فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۶۱ تا ۳٬۳۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
239-260
حوزههای تخصصی:
"دازاین ما"، "دازاین امروزی ما"، دازاین تاریخی ما" و نظایرشان تعابیری هستند که هایدگر بخصوص در آثار خود در نخستین سال های پس از انتشار وجود و زمان در موارد بسیاری به کار می برد. تکرار این تعابیر در زبان هایدگر آنقدر زیاد است که نمی توان آنها را به لحاظ فلسفی خنثی و عاری از معنا دانست. کمی جستجو در آثار وی نیز نشان می دهد که صرف نظر از دازاین، خودِ ضمیر "ما" نیز در فلسفه او موضوعیت دارد، به طوری که می توان سیر "پرسش از ما" را مستقلاً در آثار او دنبال کرد. مقاله پیشِ رو می کوشد اولاً موضوعیت این بحث را در فلسفه وی نشان بدهد و از این رو از"پرسشِ-ما" نزد هایدگر می گوید، ثانیاً معنای مورد نظر هایدگر از آن را حتی الامکان روشن نماید، ثالثاً ارتباط آن با دازاین را به بحث بگذارد که کلیدواژه فلسفه او است لااقل در وجود و زمان . چون ضمیر "ما" تشخص بالفعل دازاین را رقم می زند، آن را در اینجا "تشخّص به- ما" یا "تشخّص از طریق ما" می نامیم. این نوشته سرانجام به نتایج و تبعات "مسئله-ما" برای فهم فلسفه هایدگر، بخصوص در وجود و زمان می پردازد.
تفسیر هایدگر از فرونسیس و رابطه آن با آگاثون (ایده خیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
299-316
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه هایدگر، آلثیا مقوله ای است که به واسطه آن می توان به رابطه بین فرونسیس و آگاثون پی برد؛ چرا که هایدگر آلثیا را در معنای یونانی آن یعنی کشف و گشودگی و نه صدق و مطابقت با واقع به کار برده است. با پذیرش آلثیا به عنوان کشف و گشودگی از دو جهت رابطه فرونسیس و آگاثون امکان پذیر می شود. اول اینکه فرونسیس از نظر هایدگر به عنوان نحوه ای از کشف و گشودگی یا به تعبیر دقیق تر نحوه ای از وجود دازاین است که مرتبط با پراکسیس و عمل است و دازاین را به سوی بهترین عمل یعنی نحوه وجود اگزیستانسیال رهنمون می شود و آگاثون نیز منبع آلثیا یعنی منبع کشف و گشودگی و هم چنین منشأ وجود و حتی خود وجود است. دوم اینکه هایدگر تعالی موجود در آگاثون را نه به موجودی فراتر از زمان و مکان یعنی خداوند بلکه به خود دازاین نسبت می دهد؛ به این معنا که آگاثون شامل وجود و توانایی های موجود در خود دازاین است و تعالی دازاین نیز در گذشتن از وضعیت موجود و یا به تعبیری گذشتن از نحوه وجود اگزیستانسیل و رسیدن به نحوه وجود اگزیستانسیال است و این امر با پشت سر گذاشتن عادت ها و رسیدن به کشف و گشودگی امکان پذیر می شود. از این رو آگاثون ملاک برای رفتارهای دازاین است؛ همان چیزی که هایدگر در بحث از فرونسیس به ندای وجدان تعبیه کرده و آن را ملاک برای عمل فرونتیک دانسته است؛ ندایی که از جانب خود دازاین است و او را دعوت می کند تا به نحوه وجود اگزیستانسیال برسد و بتواند خویشتن را به عنوان دازاین بشناسد و بر اساس آن عمل کند.
