مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
رابطه علم و دین
حوزه های تخصصی:
اداره کردن دیگران با رویکردی ارزشمدارانه چه در سطح سازمان و چه در جامعه برای نظامی که هویت و مشروعیت خود را از ایدئولوژی خویش می گیرد و نام جمهوری خود را با پسوند "اسلامی" مزین می کند،امری حیاتی و مهم به شمار می رود. از آنجا که در طوی تاریخ 1400 سال گذشته برای اولین بار و به طور گسترده حکومتی این چنین پا به عرصه زمامداری گذاشته است لذا ضعف ها و کاستی های جدی در راستای تئوریزه کردن چنین امری به چشم می خورد. دشواری کار از آنجاست که دیگر این فقط حوزویان و علمای دین نیستند که به تنهایی بتوانند بار این کار دشوار را بر دوش بگیرند، چنانکه این امر ماهیتی میان رشته ای داشته و در نهایت به مقوله بسیار مهم و پیچیده"رابطه علم و دین" باز می گردد. مباحثی که تاکنون در این زمینه مطرح گردیده اند غالباً غیر شفاف، سطحی و فاقد جامعیت بوده اند. لذا ما در این مقاله به "شیوه های سقراطی" با مساله برخورد کرده و با طرح سؤالات پی در پی در قبال مباحث مطروحه در این زمینه، سعی در تعمیق بیشتر مساله و دست یابی به "چالش اصلی" و تحریر محل نزاع می ناییم. به نظر می رسد ابتدایی ترین سؤال (و شاید هم اصلی ترین آن) میباید پیرامون چیستی مدیریت اسلامی باشد. مقاله حاضر با طرح سؤالاتی پی در پی نسبت به تعاریف مختلفی که تاکنون از مدیریت اسلامی ارائه گردیده است سعی در شفاف سازی،تعمیق و جامع نگری پیرامون آن کرده و در نهایت خود به ارائه تعریفی در این زمینه می پردازد.
هویت علم دینی از نگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی و گستره علم دینی از نظرگاه آیت الله جوادی آملی؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مبحث علم دینی، یکی از مباحث چالشی است که با دو رویکرد مخالف و موافق همراه است. یکی از موافقان نظریهٴ علم دینی، آیت الله جوادی آملی دام ظلّه است. ایشان «علم» را در این مباحث، به معنای اعم و شامل تمام علوم می داند و سایهٴ دین را بر سر همهٴ علوم می گستراند. استاد، امکان علم دینی را پذیرفته و با دو روش تفسیری و روش فلسفی آن را اثبات می کند. در مسئلهٴ چگونگی تحقق علم دینی، رویکرد حداکثری را به دین می پذیرند و معتقدند که دین، شامل تمام علوم می شود و علم غیردینی وجود ندارد. دیدگاه حداکثری علم دینی، دارای سه مرحله است: 1. قرار دادن عقل در هندسهٴ معرفت دینی؛ 2. تنفیذ شرع بنای عقلا را؛ 3. تبیین کلیات علوم با دلیل نقلی. این مراحل به صورت تکاملی، همه علوم را در بر می گیرد.
علم و ایمان به عقاید دینی و رابطه آن دو از منظر امام خمینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم و ایمان به عقاید دینی از مهم ترین موضوعات کلام اسلامی شمرده می شوند. مبحث ایمان در کتب کلامی غالباً ذیل عنوان «الأسماء و الأحکام» مورد بررسی قرار می گیرد و، به تبع آن مسئلة علم نیز به میان می آید. علاوه بر چیستی علم و ایمان، تبیین رابطه آن دو نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. در این میان، امام خمینی; نیز در آثار خود علم و ایمان و همچنین کیفیت تعامل و دادوستد میان آ ن دو را فراوان مورد بحث و تدقیق قرار داده اند.
