شروع قرن بیستم در بسیاری از نظام های تربیتی اروپا و آمریکا «آموزش درباره دین» به عنوان مدلی مطلوب در تربیت دینی، جایگزین رویکرد «آموزش دین» شد و بسیاری از سیستم های آموزشی از آن دفاع کردند. با گسترش ارتباطات بین جوامع و شکل گیری تفکر جهانی شدن، این الگو به عنوان نسخه ای واحد از طریق اسناد آموزشی بین المللی برای دیگر نظام های تربیتی، از جمله کشور ما نیز تجویز شد. این پژوهش درصدد است با روش تحلیلی، انتقادی و استنتاجی به تحلیل و ارزیابی مبانی فلسفی این دیدگاه با تکیه بر نظرات ملاصدرا بپردازد. بر همین اساس به تحلیل سه مبنای اساسی این رویکرد یعنی انسان گرایی افراطی، کثرت گرایی دینی و بی معنایی و اثبات ناپذیری گزاره های دینی پرداخته شد و بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا نقد گردید. نتایج حاصل از این پژوهش، مؤید این است که رویکرد «آموزش درباره دین» هم به لحاظ مبنایی مخدوش است و نمی تواند الگویی مناسب برای رفع نیاز بشریت به معنویت فراهم کند و هم تجویز آن برای نظام تربیتی ایران که بر مبنای دین اسلام و بنیان فلسفی محکمی نظیر فلسفه اسلامی استوار است، امری نامعقول و غیر قابل اجراست.