۱.
یکی از ابزارهایی که می تواند در رشد و توسعه تمامی علوم، به ویژه علوم انسانی نقش داشته باشد، توسعه مطالعات میان رشته ای است. در این مقاله تلاش شده است از طریق مصاحبه نیمه ساختمند با جمعی از صاحب نظران و اندیشمندان کشور و تحلیل محتوای آرای ایشان به این پرسش پاسخ داده شود که از نظر خبرگان، مهم ترین عوامل و موانع رشد علوم انسانی در ایران چیست و توسعه مطالعات میان رشته ای در رشد علوم انسانی چه نقش و جایگاهی دارد؟ نتایج به دست آمده نشان می دهد از نظر خبرگان، مقوله «توسعه میان رشته ای ها» با اختصاص جایگاه دوازدهم در میان عوامل شانزده گانه رشد و توسعه علوم انسانی فی نفسه نقش چندان مؤثری در رشد و توسعه این علوم در ایران ندارد و کارآمدی این ابزار، مستلزم تأمین شرایط مهم تری همچون تأمین فضای باز فکری در دانشگاه ها و استقلال جامعه علمی است. همچنین توسعه مطالعات میان رشته ای درصورتی که به افزایش هم افزایی علمی صاحب نظران رشته های مرتبط در حوزه علوم انسانی و نیز ارتقای توانمندی علمی استادان، دانشجویان و پژوهشگران و کاربردی تر شدن علوم انسانی در کشور منجر شود، می تواند در رشد و توسعه علوم انسانی و اجتماعی مؤثر واقع گردد.
۲.
متن الهی قرآن کریم و رابطه مستقیم آن با عقاید مسلمانان از جمله عناصر مؤثری محسوب می شوند که باعث پدید آمدن نوعی انحصارگرایی صنفی در زمینه انجام تحقیقات قرآنی توسط عالمان دین در سنت قرآن پژوهی مسلمانان شده است. همین مسئله باعث نوعی کنترل در مواجهه با قرآن شده بود و به همین دلیل نتایج به دست آمده در این نوع تحقیقات نیز عمدتاً منطبق با مبانی و جهان بینی اسلامی بود، زیرا محقق قرآن پژوه از شناخت کامل و کافی در زمینه اسلام، کلام اسلامی و همچنین قرآن برخوردار بود. لکن با تغییر و تحولاتی که امروزه در حوزه توسعه علوم، پژوهش، گرایش به مطالعات میان رشته ای و همچنین دوری از انحصارگرایی علمی پدید آمده است، پژوهشگران مختلفی به تحقیق در حوزه قرآن اقدام می کنند. در این میان با توجه به گریزناپذیر بودن این فضا ازیک سو و همچنین حساسیت پژوهش در قرآن و لزوم جلوگیری از آثار سوء و اشتباهاتی که امکان پیش آمد آنها وجود دارد، تدوین الزامات کلامی پژوهش های قرآنی در حوزه های مختلف پژوهشی و تحقیقی ضروری به نظر می رسد. مقاله پیش رو با تمرکز بر الزامات کلامی پژوهش میان رشته ای در زمینه قرآن کریم و استفاده از روش کتابخانه ای، به دنبال معرفی عناصر قابل تأمل و الزامات این گونه پژوهشی در سه سطح معرفت شناسی، اصطلاح شناسی و روش شناسی می باشد تا با ایجاد خط سیر تحقیق صحیح، نگرانی های مربوط به نتایج به دست آمده از این نوع تحقیقات را کاهش دهد.
۳.
