۱.
کرونا، همچون برخی واژگانِ یونانی، دوسرمعنا است؛ هم تاج و هم هاله. اکنون دنیا گیر است و تاجِ جهان شده و همه چیز را در هاله خود فروبرده است. بیماریِ کووید 19، جهان را بر آستانه نهاده است؛ تا جایی که، از دنیای پیشاکرونا/پساکرونا، به مثابه دو دنیای بسیارناهمانند سخن گفته می شود. کرونا، موقعیتِ درمرزافتاده جهانِ کنونی را آشکار ساخته است؛ بدون آن که، پیشاپیش بر سر آن اجماعی صورت گرفته باشد. کرونا، بزنگاه شده است؛ به معنای درهم فرورفتنِ دلهره آور زمان و مکانِ پر از رهزنان، بدون آن که برنامه ای ازپیش، برای رویارویی با آنان چیده شده باشد. نشانه های جهانِ درحالِ تغییر، مدّت زمانی پیش، که از دهکده جهانی سخن به میان آمد، آشکار شده بود؛ اما، بر سرِ درون مایه ها و شیوه ها ی زیستِ جمعی در دنیای جهان گیر/جهانی شده، پیمانی بسته نشده بود. نگارنده، با پذیرشِ پیش انگاره (بنیان گرفتنِ زندگی جمعی انسان ها برپایه دیالکتیکِ تز/آنتی تز/سنتز) و با درنظرگرفتنِ رویکردِ تاریخ سیاسی و با بهره گیری از روش تبیین تاریخ پایه کوشش کرده است تا این انگاره را مستدل سازد که کرونا، چرخش گاهی است که نیازمندی جامعه بشری را به یک قرارداد نوین اجتماعی، بایسته و هویدا نموده است. اگر در سال1648، مونسترِ ایالتِ وستفالیا، پایانِ نبرد بود و آغازِ توافق جمعی کشورها؛ اکنون، ووهانِ2019، آغازِ نبرد را نمایان کرده است تا بشرِ جهانی شده، در راهروِ توافقی دوباره برای قراردادی نوین، گام بردارد.
۲.
یکی از معضلات در کشور ما در زمان شیوع یک بیماری، هزینه های سنگین سلامتی به خصوص در خانوارهای با دهک پایین است. در دوره ای که بر روی کاهش ارتباطات و فاصلهٔ فیزیکی تأکید شده است، مشکل به کارگیری نیروی انسانی بر اقتصاد تأثیر گذاشته است. با شیوع کووید19، افزایش بیکاری در جامعه از یک سو و افزایش هزینه های زندگی از سوی دیگر موجب می شود که دهک های پایین با مشکلات و تنگناهای معیشتی روبه رو شوند. هدف این مقاله بررسی هزینه سلامت اقتصادی در بیماران مبتلا به ویروس کووید19 است. مطالعهٔ حاضر مقطعی است و نمونهٔ آماری 400 بیمار از میان کلیهٔ بیماران بستری در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران با استفاده از روش نمونه گیری دو مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه و به منظور تحلیل داده ها و انجام آزمون آمار x2 و از نرم افزار SPSS استفاده شده است. یافته ها نشان داد که از میان 12 متغیر بررسی شده، 7 متغیر ارتباط معناداری با هزینه های سنگین سلامت و پرداخت از جیب نشان دادند. این هفت متغیر عبارت اند از: جنسیت سرپرست خانوار، سکونت در شهر، بیماری سایر اعضای خانوار، مالکیت مسکن، سطح درآمد، پوشش بیمه ای مکمل و تعداد اعضای خانوار. به نظر می رسد عدم توجه دقیق مسؤولین و سیاست گذاران نظام سلامت کشور در طراحی سازوکارهای مناسب سلامت، با توجه به مقتضیات کشور یعنی شرایط اقتصادی، اجتماعی، جمعیت شناختی و در نهایت الگوها ی اپیدمیولوژی بیماری کووید19، از مهمترین علل ناکارآمدی نظام خدمات سلامت کشور در حمایت از بیماران است.
۳.
