پژوهش در نظام های آموزشی
پژوهش در نظام های آموزشی دوره 15 پاییز 1400 شماره 54 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
دانشگاه های علوم پزشکی به عنوان سازمان های تأمین کننده نیروی انسانی نظام سلامت نیازمند رهبرانی اثر بخش به منظور ارتقاء جایگاه پزشکی کشور بوده اند. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی متون مرتبط با رهبری آکادمیک و تعیین شکاف های پژوهشی مرتبط با آن در دانشگاه های علوم پزشکی ایران بود. این مطالعه نظام مند با بررسی متون مرتبط با رهبری آکادمیک اثر بخش در فاصله زمانی سال های 2009 تا 2020 در پایگاه های داده ای اریک، پابمد، اسکوپوس، وب آو ساینس، امرالد، سید، پروکوئست و گوگل اسکالر و با استفاده از کلیدواژه های مرتبط برگرفته از سر عنوان های موضوعی (مش) انجام گرفت. متون مرتبط انتشاریافته (505 مقاله) بررسی و پس از حذف موارد تکراری تعداد 20 مقاله بر اساس معیار های ورود و خروج از مطالعه انتخاب و موردبررسی قرار گرفت. کیفیت مقالات واجد شرایط برای ورود به مطالعه با ابزار مرسکی موردبررسی قرار گرفت. نتایج مطالعه حاضر مؤید آن است که پژوهش های انجام شده در حوزه رهبری آکادمیک در کشورمان عمدتاً مربوط به دانشگاه های علوم انسانی است. مطالعات انجام شده در زمینه رهبری آکادمیک در دانشگاه های علوم پزشکی، بیشتر به بررسی ویژگی رهبران آکادمیک و سبک های رهبری پرداخته است. مدیران که عمدتاً پزشک بودند هیچ یک از دوره های مدیریت و رهبری را نگذرانده اند و خود را نیازمند گذراندن این دوره ها نمی دانند. ازآنجاکه بر اساس یافته های این پژوهش تنها یک مطالعه به بررسی چالش ها و الزامات رهبری آکادمیک اثربخش در دانشگاه های علوم پزشکی کشور پرداخته بود انجام مطالعاتی با رویکرد کیفی در زمینه رهبری آکادمیک اثربخش در دانشگاه های علوم پزشکی که امکان بررسی عمیق تجارب، عقاید و نگرش رهبران آکادمیک را میسر می نماید ضروری بود.
فراتحلیل تأثیر عوامل فردی، آموزشگاهی و خانوادگی در عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراتحلیل حاضر نقش عوامل فردی، آموزشگاهی و خانوادگی در عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره های اول و دوم مقطع متوسطه را به طور نظام دار مرور کرده است. کلیه پژوهش های چاپ شده در مجلات، سایت های رسمی نگهداری و آرشیو مقالات علمی در حوزه افت و پیشرفت تحصیلی جمع آوری و تعداد 65 مقاله مرتبط با در نظر گرفتن ملاک های ورود وارد تحلیل شدند. مقالات بعد از کدگذاری و ارزیابی میزان توافق داوران از طریق روش Orwin، به دلیل وجود ناهمگونی، با روش مدل اثرات تصادفی DerSimonian and Laird تحلیل شدند. اندازه اثر ترکیبی در پیشرفت تحصیلی 270/0 (001/0P<، 801/9z=، 321/0-218/0: % 95CI) معنادار و بالای متوسط و در افت تحصیلی 521/0 (001/0P<، 580/7z=، 621/0-404/0: % 95CI) بود. با توجه به اینکه مهم ترین عامل در حوزه پیشرفت تحصیلی ویژگی های فردی دانش آموزان و در افت تحصیلی ویژگی های خانوادگی بود، پیشنهاد می گردد به رشد ویژگی های فردی در دانش آموزان و توجه خانواده ها به تعاملات سازنده با فرزندان و همچنین مشارکت با اولیای مدرسه، توجه بیشتری مبذول گردد.
