مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی
مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی دوره پنجم تابستان 1392 شماره 3 (پیاپی 19) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در مطالعات علم طی دو دهه اخیر، مبحث میان رشته ای بودن و چگونگی تلفیق علوم مختلف و دستاوردهای آنها برای ایجاد شناخت بهتر و کامل تر از پدیده های علمی است. میان رشتگی به عنوان راه حلی برای فرارفتن از مرزهای سرسخت دانش ها و نزدیک تر کردن هر چه بیشتر علوم مختلف است. رشته ای بودن نتیجه تقسیم کار تاریخی میان حوزه های معرفت بود. میان رشتگی نیز راه حلی برای فراتر رفتن از محدودیت های این تقسیم کار سنتی است. مطالعه فرهنگ به مثابه پدیده ای چند بعدی و فراگیر در حیات انسانی نیز مستلزم نگاهی میان رشته ای بوده است. انسان شناسی به عنوان علم پژوهش پیرامون انسان و فرهنگ، در شرایط تاریخی ای شکل گرفت که از یکسو بنیانگذاران این علم و از سوی دیگر موضوع آن از همان آغاز خصلت میان رشته ای داشته است. در این مقاله تلاش شده با رویکردی میان رشته ای چارچوب های تاریخی و نظری علم انسان شناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در نتیجه نیز بیان شده که این ساختار میان رشته ای که ناشی از شرایط اولیه این علم بوده، هم چنان خصیصه اصلی آن باقی مانده و قلمرو فرهنگ شناسی را به عنوان عرصه ای میان رشته ای تثبیت کرده است به تعبیر دیگر می توان گفت چارچوب بنیادی میان رشته ای انسان شناسی آنرا به علمی چند منظری و مبتنی بر سایر علوم تبدیل کرده است.
ادبیات تطبیقی: از پژوهش های تاریخی - فرهنگی تا مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از آنکه دانش ادبیّات تطبیقی، چالش ها و محدودیّت های خاص مطالعات تاریخی - فرهنگی و جریان اثبات گرایی تأثیر و تأثّر مکتب فرانسه را پشت سر گذراند، مطالعات میان رشته ای از سوی رماک و ولک به عنوان قلمروی نوین در این حوزه مطرح گردید. این عرصه ی پژوهشی تازه، پایانی بر تک گویی، انزوا و تجزیه گرایی علوم انسانی، بویژه ادبیّات، در پیوند با دیگر هنرها و دانش های بشری (موسیقی، نقاشی، عکاسی، سینما، فلسفه، سیاست، جامعه شناسی و ...) بوده و ادبیّات را به عنوان مادّه ای برای دیگر هنرها، دانش ها، گفتمان ها و معارف بشری تبدیل نموده است. نگارنده ی این جستار، ضمن بررسی «چرایی» پیدایش مطالعات میان رشته ای در حوزه ای ادبیّات تطبیقی، به نقد و تحلیل «چگونگی» پژوهش های روش مند در این قلمرو نیز پرداخته است. از این رو، برای تحلیل کمی و کیفی استنادهای پژوهش، برخی از پژوهش های تطبیقی این قلمرو نیز مورد نقد و ارزیابی و استناد قرار گرفته است.
رویکرد فارابی و ابن سینا به علوم و تقسیم آن؛ رویکردی پیشارشته ای، رشته ای و یا میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اندیشه فارابی و ابن سینا علم در معنای عام مترادف با فلسفه است. از این مقسم واحد دو شاخه نظری و عملی و از هر یک از این دو، اقسام متعددی از علوم تخصصی به دست می آید. در این نمودار خوشه ای دو تصویر وحدت انگارانه و تکثرگرایانه (تخصصی) از علوم در کنار هم گرد آمده است. به این معنا، در علم شناسی ابن سینا هم از وحدت علوم و ارتباط آن ها با یکدیگر سخن گفته شده است و هم از تمایز و تفرد هر یک از دیگری. با این حال این موضع نه معادل رویکرد رشته ای در عصر مدرن و نه معادل رویکرد میان رشته ای است. این موضع حتی معادل وحدت این دو با یکدیگر هم نیست. بلکه اساساً این علم شناسی در یک فضای فکریِ متفاوت از علم شناسی قرون اخیر طرح گردیده است. این نوشتار درصدد است پس از تشریح علم شناسی فارابی و ابن سینا و سپس تشریح رویکرد رشته ای و میان رشته ای این تفاوت را نشان دهد. در پایان با لحاظ احتیاط در استعمال واژه «پیشارشته ای» این رویکرد به علم شناسی فارابی و ابن سینا نسبت داده می شود.
