فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۴۱ تا ۲٬۰۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
93 - 110
حوزههای تخصصی:
عدم تطابق ذهن و خارج یکی از مباحث چالشی است که بسیاری از حکما آن را نمی پذیرند و شاید غالب حکما بر این امر متفق باشند که همان چیزی که انسان ادراک می کند، مطابق با واقع است. همان طور که تطابق عوالم با یکدیگر به دنبال اثبات این همانی میان وجود سافل و وجود برتر است، تطابق ذهن و عین نیز به دنبال اثبات اتّحاد میان ذهن و عین است. در این پژوهش ابتدا نظریۀ تطابق عوالم و تطابق عین و ذهن و اشکالات هر یک به تفصیل مطرح می شود که از جملۀ آن ها پیش فرض های نادرستی همچون واقعی دانستن امور محسوس و واقعی ندانستن امور نامحسوس و یا اشکالاتی است که بر تقسیم حمل به اولی و شایع وارد می شود و پس از آن، ارکان نظریۀ عدم تطابق ذهن و عین در سه بخش به تفصیل تقریر می گردد و در نهایت، نقش نظریۀ عدم تطابق در عوالم ماده، مثال، عقل و تجرد الوهی بررسی می شود. از جمله نتایج تحقیق از این قرار است: 1. دلیلی بر تطابق عوالم و تطابق ذهن و عین وجود ندارد، بلکه چنین تطابقی بر اساس اصاله الوجود محال است؛ 2. ارکان نظریۀ عدم قول به تطابق را اموری همچون ارتباط حقایق و وجودات با یکدیگر بر اساس اصاله الوجود نه تطابق وجودات با یکدیگر، تشکیک وجود، وجود واقعیت و بی اعتبار نبودن ادراکات انسانی تشکیل می دهد؛ 3. نظریۀ عدم تطابق ذهن و عین در رابطه با برخی از اقسام علم حضوری مطرح می شود؛ 4. نظریۀ عدم تطابق، اختصاصی به عالم ماده ندارد؛ بلکه شامل عوالم مثال، عقل و تجرد الوهی نیز می گردد.
خوانش هایدگر از روایت هوسرل درموردِ حیث التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
111 - 133
حوزههای تخصصی:
هایدگر از ابتدا فهم پدیدارشناسی را با نقد هوسرل آغاز کرد و، در بیشتر نوشته های خود، از تأثیر آرای هوسرل بر اندیشه خود و وام داری اش به او سخن گفته است. وی که اصلی ترین مسئله پدیدارشناسی را روشن سازی معنای فلسفی خودش می دانست به شیوه «با هوسرل ضدّ او اندیشیدن» را مشخصه کار خود در توجه به پدیدارشناسی قرار داد. از طرف دیگر، آموزه حیث التفاتی هسته مرکزی پدیدارشناسی هوسرلی است که میراث بزرگ و مهم برنتانو به شمار می آید. حیث التفاتی هوسرلی ناظر به این است که آگاهی معطوف به چیزی است و هر اندیشه و ایده روی به سویِ چیزی دارد. هایدگر، با فراروی از مباحث آگاهی، حیث التفاتی را به تجربه زیسته گره زده و آن را در قالب «زندگی رو به سویِ چیزی» درمی آورد. این مقاله روایتی تحلیلی است از نقد و بازخوانی هایدگر از حیث التفاتی هوسرل و اینکه چگونه هایدگر، باتوجه به آثار استاد خود، در درس گفتارها و نوشته های خود حیث التفاتی را بر مدار وجودشناختی مورد نظر خویش پیش می برد و درعینِ اینکه پیشروی او همراه با طرح هوسرل است ضدّ او نیز می اندیشد. نتیجه این بازاندیشی و بازخوانی هایدگر این است که دازاین جانشین آگاهی می شود و حیث التفاتی مسیری برای فهمِ در- جهان - بودنِ دازاین شناخته می شود.