بررسی انتقادات به «روش انتقالی» بلور در مورد نظریۀ «معرفت عینی» پوپر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
211-233
حوزههای تخصصی:
جامعه علمی، مانند هر اجتماع دیگری، متشکل از ساختار های اجتماعی مربوط به خود است که برای شناختن آن می بایست، به شناختن موضوعاتی مثل سیر تکامل تاریخی آن، ساختار علم و... همت گماشت. در همین رابطه، مطلبی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است مساله هنجار ها در علم –مجموعه ای از ارزش های بنیادین حاکم بر جامعه های علمی_ است. هنجار ها در علم از آن جهت مهم هستند که به عقیده برخی ساختار رفتار در جامعه علمی را توصیف می کنند. نسبت به مساله هنجار ها در علم، رویکرد های متفاوتی وجود دارد. دو نظریۀ مهم در این بین عبارت اند از دو نظریه ای که کارل پوپر و دیوید بلور به آن ها پرداخته اند: الف) هنجارها در علم حاصل توافقی اجتماعی اند. (بلور، 1991) و ب) هنجارها در علم اموری انتزاعی و افلاطونی هستند. (پوپر، 1972) در این نوشتار قصد دارم علاوه بر شرحی کلی بر نظریات پوپر و بلور، انتقاداتی که از سوی مدافعین پوپر بر بلور وارد شده است را بررسی نمایم.
تحلیل نسبت دانش ضمنی با دانش صریح(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
151 - 176
حوزههای تخصصی:
مایکل پولانی برای نخستین بار میان دانش ضمنی و دانش صریح تمایز قائل شد. به عقیده او دانش ضمنی بنیان اصلی دانش است. شعار معروف پولانی این است: ما بیش از آنچه بر زبان می آوریم، می دانیم. هدف این مقاله بررسی و تحلیل مؤلفه های اصلی شکل دهنده دانش ضمنی در نسبت آن با دانش صریح است. روش پژوهش حاضر تحلیل مفهومی و زبان عادی از منظر فلسفه تحلیلی است. این مقاله ابتدا رویکرد و نقدهای وارده بر دو ویژگی اصلی بیان نشدنی بودن و عدم قاعده مندی دانش ضمنی را بررسی کرده، نتیجه می گیرد با اعتقاد به شدت و ضعف در میزان دانش ضمنی می توان این دانش را نیز به سخن گفتن واداشت و در قالب قواعدی خاص با دیگران به اشتراک گذاشت. بنابراین تنها دانش ضمنی شدید و رادیکال است که نمی توان آن را بیان و در قالب قواعد مدون کرد.
«بررسی مقایسه ای جایگاه لذت در نظریه سعادت سن توماس و ملا صدرا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله موضوعاتی که فلاسفه اهتمام زیادی به آن داشته اند چیستی سعادت انسان و نسبت لذت با آن است. سن توماس اکویناس در سنت فلسفه مسیحی، و صدرالمتالهین شیرازی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته اند و معتقدند هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالیترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است؛ و از آنجا که لذت را ادراک و نیل به چیزی که ملائم قوا است می دانند طبعا عالیترین و تام ترین لذت را هم خواهد داشت. ولی سن توماس لذت را از لوازم آن ادراک می داند، و ملا صدرا قائل به عینیت آن است. به تعبیر دیگر در ملا صدرا نفس ادراک تام و لذت تام یک حقیقت واحد اند که به دو اعتبار دو نام دارند؛ و در سن توماس دو حقیقت اند که یکی از مقوله فعل است و دیگری از مقوله انفعال و لذت بعنوان عرض خاص سعادت معرفی می شود.
