فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۸۱ تا ۳٬۹۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
613 - 630
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، با رویکردی توصیفی - تحلیلی، به بررسی نسبت دین با معنای زندگی و آلام وجودی از نگاه ویلیام جیمز پرداخته ایم. از این رو، مقاله از دو بخش تشکیل شده است: بخش نخست را به توصیف نگرش جیمز به دین و نسبت آن با معنای زندگی و آلام وجودی اختصاص داده ایم و در بخش دوم کوشید ه ایم تا آرای جیمز درباره دین و نسبت آن با معنای زندگی و آلام وجودی را تحلیل و نقد کنیم. از نگاه جیمز، گوهر دین، در واقع، تجربه هایی شخصی هستند که از سنخ احساساتند و آموزه ها و شعائر دینی روبنای دین به شمار می روند. به عقیده او، ارتباط شخصی با امر الوهی موجب امنیت خاطر و کاهشِ اضطراب مرگ و، به تبع آن، معناداری زندگی می شود. در نقد آرای جیمز، تصور او از زندگی معنادار و آلام وجودی و ارتباط آن با دین را بررسی و پاره ای از اشکالاتش را بیان کرده ایم.
نیچه و خاستگاه «درباره ی تاریخ احساس های اخلاقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فصل دوم بشری بس_بسیار بشری با عنوان «د رباره ی تاریخ احساس های اخلاقی» بیانگر اولین مواجهه ی جدی و مستقیم نیچه با مسأله ی اخلاق در آثار منتشرشده ی وی است و از این رو از اهمیت بسیاری در شکل گیری اندیشه های نیچه در مقام یک فیلسوف اخلاق برجسته برخوردار است. مقاله ی کنونی نخست می کوشد نشان دهد که چرا و چگونه نیچه به تاریخ احساس های اخلاقی در دوران میانی تفکرش عطف نظر کرد و در واقع خاستگاه آن کدام است و این عطف نظر از چه مسیری و در چه بستری رشد کرد. برای نشان دادن این مسیر و بستر، نویسنده به بررسی پس زمینه ی مطالعاتی نیچه در فلسفه ی اخلاق شوپنهاور و پل ره می پردازد و آن مایه از افکار این دو اندیشمند را که مورد توجه و دغدغه ی نیچه در تاریخ احساس های اخلاقی بوده است بررسی می کند. سپس ضمن بررسی فصلِ « درباره ی تاریخ احساس های اخلاقی» نشان می دهد که چگونه و دقیقاً بر سر چه مباحثی نیچه مسیر خود را از شوپنهاور و پل ره جدا می کند و راه را برای ظهور یک تبارشناسی-روانشناسی اخلاق در آثار میانی و سپس تر در آثار متأخر خود باز می کند.
مفهوم علوم انسانی دراندیشه نخست ویلهلم دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ تفکر به ویژه در حوزه علوم انسانی اندیشه ویلهلم دیلتای نقطه عطف محسوب می شود. دوران دیلتای با علم زدگی تمام عیار مصادف بود عده ای که علم زده بودند میان روش علوم طبیعی با علوم انسانی تفاوت اساسی قایل نبودند و هر داعیه ای که داشتند مآل کارشان به ماده انگاری مکانیکی می رسید. دیلتای با این گروه به مقابله برخاست و معتقد شد که برای حل مسئله نسبت علوم انسانی با شناخت طبیعت باید به سنخیت موضوع و محتوای هر علمی با روش تحقیق در آن علم توجه کنیم در غیراین صورت به شناخت وافی و کافی نخواهیم رسید. دیلتای موضوع علوم انسانی را واقعیت اجتماعی _تاریخی و روش تحقیق در آن را درون نگری و تجربه درونی می داند. تجربه درونی از نظر او یقینی تر از تجربه بیرونی است. لذا علوم انسانی می تواند به یقین بیشتری درقیاس با علوم طبیعی دست یابد. اصل الاصول اندیشه دیلتای در این راه اصل پدیدار است. این اصل بیان می کند که اشیا همانند احساسات به عنوان امور واقع آگاهی به انسان داده می شود و تابع شرایط آگاهی است.
