۱.
فرایندهای اصلیِ اقتصاد دانش بنیان، عبارت اند از تولید، توزیع، انتقال، و کاربرد دانش. با گسترش روزافزون علم و دانش، و توسعه محدوده به کارگیری آن، تحقیق و توسعه، کلیدی ترین رمز موفقیت صنایع در عصر حاضر به شمار می آید. مقاله حاضر، به گونه ای میان رشته ای در پی بررسی راهکارهای توسعه دانش برای به کارگیری در صنعت است، و با توجه به قابلیت به کارگیریِ مستقیم نتایج آن در فرایند ایجاد و شکل گیری زنجیره ارزش تحقیق و توسعه در نظام ملی نوآوری، کاربردی به شمار می آید. ماهیتِ پژوهش، اکتشافی و هدفِ آن، شناسایی عناصر مؤثر بر روند شکل گیری زنجیره ارزش تحقیق و توسعه در نظام نوآوری، با نتایجِ عینی و مشخص است. جامعه آماری پژوهش، 30 نفر از خبرگان نظام ملی نوآوری هستند که به گونه ای هدفمند و قضاوتی، انتخاب شده اند. نتایج حاصل از اجرای مراحل سه گانه روش دلفی نشان می دهد که از مجموع 162 سنجه شناسایی شده در مراحل مطالعات کتابخانه ای، سرانجام 89 سنجه در قالب 10 سازه، با اجماع نظر نخبگانی به تأیید نهایی رسیده اند؛ الگوی ترسیم شده، برای ساختار «زنجیره تحقیق و توسعه» مبتنی بر رویکردی فرایندی و نتیجه گرا است و مراحل انجام تحقیق و توسعه در صنعت، در قالب پنج گام، دسته بندی و در هر گام، دو مرحله و در هر مرحله نیز متناسب با ماهیت آن تعدادی زیرمرحله درنظر گرفته شده است.
۲.
استدلال، به عنوان نشانه وجود تفکر منطقی، استعدادی ذهنی است که به شیوه ای عقلانی عمل می کند. در پس هر استدلالی، فردی قرار دارد که برخی مقدمه ها را به گونه ای هدفمند، در راستای حمایت از نتایج به کار می گیرد و هرچه امکان تجربه مستقیم محتوای گزاره ها کمتر باشد، نیاز به آوردن استدلال برای توجیه نتایج بیشتر می شود. حسابرسی، به عنوان عرصه ای که ویژگی اصلی آن، اعمال قضاوت حرفه ای است، برای ارزشمندتر شدن نیازمند قضاوت بر پایهٔ استدلال هایی قوی است؛ بنابراین، در این مقاله، عواملی را معرفی خواهیم کرد که زمینه های بهبود قدرت استدلال حسابرسان را فراهم می کنند. در این مقاله به کمک 13 خبرهٔ حسابرسی، حسابداری، و مدیریت مالی و برپایه روش دلفی نخست، 24 عامل مؤثر بر استدلال، در بازه یک ساله بهمن 1397 تا 1398، مشخص و سپس اتفاق نظر خبرگان با به کارگیری ضریب هماهنگی کندال تأیید شده است. داده های پژوهش نیز به کمک پرسش نامه مقایسه زوجی محقق ساخته با نرخ ناسازگاری 03/0 و برپایه روش الگو سازی ساختاری تصویری فازی، در 11 سطح، الگو سازی شده اند. هوش، تجربه، استانداردهای حسابرسی و حسابداری، و دستورالعمل های حسابرسی، در پایین ترین سطح الگو، و توانایی دفاع، عدم سوگیری متن، تردید، و استقلال حسابرس (به عنوان عوامل تأثیرگذار بر استدلال) در بالاترین سطح قرار گرفته اند. همچنین، در نمودار میک مک، پایبندی به اخلاق، فرهنگ سازمانی اخلاق محور و به دور از تقلب، دانش و مهارت در صنعت موردنظر، و صراحت و شفافیت اطلاعات، به عنوان عوامل پیوندی استخراج شده اند که تأکید بر آن ها می تواند استدلال حسابرسان را بهبود بخشد.
۳.
مقاله حاضر تلاش می کند تأثیر ابعاد زنجیره تأمین سبز را بر رضایت مشتریان محصولات لبنی با توجه به نقش تعدیل کننده رقابت پذیری شرکت بررسی کند. روش به کارگرفته شده، به لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی همبستگی با برپایه شیوه پیمایشی، و به لحاظ هدف یا ماهیت، کاربردی است. برای تبدیل داده های کیفی به کمی، از طیف طبقه بندی شده پنج گزینه ای لیکرت استفاده کرده ایم و ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه است. آزمون فرضیه ها نیز به کمک نرم افزار SmartPLS3 انجام شده است. جامعه آماری موردمطالعه، 695 نشان شرکتی مشغول به فعالیت در زمینه تولید محصولات لبنی است که 484 شرکت از وزارت صنعت، معدن، و تجارت و 211 شرکت نیز از وزارت جهاد کشاورزی، مجوز فعالیت دریافت کرده اند و روی هم رفته دارای 2352 شعبه در سطح کشور هستند. برای تعیین حجم بهینه نمونه، از نرم افزار نمونه گیری SPSS Sample Power استفاده کرده ایم. حداقل حجم نمونه، 298 شرکت برآورد شد که به منظور اطمینان یابی بیشتر، تعداد 305 شرکت بررسی شدند. نتایج به دست آمده نشان می دهند که اقدامات سبز داخلی و مشارکت سبز بیرونی، از بیشترین میزان تأثیرگذاری بر نوآوری سبز برخوردار بوده اند و همچنین، نوآوری، عملکرد، و کارآفرینی سبز، بر رضایت مشتری تأثیرگذار هستند، اما اثر تعدیلی رقابت پذیری شرکت تأیید نشد.