گسترش بیماری ها موضوعی است که به ندرت مورد توجّه مطالعات روابط بین الملل قرار گرفته است. اکنون همه گیری کرونا، به عنوان منبع عمدهٔ نگرانی دولت ها، سیستم جهانی را در معرض شکنندگی قرار داده است. با این وجود، نظام بین الملل نشان داده است که از تصمیم گیری قاطع در مورد این بحران اکراه دارد. این بی میلی از یک سو از این واقعیت سرچشمه می گیرد که شواهد علمی مربوط به ماهیت و حجم بسیاری از مسائل مربوط به آن همچنان مورد مناقشه است. از سوی دیگر، موضوع تعارض منافع امکان حصول اجماع جهانی را در این رابطه پیچیده تر کرده است. یکی از راهکارهای ایجاد و تقویت همکاری های بین المللی استفاده از پتانسیل نهادهای بین المللی مثل سازمان بهداشت جهانی است، که از زمان تأسیس اقدامات مؤثری را در توسعه و ارتقاء بهداشت و سلامت جهانی انجام داده است. سؤال قابل طرح این است که آیا عملکرد نظام بین المللی بهداشت تاکنون موفقیت آمیز بوده و چگونگی مواجههٔ آن با همه گیری کرونا قابل پذیرش است؟ نتیجه مقالهٔ حاضر نشان می دهد که با وجود توسعهٔ نظام بهداشت جهانی در سال های اخیر و موفقیت نسبی آن در مواجهه با بحران های بین المللی همچنان نیاز به ارتقاء نهادی و تقویت دیپلماسی بهداشت و سلامتی احساس می شود.
۴.
شیوع ویروس کرونا در سال های 2020-2019 میلادی جنبه های مختلف زندگی انسانی را اعم از آموزش و تجارت و اقتصاد و فرهنگ و پزشکی و به تبع آن، اندیشه های زیربنایی را در منصهٔ تحلیل دوباره قرار داد. فلسفهٔ عدالت کیفری نیز از این امر مستثنی نیست. با فرار زندانیان در اوایل سال جاری از زندان های کشور به دلیل پاندمی کرونا، بحث جدیدی درخصوص تحلیل مبنای حق بر فرار محکوم از کیفر و به تبع آن حق دولت بر مقابله با مجرم فراری از زندان به مثابهٔ شهروند و یا دشمن ایجاد شد. این پرسش که آیا محکومی که بیم خطر جانی خود را در زندان می دهد، از نظر فلسفی، حق دارد از زندان فرار نماید و آیا باید این حق برای وی به رسمیت شناخته شود؟ آیا دولت حق دارد در شرایط پاندمی و در صورت فرار با او چون یک دشمن برخورد نماید؟ مسئلهٔ این مقاله موضوعی بین رشته ای حقوق کیفری و فلسفه می باشد. مقاله به تحلیل این موضوع با محوریت فلسفهٔ سیاسی هابز به عنوان فیلسوفی می پردازد که اگرچه به حق دولت بر کیفر تأکید کرده اما بر حق مجرم بر مقاومت در برابر کیفر نیز اصرار ورزیده و در ظاهر نوعی تعارض درونی در اندیشهٔ وی در این زمینه وجود دارد. براساس یافته های این مقاله، محبوسین حق فرار از زندان را در شرایط پاندمی کرونا نه در معنای «حق/ادعا» بلکه در معنای «حق/امتیاز» داشته و دولت حق مقابله با آنان را به مثابهٔ «شهروند» در مفهوم «حق/قدرت» دارد.
۵.
ظهور برخی بحران های مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بیولوژیکی نقش مهمی در تغییر رفتار جامعهٔ انسانی دارد. اقدامات پیشگیرانه و کنترل کننده بحران ویروس کرونا، که نیاز به رویکردی جامع، نظام مند و چندبُعدی دارند، منجر به بروز تغییراتی در رفتار خرید مصرف کنندگان شد ه اند. آنچه اهمیت دارد، لزوم بهره گیری از نگاهی میان رشته ای (اقتصاد، مدیریت، بازاریابی، روان شناسی و جامعه شناسی) برای درک این پدیده پیچیده است. به همین منظور، این مقاله با رویکرد کیفی و با هدف مدل سازی رفتار خرید مصرف کنندگان در شرایط بحران کرونا (کووید- 19) با نگاهی چندبُعدی انجام شده است. جهت گردآوری داده ها از روش های بررسی پایگاه های اطلاعات تخصصی، مشاهده و انجام مصاحبه های عمیق با 28 نفر از افراد کلیدی مطلع که روایی و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفته بود، استفاده گردید. به اختصار نتایج نشان داد، مدل پیش بینی وضعیت تقاضا برای کالاها یا خدمات پس از بحران کرونا به دو شاخص «ماهیت کالا یا خدمت» و «میزان تعامل انسانی در مبادله» و همچنین «سطح درآمد» مصرف کنندگان بستگی دارد. همچنین حذف کامل، به تأخیر انداختن خرید، جانشین سازی خرید و کاهش نسبی خرید، چهار دسته رفتاری است که مصرف کنندگان در زمان بحران کرونا اتخاذ می کنند و این مدل به متغیرهای مختلفی بستگی دارد. درنهایت، پیشنهادات لازم جهت مدیریت بحران کرونا با رویکردی متأثر از حوزه های مختلف دانشی، در راستای تغییرات آمیخته بازاریابی (محصول، قیمت گذاری، توزیع و ترویج) در قالب یک مدل ارائه گردید.
