پژوهش در نظام های آموزشی
پژوهش در نظام های آموزشی دوره 15 تابستان 1400 شماره 53 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
صدای دانش آموز استراتژی برای توسعه ی دلبستگی، تعلق خاطر و غلبه بر سکوت دانش آموزان است. هدف این پژوهش طراحی و اعتباریابی مدل تحقق صدای دانش آموز ابر اساس ادراک مدیران در مدارس ابتدایی به شیوه ی پژوهش آمیخته اکتشافی متوالی بود. در بخش کیفی 20 مدیر نمونه با سابقه ی مدیریت بالاتر از 15 سال در مقطع ابتدایی در سال تحصیلی 1400-1399 در شهر قم، به روش نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه های نیمه ساختاریافته و عمیق گردآوری و به روش تحلیل محتوای استقرایی با کدگذاری در سه سطح باز، محوری و گزینشی بررسی شدند که روایی صوری و محتوایی آن را 4 نفر از اساتید تایید کردند و برای پایایی، روش توافق بین دو کدگذار استفاده شد. درباره مولفه های صدای دانش آموز، در نهایت 5 مقوله اصلی شامل مدیریت بر مبنای ارزش، بصیرت، رهبری توزیعی، مدیریت عالی و مدیریت میانی با 31 کد باز و 7 کد گزینشی به دست آمد. بخش کمی نیز شامل 160 مدیر بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه محقق ساخته صدای دانش آموز با 31 گویه و با روایی همگرای بالای 50/0 و پایایی ترکیبی 90/0، جمع آوری شد. در اعتبارسنجی مدل، تحلیل داده های کمی با روش تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول و دوم با استفاده از نرم افزار Smart- PLS، نشان دهنده ی دقت لازم گویه ها برای اندازه گیری مقوله هاست. در نهایت می توان گفت تمرکز بیشتر بر شنیدن صدای دانش آموز به عنوان یک کاتالیزور برای تغییر در مدارس و برای بهبود مدیریت مدرسه، عمل می کند.
شناسایی ابعاد و مؤلفه های تصمیم گیری مدیران آموزشی سازمان آموزش وپرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی ابعاد تصمیم گیری مدیران آموزشی مدارس متوسطه شهر تهران است. این پژوهش از لحاظ رویکرد آمیخته از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 12 نفر از مدیران مدارس شهر تهران و مدیران خبره ستاد آموزش وپرورش بودند و روش نمونه گیری به صورت هدفمند از نوع نظری بود. جامعه آماری در بخش کمی شامل تمامی مدیران مدارس متوسطه اول و دوم شهر تهران بودند که 249 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و برای بررسی روایی و پایایی مصاحبه و فرایند کدگذاری پایایی باز آزمون 75/0 و پایای بین دو کدگذار 77/0 استفاده و تأیید شد. همچنین در بخش کمی به منظور آزمودن الگوی مفهومی طراحی شده در مرحله کیفی از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. پایایی ابزار با استفاده از روش آلفای کرونباخ بررسی و بالای 62/0 تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل داده های بخش کیفی از رویکرد داده بنیاد و کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. برای تحلیل داده های کمی نیز از آزمون t تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. یافته ها در بخش کیفی نشان داد که ابعاد تصمیم گیری در هشت بعد: دانش، تجربه و تخصص، بعد اخلاقی، بعد روان شناختی، اجتماعی، انسانی، فنی و اقتصادی دسته بندی شدند. همبستگی معناداری بین ابعاد تصمیم گیری مدیران آموزشی وجود داشت. بعد دانشی دارای بالاترین میانگین(49/4) و بعد روان شناختی پایین ترین میانگین(23/3) بودند.
