فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۳٬۳۰۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: آداب و رسوم نقش برجسته ای در هویت قومی ایفا می نماید؛ چون هویت قومی در بافت و زمینه ی زندگی روزمره برساخت، آشکار و تجربه می شود. الگوهای مهاجرت و جابجایی اجتماعی و فرهنگی همراه با آن، گروه های اقلیت قومی را به سمت پیدا کردن شیوه هایی برای بازجایابی فرهنگی در مکان های جدید سوق می دهد. پرداختن به وضعیت هویت فرهنگی مهاجران با تأکید بر مؤلفه ی آداب و رسوم، می تواند به فهم مکانیسم های تغییر در هویت، وضعیت فرهنگ پذیری و هویت یابی، بازاندیشی و بازسازی هویت کمک نماید. در این راستا هدف پژوهش حاضر، مطالعه وضعیت هویت فرهنگی مهاجران لَکِ ساکن محله ی نامجو تهران با تأکید بر مؤلفه ی آداب و رسومِ سوگ و سور است.روش شناسی: نوشتار حاضر با روش کیفی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه شامل زنان و مردان قوم لک است که در محله ی نامجو تهران سکونت دارند. فرایند گردآوری اطلاعات با بهره گیری از فنون مصاحبه های نیمه ساخت یافته و عمیق تا مرحله اشباع ادامه یافت و در نهایت به 17 نفر رسید که با استفاده از روش گلوله برفی انتخاب شدند. برای تحلیل مصاحبه ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش که حاصل از استخراج مصاحبه هاست، شامل 24 مفهوم و 6 مقوله اصلیِ «تأکید بر اجرای رسوم در زادگاه»، «محدودیت شرایط محیط جدید»، «تسهیل مشارکت»، «اجبار سنت»، «تقویت همبستگی» و «جمع گرایی» است. از دید مشارکت کنندگان، فرهنگ زادگاه قومی آنان با فرهنگ جامعه میزبان متفاوت است. با توجه به سنتی بودن، یکسانی و همانندی فرهنگی-قومی زادگاه، چالش هویتی و یا فرهنگ پذیری برای آنان پیش از مهاجرت چندان مطرح نبوده است و صرفاً تفاوت های اندکی بین نسل والدین و نسل فرزندان در زمینه انتخاب عناصر هویتی وجود داشته است. درواقع، با مهاجرت و تغییر مکان ابهامات ، تردید ها، پرسش ها و انتخاب هایی در مسیر هویت یابی و تعلق به فرهنگ موروثی و یا فرهنگ جامعه میزبان برای آنان پیش آمده است. آنان به عنوان کنشگران اجتماعی در موقعیت های متعددی ناچار به بازاندیشی و بازتعریف مؤلفه ها و منابع سنتی هویت ساز خویش اند.نتیجه گیری: می توان گفت رسوم و آیین های محلی سوگ و سور به عنوان یک منبع فرهنگی می تواند هویت یابی و جای گیری مجدد مهاجرین لَک به عنوان گروه اقلیت مهاجر در محیط جدید نقش مهمی ایفا کند و مانند پلی به شکلی نمادین مهاجرین را به هم و به زادگاه مرتبط سازد. علاوه بر این، بازاندیشی، تعهد و پایبندی به مؤلفه های هویت فرهنگی در بین مهاجرین یکسان نیست و نمی توان نوعی ترکیب برابر را در میان افراد یک نسل یا بین دو نسل مشاهده کرد. هویت محلی-فرامحلی در میان نسل دوم غالب است تا در میان نسل اول. با اینکه در موارد متعددی ممکن است هویت فرهنگی محلی نسل دوم کم رنگ شود و چندان علاقه مند و پایبند به بعضی رسوم و سنن محلی نباشند و آگاهی چندانی از هویت لکی نداشته باشند؛ با وجود این، احساس لَک بودن را دارند و در مجموع، هویت لَکی مفهومی است که به آن تعلق و دلبستگی عاطفی دارند
پژوهشی در مردم نگاری غذا و تغذیه از گیاهان خودرو (مطالعه موردی: روستای سفید چشمه، استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
167 - 184
حوزه های تخصصی:
هدف- نظام های دانش بومی بشر در زمینه های مختلفی که همگی زاییده تلاش برای معیشت پایدار در محیط زیست اوست، جلوه گر می شود. ثبت و جمع آوری این دانش اغلب به عهده مردم نگاران است. یکی از زمینه های مهم در پژوهش های مردم نگارانه ثبت دانش بومیان در زمینه طبخ غذا با استفاده از گیاهان مختلف در محل زیست آنهاست. لذا با توجه به اینکه جلوه های کارامد متعدد در خصوص تهیه خوراک های بومی از گیاهان خودرو و کمرنگ شدن دانش بومی مرتبط با آنها در شتاب تمدن اخیر، لزوم مستند نمودن این دانش ارزشمند از سوی محققان گیاه شناسی قومی بسیار ضروری می نماید. بدین منظور در این تحقیق به مطالعه گیاهان خوراکی و نحوه طبخ انواع غذا با استفاده از آنها در روستای سفید چشمه استان گلستان پرداخته شد.
روش_ این مطالعه از نوع مطالعات قوم نگارانه است و شیوه انتخاب مشارکت کنندگان یا نمونه ها، نمونه گیری هدفمند بوده که تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافته است. داده های این تحقیق حاصل مصاحبه های باز و نیمه ساختاریافته بوده و همچنین سعی شد در جمع آوری اطلاعات از مشاهده مشارکتی نیز بهره گرفته شود. در ارتباط با مشاهده مشارکتی لازم به ذکر است که محققین از جمع آوری گیاه تا آماده سازی و طبخ به نوعی حضور و مشارکت داشتند.
نتایج- نتایج نشان داد که جوامع محلی از اندام ها و فرآورده های مختلف گیاهان انواع استفاده تغذیه ای و دارویی را دارند که گاه هدف فقط تهیه خوراک است و در مواقعی از خوراک به عنوان دارو استفاده می کنند. در این تحقیق 19 خوراک محلی که بومیان از گیاهان تهیه می کردند، شناسایی و مورد بررسی قرار گرفت. از این بین 11 خوراک صرفا کاربرد تغذیه ای داشته و 8 خوراک کاربرد همزمان دارویی و تغذیه ای داشتند. علاوه بر آن مشخص شد که بومیان برای مناسبت ها و یا فصول خاص غذاهای مخصوصی طبخ می کنند. غذاها حتی الامکان ساده و با پخت سریع برای اعضای خانواده است که بتواند نیاز بدنی ایشان را تامین نماید. با توجه به اینکه غذا و طریقه های طبخ آن در بین جوامع محلی در زمره مهمترین میراث فرهنگی ناملموس و در خطر انقراض جوامع انسانی است. این گونه مطالعات می تواند سهمی اساس ی در حف ظ تن وع فرهنگ ی-زیس تی داش ته باشد.
شیوه های سنتی استفاده از گیاهان خودروی مراتع توسط جوامع محلی (مطالعه موردی مراتع منطقه قلعه میران استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف:گیاه مردم نگاری روشی برای شناسایی دانش استفاده از گیاهان بین مردم بومی بوده و با توجه به اینکه گیاهان از گذشته تاکنون در بسیاری از موارد بقا و معیشت جوامع مختلف را تضمین نموده اند، وابستگی و ارتباط بین آنها با گیاهان را نمایان می کند. در این مطالعه با توجه به غنای گونه های گیاهی و دانش بومی مردم محلی در خصوص گیاهان، منطقه قلعه میران شهرستان رامیان مورد بررسی قرار گرفته است.روش شناسی-اطلاعات مورد نیاز به صورت مصاحبه نیمه ساختار یافته و مشاهده همراه با مشارکت جمع آوری شد. مصاحبه ها به صورت هدفمند از خبرگان محلی صورت پذیرفت. درمجموع در این تحقیق گونه های مربوط به 10 خانواده گیاهی که مردم نسبت به آنها شناخت بیشتری داشتند و تعداد نقل و قول از آنها نسبت به سایر گیاهان بیشتر بود انتخاب گردید.یافته ها-نتایج بیانگر آن است دانش و کاربرد گیاهان بسیار متنوع بوده بطوری که از 15 گونه گیاهی انتخاب شده، 10 گونه استفاده دارویی- خوراکی، 3 مورد استفاده علوفه ای و 2 گونه خاصیت سمی داشته اند. علاوه بر آن مشخص شد مردم محلی گیاهان را با توجه به خصوصیات موفولوژیک و نیاز اکولوژیک نام گذاری کرده و اطلاعات بسیار ارزنده ای در خصوص مکان رویش گیاهان، شیوه بهره برداری و شیوه استفاده از گیاهان به عنوان خوراک، دارو، ابزار و سرپناه دارند و از آنها در زندگی خود استفاده می کنند.
