۱.
تحقیق حاضربا هدف ارائه الگوی توسعه پایداراجتماعی مبتنی برمهارت آموزی وکارآفرینی است.ازنظر هدف بنیادی ورویکرد کاربردی دارد وروش تحقیق آمیخته(کیفی-کمی)است.جامعه آماری بخش کیفی شامل کارشناسان واساتید دانشگاه درحوزه مهارت آموزی وکارآفرینی ومدیریت دراستان گلستان است.روش نمونه گیری ازنوع گلوله برفی میباشد که تعداد آن11نفر ودربخش کمی شامل مدیران ارشد،افراد باتجربه دربخش اشتغال استان گلستان میباشند وبااستفاده ازروش نمونه گیری تصادفی ساده950نفرانتخاب شدکه حجم نمونه براساس جدول مورگان274نفر میباشد.ابزارگردآوری اطلاعات دربخش کیفی بصورت مصاحبه نیمه ساختار ودربخش کمی بصورت پرسشنامه محقق ساخته میباشد.برای شناسایی شاخصهای توسعه پایداراجتماعی ازالگوی تحلیل محتوا(کیفی)وبرای شناسایی شاخصهای مهارت آموزی وکارآفرینی ازالگوی فراترکیب استفاده شد.ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻠﯿﻞ دادهﻫﺎ ازنرم افزارSPSS20وSmart PLSاستفاده شد.سازه های موردبررسی جهت ارائه مدل اولیه توسعه پایداراجتماعی؛اعتماداجتماعی،مشارکت وهمبستگی اجتماعی،پایداری زیست محیطی،پایداری اقتصادی،مسئولیت پذیری اجتماعی میباشندوسازه های موردبررسی جهت ارائه مدل اولیه مهارت آموزی وکارآفرینی؛استراتژی کارآفرینی،فرصتها وقابلیتهای مهارت آموزی وکارآفرینی،فرهنگ مهارت آموزی وکارآفرینی،مدیریت مهارت آموزی وکارآفرینی وپشتیبانی حاکمیت میباشند.نتایج مدل ساختاری نشان دادکه مهارت آموزی وکارآفرینی برتوسعه پایداراجتماعی باتوجه به ضریب مسیر851/0وآزمونt،359/26ارتباط مثبت ومعنی دار وقوی دارد.همینطور اعتماداجتماعی وپایداری اقتصادی رابطه معنی دار وقوی باتوسعه پایداراجتماعی دارد ومشارکت وهمبستگی،پایداری زیست محیطی ومسئولیت پذیری اجتماعی ارتباط متوسطی باتوسعه پایداراجتماعی دارد.عوامل جهتگیری استراتژی،فرهنگ،فرصتها وقابلیتها ارتباط قوی ومعناداری بامهارت آموزی وکارآفرینی دارد،ازطرفی مدیریت و پشتیبانی حاکمیت رابطه متوسطی بامهارت آموزی وکارآفرینی دارد.
۲.
ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ در ﺻﺪد طراحی الگوی جذب جوانان شهر یزد به آموزش های فنی و حرفه ای بر اساس نظریه مبنایی بود. رویکرد پژوهش، کیفی و روش پژوهش، «نظریه مبنایی» انتخاب گردید؛ و از میان رویکردهای موجود، رویکرد نظام مند استراوس و کربین برگزیده شد. گروه هدف شامل اساتید و مربیان حوزه ی آموزش فنی و حرفه ای بودند. انتخاب مشارکت کنندگان با استفاده از روش «نمونه گیری نظری» انجام شد. ابزار پژوهش «مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته» بود. مصاحبه ها تا تعداد 12 مورد انجام شد و اشباع نظری حاصل گردید. روش تحلیل داده ها به شکل «کدگذاری» و «مقوله بندی» انجام شد و داده ها در سه سطح کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شدند. برای تعیین اعتبار داده ها، ازروش «سه سوسازی» استفاده گردید. نتایج ﺣﺎﺻﻞ از ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن داد پدیده اصلی جایگاه آموزش های فنی وحرفه ای می باشد؛ همچنین موجبات علّی شامل: کیفیت ارائه آموزش های فنی و حرفه ای، و حمایت و پشتیبانی؛ راهبردها شامل: پذیرش و جذب؛ ویژگی های زمینه ای شامل: زمینه های سخت افزاری- مالی، و زمینه های قانونی- انسانی؛ شرایط مداخله گر محیطی شامل: شرایط اقتصادی، فناوری و سیاست گذاری و پیامدها شامل: پیامدهای فردی- سازمانی، و پیامدهای اجتماعی می باشد. نتایج نشان داد یافته های کسب شده می تواند مطابق با ویژگی ها و شرایط شهر یزد، پدیده جذب جوانان به آموزش های فنی و حرفه ای را در قالب یک الگوی جامع ترسیم کند.