Language, gender and subjectivity from Judith Butler’s perspective(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
305-316
حوزههای تخصصی:
The present paper seeks to view language through the prism of gender as social practice as delineated by Judith Butler. Following up on the notion of gender as an entity distinguished from biological sex, she tends to base the notion on a set of normalizing practices that determine gender identity. For so doing, she believes that gender is discursively made or constructed performatively. In her view, the social discourse aligns economic power with a manly power structure where women are dismissed altogether. On the other hand, social and linguistic structures are closely inter-related and serve to perpetuate the dominance and imposed gender identity the latter one of which is actualized through imitated performativity. The article also explores dimensions of gendered practice regarding subjectivity and repression. Butler’s views, though quite intriguing for post-structuralists and postmodern scholars, have been criticized on the grounds that it fails to empower women, follow a political agenda, promise any moral basis.
نسبت والایی و اخلاق در تفکر پیشانقدی کانت (با تکیه بر دو اثر مشاهدات... و ملاحظات...)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
335-352
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نشان خواهیم داد که نسبت والایی و اخلاق در دوره ی پیشانقدی تفکر کانت شکل فلسفی نظام مندی ندارد و علت آن را می توان در این دو چیز جست: اولاً در این دوره احساس زیبایی شناختی و احساس اخلاقی متمایز از یکدیگر نیستند و برحسب یکدیگر تعریف می شوند. ثانیاً اخلاق مبتنی بر احساس است، نه عقل عملی محض و اصل پیشین آن. کانت در مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا انسان ها را فرامی خواند تا اصول اخلاقی شان را بر عاطفه ی کلی بنا کنند. این اصول هرچند کلی اند، اما قوعد نظری نیستند و هر فرد باید آن ها را با رجوع به قلبش بیابد. این اصول همان احساس زیبایی و کرامت طبیعت انسان است. در ملاحظاتی بر مشاهداتی در باب احساس امر زیبا و امر والا با آن که در تفکر کانت نسبت به اخلاق دگرگونی هایی صورت می گیرد و عناصری وارد آن می شوند که بعداً در دوره ی نقدی پایه و اساس قرار می گیرند، اما او هم چنان معتقد است که احساس اخلاقی نوعی احساس لذت و درد است که نسبت به آن منفعل نیستیم و می توانیم فعالانه در آن مداخله کنیم. علت آن هم برخوردار بودن از آزادی اخلاقی است.
نگاه تکاملی دنیس داتن به هنر و زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
35 - 48
حوزههای تخصصی:
دنیس داتن (Denis Lourenc Dutton.1944- 2010) ، فیلسوفِ هنرِ امریکایی-نیوزیلندی، در بسیاری از آثارش و به ویژه آخرین اثرش با عنوان غریزه ی هنر: زیبایی، شعف و تکامل انسان (The art instinct: Beauty, pleasure, and human evolution) نظریه ی جدیدی در مورد هنر ارائه کرده و معتقد است که تمایل انسان به هنر و زیبایی، در واقع محصول تکامل او و یکی از سازگاری های متعددی است که از طریق انتخاب های طبیعی و جنسی در جریان تنازع برای بقاء کسب کرده است. داتن علاقمندی به هنر و زیبایی را نتیجه ی برنامه ریزی ژنتیکی می داند که از قدیمی ترین اجداد انسان امروز برای وی باقی مانده است. در دفاع از این ادعا، وی به مواردی مثل سلایق مشترک زیبا شناسی انسان ها در دوره های گوناگون تاریخی و در جوامع مختلف با فرهنگ های متفاوت و جهانشمولی زیبا شناسی اشاره می کند. از منظر داتن هنر و زیبا شناسی، برخاسته از غرایز انسانی اند و ریشه در سرشت انسان دارند. به عقیده ی او تکامل - و مهمتر از همه تکامل تخیل و عقل- است که آدمی را به فراتر رفتن از سرشت حیوانی اش قادر می سازد و باز همین انتخاب های طبیعی و جنسی اند که او را در موقعیت انسان خردمند قرار می دهند. این پژوهش در پی دستیابی به پاسخ این پرسش است که "چگونه می توان با بهره گیری از رویکرد داتن، تمایل انسان ها به هنر و زیبایی و دلیل لذت بردن همیشگی و همه جایی آن ها از آثار هنری را توجیه کرد؟"