مطالعه تجربه زیسته زنان کارمند شهرستان کرج از تبعیض جنسیتی در محیط کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: از مهمترین ویژگی های جامعه معاصر روند فزاینده اشتغال زنان و ورود آنان به عرصه مشارکت های اقتصادی است. همزمان با ورود مدرنیته به ایران، زنان در کشاکش سنت و مدرنیته، به بازتعریف هویت خویش در سایه دگرگونی های اجتماعی پرداختند. پیامدهای جنسیتی در امر اشتغال زنان امری است واضح، که با گذشت زمان و حضور بیشتر زنان در عرصه های مختلف اشتغال پررنگ تر می شود. از طرف دیگر، حضور زنان در بازار کار ایران فراز و نشیب هایی را پشت سر نهاده است اما در تمام این فراز و نشیبها، مسلم آن است که زنان در عرصه های دانش و علم آموزی حضوری بسیا رچشمگیر داشته اند و این امر نشان می دهدکه آنان لزوم حضور در جامعه را برای ارتقا ء منزلت و اثر گذاری درک کرده اند. این تحقیق با هدف بررسی تجربه زیسته زنان کارمند شهرستان کرج از تبعیض جنسیتی در محیط کار انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، کیفی و روش نمونه گیری در این پژوهش به صورت گلوله برفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و پدیدارشناسانه است. جامعه آماری پژوهش 15 نفر از زنان کارمند شهرستان کرج می باشند که به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. به این ترتیب بر اساس سه مرحله اول روش کلایزی، مفاهیم استنباط شده از مصاحبه با شرکت کنندگان در 155 کد قرار گرفت. در مرحله بعد سعی شد تا کدهای استخراج شده در دسته بندی های خاص موضوع قرار داده شود. به این منظور ابتدا زیرمجموعه ها یی ایجاد شد که از ادغام آنها دسته های فرعی شکل گرفته ،از ترکیب چند دسته فرعی، نهایتاً مفاهیم اصلی پژوهش بدست امد. در ادامه با کنار هم قرار گرفتن کدهای متناظر مستخرج از جداول فوق، مفاهیم اصلی شناسایی شدند که در واقع ترکیبی از چند کد است.یافته ها: تعداد 34 مفهوم شناسایی گردید و سه مقوله اصلی نیز بدست آمد که عبارت بودند از ریشه های زمینه ساز نابرابری جنسیتی، پیامدهای نابرابری جنسیتی و استراتژی های مقابله با نابرابری جنسیتی. همچنین معلوم شد تبعیض جنسیتی در محیط کار تبعات زیادی دارد که ممکن است منجر به کاهش بهره وری در عملکرد کلی سازمان و از دست رفتن نیروی کار موثر و نیز ناامیدی در میان کارکنان گردد. در این پژوهش مشخص شد که مشکلات روانشناختی، بهره کشی از زنان و افول بهره وری در کار، از پیامدهای نابرابری جنسیتی در محیط کار زنان می باشد
ساختار اجتماعی- سیاسی ایل خزل ایلام در غرب زاگرس مرکزی از دیدگاه انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
179 - 214
حوزه های تخصصی:
هدف: ایل خزل از ایل های پرجمعیت ساکن در نواحی شمال ایلام است که در گذشته دارای شیوه معیشتی بر کوچ نشینی بوده و امروز در شهرستان شیروان چرداول و ایلام و بخش های بزرگی از آن در استان های کرمانشاه، همدان، آذربایجان غربی و کردستان(چاردولی)، فارس و در کردستان عراق به سر می برند. در مورد منشاء این ایل اطلاعات اندکی در دست است. اما بر اساس شواهد سابقه آن حداقل به دوره صفویه می رسد و در ادوار بعد تحولات مختلفی را از سر گذرانده است. ساختار این ایل بر پدر تباری است و دارای پیوندهای عشیره ای، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی زیادی در گذشته با ایل های همجوار بوده است بطوریکه برخی این ایل ها خود را به یک نیای مشترک می رسانند و برای مقابله با ایل های دشمن یا رقیب پیمان نامه های توسط سران آن با ایل های همجوار بسته می شد. در مجموع این ایل دارای پیمان نامه با والیان و متحد آنان به شمار می رفتند. دارای ساختار اجتماعی و سلسله مراتب سیاسی و ساختار قدرت خاص خود است. این ساختارها در مواقع بحران بقای ایل را تضمین می کردند. از نظر ساختار اجتماعی از مال- بنه مال- هوز، خی ل و تخمه- طایفه- تیره و ایل تشکیل شده است و از نظر ساختار سیاسی به ترتیب شامل ریش سفید یا سرمال، کلین یا کلانتر، کدخدا، کدخدای رئیس تیره و تشمال (یک یا دو نفر یا بیشتر) که ریاست ایل را به صورت مشترک برعهده داشتند و در بالاترین رده قدرت هاونگره یا کنفدراسیون ایلی به ریاست والی(تا پیش از دوره پهلوی اول) شامل می شد. ایل خزل دارای 5 تیره که هرکدام از این تیره ها دارای قلمروی خاص خود بوده و از چندین طایفه تشکیل شده اند. به گویش کردی جنوبی صحبت می کنند و امروزه پیرو مذهب تشیع هستند. در این مقاله به بررسی ساختار اجتماعی سیاسی و سلسله مراتب قدرت و جایگاه مذهب در ایل خزل تا پایان دوره پهلوی اول براساس پژوهش های میدانی یعنی بر اساس گفتگوها و روایاتی که در آئین های مختلف توسط شاعران و بزرگان بازگو شده و حضور در آئین های مختلف و همچنین در خلال بررسی های باستان شناسی گورستان های متعددی مربوط به تیره ها و طوایف ایل خزل و دیگر ایل ها(که می توانست جنبه مادی این ساختار را نشان دهد) بررسی شد و سپس به بررسی هرکدام از عوامل پیشگفته برای دستیابی به ساختارهای اجتماعی- سیاسی در کنار مطالعات کتابخانه ای-سفرنامه ها و گزارشاتی که در گذشته نوشته شده اند، پرداخته شد.روش شناسی: بطور کلی در این مقاله نگارنده از روش امیک(دیدگاه و اندیشه مردمان مورد مطالعه) و روش اتیک(دیدگاه پژوهشگر) که روش های رایجی در انسان شناسی هستند، در کنار مطالعات کتابخانه و در تلفیق با هم بهره برده است.یافته ها: یافته های این پژوهش نشان دهنده وجود ساختار اجتماعی و سیاسی نظام مند در ایل خزل است که این ساختارها در ارتباط و تعامل با هم توانسته اند انسجام ایل را در برابر دیگر ایل ها حفظ کرده و به عنوان یک واحد منسجم و یکدست در بیرون و در درون نیز به حفظ نظم و برطرف ساختن مشکلات کمک کند
بازنماییِ انسان پنداریِ نژادی در انیمیشن های هیولاها ، ماشین ها و روح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
251 - 275
حوزه های تخصصی:
هدف:چگونگی نگریستن به طبیعت و تقلید آن رابطه مستقیمی در نحوه بازنمایی دارد. وسایل ارتباطی از جمله هنرهای نمایشی شرایط و امکانی را فراهم می سازد تا از طریق آن بتوان فعالیتها و رفتارهای انسانی در فرهنگ های گوناگون را به نمایش گذارد و اعمال انجام شده در بافتارهای فرهنگی گوناگون که مشاهده مستقیم آن امکان پذیر نیست را ثبت یا تولید کرده و با جامعه پیرامون مقایسه نمود. بازنمایی تصویری توسط هنر هفتم از جمله انیمیشن از انواع قابل توجه عینیت یابی است که می تواند در راستای این پنداشت عمل کند. انیمیشن با و جود آنکه رویکردی خیالی و فانتزی دارد اما در جهت همذات پنداری مخاطبشان همواره در تلاش است در آثار تولیدی از عناصر واقع نمایی بهره گیرد. این هنر از همان روزهای آغازین تولدش جهت واقع نمایی و باورپذیری بیشتر، شخصیت های حیوانی با وجوه رفتار انسانی را شبیه سازی کرده است. طراحان انیمیشن همواره سعی داشته اند که با ساده سازی عناصر تشکیل دهنده ی آناتومی انسان و برخورد ساختاری با آن؛ و همچنین خلاقیت در طراحی، باعث ایجاد شخصیت هایی شوند که بازتاب آن در بازنمایی نژادهای بشری و خلق قهرمانِ انیمیشن های استودیوهای گوناگون قابل مشاهده است. از سویی تا قبل از دهه بیستم اغلب شخصیت ها انیمیشنی معرف نژاد سفید پوست بوده اند و از بازنمایی و نمایش نژادهای دیگر کمتر استفاده شده است. استودیو پیکسار از جمله شرکت های انیمیشن سازی است که از جایگاه بین المللی برخوردار بوده و همواره تولیدات فراوانی در زمینه انعکاس ویژگی گونه های انسانی در قالب های مختلف را عرضه و تجربه کرده است. پژوهش حاضر با هدفی کاربردی در پی آن است که آفرینش گری در پردازش ظرافت های طراحی و شخصیتی موجود در انیمیشن های انسان پندارانه، را واکاوی کرده تا بدین سان بیننده با آگاهی بیشتر در جریان جهان داستان قرار گرفته و با تجزیه و تحلیل اصول بصری و زیباشناسانه آن از لذت و درک هنری اثر بهره بیشتری ببرد و چشم انداز تازه ای برای نگریستن به فیلم های انیمیشنی به دست آورد. از این روی سه انیمیشن: هیولاها، ماشین ها و روح از تولیدات شرکت پیکسار بر اساس انتخاب هدفمند از موارد مطلوب گزینش و تحلیل شده است.روش شناسی-روش تحقیق کیفی و به شیوه تحلیلی- توصیفی با رویکردی انسان شناسی و بر اساس گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای مکتوب، صوتی و تصویری است.یافته ها-یافته های پژوهش نشان از آن دارد با مشاهده ء انیمیشن های منتخب در می یابیم، نژادی که به وفور در طراحی شخصیت از آن استفاده شده به ترتیب: نژاد سفیدپوست، سیاه پوست و در انتها نژاد زردپوست است. نتیجه بدست آمده حاکی از آن است که طراحان شخصیت بیشتر از تفاوت های موجود در جمجمه و چهره های گوناگون بهره می گیرند. این ویژگی ها نسبت به ویژگی هایی که در جثه و اندام ها می باشد آشکار تر است. همچنین بر خلاف گذشته که تمامی شخصیت ها سفید پوست بودند، امروزه شاهد حضور رنگین پوستان در انیمیشن ها هستیم. این مهم تا آنجا پیش رفته است که انیمیشن سازان اقدام به قهرمان سازی رنگین پوستان می کنند
مطالعه مردم شناختی موانع اجتماعی و فرهنگی ایجاد زیست شبانه در کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: زیست شبانه، دراثر تحولات مربوط به انقلاب صنعتی شکل گرفت و رفته رفته تبدیل به نوعی سبک زندگی مدرن شد که تا به امروز تحولات بسیاری یافته و شکل متأخر آن متأثر از تحولات پست مدرن است. انسان مدرن که اکنون در موج پسامدرنیته نیز گرفتار است در این مناسبات خود را به لحاظ اجتماعی بازتولید می کند و همان طور که در کلانشهرها اجتماعی می شود دست به بازآفرینی عرصه کلان شهری و مناسبات اجتماعی و فرهنگی آن می زند. دراین بین مهمترین این مناسبات، فرافکنی فرهنگ سرمایه داری مدرن و اقتضائات اجتماعی و فرهنگی آن و در نتیجه سبک زندگی مرتبط با آن است. تهران به عنوان پایتخت ایران با وجود ظرفیت های فراوان و با جمعیت بیش از هشت و نیم میلیون نفر، فاقد زیست شبانه است. هدف این پژوهش آن است که موانع اجتماعی و فرهنگی ایجاد زیست شبانه در تهران را مورد بررسی قرار دهد.روش: اطلاعات مورد نیاز به روش مردم نگاری و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و مشاهده همراه با مشارکت جمع آوری شد. کدگذاری داده های مصاحبه در مرحله بعدی منجر به پیدایش مقولاتی شد که در نتیجه گیری به تحلیل آن پرداخته ایم. این پژوهش در فاصله زمانی بهمن ماه 1400 تا فروردین 1401 به روش مردم نگاری انجام شده است. برای انجام این تحقیق زیست شبانه اطراف چهار میدان اصلی تجریش، آزادی، پیروزی و شوش به سبب ویژگی های فضایی، طبقاتی و فراغتی متفاوت مجموعاً در 20 نوبت مورد مشاهده مستقیم و مشارکتی قرار گرفته اند. برداشت های هر جلسه میدانی که به طور متوسط نزدیک به چهار ساعت طول کشیده است، بر اساس ثبت نکات حاصل از مشاهده، مصاحبه های نیمه ساختاریافته ضبط شده و یادداشت های میدانی به دست آمده است. مصاحبه ها اغلب کوتاه، ناگهانی و تصادفی بوده و تنها در موارد اندکی منجر به قرار بعدی و انجام مصاحبه طولانی تر شده است. زمان گفتگوها بین 10 تا 50 دقیقه به طول انجامید و این گفتگوها بین ساعات 10 شب تا 2 صبح انجام شد. یادداشت های مصاحبه ها پس از پیاده سازی دقیق، کدگذاری شده و در سطح جمله و عبارت برای هر یک از مصاحبه ها مورد ارزیابی قرار گرفته و کدهای مفهومی از رونوشت مصاحبه ها استخراج شد.یافته ها: پس از کدگذاری مصاحبه ها، به 5 مقوله اصلی موانع ایجاد زیست شبانه در شهر تهران دست یافتیم. این مقوله ها عبارتند از: فقدان زیرساخت (شامل نورپردازی، حمل و نقل عمومی، پیاده راه سازی، راهنمای گردشگری و فضای سبز)، فقدان احساس امنیت (شامل روشنایی، امکان حضور مستقل زنان، امکان حضور خانوادگی، دسترسی به کیوسک انتظامی)، عدم توجه به فرهنگ بومی (شامل توجه به خرده فرهنگ مناطق، عاملیت مراکز مذهبی، علمی و تفریحی هر منطقه)، فقدان مدیریت و برنامه ریزی (شامل تسهیل حضور زنان، برنامه ریزی مشارکتی نهادی، نیازسنجی و ایجاد فضا و برنامه، شناخت مصرف فرهنگی-فراغتی، تسهیلات قانونی) و فقدان حس تعلق (شامل احساس فراموش شدگی، به رسمیت شناختن گروه های حاشیه ای، توانمندسازی، ایجاد برنامه های نوستالژیک).
بازنمایی هویت های جنسیتی در کتب درسی دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
101 - 117
حوزه های تخصصی:
هدف: در این مقاله تلاش شده تا به بازنمایی هویت جنسیتی در کتب درسی دوره متوسطه دوم پرداخته شود. ایده اصلی این مقاله این است که الگوهای جنسیتی در جامعه به واسطه ابزارهای گفتمانی مسلط بازتولید شده و سعی در طبیعی سازی برخی نقش های جنسیتی موجود و یا استمرار آنان در جامعه را دارند. یکی از مهمترین این ابزارها کتاب های درسی است که تلاش دارد در دوران حساس اجتماعی شدن و فرهنگی شدن الگوهای مسلط و مرحج جنسیتی را برای شکل دهی به هویت جنسیتی نوجوانان درونی سازی کند و این کار را از طریق برجسته سازی نقش های مرجع و مطلوب در کتاب های درسی انجام می دهد.