حضرت امام; بر این باور است که علم- در مقابل ایمان- عبارت است از تصدیق فکری و اعتقاد نظری. این علم از طریق دو منبع معرفتی برای انسان حاصل می شود: یا از راه «تأملات عقلانی» یا به واسطه «اخبار دینی». این «ادراک عقلی» باید به «ایمان قلبی» تبدیل شود تا مفید و اثربخش واقع گشته، عمل و اخلاق از آن پدید آید. مراد از «ایمان» هم، «تنزّل علم عقلانی به مرتبة قلب» می باشد. اعتقاد به ضرورت ابتنای ایمان دینی، بر اصول فلسفی- به ویژه بر اساس مبانی حکمت متعالیه- از سوی امام خمینی;، دیدگاه بدیعی در حوزة علم کلام است که در تقابل جدّی با رأی بسیاری از متکلمان، فقها و محدّثان قرار دارد.
رابطه علم و دین از منظر علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان با پیشرفت روزافزون علوم، با سؤالاتى درباره رابطه این علوم با دین مواجه مى شود. ترابط میان «علم و دین» از جمله مسائلى است که مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. این تحقیق بر آن است که رابطه علم و دین را از نگاه علّامه طباطبائى بررسى نماید و با تتبع در آثار ایشان، مباحثى را که درباره این موضوع مطرح کرده اند، استخراج، تنظیم و سپس توصیف و تحلیل کند. ایشان معتقد است علم و دین روابط متقابلى با هم دارند؛ شکوفایى علم و دانش در تمدن هاى جهان، مرهون تدابیر و تشویق هاى دین است و علم نیز در تحکیم باورهاى دینى سهم بسزایى بر عهده دارد. علّامه با انکار تعارض واقعى میان علم و دین، براى رفع تعارضات ظاهرى پیش آمده، راه حل هایى را ارائه مى کند. ایشان عمده این تعارضات را با تقدم گزاره هاى قطعى بر ظنى و یا از طریق تمایز قلمرو علم و دین، رفع مى نماید و در بسیارى از موارد با تبیین و تفسیر صحیح از آموزه هاى دینى، عدم تعارض واقعى میان علم و دین را نشان مى دهد.
مقایسه علم و دین از دیدگاه «فردریک شلایر ماخر» و «کارل بارت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در عرصه دین پژوهی، نسبت میان «علم و دین» و تبیین حوزه های آموزه های دینی و یافته های علمی است. با تحولات فکری و فرهنگی پس از رنسانس، تعارض های علم و دین در مسیحیت نمایان شد ؛ «فردریک شلایر ماخر» و «کارل بارت» از شاخص ترین چهره هایی بودند که در جهت سازگاری دین با اقتضائات دوران مدرن تلاش کردند. این دو هر چند در جریان نواندیشی دینی، رویکردی جدید و بازسازی کننده داشتند و در پی اثبات استقلال دین از علم و ایجاد حوزه ای حفاظتی برای دین بودند؛ اما با ارائه ی طرح های خود در راستای بازگشت به گوهر دین، قرائت هایی از دین بیان نمودند که به دلیل تک بعدی بودن از مشکلات قابل توجهی برخوردار بود. شلایر ماخر، خدا و عناصر مهم دین را در حد احساس و تجربه شخصی کاهش داد؛ نوعی انسان محوری و تفسیر آموزه های دینی بر اساس معارف بشری که کارل بارت آن را نادرست خواند. اما بارت هم در معرض خطر قرار گرفت؛ تنها معیار سنجش را آموزه های مسیحی دانست و بزرگ داشت خدا را با کوچک ساختن انسان همراه ساخت؛ یعنی درست خلاف جهتی حرکت نمود که شلایر ماخر پیموده بود.
