۱.
در دهه های اخیر، به موازات تغییرات گسترده در سراسر جهان، بسیاری از ارزش ها و هنجارهای اجتماعی در ایران دستخوش تغییر و دگرگونی شده است. مقاله حاضر با هدف بررسی تأثیر باورهای آرمان گرایی توسعه ای بر سبک های همسرگزینی جوانان انجام شده است. روش تحقیق به صورت پیمایشی و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه است. داده های تحقیق از طریق پیمایش در بین 608 جوانان شهر یاسوج که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند، گردآوری شده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که بین متغیرهای دینداری، آرمان گرایی توسعه ای، نگرش های جنسیتی و نگرش به ازدواج با سبک های همسرگزینی رابطه معناداری وجود دارد، و متغیرهای مادی گرایی، استفاده از فضای مجازی و اینترنت و فردگرایی، رابطه معناداری با سبک های همسرگزینی نداشتند. بر اساس مدل نهایی تحقیق، پنج متغیر که بیشترین ارتباط را با سبک های همسرگزینی داشتند به ترتیب اهمیت دینداری، آرمان گرایی توسعه ای، سن و تحصیلات والدین بود که متغیر سبک های همسرگزینی را تبیین کردند. بر اساس مدل نهایی تحلیل مسیر، متغیر سن به صورت مستقیم و متغیرهای دینداری، تحصیلات والدین و نگرش های جنسیتی هم به صورت مستقیم و هم از طریق آرمان گرایی توسعه ای بر سبک های همسرگزینی تأثیرگذار بوده اند. متغیرهای فردگرایی، مرد بودن، استفاده از فضای مجازی و نگرش نسبت به ازدواج، به صورت غیر مستقیم و از طریق آرمان گرایی توسعه ای بر سبک های همسرگزینی موثر بوده اند. در مجموع می توان گفت که سبک های مختلف همسرگزینی و روابط جوانان در جامعه مورد مطالعه، متأثر از باورهای آرمان گرایی توسعه ای در حال دگرگونی است و لازم است این پدیده به عنوان یک واقعیت اجتماعی در برنامه ریزی های اجتماعی لحاظ شود.
۲.
با توجه به تغییر ساختار سنّی جمعیت و تحولات اقتصادی-اجتماعی سطح کلان که ایران تجربه کرده است انتظار می رود روندهای ازدواج در بین دوره ها و نسل های مختلف با تغییراتی همراه باشد. مقاله حاضر با استفاده از روش سن-دوره-کوهورت چندسطحی به بررسی تغییرات دوره ای و نسلی ازدواج و تعیین کننده های احتمال ازدواج طی چهار دهه اخیر پرداخته است. یافته ها حاکی از آن است در هر دو جنس، کوهورت های جوان تر در مقایسه با کوهورت های مسن تر، ازدواج خود را به تأخیر انداخته و در سنین بالاتری ازدواج می کنند. در همه کوهورت ها تا سن 35 سالگی، درصد زنان ازدواج کرده بیش از مردان است اما در سنین بالاتر این امر برعکس خواهد شد. روندهای دوره ای این نتایج را مورد تایید قرار می دهد. تحلیل های سن-دوره-کوهورت نیز نشان داد که اگرچه در دوره ها و کوهورت های مختلف زنان زودتر از مردان ازدواج کرده اند، اما به طور کلی احتمال ازدواج زنان کمتر از مردان است. تحصیلات دانشگاهی و اشتغال دو متغیر مهم در کاهش احتمال ازدواج در دوره ها و کوهورت های مختلف بود ولی تأثیرات آن ها در بین دو جنس متفاوت است. مدل مرد نان آور خانواده ایرانی سبب شده است تا اشتغال، احتمال ازدواج مردان را افزایش و احتمال ازدواج زنان را کاهش دهد. با توجه به گسترش آموزش عالی و طولانی شدن دوره تحصیل انتظار می رود در صورت عدم ارائه برنامه های سیاستی مناسب برای اشتغال جوانان، تأخیر در سن ازدواج همچنان تداوم داشته باشد. در این راه نیاز است تا برنامه ریزان در سیاست های خود، تغییرات رخ داده در سطح خانواده و جامعه طی دهه های گذشته را مد نظر قرار دهند.