واکاوی بنیادهای تطبیق در اندیشه ی مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
169 - 180
حوزههای تخصصی:
با خارج شدن فلسفه های غربی از اطلاق اولیه شان این پرسش پیشاروی تفکر قرار گرفت که اندیشه ها چگونه می توانند با یکدیگر ملاقات کنند و نسبت آنها با یکدیگر چیست؟ این پرسش اساسی زمینه ساز آن نحو از اندیشیدنی شد که بعدها به مدد اندیشه ی متفکران متعدد فلسفه ی تطبیقی نام گرفت. اما فلسفه ی تطبیقی بیش از آن که یک روش یا یک الگو باشد، افقی بود که امکان ملاقات اندیشه ها را با یکدیگر بررسی می کرد. فلسفه ی تطبیقی در اساس خود بیشتر یک پرسش بود تا یک پاسخ و وروش؛ پرسش این است که شرط امکان روی آورندگی به غیر چیست؟ موضوع نوشتار حاضر بازخوانش مولفه ها و پاربن های اساسی تفکر هایدگر در جهت نشان دادن امکان های تطبیق در آنها و ذکر مختصر نمونه هایی است که هایدگر بر اساس این مولفه ها به دیگز متفکران روی آورده است. استدلال مقاله این است که هایدگر در دوره های متعدد فکری اش عمیقاً درگیر پرسش محوری فلسفه ی تطبیقی بوده است، وی با این که هرگز از عنوان فلسفه ی تطبیقی بهره نجست، فلسفه را عین مواجهه با دیگری لحاظ کرد. از نظر او وظیفه ی تفکر پی جویی مداوم سرآغازهای جدید برای اندیشه است؛ روی آورندگی اندیشه ی وی به پیشاسقراطیان، تفکر شاعرانه ی هولدرلین و مواجهه با سنت های شرقی شاید روشن ترین نمونه های این پی جویی ها باشند. پرسش راهنمای مقاله این است که آیا می توان بر اساس مولفه های بنیادین اندیشه ی هایدگر به طرحی برای فلسفه ی تطبیقی و پرسش محوری آن درمورد امکان مواجهه با دیگری رسید؟
هنجارمندی منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
181 - 196
حوزههای تخصصی:
منطق می گوید از یک مجموعه ای از گزاره ها، به عنوانِ مقدمه، چه گزاره ایی برمی آید. منطق می گوید چه زمانی استدلال ها معتبر است و منطق می تواند ناسازگاری نظریه ها را نشان می دهد. ادعا بر این است که علاوه بر این، منطقْ فرد را ملزم می کند به استلزامات باورهای خود باور داشته باشد و از باورهای ناسازگار بپرهیزد. دراین صورت، به نظر می رسد منطق به جز بررسی درستی استدلال ها، دارای شأنی ویژه است. این شأن ویژه که آن را هنجارمندی منطق می خوانند، دستوراتی برای مجردِ اندیشیدن صادر می کند و بدین ترتیب، آن را از سایر علوم متمایز می کند. فرگه ازجمله مدافعان هنجارمندی منطق است که منطق را همچون اخلاق، علمی هنجاری می داند و درمقابل، هارمن معتقد است که علم منطق هیچ گونه دخالتی در ارزیابی و راهنمایی استدلال های روزمره انسان ها ندارد. در این بین، مک فارلین با بیان دقیق مسئله هنجارمندی منطق بر آن است که کم اشکال ترین صورت از این مسئله را به دست دهد؛ ولی فیلد با برداشتی اساساً هنجارین از مفهوم استلزام تلاش دارد تا هیچ مانعی بر سر راه هنجارمندی منطق باقی نگذارد. نگارنده درپایان، نظر خود را درباره هنجارمندی منطق خواهد گفت.
