۱.
دریاچه ارومیه یکی از مهم ترین و ارزشمندترین زیست بوم های آبی ایران است که در حال حاضر در شرایط بحرانی قرار گرفته و تغییرات زیادی در ویژگی ها و عملکردهای آن به وجود آمده است که افت تراز آب، کاهش بسیار شدید مساحت دریاچه و افزایش شوری آب، ازجمله این موارد است. هدف این مقاله، شناخت بهتر فرایندهای مؤثر بر نوسانات تراز آب دریاچه و ارزیابی سهم هریک از مؤلفه های تأثیرگذار است؛ ازاین رو، سیستم منابع و مصارف آب در محدوده حوضه آبریز دریاچه در قالب الگوی ون سیم طراحی شد. در طراحی الگو، اندرکنش و روابط متقابل مؤلفه های اثرگذار، شامل سدهای حوضه، برداشت از آبخوان ها، و متغیرهای اقلیمی، بر سطح دریاچه در مقیاس ماهانه در بازه زمانی 1393-1378 درنظر گرفته شد. پس از واسنجی الگو، روند تأثیرگذاری هریک از متغیرها بر تراز آب دریاچه با طراحی سناریوهای مختلف ارزیابی شد. یافته ها حاکی از این است که بهره برداری از سدهای حوضه (26 درصد) به همراه افزایش نیاز آبی (16 درصد) به ویژه در بخش کشاورزی، درمجموع سبب کاهش 42 درصدیِ جریان سطحی ورودی به دریاچه شده اند. متغیرهای اقلیمی نیز سهمی معادل 16 درصد داشته اند. در مورد نقش آبخوان های ساحلی دریاچه نیز، هرچند آب نگاری معرف آبخوان ها، روند افت تراز آبخوان ها و پیشروی جبهه آب شور را در برخی از آن ها نشان می دهد ، بااین حال تراز آب زیرزمینی ورودی به دریاچه، مقدارِ ناچیزی به دست آمد. لازم به ذکر است که میزان آب زهکشی شده از دریاچه به آبخوان های مجاور هم زمان با افت شدید سطح آبخوان ها، به دلیل دردسترس نبودن داده های موردنیاز، محاسبه نشد.
۲.
هرچند ایران از دیرباز با «مشکل» کم آبی روبه رو بوده، اما این مشکل در سال های اخیر به «بحران» کمبود آب تبدیل شده است. امروزه این نگرش وجود دارد که مشکلات امروز و فردا، بیشتر از کمبود آب، پیامد حکمرانی نامطلوب هستند و راهکار اصلی خروج از بحران آب، بازنگری در نظام مدیریت آب است. دستورکار جدید مطالعات مدیریت آب با تأکید بر ماهیت میان رشته ای، بر چارچوبی مشترک از نظریه های اقتصاد بخش عمومی، اقتصاد نهادگرا، اقتصاد سیاسی و سیاست گذاری و امور عمومی متمرکز است. هدف این مقاله، ارزیابی پایداری نظام های حکمرانی آب در حوزه آبخیز زاینده رود، پیش و پس از ملی شدن آب در کشور است. روش پژوهش مقاله، مبتنی بر تلفیق دو رویکرد کمی و کیفی است و داده های موردنیاز به دو شیوه اسنادپژوهی و پیمایشی از طریق مصاحبه ساخت یافته با 171 کشاورز و 68 کارشناس، گردآوری شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که در نظام حکمرانی فعلی آب، اصول هشت گانه عدالت، اثربخشی و بازدهی، شفافیت، مسئولیت پذیری، پاسخ دهی، انسجام، مشارکت، و حاکمیت قانون در شرایط مطلوبی نیست. همچنین، در این مقاله دلایل پایداری نظام حکمرانی سنتی آب تبیین شده است که می توان از این اصول برای گذار به حکمرانی مؤثر و پایدار آب بهره جست.
۳.