مبانی طراحی الگوی پژوهش توحیدی در علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحثی که امروزه در عرصه فلسفهدین و فلسفهعلم مطرح است، موضوع «نسبت علم و دین» و «علم دینی» است. حکیم متألّه آیت الله جوادی آملی (مدّظلّه) در خلال مباحث کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» به طرح کلیاتِ دیدگاه خویش در این رابطه پرداخته است که می توان آن را چالش برانگیزترین نظریه درباره علم دینی دانست. لذا اشکالات و پرسش های متفاوتی درباره آن نظریه مطرح شده است که از جمله مهمترینِ آنها، «عدم انسجام» و همچنین «عدم کارآمدی و ثمربخشی به خصوص در ساحت علوم تجربی» می باشد. لذا در این نوشتار تلاش شده است تا بر محور اندیشه های آن حکیم متألّه، به ترتیب در جستجوی پاسخ این دو پرسش باشیم که «جهت نیل به یک الگو برای اسلامی سازیِ علوم تجربی چه باید کرد؟» و سپس «چنین طرحی در صورت بسط یافتن و عملی شدن، چه ثمرات و کارکردهایی به دنبال خواهد داشت؟» بنابراین مبتنی بر دیدگاه های ایشان، ابتدا ملزوماتِ دینی سازیِ علوم تجربی ذیل دو عنوان «اصول گزاره ای» و «اصول روش شناختی» تبیین گردیده، سپس ثمرات پیاده سازیِ این الگو ذیل پنج عنوان تبیین می گردد. در این بخش روشن می شود که در صورت تبدیل شدنِ این تئوری به یک الگوی عملیاتی، علم تجربی ثمراتِ چشم گیری خواهد داشت که «افزایش کارآمدیِ علوم تجربی و جهش تکنولوژی» یکی از آن ها خواهدبود.
تحلیل و بررسی رابطه علم و دین از منظر اندیشه پویشی وایتهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش می شود رابطه علم و دین از منظر اندیشه پویشی وایتهد بررسی و تحلیل شود. برای این امر ابتدا الگوهای چهارگانه رابطه علم و دین (تضاد، تمایز، گفت وگو و تلفیق) توضیح داده می شود. سپس، درباره نظام مابعدالطبیعی پویشی بحث می شود تا نشان داده شود که علم و دین چگونه در چهارچوب این نظام فراگیر هماهنگی یا تلفیق پیدا می کنند. و در آخر، اصول حاکم بر رابطه این دو قلمرو استخراج می شود که تحلیل آن ها از پویایی و تحول علم و دین، ناظربودن هر دو بر واقعیتی واحد و سروکار داشتن با وجوهی از واقعیت، طبیعی بودن تضاد بین این دو، به رغم اغراق در آن، و تحول معرفت دینی در پرتو معرفت علمی حکایت می کند.
فرایند تکوّن طبیعت گرایی روش شناختی در تاریخ تفکر غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت گرایی روش شناختی، یعنی حذف علل ماورائی در تبیین طبیعت، چه وضعیتی در تاریخ تفکر غرب دارد و در چه فرایندی به عنوان اصلی ترین ویژگی علم جدید (science) شناخته شد؟ با بررسی تاریخی تفکر غرب مشخص می شود که ریشه طبیعت گرایی روش شناختی به پایان دوره اسطوره و آغار تفکر فلسفی می رسد. در یونان باستان، به استثنای فلوطین و تا حدی افلاطون، گفتمان غالب در شناخت طبیعت اکتفا به علل طبیعی بود. در اوایل قرون وسطی، به دلیل گرایش به افلاطون و فلوطین، ماوراءگرایی و استناد به معرفت وحیانی روش دانشمندان در شناخت طبیعت بود. اما در اواخر قرون وسطی، به دلیل نفوذ ارسطو، روش طبیعت گرایانه به فضای علمی غرب بازگشت. با نقد ارسطو در رنسانس و انقلاب علمی در قرون شانزدهم و هفدهم شیوه جدیدی از طبیعت گرایی روش شناختی به عنوان روش علم پذیرفته شد. فیزیک کلاسیک با نگاه دئیستی به عالم و نظریه تکامل با طرد هر گونه طرح و نظم الهی طبیعت گرایی جدید را در فضای علمی تثبیت کردند و همچنان این مشخصه به عنوان پارادایم علم شناخته می شود.