روش شناسی: برای پاسخ به سوال پژوهش و ارزیابی مساله، از روش تحلیل محتوای کیفی برای تحلیل متون درسی دوره متوسطه دوم استفاده شد. واحد تحلیل در این پژوهش شخصیت های زن و مرد در غالب تصاویر و نوشتار بوده است. جامعه نمونه پژوهش شامل کتاب های درسی متوسطه دوم (در سه پایه اول، دوم و سوم) بود. در این پژوهش از نمونه گیری هدفمند استفاده شد و تمام محتواهایی که به نوعی به مسائل مرتبط با جنسیت پرداخته اند، مورد تحلیل قرار گرفته است.
یافته ها: نتایج این پژوهش ها تائید مفروض اصلی این پژوهش بوده و نشان می دهد که الگوهای هویتی سنتی در بازنمایی های هویتی زنانه در کتب درسی در ابعاد مختلف آن وجود داشته به گونه ای که بازتولید کننده هویت های سنتی برای زنان به عنوان الگوهایی از زن نمونه و موفق بوده است. همچنین داده های ما نشان می دهد که این متون سعی در طبیعی سازی این الگوهای هویتی داشته است و تلاش کرده است تا با مطلوب نشان دادن برخی از نقش های سنتی زن درون خانواده، فعالیت های نقشی و اجتماعی زنان را به عنوان امری فرعی در هویت آنان نشان دهد. به نظر می رسد در این راستا کتاب های درسی به میزان زیادی تغییرات اجتماعی درون جامعه را نادیده گرفته و یا آن را به عنوان آسیب اجتماعی معرفی می کند. بر همین مبنا هویت مطلوب زنانه از نظر گفتمان اصلی، شامل زنان خانه داری می شود که تلاش دارند تا نقش های خانه داری را به شکل مطلوبی انجام دهند. از این رو زن موفق کسی خواهد بود که بتواند به بهترین وجهی در جهت رضایت همسر و فرزندان خود حرکت کرده باشد. بنابراین عمدتا مواردی نظیر احساس مادرانگی، برخورداری از عواطف و احساسات، کانون مهرورزی و مواردی از این دست جزو مولفه های دختران دانش آموز در تفسیر هویت جنسیتی آنان بوده است که به مثابه نقطه قوت زنان در ایفای این نقش مورد تاکید قرار گرفته است. همچنین زمانی که زنان در کارهای خانه و تربیت فرزند نقش دارند و نقش مادر و خانه دار را ایفا می کنند، با نوعی مطلوبیت حسی و عاطفی همراه می شود.همچنین داده های به دست آمده نشان می دهد که در مقایسه با مردان، زنان به میزان بسیار کمتری در مشاغل بیرون و نقش های اجتماعی بازنمایی می شوند و به نظر می رسد، نظام آموزشی کنونی، با پنهان کردن و یا بازنمایی کمتر مشاغل زنان، سعی در افزایش تاکید بر نقش زنان در خانه دارد
سرمایه های جمعی و تاب آوری محلی ساکنان شهرهای حاشیه ای (مردم نگاری ساکنین شهرک عزیزی شهر قدس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
119 - 137
حوزه های تخصصی:
هدف: در چند دهه ی گذشته، رشد شتابان مهاجرت داخلی در کشور سبب شده تا ترکیب جمعیتی شهرها به هم ریخته و هر روز بر جمعیت شهرهای حاشیه ای افزوده شود و پیامد این مسئله در شکل آسیب شناختی آن، تراکم بیش از حد جمعیت، شکل گیری تعارض های فرهنگی در شیوه زیست جدید، بیکاری و انواع آسیب های اجتماعی بوده است. فارغ از رویکرد آسیب شناختی نسبت به توسعه شهرهای حاشیه ای، مسئله ی حائز اهمیت این است که این اجتماعات علی رغم تنش ها و مسائل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چگونه دوام پیدا می کنند و سازوکارهای قوام بخش تاب آوری این گونه اجتماعات چیست؟ این مطالعه باهدف بررسی سازوکارها و راهبُردهای به کار گرفته شده توسط ساکنان مناطق حاشیه نشین، در پی تحلیل الگوهای مصرف خانواده های ساکن در شهرک عزیزی شهر قدس است.روش شناسی: این پژوهش با استفاده از روش مردم نگاری و با مدد از روش هایی چون مشاهده ی مشارکتی و مصاحبه به جمع آوری اطلاعات پرداخت. مدت زمان حضور در میدان جهت جمع آوری داده های تحقیق، ۱۸ ماه بوده است؛ البته به دلیل شرایط همه گیری ویروس کرونا، این حضور مستمر نبوده است. در این مدت با ۳۲ خانواده ی ساکن در شهرک عزیزی و همچنین صاحبان بنگاه های اقتصادی محلی مصاحبه هایی صورت پذیرفت. معیار ادامه ی مصاحبه ها، اشباع نظری بود. طی این مصاحبه ها از مفاهیم نظری حساس چون بسترمندی کنش های افراد، تاب آوری و عقلانیت محلی استفاده و با تمرکز بر مصرف و نحوه ی تأمین نیازهای روزمره به مطالعه ی الگوهای مصرف خانواده ها پرداخته شد. متون استخراج شده از مصاحبه ها با استفاده از تحلیل مضمون کدگذاری شدند.یافته ها: نتایج نشان می دهند باتوجه به موقعیت و شرایط اقتصادی و فرهنگی میدان موردمطالعه، مدیریت الگوی مصرف اقتصادی در میان خانواده های مورد بررسی، متأثر از مولفه های اجتماعی چون حمایت های شبکه های اجتماعی به طرق مختلف، هوشمندی در انتخاب نوع فروشگاه یا روش های خرید، خرید بر اساس قاعده آشنایی، پرسه زنی جهت خرید بهینه و تکیه بر خریدهای قسطی و نسیه ای بوده است. تمام این مؤلفه ها گویای آن است که در جامعه موردمطالعه، شکل خاصی از عقلانیت محلی باتکیه بر منابع و سرمایه جمعی حاکم است که لزوماً شکل خاصی از عقلانیت در وجه عقلانیت ابزاری نداشته و امکان ارائه ی چشم انداز نظری جهت درک و تفسیر نحوه ی تصمیم گیری ها و سازوکارهای کنش های اقتصادی افراد جامعه مورد مطالعه را ندارد. ساکنین باتوجه به محدودیت های زیست روزمره شان، رفتار هوشمندانه ای در زندگی دارند و از راهبُردهای گوناگونی برای برطرف کردن نیازهای خود بهره می برند. چنین استدلال شد که تاب آوری محلی در این گونه اجتماعات، نتیجه ی منابع و سرمایه های جمعی آن ها است. به این معنا که ساکنان این اجتماعات از منابع موجود، به خصوص شبکه های ارتباطی و سرمایه های جمعی در جهت پاسخ به نیازهای خود بهره می برند. به نظر می آید وجود و بهره گیری از چنین راهبردهایی به پابرجایی مناطق اسکان غیررسمی یاری رساند، این در حالی است که وجود جاذبه در چنین مناطقی به جریان مهاجرت های پیرامون-مرکز خواهد افزود و این مسئله می تواند منجر به بروز مسائل جدیدی در این مناطق گردد
از فلسفه زیبایی تا انسان شناسی زیبایی شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
139 - 165
حوزه های تخصصی:
هدف: زیبایی و زیبایی شناسی سیر تحول و تطور تامل برانگیزی در تاریخ جهان دارد، بطوری که فرهنگ های شناخته شده پیش از تاریخ مکتوب مانند چین، مصر، ایران، آفریقا و اروپا مصادیق آن را منش ها، رفتارها و فضیلت های انسانی می دانستند و از سویی دیگر زیبایی را با ساخته ها، عملکردها، مهارت ها، مخلوقات و اشیاء طبیعی؛ جانوران، درختان و شکل های صخره ها توصیف می کردند. اما تاریخ زیبایی در غرب پر از فراز و نشیب است و از یونانیان باستان که زیبایی را محصول تفکر و اندیشه هنرمند می دانست تا آگوستین فیلسوف غربی در قرون وسطی که در توصیف زیبایی از آموزه ابتکاری «افاضه» از هستی مطلق شکل می گیرد، نظریه زیبایی در زیبایی شناسی قرون وسطی، به شکلی نسبتا تصنعی به منزله جانشینی برای علائق زیبایی شناختی مفید و منشا اثر بود. سال1790م کتاب مهم امانوئل کانت[1] فیلسوف آلمانی و چهره شاخص در فلسفه مدرن قرن هیجدهم به نام نقد قوه حکم منتشر شد که امروزه یکی از مهم ترین منابع زیبایی شناسی شناخته می شود. وی در دوره ماقبل انتقادی تفکر خود رساله کوچکی با عنوان ملاحظات در باب امر زیبا و امر والا[2] (1764)نوشت که در آن عمدتا به تاملات اجتماعی و انسان شناختی می پرداخت. کانت منکر اصول ذوق بود و اعتقاد داشت، احکامی که در مورد زیبایی صادر می کنیم، فقط متکی بر لذت بوده و تماما ذهنی است و صرفا برای مطالعات تجربی (انسان شناسی یا تاریخ) کارکرد دارد، کانت در مبحث استتیک تغییرات گسترده ای را بوجودآورد و آن را به یک نظریه مرتبط با هنر و زیبایی تبدیل کرد.( ماسیکا،2011: 3) در نقد کانت، حس پایین تر از شناخت و درک قرار می گیرد و ذوق مبتنی بر پایه اخلاقی نیست و حکم به زیبایی چیزی، حکم ذوقی است و وی ذوق قوه داوری را درباره زیبایی می داند. تا اواخر قرن نوزدهم بر اثر نظریات کانتی در فرهنگ و مطالعات غربی هنر و آثار هنری مصداق زیبایی شناسی بود و همچنین درک زیبایی نیز به ارزش ها با تجربه حسی از اشیا یا حوادث بستگی داشت. در اواخر قرن با رواج مطالعه انسان شناسی هنر مباحث زیبایی شناسی نیز همزمان مطرح شد و افق دیدگاه جدیدی در مباحث زیبایی شناسی پدید آمد. نظریه زیباشناختی کانت نظامند و جامع بود، وی تجربه و احکام را در مورد زیبایی طبیعی و هنر را به مفاهیم اساسی معرفت شناسی، ما بعدالطبیعه و اخلاق ربط می داد. تداوم این میراث در زیبایی شناسی بعد از او کاملا به چشم می خورد، هدف این پزوهش واکاوی سیر تحول فلسفه زیبایی تا انسان شناسی زیبایی شناسی است و پرسش آن بر این مبناست که چه تحولات تاریخی در اندیشه و فلسفه زیبایی از دوره باستان تا انسان شناسی زیبایی شناسی روی داده است؟
روش شناسی: روش تحقیق این پژوهش، تحلیلی- توصیفی با رویکردی کیفی با محوریت تحولات تاریخی براساس منابع مکتوب است.
یافته ها: یافته ها نشان می دهد که مهم ترین تحولات پدیدآمده در قرن نوزدهم انسان شناسی با دو نگرش تطورگرایانه و اشاعه گری (گسترش) در سال های1880-1930توام است، بطوری که نگرش تطور گرایی بر رشد قدرت(ذاتی) زیبایی شناسی در انسان متمرکز است و رشد یا عدم آن را منوط به اصول سلسله مراتبی و مرحله ای است و اشاعه گرایی بر گسترش مولفه های زیبایی در جوامع مختلف تاکید دارد تا اینکه با ظهور انسان شناسی زیبایی شناسی در دوران معاصر به مولفه های زیبایی بومی و جامعه خالق در پژوهش ها بیشتر توجه شد و زیبایی از منظر جامعه خالق مورد نقد و بررسی قرار گرفت
روان کاوی، انسان شناسی و رویکرد فلسفی؛ رهیافت های نظری موثر در تکوین مفهوم اجتماعی جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
235 - 249
حوزه های تخصصی:
هدف:این پژوهش به هدف شناسایی و توصیف نخستین رویکردهای نظری در روند شکل گیری مفهوم جنسیت صورت گرفته است و نشان می دهد که تمایز مفهومی جنس و جنسیت مبتنی بر بستر اندیشه غرب در یک دوره 70 ساله شکل گرفته است.روش شناسی-پژوهش با منظر نظری دیرینه شناسی فوکو، روند شکل گیری و نخستین ظهوراتِ شکل گیری مفهوم جنسیت را تا بستر سازنده آن پیگیری می کند و نشان می دهد که برایند چه نیروها، نظریه ها و روابطی، مفهوم جنسیت را سازمان دهی کرده است. دیرینه شناسی بر محور مفهوم «امکان» است. به این معنا که پس از کشف نخستین ظهورات تاریخی یک پدیده در پی پاسخ به این سوال است که چگونه این ایده امکان ظهور یافته است؟یافته ها-بررسی توصیف و تحلیل اندیشه های فمینیستی، روانکاوی، فلسفی و دیدگاه های کنش پارسونز نشان می دهد، یافته های انسان شناسی و مفاهیم فرویدی نقطه کانونی در بحث های جنسیت بوده و بسان حلقه متصله ای سایر اندیشه ها در باب مسائل جنسیت را به هم وصل می کند. الگوی ساختار خویشاوندی در دیدگاه استروس و اصطلاح مبادله زنان به خوبی در ادبیات فمینیستی قبل و بعد از اوکلی نقش مهمی ایفا می کند. رویکردهای فلسفی دوبوار نیز اگر چه در سنت نظری هایدگری فهم می شود اما تاثیرپذیری از انسان شناسی در شکل گیری دیدگاه دوبوار نقش مهمی ایفا می کند. برایند این نظریه ها زمینه ساز تمایزات مفهومی در آرای آن اوکلی و تفکیک مفهوم جنس از جنسیت می شود. اگرچه مفاهیم نقش و پایگاه پارسونزی و اخلاف او نیز بر این بستر نظری بار می شود و نقش های جنسیتی و وابستگی آن به موقعیت های اجتماعی دو جنس را برجسته می سازد. لاکان نیز با بهره گیری از ادبیات فرویدی و استروس دیدگاه های تازه تری در بحث جنسیت خلق می کند و ایریگاری با نقد اندیشه های سنتی روان کاو و فلسفه، پاسخ های جدیدتری به تفاوت های جنسیتی دارد. در نهایت این که دیدگاه های روان کاوی فروید، لاکان و لوی استروس با رویکرد انسان شناسی سهم عمده ای در روند برساخت گی جنسیت داشته و موجب شد تا این اندیشه را که نابرابری های جنسی واقعیتی طبیعی و غیرقابل تغییر است از اعتبار بیندازد
مطالعه دلایل جامعه شناختی گرایش به فرهنگ خال کوبی: فراترکیب پژوهش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف:خال کوبی امری اجتماعی-فرهنگی است که در جوامع سنتی و مدرن با شیوه ها، اهداف و الگوهای متفاوتی از قدیم تا عصر مدرن رایج بوده است، در ایران خال کوبی در میان زنان و مردان به فروانی مشاهده می شود. هدف اصلی پژوهش مطالعه دلایل جامعه شناختی خال کوبی در جامعه ایرانی با استفاده از روش فراترکیب است.روش شناسی-روش پژوهش از نوع فراترکیب کیفی؛ بازه زمانی 1368-1401؛ واحد تحلیل مقاله، رساله، کتاب و طرح های پژوهشی بوده که تعداد 40 مقاله با موضوع "خال کوبی" گردآوری و بعد از غربالگری؛ 25 سند وارد مرحله تحلیل شدند.یافته ها-نتایج نشان داد به یک باره در سال 1399 تعداد بیشترین تحقیقات (20 درصد) در زمینه خال کوبی صورت گرفته است، همچنین بیش از یک چهارم تحقیقات؛ جامعه آماری خود را از میان شهروندان عمومی وزنان انتخاب کرده اند. در این میان عوامل اجتماعی (کج رفتاری، پیوند افتراقی، کسب جایگاه اجتماعی، آنومی اجتماعی)؛ فرهنگی (درمانی- پزشکی، انتقال معنا و پیام فرهنگی، تعلق فرهنگی، آنومی فرهنگی)؛ روانی (هراس روانی، آنومی روانی، لذت شخصی) و عوامل زمینه ای (وضعیت تأهل، طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، جنس، سن، شغل، محل زندگی، بیکاری، میزان درآمد) در گرایش خال کوبی مؤثر بوده است. به عبارت دیگر درگذشته وجه فرهنگی –هویتی و اجتماعی آن بیشتر برجسته بوده و امروزه وجوه روانی و زمینه ای. بر این اساس خال کوبی در ایران طبق نتایج فراترکیب پژوهش ها، امری چند ساختی بوده و دلایل متعدد فرهنگی، اجتماعی و روانی دارد.