ارائه الگوی نظری تربیت اجتماعی کودکان براساس آیات قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش،ارائه الگوی نظری تربیت اجتماعی کودکان براساس آیات قرآن کریم است.روش پژوهش، توصیفی – تحلیلی است.جامعه تحلیلی شامل کلیه آیات قرآن کریم به همراه تفاسیرشان،پایگاههای اطلاعاتی مرتبط با موضوع پژوهش بوده که ابتدا شناسایی وسپس به صورت هدفمند به طور عمیق ومستمرمورد مطالعه وتجزیه وتحلیل قرار گرفت.با مطالعه آیات قرآن وتفاسیرشان و منابع مربوط به موضوع،الگوی نظری تربیت اجتماعی در قالب اهداف،اصول و روش های تربیتی قابل استخراج است.برخی از اهداف این الگوعبارتنداز:آموزش مسئولیت پذیری،نقد ورزی،تواضع و فروتنی.برخی از اصول این الگو عبارتنداز:محبت،مدارا،اعتدال،کمالجویی،مشورت،کرامت.ونیزروش ارائه الگوی شایسته،علم آموزی، مهرورزی وهمزیستی مسالمت آمیز از جمله روش های تربیت اجتماعی این الگو هستند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که هریک ازعناصر الگو از دیگری مشتق شده وبرهمدیگر تأثیر دارند وامکان ترتیب دادن سلسله مراتب در میان آنها وجود دارد.اهداف گزاره های برآمده ازمؤلفه های تربیت اجتماعی آیات قرآن کریم است. واصول بر اساس همان گزاره ها وروش ها نیزبرمبنای اصول استنتاج شده است.اگرچه عناصرالگواز جهت کاربرد متفاوت هستند وهرکدام رسالت خاصی را در فرایند های تربیتی دارند اما وجود سنخیت ها و ارتباطات شان نیز غیر قابل انکاراست.
واکاوی مبانی و اهداف برنامه درسی آموزش مهارت های تفکر خلاق و انتقادی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف استخراج مبانی و اهداف برنامه درسی آموزش مهارت های تفکر خلاق و انتقادی انجام شد. جهت انجام این پژوهش از رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته شد. مشارکت کنندگان شامل 12 نفر از صاحب نظران و متخصصان علوم تربیتی و روانشناسی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. برای تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی استفاده شد. ابتدا مبانی برنامه درسی آموزش مهارت های تفکر به سه بخش مبانی فلسفی و ارزشی، مبانی روانشناختی و مبانی جامعه شناختی تقسیم گردید که در هر سه بخش مقوله های اصلی با توجه به نظر صاحب نظران استخراج گردید. در بخش مبانی فلسفی و ارزشی مقوله های اصلی تاکید بر تربیت رسمی و عمومی، تاکید بر ارزش های تفکر و تاکید بر شایستگی های تفکر بودند. مقوله های اصلی برای مبانی روانشناختی، تاکید بر بعد خردورزی، کاربست بعد عاطفی، اجتماعی و توجه به مشارکت و همکاری بودند. در نهایت مقوله های اصلی انتخاب شده برای مبانی جامعه شناختی عبارت بود از کل نگری، نقد اجتماعی و خود انتقادی. برای اهداف مناسب آموزش تفکر خلاق و انتقادی بر اساس نظر صاحب نظران دو مقوله اصلی مهارت های درون فردی و مهارت های برون فردی انتخاب شد. در مقوله مهارت های درون فردی اصولی مانند مهارت های تکنیکی، مهارتهای حل مساله و مهارت های اخلاقی و در مقوله مهارت های برون فردی اصول کفایت های هیجانی، کفایت های شناختی و کفایت های اجتماعی استخراج گردید.
فراتحلیل عوامل سازمانی موثر بر افزایش کارایی و انگیزش معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی عوامل سازمانی موثر بر کارایی و انگیزش معلمان انجام شد. در این پژوهش، ابتدا با استفاده از روش مرور نظام مند یافته های پژوهشی جمع آوری گردید. سپس از روش فراتحلیل برای پاسخگویی به سوالات استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه ی پژوهش هایی است که در زمینه عوامل موثر بر کارایی و انگیزش معلمان بین سال های 95-1375 در داخل کشور انجام گرفته است. بر این اساس از طریق جستجوی اینترنتی در بانک های اطلاعاتی داخلی و نیز جستجوی دستی در دانشگاه های شهر تهران شناسایی و اطلاعات مربوط به آن ها کدگذاری گردید. در نهایت تعداد 18 مطالعه وارد فراتحلیل حاضر شدند. برای گردآوری داده های مورد نیاز از فرم کاربرگ فراتحلیل استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد شاخص اندازه اثر ترکیبی مطالعات، تحت مدل ثابت 10/0 و تحت مدل تصادفی 17/0 بود. در بررسی تفکیکی اندازه اثر متغیرها، عوامل سلامت سازمانی، جو سازمانی، انگیزه دانش آموزان، گوش دادن مدیر و سبک مدیریت رابطه مدار به ترتیب بیشترین اثر را بر کارایی و انگیزش معلمان داشتند. در روش رگرسیون ایگر، ثابت رگرسیونی برابر 01/0 محاسبه شد که سطح معنی داری آن کمتر از 05/0 است، بنابراین طبق روش رگرسیون ایگر، سوگیری انتشار وجود دارد. همچنین تحلیل تعدیل کننده برای متغیر های سال انتشار و محل انجام پژوهش صورت گرفت که بیان گر عدم تاثیر تعدیل کنندگی متغیرهای سال انجام پژوهش و محل انجام پژوهش در نتایج مطالعات بود.