تحلیل و واکاوی گونه های روابط علم- دین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
125 - 152
حوزه های تخصصی:
کاوش در ماهیت رابطه علم و دین، به مثابه دو خاستگاه مهم معرفت بشری، همواره در کانون توجه اندیشمندانِ حوزه های فکری مختلف قرار داشته است. این امر منجر به شکل گیری طیف گسترده ای از دیدگاه ها و نظریه های گوناگون در خصوص آن شده است. واکاوی این دیدگاه های متنوع، به دلیل مباحث دائماً بسط یابنده درباره مبحث علم دینی و به طورخاص تر «علوم انسانی اسلامی» در جامعه ما از اهمیت عمده ای برخوردار است. نوشتار حاضر با وقوف به اهمیت قضیه می کوشد مدل ها و نظریه های مختلفِ معطوف به رابطه علم و دین را با روشی تحلیلی- توصیفی بررسی کند. یافته ها بیش از هر چیز بازگوی آن است که دیدگاه واحدی وجود ندارد که بتواند به قدر کفایت، همه پیچیدگی های مرتبط با مناسبات علم و دین را پوشش دهد؛ بنابراین تدقیق این رابطه، به مثابه یکی از پیش شرط های ضروری تحقق علم دینی، مستلزم فراگذری از یکسونگری و اتکا بر مدل های متکثر و چندجانبه گرا است.
بررسی و نقد کتاب تحلیل هویت علم دینی و علم مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
رخداد عمده فرهنگی و تمدنی امروز جهان، تقابل دو فرهنگ و تمدن اسلامی و مدرن است. عامل طراحی و تحلیل هر فرهنگ، علم و معرفت آن فرهنگ است. از این رو در محافل علمی یکی از مسائلی که مورد توجه می باشد تحلیل هویت علم در فرهنگ های مختلف است. نویسندگان متعددی در این موضوع قلم زده اند. این مقاله به دنبال دریافت نظر نویسنده محترم کتاب حاضر در این مورد و به خصوص ملاحظه نوع تحلیل ایشان از تقابل علم دینی و علم مدرن است. از این رو ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﻧﻘﺪ و ﺑﺮرﺳی ﺷکﻠی و ﻣﺤﺘﻮایی کﺘﺎب فوق ﭘﺮداﺧﺘﻪ است. در بررسی محتوائی پس از بیان خلاصه ای از بخش های کتاب، در هر قسمت نقد مربوط به آن آمده و در انتها در نتیجه گیری نقد ساختاری و محتوائی آن بیان شده است. نویسنده کتاب معتقد است هیچ حرکت و تغییر و به تبع آن رشد و تکاملی بدون تعیین غایت و جهت گیری خاص، ممکن نخواهد بود، لذا همه جریان های علمی، بسته به تفسیری که از رسالت و هدف گذاری کلان زندگی فردی و اجتماعی خود دارند، غایت جهان و علمشان متناسب با آن تعیین می شود. ایشان با توجه به تعبیر جهت دار بودن علوم، معتقد است علم مدرن درکلیت خود نه تنها در تولید نرم افزار تمدن اسلامی کارآمد نیست بلکه مانع جدی ساختاری و محتوایی در این مسیر خواهد بود. این کتاب با نقد پایگاه معرفت شناختی علم مدرن و تحلیل روندهای تاریخی آن در سه دوره ی انقلاب علمی، پوزیتویسم و پساپوزیتویسم قائل به هویت بنیادین و جهت داریِ علم مدرن است و مشخصه ها و ویژگی های آن را بیان می دارد. کتاب حاضر رویکردی تفصیلی از مطالب دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم می باشد که در کتب دیگر در سطوح دیگری به آن ها اشاره شده و در واقع گردآوری شده آن آثار می باشد.