۳.
این مقاله با هدف ترکیب کمّی نتایج مطالعاتی درباره عوامل تأثیرگذار بر نگرش ها، تمایلات و قصد باروری در ایران نوشته شده است. بدین منظور با استفاده از روش فراتحلیل و نرم افزار جامع فراتحلیل (CMA3)، 26 مقاله در بازه زمانی 1389 تا 1398 بررسی شده است. 16 مقاله به بررسی تمایلات و قصد باروری و 10 مقاله نیز به بررسی نگرش های فرزندآوری پرداخته اند. نتایج نشان داد تأثیر متغیرهای تحصیلات، سن ازدواج، تعداد فرزندان موجود، مشارکت اقتصادی اجتماعی، فردگرایی، نگرش به اشتغال، رسانه های خارجی، و اینترنت بر تمایل و قصد باروری منفی بوده و درمقابل، متغیرهای سن، سکونت روستایی، درآمد، دین داری، حمایت اجتماعی، تعداد خواهر و برادر، و کیفیت زندگی بر تمایل و قصد باروری اثر مثبت داشته اند. اندازه اثر این متغیرها همگی کمتر از 3/0 بوده و بیشترین میزان اندازه اثر متعلق به متغیرهای فردگرایی (296/0-) و تعداد فرزندان موجود (224/0-) است. همچنین، از بین متغیرهای تأثیرگذار بر نگرش های فرزندآوری، تأثیر درآمد و اختلاف سنی با همسر مثبت بوده و درمقابل، سرمایه و مصرف فرهنگی، تحصیلات، پایگاه اقتصادی اجتماعی، سن و شبکه های مجازی اثر منفی داشتند. اندازه اثر این متغیرها همگی کمتر از 3/0 بوده و بیشترین میزان اندازه اثر متعلق به متغیرهای درآمد (272/0) و سن (258/0-) است. ازاین رو، عوامل و نیروهای اجتماعی متعددی در تغییر نگرش به فرزند و کاهش فرزندآوری اثرگذار بوده اند که نشان دهنده ناهمگونی های موجود در جامعه ایرانی بوده و لزوم توجه به تفاوت های موجود در بین گروه های اجتماعی مختلف را به مسئولان امر یادآور می کند.
۴.
با توجه به تداوم باروری زیر سطح جانشینی و لزوم بررسی عوامل مرتبط، در این مقاله به بررسی تأثیر احساس امنیّت بر تعداد فرزندان زنده به دنیا آمده، ایده آل و قصد شده و همچنین قصد داشتن فرزند دیگر پرداخته ایم. در این پیمایش، به شیوه خوشه ای چندمرحله ای 1189 زن و مرد متأهل در شهر تهران انتخاب شده (زن کمتر از 50 سال و بارور بوده) و در تجزیه و تحلیل نهایی به کار گرفته شده اند. نتایج تحقیق نشان داد میانگین تعداد فرزندان ایده آل در پاسخگویان بیش از دو فرزند (13/2)، تعداد فرزندان قصد شده 91/1 فرزند، تعداد فرزندان زنده به دنیا آمده کمتر از سطح جانشینی (41/1) بوده و ۹/۳۶ درصد از پاسخگویان قصد داشتن فرزند دیگر را داشته اند. رابطه مستقیم معنادار میان احساس امنیّت با تعداد فرزندان زنده به دنیا آمده، ایده آل و قصدشده وجود داشته است. همچنین مدل های رگرسیون لجستیک نشان از تأثیر معنادار احساس امنیّت در خروج از بی فرزندی، تک فرزندی و دو فرزندی داشته است. پیشنهادات سیاستی در راستای افزایش فرزندآوری، مبتنی بر بسترسازی مناسب در راستای کاهش موقعیت های مخاطره آمیز و افزایش احساس امنیّت در ابعاد مختلف اقتصادی، عمومی، قضایی و سیاسی از جمله امنیّت شغلی و درآمد کافی، ثبات سیاسی و مصونیت از هرگونه تعرض است.
۵.