مفهوم علوم انسانی در اندیشه متاخر ویلهلم دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیلتای در بخش اول اندیشه اش برای استقلال بخشیدن به علوم انسانی موفقیت چندانی به دست نیاود بدین جهت برای یافتن راه حل مناسب اندیشه اولیه خود را مورد تامل و بازبینی قرار داد. دستاورد این تلاش مجدد این بود که تنها با روش درون بینی نمی توان علوم انسانی تاسیس کرد زیرا که طریق درون نگری اساساً واسطه تفهیم و تفاهم قرار نمی گیرد. لذا دیلتای در بخش دوم اندیشه اش معتقد می شود که باید تاریخ را آیینه قرار داد و از طریق تامل در آن به شناخت خود رسید. مفاهیم کلیدی که دیلتای برای رسیدن به مقصود خود به کار می برد، عبارتند از: تجربه زیسته، عینیت یافتگی روح و فهم. فهم از نظر دیلتای بازسازی و باز تولید محتوای فکری نهفته در یک جلوه فیزیکی است. در این بازسازی باید فضای فکری و زمینه های تاریخی – فرهنگی و سایر اموری که با مولف نسبت دارد مورد توجه قرار گیرد. دیلتای مقولاتی را در تقابل با مقولات صوری تحت عنوان مقولات حیات معرفی می کند که شامل: زمان، معنا، ارزش، غایت و نیروی مولد است.از میان این مقولات زمان جایگاه ویژه ای در نظام فکری دیلتای دارد. زیرا که مقولات دیگر از تامل در این مقوله به دست می آید.
جایگاه نظریه افعال گفتاری در تبیین سرشت وحی بر مبنای آرای ولترستورف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیکلاس ولترستورف در کتاب تأملاتی فلسفی بر ادعای تکلم خدا مدعی دیدگاهی در باب ماهیت وحی به مثابه «فعل گفتاری» خدا شده است. او با توسل به نظریه فعل گفتاری آستین، مدعی است خدا فراتر از وحی تکلم کرده است. مراد او از تکلم نیز معنای تحت اللفظی و حقیقی است، نه مجازی. لبّ ادعای او این است که خدا فعل گفتاری انجام داده، اما با واژه سخن نگفته و تکلم خدا با اصوات مادی صورت نپذیرفته است. بنابراین وقتی می گوییم «خدا سخن می گوید» معنای دقیق ترش این است که خدا فعل ضمن گفتاری انجام می دهد. وحی به مثابه فعل ضمن گفتاری خدا نیازمند پذیرش پیش فرض ها، مبانی و پیامدهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه خاصی است. در این مقاله تلاش شده است ابتدا مبانی زبان شناسانه این نظریه و مؤلفه های آن مطرح شود، سپس چندوچون کاربست این نظریه در وحی شناسی ولترستورف بررسی شود.
شهود از منظر افلاطون و فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افلاطون و فلوطین، به عنوان دو تن از تاثیرگذارترین فیلسوفان دوره ی کلاسیک، توجه ویژه ای به شهود داشته اند. تفاوت هایی که این دو در مباحث فلسفی مختلف دارند، موجب می شود که نگاه واحدشان به شهود را مورد تردید قرار دهیم. مساله ی جدی جستار حاضر این است که شهود در نظر هر یک از این دو فیلسوف به چه معناست، با چه روشی حاصل می شود، چه ویژگی هایی دارد و به کدام امور تعلق می گیرد؟ پاسخ این پرسش، که در پایان روشن خواهد شد، این است که شهود برای هر دوی ایشان آگاهی بی واسطه ای است که برای عقل انسان رخ می دهد؛ درحالی که هم افلاطون و هم فلوطین فعالیت هایی را برای حصول شهود عقلانی به سالکان توصیه می کنند که عمدتا بر دو نوع فعالیت های ممارستی عقلی و فعالیت های مربوط به تزکیه ی نفس هستند. همچنین در پایان بدین نتیجه رهنمون خواهیم شد که، علی رغم تفاوت های چشمگیر این دو فیلسوف در مشی فلسفی و نحوه ی بیان مطالب، مراد هردوی ایشان از شهود، امری واحد است که با رعایت دو جنبه ی نظری و عملی حاصل می شود.