معیارهای ارزیابی عقلانیت باورهای دینی در رویکرد جامع نگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
101 - 121
حوزههای تخصصی:
ارزیابی عقلانیت نظری و عملی نظام باورهای دینی از مهم ترین وظایف و کارکردهای فلسفه دین است که موجب فهم مشترک عقلانی ما از ادیان می شود. در این زمینه، در این تحقیق، رویکرد جامع نگر انتخاب شده است که در آن به روش استقرایی معیارهای متفاوتی برای سنجش عقلانیت باورهای دینی استفاده می شود؛ معیارهایی مانند امکان اثبات برهانی، کلیت و جهانشمولی، ثبات و تغییرپذیری، انسجام درونی، بساطت و پیچیدگی، داشتن نتیجه عملی مناسب، استقلال از حجیت متون دینی، میزان تاثیرپذیری از عوامل معرفتی و غیرمعرفتی دارای اهمیت خاص خود هستند. بکارگیری این معیارها در رویکرد جامع نگر نشان می دهد که مجموعه باورهای دینی دارای سطوح مختلفی از عقلانیت نظری و عملی هستند. براین اساس می توان نظام باورهای دینی را به سه گروه عمده باورهای بنیادی، باورهای میانی و باورهای حاشیه ای تقسیم کرد که در این تقسیم، باورهای بنیادی دارای عالی ترین سطح عقلانیت، باورهای حاشیه ای دارای نازل ترین سطح عقلانیت و باورهای میانی هم در جایگاه بین آن دو هستند. حال بانظر به اهمیت محوری باورهای بنیادی در درجه اول و باورهای میانی در درجه دوم، برای بسط گفتگوی پیروان ادیان الهی و مذاهب اسلامی و گسترش صلح و همزیستی بشری، توصیه می شود عمدتا بر باورهای بنیادی تمرکز شود، زیرا عموم پیروان ادیان و بعضا دیگر خداباوران درباره آنها اتفاق نظر دارند. البته در گفتگوی مذاهب اسلامی، تلاش برای گسترش فهم مشترک از باورهای میانی هم مهم است.
نزاع درباره«هنجار»، در معرفت شناسی طبیعی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
183 - 198
حوزههای تخصصی:
کواین سعی دارد مسائل غیر علمی ای که به شکل سنتی در معرفت شناسی مطرح بودند، از معرفت شناسی طبیعی شده خود حذف کند، و معرفت شناسی را به مثابه علم؛ یا به تعبیری به مثابه فصلی از روانشناسی تجربی مطرح کند. ییگوان کیم در انتقاد به کواین، مدعی است رویکرد کواین مستلزم حذف هرگونه عنصر هنجاری از معرفت شناسی است و از آنجا که -بر اساس استدلال کیم- خود مفاهیم «معرفت» و «باور» مفاهیم هنجاری هستند، در نتیجه نه معرفت و نه باور، نمی توانند موضوع معرفت شناسی طبیعی شده کواین باشند. در اینجا نشان می دهیم، عنصر هنجاری، به دو معنا در فلسفه کواین قابل دفاع است، ولی قبول عنصر هنجاری، ظاهرا با دفاع کواین از اصل تحقیق پذیری معنا، سازگار نیست. نهایتا سعی داریم این ناسازگاری ظاهری را با تفسیری از اصل تحقیق پذیری کواین، از بین ببریم.
بازخوانی نظریه قانون طبیعی درالاهیات فلسفی: بررسی رویکرد فرااخلاقی پروفسور فینیس و علامه طالقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ اندیشه اسلامی و مسیحی قانون طبیعی از مهم ترین نظریه هایی است که به توضیح سرشت اخلاق مورد توصیه دین پرداخته است. پروفسور فینیس (فیلسوف و متأله مسیحی) و علامه طالقانی (فیلسوف و متأله اسلامی) دو چهره شناخته شده در فلسفه و الاهیات به شمار می روند. در این نوشتار با صرف نظر از محتوای اخلاقی نظریه این دو تفکر، به بررسی پیامدهای مترتب بر مبانی آنان می پردازیم و نشان می دهیم که بازخوانی منطقی مبانی آنان از زاویه الاهیات، انسان شناسی، معرفت شناسی و متافیزیک، به خوانشی حداکثری از نظریه دینی قانون طبیعی منجر می شود؛ مقصود از خوانش حداکثری، خوانشی است که در کنار متافیزیک واقعگرایانه به نوعی «معرفت شناسی طبیعی» در اخلاق دینی قائل است، بدین معنا که افزون بر قول به عینی بودنِ هنجارهای اخلاق دینی، که از نظر این دو متفکر همان قانون طبیعی است، شناخت مفاد این هنجارها را نیز بدون مراجعه به متون مقدس و صرفاً در پرتو خردطبیعی ممکن می داند.