۳.
اشتغال و خودکفائی مددجویان تحت حمایت در کمیته امداد به عنوان سازمانی که در راستای کارآفرینی اجتماعی فعالیت می نمایند تابع عوامل گوناگونی است و هدف این تحقیق ،طراحی و اعتبار سنجی مدل کارآفرینی اجتماعی سازمانی صورت میگیرد.پژوهش از نوع تحقیقات اکتشافی است. رویکرد پژوهش آمیخته بر مبنای نظریه داده بنیاد و روش کمی معادلات ساختاری بوده است. ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساخت یافته با 15 نفر از مدیران ارشد، میانی و کارشناسان کمیته امداد وکارشناسان فعال در حوزه کارآفرینی اجتماعی سازمانی ،که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس در بخش کمی تحقیق فرضیه های تحقیق تدوین و برای آزمون آنها پرسشنامه ای طراحی و اطلاعات توسط 320 نفر از کلیه مدیران، معاونین وکارشناسان اشتغال و حمایت در کمیته امداد و تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها با روشهای تحلیل عاملی تأییدی و مدل های تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار های SPSS و Amos صورت پذیرفت. کدها و مؤلفه های کارآفرینی اجتماعی سازمانی (257 مفهوم کلیدی،72مقوله فرعی،30مقوله اصلی) از مصاحبه ها احصاء ودر قالب مدل مفهومی داده بنیاد تدوین گردید.مقوله محوری،خودکفائی واشتغال است که در5 بعد ایجاد شغل با درآمد باثبات، شغل متناسب، توانمندسازی اقتصادی، مشاغل پایدار وترویج و نهادینه سازی فرهنگ کارآفرینی و با توجه به عوامل علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و نتایج ، تدوین و مدل نهایی ارائه شد. نتایج کمی نشان داد مدل تحلیل مسیر و روابط موجود در مدل با ضرایب تأثیر مناسبی به تأیید رسید و با بخش کیفی همخوانی داشت.
۴.
یکی از دغدغه های اصلی نظام آموزش عالی کشور به ثمر رسیدن رسالت های تعلیم و تربیت عملی در خروجی فرآیند سیستم دانشگاه ها یعنی دانشجویان است. لذا با توجه به مباحث مرتبط با اثربخشی تدریس استادان، هدف این پژوهش ارائه مدل تسهیل اثربخشی تدریس اعضای هیئت علمی و سازوکار اجرایی آن در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی بود. این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون و با مصاحبه های نیمه ساختاریافته از 15 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران صورت گرفت. تحلیل داده ها و یافته ها حاکی از آن بود که 50 مفهوم غیرتکراری (219 مفهوم با تکرار) در منابع علمی مختلف، 126 مفهوم جدید در متن مصاحبه ها و نهایتاً 150 مفهوم جدید پس از سازمان دهی مفاهیم احصاء شده از مصاحبه ها و منابع علمی مورد شناسایی قرار گرفت. مقوله ها و راهبردهای اصلی در تسهیل اثربخشی تدریس اعضای هیئت علمی در ابعاد توانمندی علمی-پژوهشی استاد، ویژگی های حرفه ای استاد، مهارت های فردی-آموزشی، راهبردهای مربوط به استادان، راهبردهای مربوط به آموزش و راهبردهای مربوط به دانشگاه طبقه بندی شدند. به کارگیری مدل پژوهش می تواند به عنوان ابزار افزایش اثربخشی مورد استفاده اعضای هیئت علمی، مدیران دانشگاه ها و سیاست مداران آموزش عالی قرار گیرد.