تحویل ناپذیری دو معنای «توانایی» و مسئله علت ناقصه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
331 - 348
حوزههای تخصصی:
دو معنا از «توانایی» در سنت تفکر اسلامی رایج است. در تعریف فیلسوفان از «توانایی» مفهوم ضرورت و در تعریف متکلمان مفهوم امکان مندرج است. مطابق دیدگاه نخست، همین که فاعل در وضعیتی باشد که اگر کاری را بخواهد آن را انجام دهد و اگر نخواهد آن را انجام ندهد و نیز مانع یا رافع بیرونی او را از تحقق خواسته اش باز ندارد، توانا محسوب می شود. در نقطه مقابل، دسته ای از متکلمان معتقدند که فاعل در صورتی توانا محسوب می شود که از «امکانِ فعل و ترک» برخوردار باشد. فخر رازی این دو تعریف را قابل ارجاع به یکدیگر می داند. خواجه نصیر این صلح را «صلح من غیرتراضی طرفین» می داند. او با تفکیک میان دو گونه از فاعل فاعل های امکانی و فاعل تامّ مدعی می شود که این دو تعریف در خصوص خداوند غیرقابل تحویل به یکدیگر و در مورد فاعل های امکانی (انسانی) تحویل پذیر به یکدیگر هستند. در این مقاله بعد از ذکر دلایل این مدعا خواهم گفت که این دو تعریف حتی در مورد فاعل های امکانی نیز تحویل پذیر به یکدیگر نیستند. زیرا تنها راه حل برای جمع پذیری این دو تعریف توسل به علیت ناقصه با اشکالات متعددی مواجه است.
رمزگشایی از ساز و کار حیات عرفانی از منظر ملاصدرا و آندرهیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
51 - 70
حوزههای تخصصی:
یکی ازبزرگترین موهبت های الهی در سیر و سلوک عرفانی حیات معنوی است که مورد توجه عرفا و حکمای بسیاری قرار گرفته است. خانم اِوِلین آندرهیل عرفان پژوه مسیحی و ملاصدرای شیرازی متأله و فیلسوف اسلامی نیز در آثار خود تلاش در فهم چیستی حیات معنوی و کیفیت نیل به آن داشته اند. این دو متفکر با رویکردی مشترک، انسان را موجودی دارای سه ساحت عقلی، ارادی و احساسی می دانند اما در تقدم و تفوق این ساحات و کم و کیف تأثیر هریک بر حیات معنوی انسان، اختلاف نظر دارند. آندرهیل با تقدم احساس بر عقل و اراده، حیات معنوی را منوط به کسب سه ویژگی عبودیت، همکاری و وفاداری می داند و بر این اساس، افرادی که در این حیات زیست می کنند را واجد ویژگی هایی از جمله طمأنینه، ملاطفت و اطمینان قلب می داند که از هرگونه هیاهو و ناشکیبی به دورند. ملاصدرای شیرازی نیز با مقدم دانستن ساحت اندیشه بر دیگر ساحات نفس، معتقد است که حیات معنوی با اولین مرحله سلوک عقل نظری ایجاد می شود و نفس، پس از استکمال در عقل نظری می تواند با اقدامات عملی از جمله معرفه النفس، مراقبه و عشق به مخلوفات واجد مرتبه ای از حیات شود که ثمره آن کسب توانایی های ویژه ای برای نفس است از جمله منور شدن به نور یقین و بصیرت، خلق صور، دور ماندن از خدعه و نیرنگ اهل ظلمت.
تأملی فرااَخلاقی در نظریه فرمان الهی آئودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
81 - 96
حوزههای تخصصی:
نقض خودآیینی اخلاق و معضل بی دلیلی (دل بخواهی گری ) دو مشکل عمده نظریه فرمان الهی است. آئودی مدّعی است که با پذیرش مبنایی پیشینی برای نظریه فرمان الهی می تواند به هر دو مشکل پاسخ دهد. بنابر دیدگاه آئودی، ویژگیِ «الزام» با ویژگیِ الهیاتیِ «فرمان پذیری» این همان است؛ اما هر دوی این ویژگی ها بر ویژگی های غیراخلاقی (طبیعی) مبتنی هستند. ابتنای ویژگی های اخلاقی (الهیاتی) بر ویژگی های طبیعی پیشینی و ضروری است. درنتیجه چنین رابطه ای ، اصول بنیادین اخلاق حقایقی ضروری به شمار می آیند و حقایق ضروری به خواستِ خداوند متعیّن نمی شوند . این سخن بدین معناست که شناخت مفاهیم اخلاقی، مستقل از مفاهیم الهیاتی، امکان پذیر است. در این مقاله تلاش شده است تا نشان داده شود که نظریه فرمان الهیِ آئودی با آزادانه دانستنِ فرمان های خداوند، که نظریه ای مشهور و پذیرفته شده در میان دین داران است، در تعارض است. مقاله حاضر برای نشان دادن این تعارض، از سه گانه (تریلما) مورفی بهره برده است . مورفی این سه گانه را بر ضد همه خوانش های نظریه فرمان الهی که به این همانی ویژگی های اخلاقی و ویژگی های الهیاتی قائل اند مطرح کرده است.