این تحقیق با روش تحلیلی _ تفسیری و در چارچوب اندیشه سیاسی به بررسی مهم ترین مفروضات نظری «رویکرد قابلیتی» آمارتیا سن و آثار آن بر حوزه عدالت جنسیتی می پردازد. در اینجا بیان می شود که فهم توسعه و آثار آن بر حوزه عدالت و برابری را نمی توان از مبانی فلسفی نهفته در آن جدا کرد. در همین زمینه بررسی جنسیتی نظریه های توسعه، حاکی از نارسایی آنها در زمینه مسائل زنان و موانع جنسیتی آنها در برخورداری از فرصت ها و منابع واقعی زندگی است. این رویکردها یا نگرش انفعالی به زنان دارند و یا با تلقی انتزاعی از آزادی و فرصت برابر، از توانمندی آنها غافل می شوند. رویکرد قابلیتی که مبنای رویکرد انسانی آمارتیا سن به توسعه است، در این زمینه چشم انداز جامعی را پیش روی ما می گذارد. سن با پیوندی که میان آزادی، عدالت و دموکراسی برقرار می کند، عاملیت بخشی به زنان را محور توسعه قرار می دهد. در این رویکرد، توسعه در درجه نخست باید با تمرکز بر توانمندسازی زنان، آزادی های ابزاری آنها را محقق سازد و در مرحله بعد، شرایط مناسب بیرونی را برای ابراز وجود و قدرت انتخاب گری آنها فراهم کند.
۴.
برزیل کنونی (در نخستین سال های دهه دوم قرن بیست و یکم)، به عنوان دهمین اقتصاد برتر جهان و دومین کشور جذب کنندة سرمایه خارجی و نیز به عنوان یکی از اعضای نسل سوم کشور های تازه صنعتی شده (NICs)، در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گرفته است. یکی از مسائل اساسی برزیل، نسبت بین توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی، طی دهه های گذشته است. این نسبت، به ویژه، از دهه 1960 که نظامیان، قدرت سیاسی را با کودتا به دست گرفته و برای مدت محدودی، رشد اقتصادی را با عنوان «معجزه برزیلی» به وجود آوردند، اهمیت زیادی پیدا می کند. روند توسعة پرفرازونشیب برزیل، در جریان بحران بدهی ها در اواخر دهه 1970 و شکل گیری حکومت انتخابی و دموکراتیک در نیمه دهه 1980، به همراه رشد و توسعه نسبتاً پایدار در دو دهه 1990 و 2000، نسبت بین دو عرصه توسعه سیاسی و اقتصادی را در این کشور دوچندان و قابل تأمل می کند. هدف اصلی این مقاله، بررسی تحلیلی و تاریخی این روندها و نسبت سنجی ها است. ایده اصلی مقاله این است که روند رشد و توسعه اقتصادی برزیل، بدون بهبود و پیشرفت نسبی توسعه سیاسی، به شدت شکننده، ناپایدار و نامتوازن بوده و با برقراری توازن نسبی توسعه ای بین حوزه اقتصاد و عرصه سیاست، شاهد رشد و ثبات نسبتاً پایدار و مداوم هر دو قلمرو خواهیم بود.
۵.
آنچه یک پژوهش علمی را از یک پژوهش غیرعلمی جدا می کند و موجب اعتبار و یا بی اعتباری آن می شود، روش شناسی پژوهش است.بسیاری از مشکلات و چالش های اساسی به ویژه در مطالعات حوزه علوم انسانی ناشی از ابهام روش شناختی آنهااست. ملاحظات روشی به ویژه در پژوهش هایی مانند مطالعات حوزه جنسیت که در چارچوب یک رشته خاص علمی نمی گنجند، به دلیل ماهیت و ابعاد پیچیده آنها از دقت و حساسیت بیشتری برخوردار است. ازاین رو مقاله حاضر با نگاهی به جنبه های روش شناختی پژوهش های انجام شده درباره تأثیر متغیر جنسیت بر رضایت شغلی اعضای هیئت علمی،با استفاده از رویکرد کیفی و تکنیک مرور سیستماتیک تلاش کرده است به صورت عینی توجه محققان را به ضرورت، اهمیت و نقش ملاحظات روش شناختی در شناخت و تبیین عمیق تر مسئله پژوهش و دستیابی به پاسخ شفاف، دقیق و منطبق با واقعیت برای حل مسئله و دستیابی به هدف پژوهش جلب کند. یافته های این مطالعه حاکی از وجود دو مشکل عمده در پژوهش های مورد بررسی بوده است: یکی وجود ابهام و عدم شفافیت در بیان مسئله پژوهش و دیگری گرایش به استفاده از یک روش پژوهش واحد (کمی) بدون توجه به تفاوت ماهیت و ابعاد حوزه های مورد پژوهش. به نظر می رسد در پژوهش در مورد حوزه هایی مانند جنسیت، به منظور شناخت عمیق تر و دستیابی به پاسخی معتبر و شفاف تر، استفاده از رویکردترکیبی، گزینه مطمئن تری خواهد بود.