اثربخشی آموزش صلح برشایستگی تحصیلی و جهت گیری مثبت دانش آموزان نسبت به مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف، بررسی اثربخشی آموزش صلح، برشایستگی تحصیلی و جهت گیری مثبت دانش آموزان نسبت به مدرسه، به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با درنظر گرفتن گروه کنترل و پیگیری یک ماهه انجام شده است. جامعه آماری آن، دانش آموزان دختردوره اول متوسطه منطقه 19، آموزش و پرورش شهرتهران(5901 نفر) بوده که درسال تحصیلی1399-1398در مدارس این منطقه مشغول به تحصیل بوده اند. حجم نمونه،40 نفردانش آموز پایه های مختلف آموزشی دوره اول متوسطه، علاقه مند به همکاری درمطالعه بوده که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده-اند. ابزارهای گردآوری داده ها، پرسشنامه ارزشیابی شایستگی تحصیلی ACESدی پرناوالیوت(1999) وپرسشنامه سنجش جهت گیری مثبت نسبت به مدرسه، ابوالمعالی واحمدی (1396) بوده است. پس از اجرای پیش آزمون،گروه آزمایش طی8 جلسه 90 دقیقه ای در8 هفته مداوم، تحت آموزش صلح قرارگرفته و گروه کنترل، نیز هیچ گونه آموزشی دراین زمینه دریافت نکردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرراستفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش صلح دررشد شایستگی تحصیلی دانش آموزان در مؤلفه های(مهارت های تحصیلی-وتوانمندسازهای تحصیلی)وجهت گیری مثبت دانش آموزان درمؤلفه نگرش نسبت به همکلاسی ها، تأثیرمثبت داشته اﺳﺖ و این تأثیر پس ازمرحله پیگیری پایدارمانده است (01/0 p<). نتایج این پژوهش حاکی ازضرورت یادگیری چگونه باهم زیستن است. آموزش صلح باتأثیرگذاری برمهارت-هاوتوانمندسازهای تحصیلی و همچنین ایجاد نگرش مثبت نسبت به همکلاسی ها، موجبات رشد شایستگی تحصیلی و بهبود روابط بین دانش آموزان درمدرسه را فراهم می آورد.
اثر بخشی رویکرد روان-آموزشی تفکر انتقادی بر سازگاری و اضطراب اجتماعی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب آموزش و پرورش با وجود آشفتگی های هیجانی و اجتماعی امری مشکل و غیرممکن است. اطلاعات اندکی در خصوص نقش تفکر انتقادی بر آشفتگی های هیجانی و اجتماعی در دسترس است. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی آموزش گروهی تفکر انتقادی بر سازگاری و اضطراب اجتماعی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر بجنورد صورت گرفت. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل 430 دختر دوره دوم متوسطه شهر بجنورد در سال تحصیلی98-97 بوده که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه بصورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش سازگاری اجتماعی بل (1961) و مقیاس اضطراب اجتماعی برای نوجوانان (SAS- A، 1999) استفاده گردید. برنامه آموزش تفکر انتقادی در طول 8 جلسه 90 دقیقه ای طبق برنامه آموزشی تدوین شده بر روی گروه آزمایش اجرا گردید. نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان می دهد که بین میانگین سازگاری و اضطراب اجتماعی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری مشاهده شد. بدین معنی که آموزش گروهی تفکر انتقادی (CT) بر افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش اضطراب اجتماعی در گروه آزمایش به طور معنی داری مؤثر بوده است(001/0>p).
