۱.
پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه آموزشی فرزندپروری مبتنی بر کارکردهای اجرایی بر انعطاف پذیری شناختی و کنترل بازداری کودکان پیش دبستان انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل حدوداً 8400 مادر دارای پسر 4-6 سال بود که فرزندان خود را در سال تحصیلی 1401-1400 در مراکز پیش دبستان یکی از مناطق بیست و دوگانه تهران ثبت نام کرده بودند. نمونه گیری به صورت خوشه ای چندمرحله ای انجام گرفت و با توجه به معیارهای ورود و خروج پژوهش 32 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه 16 نفره آزمایش و کنترل، قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ابعاد و سبک های فرزندپروری ( PSDQ ) و سیاهه رتبه بندی رفتاری کنش های اجرایی کودکان پیش استفاده شد. بسته فرزندپروری مبتنی بر کارکردهای اجرایی (قاسمی و همکاران، 1401) برای گروه آزمایش در هشت جلسه 70 دقیقه ای اجرا شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق آمار توصیفی و آزمون های آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، آزمون بنفرونی صورت گرفت. نتایج نشان داد بین میانگین نمره انعطاف پذیری شناختی و کنترل بازداری کودک، در مرحله پیش آزمون با پس آزمون (01/0> p ) و مرحله پیش آزمون با پیگیری (01/0> p )، تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج آزمون بنفرونی برای نمرات در سه مرحله اندازه گیری نشان داد ثبات در نتایج وجود دارد؛ بنابراین اگر والدین در معرض این مداخله فرزندپروری قرار گیرند، انتظار می رود انعطاف پذیری شناختی و کنترل بازداری فرزندانشان ارتقاء پیدا کند.
۲.
هدف پژوهش بررسی نقش رهبری زهرآگین مدیران در ایجاد ترومای سازمانی با میانجی گری رفتار منافقانه معلمان بود. روش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش دبیران مدارس متوسطه استان خوزستان در سال 1399 به تعداد 16750 نفر بودند، از این جامعه بر مبنای فرمول کوکران نمونه ای به حجم 407 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شد. جمع آوری داده ها از پرسشنامه های؛ رهبری زهرآگین (Schmidt, 2008)، ترومای سازمانی (Vivian & Hormann, 2015) و رفتار منافقانه (هادوی نژاد، 1390) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبس تگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها نشان داد که رهبری زهرآگین مدیران دارای اثر مثبت و معنی دار بر ترومای سازمانی و رفتار منافقانه در دبیران مدارس متوسطه بود. همچنین رفتار منافقانه دارای اثر مثبت و معنی دار بر ترومای سازمانی در دبیران مدارس متوسطه بود (05/0 p≤). به علاوه، رهبری زهرآگین مدیران به واسطه رفتار منافقانه دارای اثر غیرمستقیم، مثبت و معنی دار بر ترومای سازمانی در دبیران مدارس متوسطه بود (05/0 P≤). به طوری که رهبری زهرآگین مدیران و رفتار منافقانه 55 درصد از تغییرات ترومای سازمانی در دبیران مدارس متوسطه را تبیین کردند. به نظر می رسد رفتار منافقانه در دبیران مدارس متوسطه در رابطه ی رهبری زهرآگین مدیران و ایجاد ترومای سازمانی نقش واسطه ای داشته باشد.
۳.
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی گری سازگاری تحصیلی در رابطه بین خودتفسیری و بهره هوشی با عملکرد کنکور در دانشجویان بود. در این مطالعه توصیفی همبستگی، جامعه آماری را کلیه دانشجویان دختر و پسر سال اول کارشناسی زیرگروه تجربی ورودی مهرماه دانشگاه های دولتی شهر خرم آباد (دانشگاه لرستان و علوم پزشکی) در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 300 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت ارزیابی عملکرد دانشجویان در کنکور، از میانگین درصدهای کسب شده در دروس کنکور سال 1399-1400 و از پرسش نامه های خود تفسیری Hardin و همکاران (2004)، آزمون بهره هوشی ریون بزرگ سالان و سازگاری تحصیلی Anderson و همکاران (2016) استفاده شد. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد تمامی مسیرهای مستقیم به جز مسیر بهره هوشی به عملکرد کنکور معنادار شدند. هم چنین، مسیرهای غیرمستقیم خودتفسیری با عملکرد کنکور با نقش میانجی گری سازگاری تحصیلی و نیز رابطه بهره هوشی با عملکرد کنکور با نقش میانجی گری سازگاری تحصیلی معنادار شدند. بر اساس نتایج این پژوهش، الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر عملکرد کنکور دانشجویان محسوب می شود.
