۱.
مقاله حاضر قصد دارد به بررسی دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهش های شان بپردازد. این پژوهش با رویکرد کمّی و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه پژوهش اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز بودند که 20درصد از آنها با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبق های نسبتی به عنوان نمونه انتخاب شدند. به این ترتیب، تعداد 153 نفر از کل اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز در تکمیل پرسشنامه شرکت داشتند. نتایج نشان داد میانگین خودارزیابی اعضای هیئت علمی مشارکت کننده در پژوهش نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهش های شان برابر با 72/8 بوده و میانگین جامعه پژوهش با اطمینان 95درصد در حد فاصل 29/8 و 15/9 قرار دارد که با توجه به دامنهٔ نمرات قابل حصول در حد متوسط قرار دارد. بین خودارزیابی گروه های مختلف آموزشی نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهش های شان تفاوت معناداری وجود دارد. اعضای هیئت علمی دانشگاه تبریز حوزه های بالقو های که می توانند از پژوهش های آ نها بهره مند شوند را به ترتیب «صنعت»، «محیط زیست»، «آموزش»، «خط مشی و سیاست گذاری» و «کشاورزی» بیان کرده اند. همچنین، نتایج نشان داد هرچه «تعداد طرح های برون دانشگاهی» و «ارتباط کاری اعضای هیئت علمی با سازمان های خارج از دانشگاه تبریز» بیشتر باشد، میزان خودارزیابی آنها نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهش های شان نیز بیشتر است. برمبنای نتایج حاصل شده، تشویق اعضای هیئت علمی به انجام طرح های برون دانشگاهی و داشتن ارتباط کاری با سازمان های خارج از دانشگاه می تواند ارزیابی اعضای هیئت علمی نسبت به اثرگذاری اجتماعی پژوهش های شان را بیشتر کرده، و با درگیر ساختن آنها با مسائل و موضوعات واقعی جامعه به افزایش اثرگذاری اجتماعی پژوهش های دانشگاهی منجر شود.
۲.
در آینده، عرصهٔ مسئولیت پذیری اجتماعی دانشگاه، به حوزه های متنوعی از اجتماعات محلی، ملی و بین المللی گسترش خواهد یافت. حضور توأم با مسئولیت پذیری اجتماعی آموزش عالی در روند تحولات آینده، نیازمند رویکردی آینده نگارانه است تا امکان کنشگری در رخدادهای آینده را فراهم سازد. بنابراین، هدف این مقاله، آینده نگاری مسئولیت پذیری اجتماعی آموزش عالی کشاورزی است. مطالعهٔ حاضر در سه گام اصلی انجام شد. ابتدا بر مبنای روش گروه کانونی، به شناسایی پیشران های مسئولیت پذیری اجتماعی دانشگاه در آموزش عالی کشاورزی پرداخته شد. سپس با استفاده از روش تحلیل اثرات متقابل و با بهره گیری از نرم افزار MicMac، از میان 14پیشران شناسایی شدهٔ مسئولیت پذیری اجتماعی دانشگاه، 5 پیشران کلیدی انتخاب شد. برای این عوامل کلیدی بر اساس ایدهٔ سناریونویسی21 وضعیت ممکن و محتمل در آیندهٔ مسئولیت پذیری اجتماعی دانشگاه با نظر خبرگان تعریف گردید و با تشکیل ماتریس21*21 و بهره گیری از دانش خبرگان در ارزیابی میزان تأثیرات وقوع هر یک از وضعیت ها بر وقوع یا عدم وقوع وضعیت های دیگر در آیندهٔ مسئولیت پذیری اجتماعی دانشگاه با استفاده از قابلیت های نرم افزار Scenario Wizard 4.31، دو سناریو متضاد (ققنوس و طاووس) به عنوان سناریوهای قوی و 104 سناریو با احتمال وقوع پایین و ضعیف استخراج شد. سناریو ققنوس نمایان گر تحقق مسئولیت پذیری اجتماعی دانشگاه در راستای توسعهٔ پایدار محلی و منطقه ای بوده و سناریو طاووس مبین آن است که دانشگاه به عنوان تافته ای جدابافته، فاقد مسئولیت پذیری اجتماعی است. این سناریوها چشم انداز آیندهٔ مسئولیت پذیری اجتماعی دانشگاه را نشان می دهند.