فرزندآوری و فرزندپروری میوه و ثمره زندگی مشترک زوجین است؛ اما در ترازوی تقسیم وظایف و مسئولیت ها، کفه مربوط به مادر به صورت نابرابری سنگین تر از پدر است و رنج ها و مشقات فرزندپروری عمدتاً بر دوش مادر نهاده می شود. بسترهای فرهنگی، عنصری مهم و کلیدی در تعریف حجم و چگونگی توزیع وظایف و مسئولیت های مادری هستند. با این وجود، چالش ها، دغدغه ها و رنج های مادر در حوزه تربیت فرزندان و فرزندپروری کمتر در کانون توجه تحقیقات اجتماعی و فرهنگی بوده است. این مقاله با هدف بررسی این مسائل و چالش ها، به روش کیفی انتقادی کارسپیکین صورت گرفته است. داده های پژوهش، در شهرستان زرند استان کرمان و برمبنای مصاحبه عمیق با پانزده مادر دارای فرزند زیر دو سال گردآوری شده است. یافته های پژوهش در پنج مرحله و با استفاده از رویکردهای امیک و اتیک محور تحلیل و ارائه شد. یافته ها نشان دهنده فشارها، دغدغه ها و چالش های فرزندپروری، همیاری ضعیف مردان در فرزندپروری، توقعات فزاینده فرزند، ضرورت آرامش در محیط خانواده و نظایر آن بود. برپایه نتایج، رنج ها و مشقّات مادر و دغدغه ها و مشغله های طاقت فرسای او در قبال تربیت و پرورش فرزند، در شرایط تحولات شتابان اجتماعی و فرهنگی در دوران معاصر مضاعف شده است. از این جهت، ارتقاء حمایت های اجتماعی و خانوادگی از نقش مادر در زمینه فرزندپروری، تأمین امکانات رفاهی و فراغتی برای مادر و ارائه آموزش های فرزندپروری به مادران از طریق نهاد های آموزشی و رسانه های فرهنگی مورد تأکید نتایج مطالعه حاضر است.
۶.
مهاجرت بین المللی یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر پویایی و تغییرات جمعیت مورد توجه پژوهشگران و سیاست گذاران قرار گرفته است. شناخت عواملی که زمینه ساز تمایل مهاجرت به خارج از کشور هستند بر شناسایی تمایلات و جریانات مهاجرتی در آینده تأثیرگذار است. هدف مقاله پیش رو، شناخت میزان تمایل ایرانی ها به مهاجرت خارج از کشور و تأثیر عوامل جمعیتی زمینه ای و ساختاری بر آن است. روش تحقیق مورد استفاده تحلیل ثانویه داده های خرد پیمایش ملّی سرمایه اجتماعی در سال 1397 است. تعداد نمونه شامل 17078 نفر افراد 18 سال به بالای ساکن در 31 استان کشور است. براساس یافته های تحقیق، 42 درصد پاسخگویان تمایل به مهاجرت خارج از کشور دارند و به عنوان مهاجرین بالقوه محسوب می شوند. نتایج نشان داد که افراد دارای تمایل به مهاجرت، اغلب مجرد، جوان (18 تا 49 سال)، با تحصیلات دانشگاهی، طبقه اجتماعی متوسط و ساکنین در شهرها هستند. همچنین، نتایج تحلیل های دومتغیره از رابطه عوامل ساختاری (رضایت اجتماعی، امید و نشاط اجتماعی، احساس امنیت اجتماعی و ارزیابی وضعیت آینده کشور) نشان داد که تمامی این عوامل با تمایل به مهاجرت خارج از کشور رابطه منفی و معنادار دارند. در نهایت، براساس نتایج تحلیل چندمتغیره (رگرسیون لجستیک)، با کنترل متغیرهای جمعیتی و زمینه ای، تنها میزان امید و نشاط اجتماعی و ارزیابی از وضعیت آینده کشور، همچنان بر تمایل به مهاجرت خارج از کشور تأثیر معناداری دارند. از این رو، فراهم کردن شرایط و بسترهای رضایت بخش و امیدوارکننده به ویژه برای جوانان تحصیل کرده دانشگاهی، می توانند در کاهش تمایلات مهاجرتی به خارج از کشور مؤثر باشند.