رابطه بین باورهای غیر منطقی و مدیریت احساسات با قضاوت اخلاقی و کنترل کلاس با توجه به نقش میانجی افکار اضطرابی دبیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق باهدف مدل یابی معادلات ساختاری رابطه بین باورهای غیرمنطقی و مدیریت احساسات با قضاوت اخلاقی و کنترل کلاس باتوجه به نقش میانجی افکاراضطرابی دبیران بود. روش تحقیق توصیفی همبستگی بود .جامعه آماری شامل کلیه دبیران به تعداد 1400 نفردرسال تحصیلی 99- 98 بوده است. 560نفرازطریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ازپرسشنامه های باورهای غیرمنطقی جونز (1993)مدیریت احساسات کیم گراتس (2004)، افکاراضطرابی ولز(1995 )، قضاوت اخلاقی سینها(1998) و پرسشنامه کنترل کلاس مارتین و همکاران (2002) استفاده شده است. تحلیل داده هابا نرم افزارهای spss23 و Amos20 انجام گرفته وازآماره های توصیفی و استنباطی ومدل یابی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج نشان دادمدل تبیین رابطه بین باورهای غیرمنطقی و مدیریت احساسات با قضاوت اخلاقی و کنترل کلاس باتوجه به نقش میانجی افکاراضطرابی دبیران از برازش قابل قبولی برخوردار است. بطوری که بین باورهای غیرمنطقی و مولفه های آن با قضاوت اخلاقی و کنترل کلاس رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد، بین مدیریت احساسات و مولفه های آن با قضاوت اخلاقی و کنترل کلاس رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. و افکاراضطرابی در رابطه سایر متغیرها نقش میانجی دارد.
شناسایی مؤلفه های برنامه درسی معنوی با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عواملی که میتواند بهترین موقعیت را برای تبلور و رشد معنویت در افراد فراهم سازد، برنامه های درسی معنوی است. این برنامه نوعی از برنامه درسی است که مفاهیم معنویت را از طریق محتوا و برنامه های آموزشی انتقال می دهد و خواهان رسیدن به سطوح بالاتر آگاهی و معنی دار کردن زندگی است، از این رو مطالعه حاضر به شناسایی و تعیین مؤلفه های برنامه درسی معنوی با استفاده از روش مدلسازی ساختاری تفسیری پرداخت. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است، از نظر رویکرد قیاسی، از نظر فلسفه پژوهش آمیخته (کیفی- کمی) و در نهایت طرح آن آمیخته اکتشافی بود. جامعه آماری پژوهش را خبرگان حوزه مدیریت آموزشی تشکیل میدادند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و تعداد مشارکت کنندگان مبتنی بر اشباع نظری برابر با 14 نفر بود. جمع آوری دادهها در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام گرفت که روایی و پایایی آن با استفاده از نظر صاحب نظران تأیید شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل مضمون و تحلیل ساختاری-تفسیری استفاده شد. نتایج پژوهش در بخش کیفی نشان داد مؤلفه های برنامه درسی معنوی مشمول خودسازی، خودارزشمندی، جامعه شناسی، جامعه پذیری، جهانی شدن، جهانی سازی، معنویت، معنویت سازی، نیاز به تکامل، نیاز به معنی، درون روانی و بین فردی است. همچنین یافته های بخش کمی نشان داد مؤلفه های خودسازی، خودارزشمندی و نیازبه تکامل بیشترتأثیرگذار ودرمقابل مؤلفه های جهانی شدن،جامعه شناسی،معنویت سازی،درون فردی،بین فردی وجامعه پذیری بیشتر تأثیرپذیربودند.
تبیین علّی درگیری شغلی معلمان تربیت بدنی بر اساس جهت گیری هدف و هیجانات تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تبییندرگیری شغلی معلمانبر اساس جهت گیری های هدف با توجه به نقش میانجی هیجانات تدریس بود. از طریق نمونه گیریتصادفی، تعداد 228 معلم دوره متوسطه خانم (135) و آقا (116) از نواحی آزموزش و پرورش تبریز انتخاب شدند. مشارکت کنندگان، پرسشنامه جهت گیری هدف برای تدریس(باتلر، 2007)، پرسشنامه هیجانات پیشرفت معلم (فرنزل، پکران و گوئتز، 2010) و مقیاس کوتاه درگیری شغلی (شائوفلی و بیکر، 2006) را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزار AMOS انجام گرفت. نتایج نشان داد که جهت گیری هدف تبحری هم به طور مستقیم و هم با میانجی گیری هیجانات مثبت تدریس، درگیری شغلی را به طور مثبت پیش بینیمی کند. در مقابل، جهت گیری هدف اجتناب از کار هم به طور مستقیم و هم با میانجی گیری هیجانات مثبت، درگیری شغلی را منفی پیش بینیمی کند. همچنین اهداف توانایی گرایشی و اجتنابی نیز صرفاً به طورغیرمستقیم و با میانجی گری هیجانات مثبت درگیری شغلی بیشتر را پیش بینی کردند. با وجود معناداری اثر مستقیم اهداف تبحری و اجتناب از کار بر هیجانات منفی تدریس، اما این هیجان اثر معناداری بر درگیری شغلی نداشت. این نتایج نقش جهت گیری های هدف سازگارانه را در افزایش درگیری شغلی و در مقابل جهت گیری های هدف ناسازگارانه را در کاهش درگیری شغلی معلمان نمایان ساخت.
