نظریات شىء انگارانه معنا در فلسفه تحلیلى و علم اصول(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر از دو بخش تشکیل شده است: در بخش اول, نظریه هاى شىءانگارانه معنا در سنّت فلسفه تحلیلى به اختصار معرفى مى شوند. این نظریه ها به ترتیب عبارت اند از: 1. نظریه حکایى. 2. نظریه ایده انگارانه. 3. نظریه گزاره اى. 4. نظریه سمانتیک جهان هاى ممکن. بخش دوم به طرح و بررسى نظریه معنا در علم اصول فقه مى پردازد. البته, مبحثى تحت عنوان (نظریه معنا) در سنّت اصولى موجود نیست, ولى مسئله دیگرى در بعضى منابع یافت مى شود که بسیار مشابه با مبحث نظریه معنا در سنّت فلسفه تحلیلى است. مسئله مزبور این مسئله است که موضوع له الفاظ چه سنخ هویتى است. در منابع اصولى چهار نظریه اصلى دراین باره ارائه شده که عبارت اند از: 1. وضع براى موجودات خارج. 2. وضع براى صورت هاى ذهنى. 3. وضع براى طبیعت یا ماهیت یا مفهوم. 4. وضع براى مفهوم به لحاظ حکایت از مصادیق. در بخش دوم, این نظریات و دلایل له و علیه آنها به تفصیل مطرح مى شوند, و علاوه بر آن, در موارد مختلف بین آراى اصولیان و نظریه هاى معنا در سنّت فلسفه تحلیلى مقایسه و تطبیق صورت مى گیرد. نتیجه اى که در نهایت, از بخش دوم حاصل مى شود این است که رایج ترین نظریه اصولى (یعنى نظریه سوم) مشکلاتى جدّى دارد, که با اصلاح آن, تقریباً به نظریه اى مشابه با نظریه گزاره اى معنا در سنّت فلسفه تحلیلى دست مى یابیم.
گفتنى است در این نوشتار, عمدتاً مسئله معنا در الفاظ عام مدنظر است, ازاین رو, نظریات مربوط به معناى اسماى خاص, اسماى اشاره, ضمایر و حروف مطرح نمى شود, مگر به هدف تمهید براى سایر مباحث.