۴.
پژوهش حاضر با هدف مطالعه موانع و راهکارهای ارتباطی موجود در برنامه درسی کاردانش با صنعت صورت گرفته است. روش پژوهش حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. روش گردآوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته تا اشباع داده ها با 9 نفر از اساتید دانشگاه و معلمان و دبیران آموزش وپرورش شهرستان خوی در سال 1399-1398 که به صورت هدفمند از قبل انتخاب شده بودند انجام شد. مصاحبه های ضبط شده به روش هفت مرحله ای کلایزی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. تحلیل داده ها در این پژوهش نشان داد که موانع برنامه درسی کاردانش با صنعت شامل چهار مضمون عبارت اند از: مشکلات فرهنگی و ارزشی، مشکلات ساختاری و ارتباطی، مشکلات امکانات و منابع، مشکلات آموزشی و محتوای درسی. راهکارهای ارتباطی برنامه درسی کاردانش با صنعت شامل سه مضمون بهبود آموزش های مهارتی صنعت، بهبود ساختار سازمانی و بهبود ارتباط مدارس و صنعت، بهبود امکانات مدارس و انگیزه لازم یادگیرندگان و دانش آموزان بود.
۵.
هدف پژوهش حاضر شناخت دیدگاه معلمان در خصوص راهکارهای ایجاد احساس تعلق اجتماعی و انگیزه یادگیری در دانش آموزان در آموزش مجازی بود. پژوهش در رویکرد کیفی با روش تحلیل محتوای مضامین انجام گرفت. مشارکت کنندگان پژوهش(16 نفر) با رویکرد نمونه گیری هدفمند با در نظر گرفتن معیار اشباع نظری، انتخاب شدند. روش گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. درارتباط با احساس تعلق اجتماعی، برمبنای تحلیل های انجام شده، یک مضمون فراگیر با عنوان پیوند اجتماعی؛ 3مضمون سازمان دهنده شامل ( تقویت روابط اجتماعی، روابط دوستانه و انجام فعالیت های جمعی) و 14 مضمون پایه(افزایش نقش معلم بعنوان میانجی گری بین دانش آموزان، گفتگوی سازنده در قالب گروه های مشترک و .....) شناسایی گردید. همچنین در خصوص مفهوم انگیزه یادگیری نیز نتایج تحلیل ها حاکی از یک مضمون فراگیر( بهبود عوامل مدرسه ای و بهبود عوامل خانوادگی) ؛6 مضمون سازمان دهنده(ارتقاء امکانات و زیر ساخت های آموزش مجازی، ارتقاء شایستگی ها و توانمندی های معلمان، تقویت تعاملات اجتماعی، ارتقاء دانش تعلیم و تربیتی، نظارت و پیگیری، بهبود سواد دیجیتالی والدین) و 24 مضامین پایه(ارتقاء امکان استفاده از اینترنت، عدالت در بهره مندی از سرعت نت و...) بود.
۶.