بررسی من استعلاییِ کانت از نگاه سلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
51-70
حوزههای تخصصی:
من استعلایی یکی از عناصر اصلی و بلکه اصل عالی در نظام فلسفی کانت است. یکی از شیوه های وررود به مسئله من استعلایی و تحلیل و بررسی آن در فلسفه کانت، نگاه سلبی به آن می باشد، زیرا در برخی مواقع، نگاه یا رویکرد سلبی به مسائل می تواند راهگشای نگاه ایجابی باشد. در این نوشتار نخستین گام سلبی مربوط به مقایسه منِ استعلایی کانت با دیگر نظریه ها در باب من از قبیل من متافیزیکی، من تجربی، من عرفانی، من فیزیولوژیک و من پراگماتیک است تا نشان داده شود که من استعلایی از نوع یا مشابهِ هیچ یک از موارد مذکور نیست. در مرحله ی بعدی در دومین گام سلبی به برخی از مهم ترین ویژگی های سلبی من استعلایی پرداخته شده است، از قبیل اینکه من استعلایی: 1- سوژه ای تجربی نیست. 2- از سنخ مفهوم نیست. 3- از سنخ تصور نیست. 4- از سنخ شهود نیست. 5- از سنخ مقوله نیست. 6- فاقد محتواست. 7- فاقد جنبه آنتولوژیک و هستی شناسانه است.
پدیدارشناسی افسردگی بیماران نجات یافته از سرطان و راهیابی به فلسفه درمانی به عنوان رویکردی مراقبتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
139-158
حوزههای تخصصی:
سرطان یکی از دلایل اصلی مرگ و میر در دنیاست. ویژگی مقاومت به درمان و پیشرفت سریع آن یکی از دلایل بالا بودن میزان مرگ و میر ناشی از آن است. مبتلایان پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری به شدت روحیه خود را از دست می دهند که خود این مسئله در روند درمان تاثیر منفی دارد، اما آنچه که در زندگی چنین بیمارانی قابل تامل به نظر می رسد عارضه افسردگی حتی پس از درمان کامل بیماری است. پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری صعب العلاج، علاوه بر خود فرد، خانواده و اطرافیان وی نیز دچار تشویش و نگرانی می شوند و تا پایان دوره درمان از بیمار حمایت همه جانبه می کنند غافل از اینکه چنین حمایت ناگهانی و در اکثر موارد نابجا می تواند اثرات زیانباری را در پی داشته باشد. ما در این مقاله خواهیم کوشید از منظر فلسفه پزشکی، روان شناسی، و فلسفه به مثابه درمان و مراقبت، وضعیت بحرانی این بیماران بهبود یافته را مورد واکاوی پدیدارشناسانه و توصیفی قرار دهیم تا راه برای آگاهی از وضعیت بنیادین و وجودی چنین بیمارانی گشوده شود زیرا ناسازگاری و یأس بعد از بیماری رابطه اساسی با این وضعیت وجودی بنیادین دارد.
روش نقدی ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
195 - 222
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در دوره متأخر فلسفه خود همچون دوره متقدم بر نقدی بودن روش و فعالیتِ فلسفی تأکید می کند، اگر چه آن را در دوره متأخر بسط می دهد. او در فقراتی از کتاب پژوهش های فلسفی از این روش با عنوانِ درمانگرایانه بودن نیز یاد می کند که در فرآیند آن فیلسوف به آن چه موجباتِ مغالطی اندیشیدن و خلطِ مقولاتی را فراهم کرده است، پی می برد. تأسیس چنین روشی به واسطه نگاهی نوین به زبان فراهم می شود که زبان را جدای فعالیت های زبانی نمی داند. به عبارت دیگر مفاهیم رابطه درونی با فعالیت های زبانی و نحوه زیست ما دارند و نمی توان معنای مفاهیم را منفک از سیاقِ سخن فراچنگ آورد. سخن از کاربرد در زبان، نزد ویتگنشتاین در واقع می خواهد توجه ما را به این درهم تنیدگی زبان و نحوه زیست ما جلب کند. از نظرِ ویتگنشتاین مسائل فلسفه از عدم توجه به این بصیرت نسبت به زبان حاصل شده است زیرا که فیلسوفان، زبان را منتزع و جدای از هر فعالیتی در نظر می گیرند. با در نظر گرفتن چرخشِ نگاهِ ویتگنشتاین به زبان، مسائلِ فلسفی ناشی از نادیده گرفتن و خلطِ کاربردهای زبان خواهد بود که با نشان دادن آن ها مسائل منحل خواهند شد.