الاهیات دیجیتال و معاد جسمانی با نگاه انتقادی بر آرای فرانک تیپلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
113 - 134
حوزههای تخصصی:
شتاب روزافزون علوم رایانه ای به ویژه در زمینه هوش مصنوعی، به شکل گیری الاهیاتی نوپا منجر شد که از آن به الاهیات دیجیتال تعبیر می شود. الاهیات دیجیتال با تعاریفی نو از انسان، روح، زندگی و نظایر آن، همه پدیده های عالم را از منظر علوم رایانه ای بررسی می کند. فرانک تیپلر با ارائه نظریه نقطه اُمگا و تعریفی دیجیتالی از انسان، به تبیین معاد جسمانی می پردازد و سعی در سازگاری آن با آموزه های دینی – به ویژه مسیحیت- دارد. این نوشتار با توجه به مبانی نظریه نقطه اُمگا و تبیین آن، به معاد جسمانی می پردازد و سپس آن را مورد ارزیابی قرار می دهد. نتیجه آن که دیدگاه نقطه امگا، بر مبانی محکمی استوار نیست. مبانی تکینگی فناوری با اشکالات متعددی روبروست و اصل نهایی آنتروپیک علمی نیست. این نظریه - بر خلاف آموزه های مسیحی- دیدگاهی الحادی است و منجر به نتایج و لوازم نادرستی مانند نفی قدیم و ازلی بودن خداوند می شود. نقطه امگا در توجیه حکمت رستاخیز و تبیین عالم برزخ، ثواب و عقاب اخروی ناتوان است و دارای تناقضات درون متنی است.
برهان اخلاقی به روایت استفن لیمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
248 - 266
حوزههای تخصصی:
استفن لیمن مدعی است؛ 1- در موقعیت های واقعی شخص از قوی ترین دلایل برای انجام وظیفه اخلاقی برخوردار است. 2- اگر خدا و زندگی پس از مرگ نباشد، موقعیت هایی وجود خواهد داشت که اخلاقی بودن در آنها مستلزم آن است که شخص دست به فداکاری های بزرگ بزند، به نحوی که در قیاس با آنچه می کند از فواید کمتری بهره مند شود. و 3- در شرایط 2 شخص از قوی ترین دلایل برای انجام وظیفه اخلاقی برخوردار نیست. لیمن مدعی است این سه گزاره در خصوص هنجارهای اخلاقی قابل دفاع اند و بی آنکه وجود خداوند را پیشاپیش مفروض گرفته باشند، به غلبه خداباوری در برابر طبیعت باوری می انجامند. در این مقاله، مدعیات اصلی استدلال او ذیل دو آموزه دلیل و آموزه شرطی بررسی شده است (این تقسیم بندی از خود اوست). به نظر می رسد لیمن در دفاع از آموزه دلیل مشکل زیادی نداشته باشد ولی آموزه شرطی با نقدهایی روبروست که درستی استدلال او را به چالش می کشد..
مبانی انتقاد هراکلیتوس از شاعران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
37 - 62
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس از اشاره ای مختصر به اصول نظرات هراکلیتوس، به بررسی سبک بیان او می پردازیم و این شیوه ی معماگونه ی بیان را به دیدگاه او درباره ی زبان پیوند می دهیم. از این منظر، زبان دست کم یکی از معانی مورد اشاره ی هراکلیتوس در استفاده از مفهوم لوگوس است و بنابراین از نظر او تعمق در زبان راهی برای دست یافتن به حقیقت عالم است. مبتنی بر این تفسیر به بررسی قطعاتی خواهیم پرداخت که در آن ها هراکلیتوس به انتقاد از شاعران پرداخته است و نشان خواهیم داد که این انتقاد نیز می تواند اساسا مبتنی بر دیدگاه هراکلیتوس در خصوص زبان دانسته شود. هراکلیتوس این معنا را القاء می کند که شاعران ناتوان از دست یابی به عمق زبان هستند و به تعبیری از حل معمای زبان عاجزند. به این ترتیب به تعبیری می توان گفت که مقصود هراکلیتوس در نقد شاعران، به در کردن آنان از میدان رقابت در فهم زبان است.
