پژوهش در نظام های آموزشی
پژوهش در نظام های آموزشی دوره 17 پاییز 1402 شماره 62 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: حس بالای تعلق به مدرسه و میزان پایین اهمال کاری، می تواند سازوکار حفاظتی در برابر خطر قلدری و قربانی شدن داشته باشند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه تلفیقی تغییر ذهنیت- انگیزشی بر احساس تعلق به مدرسه و اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دختر قلدر انجام شد.روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون و دوره پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش را دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر اصفهان در سال 1401 تشکیل دادند. از جامعه مذکور، 30 دانش آموز به روش هدفمند انتخاب و تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارش شدند. پیش آزمون با پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه Brew و همکاران (2004) و پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی Solomon and Rothblum (1984) انجام شد. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای برنامه تلفیقی تغییر ذهنیت- انگیزشی دریافت نمودند. گروه کنترل در این مدت مداخله ای دریافت نکرد. درنهایت پس آزمون به اجرا در آمد. نهایتاً بعد از 3 ماه مجدداً هر دو گروه موردسنجش در مرحله پیگیری قرار گرفتند. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد.یافته ها: نتایج نشان داد بین احساس تعلق به مدرسه و اهمال کاری تحصیلی در دو گروه در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود داشت؛ یعنی برنامه تلفیقی تغییر ذهنیت - انگیزشی می تواند موجب بهبودی ماندگار احساس تعلق به مدرسه و اهمال کاری تحصیلی دختران قلدر شود.نتیجه گیری: بر اساس نتایج، برنامه تلفیقی تغییر ذهنیت-انگیزشی یک گزینه مداخله ای مؤثر برای کمک به دانش آموزان دختر قلدر است و می تواند در راستای بهبود احساس تعلق به مدرسه و اهمال کاری تحصیلی این گروه استفاده شود.
بازنمایی فرایند شکل گیری مهارت های اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی با محوریت برنامه درسی پنهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مهارت های اجتماعی از طریق مواجهه با محیط های اجتماعی و بخشی از فرآیند آموزش که به صورت ضمنی و غیرقابل تدریس (برنامه درسی پنهان) در دسترس فراگیران قرار می گیرد توسعه می یابد. این مطالعه در صدد، بازنمایی فرایند شکل گیری مهارت های اجتماعی در دانش آموزان دوره ابتدایی با محوریت برنامه درسی پنهان انجام شد.
روش: لذا از روش کیفی به شیوه نظریه داده بنیاد با بهره گیری از نمونه گیری هدفمند از 15 نفر آموزگار دوره ابتدایی شهر مهاباد تا اشباع نظری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. تحلیل داده ها نیز به روش مقایسه مداوم، به واسطه کدگذاری باز، محوری و انتخابی در قالب 9 مقوله کلی و 23 مقوله فرعی تحت نرم افزار مکس کیودا نسخه 2020 انجام پذیرفت. الگوی داده بنیاد در این بررسی از طریق مدل گرافیکی (خروجی های مکس کیودا) به تصویر کشیده شدند.
یافته ها: الگوی نهایی در قالب عوامل زمینه ای شامل؛ خانواده، مدرسه و همسالان، عوامل فرایندی شامل؛ تعامل با محیط، مهارت آموزی، تغییر و اصلاح رفتار و روش های آموزش و عوامل پیامدی؛ شامل مهارت های مطلوب اجتماعی و مهارت های نامطلوب اجتماعی استخراج و بر اساس عناصر سه گانه مدل Strauss and Corbin (2008) دسته بندی شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مهارت های اجتماعی در دانش آموزان فرایندی چندبعدی بوده که نیازمند نگاهی جامع و چندسویه به نظام آموزشی در قالب برنامه های آشکار درسی با تأکید بر برنامه درسی پنهان و کارکردهای آن (ساختار مراکز آموزشی، جو اجتماعی و خانواده) است.
