۱.
اندیشه سیاسی، آن نوع نظرورزی است که در رشته های متعددی صورت بندی می شود. فلسفه سیاسی، ایدئولوژی سیاسی، الهیات سیاسی، و ادبیات سیاسی شاخص ترین انواع اندیشه سیاسی هستند. اگر چه در یک سیر تاریخی «علم سیاست» به «علم قدرت» تبدیل شد، ولی اکنون بار دیگر برای دست یافتن به «زندگی خوب»، «سیاست اندیشی» به سرآغازهای خود باز گشته است. با توجه به چرخش معرفتی «علم سیاست» به اخلاق، از یک سو، و چرخشی که در مطالعات توسعه و علم اقتصاد به اندیشه هنجاری صورت گرفته است، از سوی دیگر، بهره بردن از تضمنات عملی اندیشه سیاسی، ضرورتی تاریخی به نظر می رسد. در این مقاله، ابتدا به تحلیل ها و نظریه های شاخصی که درباره چیستی اندیشه سیاسی ارایه شده اند رجوع می شود، آنگاه روایت دلالتی _ پارادایمی به عنوان شیوه ای بدیل برای تبیین میان رشته ای اندیشه سیاسی ارایه می شود.
۲.
این مقاله سعی دارد ابعاد روش شناختی اجتماع گرایی را به عنوان یکی از رهیافت های هنجاری علوم اجتماعی در تبیین پدیده های سیاسی و اجتماعی بررسی کند. بدین سان در پی سؤال مؤلفه های روشی اجتماع گرایی چیست؟ اصول روش شناختی و مفاهیم اصلی آن را از دیدگاه السدیر مک اینتایر به بحث می گذارد. اجتماع گرایان سنت را به جای گفتمان قرار می دهند. پنج مرحله ظهور، عقلانیت، گفت و گو، افول و احیای مجدد سنت های فکری را بررسی می کنند. آنها سازه گرایان عرصه روش شناختی هستند. سطح تحلیل آنها نه خرد و کلان بلکه محلی است و مکان و عقلانیت محیطی برای آنها اهمیت فراوان دارد. در عرصه جامعه شناسی نیز بر اجتماعات تأکید دارند و سیاست را در این عرصه جستجو می کنند. از نظر جامعه شناسی رهیافت فوق ناشی از افول تدریجی ایدئولوژی های بسیج کننده، اعم از چپ و لیبرال در عرصه سیاسی، افول جنبش های پرولتری و فرایندهای غیر سیاسی شدن در کشورهای اروپایی و تحولاتی نظیر جنبش سبزها، حامیان محیط زیست، جنبش های فمینیستی و ... بوده است. کاربست این رهیافت به جای دیگر نظریات رویکردهای اثبات گرایی و هرمنوتیکی، به نظر می رسد بتواند رهیافتی بومی را برای فهم و سیاست گذاری در جامعه متکثر ایرانی به دست دهد و به عنوان نظریه ای میان رشته ای برای علوم انسانی به کار آید.
۳.
در این مقاله چالش های انجام مطالعات فرهنگی به عنوان دانشی بین رشته ای نشان داده خواهد شد. در این تحقیق که از طریق مصاحبه گروهی با فارغ التحصیلان و مصاحبه فردی با متخصصان مطالعات فرهنگی انجام شده است، ابتدا تجربه زیسته ذیل دانشی بین رشته ای را بر اساس تجربه دانشجویان آن در سه دانشگاه «علامه طباطبایی»، «علم و فرهنگ» و «دانشگاه تهران» روایت می کند. سپس چالش ها و غفلت های مطالعات فرهنگی در ایران را بر اساس مصاحبه های فردی با متخصصان این رشته شرح می دهد و در نهایت در باب راه های برون رفت و آینده مطالعات فرهنگی بحث کرده و به داوری در باب دیدگاه های استخراج شده از مصاحبه ها می پردازد.
۴.
«فضا» از اواخر قرن نوزدهم و تا پیش از دهه 1960 در معماری کلیدواژه اصلی بود اما به تدریج اهمیت نظری خود را در دانش معماری از کف داد. این تحول عمدتاً به سبب فراگیرشدن نشانه شناسی پسامدرن و نظریات «مکان» در معماری بود. دانش اجتماعی اما مسیر برعکسی را طی نمود، در قرن نوزدهم، در آگاهی مدرن و به واسطه تاریخی گری، فضا یک سره در انقیاد زمان درآمد، «مراحل» زمانی توسعه موردتوجه قرار گرفت، زمان خطی بود و فضا حاشیه ای. در تمام این دوره مراد از «فضا»، فضای انتزاعی دکارتی/نیوتنی بود که نسبت به تاریخ، زمینه و جامعه خنثی و بی اثر بود و لذا در حیطه و بازه مطالعات علوم اجتماعی واقع نمی شد. در قرن بیستم اما فضامندی به تدریج راه خود را به تحلیل های اجتماعی گشود تا آنجا که تحولات اواخر قرن بیستم در این زمینه را «چرخش فضاوار» علوم اجتماعی نامیدند. در این مقاله ضمن بررسی این تحولات در هر دو عرصه در نتیجه گیری اشاره خواهدشد که با روی آوردن به یک هستی شناسی رابطه ای در باب فضا و غنا یافتن آن از مطالعات میان و ترارشته ای، کلیدواژه فضا همچنان در نظریه معماری رهگشا خواهدبود و در رابطه آن با علوم اجتماعی نقشی میانجی گرانه خواهد داشت.
۵.