دیدگاه نوصدرائیان معاصر دربارۀ سازگاری نظریۀ «ترکیب جسم از ماده و صورت» با نظریۀ «ترکیب جسم از اجزاء»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
133 - 152
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، دیدگاه نوصدرائیان معاصر دربارۀ سازگاری نظریۀ «ترکیب جسم از ماده و صورت» با نظریۀ «ترکیب جسم از اجزاء» را بررسی می نماییم. برای این منظور، در مقدمه، با اشاره به اینکه یونان خاستگاه مبحث ماده و صورت است و ارسطو، جسم را مرکب از ماده و صورت می داند؛ دیدگاه ذی مقراطیس، که جسم را مرکب از اجزاء غیر قابل تجزیه می داند، را بیان می کنیم. در ادامه، دیدگاه ابن سینا، ملاصدرا و هادی سبزواری را، که ترکیب جسم از اجزاء را اِبطال می نمایند، ذکر می کنیم و پس از آن به بیان نظر نوصدرائیان معاصری چون عبدالله جوادی آملی، سیدمحمد حسین طباطبایی، مرتضی مطهری و محمد تقی مصباح یزدی در این باره می پردازیم و تفاوت آراء آنها نسبت به بسیاری از فلاسفه پیشین و علل این اختلاف رویکرد را روشن می سازیم و سپس در جمع بندی آراء، سازگاری نظریۀ «ترکیب جسم از ماده و صورت» با نظریۀ «ترکیب جسم از اجزاء» را از منظر نوصدرائیان معاصر نتیجه می گیریم. این مطلب، گوشه ای از تطوّر مباحث مرتبط با ماده و صورت در فلسفه اسلامی و تکامل تدریجی آن و گشوده شدن افق های تازه در تحلیل مسائل را نشان می دهد و از دست آوردهای فلسفی معاصر محسوب می شود.
بررسی تطبیقی میزان سازواری و کنش های انگاره های نظریه «اصالت واقع انتقادی» ایان باربور با تفسیر علمی روشمند با محوریت دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
287 - 313
حوزههای تخصصی:
تفسیر علمی که در عصر پستمدرنیسم دوران پختگی و کمال خود را تجربه میکند، افزون بر روششناسی خاص و معیارهای معتبر، به تناسب توسعه دانشهای بشری، به ویژه در حوزه فلسفه علم، نیازمند تبیین کنشهای تاثیرگذارترین دیدگاههای نوین فلسفه علم بر حوزه مبانی و قواعد این شیوه تفسیری است. دستاورد مقاله حاضر که به روش توصیفی، تحلیلی، انتقادی و تطبیقی نگارش یافته، پس از بررسی نقادانه نظریه «رئالیسم انتقادی» ایان باربور با محوریت مناظر آیتالله جوادی آملی، تبیین چیستی کنشها و میزان سازواری نظریه وی با مبانی و قواعد تفسیر علمی به شرح ذیل است: همعرض دانستن خداوند با سایر پدیدههای هستی، محدودسازی اصل علیّت در حدّ پدیدههای طبیعیت؛ تقدّم معرفت تجربی بر معرفت دینی؛ یکسانپنداری روششناسی علم با دین؛ اینکه هیچ «نظریه نهایی» را نمیتوان «حقیقت غایی» دانست و حقیقت نهایی هیچ چیز قابل درک نیست؛ شکاکیت و سفسطه به عنوان نتیجه منطقی «نسبیت فهم»؛ دیدگاههایی از ایان باربور است که در ناسازگاری با فلسفه دین و مبانی تفسیر علمی قرآن است؛ لیکن تلاش وی در تنشزدایی بین علم و دین که زمینه مساعد وحدت علم و دین را در غرب تمهید نموده، با مصالح دین و آموزههای قرآنی سازگار بوده، پذیرش واقعیات خارجی و جهانبینی علمی به عنوان واقعیتی مسلّم، معتبر و اطمینانبخش، مورد پذیرش فلسفه دین و سازگار با دیدگاه مفسران علمی قرآن مبنی بر جواز استناد قضایای طمأنینهبخش تجربی به قرآن در قالب «استناد احتمالی» است.