واکاوی ویژگی اجتماعی دانش آموزان ابتدایی از منظر معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: توجه به ویژگی اجتماعی دانش آموزان در فهرست اهداف آموزشی دوره ابتدایی همواره در طول طراحی و برنامه ریزی درسی مدنظر بوده است؛ زیرا دوره ابتدایی به عنوان دوره ای حیاتی تأثیر بسزایی در آموزش رسمی و ضمنی بعد اجتماعی دانش آموزان به صورت مقطعی و آینده نگر دارد. این مطالعه با هدف واکاوی ویژگی اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی از منظر معلمان انجام شد.روش: پژوهش حاضر با رویکرد روش شناختی کیفی و روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند بود. مشارکت-کنندگان پژوهش در سال تحصیلی 1402-1401 به روش هدفمند از میان معلمان دوره ابتدایی شهرهای مختلف کشور ایران انتخاب شدند و با تعداد 14 معلم اشباع اطلاعات حاصل شد. تجزیه وتحلیل محتوای کیفی داده ها به کمک نرم افزار انجام شد.یافته ها: یافته ها نشانگر مهم ترین ویژگی اجتماعی دانش آموزان ابتدایی در شش کد محوری و هفده کد باز و شامل مفهوم دیگران، درک تفاوت ها، مسئولیت پذیری، حقوق و وظایف، مهارت تعاملی و عملکردگریزی بود. نتایج نشان دهنده کاهش ویژگی های مسئولیت پذیری، آگاهی از حقوق و مهارت تعاملی دانش آموزان و افزایش ویژگی های درک دانش آموزان از مفهوم دیگران، تفاوتها و عملکردگریزی در مقایسه با گذشته است.نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر توجه به ابعاد مسئولیت پذیری، حقوق و وظایف، مهارت تعاملی و عملکردگریزی را در پرورش ویژگی اجتماعی دانش آموزان تأیید کرد. تغییرات ایجادشده در ابعاد مختلف ویژگی اجتماعی دانش-آموزان باید سبب تغییر و اصلاح عناصر برنامه درسی ازجمله روش تدریس و گروه بندی دانش آموزان و درنتیجه اصلاح برنامه درسی اجراشده معلمان دوره ابتدایی شود.
ارائه الگوی مدیریت استراتژیک آموزش مجازی مبتنی بر انگیزه پیشرفت تحصیلی دانشجویان (مورد مطالعه: دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف ارائه الگوی مدیریت استراتژیک آموزش مجازی مبتنی بر انگیزه پیشرفت تحصیلی دانشجویان انجام شده است.روش: این پژوهش از منظر هدف، کاربردی-توسعه ای و از منظر روش گردآوری داده ها، توصیفی-پیمایشی است. همچنین از طرح پژوهش آمیخته اکتشافی استفاده شده است. جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل خبرگان نظری (اساتید مدیریت آموزشی) و تجربی (مدیران دانشگاه تهران) بودند. نمونه گیری بخش کیفی با روش هدفمند صورت گرفت و با 17 مصاحبه اشباع نظری دست پیدا شد. در بخش کمی نیز از دیدگاه 393 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته، پرسشنامه ISM و محقق ساخته است. برای شناسایی سازه های زیربنایی مدیریت استراتژیک آموزش مجازی مبتنی بر انگیزه پیشرفت تحصیلی دانشجویان از روش تحلیل کیفی مضمون و نرم افزار 20Maxqda استفاده شد. برای شناسایی روابط میان سازه ها از روش مدل سازی ساختاری-تفسیری و نرم افزار MicMac استفاده گردید. در پایان الگوی پژوهش با روش حداقل مربعات جزئی در نرم افزار Smart PLS اعتبارسنجی شد.یافته ها: نتایج نشان داد بسترهای سخت افزاری، نرم افزاری و قوانین آموزش مجازی بر فرهنگ سازی و توسعه مدیریت استراتژیک آموزش مجازی تأثیر می گذارد. فرهنگ سازی و توسعه مدیریت استراتژیک آموزش مجازی بر محیط یاددهنده-یادگیرنده اثر گذاشته و به اثربخشی مدیریت استراتژیک آموزش مجازی، مشارکت دانشجویان و توانمندسازی اساتید منجر می شود.نتیجه گیری: اثربخشی مدیریت استراتژیک آموزش مجازی، مشارکت دانشجویان و توانمندسازی اساتید به انگیزه پیشرفت تحصیلی دانشجویان می شود.
نقش میانجی گری خود-کنترلی در رابطه با صفت های شخصیتی، تعهد سازمانی و انگیزش شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تحلیل ساختاری روابط صفت های شخصیتی، تعهد سازمانی و انگیزش شغلی با میانجی گری خود-کنترلی در معلمان و مدیران مدارس ابتدایی دخترانه ناحیه 2 آموزش وپرورش شهر زنجان انجام گرفت.
روش : پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی؛ ازنظر روش جمع آوری داده ها، توصیفی، از نوع پیمایشی؛ و ازنظر ماهیت داده ها، کمی بود. جامعه آماری، شامل کلیه معلمان و مدیران مدارس ابتدایی دخترانه ناحیه 2 آموزش وپرورش شهر زنجان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 369 نفر بوده است. شیوه نمونه گیری، روش نمونه گیری چندروشی، بود. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970)، به تعداد 225 نفر بود. ابزار جمع آوری داده ها،. پرسشنامه صفت های شخصیتی ﻫﮕﺰاﮐﻮ (2013)، پرسشنامه تعهد سازمانی آلن و مایر (1990)، پرسشنامه انگیزش شغلی هرزبرگ (1383) و پرسشنامه خود-کنترلی تانجنی، بامستر و بون (2004) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها، از روش آزمون رگرسیون چندگانه گام به گام و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد، رابطه بین صفت های شخصیتی، تعهد سازمانی، انگیزش شغلی و خود-کنترلی معلمان و مدیران، به طور مثبت معنی دار بود (01/0<>P). به علاوه، نقش میانجی خود-کنترلی در رابطه بین صفت های شخصیتی، تعهد سازمانی، انگیزش شغلی معلمان و مدیران مدارس ابتدایی دخترانه ناحیه 2 آموزش وپرورش شهر زنجان، تأیید شد.
