فقهی، قضائی و سیاسی متمایز از خلفا بود؛ اما به علت عدم تبعیت مردم از قوانین مورد نظر وی و اصرار آن ها بر اجرای سنن خلفا پیشین، ناگزیر برخی از این سنت ها در حکومت علی (ع) نیز اجرائی شد، ولی این هرگز به معنایی عدم تحقق سنت و سیره فقهی-قضایی علی (ع) نیست.
بازسازی و تحلیل انتقادی «مدل فهم دین» در اندیشه علامه مجلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه محمدباقر مجلسی، از بزرگ ترین احیاگران حدیث شیعه و از مروّجان کم نظیر و پر توفیق کلام امامیه در مکتب فکری اصفهان به شمار می آید. قطع نظر از ابتکارات و خدمات فقهی و حدیثی این عالِم شیعی، منظومه معرفتی او با دستاوردهای کلامی و دین شناختی ماندگاری عجین است. اما متأسفانه این ساحت از اندیشه مجلسی نسبت به ساحت روایی و حدیثی آن، کمتر مورد عنایت محققان واقع شده است. نظر به این خلأ پژوهشی، نوشتار حاضر بر آن است تا با الهام از آراء و مبانی فکری و روشی علامه مجلسی، به بازسازی و ارائه مدل فهم دین، در اندیشه کلامی او بپردازد. بازخوانی و تحلیل انتقادی مؤلفه ها و عناصر معرفتی این مدل از قبیل: اخبارگرایی و تقدّم انگاری نقل بر عقل، توجه به پارادایم و فضای پیرامونی صدور متن و کلام، لزوم وفاداری به متن با رویکرد حداقلی در أخذ تأویل به مثابه روش، واقع نمایی عُرفی زبان دین، و اصل کنترل آگاهانه پیش فرض ها در فرایند فهم، از مهم ترین یافته های این پژوهش محسوب می شوند. اما از آنجاکه الگو و اسلوب اخبارگرایی مجلسی، خالی از کاستی های روش شناختی نبوده، نگارنده در رفع این نقیصه و تکمیل و تنقیح مدل ادراکی وی، أخذ رویکرد برهانی و اصل حجیت و اعتبار عقل را به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی در منطق فهم دین، پیشنهاد و تبیین نموده است.