طبقه بندى افعال زبانى در فلسفه تحلیلى و علم اصول (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
مقصود از این مقاله پاسخ به یک پرسش اساسى در قلمرو فلسفه زبان است. آیا مى توان افعال زبانى را به چند مقوله معیّن و محدود تقسیم کرد و همه کارهایى را که انسان به وسیله زبان انجام مى دهد, به این چند مقوله تحویل برد؟ براى این که ماهیت پرسش و اهمیت آن بیشتر معلوم شود ناچارم چند نکته را از باب مقدمه تذکر دهم:
1. ارتباط زبانى, یکى از کارهاى پیچیده اى است که انسان انجام مى دهد. آدمى در فرآیند ارتباط زبانى مهارت هاى زبانى خود را به نمایش مى گذارد و کارهاى شگفت انگیزى از نظر معناشناختى و فلسفى انجام مى دهد; براى مثال, اِخبار مى کند, امر و نهى مى کند, وعده مى دهد و مانند اینها. عجیب تر این که پیدایش نهادهاى اجتماعى چون ملکیّت, زوجیّت و مانند اینها بدون توانایى انسان بر ارتباط زبانى و کارهایى که به وسیله آن انجام مى دهد ممکن نیست. یکى از مباحث مهمّى که فیلسوفان تحلیلى (در قرن بیستم) طرح کرده اند, تحلیل و بررسى افعالى است که انسان در فرآیند ارتباط زبانى انجام مى دهد.
2. (افعال زبانى1) یا (افعال گفتارى2) یکى از مباحثى بود که پس از انتشار کتاب مهم و پرنفوذ تحقیقات فلسفى ویتگنشتاین در سال 1953 توجه فیلسوفان زبان را به خود جلب کرد.
ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفى به موجب تلقى دیگرى که از زبان و ماهیت آن پیدا کرده بود, بر فعالیت ها و کارهاى زبانى تأکید کرد, زیرا طبق تلقى جدید او, سخن گفتن نوعى فعالیت اجتماعى و قاعده مند است که انسان آن را در اجتماع یاد مى گیرد و به عنوان ابزارى براى بیان مقاصد خویش و ارتباط با دیگران ـ درست یا نادرست ـ به کار مى گیرد. وى در بند 23 تحقیقات فلسفى فهرستى از افعال گفتارى به دست مى دهد. امر کردن, توصیف کردن, پرسیدن, پاسخ گفتن و مانند اینها افعال گفتارى اى هستند که انسان ها در جریان ارتباط زبانى انجام مى دهند. از نظر ویتگنشتاین سخن گفتن نوعى فعالیت و یا نوعى صورت زندگى3 است.4
3. تأکید ویتگنشتاین متأخّر بر افعال گفتارى ـ به رغم مخالفت شدید وى با هر نوع نظریه پردازى ـ به نظریه اى کلى در فلسفه زبان منتهى شد که آستین5 آن را نظریه افعال گفتارى6 نامید. آستین در کتاب How to Do Things with Words, که پس از مرگش در سال 1962 منتشر شد, نظریه افعال گفتارى را به عنوان نظریه اى فلسفى پروراند و بعضى از عناصر, مقوّمات و نتایج آن را تشریح کرد.7 شاگرد آستین, جان سرل در سال 1969 با انتشار کتاب افعال گفتارى, نظریه یادشده را بسط و توسعه داد. فرضیه اصلى نظریه افعال گفتارى این است که سخن گفتن, فعلى پیچیده و قاعده مند است. لازمه این فرضیه این است که واحد ارتباط زبانى فعل گفتارى است; یعنى در صورتى ارتباط زبانى تحقق مى یابد که گوینده با استفاده از علائم و نشانه هاى زبانى, کارى صورت دهد. همین نکته را سرل این گونه توضیح داده است:
هر ارتباط زبانى مستلزم افعال زبانى است. واحد ارتباط زبانى, آن گونه که عموماً گمان کرده اند, نشانه, واژه یا جمله و یا حتى مصداق نشانه, واژه یا جمله نیست, بلکه ایجاد یا صدور نشانه یا واژه و یا جمله در انجام فعل گفتارى است و افعال گفتارى واحدهاى بنیادین یا کوچک ترین واحدهاى ارتباط زبانى اند.9
طبق نظریه افعال گفتار,ى هر نوع تحلیلى از زبان و کارهاى زبانى که تنها بر اساس عناصر زبانى و علائم و نشانه ها صورت گیرد ناقص است. تحلیل زبان باید با توجه به این نکته صورت پذیرد که سخن گفتن فعلى قصدى از افعال انسان است که با علائم و نشانه هاى زبانى انجام مى شود. در تحلیل افعال گفتارى باید دو عنصر اصلى مدّ نظر قرار گیرد; یکى قصد گوینده و دیگرى ابزارى که براى ابراز و اظهار قصد از جانب گوینده به کار گرفته مى شود. هم قصد گوینده و هم ابزارهایى که براى اظهار آن به کار مى روند تابع شرایطى هستند که اگر آن شرایط تحقّق یابند فعل گفتارى به صورت تام و تمام انجام خواهد شد.