چیستی فلسفه معرفت و قلمرو آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
51 - 85
حوزههای تخصصی:
نوشتار پیش رو پژوهشی است ناظر به چیستی فلسفه معرفت و قلمرو آن و در صدد است ساختار این حوزه دانشی را به گونه ای نوآورانه طراحی و پیشنهاد کند. در این مسیر، به تبیین ماهیت، مؤلفه ها، اجزا و جوانب مختلف فلسفه معرفت به صورت یک جا پرداخته می شود؛ زیرا به دلیل لزوم جامع نگری، عملاً امکان خُردشدن در اجزای این حوزه دانشی وجود ندارد. فلسفه معرفت، اجمالاً عبارت است از: تأمل عقلی بیرون نگرانه درباره «معرفت». این حوزه دانشی، شامل سه مبحث اصلی است: چیستی شناسی معرفت، هستی شناسی معرفت و معرفت شناسی؛ البته مبحث اخیر، امروز خود به دانشی مستقل تبدیل شده است و توجه ویژه ای را می طلبد. این حوزه دانشی، از سنخ فلسفه های مضاف به امور یا مقوله ها و قسمی معرفت درجه دوم است. ادبیات علمی و پیشینه پژوهشی و آموزشی فلسفه معرفت در ایران و جهان، اهمیت و ضرورت نظری و کاربردی و اهداف اصلی و فرعی آن، تعریف آن، هویت معرفتی آن، جایگاه آن در میان رشته های متعارف، مسائل اصلی و فرعی، کلی و خاص، و کلاسیک و جدید آن، ساختار منطقی - معرفتی آن، حوزه های تمحض «پیش نیاز»، «هم نیاز» و «پس نیاز» آن، مباحث اصلی نوشتار حاضر را تشکیل می دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده خواهد شد که فلسفه معرفت و معرفت شناسی با رویکرد اسلامی امکان پذیر است و می تواند در مسیر تحقق قرار گیرد
نقش معرفت شناختی حافظه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
125 - 156
حوزههای تخصصی:
این نوشتار بر آن است به تحلیل نقش معرفت شناختی حافظه از نگاه معرفت شناسان معاصر بپردازد. از میان منابع پایه معرفت و توجیه می توان به ادراک حسی، درون نگری، گواهی، استدلال و استنتاج اشاره کرد. درباره اینکه حافظه یک منبع اساسی معرفت است یا نه، بحث های زیادی صورت گرفته و از گذشته تاکنون موافقان و مخالفانی داشته است. در این رابطه، مقاله حاضر می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ دهد: آیا حافظه جزء منابع معرفتی است؟ اگر حافظه جزء منابع معرفتی باشد، آیا به صورت مستقل می تواند مولد معرفت باشد؟ یا آنکه صرفاً یک منبع حفاظتی و نگهدارنده است؟ این جستار، ابتدا به طور مختصر به متافیزیک حافظه پرداخته، سپس به نقش معرفتی و جایگاه آن در معرفت شناسی می پردازد. این مقاله نشان می دهد، حافظه نه تنها مولدگرا نیست، بلکه به نظر می رسد نقش حفاظت گرایی را نیز به خوبی ایفا نمی کند؛ با وجود این نظریه حفاظت گرایی از دیگر نظریه های رقیب، مقبول تر است.