۳.
وابستگی متقابل ناشی از جهانی شدن و بحران های مشترک، همکاری اندیشمندان در رشته های علمی مختلف را به منظور مواجهه با مسائل پیشِ رو، اجتناب ناپذیر کرده است. آنچه بدیهی است، سنگ بنای اولیه تعاملات افراد و مدیریت شرایط پیچیده کنونی، نیازمند ایجاد فضایی مبتنی بر دوستی و آرامش است. از اینروست که در دهه های اخیر، شکل دهی و ترویج فرهنگ صلح، به دغدغه پژوهشگران تبدیل شده است. اعتقاد بر این است صلح ضمن به ارمغان آوردن آرامش، ثبات و امنیت، به تحقق توسعه پایدار یاری می رساند. صلح به عنوان موضوعی میان رشته ای، در شاخه های مختلف علم معنا می یابد و بنابراین هریک از دریچه خاصی، اهمیت و نحوه ترویج آن را مورد مطالعه قرار داده اند. در این مقاله، دانش و آگاهی به عنوان مفهوم محوری در شکل گیری بینش، نگرش و رفتار صلح آمیز تلقی شده و در این راستا نقش دانشگاه به عنوان عالی ترین نهاد آموزشی بعد از دوران متوسطه در ترویج فرهنگ صلح مورد بررسی قرار گرفته است. در قالب روش کیفی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با صاحب نظران حوزه صلح و آموزش، و در راستای پاسخ گویی به این سؤال که چگونه دانشگاه ها می توانند در ترویج فرهنگ صلح نقش آفرین باشند؟ این فرضیه مورد آزمون قرار گرفت: «دانشگاه در چارچوب کارکردهای آموزشی، پژوهشی و خدمات اجتماعی و همچنین نقش آفرینی در نهاد دیپلماسی می تواند به ترویج فرهنگ صلح یاری رساند». با توجه به یافته های حاصل از مطالعات نظری و بررسی های میدانی، الگوی دانشگاه پایدار به عنوان الگوی مطلوب دانشگاه فعال در مسیر صلح معرفی شده است؛ دانشگاهی که پایداری در ساختار آموزشی، پژوهشی و خدماتی اش نهادینه شده باشد.
۴.
آموخته های معماری امروز تحت تأثیر استیلای هژمونی های مرکزگرا، هجوم اطلاعات و تکنولوژی موجب تسخیر روح انسان شده است که منجر به تبلور اشکال جدیدِ خلقیات فردی به جای خلاقیت شده است. تغییر یادگیری فرایند انسانِ معمار به معنای رهایی ذهن از انباشتگی های اطلاعات و خوانش آموزه های مؤثر به واسطهٔ تجربه های زیست شدهٔ انسانیِ حاویِ روح و احساس هدف پژوهش است. مطالعهٔ حاضر به روش اسنادی، و به منظور شناخت روابط انسان با محیط به خوانش آثار پدیدارشناسان حوزهٔ انسان، ذهن و خیال، و ریشه های درون مرزیِ مؤثر بر برقراری پیوند انسان با پدیده های محلی، همچون ادبیات، پرداخته است. با خوانش نظریه های شناختِ جهان هستی و دیدگاه های محورگرایی، به وجوه گم گشتهٔ «چگونه انسان شدن» پی برده شد. در ابتدای قرن بیستم جریان فکری فلسفی پدیدارشناسی شکل گرفت که اساس هستی شناسی را تجربیات زیست شدهٔ انسانی دانست. سپس از فلسفهٔ محض به جریان حوزهٔ «اندیشه» و «یادگیری خودیافته» تغییر مسیر داد و با برقراری پیوندی چندوجهی میان رشته ها و تجربه های زیست شدهٔ انسانی، در مدارس معماری مطرح شد. شناخت فرایند خودیافتهٔ «انسانِ معمار» جهت کسب تجربه های فردی با کیفیت و خلق پدیده های معماری انسانی از یافته های این مقاله است که در دو وجه مورد مطالعه قرار گرفت: 1) خواندن منابع و ریشه های غنیِ درون مرزی؛ و 2) آموختن چگونه اندیشدن به منزلهٔ نگاه جهان شمول. خوانش شعر حافظ و تجربهٔ زیسته اش در فرایند یادگیری معماری موجب خودیافتگی و پالایش ذهن می شود. در این راه انسان فراگیرنده به بیداری دست می یابد که در قالب مدلی ترسیم شده است.