۶.
این مقاله تحلیلی فرهنگی از پیامدها و تأثیرات فرهنگی بحران ویروس کرونا در ایران است. در ماه هایی که بحران ویروس کرونا شکل گرفته است این پرسش در کانون توجه جامعه و اندیشمندان ایران بوده است که این بحران چه دلالت هایی برای شیوهٔ زندگی و فرهنگ در ایران دارد؟ نگارنده در پی ارزیابی این پرسش است. در قسمت مقدمهٔ مقاله هدف و چگونگی و پرسش های اصلی مقاله را توضیح داده می شود. در قسمت دوم مقاله به تحیلی از مسئله مندی فرهنگ در ایران امروز پرداخته می شود و این که چگونه ذهنیت جمعی مردم ایران متأثر از بحران ویروس کرونا هوشیار و حساس و شده و به پرسشگری از امور بدیهی و طبیعی فرهنگ می پردازد. سپس سه دیدگاه دربارهٔ نحوهٔ صورت بندی کردن این پرسشگری ارائه می شود: 1) گفتمان تداوم؛ 2) گفتمان گسست؛ و 3) گفتمان بازاندیشی انتقادی. در قسمت سوم مقاله این گفتمان ها شرح داده می شود. رویکرد نگارنده به موقعیت کرونایی همسو با گفتمان بازاندیشی است. از این رو بخش مهم مقاله را به ویژگی ها و ابعاد این بازاندیشی انتقادی اختصاص داده شده است. نگارنده استدلال می کند که انفجار اطلاعات و دانش، آشنایی زدایی، بازاندیشی در نظام اولویت ها، دیجیتالی شدن مضاعف، افزایش توانش تطبیقی، افزایش تقاضای اجتماعی برای دانش، و در نهایت افزایش سوژگی و عاملیت، مجموعه عواملی هستند که گفتمان بازاندیشی را شکل می دهند. روش نگارنده در این مقاله تحلیل دیدگاه های شکل گرفته دربارهٔ پیامدهای فرهنگی بحران کرونا در ایران است. در عین حال، از تجربه های زیسته و درک های شهودی ام نیز کمک گرفته ام. تجزیه وتحلیل نظری مفاهیم و دیدگاه ها یکی از راهبردها برای فهم روایت های شکل گرفته از پیامدهای بحران کروناست.
۷.
کرونا در دو موج پیاپی نهادهای اجتماعی عمده سنتی و مدرن در ایران را به تعلیق در آورد. خیلی زود هیئت ها، مساجد و مناسک دینی و به تدریج خیابان و رستوران ها و پارک ها و سینماها و کافه ها بسته شدند. در مقابل این دو موج تعلیق کننده، که همچنان هم با قوت بسیار باقی است، دو نهاد فضای مجازی و خانه نیز تقویت شدند و بار تداوم امر اجتماعی و فرهنگی و حتی آموزشی را در ایران سال 1399 به دوش کشیدند. به نظر می رسد در شرایطی که کرونا جامعه را به تعلیق درآورده، این «زنِ مجازی» است که در تقاطع خانه و فضای مجازی بار تداوم امر اجتماعی در ایران امروز را به دوش می کشد. هدف از این مقاله معرفی این نهاد اجتماعیِ زنانه نوینی است که از میانهٔ تعلیق سنت و مدرنیته مردانهٔ ایرانی در حال ظهور است. در این مقاله از چارچوب نظری نعمت اله فاضلی دربارهٔ بازگشت غیرسنتی به خانه و نظریهٔ ظهور «خانهٔ فعال» در کرونا، و نظریهٔ سایبورگ دانا هاراوی دربارهٔ ویژگی های زنانه انسانِ آمیخته به تکنولوژی و همچنین، برخی پژوهش های انجام شده درباره تأثیر فضای مجازی بر زنان و تحلیل کیفی محتوای اینستاگرامی به هنگام شیوع اول کرونا (اسفند 98 تا خرداد99) استفاده شده است. یافته های این مقاله نوید ظهور نسل تازه ای از «زن نوین ایرانی» است؛ نسل سومی از زنان پساسنتی پسامدرن، که نه چون زنان سنتی (بخشی از خانه)، و نه چون زنان مدرن (بخشی از خیابان)، بلکه شهروندی مولّد در «خانه اینستاگرام» هستند و «فاعلیت زنانه »ای از خود بروز می دهند که در چارچوب زنانگی تحقیرشدهٔ دوران سنتی و مدرن نمی گنجد.