هدف از پژوهش حاضر تدوین و اعتبارسنجی راهنمای آموزش علوم اول ابتدایی بر مبنای ابزارهای شناختی نظریه آموزش مبتنی بر تخیل بود. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی بود. جامعه پژوهش دربرگیرندهی کتاب درسی و راهنمای معلم علوم و فیلم فندق مربوط به درس علوم پایه اول ابتدایی و منابع، مقالات و کتب چاپی و دیجیتالی مرتبط با ابزارهای شناختی نظریه مبتنی بر تخیل بود. روش نمونه گیری هدفمند بود و برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از تحلیل مضمون استفاده شد. بر اساس کدگذاری باز و محوری، 3 مقوله اساسی و 7 زیر مقوله مرتبط با فصل آب علوم اول ابتدایی و 10 مقوله مرتبط با موضوع ابزارهای شناختی به دست آمد و راهنمای آموزشی علوم اول ابتدایی مبتنی بر ابزارهای شناختی نظریه آموزش مبتنی بر تخیل تدوین گردید. جهت اعتبارسنجی راهنمای تدوین شده، این راهنما در اختیار متخصصان قرار گرفته و نظرات و اصلاحات آن ها به روش دلفی جمع آوری شد و در راهنما اعمال گردید. روایی محتوای راهنمای تدوین شده با استفاده از شاخص روایی محتوا و نسبت روایی محتوا بررسی گردید. این راهنما که مورد تأیید متخصصان قرار گرفته است، برای نخستین بار در کشور تدوین شده و می تواند مورداستفاده معلمان اول ابتدایی قرار بگیرد. همچنین می تواند به عنوان الگویی برای استفاده معلمان و مربیان برای آموزش هر نوع محتوایی در بخش های مرتبط با آموزش کودکان مانند مدارس و مهدکودک ها به کار آید.
۷.
هدف پژوهش حاضر، مطالعه و بررسی برنامه های پیشگیری هیجان محور در بافت مدرسه به صورت مطالعه مروری نظامند بود. از طریق پژوهش مروری نظامند و با استفاده از کلیدواژه های تخصصی برنامه های پیشگیری محور، مدرسه محور، برنامه های هیجان محور، برنامه های پیشگیرانه هیجان محور، یادگیری اجتماعی-هیجانی مدرسه محور در پایگاه های اطلاعاتی تخصصی PubMed، Springer، Scopus، ProQuest، Elsevier، Science direct، Google Scholar، از سال های 1990 الی 2022 یافته ها و اطلاعات مورد نظر جهت دستیابی به هدف پژوهش مورد واکاوی قرار گرفت. برای شناسایی و پوشش بیشتر مقالات منتشر شده بعد از جستجوی پایگاه های اطلاعاتی، تعدادی مجلات معتبر نیز به صورت دستی(Hand Searching) مورد جستجو قرار گرفت. از طریق الگوی پریسما یافته های پژوهشی مرتبط با متغیرهای برنامه های پیشگیرانه هیجان محور در مدرسه مورد تحلیل قرار گرفت. داده های بازیابی شده برای انجام تجزیه و تحلیل وارد نرم افزارشد و خوشه های شبکه هم رخدادی تولید شد. پس از شناسایی، تعدادی از مقالات بعد از بررسی عنوان و چکیده از روند پژوهش کنار گذاشته شدند. در نهایت تعدادی از مقالات به لحاظ ارتباط موضوع پژوهش به عنوان جامعه نهایی پژوهش انتخاب شدند. در تمام مطالعات، برنامه های یادگیری اجتماعی-هیجانی به عنوان مداخله پیشگیرانه در سطوح کلی مدرسه مورد استفاده قرار گرفته است. براساس نتایج مطالعه مروری حاضر، برنامه های یادگیری هیجانی مدرسه محور، ضمن آموزش مستقیم مهارت ها، دانش آموزان را برای مقابله با بد تنظیمی هیجان و راهبردهای مقابله ای موثر مجهز می سازند. در نتیجه استفاده از برنامه های هیجان مدار در مدارس ابتدایی، پیشنهاد شده است.
۸.