واکاوی نقش خاطره جمعی بر جایگاه و منزلت علوم انسانی در نهاد دانشگاه در ایران با تأکید بر خاطره دارالفنون به عنوان نقطه عطف نهاد دانشگاه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اگرچه علوم انسانی در رشد بنیان های فرهنگی و توسعه پایدار جامعه نقش مهمی ایفا می کند اما در غالب جوامع کمتر توسعه یافته از جمله ایران، در جایگاهی پایین تر از علوم طبیعی قرار داده می شود. پل ریکور بر این باور است که به دنبال بروز یک رویداد و در جریان شکل گیری آن خاطره ای جمعی در ذهن مردم ایجاد شده و تداوم می یابد. تکرار این خاطره و ذهنیت در زمان حال متضمن فراموشی برخی ابعاد آن رویداد و برجسته کردن برخی جنبه های دیگر و گاه تحریف آن می گردد. در پژوهش حاضر با دغدغه واکاوی ریشه های این نگرش به علوم انسانی، با این پیش فرض که رویکرد زمان پیدایش و تکوین نهاد دانشگاه در ایران یعنی از زمان تأسیس دارالفنون تا به امروز بر منزلت کنونی علوم انسانی در خاطره جمعی مردم ما تاثیر گذاشته در پی واکاوی جایگاه این علوم در دارالفنون به عنوان نقطه شروع نهاد دانشگاه ایرانی پرداخته ایم.روش شناسی: بدین منظور سه نفر از چهره های کلیدی دارالفنون، ملکم خان ناظم ا لدوله، اعتضادالسلطنه و اعتمادالسلطنه را برگزیده و دیدگاه و عملکرد آنها را در مورد علوم انسانی با استفاده از مفهوم خاطره جمعی پل ریکور، مورد تحلیل قرار داده ایم. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از داده های اسنادی و کتابخانه ای انجام گرفته است. یافته ها: یافته های پژوهش موید آن است که پیدایش و تکوین دارالفنون به عنوان نخستین نهاد آموزشی نوین ایران را می توان بر اساس روایتی از توسعه که عقب ماندگی ایرانیان را در فن، تکنیک و صنعت می داند، فهم و تفسیر کرد. غفلت دارالفنون از اهمیت علوم انسانی در فرایند مدنیت و توسعه علمی و صنعتی، یکی از زمینه های شکل گیری این نگرش در اذهان مردم و سیاستگذاران ما بوده که هنوز هم در قالب خاطره جمعی جضور دارد و مانع تحقق جایگاه شایسته علوم انسانی در آموزش عالی و فرایند توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ما می شود.
بازنمایی هویت در شخصیت پردازی داستان گرگ گلشیری و دریای پهناور سارگاسو جین رایس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
239 - 254
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از حوزه های جدید مطالعاتی در زمینه ی فرهنگ کشورهای در حال توسعه، مطالعات پسااستعماری است که بر رابطه فرهنگ و عناصر آن می پردازد. یکی از عناصر مهم در این حوزه مسئله هویت است، از یک سو استعمارگر با این ایده که مستعمره فاقد یک هویت مستقل است، بنا دارد هویتی جدید برای مستعمره بسازد، مستعمره هم از سوی دیگر به دنبال هویت خویش است تا بتواند از زیر سلطه استعمار به درآید. آثار ادبی به مثابه یکی از ابزارهای مهم فرهنگی در بیان و نحوه مواجهه با این مسائل نقش مهمی ایفا می کنند. این مساله مهم، در فرهنگ های مختلف به طور مشابه مطرح است و همه ی انسان ها در دوره های مختلف به دنبال هویت خود بوده اند و در شرایط مختلف در تلاش برای حفظ آن هستند. این پژوهش با هدف شناخت بیشتر و عمیق تر مساله هویت در آثار ادبی در پی بررسی تلاش انسان ها برای حفظ هویت و چگونگی بازنمایی آن در آثار ادبی دو فرهنگ مختلف است.
روش شناسی: پژوهش حاضر با خوانشی پسااستعماری از داستان «گرگ» اثر هوشنگ گلشیری و «دریای پهناور سارگاسو» اثر جین رایس به تلاش شخصیت های اصلی داستان برای حفظ هویت شان می پردازد. اختر و آنتوانت دو شخصیت اصلی این داستان ها ، با وجود تفاوت هایی که با هم دارند، اما هر دو از هویتشان دفاع کرده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و رویکردی تطبیقی به تلاش این دو شخصیت می پردازد و در پی پاسخ به این پرسش ها است که وجوه شباهت و تفاوت شخصیت های این داستان ها در مواجهه با عوامل استعماری و مساله ی هویت کدامند؟ بازنمایی هویت در شخصیت پردازی دو داستان گرگ و دریای پهناور سارگاسو چگونه بوده است؟ کدامیک از این دو داستان در بازنمایی هویت از طریق شخصیت پردازی موفق تر بوده اند؟
یافته ها: پژوهش به این نتیجه می رسد که هرچند شخصیت ها با عواملی مواجه می شوند که قصد گرفتن فاعلیت انسانی (سوژه) آنها را دارند اما با تلاش خود سعی در صیانت از آن دارند. به سخن دیگر هرچند عوامل مختلف استعمارگر می خواهند سوژه ها را به اُبژه تبدیل کنند اما آنان با آگاهی، تسلیم نشده و همچنان کوشش می کنند تا سوژه ( فاعل شناسا) باقی بمانند و هویت خود را حفظ کنند.