طراحی و اعتباریابی الگوی کارآفرینی اجتماعی نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارآفرینی اجتماعی، راهبردی اساسی برای توسعه پایدار است؛ آموزش عالی نیز، آبشخور تحولات بنیادین در نهادینه سازی کارآفرینی اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی الگوی کارآفرینی اجتماعی برای نظام آموزش عالی ایران بود. پژوهش حاضر از طریق روش تحقیق ترکیبی انجام شد. در بخش کیفی پژوهش، از طریق نمونه گیری هدفمند، با 15 نفر از صاحب نظران آموزش عالی مصاحبه به عمل آمد. بر این اساس، پرسشنامه ای ساخته شد. در بخش کمی پژوهش نیز، از طریق نمونه گیری تصادفی، 384 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر تهران انتخاب و پرسشنامه روی آنها اجرا شد. داده های پژوهش، در بخش کیفی، با روش نظریه زمینه ای؛ و در بخش کمی، از طریق مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد، عوامل زیرساختی، طراحان و متخصصان برنامه ریزی درسی، دانشجو، استاد، عدم آینده پژوهی کارآفرینی، اقتصادی، سیاست های آموزش عالی، پیامدهای اقتصادی و اجتماعی، مدیریت آموزش عالی، عوامل فرهنگی، اجتماعی و برنامه های درسی و کیفیت ناکارآمد، عوامل کارآفرینی اجتماعی نظام آموزش عالی ایران هستند. بر این اساس، در یک چشم انداز کلی، پدیده کارآفرینی اجتماعی در آموزش عالی، به نام عاملیت وجودی شناسایی شد.
تبیین مدل زمینه ای راهبردها و پیامدهای مزیت رقابتی مبتنی بر توانمندسازی اعضای هیات علمی و اساتید دانشگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی کادر آموزشی، مسیر توسعه و پیشرفت سازمان های آموزش محور در مواجهه با تغییرات جهانی می باشد. از این رو هدف تحقیق، تبیین مدل زمینه ای راهبردها و پیامدهای مزیت رقابتی مبتنی بر توانمندسازی اعضای هیات علمی و اساتید دانشگاه ها بود. به منظور تحقق این هدف از روش شناسی کیفی و روش تحقیق نظریه داده بنیاد استفاده شد. جامعه ی تحقیق شامل نخبگان آموزشی در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی غیردولتی- غیرانتفاعی شهر مشهد (اعضای هیات علمی و اساتید باتجربه) بود و نمونه گیری آزمودنی ها به صورت نظری و گلوله برفی صورت گرفت. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و داده های حاصل از مصاحبه ها به روش زمینه ای، کدگذاری شده، تجزیه و تحلیل گردید. نتیجه گروه بندی کدها، نشان دهنده 10 مقوله-ی اصلی، 57 مقوله فرعی و 50 مفهوم بود که در قالب مدل پارادایمی شامل: راهبردها (تفکر راهبردی، تحول سازمانی، نوآوری سازمانی و نوآوری شغلی) و پیامدها (توسعه فرهنگ سازمان، توسعه سازمانی، ارتقای بهره وری، توسعه اجتماعی، توسعه محیطی و پرورش تفکر راهبردی) می شود که "فرآیند راهبردهای ایجاد مزیّت رقابتی مبتنی بر توانمندسازی اساتید دانشگاه ها جهت حصول پیامدها" را نشان می دهد. با توجه به طیف مخاطبان و مشتریان دانشگاه توصیه می شود که مدیران آموزش عالی در دانشگاه ها طرح های کارشناسی شده را جهت شناسایی و پیاده سازی توانمندی های لازم برای اساتید دانشگاه اجرا کنند. همچنین نیروی انسانی را بر اساس توانمندی های خود جذب و استخدام نمایند. بدیهی است دانشگاه در امور آموزش و پژوهش فقط در این صورت در عرصه رقابت های کنونی موجود در محیط دانشگاهی بالندگی خود را حفظ کرده و این بالندگی باعث توسعه مزیت رقابتی خواهد شد.
ارائه مدل برای پیش بینی اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر اساس گرایش به شخصیت خودشیفته و نیاز به ارتباط با میانجی گری نیاز به تأییدطلبی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل برای پیش بینی اعتیاد به شبکه های اجتماعی بر اساس گرایش به شخصیت خودشیفته و نیاز به ارتباط با میانجی گری نیاز به تأییدطلبی در دانش آموزان بود. روش پژوهش، توصیفی و از طرح های توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه دهم دوره متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بود که از بین آن ها با استفاده از روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای ۳۰۰ دانش آموز انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه گرایش و میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مؤمنی و تقی لو (۱۳۹۵)، پرسشنامه شخصیت خودشیفته نسخه 40 ماده ای ( NPI-40 ) (۱۹۸۸)، مقیاس نیاز به ارتباط پرسشنامه نیازهای اساسی روان شناختی Deci and Ryan (2000) و مقیاس تأیید طلبی پرسشنامه نگرش های ناکارآمد ابراهیمی و موسوی (۱۳۸۷) استفاده شد و داده های پژوهش با استفاده از روش های تحلیل همبستگی و تحلیل مسیر موردبررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که تأثیر معناداری بین گرایش به شخصیت خودشیفته و نیاز به ارتباط و نیاز به تأییدطلبی با اعتیاد به شبکه های اجتماعی وجود دارد (01/0=p). همچنین مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بوده (27/106=2 c ، 87/2=df /2 c ، 925/0= CFI، 973/0= GFI، 887/0 =AGFI و 079/0= RMSEA ) و نتایج از نقش میانجیگری تأییدطلبی در تأثیر شخصیت خودشیفته و نیاز به ارتباط و اعتیاد به شبکه های اجتماعی حمایت می کند . با توجه به نتایج پژوهش می توان به منظور کاهش اعتیاد به شبکه های اجتماعی، ارضای نیازهای روان شناختی بنیادین (نیاز به ارتباط و تأیید طلبی) را در چارچوب و بافت رابطه ی والد- فرزند به خانواده ها آموزش داد.