مطالعه تطبیقی برنامه های درسی مرتبط با سواد خواندن و نوشتن در استرالیا و نیوزیلند؛ آموزه هایی برای نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف مطالعه تطبیقی برنامه های درسی مرتبط با سواد خواندن و نوشتن در استرالیا و نیوزیلند به منظور بهره مندی از تجارب این کشورها برای ارتقای سطح آموزش سواد در ایران در سال ۱۴۰۰ انجام شده است. رویکرد مورد استفاده در پژوهش، کیفی و از نوع تطبیقی است که در آن، کشور استرالیا و نیوزیلند، به دلیل شاخص بالای توسعه انسانی در سال ۲۰۲۰، کسب نتایج مطلوب در آزمون بین المللی پرلز ۲۰۱۶ و فعالیت های مؤثر در زمینه ی سوادآموزی، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیده اند. داده ها با مراجعه به مقالات علمی معتبر و وب سایت های وزارت آموزش و پرورش و برنامه درسی و اسناد معتبر مرتبط با آموزش سواد خواندن و نوشتن در کشورهای منتخب، گردآوری و با روش چهار مرحله ای بردی و روش شباهت و تفاوت، تحلیل و مقایسه شده اند. یافته ها حاکی از این بود که اهداف آموزش سواد خواندن و نوشتن در ایران به خوبی تبیین گردیده است و تفاوت چندانی با اهداف سوادآموزی در کشورهای منتخب ندارد ولی تعیین سطوح سواد خواندن و نوشتن در هر پایه ی تحصیلی و استانداردهای مرتبط با هر سطح و همچنین آموزش به معلمان موضوعی در زمینه ی بسط و توسعه ی مفاهیم به دروس دیگر، مورد غفلت قرار گرفته است که نیاز به بازنگری و اصلاح دارد.
تأثیر رهبری اخلاقی در اثربخشی سازمانی مدارس با نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی و خلاقیّت معلّمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر رهبری اخلاقی در اثربخشی سازمانی مدارس با نقش میانجی خلاقیّت و توانمندسازی روان شناختی معلّمان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود . جامعه پژوهش شامل معلّمان ناحیه 1 شیراز در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 2209 نفر بودند، که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای فرمول کوکران نمونه ای به حجم 327 معلّم از این جامعه انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از چهار پرسشنامه رهبری اخلاقی کالشون، دن هارتوگ و دی هوگ (2011)؛ توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر(1995)؛ خلاقیّت کارکنان تورنس(1963) و پرسشنامه اثربخشی سازمانی مدارس سرجیوانی، استراتا و رابرت (1992) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و به کمک دو نرم افزار Spss و lisrel انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که: رهبری اخلاقی، توانمندسازی روان شناختی و خلاقیّت، اثر مستقیم، مثبت و معناداری در سطح 05/0 بر اثربخشی سازمانی دارد؛ همچنین رهبری اخلاقی با میانجی گری توانمندسازی روان شناختی و خلاقیّت اثر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر اثربخشی سازمانی دارد. از یافته ها می توان نتیجه گرفت که رهبران اخلاقی به همراه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی و خلاقیّت معلّمان، دارای نقش مؤثّری در اثربخشی سازمانی مدارس می باشند. بنابراین چنانچه مدیران و رهبران مدارس از خصایص مثبت رهبری اخلاقی برخوردار باشند و در این فرایند از راهبردهایی مانند توانمندسازی روان شناختی و خلاقیّت معلّمان بهره گیرند، می توانند شرایط مساعدی جهت همکاری و مشارکت هر چه بیشتر معلّمان در امور مختلف مدرسه و در نهایت اثربخشی مدرسه فراهم کنند.