۵.
پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر روش اجرا توصیفی پیمایشی مقطعی و از نظر داده ها کمی است. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته شامل 6 مولفه و 35 زیر مولفه ( 105 گویه با طیف 5 گانه لیکرت) با شاخص روایی محتوایی CVI گویه ها و مولفه ها به میزان 0.9 و ضریب آلفای کرونباخ به میزان 0.969 تدوین و اعتبار بخشی شد. جامعه آماری شامل 31 استان به عنوان خوشه های طبیعی در نظرگرفته شد که 10 خوشه با استفاده از قرعه کشی به صورت تصادفی انتخاب شد که شامل تمامی مدیران سازمانی مدیران ارشد، میانی و پایه ( مدیرکل، معاونین مدیرکل و روسای ادارات و روسای مراکز آموزشی) به تعداد 379 نفر بود. یافته های پژوهش شامل اشتغال (اشتغال پذیری، کارآفرینی، نوآوری و خلاقیت)، جذابیت آموزشی (تنوع مخاطبین، بهبود دسترسی، افزایش کشش و جاذبه)، یادگیری مادام العمر (ارتقای مهارت شاغلین، توانمند سازی افراد)، شناسایی تغییرات شغلی (تغییرات مشاغل، تغییرات فناوری، تغییرات مهارتی)، تقویت یاران آموزشی (توسعه بخش خصوصی، مشوق های مالی و حمایتی)، تضمین کیفیت (توسعه حرفه ای مربیان، نظام صلاحیت حرفه ای مربیان، آموزش مبتنی بر شایستگی، برنامه درسی مبتنی بر صلاحیت حرفه ای، اعتبار بخشی موسسات و رتبه بندی، استاندارد های مدیریت آموزش، مشاوره و هدایت آموزشی و شغلی) به عنوان مولفه های سازنده مدل مدیریت استراتزیک بود که با استفاده از روش تحلیل عاملی تاییدی مرتبه دوم برازش مدل در 6 مولفه و 20 زیر مولفه تدوین شد. درجه تناسب مدل به میزان 0.91 می باشد.
۶.
رهبری دانش به معنی به کارگیری دانش جدید در جهت ایجاد شیوه های نوین در سازمان است. این نوع رهبری باید در جهت کسب، ایجاد و یا تسهیم دانش گام بردارد. پژوهش حاضر ضمن بررسی تأثیر رهبری دانش بر کارآفرینی سازمانی، نقش میانجی گر نوآوری سازمانی را در این رابطه موردبررسی قرارداده است. نوع پژوهش ازنظر هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت روش کار توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه کارکنان گمرک استان اردبیل به تعداد 203 نفر بوده که از روش سرشماری به جای نمونه گیری در این پژوهش استفاده گردید که درنهایت تعداد 198 پرسشنامه قابل تجزیه وتحلیل به دست آمد. برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استفاده شد که روایی و پایایی آن ها با استفاده از روایی محتوایی و ضریب آلفای کرونباخ بررسی و مورد تائید قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفتند، کلیه مراحل توسط نرم افزارهایSPSS و Amos محاسبه گردید. نتایج تحقیق نشان داد که نوآوری سازمانی در تأثیر رهبری دانش بر کارآفرینی نقش میانجی گر دارد و رهبری دانش بر کارآفرینی سازمانی و نوآوری سازمانی تأثیر مثبت و معناداری دارد و همچنین نوآوری سازمانی بر کارآفرینی سازمانی تأثیر معناداری داشت. یافته های این پژوهش می تواند در حرکت سازمان ها به سمت توجه بیشتر به نقش رهبری دانش بر کارآفرینی مؤثر واقع گردد.
۷.