شناسایی و ارائه شبکه مضامین مربی گری سازمانی برای مدیران دانشگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مربی گری مدیران در سازمان به عنوان یکی از روش های کارآمد در پرورش منابع انسانی، می تواند یک مهارت ضروری برای آموزش کارکنان و افزایش رفتارهای اثربخش کارکنان باشد. لذا هدف این پژوهش، شناسایی و ارائه شبکه مضامین مربی گری سازمانی برای مدیران دانشگاه ها بود که به روش کیفی انجام شد. روش پژوهش کیفی از نوع تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی بود. حوزه پژوهش 45 عنوان متن مندرج در سایت های علمی از سال های 1999 تا 2019 بود. یافته ها نشان داد بعد از حذف مضامین تکراری و تلخیص مضامین مشابه 50 مضمون پایه، سپس 9 مضمون سازمان دهنده (توسعه تعاملات سازمانی، مدیریت مشارکتی، تشکیل گروه های کارآمد، تأکید بر روابط انسانی، اخلاق مداری، توسعه منابع انسانی، هدف مداری، تدوین شاخص های عملکرد، طراحی چرخه یادگیری سازمانی) و درنهایت 3 دسته مضمون فراگیر تحت عنوان (هم افزایی سازمانی، رویکرد انسان گرایانه و فرآیندمحوری) شناسایی شد. با استفاده ازنظر صاحب نظران و اساتید دانشگاه روایی محتوایی آن با استفاده از روش لاوشه به دست آمد و همه مضامین تأیید شدند. همچنین با استفاده از روش هولستی پایایی این مرحله 94/0 به دست آمد. درنهایت شبکه مضامین مربی گری سازمانی برای مدیران دانشگاه ها طراحی و ارائه شد.
بررسی تأثیر عوامل کالبدی بر توسعه ورزش دانش آموزی با نقش میانجی سرمایه انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه ورزش دانش آموزی بخش مهمی از توسعه اقتصادی اجتماعی است که می تواند موجب افزایش نشاط اجتماعی و بهره وری ملی شود. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر عوامل کالبدی بر توسعه ورزش دانش آموزی با نقش میانجی سرمایه انسانی شهر تهران بود. روش پژوهش همبستگی با طرح مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کارشناسان معاونت تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش وپرورش، کارشناسان اداره کل آموزش وپرورش، ادارات آموزش وپرورش مناطق 19 گانه و معلمان تربیت بدنی شهر تهران بودند که تعداد 263 نفر از آنان به روش نمونه گیری خوشه ای هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه عوامل کالبدی مؤمنی زاده (1396)، سرمایه های انسانی شاکریان (1392) و توسعه ورزش دانش آموزی انصاری (1399) استفاده شد. روایی پرسشنامه توسط متخصصان تأیید و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ برای هر سه پرسشنامه بالای 7/0 به دست آمد. در تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. بر اساس نتایج مشخص شد که عوامل کالبدی و سرمایه انسانی بر توسعه ورزش دانش آموزی اثر مثبت معناداری داشتند، همچنین عوامل کالبدی بر سرمایه انسانی اثر مثبت معناداری داشتند. به علاوه مشاهده شد که سرمایه انسانی در ارتباط بین عوامل کالبدی و توسعه ورزش دانش آموزی نقش میانجی دارد. نتایج این پژوهش بر لزوم تقویت شاخص هایی از قبیل مناسب و کافی بودن زیر ساخت ها، تسهیلات، زیبایی شناختی، امنیت و ایمنی، دسترسی، شایستگی حرفه ای و اجتماعی، انگیزش و توانایی رهبری معلمان تربیت بدنی در جهت دست یابی به اهداف توسعه ورزش دانش آموزی به ویژه بعد روانی و مهارتی تأکید دارد.