نتیجه گیری: نتیجه گیری می شود، جهت تعالی عملکرد شغلی معلمان و مدیران مدارس؛ نهاد آموزش وپرورش باید در جهت تقویت صفت های شخصیتی و بسترسازی برای تعهد سازمانی و انگیزش شغلی؛ و نیز بهینه سازی خود-کنترلی گام بردارد.
میزان توجه به سرمایه های فرهنگی در کتاب های درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی جایگاه مؤلفه های سرمایه فرهنگی در کتاب های درسی دوره ابتدایی انجام گرفت. روش: به همین منظور از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل محتوای تمامی کتاب های درسی دوره دوم ابتدایی در سال تحصیلی 03-1402 شامل پایه های چهارم، پنجم و ششم بوده که از این جامعه، کتاب های فارسی، مطالعات اجتماعی و هدیه های آسمانی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل سیاهه تحلیل محتوای سرمایه فرهنگی برحسب نظریه بوردیو است که پیش ازاین پژوهش تنظیم شده است و روایی آن از طریق روایی محتوایی و پایایی آن از طریق روش اسکات با 20/91 درصد مجدد محاسبه شد. برای تجزیه وتحلیل داده از آمار توصیفی و روش آنتروپی شانون استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که از میان مؤلفه های سرمایه فرهنگی که عبارت اند از عینیت یافته، نهادینه شده و تجسم یافته سرمایه فرهنگی عینیت یافته با فراوانی 1837 و 25/54 درصد بیشترین سهم را دارد، و کمترین نیز مربوط به سرمایه فرهنگی نهادینه شده با فراوانی 86 و 53/2 درصد است. فراوانی سرمایه فرهنگی تجسم یافته نیز 1463 و 20/43 درصد است. کمترین بار اطلاعاتی و ضریب اهمیت مربوط به بعد نهادینه شده معادل 25/0 و 03/0 است و بیشترین بار اطلاعاتی و ضریب اهمیت مربوط به بعد تجسم یافته معادل 37/0 و 18/0 است. نتیجه گیری: بنا بر یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که، مؤلفان کتاب های درسی این دوره توانسته اند با اختصاص 73/33% از محتوای کتاب های درسی به مؤلفه های سرمایه فرهنگی تا حدی از قابلیت های کتاب های درسی ابتدایی برای انعکاس مؤلفه های سرمایه های فرهنگی استفاده نمایند.
تاثیر آموزش تفکر انتقادی بر انعطاف پذیری شناختی، سرزندگی تحصیلی و خودپنداره تحصیلی در دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تأثیر آموزش تفکر انتقادی بر انعطاف پذیری شناختی، سرزندگی تحصیلی و خودپنداره تحصیلی در دانش آموزان دختر انجام شد.روش: پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر شیوه گردآوری نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول منطقه 5 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402 و حجم نمونه شامل 30 دانش آموز شامل (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود و از شیوه نمونه گیری در دسترس استفاده شد. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی Dennis and Vanderwaal (2010)، سرزندگی تحصیلی Martin and Marsh (2008) و خودپنداره ی تحصیلی Yasen Chen (2004) استفاده شد و محتوای آموزشی تفکر انتقادی بر اساس دیدگاه های Myers (1986) و Fisher and Hypel (1984) تهیه و در 8 جلسه آموزشی یک و نیم ساعته (90 دقیقه ای) در اختیار افراد گروه آزمایش قرار گرفت. روش تجزیه وتحلیل داده ها نیز تحلیل کوواریانس چند متغیره بود.یافته ها: بر اساس یافته های این پژوهش، تفاوت معناداری در سطح 01/0 بین میانگین نمرات آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل در مرحله پس آزمون در متغیرهای انعطاف پذیری شناختی، سرزندگی تحصیلی و خودپنداره تحصیلی وجود دارد.نتیجه گیری: پس می توان گفت، آموزش تفکر انتقادی می تواند روشی برای افزایش سازه های شناختی مانند انعطاف پذیری شناختی و عوامل انگیزشی مانند سرزندگی تحصیلی و خودپنداره تحصیلی باشد.