آموزش یکی از اساسی ترین نیازهای بشر است و توانایی حل مساله نیز از الزامات ادامه زندگی است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه دانش محتوایی معلم بر ارتقا توانایی حل مساله دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر کرمان انجام پذیرفته است. پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و از لحاظ شیوه اجرا در حوزه تحقیقات توصیفی همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر کرمان در سال 99-1398 بودند که بنابرآمار اداره کل آموزش و پرورش استان کرمان تعدادشان برابر با 7720 نفر بود. براساس جدول گرجسی-مورگان، 370 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای دو مرحله ای به عنوان نمونه برای مطالعه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه مهارت حل مسئله کسیدی و لانگ (1996) و پرسشنامه استانداردهای حرفه ای معلمان دانشگاه آیداهو (2000)استفاده شد. تحلیل نتایج با استفاده از همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره در قالب نرم افزار SPSS نسخه 22 انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که دانش محتوایی معلمان با مولفه های سبک حل مساله خلاقیت، اعتماد در حل مساله، سبک گرایش، درماندگی در حل مساله، مهارگری حل مساله رابطه ی مثبت و معنی داری(p≤0/05) وجود دارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که معلم و توانایی وی با ارتقا توانایی سطح مساله مرتبط می باشد.
۹.
پژوهش حاضر با هدف شناسایی راهبردهای موثر جهت طرحریزی فرایند رشد مسیر شغلی دانش آموزان با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. جمعیت مورد مطالعه، اسناد و متون چاپ شده، اعم از کتب و مقالات مرتبط با رشد مسیر شغلی دانش آموزان در بازه زمانی بین سالهای 1390 تا 1400 بودند. با توجه به ملاک های موردنظر، تعداد 21 مورد (7 کتاب و 14 مقاله) با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها پس از جمع آوری، با استفاده از روش تحلیل مضمون 6 مرحله ای براون و کلارک (2012) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. براساس محتوای کتب و مقالات، 1 مضمون فراگیر با عنوان «بسترهای اکتشافی و تجربه ای»؛ 6 مضمون سازمان دهنده شامل «مکاشفه شخصی، مکاشفه شغلی، طرحریزی شغلی، آموزش و مهارت افزایی، برنامه های مرتبط با شغل در مدرسه؛ و اقدامات ملّی» و 291 مضمون پایه بدست آمد. با توجه به مضامین شناسایی شده، طرحریزی رشد مسیر شغلی دانش آموزان در قالب یک فرایند رشدی پیشرونده، جهت انتقال موفقیت آمیز از مدرسه به دنیای کار ضروری است.
۱۰.
آزمون بین المللی تیمز علوم یکی از مهم ترین مطالعات تطبیقی است که به ارزشیابی وضعیت آموزش ریاضیات و علوم می پردازد. در چند دهه گذشته دانش آموزان ایرانی عملکردی ضعیف داشته اند. از این رو، هدف از این پژوهش تفکیک دانش آموزان موفق از ناموفق در آزمون تیمز براساس عوامل فردی است تا به بررسی این مورد پرداخته شود که چه عوامل فردی می تواند زمینه ساز موفقیت افراد در این ارزشیابی شود. روش انجام این پژوهش از نوع همبستگی در قالب معادله افتراقی است. جامعه آماری کل مدارس شرکت کننده در تیمز 2019 می باشد. نمونه آماری دانش آموزان کلاس چهارم ایرانی شرکت کننده می باشد. روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای طبقه بندی شده منظم بوده که در آزمون تیمز 2019 اجرا شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، سوالات آزمون بین المللی تیمز 2019، پرسشنامه های خانواده، دانش آموز، مدیر و آموزگار می باشد که توسط انجمن بین المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی (IEA) در سال 2019 انتشار یافته است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل افتراقی استفاده شد.یافته ها نشان داد تعداد کتاب با ضریب تفکیکی 630/0، علوم در مدرسه با ضریب تفکیکی 462/0، دارایی با ضریب تفکیکی 261/0، جنسیت با ضریب تفکیکی 231/0 و ریاضی در مدرسه با ضریب تفکیکی 212/0 بیشترین تاثیر را در تفکیک گروه دانش آموزان موفق از ناموفق براساس مولفه های فردی دارند. بنابراین داشتن کتاب های درسی موثر، ارائه مطالب به شکل کاربردی و یادگیری کاربردی دانش آموزان و وضعیت اقتصادی و دارایی جزء عوامل فردی تاثیرگذار برای رسیدن به موفقیت در آزمون تیمز است.