مسئله شر، خیر برتر، و اشکال اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله پاسخ های مهم به مسئله شر «تئودیسه های خیر برتر» هستند. این تئودیسه ها می کوشند خیر برتری بیابند که سازگاری وجود خدایی با اوصاف کمالی قدرت، معرفت و خوبی اخلاقی را توضیح دهند. پس از مرور کلیاتی درباره تئودیسه ها و شروط توفیق آنها، به یکی از نقدهای اصلی به آن می پردازیم: اشکال اخلاقی. مطابق این اشکال، اصولاً تئودیسه های خیر برتر ناقض اصلی اخلاقی هستند، مانند این اصل کانتی که همیشه باید با انسان ها به مثابه غایت فی نفسه و نه همچون وسیله صرف رفتار کرد، یا این که هدف وسیله را توجه نمی کند. در مقابل، می توان برای دفاع از تئودیسه های خیر برتر استدلال کرد که آن اصولِ اخلاقیِ مورد استناد استثناپذیرند. استدلال می شود که اگرچه این راه فرصتی برای دفاع از تئودیسه های خیر برتر فراهم می کند، به تنهایی کافی نیست، و مدافع تئودیسه ها باید توضیحی ارائه دهد که چگونه مثال های نقضی که وابسته به محدودیت های انسان هستند در مورد خدایی با اوصاف کمالی نیز ممکن است به کار آیند. با این حال، اولاً همچنان راه هایی پیش روی مدافع تئودیسه های خیر برتر هست که شاید به پاسخی درخور منتهی شود. ثانیاً لازم است فراتر از این سیاق الهیاتی نیز به اهمیت تئودیسه های خیر برتر توجه کرد، یعنی اهمیت دین شناسانه و اهمیت اخلاقی.
معرفت خدا در بیان اهل بیت (علیهم السلام) و توجیه معرفت شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
125 - 144
حوزههای تخصصی:
تبیین معرفت شناسانه بحث خداشناسی، به طور قطع، یکی از مهم ترین و پرمناقشه ترین مباحث در حوزه فلسفه دین است. یکی از نظریّات ارایه شده، خداشناسی فطری است. ائمه علیهم السلام در خانواده حدیثی خویش به فراوانی فطری بودن معرفت خدا را مطرح کرده اند. معرفت فطری خدا در بیان اهل بیت علیهم السلام چنین است که خداوند معرفت خویش را در نهاد تمامی انسان ها قرار داده است و آنان در حصول این معرفت هیچ گونه دخالتی ندارند. افزون بر آن گروه بزرگی از آیات و روایات گزاره هایی را در باب توحید بیان کرده اند که باور به آن صرفا در گرو منابع نقلی است. هدف این پژوهش و نوآوری آن، بررسی اعتبار معرفت شناختی گزاره های مرتبط با معرفت خدا با تکیه بر قرآن و روایات اهل بیت است. بر این اساس، در بین تئوری های توجیه، نظریّه مختار این پژوهه خوانشی از مبناگروی میانه رو است. روش این مقاله، در ارتباط با گزاره های خداشناسی، روش مطالعه کتابخانه ای (مطالعه اسناد و مدارک) و در رابطه با توجیه معرفت شناختی روش توصیفی تحلیلی است.
تحلیل هستی شناسانه «لم یولد» با تاکید بر آرای ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوره توحید، محفوف در مضامین عمیق فلسفی و هستیشناسانه است، که با توجه به سنخ استدلالی آن، تفاسیر فلاسفه اسلامی، مستمسک خوبی برای فهم میباشد. پژوهش حاضر در پی آن است که استدلال ها و نکات مربوط به «لم یولد» را، از منظر فلاسفه اسلامی (با محوریت تفاسیر هستیشناختی ابنسینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی)، مورد تحلیل مستقل و نقد تطبیقی قرار دهد. روش پژوهش، تحلیلی- توصیفی است. در طول پژوهش از نماد ها و جداول برای بازنویسی منطقی استدلال ها بهره گیری شده است. مبتنی بر یافته های پژوهش، استدلال ابنسینا [نفی مولودیت خداوند، مبتنی بر ناسازگاری لذاته بودن با مولودیت و نیاز به غیر]، جامع نمیباشد؛ این استدلال، با لحاظ مقدمات دیگر قابلیت اصلاح و تقریر نو دارد. استدلال علامه طباطبایی [نفی مولودیت خداوند، مبتنی بر ناسازگاری صمدیت با مولودیت و نیازمندی]، بدلیل متفرع شدن بر «صمدیت» قابلیت نقد دارد. با ملاحظه انتقادی- ترکیبیِ استدلال ابنسینا و علامه طباطبایی میتوان استدلال جدیدی را سامان داد. استدلال اول ملاصدرا [ نفی مولودیت مبتنی بر تناقض مابین اقدم بودن واجب با تقدم والد]، بدلیل دخالت غیر ضروریِ مساله «اولویت»، قابل نقد و اصلاح است. استدلال دوم ملاصدرا [نفی مولودیت بدلیل استلزام امکان] پسندیده است.