در علوم ایمنی، حادثه رویدادی ناخواسته و غیر برنامه ریزی شده است که به صورت یک یا چند واقعه متوالی به واسطه اعمال ناایمن شرایط ناایمن یا هر دو به وجود می آید. به رغم رشد فزاینده علوم ایمنی در دهه های اخیر، مفهوم حادثه همچنان به عنوان پدیده ای غیراجتماعی، خنثی و فاقد معنا تعریف می گردد که به طور ناخواسته و غیر برنامه ریزی شده توسط کارگران یا ماشین آلات به وجود می آیند. بخش قابل توجهی از تحقیقات انجام شده در این زمینه، به پیروی از سنت همه گیرشناسی و روان شناسی رفتارگرا با تقلیل مسئله ایمنی و بهداشت کار به موضوعی صرفاً فنی و تخصصی بر نقش عوامل فردی خطر و خطای انسانی در وقوع حوادث تأکید می کنند. بی توجهی این مطالعات به بسترهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سازمانی در تحلیل حوادث و عدم بهره گیری از یافته های میان رشته ای باعث گردیده تا گزارش های مذکور صرفاً به ارایه فهرستی از عوامل خطر و توزیع آماری حوادث برحسب متغیرهای کمی و جمعیت شناختی اکتفا نموده و در نتیجه نسبت به فرایند ساخت اجتماعی حوادث و ماهیت پرابلماتیک مفهوم حادثه اجتناب نمایند. از این رو، پژوهش حاضر درصدد است تا با استفاده از ظرفیت دیگر رشته های علمی، نظیر جامعه شناسی انتقادی و اقتصاد سیاسی محدویت های علوم ایمنی و رویکردهای متعارف فنی و تخصصی آن را در تبیین یک جانبه و تک بعدی حوادث ناشی از کار نشان دهد. به منظور دستیابی به این هدف، در پژوهش حاضر، از روش شناسی کیفی به عنوان روش شناسی غالب و از روش مردم نگاری انتقادی جهت انجام عملیات تحقیق و متعاقباً از روش تحلیل موضوعی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شده است. یافته های به دست آمده در این پژوهش شامل هفت مقوله عمده است که در قالب چرخه ساخت اجتماعی حوادث نشان داده شده است. درمجموع، نتایج این تحقیق نشان می دهد که حوادث ناشی از کار، بیش از آنکه به دلیل بی احتیاطی و ویژگی های فردی و روان شناختی کارگران باشد، از شرایط حاکم بر سازمان کار، روابط نابرابر قدرت و تجارب کارگران از محیط کار ناشی می شود.
۶.
این پژوهش چگونگی استفاده از اینترنت را توسط دانش آموزان سال سوم راهنمایی تحصیلی شهر تهران در سال92-1391مورد بررسی قرار داده است. در این چهار چوب با انجام نیاز سنجی، نیازهای نوجوانان ایرانی در محیط های مجازی و فضای اینترنت شناسایی و مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور از پرسشنامه محقق ساخته و نیز مصاحبه با متخصصان و صاحب نظران در حوزه های برنامه ریزی درسی، تکنولوژی آموزشی، برنامه ریزی آموزشی و فناوری اطلاعات و ارتباطات بر اساس رویکرد میان رشته ای استفاده گردید. در نهایت نیازهای دانش آموزان بر اساس روش تحلیل عاملی به دو عامل دانش و مهارت و ویژگی های فردی _ اجتماعی تفکیک شده است و الگوی استفاده از اینترنت شامل عوامل فراغتی و دسترسی به اطلاعات و منابع طراحی و ارایه شد. همچنین بر اساس نتایج مشخص شد این عوامل اثر مستقیمی بر ویژگی های شبکه ندارد و این تأثیر در رابطه با عوامل فراغتی از طریق محل برنامه ها صورت می پذیرد. بیشترین علاقه مندی دانش آموزان در اینترنت به دانلود فیلم و آهنگ و سپس بازی های بر خط و برنامه های تفریحی اشاره دارد که لزوم توجه برنامه ریزان را به تهیه و ارایه فیلم و بازی ها و برنامه های آموزنده، علمی و تفریحی _ آموزشی مشخص می نماید.
۷.
مکتب انسان گرایی در قرن بیستم با دیدگاه های راجرز و مزلو به روان شناسان معرفی شد. این مکتب به بررسی نیازهای آدمی و گرایش های فطری او پرداخته است. آرمان شهر، تجربیات اوج و والا، تجربیات دینی، انگیزه های متعالی و طبیعت انسان از جمله نظریات مزلو و راجرز است. عطار یکی از بزرگ ترین عرفای مسلمان قرن 6 و 7 نیز در غزلیات خود بر اساس آموزه های اسلام به بررسی این امور پرداخته و ضمن بیان آنها به تحلیل و تبیین این موضوعات همت گمارده است. با کاربرد نظریات انسان گرایان می توان بسیاری از اندیشه های عطار را تبیین کرد و دریافت که وی نیز به نظریه پردازی در این زمینه پرداخته است. در واقع آشکار می شود عطار مانند بسیاری دیگر از عارفان در تعلیمات خویش به مباحث روان شناختی روی آورده که دریافت و استخراج این نظریات نیازمند پژوهش های جدی متخصصان علم روان شناسی بر روی متون ادبی است. از طرف دیگر برای تفسیر بسیاری از اندیشه های عرفانی آشنایی با نظریات گوناگون روان شناسی ضرورت دارد. در این پژوهش که به شیوه توصیفی _ تحلیلی انجام گردیده است کوشش می شود با به کارگیری نظریات انسان گرایان درباره نیازهای انسان، انسان کامل، تجربیات اوج و انگیزه های متعالی نظریات عطار تبیین گردد.