۴.
تاب آوری شهرها در مدیریت شهری، اهمیت زیادی دارد، زیرا بر زیست و بقای یک شهر تأثیر می گذارد. با افزایش ظرفیت و توان سکونتگاه های شهری و ضریب تاب آوری آن ها است که مدیریت باکیفیت شهرها برای نسل های آینده امکان پذیر می شود. این پژوهش با هدف طراحی الگوی تاب آوری برپایه رویکرد ارزش آفرینی در مدیریت شهری انجام شده است. مقاله حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، از نوع کیفی است. جامعه آماری پژوهش، دربردارنده خبرگان دانشگاهی و مدیران شهرداری در حوزه مدیریت شهری تهران است که پس از 11 مصاحبه، اطلاعات به کفایت داده رسید. برای انتخاب نمونه در مرحله کیفی از روش گلوله برفی استفاده شد و روایی محتوای پرسش های مصاحبه توسط 4نفر از هئیت علمی دانشگاه تأیید شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که چهار عامل اقتصادی، اجتماعی، نهادی، کالبدی فضایی در این عرصه نقش چشمگیری دارند. پیشنهاد می شود، ابعاد شکل دهنده الگو، به عنوان عامل تعدیل کننده در سازمان ها بررسی شده، و اثر تغییرات محیط کالبدی فضایی بر الگوی مدیریت تاب آوری در سازمان های دیگر سنجیده، و با یافته های پژوهش حاضر مقایسه شود.
۵.
عوامل رفتاری و روانی در قالب اطمینان بیش از حد مدیران، هزینه های نمایندگی، رفتار مدیریت سود، و کوته بینی مدیران می تواند بر شفافیت اطلاعاتی تأثیر بگذارد و باعث تغییرات چشمگیری در آن ها شود. افزون براین، شواهد حکایت از این دارد که سرمایه گذاران برای تعیین ارزش سهام، تحت تأثیر قضاوت های مبتنی بر تصورات ذهنی، اطلاعات غیرعلمی، و شرایط روانی و احساسی در بورس حضور دارند و این درحالی است که می توان به پشتوانه شفافیت اطلاعاتی در این بازار حضور یافت؛ بنابراین، با توجه به اهمیت این روابط برای بازار، مقاله حاضر تأثیر ویژگی های اخلاقی و رفتاری مدیران را بر گرایش های احساسی سرمایه گذاران در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بررسی کرده است. دراین راستا، فرضیه هایی تدوین و اطلاعات مربوط به شرکت های عضو بورس اوراق بهادار در طول دوره زمانی بین سال های 1387 تا 1396 بررسی و تجزیه و تحلیل شده است. جامعه آماری پژوهش، با توجه به شرایط درنظرگرفته شده برای انتخاب نمونه، دربردارنده 150 شرکت است که به روش حذف سیستماتیک انتخاب شده اند. الگوی رگرسیون مقاله با استفاده از روش داده های تابلویی با رویکرد اثرات تلفیقی، بررسی و آزمون شد. نتایج به دست آمده نشان داد که به لحاظ تأثیر ویژگی های اخلاقی و رفتاری مدیران، ویژگی های رفتاری خوش بینانه، کوته بینانه، رفتار نمایندگی، و مدیریت سود با کاهش شفافیت در محیط تصمیم گیری شرکت، سبب تشدید گرایش های احساسی سرمایه گذاران شده و اثر مثبت و معناداری بر آن دارد. افزون براین، نتایج به دست آمده، بیانگر این است که شاخص قدرت مدیریت که نشان دهنده رفتار مقتدرانه مدیر است، اثر معناداری بر گرایش های احساسی سرمایه گذاران ندارد.
۶.
ظرفیت نوآوری، مفهومی است که تحت تأثیر عوامل گوناگون، نقش مهمی در افزایش احتمال موفقیت فرایند نوآوری دارد. هدف این مقاله، واکاوی اثر ظرفیت نوآوری بر عملکرد نوآورانه شرکت های نوپای فین تک با تأکید بر نقش ظرفیت جذب و قابلیت یادگیری است. مقاله حاضر، یک پژوهش کاربردی، کمی، و مبتنی بر رویکرد قیاسی است که موضوع پژوهش را با استفاده از روش الگو سازی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزار اسمارت پی.ال.اس تجزیه و تحلیل کرده است. جامعه آماری افراد شاغل در 48 شرکت عضو انجمن کسب وکارهای نوپای فین تک ایران انتخاب شد که تعداد آن ها 279 نفر و اندازه نمونه با استفاده از نرم افزار سمپل پاور، 160 نفر برآورد شد. پرسش نامه الکترونیکی، برپایه روش نمونه گیری تصادفی ساده، بین افراد، توزیع و سرانجام، 143 پرسش نامه تکمیل و برگشت داده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که ظرفیت نوآوری، تأثیر مثبت و معناداری بر عملکرد نوآورانه دارد و در رابطه ظرفیت جذب بالفعل و عملکرد نوآورانه نیز نقش میانجی جزئی را ایفا می کند. همچنین، درحالی که قابلیت یادگیری بر هر دو بعد ظرفیت جذب، یعنی ظرفیت جذب بالقوه و ظرفیت جذب بالفعل تأثیرگذار بوده و ظرفیت جذب بالقوه نیز بر ظرفیت جذب بالفعل تأثیر گذاشته است، تنها ظرفیت جذب بالفعل بر عملکرد و ظرفیت نوآوری تأثیر مثبت و معنا داری داشته است.