تحلیلی بر شاخصه های علم دینی از دیدگاه آیت الله جوادی آملی با نگاهی بر نقد های دکتر مهدی گلشنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۷
24 - 39
حوزه های تخصصی:
از مسایل کلامی نوپدید که در باب رابطه علم و دین مطرح شده، مسئله علم دینی است. ماهیت و چیستی علم دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ چرا که بر سرنوشت مباحث دیگر مربوط به علم دینی تأثیر می گذارد. از بزرگان صاحب نظر در این حوزه آیت الله جوادی آملی است. ایشان معتقد است که همه علوم دینی هستند و علم غیر دینی نداریم. او در اثبات این مدعا استدلال می کند که علم در تمام سطوح خود از حس و تجربه تا شهود محصول عقل بشر است و عقل برهانی یکی از منابع اصیل معرفت شناختی دین است. مقدمه دیگر در استدلال علم دینی این است که هر آن چه در عالم است یا قول خداوند است یا فعل خداوند و علم کاشف از قول یا عقل خداوند است. بنابراین آن چه را که عقل کسب می کند دینی است. آیت الله جوادی آملی علت توهم تعارض علم و دین را این امر می داند که عقل را از هندسه معرفت دینی خارج کردند و در مقابل دین قرار دادند. ایشان با کشف محدوده عقل و قرار دادن آن در چهارچوب دین، علم را که محصول عقل است نیز داخل در حریم دین می داند و آن راه تحت سیطره وحی الهی قرار می دهد. دکتر گلشنی نیز در اصل نظریه، جهت گیری و روش و شیوه اجرای آن با ایشان موافق هستند و اختلاف ایشان با آیت الله جوادی آملی تنها در شیوه بیان و بعضی مسایل محتوایی مانند اصل تطابق علم و تعاریف علم و دین است.
رابطه حدیث و علوم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه علوم حدیث تطبیقی سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵شماره ۴
119 - 152
حوزه های تخصصی:
در پی توسعه چشم گیر علوم و با توجه دیدگاه ها منتقدان نسبت به دین مسیحیت در غرب، رابطه حدیث و علوم به یکی از مهمترین پرسش های دنیای معاصر تبدیل شده است. هر چند این رابطه به صورت ضمنی در مبحث «رابطه علم و دین» جای دارد، با توجه به قطعی الصدور نبودن حدیث، نیاز است تا «رابطه حدیث و علوم» به صورت مستقل مورد بحث و بررسی قرار گیرد. در این پژوهش تلاش می شود با بررسی دیدگاه مسلمانان نسبت به حدیث و با توجه به جایگاه علم در اسلام و همچنین با توجه به بررسی تاثیر دین اسلام در پیشرفت و توسعه علوم، گستره این رابطه تعیین گردد. دیدگاه اول درباره رابطه حدیث و علوم متمایز انگاری این دو از حیث موضوع، اهداف و غایات است. این دیدگاه برگرفته از نظر غربیانی است که درصدد دفاع از دین برآمده اند با توجه به حجم مسائل علمی طرح شده در دین اسلام، قابل قبول نیست. دیدگاه دوم متعارض انگاری حدیث و علوم است که ناشی از آموزه های محرف مسیحیت و تقابل دانشمندان با این آموزه هاست. حجم مطالب علمی صحیح طرح شده در دین اسلام و شیوه های رفع تعارض به کارگیری شده توسط عالمان مسلمان، این دیدگاه را نیز قابل قبول نمی نماید. دیدگاه سوم متداخل انگاری حدیث و علوم است. تفسیر متعادل از این دیدگاه حاکی از آن است که با توجه به اینکه خداوند خالق عالم تکوین و تشریع است میان علم و دین هماهنگی بوده و ضمن اینکه بخشی از مطالب علمی در دین طرح شده، تعارض قطعی میان این دو قابل قبول نیست. تشویق اسلام نسبت به علم آموزی، اهتمام اسلام به همه رشته های علمی، مناظرات اهل بیت(ع) با دانشمندان، شکل گیری نهضت ترجمه در اسلام و تعدد دانشمندان اسلامی در رشته های مختلف علمی از مؤیدات این دیدگاه است.