بررسی دیدگاه برخی از معاصران (مصباح یزدی، عابدی شاهرودی و لاریجانی) دربارۀ نفس الامر قضایای عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
181 - 195
حوزههای تخصصی:
حقیقی و نفس الامری بودن احکام عملی و انکشاف این احکام از واقع، با مشکلاتی روبه رو بوده که یکی از مهم ترینشان، انشایی بودن مفاد آنها و متصف نشدن به صدق وکذب است. برپایۀ این اشکال، جمله های ناظر به کنش اختیاری انسان بدون اینکه درستی و نادرستی دربارۀ آنها معنا داشته باشد، در زمرۀ اوامر و نواهی هستند که بیان کنندۀ عواطف و احساسات گوینده اند و شنونده را به عمل معیّنی برمی انگیزانند. نوشتار حاضر در سازگاری با اندیشۀ افلاطون، ارسطو، فارابی و ابن سینا بر آن است که جملات مطرح در حکمت عملی، شناختی هستند؛ زیرا از سعادت انسان و خیر و شر در مسیر سعادت انسان حکایت می کنند. این سخن را برخی از اندیشمندان معاصر مسلمان مانند محمدتقی مصباح یزدی، علی عابدی شاهرودی و صادق لاریجانی (در بستر مواجهه با دیدگاه غربی ها) نیز مطرح کرده اند؛ با این تفاوت که به باور آنان احکام عملی از مفاد انگیزشی هم برخوردار است. چنین دیدگاهی باوجود تلاش برای نشان دادن واقع نمایی قضایای عملی دچار این اشکال است که فضای حکمت عملی را به گونۀ باید و نباید تصویر کرده است. مصباح یزدی حکایت گری قضایای عملی از کمال انسان را با استناد به ضرورت بالقیاس میان کنش اختیاری و غایت آن بیان کرده که این اندیشه نیز با خلل همراه است.
بررسی مؤلفه های بی اصالتی از دیدگاه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۲
۱۳۶-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
تصوری که از ویژگی های انسان غیراصیل در اندیشه مارسل مطرح می شود، حول محور مؤلفه هایی چون برقراری نسبت «من/او»یی با دیگران، عدم آمادگی و گشودگی در ارتباط با سایرین و حضور در قلمرو «داشتن» شکل می گیرد. به همین منظور، روشن خواهد شد که آدمی با برقراری ارتباط «من/تو»یی، حضور در دسترس انسان های دیگر و تقرّر در عرصه «بودن» اصالت می یابد، لیکن با بررسی اندیشه های مارسل مشخص شد که تسلط علم و تکنولوژی بر انسان ها زمینه را برای شکل گیری یک جامعه توده ای فراهم کرده و در ادامه، نگاه کارکردی بر انسان را شدت می بخشد و در نتیجه همه این عوامل، بر شدت و سرعت غیراصیل شدن انسان معاصر می افزاید. در این پژوهش که با هدف تبیین عوامل اصالت و بی اصالتی از نگاه مارسل صورت گرفت، روشن شد که وی معتقد است انسان برای خروج از عدم تاصل باید بتواند آزادانه انتخاب کند، مسئولیت آن را بپذیرد، با راز ارتباط برقرار کرده و از ویژگی هایی همچون عشق، وفاداری، ایمان و امید برخوردار باشد.
