۱.
امروزه کاربردی کردن دانش به رویکرد غالب در سیاست گذاری آموزش عالی تبدیل شده است. در این میان، کاربردی کردن علوم نظری از دشواری و پیچیدگی خاصی برخوردار است، زیرا تقسیم بندی علوم به نظری و کاربردی، این دو را در برابر یکدیگر قرار می دهد. با این حال مدت هاست علومی همچون فیزیک، شیمی و ریاضیات، که از علوم پایه محسوب می شوند، به کاربردی و نظری تقسیم شده و در مؤسسه های آموزش عالی نیز به صورت رشته های مجزا ارایه می شوند. در این میان تقسیم فلسفه به نظری و کاربردی، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. اصطلاح فلسفه کاربردی اگرچه توسط برخی محققان به کار رفته و انجمن هایی نیز با این نام شکل گرفته است، اما به جریان تعریف شده ای در نظام آموزش عالی تبدیل نشده است. در این مقاله با اشاره به تفاوت مفهوم فلسفه کاربردی با آنچه در گذشته از آن به حکمت عملی تعبیر می شده است، میان رشته گی، به عنوان رهیافتی مناسب برای کاربردی کردن فلسفه در شاخه های مختلف فلسفی، معرفی و به گونه های مختلف کاربردی شدن فلسفه با توجه به تنوع میان رشتگی اشاره می شود.
۲.
تلاش مستمر متفکران علوم انسانی برای ایجاد تعادل میان معتقدات بشر درباره جهان و زندگی از یک سو و جهان بینی از سوی دیگر، نشان می دهد که فاصله ای جدی میان اعتقادات و جهان بینی آنها وجود دارد. هر اندیشه ای هر اندازه متافیزیکی (مجرد)، هر تجربه ای در هر رتبه از شهود، هر منظر و اعتقادی هر قدر درون رشته ای و فراتاریخی باشد، ناگزیر متأثر از شرایط محیطی ست. یکی از اساسی ترین معضلات علوم انسانی فقدان پارادایم است، که مطالعات میان رشته ای می تواند بخشی از این خلأ را جبران کند. ضرورت مطالعات بین رشته ای و ترکیب و انسجام رشته های تخصصی در مطالعه یک مسئله واحد یا مسائل متعدد قبل از هر چیز نیازمند تفکر باز و منسجم تحلیلی و همکاری در عمل و اندیشه نخبگان است. روش میان رشته ای معرفتی ست که در قلمرو علم و رشته خاصی نمی گنجد و در مرز محدودی متوقف نمی شود. اندیشمندان علوم انسانی می توانند گام هایی اساسی با تکیه بر نبوغ عقلانی (فلسفی)، توانایی علمی، سابقه درخشان تاریخی و تحول بردارند. زیرا هیچ یک از فعالیت های اجتماعی بشر تک بعدی نیست و تعامل میان رشته های گوناگون علوم انسانی باعث می شود که اندیشمندان در قلمرو علوم بیشتر، موضوعات جدیدی را تعقیب کنند. بنابراین خطاپذیری دانش بشر، ماهیت مکمل سازی، چندتباری بودن دانش و تعهد اخلاقی، ضرورت رویکرد جدی به مطالعات میان رشته ای را در علوم انسانی ایجاب می کند.
۳.
ایجاد پیوند میان حوزه های نظری و عرصه های عملی آموزش و نیز ارتباط اثربخش علم با واقعیت های اجتماعی روزمره از ویژگی های آموزش میان رشته ای است. میان رشته ای «سیاست اجتماعی» که با مسایل سیستمی و پیچیده زندگی روزمره سروکار دارد، از هر دو این ویژگی ها برخوردار است. گرچه «سیاست اجتماعی» در برخی از دانشگاه های دنیا به مثابه یک رشته دانشگاهی هویت مستقل خود را دارد، اما تاکنون به طور مشخص و مستقل به عنوان بخشی از ساختار آموزش دانشگاهی ایران درنیامده است. این پژوهش با آگاهی از مسئله کم توجهی به میان رشته «سیاست اجتماعی»، به این پرسش پاسخ می دهد که دلایل امکان و شرایط امتناع «سیاست اجتماعی» در نظام آموزش عالی ایران چیست؟ با اتخاذ رویکردی تفسیری و تحلیلی تلاش می شود دلایل امتناع و شرایط امکان آن در ایران واکاوی شود. براساس یافته های پژوهش ماهیت موضوع «سیاست اجتماعی»، شرایط بیمارگونه ساختار آموزش دانشگاهی در ایران و نیز ضعف گفتمان روشنفکری در توجه به موضوعات مرتبط با «سیاست اجتماعی» را می توان به عنوان دلایل امتناع آن دانست. شرایط امکان «سیاست اجتماعی» نیز خود را در توجه به دو سطح از ضرورت باز می یابد. یک، سطح شناختی که ناظر بر نقش راهبردی رشته «سیاست اجتماعی» در سیاستگذاری اجتماعی است، و دوم، سطح کاربردی که مستلزم درک شرایط مسئله مند اجتماعی در ایران و ضرورت فهم علمی این شرایط است. تأسیس «سیاست اجتماعی» آکادمیک می تواند از سویی ناظر بر بعد معرفت شناختی آن با هدف توسعه دانش اجتماعی در ایران باشد و از سوی دیگر در توجه به اهمیت کارکردی و نقش کاربردی آن، می تواند با پیوند میان ابعاد اجتماعی، سیاسی و امنیتی با وجوه علمی پدیده های اجتماعی منجر به کاستن از هزینه های فرصت سیاست گذاری های اجتماعی در جامعه شود.