رابطه ساختاری باورهای تحصیلی ریاضی با اضطراب ریاضی: نقش میانجی سرسختی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سرسختی تحصیلی در رابطه بین باورهای تحصیلی ریاضی با اضطراب ریاضی در دانش آموزان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی 2710 دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه پایه نهم مدارس دولتی منطقه 4 تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. در این پژوهش 300 نفر به عنوان حجم نمونه به روش خوشه ای دو مرحله ای دانش آموزان انتخاب شدند، جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب ریاضی پلیک و پارکر (1982)، پرسشنامه باورهای تحصیلی ریاضی لدر و فورگز (2002)، پرسشنامه سرسختی تحصیلی بنشیک و همکاران (2005) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از معادلات رگرسیونی ساختاری با نرم افزار SPSS18 و AMOS23 استفاده شد. یافته ها نشان داد که باورهای تحصیلی ریاضی و سرسختی تحصیلی بر اضطراب ریاضی در دانش آموزان اثر مستقیم دارند. همچنین باورهای تحصیلی ریاضی بر اضطراب ریاضی با میانجیگری سرسختی تحصیلی در دانش آموزان اثر معنی داری دارد. به طور کلی مدل پژوهش تایید شد. پژوهش حاضر نشانگر اهمیت عوامل شناختی در تبیین اضطراب ریاضی است.
طراحی و اعتبارسنجی برنامه های درسی زیباشناسانه مغزمحور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام تحقیق حاضر، طراحی و اعتبارسنجی برنامه های درسی زیبایی شناسانه مغزمحور بود. پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوای کیفی، نظام مقوله بندی قیاسی به واکاوی متون و پژوهش های بین المللی نو و بدیع در ارتباط با زیبایی شناسی مغز محور پرداخته است. حوزه پژوهش شامل کلیه منابع چاپی و الکترونیکی بوده با روش نمونه گیری هدفمند متوالی و از طریق ابزار فیش برداری، اطلاعات جمع آوری شده و در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است و سپس مقوله های الگوی ارائه شده جهت اعتبارسنجی و بررسی برازش الگو، در اختیار تعدادی از متخصصان برنامه ریزی درسی و علوم مغز و اعصاب و علوم تربیتی قرار گرفته و نظرات اصلاحی آن ها پس از گرفتن ضریب توافق کاپای کوهن، در الگوی نهایی اعمال گردیده است. یافته ها نشان داد که مقوله های دارای اولویت بیشتر و بار عاملی بالا در این عناصر به ترتیب زیر بوده اند: عنصر هدف شامل: تجسم در یادگیری و تقویت مغز در تمام فعالیت ها. عنصر محتوا شامل: تشریح کارکرد مهارت های شناختی مغز، انعطاف پذیری مغز. عنصر استراتژی های یاددهی– یادگیری شامل: بالا بردن سطح انگیزش، فراهم کردن فرصت اندیشیدن. عنصر محیط شامل: محیط شاد، محیط یادگیری فعال، محیط زیبایی شناسانه. عنصر ارزشیابی شامل: توجه به تفاوت های فردی، استفاده از تکنیک مستمر و عملی است؛ بنابراین بنا به ضریب توافق متخصصان می توان گفت که الگوی ارائه شده جهت طراحی برنامه های درسی می تواند در بعضی دوره ها و در بعضی سنین مناسب باشد.
نقش میانجی انگیزش تحصیلی در رابطه بین باورهای هوشی و خودارزشمندی در میان دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش انگیزش تحصیلی در رابطه بین باورهای هوشی و خودارزشمندی بود. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و ازلحاظ نحوه گرداوری داده ها در زمره پژوهش های توصیفی از نوع همبستگی و ازلحاظ روش در زمره پژوهش های کمی بود. جامعه پژوهش حاضر عبارت بود از کلیه دانش آموزان دختر متوسطه شهر بجنورد در سال تحصیلی 1398-1397 بود که 350 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب شدند. جهت سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های خودارزشمندی Crocker و همکاران (2003)، انگیزش تحصیلی Harter (1981) و باورهای هوشی Abdul Fattah and Yates (2006) را تکمیل نمودند. نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که بین انگیزه تحصیلی، باورهای هوشی و خودارزشمندی روابط معناداری یافت شد. باورهای هوشی بر خودارزشمندی دارای ضریب تأثیر 61/0(استاندارد نشده) بودند که آماره بحرانی مربوط به اثر مستقیم باورهای هوشی و انگیزه تحصیلی بر خودارزشمندی مثبت و در سطح 05/0 معنادار بود؛ یعنی باورهای هوشی بر انگیزه تحصیلی تأثیر مستقیم مثبت نداشت. با توجه به نتایج حاصله می توان گفت باورهای هوشی و انگیزش تحصیلی از اهمیت بالایی در شکل گیری خودارزشمندی برخوردارند. انگیزش تحصیلی به تنهایی قادر به ایفای نقش میانجی گرانه بین باورهای هوشی و خودارزشمندی بود. لذا در تبیین یافته ها می توان گفت انگیزش پیشرفت تحصیلی، تنها پیامد هوش فردی یا امکانات سخت افزاری موجود در محیط های اجتماعی نیست، بلکه جنبه های روان شناختی افراد مانند باورهای هوشی و خودارزشمندی نیز در آن نقش اساسی دارند.