بازخوانی و تحلیل دیدگاه ملاصدرا درباره تصدیق منطقی (با توجه به نظریه اصالت وجود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
38 - 21
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در بسیاری از مباحثی که درباره تصدیق منطقی بیان کرده از همان اصطلاحات و اسلوب منطق دانان پیشین استفاده کرده است؛ این در حالی است که دو نظریه «اصالت وجود» و «اتحاد علم، عالم و معلوم» اقتضا می کنند تا او مسأله «تصور و تصدیق» را در یک دستگاه فلسفی متفاوت با نظام فلسفی جمهور حکما ارائه کند. این مقاله با توجه به نظریه اصالت وجود و با استفاده از روش تحلیل متنی، دیدگاه صدرالمتألهین را در تبیین حقیقت تصدیق منطقی بازخوانی کرده و رویکرد او را در مواجهه با دیدگاه منطق دانان پیشین تحلیل نموده است. در این راستا، این نتیجه به دست آمد که ملاصدرا دیدگاه خود را با دو رویکرد متفاوت و در دو سطح مطرح کرده است: یک رویکرد بر اساس مبانی جمهور حکما (رویکرد ماهوی) و رویکرد دیگر بر اساس نظریه اصالت وجود و مطابق با مبانی فلسفی خاص او (رویکرد وجودی). همچنین این مطلب حاصل شد که دیدگاه ملاصدر درباره حقیقت تصدیق منطقی، همان دیدگاه فارابی است با تأکید بر این نکته که چنین دیدگاهی صرفاً در رویکرد وجودی ملاصدرا و به پشتوانه نظریه های اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و اتحاد علم، عالم و معلوم قابل تبیین است.
بررسی مبانی معرفت شناسانه «غربت آگاهی» اشراقی وتبیین لوازم زیبایی شناسانه آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
163 - 183
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به تحلیل مبانی معرفت شناسانه «غربت آگاهی» در اندیشه ی سهروردی با طرح این پرسش که منشأ این مبانی چیست پرداخته شده است. علم اشراقی معرفتی حضوری و در مقابل علم حصولی است. شیخ اشراق استنباط و گشایش اینکه علم چیست؟ چه بنیادی دارد؟ و چگونه درک می شود؟ را بر مبنای علم حضوری در «ارجع الی نفسک» می داند. پژوهش حاضر نشان می دهد رهنمون و نقطه اشتراک زیبایی شناسی مدبر نوع و معرفت شناسیِ «بازگشتِ به من» توسط خود زمینی در سیر فرا تاریخی (metahistoire) خواهد بود. انسان شناسی سهروردی منجر به یکی از اساسی ترین مضامین کربن یعنی «غربت آگاهی» شده است. در این مقاله بر مبنای منشأ و کارکرد «هبوط» «هستی معطوف به آن سوی مرگ» در فیلم هایی با مضون غربت آگاهی تأویل گردیده است. بر اساس مبانی معرفت شناسی اشراقی در روایت شناسی فیلم هایی با مضمون غربت آگاهی مشخص گردید در وحدت سه وجهی حکایت (راوی، روایت و مروی)، راوی هم فاعل حماسه است هم موضوع و مفعول آن. برای تحلیل این مبانی معرفت شناسانه و لوازم زیبایی شناسانه به روش پدیدارشناسی هانری کربن عمل شده است.
معناشناسی منطقی گفتار و گذار به جهان اینترسابجکتیو در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
75 - 97
حوزههای تخصصی:
هوسرل در روش پدیدارشناسی دریچه ای نوین را به بحث تجربه می گشاید که به واسطه تعریف نوین شناخت و در راستای پیشگیری از خطای فلاسفه پیشین -به ویژه تجربه باوران کلاسیک- صورت گرفته است؛ به نحوی که شناخت، دیگر مبتنی بر تجارب بی واسطه از جهان نیست، بلکه بر پایه تجارب التفاتی که بر شهود بی واسطه ابژه ها تکیه دارد، صورت می پذیرد. پیامد این برداشت، دستیابی به تجربه زنده است. بنابراین، برای هوسرل، شناخت جهان پیرامون مبتنی بر زیسته هایی است که بر حیث التفاتی آگاهی استوارند. سخن گفتن از این جهان التفاتی در اندیشه هوسرل به واسطه معانی ایدئال صورت می گیرد و این دسته از معانی حول محور یک خوداستعلایی قرار دارند که مرکز کنش ها و حالات التفاتی است. بنابراین، تحلیل کنش گفتاری این «خود» به شکل معناشناختی و بر پایه منطق استعلایی صورت می پذیرد و از نگرش نحوی جداست. هوسرل این تغییر جدید را در راستای تحویل بردن سوژه استعلایی به جهان اینترسابجکتیو صورت می دهد. در این پژوهش، هدف ما این است که چگونگی تاثیر معناشناسی منطقی بر گفتار و گذار به جهان اینترسابجکتیو را مورد تحلیل قرا دهیم.