۴.
تبیین مسائل اجتماعی، به دلیل پیچیدگی و زوایای بسیار آن، مستلزم رویکردی بین رشته ای و یکپارچه نگر است. از این رو بررسی الگوهای فرهنگی، متضمن تلفیق رویکردهای روان شناختی و جامعه شناختی است. الگوهای فرهنگی فردگرایی جمع گرایی تعیین کننده نوع ارتباط فرد با جامعه و میزان مشارکت در فعالیت های اجتماعی به شمار می روند که به تبع آن سطوح متفاوتی از سلامت اجتماعی را رقم می زنند. هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش پیش بین فردگرایی جمع گرایی افقی و عمودی در سلامت اجتماعی دانشجویان است. در یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، 300 دانشجو (شامل 159 دختر و 141 پسر) با میانگین سنی 83/28 و انحراف استاندارد 8/6 با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و توسط پرسش نامه سلامت اجتماعی (کیزز و شاپیرو، 2004) و مقیاس فردگرایی جمع گرایی (تریاندیس و همکاران، 1988) مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که جمع گرایی عمودی و فردگرایی افقی پیش بینی کننده سلامت اجتماعی ست. دلالت های یافته ها مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
۵.
اگر مانند برایان فی مفاهیم را به سه دسته تقسیم کنیم (دسته نخست: مفاهیمی که در تفکر از آنها استفاده می کنیم، دسته دوم: مفاهیمی که درباره آنها تفکر می کنیم، و دسته سوم: مفاهیمی که به کمک آنها فکر می کنیم) آن گاه «مخیله اجتماعی» در دسته سوم قرار خواهد گرفت. این مفهوم ناظر است بر عناصر ثابت فرهنگی یک ملت، که در طول تاریخ، همراه آنها است و در مواجهه با تحولات جدید بر آنها تأثیر می گذارد. رژی دبره «مخیله اجتماعی» را محور نظریه واسطه شناسی خود قرار داد. در این مقاله سعی شده است، با استفاده از روش فرانظریه، تأثیر دو نظریه ضمیر ناخودآگاه یونگ و مارکسیسم ساختارگرای آلتوسر در پیدایش مفهوم میان رشته ای «مخیله اجتماعی» بررسی شود. فرانظریه، برخلاف نظریه، به ما نمی گوید که جهان چگونه کارکردی دارد؛ بلکه به چگونگی بنیان نظریه ها می پردازد. بدین ترتیب نوشتار حاضر به تأثیر دو جریان مهم روان شناختی و سیاسی که فضای فکری فرانسه را تحت تأثیر خود قرار داد می پردازد و می کوشد تا ردپای این دو جریان را در آرای دبره نشان دهد.
۶.
این مقاله تمرکز خود را بر تبیین و تحلیل جایگاه دوستی مدنی و مبدأ و غایت دوستی در مدینه نزد فارابی نهاده است و از آن جا که با رویکردی نظام مند و انتقادی به بحث می پردازد، بدون اتخاذ چارچوبی نظری، که بتواند در ذیل آن به بررسی آرای فارابی بپردازد، با روش تحلیل محتوا به متن آثار فارابی رجوع کرده و بدایت و نهایت مطلق دوستی و دوستی مدنی را در فلسفه فارابی به بحث گذاشته است. محور مقاله این است که فارابی به دوستی مدنی به مثابه امری پیونددهنده نگاه می کند؛ امری که هر جا، موجودی، که لباس وجود بر تن داشته باشد، بی نیاز از آن نیست. البته محبت گرایی و دوست مندی موجودات نه نشان از ضعف، که دقیقاً نشان از کمال و کمال مندی آنان است. این امر تألیف دهنده، نه تنها موجد انواع مدینه است، بلکه به مدد همین مقوله است که رئیس هر مدینه، به امر ریاست و تدبیر امور آن می پردازد. از این رو، به دلیل وجه تألیف دهندگی مقوله دوستی، هر جا که جمعی از موجودات حضور داشته باشند، رد پای دوستی نیز، از پیش، آن جا حضور دارد؛ به نحوی که می توان گفت محبت مقدم بر وجود است
۷.
مقاله حاضر به مقوله علم و سازمان دهی آن، و ارائه راهکاری متناسب با علوم انسانی اسلامی می پردازد و درصدد پاسخ به این پرسش است که از منظر مدیریت، به عنوان عنصری فراگیر در سازمان دهی هر نوع کار و محیط انسانی، برای مهندسی و سازمان دهی علوم انسانی اسلامی چه راهکاری می توان ارائه کرد. از آن جا که علوم انسانی اسلامی به عنوان روح همه علوم می تواند به علوم دیگر جهت دهد و آنها را علاوه بر شئون مادی در جنبه های معنوی انسانی نیز اثربخش سازد، شایسته است که به مثابه نیازی میان رشته ای مورد توجه قرار گیرد. از این رو لازم است به درستی و بر اساس اصول شناخته شده، سازمان دهی و مدیریت شود تا زمینه های تحول و تولید علم به موقع را به دست دهد. مهندسی و مدیریت این علوم با استفاده از نظام های دانش مدار و ابزارهای فناورانه، از جمله راهکارهای مهم و زیرساختی ست که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.