میرزا ملکم خان و اندیشه روش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درپی توجیه این ادعا است که آن چه در نوشته های میرزا ملکم خان درچارچوبِ تمایز عقل علمی از عقل طبیعی طرح می شود، نشان گر توجه وی به جایگاه محوریِ اندیشه ی روش در شکل گیریِ عقلانیت علمی و هم چنین، ایده ای مرکزی در کلیت اندیشه ی اوست؛ ایده ای که می توان براساس آن، جوانب گوناگون فکرِ وی را به هم پیوست و آن را به نحوی سازمند، صورت بندی و خوانش کرد. هم چنین ادعا می شود براساس این صورت بندی، می توان به دریافتی روشن از رویکرد وی به مسایل دوران پرآشوب پیش از مشروطیت رسید. از آن جا که ملکم خان علت العللِ ترقی و آبادانی فرنگستان را در پیروی از اصول عقل علمی می داند و هدف اش نیز ارائه ی برنامه ای برای آبادانی و ترقی ایران است، رویکردِ وی به چالش ایران را باید رویکردی راهبردی درنظر گرفت. وی در قامت استراتژیستی می اندیشد که راهبردی بی سابقه برای نفی استعمار قریب الوقوع، در سر دارد. رویکرد این نوشتار آن است تا داوری درباره ی تفکر ملکم خان، نه براساس ویژگی های شخصیتی، رفتارهای اجتماعی یا حتی انگیزه خوانیِ وی بلکه براساس تحلیل و تفسیر ساختاریِ چندین نوشته ی برگزیده از دوره های گوناگون زندگیِ وی انجام پذیرد تا ازین راه روشن شود، مفهوم محوری در اندیشه ی وی چیست (روش)، چرا چنین باوری دارد (عقل علمی مبنای تمامی ترقی های فرنگیان است) و چگونه آن را می پروراند (راهبردی).
علم انسان به اشیاء خارجی از دیدگاه جان لاک و محقق لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
21 - 40
حوزههای تخصصی:
مسأله شناخت و میزان معرفت انسان به اشیاء از مسائل مهم تاریخ تفکر و فلسفه است. از ج مله فلاسفه ای که به مبحث شناخت و میزان معرفت بشر پرداخته اند، حکیم ملاعبدالرزاق لاهیجی (م 1072 ه.ق) و جان لاک (1704-1632 م) هستند. محقق لاهیجی معتقد به نظریه ای است که در فلسفه اسلامی از آن به «شبح محاکی» یاد می کنند. وی در کتاب شوارق الإلهام بیان می کند که ما در هنگام علم به اشی اء به ذات و حقی قت آن ها دست نمی یابیم؛ بلکه به شب حی که از شیء خارج ی حکای ت می کند، نائل می شویم. جان لاک نیز در اثر ارزشمند خویش، جستار در فهم بشر ، دو معنای متفاوت ذات را از هم باز می شناسد و میان ذات واقعی و ذات اسمی اشیاء تمایز قائل شده و علم ما به اشیاء را در حدود ذات اسمی آن ها می داند. شباهت نظر لاهیجی و لاک از این حیث است که هر دو توان بشر را محدودتر از آن می دانند که به حقیقت و ذات اشیاء دست یابد؛ اما در مورد ماهیت علم و ادراک با یکدیگر اختلاف دارند.