نقد و بررسی تفسیر شیخ اشراق از مفاهیم فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل و بررسی مفاهیم فلسفی از گذشته دور در میان فیلسوفان مطرح بوده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا تفسیر شیخ اشراق از مفاهیم فلسفی درست است؟ از رهگذر این جستار با روش تحلیلی توصیفی معلوم می گردد که از دیدگاه سهروردی نه تنها معقولات ثانی منطقی و فلسفی فاقد وجود خارجی مغایر هستند، بلکه به نفی مطلق تحقق خارجی آنها پرداخته و آنها را امور ذهنی صرف دانسته است و در سایه آن نظریه اصالت ماهیت و اعتباریت وجود را مطرح نموده است. منشأ اشتباه شیخ اشراق در این نکته نهفته که تحقق خارجی مفاهیم را مساوی با تحقق انضمامی آنها پنداشته و از تحقق اندماجی غفلت نموده است. چنانچه مطابق دیدگاه مشهور فلاسفه نیز می توان گفت سهروردی از تحقق انتزاعی غفلت نموده و از تحقق انضمامی بر نفی مطلق تحقق خارجی استدلال نموده است. در حالی که این استدلال مبتنی بر تساوی انگاری مذکور است و با انکار این تساوی انگاری، قاعده فوق در مفاهیم فلسفی جاری نگشته و در عین متانت قاعده مذکور، مفاهیم فلسفی نیز دارای تحقق خارجی خواهند بود چه تحقق خارجی انتزاعی بنابر دیدگاه مشهور فلاسفه، و چه تحقق اندماجی که مورد پذیرش صدر المتألهین است.
ملاحظات انتقادی بر دیدگاه پوکینگ هورن؛ نابسندگی قواعد فیزیک نامتعین ها برای تبیین عاملیت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۲۲۷-۲۱۳
حوزههای تخصصی:
عاملیت الهی در فلسفه دین، به این مسأله می پردازد که خداوند فاعلیت خود را در جهان انسان و در جهان اجسام چگونه اعمال می کند. پوکینگ هورن برای پاسخ به این پرسش، روش خاص خود را دارد. رویکرد الهیاتی پوکینگ هورن، تلفیقی از الهیات کلاسیک از یک طرف و الهیات پویشی و الهیات گشوده از طرف دیگر است. او از طرفی معتقد است که خدای الهیات کلاسیک، بیش از اندازه دور از دسترس است و از طرف دیگر نگاه متافیزیکی و الهیات تفکر پویشی را هم نقد می کند. فیزیک جدید با موقعیت های نامتعینش که بر اساس نسبیت انیشتین، نظریه کوانتوم و نظریه آشوب تعریف می شود، نقطه ثقل نظریه پوکینگ هورن برای تبیین سازوکار عاملیت خداوند است. جهت گیری خاص در قبال مسأله تکامل، وحدت دوجنبه ای و تشبیه رابطه خدا با جهان به رابطه ذهن با بدن، از دیگر مواردی است که در نظریه پردازی پوکینگ هورن درباره عاملیت خداوند در جهان مطرح شده است.