تأثیر آموزش با رویکرد تلفیقی علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات در بافتار انرژی خورشیدی بر نگرش و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد تلفیقی علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (استم) در راستای ایجاد تحولی نو در آموزش اثربخش علوم و ارتباط آن با زندگی روزمره در سال های اخیر معرفی شده است. مطالعه حاضر به منظور بررسی تأثیر این رویکرد بر نگرش و پیشرفت تحصیلی علوم طراحی شد. پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون بوده و جامعه پژوهش، دانش آموزان دختر پایه نهم دوره اوّل متوسطه شهرستان قرچک در سال تحصیلی 1400-1399 و به صورت نمونه در دسترس به تعداد 143 نفر دانش آموز است که به طریق تصادفی ساده در دو گروه کنترل (71 نفر) و آزمایش (72 نفر) گمارده شدند. دانش آموزان گروه آزمایش در مبحث انرژی خورشیدی به مدت 7 جلسه (35 دقیقه ای) تحت آموزش مبتنی بر استم به صورت مجازی از طریق پلتفرم دانش آموزی شاد قرار گرفتند. بررسی داده ها با تحلیل کوواریانس و آزمون تی مستقل به ترتیب نشان داد که آموزش علوم با رویکرد استم باعث افزایش نگرش دانش آموزان شده و تأثیر معناداری بر یادگیری آنان در آزمون پیشرفت تحصیلی داشته است. همچنین بر اساس آزمون همبستگی پیرسون، همبستگی معنادار بین نگرش در استم با پیشرفت تحصیلی وجود دارد.
تدوین و پیاده سازی رویکرد آموزش پاسخگو در مدل سازی کسب مرجعیت علمی در آموزش پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تدوین و پیاده سازی رویکرد آموزش پاسخگو در مدل سازی کسب مرجعیت علمی در آموزش پزشکی بود. طرح پژوهش از نوع کیفی با روش داده بنیاد بوده است. جامعه پژوهش گروهی از خبرگان دانشگاهی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران بودند که 25 نفر از آن ها بر اساس اصل اشباع نظری با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه های عمیق ساختاریافته استفاده شد. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXqda 24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها حاکی از آن بود که مدل کسب مرجعیت علمی در آموزش پزشکی با رویکرد آموزش پاسخگو دارای 5 بعد به شرح 1. فرهنگ سازی و ارزش آفرینی، 2. بسترشناسی و ظرفیت سازی دانش، 3. تجاری سازی و بازار گرایی، 4. ساختار مراکز علمی حوزه ی درمان و 5. برنامه ریزی و سیاست گذاری و 16 مؤلفه به شرح 1. گفتمان های نو، 2. فرهنگ خودباوری، 3. فرهنگ نوآوری، 4. فرهنگ آینده نگری، 5. تعیین الزامات، 6. اولویت های آموزش، 7. مدیریت منابع انسانی، 8. تفکر و برنامه ریزی، 9. تجاری سازی تولیدات علمی، 10. پایش برنامه های تجاری سازی، 11. آزادی علمی، 12. ساختارهای توانا ساز، 13. کاربرد فنّاوری ها، 14. اجرای مفاد سند نقشه جامع، 15. سیاست های کلی نظام سلامت و 16. تحول و نوآوری آموزش علوم پزشکی است. درنتیجه می توان گفت که کسب مرجعیت علمی در علوم پزشکی در منطقه مستلزم توجه هم زمان به ابعاد آموزش، پژوهش، برقراری زیرساخت های لازم در این حیطه است لذا برای کسب مرجعیت علمی باید به دانشگاه ها به عنوان یک مجموعه یکپارچه نگری است.