روش تقابل پدیداری و تجربه بصری ویژگی های نوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
25-43
حوزههای تخصصی:
در هنگام دیدن یک شیء یا وضعیت قابل مشاهده، کدام یک از خصوصیات آن را مستقیما حس می کنیم؟ به طور متعارف ویژگی های محسوس (sensible) اشیا را در لیست مشخص و محدودی قرار می دهند. این ویژگی ها برای حس بینایی با اندکی اختلاف نظر شامل رنگ، شکل، شفافیت، نسبت های مکانی و حرکت اشیا است. بر این اساس، چیستی اشیا یا روابط میان آنها مستقیما حس نمی شود، بلکه ذهن با دخل و تصرف در کیفیات حسی، آنها را تجربه می کند. این تلقی از ادراک حسی که تنها ویژگی های سطح پایین (low-level)، بصورت حسی تجربه می شوند، اخیرا به طور موثری در فلسفه و علوم شناختی مورد بازبینی قرار گرفته است. در این مقاله تمرکز ما بر تجربه حسی ویژگی های نوعی اشیا و روش تقابل پدیداری در اثبات آن خواهد بود. استدلال خواهیم کرد که اگر تجربه بصری نوع طبیعی (natural kind)ممکن باشد، برخی از نظریه های ادراک حسی غیرقابل دفاع خواهند شد. پس از آن روش تقابل پدیداری (the method of phenomenal contrast) را به عنوان یک الگوی عمومی استنتاج معرفی می کنیم که هرگاه کسی بخواهد از پدیدار شناسی تجربه، مطلبی درباره محتوای تجربه استنتاج کند، باید از آن تبعیت کند. بنابراین برخلاف تصور منتقدین، این روش نه تنها در مقابل برخی از روش های تجربی تعیین محتوا قرار نمی گیرد بلکه منطق آنها را روشن می کند. در نهایت استدلال سوزانا سیگل به نفع تجربه بصری انواع طبیعی، که در چارچوب همین الگوی استنتاجی ارائه شده را از طریق پاسخ به مهمترین انتقادات آن، تقویت خواهیم کرد و بر این اساس به نفع تجربه بصری انواع طبیعی داوری می کنیم.
تبیین و بررسی نظریه غایت شناختیِ محتوای ذهنی با تأکید بر دیدگاه های درتسکی و میلیکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حیث التفاتی یکی از ویژگی های اصلی حالات ذهنی است و از همین رو ، یکی از مسائل فلسفه ذهن تبیین فیزیکالیستی این ویژگی است. موضوع این مقاله بررسی دو جنبه مرتبط به هم این مسئله، یعنی امکان حیث التفاتی و چگونگی تعیین محتوای ذهنی در نظریه غایت شناختی محتواست. بر اساس این نظریه ، تکامل طبیعی ارگانیسم زنده و کارکردهای غایی مبتنی بر آن ، محتوا را متعیّن می کند و به کمک آن می توان تبیینی طبیعی و فیزیکی از حیث التفاتی و محتوا به دست داد. در این مقاله، پس از بیان مبانی این نظریه (واقع گرایی درباره حیث التفاتی ) طبیعی گرایی و اصل تکامل طبیعی انواع و _ در گام نخست _ دو تقریر اصلی این نظریه ، یعنی معناشناسی دال درتسکی و معناشناسی مصرف کننده میلیکان را مطرح کرده و سپس به ارزیابی آن می پردازیم. مهم ترین اِشکال نظریه، این است که نمی تواند محتوا و معنای مفاهیم منطقی، فلسفی و نیز مفاهیم عدمی را تبیین کند و از این رو _ حتی اگر بتواند در مفاهیمی که ارتباط نزدیکی با امور زیستی دارند، شرایط لازم و کافی تعیین محتوا را مشخص کند _ در خصوص مفاهیم پیش گفته با مشکل مواجه است و به همین دلیلْ ناتمام به حساب می آید.