مواجهه فلسفی، عرفانی ابن سینا و ملاصدرا با مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴
۳۷۰-۳۵۵
حوزههای تخصصی:
به دنبال روی دادن پدیده های ناگواری چون بیماری های فراگیر، سیل، زلزله، جنگ و نظایر آن و قربانی شدن انسان های زیاد در یک برهه زمانی کوتاه و ناتوانی انسان در کنترل و مهار آن پدیده ها، ذهن انسان های خداباور در رابطه با صفات الهی، به ویژه خیر محض بودن و نیز عنایت او نسبت به جهان هستی، دچار چالش هایی می شود که در طول تاریخ علم، به صورت چالش شر مطرح شده است. رفع این چالش از افکار عمومی، همیشه دغدغه متفکران خداباور بوده است و آن ها را بر آن داشته تا به نحوی بین خدای خیر محض و جهان مادیِ مملو از شرور، ارتباط صحیحی برقرار نموده و نشان دهند که شر ناشی از نواقص موجود در عالم ماده است و ربطی به خدای خیر ندارد. در این مقاله تلاش می شود تا پاسخ فیلسوفانه ابن سینا و عارفانه ملاصدرا و عرفا تبیین شود و بر این نکته تأکید شود که چون شر از ناحیه کثرت و ماهیت مطرح می شود، امری ذهنی است و وجود خارجی ندارد، اگرچه عدمی هم نیست و همان طور که کثرت و ماهیت به تبع وجود و وحدت، در خارج موجود است، شر به تبع وجود در خارج موجود می شود. ضمناً نشان داده می شود که پاسخ عرفانی ملاصدرا تکمله پاسخ فلسفی ابن سینا و سازگار با مبانی حکمت متعالیه وی است و در واقع پاسخ فلسفی ابن سینا در حکمت بحثی مفید فایده است و پاسخ عرفانی ملاصدرا در حکمت شهودیِ تأیید شده در حکمت سینوی و بسط یافته در حکمت صدرایی کارایی دارد. بنابراین هر یک از این پاسخ ها می توانند در سطوح فکری مختلف مفید باشند.
بررسی تحلیلی - انتقادی نظریه اشتراک معنوی در گزاره های الهیاتی از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
149 - 173
حوزههای تخصصی:
علامه جوادی آملی، از شارحان برجسته حکمت متعالیه، در معناشناسی گزاره های الهیاتی، نظریه اشتراک معنوی را در گزاره های لفظی الهیاتی و گزاره های برآمده از واقع پذیرفته است. توجه ایشان به نظریات دیگر در معناشناسی گزاره ها و همچنین چالش های مطرح در مورد نظریه اشتراک معنوی، سبب شده است که تقریر ایشان از این نظریه، دربردارنده زوایای جدیدی باشد؛ از جمله تأکید بر نظریه وضع الفاظ برای ارواح معانی، امکان عقل برای شناخت مفهومی واجب در حوزه ذات و صفات ذاتی، سازگار دانستن نظریه اشتراک معنوی با نظریه وحدت شخصی، تطبیق گسترده این نظریه در آیات و روایات. با این همه ملاحظاتی در این تقریر وجود دارد که ممکن است اصل نظریه اشتراک معنوی را به چالش بکشد که از جمله آنها می توان به نارسایی ادله این نظریه، ناسازگاری نظریه اشتراک معنوی در گزاره های لفظی الهیاتی با قواعد زبان عرب، محذور اکتناه واجب و منتفی شدن این نظریه بر پایه وحدت شخصی وجود اشاره کرد.
بررسی و تحلیل لامسه و قوای آن از دیدگاه ملاصدرا و عصب شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین و پیچیده ترین حواس انسان، حس لامسه است. لامسه سردی، گرمی، زبری و نرمی، درد و امثال آن در اشیا را به وسیله ی پوست درمی یابد. تعریف این حس در فلسفه اسلامی و عصب شناسی تعریف مشترکی است. لکن عصب شناسی با تفصیل بیشتری فرایند لامسه را ذکر کرده است. طبق فلسفه ملاصدرا این تفصیل در مورد فرایند لامسه قابل پذیرش است، اما به اعتقاد ملاصدرا علوم اعصاب صرفا علل اعدادی ادراک را مورد بررسی قرار می دهند. این تبیین در مورد علل اعدادی در آثار ملاصدرا با توجه به طبیعیات زمان ملاصدرا نیز ذکر شده است. بنابراین پیشرفت های علوم طبیعی مراحل اعدادی را با تفصیل بیشتر و دقیق تری مطرح می کند، اما پس از این مراحل است که ادراک توسط نفس اتفاق می افتد. قوای لامسه نیز از جمله مباحث مشترک فلسفه ملاصدرا و علوم اعصاب است. علوم اعصاب براساس گیرنده های حسی و فلسفه ی ملاصدرا براساس ملموسات قوای لامسه را تقسیم بندی می کنند. به نظر می رسد در این زمینه بهتر است مباحث مربوط به قوای لامسه با توجه به یافته های علوم اعصاب تغییر یابد.