هدف از پروژه تحقیقاتی حاضر بررسی ابعاد انقلاب صنعتی چهارم و تاثیر آن در ایجاد مهارتهای آموزش فنی و حرفه ای است. رابطه بازار کار در انقلاب های اول تا سوم تحت تاثیر تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و علمی و فناوری انقلاب ها قرار گرفته است. در این تحقیق با بهره گیری از روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوی مجلات و مقالات و نظریات علمی ویژگی ها ی انقلاب صنعتی چهارم و تاثیر آن بر ماهیت و چگونکی مهارتهای آموزش فنی و حرفه ای در بازار کار اروپا و ایران بررسی شده است.
۸.
هدف تحقیق حاضر ارائه ی مدل روابط علی خط مشی گذاری شبکه ای در آموزش های مهارتی غیررسمی کشور بود.این تحقیق از روش آمیخته متوالی بوده که دربخش کیفی استخراج مؤلفه ها و شاخص های اصلی بر اساس روش تحلیل مضمون با استفاده از مصاحبه با خبرگان و سیاست گذاران آموزش های مهارتی غیررسمی کشور جمع آوری گردید؛ جامعه آماری در بخش کیفی به تعداد 18 نفر و در بخش کمی 286 نفر بوده است. روش نمونه گیری در بخش کیفی به صورت هدفمند و در بخش کمی به صورت تصادفی ساده بر اساس فرمول کوکران به تعداد 165 نفر بوده است. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه 45 سوالی استفاده شد که153 نفربه سؤالات پاسخ دادند. روایی پرسشنامه بر اساس قضاوت خبرگان به صورت صوری و محتوایی تعیین و پایایی آن بر اساس روش همبستگی بین مؤلفه ها( الفای کرونباخ) تعیین شده است. تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کیفی، کدگذاری مصاحبه ها و در بخش کمی، استفاده از آمار توصیفی و استنباطی( تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی)بود. ابزار تجزیه وتحلیل داده ها به صورت دستی- کاغذی و spss 20 و PLS Smart بوده است. یافته هاحاکی از آن است که مدل خط مشی گذاری شبکه ای دارای 9 بعد و45 شاخص است که ابعاد آن شامل اهداف و فلسفه، استراتژی ها، فرهنگ شبکه، قوانین و دستورالعمل ها،فناوری ها، مدیریت و رهبری، فرایندهای و فعالیت های سازمانی، نظام ارزشیابی و تضمین کیفیت، توسعه و رشد حرفه ای منابع انسانی، در نظام خط مشی گذاری شبکه ای در آموزش های مهارتی استهمچنین اعتبار سنجی مدل که بر اساس معیارهای t، R2 و میانگین واریانس استخراج شده AVE مشخص ساخت که مدل موردنظر تا حدود زیادی می تواند فرایند خط مشی گذاری شبکه ای را تبیین کند.
۹.
امروزه آموزش به صورت یک امر طبیعی درآمده است. پیشرفت و توسعه جوامع و موسسات درگرو ارتقای سطح دانش، مهارت، رفتار و بینش منابع انسانی است. برهمین اساس، اکثر سازمانها دوره های آموزش موجود در داخل یا خارج از کشور برای کارکنان خود برگزار می کنند و اجرای هر دوره متضمن سرمایه گذاری هنگفت است لذا آگاهی از میزان اثربخشی دوره های آموزشی و بازدهی حاصل از آنها برای مدیران بسیار بااهمیت است. در این میان ارزیابی اثربخشی آموزش کارکنان یکی از دغدغه مهم در حوزه مدیریت منابع انسانی است. مدیران سرمایه انسانی هزینه و زمان زیادی برای آموزش و توسعه کارکنان صرف می کنند. در همین راستا ارزیابی اثربخشی آموزش در سازمان ها اهمیت دارد. بر اساس آموزه های نوین علم مدیریت، سرمایه انسانی یکی از مهم ترین سرمایه های سازمان هاست که کارایی و اثربخشی آن بیش از همیشه مورد توجه مدیران قرار دارد.این مطالعه به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است و در صدد بررسی عوامل موثر بر اثربخشی دوره های آموزشی یادگیری می باشد . جامعه آماری مطالعه حاضر44 نفر بوده که با استفاده از آزمون میانگین و تی نسبت به شناسایی مولفه های موثر در اثربخشی دوره های آموزشی یادگیری گردید.