چارچوب نظری در مطالعه میان رشته ای؛ مطالعه موردی: کاربرد نظری اندیشه سیاسی در مطالعه سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش میان رشته ای نیازمند برخورداری از مبانی نظری و مفهومی ای است که با ممانعت از سردرگمی و اشتباه پژوهشگر، امکان تلفیق دیدگاه ها در رشته های مختلف را فراهم آورد. به این منظور لازم است با اتکا بر مقومات رشته مبدأ، مباحث نظری مرتبط با آن را در دیگر حوزه های معرفتی مربوط به پژوهش مورد بررسی قرار داد. با تبیین این مباحث، پژوهشگر می تواند با اتکا بر یک مبنای نظریِ ریشه دار در معرفت مبدا، موضوع کار خود را در فضای میان رشته ای مورد کاوش قرار دهد. پژوهش حاضر، با بررسی این مقوله در جستجوی اندیشه سیاسی در هنر سینما، این شیوه را مورد آزمون قرار می دهد. بر این اساس، می توان با مبنا قرار دادن نظریه های اندیشه ورزی سیاسی –در اینجا نظریه توماس اپریگنز- آثار سینمایی را در چارچوبی فراتر از محدوده مطالعات سینمایی، و در مقام بازنمایی اندیشه ورزی سیاسی کارگردانان مولف مورد بررسی قرار داد.
عصب شناسی زبان؛ حوزة مطالعاتی بین رشته ای در زبان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند بین علوم مختلف با یکدیگر به منظور پاسخ به سؤال هایی که یک علم خاص به تنهایی قادر به حل آن نیست، جهان علم را به سمت تولد بین رشته ای ها سوق داده است. در این میان زبان شناسی نیز به عنوان علمی که زبان را که یک پدیدة پیچیده انسانی، شناختی و اجتماعی است، مورد مطالعه قرار می دهد، بی تردید نیازمند بهره گیری از علوم مرتبط دیگر است. توجه بیش از پیش محافل دانشگاهی به حوزه هایی مانند جامعه شناسی زبان، روان شناسی زبان، زبان شناسی رایانه ای، زبان شناسی تربیتی و زبان شناسی قضایی نشان از رونق مطالعات بین رشته ای زبان شناختی در عصر حاضر است. موضوع اصلی عصب شناسی زبان بررسی رابطة «زبان و مغز» است. اینکه زبان چگونه در مغز یاد گرفته، بازنمایی و پردازش می شود از پرسش های اصلی است که عصب شناسی زبان تلاش می کند تا با پاسخ به آن از یک سو دروازه های تحقیقات جدیدی را در عرصة بنیادهای بیولوژیک یادگیری زبان اول و دوم به روی پژوهشگران بگشاید و از سوی دیگر در حل مشکل هزاران بیماری که در سراسر جهان دچار زبان پریشی هستند، نقشی اساسی ایفا کند. با چنین رویکردی، در این مقاله تلاش می شود ابتدا، ضمن مروری بر سیر تحول مطالعات عصب شناسی زبان، دیدگاه های مطرح در باره ارتباط زبان و مغز از آغاز تا کنون مورد بررسی قرار گیرد. سپس زبان پریشی و یادگیری زبان به عنوان دو مبحث اصلی در مطالعات عصب شناسی مطرح می شود تا فهم انضمامی و دقیق تری از این حوزه به دست آید.
کارکردها و کژکارکردهای بازگشت معنایی استعاره ها؛ مطالعه موردی مفهوم میان رشته ای مهندسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون محققان و نظریه پردازان متعددی، سازمان را از ابعاد گوناگون، بررسی و مطالعه کرده اند. بر اساس این مطالعات، انگاره ها و تصاویری از این مهم ارائه شده اند که از معروف ترین آنها انگاره هایی است که در آثار «گرت مورگان» و «ماری جو هچ» طراحی و پیشنهاد شده اند. در این مقاله، به طور اجمالی کارکرد استعاره ها در فراگرد کسب شناخت و نیز استعاره های سازمان، مرور می شود و برخی از دیدگاه ها و نظریه هایی که از بیشترین تناسب و تطابق با استعاره های مذکور برخوردارند، مد نظر قرار می گیرند تا امکان طرح بحث از مفهوم «بوم رنگ معنایی» یا «بازگشت معنایی اس تعاره ها» فراهم آید و کارکردها و کژکارکردهای تأمل برانگیز آن تبیین شوند. در مطالعه موردی این موضوع، با تمرکز بر مفهوم مهندسی فرهنگی به عنوان یکی از مفاهیم نشات گرفته از بازگشت معنایی استعاره ها، به تبیین چگونگی بازگشت معنایی استعاره و پدید آمدن این مفهوم در ادبیات سیاستگذاری فرهنگی کشور پرداخته شده است. این مقاله از جهت دستاورد یا نتیجه تحقیق از نوع بنیادی و از لحاظ هدف از نوع اکتشافی و به لحاظ نوع داده های مورد استفاده، کیفی است. روش آن از نوع مطالعات موردی است. ابزار جمع آوری داده ها، اسناد و مدارک هستند که با استفاده از منابع مختلف، داده های لازم، جمع آوری و با روش تحلیل مقایسه الگوها، داده ها تحلیل شده اند.