۵.
دیدگاه انسان تأثیر مستقیم بر محیط زیست دارد. در دورهٔ مدرن انسان خود را جای خداوند قرار داد و طبیعت را به سلطه کشیده است. نتیجهٔ سلطه بر طبیعت، تجاوز به حریم های آن و بر هم زدن چرخهٔ طبیعت بوده است. در عهد باستان انسان همیشه خود را در داخل هستی تعریف می کرد و اعتقاد داشت که نمی توان و نباید چرخهٔ طبیعت را برهم ریخت. نحوهٔ تعامل انسان با طبیعت و محیط زیست در دوره های گوناگون بسیار متغیر و گاه متناقض بوده است. وجود دیدگاه زیست محور و پذیرش این اصل که انسان جزئی از طبیعت است و حیات او به حیات محیط پیرامونش بستگی دارد، باعث بروز رفتارهای مبتنی بر احترام به طبیعت و محیط زیست شده است. ایرانیان باستان نیز به عنوان یکی از اولین تمدن های شکل گرفته در جهان همواره در مسائل انسانی و زیست محیطی پیشرو بوده اند. قوانین حاکم در دوران کهن مبتنی بر الگوهای اعتقادی بوده است و سیاست های حکمرانی آن دوران با تأسی از پندارهای حفاظت از عناصر محیطی آب وخاک، گیاه و حیوان شکل گرفته است. در این مقاله علاوه بر بررسی دیدگاه زیست محور در اسطوره های به جا مانده از ایران باستان و همچنین کاوش در منابع آئین زرتشت و کتاب اوستا، به چگونگی ارتباط سیاست های شاهان و حکمرانی با اندیشه های زیست محیطی پرداخته شده است. نتیجه نشان می دهد که ایرانیان باستان با نگرشی زیست محور و با استفاده از گزاره های مذهبی سعی بر تقدس عناصر چهارگانه و تأکید بر حفظ آن داشته باشند.
۶.
از دیدگاه بازار سرمایه انتظارات سودآوری شرکت می تواند تأثیرات متفاوتی بر پیش بینی سرمایه گذاران موجود در بازار نسبت به سود و بازده آتی شرکت متناسب با سطح انتظارات آنان داشته باشند. هدف اصلی این پژوهش بررسی واکنش بازار سهام به رفتار سودهای فصلی شرکت ها در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. بدین منظور داده های مالی مربوط به 240 شرکت برای دوره زمانی بین سال های 1386 تا 1396 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با توجه به فرضیه اول که بیان می کند، می توان با بررسی مسیر انتظاراتی ایجاد شده در خصوص سود شرکت ها محتوای اطلاعاتی سودهای فصلی را مدل سازی نمود، وجود رابطه معکوس و معنی دار تأیید شده است. بنابراین سود غیر منتظره می تواند به صورت منفی بر اولین پیش بینی سود تأثیرگذار باشد. فرضیه دوم پژوهش حاضر مبنی بر این که می توان با بررسی مسیر انتظاراتی ایجاد شده در خصوص سود شرکت ها رفتار سرمایه گذاران را در بازار مدل سازی نمود. بنابراین یک رابطه ی مستقیم و معنی دار بین آنها برقرار است. نتایج حاصل از آزمون این فرضیه نشان می دهد که انتظارات سود با ثبات مثبت (منفی) در سیگنال های سود منجر به افزایش (کاهش) خطای پیش بینی سود های آتی و بازده سهام می گردد. نتایج کلی تحقیق بیانگر این موضوع بوده و بیان می دارند که مسیر انتظاراتی سود ترسیم شده در این تحقیق بر تعدیل سود پیش بینی شده و رفتار سرمایه گذاران تأثیر گذار است.