ساختار آزادی: سیستم یا فوگ؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
41 - 51
حوزههای تخصصی:
اگرچه تغایر ظاهری میان آزادی و سیستم همواره در طول تاریخ اندیشه، زمینه ساز مباحث متعددی بوده است، اما این فیلسوفان ایدئالیست آلمانی بودند که برای نخستین بار، نسبت میان این دو مفهوم را به نحوی صریح صورت بندی کردند. در اینجا سیستم که ضامن انسجام شناخت است، بنیادی سوبژکتیو و عقلانی است؛ اما هایدگر در اندیشه متاخر خود از مفهوم سیستم که ساختار آن براساس نظمی ریاضیاتی تعیین می شود ولذا دلالت های مطلقا سوبژکتیو دارد، عبور می کند و به جای آن مفهوم فوگ را برای اشاره به ساختار باشندگی هستی به کار می گیرد. اگرچه بر فوگ، همان انتظام سیستم حکم فرمایی نمی کند، اما این ساختار هم نظم خاص خودش را دارد. ویژگی ممتاز این نظم، قائم به ذات بودنِ اجزاء فوگ درعین وحدت آنهاست. به عبارت دیگر، این نظمی است که در آن آزادی هر جزء حفظ می شود و حتی این آزادی، وحدت درونی کل فوگ را تقویت می کند. بدین سان، مفهوم فوگ به هایدگر مجال می دهد تا ساختار منظمی را به اندیشه درآورد که نه تنها در برابر آزادی قرار نمی گیرد، بلکه اصلا اساس و بنیان آن آزادی است.
خداباوری گشوده و صفت علم مطلق الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریات بسیار مهم و چالش برانگیز خداباوری گشوده، دیدگاه خاص آن درباره صفت علم مطلق الهی است. خداباوری گشوده اذعان دارد که خدا عالم مطلق است، اما با این قید که علم خدا به افعال اختیاری که انسان در آینده انجام می دهد تعلق نمی گیرد. پذیرش اختیار مطلق برای انسان توسط خداباوران گشوده و پذیرش تعارض میان «افعال اختیاری انسان در آینده» با «علم پیشینی خداوند» سبب شده است که آنها علم پیشینی خدا به این افعال را انکار کنند. در عین حال، از نظر آنان عدم علم پیشینی خداوند به این نوع افعال، خدشه ای به علم مطلق او وارد نمی کند. خداباوران گشوده با ذکر انواع دیدگاه ها درباره علم خدا و بیان اشکالاتی که در این نظریات وجود دارد، دیدگاه خاص خودشان را اثبات می کنند و این دیدگاه را هم به لحاظ منطقی-فلسفی سازوارتر و هم به لحاظ مبتنی بودن بر کتاب مقدس سازگارتر می دانند. آنها، در یک تقسیم رایج و کلی، سه دیدگاه را قسیم دیدگاه خودشان می دانند که عبارت اند از «علم بسیط یا صرف»، «علم میانی» و «دیدگاه آگوستینی-کالونی». مدافعان خداباوری گشوده بعد از بیان اشکالات وارد بر هر کدام از این نظریات، که غالباً بر محدود شدن اختیار انسان، یا تعارض با کتاب مقدس تکیه دارند، نظریه خاص خودشان را تثبیت می کنند.
مرگ حرارتی و پیامدهای الهیاتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبق قانون دوم ترمودینامیک، در یک سیستم ایزوله، فرآیندهای برگشت ناپذیر در جهتی پیش می روند که آنتروپی سیستم افزایش می یابد، و غایت این سیر افزایشی آنتروپی ماکزیمم خواهد بود. در این حالت کار مکانیکی تبدیل به انرژی گرمایی می شود و در این وضعیت تعادل ترمودینامیکی رخ می دهد که مجموعه ای از تعادلات دمایی و فشاری و... است. با این فرض که جهان یک سیستم ایزوله است، طبق قانون دوم ترمودینامیک، سرانجامِ جهان تعادلی ترمودینامیکی خواهد بود که در آن حالتِ به خصوص تمام انرژی های مکانیکی تبدیل به انرژی گرمایی می شوند و این گرما در جهان پراکنده می گردد. در این حالت، دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت، و نهایتاً جهان در مرگی فروخواهد رفت که از آن تعبیر به مرگ حرارتی می شود. این نظریه دارای پیامدهای الهیاتی است، به گونه ای که می توان آن را اثبات کننده زوال عالم مادی و فسادپذیری آن دانست و چون هر فسادی بر کون و ایجادی دلالت می کند، نظریه مرگ حرارتی می تواند برهانی به نفع حدوث عالم مادی قلمداد شود.