۶.
ظهور جهت گیری ها و رویکردهای بارز انتقادی از نیمه دوم دهه 1980 به بعد در عرصه زبان شناسی کاربردی با واکنش های موافق و مخالف متعددی روبرو بوده است؛ جهت گیری ها و رویکردهایی که هریک به فراخور قوت و اهمیت خود، شماری از ادعاها، مبانی و مفروضات رویکردهای غالب در این عرصه را به چالش کشیده است. ازجمله این رویکردهای نوظهور می توان به «زبان شناسی کاربردی انتقادی» اشاره کرد. مبدع این رویکرد، آلستر پنی کوک، زبان شناس برجسته استرالیایی است که ابعاد، حوزه ها و علایق آن در سال 2001 در اثری مستقل به جامعه زبان شناسی کاربردی معرفی شد. نظر به اهمیت انکارناپذیر نظری و کاربردی آن و البته مغفول ماندن نسبی این رویکرد میان رشته ای که سنجش و ارزیابی شاخه های مختلف زبان شناسی کاربردی را مبتنی بر مبانی و علایق خاصی دنبال می کند، این مقاله علاوه بر معرفی این رویکرد و حوزه ها و علایق آن، با هدف نشان دادن نحوه گام به گام بهره جویی از آن در سنجش و نقد حوزه های زبان شناسی کاربردی، به طور خاص با نیم نگاهی به تناسب و اهمیت موضوع با جامعه ایران، از بین شاخه های گوناگون، به دو شاخه شاخص آموزش زبان انگلیسی و سیاست و برنامه ریزی زبان انگلیسی پرداخته تا تصویری ملموس و کاربردی از ماهیت میان رشته ای و کارکردهای سنجش گرایانه آن معرفی و تبیین شود. یافته های حاصل از بهره جویی از این رویکرد میان رشته ای در دو حوزه مورد بررسی، بیانگر کارآمدی آن در هرگونه سیاست گذاری و برنامه ریزی آموزشی و زبانی متناسب با بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هدف می باشد.
۷.
جهانی شدن دارای اثرات مختلفی بر زندگی انسانی بوده و این تغییرات در جوامع روستایی ملموس تر از شهرها بوده است. بر این اساس هدف این مقاله، بررسی اثرات جهانی شدن بر سبک زندگی جوامع روستایی می باشد. روش شناسی به کاربرده شده در این پژوهش، توصیفی _ تحلیلی بوده و شیوه و ابزار جمع آوری داده ها در مطالعه نظری به صورت کتابخانه ای و در مطالعه میدانی از طریق پرسش نامه می باشد. محدوده مورد مطالعه، روستاییان دهستان روشن آباد شهرستان گرگان با 24 روستا است که از طریق نمونه گیری کوکران تعداد 265 خانوار به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که اثرات جهانی شدن در قالب همه ابعاد و شاخص های سبک زندگی مشاهده شده و از نظر پاسخ گویان، تغییراتی در سبک زندگی در جامعه روستایی درحال وقوع است. براساس آزمون رگرسیون مشخص شد که بیشترین تغییرات در نتیجه جهانی شدن در بعد سبک زندگی اجتماعی با ضریب بتای 328/0 می باشد. لذا به طورکلی می توان گفت به دلیل قرار گرفتن روستاهای ایران در شرایط گذار توسعه ای از سنت به مدرنیته و حتی پست مدرنیته، سبک زندگی در ابعاد مختلف در حالت درآمیختگی قرار داشته و افراد جوان گرایش به سبک زندگی شهری و افراد مسن گرایش به سبک زندگی بومی روستایی دارند.