وابستگی بخش کشاورزی به آب، غیرقابل انکار است. در عصر حاضر که عصر اطلاعات و ارتباطات نام دارد، با توجه به رشد فزاینده جمعیت و محدودیت منابع آب، بهره گیری از دانش و فناوری های نوین اطلاعات و ارتباطات برای تأمین غذای مردم، امری ضروری است. این مقاله با رویکردی میان رشته ای و با نگاهی به علوم کشاورزی، فناوری اطلاعات، مدیریت، و جغرافیا، نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات را در بهینه سازی مصرف آب کشاورزی با بهره گیری از روش «سیستم های نرم» که از روش های تفکر سیستمی در علم مدیریت است، تحلیل کرده است. مسئله آب مصرفی در کشاورزی، دارای پیچیدگی ساختاری بوده و ذی نفعان مختلف، دیدگاه های متفاوتی درباره آن دارند؛ ازاین رو جزء مسائل نرم به شمار می آید. در این مقاله به این پرسش اساسی پاسخ داده شده است که ICT از چه راهی و با چه سازوکاری می تواند به اصلاح الگوی آب مصرفی در کشاورزی کمک کند. جامعه آماری پژوهش، همه بهره برداران حوضه آبریز گاوخونی (145381N=) است و تعداد نمونه با فرمول کوکران برابر با 383 کشاورز برآورد شد. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه، گردآوری، و دیدگاه های موجود و نظرات ذی نفعان مسئله با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با متخصصان و مسئولان سازمان های مربوطه، شناسایی شدند. نتایج بیانگر این بود که از دیدگاه ذی نفعان، ایجاد یک سامانه آبیاری می تواند از طریق اطلاع رسانی به کشاورزان و کمک به آن ها در تصمیم گیری های مربوط به آبیاری، در میزان مصرف آب توسط کشاورزان، اثرگذار باشد. بی تردید راه اندازی چنین سامانه ای نیازمند هماهنگی بین دستگاه های ذی ربط و آموزش و فرهنگ سازی بین مخاطبان اصلی است.
۴.
بحرانِ آب یکی از جدی ترین مسائل پیشِ روی بشریت است که نیاز به اقدام فوری و اصولی دارد. در این زمینه، علوم انسانی، هریک از منظری، به این مسئله پرداخته اند. در این مقاله مهم ترین زاویه های روابط آب با بخش هایی از علوم انسانی و زیست جمعی انسان ها برجسته شده و این مسئله با ارائه شواهد آماری، توضیح داده شده است. پرسش از نقشِ آب در زندگی بشری و تأثیراتی که می تواند بر فرایندهای تمدنی بگذارد، و در پی آن، پرسش از چگونگی تأثیر فقدان آب بر روابط میان انسان ها، دولت ها، و تمدن ها در کانون توجه این مقاله قرار گرفته است. البته تمرکز مفهومی مقاله بر مسئله روابط آب و سیاست و بیشترین تمرکز مصداقی بر کشور ایران و منطقه خاورمیانه است. مقاله با مروری بر ادبیات پژوهش و مبانی نظری بحث نشان می دهد که بحران آب می تواند درنهایت، ماهیتِ امر سیاسی را دگرگون، و مدنیت را تبدیل به بدویت کند. این احتمال از طریق بازخوانی شواهد تجربی و مصداق های گوناگونی همچون آب و جنگ، و آب و خشونت به راستی آزمایی گذاشته شده است. جمع بندی مقاله این است که آب باید به موضوعی برای پژوهش های «فرارشته ای» تبدیل شود و خروجی آن همچون گونه ای «مسئله شناسی تحلیلی» در اختیار «سیاست گذاری عمومی» قرار گیرد، تا بتوان برنامه ای کلان و جامع برای برخورد با این «فرابحران» تدوین کرد.
۵.
آب، موضوع بسیاری از بحران های احتمالی قرن جاری خواهد بود. کاهش ذخایر آب شیرین دنیا، به دلایل فراوان، ازجمله افزایش جمعیت، تغییرات آب و هوایی و به ویژه استفاده ناپایدار از منابع آب، سبب شده است که موضوع تأمین آب آشامیدنی سالم، به یکی از مهم ترین دغدغه های جهانی تبدیل شود؛ دغدغه ای که اهمیت آن با توجه به طرح حق بر آب آشامیدنی سالم به منزله یکی از حق های مهم بشری بیشتر مدنظر قرار می گیرد. هرچند، تضمین حق دسترسی به آب آشامیدنی سالم و تحقق آن، یکی از تعهدات بین المللی مهم دولت ها است، اما حل بحران آب و به ویژه یافتن روش هایی برای استفاده پایدار از منابع آب، بدون همراهی و مشارکت همه افراد جامعه، ازجمله بخش خصوصی فعال در این عرصه بسیار دشوارتر خواهد بود. در بخش خصوصی، به ویژه شرکت های فراملی که از توان مالی، فنی و انسانی بسیار بالایی بهره مند هستند، در عرصه مدیریت و تأمین منابع آب، مؤثر ظاهر شده اند؛ بنابراین، به لحاظ اهمیت رعایت حق بر آب، بررسی موضوع مسئولیت و نقش بخش خصوصی در تحقق حق بر آب، اهمیت فراوانی دارد. مقاله حاضر با اتخاذ رویکردی میان رشته ای، مبانی حقوقی و اخلاقی مسئولیت بخش خصوصی در برابر تحقق حق آب را بررسی کرده، ماهیت و قلمرو این مسئولیت را با توجه به اهمیت سود برای شرکت های خصوصی مدنظر قرار داده است.