ماهیت پارادایم و ابعاد کل گرایانه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
129 - 156
حوزههای تخصصی:
پارادایم مفهوم محوری فلسفه علم تامس کوهن است که در چارچوبی کل گرایانه تعریف شده است. کوهن با تمسک به این مفهوم پرسشهای تحلیلی تجربه گرایان پیش از خود را منحل کرد و با طرح پرسشهایی تاریخی و جامعه شناختی، در ادبیات فلسفه علم انقلابی ایجاد کرد که هنوز همه ابعاد آن آشکار نشده است. کوهن در تعریف مفهوم پارادایم به روشنی و عمیقا تحت تأثیر روانشناسی گشتالت است و با اینکه مفهوم پارادایم در آثار کوهن کاربردیکسانی ندارد، اما کوهن همیشه این مفهوم را برای اشاره به ابعاد کل گرایانه شناخت علمی به کار می برد. در این نوشتار با اشاره به کاربردهای متعدد مفهوم پارادایم از کل گرایی به عنوان مؤلفه مشترک آنها بحث خواهیم کرد. در بحث از قابلیتها و محدودیتهای ناشی از رویکرد کل گرایانه کوهن نیز به تلاش کوهن برای رفع برخی از ابهام ها در خصوص ماهیت پارادایم خواهیم پرداخت و میزان موفقیت کوهن در این خصوص را ارزیابی خواهیم کرد.
پارادوکس مور و آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
163-183
حوزههای تخصصی:
جملات موری جملاتی مانند "P اما من باور ندارم که P" و "P اما من باور دارم که ~P" هستند که علی رغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی (absurdity) همراه است. بر اساس برخی از خوانش های نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی مانند نظریه های فکر مرتبه بالاتر (HOT)، ادعا می شود باورآگاهانه نسبت به جملات موری ممکن نیست به این معنا که شخص با باورِ آگاهانه آن ها در مجموعه باورهای خود دچار عدم عقلانیت خواهد شد. در این مقاله ابتدا به معرفی نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی و نحوه کاربست آن ها در تبیین پوچی اظهار و باور جملات موری پرداخته و سپس استدلال می کنیم که رویکردهای مبتنی بر نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی در مورد پارادوکس مور بر مبنای چهار نقد قادر به ارائه تبیین قابل قبولی برای پوچی جملات موری نیستند.
ویتگنشتاین، معجزه وجود، حیرت و مواجهه با زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاید نخستین چیزی که هر پژوهش گر فلسفه درباره ویتگنشتاین می آموزد این واقعیت باشد که او در طول دوران تفکر خود دو رهیافت مختلف راجع به زبان ارائه کرده است، که بر همین اساس در این که او را فیلسوف زبان (به معنای فیلسوفی که دغدغه اصلی او تحلیل و ایضاح زبان است) بخوانند تردید روا نمی دارند. اما مسأله ای اساسی که در این میان مغفول مانده آن ضرورت بنیادی است که ویتگنشتاین را ناچار می کند به پرسشِ زبان بپردازد. مقصود اصلی ما شرح «چرایی پرسش ویتگنشتاین از زبان» بر مبنای یک تجربه هستی شناختی است. در این مقاله روشن خواهد شد که بنیاد پرسشِ ویتگنشتاین از زبان و همچنین سرچشمه راه فکری خاص او تجربه بنیادی حیرت از وجود و دیدن موجودات به مثابه معجزه است. ویتگنشتاین در این تجربه با مرزهای زبان مواجه شده و تجربه ای از زبانمندی انسان کسب می کند به گونه ای که می تواند بگوید: وجود زبان، زبان وجود است. منابع اصلی ما برای شرح این تجربه «یادداشت ها»، «تراکتاتوس» و «خطابه ای درباره اخلاق» خواهد بود.