گالیله، ابن سینا و ادعای بی نیازی از تجربه: پژوهشی بر پیش فرض های روش شناختی مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گالیله دست کم در بخشی از آثارش، صراحتاً ندای بی نیازی از تجربه سر می دهد. ابن سینا نیز در بحث از علم خدا به جزئیات، علم پیش از تجربه ی منجم را نمونه ای از علمی می داند که درست مانند علم الهی، از انفعال تجربی متأثر نیست. در این نوشتار تلاش کرده ایم میان چنین اظهارنظرهایی که نتیجه ی نظرورزی این دو فیلسوف تلقی می شود و مقدمات آن، یعنی پیش فرض ها و روش های احتمالاً مشترک آن ها، ارتباط برقرار کنیم. نهایتاً نیز به این نتیجه رسیده ایم که ابن سینا در وجهی از مطالعات طبیعی اش، با روش کاری گالیله هماهنگی دارد و همین هماهنگی، سخنان یکسان آن دو را سبب شده است. در نمونه ای که به بررسی آن پرداخته ایم، ابن سینا در بررسی حرکات سماوی، مطالعه بر ساختار ریاضیاتی اجسام سماوی را مدنظر قرار می دهد و سرشت یابی رایج در طبیعیات ارسطویی را کنار می گذارد و به روش گالیله ای نزدیک می شود. البته نمی توان این روش را به تمام طبیعت شناسی شیخ نسبت داد و روش علمی دوپاره ی او را با شیوه ی علمی یکپارچه ی گالیله یکسان انگاشت.
بدن مثالی در تطورات خلقت انسان براساس فراز آیه شریفه «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این نوشتار، فهم مراد آیات دوازدهم تا شانزدهم سوره مبارکه «مؤمنون» به ویژه دلالت فراز «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» برای دریافت چگونگی ارتباط نفس و بدن و تحقق بدن مثالی و تحقیق در انطباق نظریه صدرالمتألهین با دلالت آیه شریفه است. این پژوهش با شیوه اسنادی تحلیلی، اثبات کرده است که تعبیر «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» ناظر به مرحله ترفیع وجود جسمانی و تحقق مجرد مثالیِ مستعد انتقال به عالم برزخ است و نفخ روح که در روایات ناظر به همین مرحله است بر ارتقای بدن مادی به بدن مثالی دلالت می نماید که خود از مراتب نفس و متحد با آن است. این حقیقت به خوبی با توجه به آیات مربوط به تعین جنسیت قابل استظهار است. یافته های پیش گفته با نظریه صدرالمتألهین مبنی بر تحقق نفس در سیر تکامل جوهری جسم و تجرد قوای مدرک جزئیات و نیز اتحاد قوه خیال با بدن مثالی و در نهایت جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس سازگار است.
بررسی و نقد دلایل مخالفت کارل بارت با الهیات طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مواجهه کارل بارت _ الهیدان برجسته سوئیسی اوایل قرن بیستم _ با الهیات طبیعی، نتایج دامنه داری در تفکّر الهیاتی قرن بیستم داشته است. نگاه عموماً ناهمدلانه بارت به الهیات طبیعی ، به مدت چند دهه سبب شکل گیری نگرشی منفی به آن ، خاصه در حلقه دوستداران و رهروان مکتب او شد که بی وجه ، غیر ضروری و حتی زیان آور به نظر می رسد. نظر به اهمیت این موضوع ، به هدف نقد اصولی موضع بارت ، ابتدا ادله بارت به وجودشناسانه ، معرفت شناسانه، نقلی و عملی تقسیم شده و سپس ضمن مدلّل کردن آن ها به بررسی و نقد این ادله پرداخته شده است. موضع بارتْ عموماً واکنشی و بر پایه تعبیری محدود و نارسا از جایگاه و نقش الهیات طبیعی استوار بوده است و دلایل نقلی و معرفتی بارت در اثبات موضع او ناکام بوده اند. بارت به سبب همین تعبیر نارسای خود از الهیات طبیعی ، از این واقعیت تاریخی غافل مانده که در بخش وسیعی از تاریخ ، معتقدان به الهیات طبیعی اتفاقاً دغدغه دین داشته اند و از همین رو ، نه تنها تضادی بین باور به انکشاف و گرایش به الهیات طبیعی نیست که اتفاقاً این دو متقابلاً موجب استغنای تفکّر انسان و گشوده شدن افق های جدید در فهم هستی می شوند.