۶.
برای تحقق مصرف بهینه آب، این موهبت هم زمان زمینی و آسمانی، نخستین گام پیش از جست وجوی هرگونه راهکاری، توجه به ذهنیت مصرف کننده است؛ ذهنیتی که در ارتباط با عالم واقع و نحوه سازماندهی منابع آب شکل گرفته است. این مقاله درصدد است با رویکردی میان رشته ای، در چارچوب بررسی تاریخ شهر تهران و با دیدی مبتنی بر معماری، نحوه سازماندهی منابع آب این شهر را پیش از ورود آب لوله کشی توصیف کند و ضمن این توصیف، برمبنای مفروضات دریافت شده از روان شناسی و مطالعات فرهنگی، به این پرسش پاسخ دهد که چگونه ذهنیت ایرانی درباره آب به مثابه نعمتی محدود و ارزشمند، به نگرش به آن به منزله منبعی نامحدود و به آسانی دردسترس و رایگان، تغییر کرده است. به این منظور، نحوه سازمان دهی کالبدی فضایی آب در شهر تهران دوره قاجاریه از دیدی کلان توصیف شده و همچنین، ذهنیتی را که این سازمان دهی قابل مشاهده در شهر در مورد آب امکان پذیر می کرد، توضیح داده شده است. علاوه بر این، با تمرکز بر نقطه ای از شهر تهران در دوره قاجاریه، سازوکارهای دست یابی به آب و مشکلات هنگام بهره برداری آن از دیدی خرد توصیف شده و درنهایت، روند تدریجی تغییر ذهنیت در مورد آب پس از لوله کشی آن و با تغییر میزان مشاهده پذیری منابع آب در شهر، بررسی شده است؛ تغییر ذهنیتی که بر میزان و نحوه مصرف کنونی، مؤثر بوده و در هر تصمیم گیری ای برای بهینه سازی مصرف آب باید به راهکارهای درازمدت بازسازی آن اندیشید.
۷.
هدف اصلی این مقاله کیفی که به شیوه پدیدارشناسی انجام شده است، تحلیل محیط زیست گرایانه بحران آب و خشکسالی برمبنای نظریه رفتار برنامه ریزی شده آجزن، از دیدگاه کشاورزان شهرستان ایلام است. الگوی به کاررفته برای تحلیل نگرش رفتاری در این پژوهش، رفتار برنامه ریزی شده آجزن بوده است. در این مطالعه از تلفیق دانش روان شناسی، مردم شناسی و دانش فنی کشاورزی (رویکرد میان رشته ای) استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه، کشاورزان شهرستان ایلام که بیشترین خشکسالی را در سال های اخیر تجربه کرده اند کارشناسان مسائل آبیاری اداره کل جهاد کشاورزی شهرستان ایلام ، و کارشناسان مدیریت بحران استان بوده اند. افراد مطلع از طریق روش گلوله برفی شناسایی شدند. داده های پژوهش به روش مصاحبه عمیق و مشاهده مستقیم جمع آوری، و براساس الگوی کلابزی تجزیه و تحلیل شده اند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که کشاورزان، روش هایی سنتی و بومی مانند تغییر الگوی کشت، ذخیره علوفه، تغییر زمان کاشت، تنوع معیشت، و ترمیم جوی های آب را به جهت سازگاری با خشکسالی و چرای مزارع خشک شده، خرید آب از همسایگان، کاهش تعداد دام ها، و قطع درختان، به منظور مقابله با خشکی به کار می گیرند. نتایج به دست آمده از جامعه کارشناسان نشان می دهد که آنان اقداماتی را در سه مرحله پیش از وقوع بحران (مدیریت تلفیقی منابع آب و ظرفیت سازی نهادی)، در حین وقوع بحران (حمایت گری هدفمند و برنامه ریزی سیستمی) و پس از وقوع بحران (توسعه کشاورزی و معیشت پایدار) انجام داده اند.