کارکرد زیبایی شناسی پیکرنگاری زنان رقصنده و نوازنده در نقاشی دوره اول قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: نقاشی های پیکرنگاری درباری در دوره اول قاجار بیشتر با چهره شاه و درباریان شناخته می شود ولی بخشی از نقاشی این دوران تصاویر نقاشی شده از زنان درحال رقص و نوازندگی می باشند. این تصاویر نیز از قوانین پیکرنگاری درباری پیروی می کند ولی بخش پیکرنگاری از زنان به صورت مستقل هیچ گاه هدف پژوهش نبوده است. این نوع نقاشی ها برخلاف پیکرنگاری درباری جنبه سیاسی و تبلیغاتی نداشته و با معیارها و قوانین پیکرنگاری درباری برای تزیین کاخ ها به کار می رفته است و بدون امضای هنرمندان نقاشی می شده است. هدف از این پژوهش مطالعه تحلیلی نقاشی پیکرنگاری درباری از زنان در دوره اول قاجار و معیارهای زیبایی شناسی آن می باشد. سوال دراین پژوهش به این شرح است که چه معیارهای زیبایی شناسی برای پیکرنگاری از زنان در دوره اول قاجار وجود دارد؟ چه شباهت ها و تفاوت هایی با نقاشی رسمی پیکرنگاری درباری دراین دوران وجود دارد؟روش شناسی: روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی نمونه های نقاشی پیکرنگاری زنان و نمونه های موزه ای انجام شده است، شیوه تحلیل آثار براساس بررسی اصول و قواعد تجسمی به کار رفته در ویژگی های ظاهری نقاشی های زنان در دوره اول قاجار است.یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که نقاشی پیکرنگاری از زنان در دوره قاجار بخش مهمی از نقاشی پیکرنگاری درباری رسمی دراین دوران بوده است، نقاشی ها جنبه تزیینی و آرمان گرایانه داشته و دارای نقوش و تزیینات متنوع تری هستند. در قوانین زیبایی شناسی، آرمان گرایی، استفاده از تزیینات و نقوش، اغراق درچهره پردازی دارای اشتراکاتی با پیکرنگاری رسمی از شاه و درباریان است. در این نقاشی ها زنان مطابق با الگوهای تعریف شده در ادبیات ایران جوان، زیبا، درحال رقص، نواختن ساز و حرکات آکروبات بازی نشان می دهد
نخل ماتم فارس؛ تمثیلی از سوگواری بر امام حسین (ع) (نمونه مطالعه: شهرستان جهرم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
145 - 162
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این مقاله اثبات این موضوع است که نخل به عنوان نماد ایزدی قربانی شونده در مناطق نخل خیز فارس به ویژه در شهرستان جهرم، در آیین های سوگواری امام حسین(ع) به صورت حقیقی و نمادین کاربرد داشته است. روش تحقیق: روش انجام این تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی و مشاهدات میدانی است. یافته های تحقیق: بر اساس یافته ها، آیین های سوگواری از آیین های بسیار کهن تاریخ بشر است. نگاهی خاستگاه این رسوم نشان می دهد آیین های سوگواری عمومی و مشهور، از منشاء اسطوره های زایش و رستاخیز مایه گرفته و ادامه یافته اند. در اساطیر، ایزدی نباتی قربانی می شود تا خونش ضامن حیات و برکت بخش باشد که حاصل این قربانی یا خودنثاری ایزدی، به نوعی تکرار عمل کیهان آفرینی و پیدایش و تکوین جهان هاست. ایرانیان روح واقعه عاشورا را لمس کرده اند و این دیده ها، الگوهایی کهن را در ذهن تاریخی ایشان بازآفرینی کرده است تا این واقعه را علاوه بر حادثه ای در پهنه تاریخ، رخدادی ازلی و ابدی بینگارند. در فرهنگ ایرانی، پیکره نخل به پیکره انسان تشبیه شده و از سویی نیز نمادی از ایزد شهید بین النهرین، یعنی دوموزی است. خون امام حسین(ع) بسان سیاوش و سایر قهرمانان که ناجوانمردانه و مظلومانه کشته شده اند، برکت بخش سایر قیام هاست، بنابراین در اذهان و آیین های ایرانی، درخت نخل که نماد ایزدی گیاهی قربانی شونده است و در عزاداری های اساطیری به کار می رفته، نماد شهادت امام حسین(ع) نیز قرار می گیرد و قربانی می شود. نمونه مورد مطالعه این تحقیق، شهرستان جهرم، از شهرهای کهن و نخل خیز فارس و جنوب ایران است که در منابع مکتوب کهن نیز از کیفیت خرمای آن تعریف شده است. تا بدانجا که سیاحان در دوره صفوی، این شهر را جنگل نخل نامیده و از کیفیت درختان نخل، شکل و خرمای آن بسیار سخن گفته اند. با این حال در تحقیقاتی که درباره نخل انجام شده، به ریشه های اسطوره ای و سنن مرتبط با این درخت در فارس یا جهرم اشاره نشده است.نتایج تحقیق: بر اساس نتایج به دست آمده، نخل ماتم هم تمثیلی از امام حسین(ع) و هم نماد شیئی مقدس، یعنی تابوت شهدا، در آیین های سوگواری محرم در فارس است. این مراسم نیز، مانند بسیاری از عزاداری های آیینی، هم نوعی اعلام سوگواری و ماتم در پی به شهادت رسیدن امام حسین(ع) و همراهی و حمایت و هم نوعی ابدی دانستن امام حسین(ع) و قیامش است. شیوه هایی چون: نخل ماتم، تابوت و کتل و... از اشکال نمادین آیین عزاداری محرم در جهرم است که در تمام آن ها از گذشته تا کنون نخل وجود داشته است. این سنت ها با سایر سنن مناطق جنوب فارس مانند لار، لامرد، خاوران و... که نخل خیزند نیز در برخی موارد تطابق دارد. محصولات حاصل از نخل چون خرما، حلوا، نان های شیرین و... نیز در مراسم عزاداری امام حسین(ع) در فارس و جهرم به صورت نمادین برای شادی روح درگذشتگان استفاده می شوند که آن ها نیز ریشه در اساطیر دارند.
عرف زنانه در مقابل قانون مردانه (بررسی انسان شناختی نقش عرف در فرهنگ پذیری حقوقی با محوریت زنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
219 - 237
حوزه های تخصصی:
هدف- عرف به عنوان یکی از منابع حقوق در میان حقوقدانان و قانون گذاران در کنار قانون از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نمی توان قانونی را وضع، اجرا و یا منسوخ کرد بدون اینکه به عرف یک جامعه توجه نکرد. علاوه بر حقوق، عرف در علوم اجتماعی هم جایگاه خاص خود را دارد و در این میان انسان شناسی حقوقی به عنوان یک گرایش بین رشته ای می تواند اهمیت این مفهوم را از زاویه ای متفاوت بررسی کند. از این رو نقش رفتارها و باورهای مردم در اهمیت دادن به عرف و یا قانون قابل بررسی است. موضوع دیگری که این پژوهش درصدد پاسخ به آن است، جایگاه عرف و قانون در زندگی زنان است، اینکه از منظر انسان شناسی حقوقی زنان چه نگاهی به عرف دارند و کجا از قوانین تبعیت می کنند،در روابط بین فردی و اجتماعی خود بیشتر به عرف بها می دهند یا قانون، نکاتی است که پرسش های این پژوهش در صدد پاسخگویی به آن است.
روش شناسی: از آنجا که این پژوهش به دنبال بررسی جایگاه عرف در بین زنان است و عرف به یک معنا حقوق نانوشته محسوب می شود، از روش کیفی که بر اساس آن پدیده ها عمیق تر بررسی شده و محقق با استفاده از این روش به دنبال کشف معنایی است که افراد مورد مطالعه به آن پدیده مذکور می دهند، استفاده شده است. در این پژوهش با10 نفر از زنانی که به نوعی رشته دانشگاهی شان حقوق بود و یا تجربه ای در ارتباط با قوه قضائیه داشتند، مصاحبه عمیق انجام شد.
یافته ها-فرهنگ سازی و قانون گریزی، عرفی سازی برای سبک زندگی و عرف به عنوان به خرده دادگاه، رابطه بین جنسیت و عرف و همچنین تقابل بین عرف و قانون از منظر همبستگی اجتماعی محورهایی بودند که با نگاه انسان شناسی حقوقی استخراج شدند. یکی دیگر از محورهای مورد بحث همبستگی آور بودن عرف یا قانون بود که از منظر این پژوهش، با توجه به اینکه وضع کننده اصلی عرف ، اجتماع به ما هواجتماع است، بنابراین می توان گفت که همبستگی آوری بیشتری نسبت به قانون دارد و در این میان عرف است که به عنوان جریان نا مرئی، از درصد پذیرش و موافقان بیشتری در جامعه برخوردار است.