مقایسه روش دستیابی به «علم دینی» از نگاه علامه جوادی آملی و دکتر سید حسین نصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
143 - 173
حوزه های تخصصی:
پیدایش منازعه ای بی پایان بین طرفداران علم و دین پس از دوران رنسانس ، سبب شکل گیری نحله های مختلف در موافقت یا مخالفت با امکان علم دینی گردید. پدیده ای که هر چند جرقه های اولیه ی آن در مسیحیت زده شد اما متفکران مسلمان پرچمدار توسعه ی آن شدند. استاد جوادی آملی و دکتر سید حسین نصر را باید از طرفداران امکان علم دینی دانست که علی رغم اشتراکات فراوان، هر کدام طریقی متفاوت را برای دستیابی به آن برگزیده اند. علامه جوادی با تمسک به مبانی فلسفه ی الهی و برجسته سازی نقش عقل در معرفت دینی، علوم جدید را در تعارض با دین تلقی نمی نماید و رویکرد وحدت علم و دین از طریق شمولیت بخشی و توسیع دائره حقیقت دین را راهکار دستیابی به علم دینی می داند. اما در دیدگاه دکتر نصر علوم مدرن در تعارض با مبانی جهان بینی دینی است و احیای سنت و عناصر اساسی آن چون حکمت خالده که میراث تمدن کهن دینی است تنها راه احیای علم دینی است. بنابراین دکتر نصر مسیر احیاء علم دینی را در مقابل طریق انحلال استاد جوادی آملی بر می گزیند. شیوه پژوهش در این نوشتار اسنادی- تحلیلی و بهره وری از منابع کتابخانه ای بوده و بر اساس یافته های پژوهشی به نظر می رسد عناصر بکار گرفته شده در مبانی حکمت متعالیه توسط استاد جوادی آملی نویدی بر یافتن راهکاری قابل بررسی در بازنگری درمبانی شاخه های مختلف علوم انسانی و بومی و اسلامی سازی آنها است.
نسل سوم نظریه های علم و دین: افق هایی نو برای رویکرد تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره رابطه علم و دین از نیمه دوم قرن بیستم، با تأسیس مجلات اختصاصی و کرسی های تدریس، نظام مندتر از قبل نزد فیلسوفان پی گرفته شد. طیف گوناگونی از نظریات در این باره ارائه شده اند، از نظریه هایی که رابطه ای ذاتی میان علم و دین قائل اند و آنها را با هم ذاتاً سازگار یا ناسازگار می دانند، تا دیدگاه هایی که با رویکرد نوع شناسانه حالات چندگانه میان علم و دین و ادلّه آنها را تشریح می کنند. اواخر قرن بیستم انتقاداتی از منظر جامعه شناختی و تاریخی به این دو نسل از نظریه ها ارائه شدند. طبق این نقدها، در نظریه های کلاسیک، پویایی، زمینه مندی، تکثر و ابعاد غیرمعرفتی علم و دین مغفول مانده است. در واکنش به چنین انتقاداتی، نسل سومی از نظریه ها ارائه شد که در آنها ابعاد اجتماعی علم و دین در کانون توجه بود. در مقاله حاضر به نظریه های استنمارک، لی، و کنتور، به عنوان سه نمونه از نظریه های نسل سوم، پرداخته می شود و ویژگی هایشان تحلیل خواهد شد. ادعای مقاله آن است که این نظریه ها سازگاری بهتری با واقعیات مرتبط با علم و دین دارند. همچنین دو اصل «پیوستگی تجربه انسانی» و «کنشگران مشترک علم و دین» در آنها پذیرفته شده است، دو اصلی که دلالتی قوی به نفع امکان پذیری و اهمیت تعامل میان علم و دین دارند.
رابطه علم و دین از منظر علامه حسن زاده آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
183 - 202
حوزه های تخصصی:
نزاع میان علم و دین، در مغرب زمین، و مخصوصاً بعد از رنسانس، ریشه دارد که تدریجاً در مشرق زمین نیز گسترش یافت و مورد توجه عالمان مسلمان قرار گرفت. در همین راستا، علامه حسن زاده آملی با تکیه بر سنت جامع تفکر اسلامی، به تبیین رابطه این دو پرداخته است، که تحقیق پیش رو در مقام تبیین و بررسی آن، در نهایت به این نتایج دست یافته است: علامه حسن زاده در تعریف علم، با اصالت دادن به حیث کاشفیت علم، تقلیل آن را به علوم تجربی ناصواب می دانند. وی در تعریف دین نیز با دینِ حق دانستنِ اسلام، دین را به معنای جعل تشریعی الهی مبتنی بر اسرار تکوینی آفرینش، در جهت سعادت ابدی انسان دانسته اند و نهایتاً در تبیین رابطه میان علم و دین، نظریه معاضدت را، چه در حیطه علوم تجربی، چه ریاضی و چه فلسفی و عرفانی، ارائه نموده اند.