نتیجه گیری- از منظر شرکت کنندگان در این پژوهش که به صورت تعمدی همگی زن بودند، عرف نگاه زنانه دارد و قانون نگاه مردانه. با نگاه دیگر می توان گفت که عرف قانون نانوشته برای جنس نانوشته است. به این معنی که زنان معمولا به طور رسمی در طول تاریخ جامعه نقش آفرین نبودند و قانون برای مردان و با نگاه مردانه تدوین شده است و عرف جایگزین غیر رسمی این نگاه شده است. جایگزین غیر رسمی قوانین نوشته شده رسمی برای زنان که معمولا در تصمیم گیری ها و نقش آفرینی های حقوقی جایی نداشتند. عرف این مهم غیر رسمی نامرئی اغلب حول محور زنان بوده و حتی در برخی موارد نگاه دستوری غایب قانون مردانه را پر می کرده است و در برخی موارد هم نقش قانون رسمی را در قالب های غیر رسمی ایفا می کرده است
زیبایی و زشتی در خود تزیینی پوشش زنان عشایر عرب کُتی روستای حصار بالای ورامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف:خودتزیینی نمادی از باور و ارزش های یک جامعه است که امروزه با تغییر حکومت سنتی به مدرن در ایران تغییرات گسترده ای را تجربه کرده است، اگرچه امروزه مد گرایی یکی از مهم ترین پدیده های اجتماعی به شمار می آید و پوشش به مثابه بدن دوم در تولید و بازتولید هویت نقش دارد اما از دیرباز افراد برای اعلان تعلق یا گسست خود نسبت به ارزش های جمعی، سنت، تاریخ و دین از آن بهره می بردن.روش شناسی-از همین روی در این پژوهش تلاش شد تا با روش تحقیق تحلیلی- توصیفی و رویکردی کیفی و با مطالعه میدانی مردم نگارانه ( مصاحبه و مشاهده مشارکتی) و همچنین با بهره مندی از ادبیات نظری انسان شناسی زیبایی شناسی بومی، به واکاوی مولفه های زیبایی در خودتزیینی زنان و رابطه آن با ارزش های جمعی عشایر عرب کتی به عنوان بزرگترین عشایر عرب تهران ساکن در روستای حصار بالای ورامین پرداخته شود. پرسش اصلی مطروحه: زیبایی و زشتی در خودتزیینی زنان عشایر عرب کتی روستای حصاربالای ورامین تابع چه مولفه هایی است؟یافته ها-یافته ها نشان می دهد که ارزش های جمعی و باورهای دینی دو مولفه اصلی در شکل گیری زیبایی و زشتی پوشش زنانه است، بطوری که زیبایی و زشتی دو بعد مادی و معنوی دارد که زیبایی معنوی بر زیبایی مادی ارجح است و زشتی«مِجیبِر» زمانی پدید می آید که فرد در خودتزیینی از ملاک ها و ارزش های مادی و معنوی جمعی پیروی نکند و متقابلا زیبایی «زِین» زمانی پدید می آید که تابع ارزش های جمعی و باورهای دینی است و در خودتزیینی زنانه، مولفه هایی همچون سن افراد، جایگاه اجتماعی (تاهل یا تجرد)، اقتصادی، ایدئولوژی، ارزش و ضد ارزش در دین (گناه، ثواب، محرم و نامحرم) لحاظ شده و بر رنگ، شکل و جنس پوشش تاثیر می گذارد بطور مثال فراخی«واسِعَه» پوشیدگی اندام «سِتر» (تنگ و بدن نما نبودن)، بلندی«طَویل»، رنگ خنثی در اجتماع، رنگ مناسب سن افراد« حَسَب الحَیاه» و جنس طبیعی (غیر طبیعی) است که در نهایت مولفه های زیبایی در پوشش زنانه همسو با ارزش های جمعی و دینی است که به دو دسته اصلی سنگین« ثَقیل» و سبک «خَفیف» تقسیم می شود و اغلب زنان این روستا تلاش می کنند تا خودتزیینی شان در حیطه خودتزیینی ثقیل قرار گیرد و آنان را«زن زیبای مقبول» بدانند.
مطالعه مردم شناختی بازی های بومی (مورد مطالعه: فضای گردشگری فرهنگی؛ موزه مردم شناسی شهرستان ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعه مردم شناختی بازی های بومی فضاهای گردشگری فرهنگی(موزه مردم شناسی) شهرستان ارومیه است.روش شناسی: کیفی بوده و برای گردآوری داده ها از روش های اسنادی و میدانی استفاده شد. طبق چهارچوب نظری تحقیق برای توصیف و تحلیل بازی های بومی می توان از نظریه های کارکردگرایی فرهنگی برانیسلاو مالینوفسکی، بوم شناسی فرهنگی جولیان استیوارد، نماد شناسی لسلی وایت بهره برد.یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد؛ مردم منطقه برای سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت، بازی های بومی انجام داده و همچنین بازی های بومی با نوع جنسیّت، سن، شرایط زیست بوم طبیعی و انسانی و معیشت تناسب و پیوند داشته و از کارکردهای بازی محلی می توان به؛ آموزش و فراگیری به ویژه در میان کودکان و نوجوانان که در مناسک گذار و مراحل مختلف اجتماعی شدن آن ها تأثیر شگرف و غیرمستقیم داشته و در کنار تقویت جنبه های جسمی و روحی به افزایش انسجام گروهی و ازدیاد مشارکت اجتماعی اشاره کرد. شکل اجرا و نمادهای مختلف موجود در بازی های سنتی محلی، نوع لباس، ابزارها بکار رفته در بازی ها، قواعد حاکم در بازی ها، اجرای بازی های بومی در حضور گردشگران، مشارکت گردشگرای در اجرای بازی های محلی، برگزاری جشنواره های گردشگری بازی های محلی، موضوعات بسیار جذابی برای مبادلات فرهنگی و جلب گردشگر و رونق گردشگری فرهنگی شهرستان ارومیه محسوب می شوند.
ابتکارات محلی؛ تحلیل دانش اکولوژیک بومی در آسبادهای نشتیفان شهرستان خواف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
185 - 218
حوزه های تخصصی:
هدف: اکولوژی فرهنگی دانشی است که جنبه های فرهنگی ارتباط انسان با طبیعت پیرامون خود را مورد تحلیل قرار می دهد. لذا یکی از ابعادی که در اکولوژی فرهنگی موردبحث قرار می گیرد، دانش اکولوژیکی بومی است. در این تحقیق سعی شد به شناخت و تحلیل دانش اکولوژیک بومی آسبادهای نشتیفان در مجاورت شهر خواف، استان خراسان رضوی پرداخته شود.
روش شناسی: برای دستیابی به هدف پژوهش، اطلاعات موردنیاز تحقیق با استفاده از مشاهده مستقیم و مشارکتی محقق و مصاحبه عمیق و هدفمند با 12 نفر از آسیابان و ریش سفیدان مطلع جمع آوری شده است، پژوهش حاضر بر اساس روش های مردم شناسی و در چارچوب رویکرد کیفی و با بهره مندی از نظریه گراندد تئوری انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس دستورالعمل گلیزر و در سه مرحله کدگذاری باز، محوری، گزینشی با کمک نرم افزار MAXQDA انجام گرفت. تعداد 73 کدباز و مفهوم کلی شناسایی شد که در 4 مقوله اصلی طبقه بندی شد. درنهایت یافته ها در 4 سطح اصطلاحات و اسامی محلی، عملکرد سیستم و شیوه و ابزار، نهادهای اجتماعی و سازوکارهای همکاری، عرف و باور و سنت و قوانین به عنوان مقولات اساسی در کدهای گزینشی طبقه بندی شدند. یافته های تحقیق، سطوح دانش بومی آسبادهای نشتیفان را به عنوان پدیده محوری شناسایی کرد.
یافته ها: نتایج حاکی از آن می باشد که دانش بومی آسبادها در چهار بعد شامل این موارد بوده اند: در بعد اول، دانش محلی و عملکرد اکوسیستم شامل وزش باد 120 روزه مقارن با فصل برداشت، تداوم و سرعت زیاد باد منطقه، عدم وجود منابع آبی قدرتمند، ارتفاع روستا نسبت به مناطق همجوار، وضعیت جغرافیایی نشتیفان، موقعیت استراتژیک نشتیفان، رایگان بودن انرژی، نیازمندی روستاهای اطراف، عدم وجود کوه در مسیر باد. در بعد دوم، شیوه و ابزار و عملکرد سیستم در بر گیرنده این نکته بود که بیشتر مواد به کار رفته در ابزار و ساختار سازه آسباد مصالح بوم آورد و سازگار با اقلیم است. سنگ و چوب و آهن سه جز اصلی مواد سازنده آسبادهای نشتیفان هستند. در بعد سوم، نهادهای اجتماعی و ساز و کارهای همکاری نشان داد که جامعه سنتی نشتیفان تا حدود زیادی به یاریگری وابسته بوده است و انواع یاریگری از جمله خودیاری، همیاری و دگریاری در روابط بین آسیابان و غنیم برقرار بوده استو در نهایت در بعد چهارم، باور و عرف و سنت و قوانین بیان کننده حریم آسبادها، ساخت آنها خارج از منطقه مسکونی، قرار گیری به شکل مجتمع، اختصاص فضای باز قبرستان به پشت آن، ساخت آسباد بر تپه بدون پی ریزی، طراحی پشت آسباد به سمت باد، عدم ساخت آسباد به شکل مجزا و قرارگیری آنها روی بلندترین منطقه روستا بود. لذا نتایج نشان داد که شناخت ابعاد مختلف دانش بومی آسبادهای نشتیفان امکان پذیر بود دانش بومی آسبادهای نشتیفان شامل مواردی میشوند که همین عوامل سبب افزایش چشمگیر بهره وری در منطقه و مطابق با شرایط اقلیمی و فرهنگی اهالی بومی بوده است