4. هر گوینده اى که به قصد ارتباط زبانى جمله اى را اظهار مى کند دست کم سه نوع فعل متمایز از هم, انجام مى دهد:
الف) اداى واژه هاى با معنا = فعل تلفظى (= utterance act)
ب) حکایت و حمل = فعل قضیه اى (= propositional act)
ج) بار محتوایى (اِخبار, انشا و… ) = فعل مضمون در سخن (= illocutionary act)
انجام این سه نوع فعل را در مثال زیر مى توان به آسانى نشان داد:
وقتى گوینده اى جمله (على درس مى خواند) را ادا مى کند, نخست, واژه هایى با معنا ادا کرده است. دوم, محمول درس خواندن را بر على بار کرده است; یعنى فعل گفتارى حمل را انجام داده است. هم چنین معلوم و معیّن کرده است که على موضوعِ محمول یادشده است; یعنى فعل گفتاریِ حکایت را انجام داده است. سوم, گوینده با گفتن جمله یادشده از آمدن على اِخبار کرده است; یعنى فعل گفتارى اِخبار را تحقّق بخشیده است.
بدین ترتیب, گوینده با اظهار جمله (على درس مى خواند) سه نوع فعل انجام داده است. تا این جا مسئله روشن است ولى تبیین ربط و نسبت هریک از این سه فعل با دو فعلِ دیگر کار چندان آسانى نیست. نظریه افعال گفتارى توضیح و تبیین این سه نوع فعل و ربط و نسبت آنها با یک دیگر و بیان شرایط و قواعد انجام آنها را به عهده دارد.
از میان افعال سه گانه یادشده, فعل گفتارى کامل همان فعل مضمون در سخن است, فعل حمل و حکایت هرکدام, بخشى از فعل مضمون در سخن کامل اند. در حقیقت واحد ارتباط زبانى و به تعبیرى دقیق تر مقوّم ارتباط زبانى, انجام فعل مضمون در سخن است.9
5. فعل مضمون در سخن از دو عنصر اصلى تشکیل شده است; یکى بار مضمون در سخن, دیگرى محتواى قضیه اى. واضح است که در هر جمله اى که گوینده داراى قصدى, آن را ادا مى کند لامحاله بارى نهفته است. براى مثال, در جمله (على درس مى خواند) گوینده مى خواهد از درس خواندن على خبر دهد, پس بار نهفته در جمله یادشده اِخبار است. به یقین بارِ نهفته در هر جمله اى محتوایى دارد که حامل آن بار است. براى مثال, در جمله یادشده که بار آن اِخبار است, محتواى اِخبار (مُخبرٌ به), درس خواندن على است. بدین ترتیب, ساختار فعل مضمون در سخن را مى توان به صورت زیر نشان داد:
فعل مضمون در سخن
محتوای قضیه ای بار مضمون در سخن
فعل حکایت فعل حمل
مطالب یادشده چند نکته را روشن مى کند:
الف) واحد بنیادین زبان پس از تحلیل, فعل گفتارى است.
ب) تحلیل انواع فعل گفتارى اى که گوینده هنگام سخن گفتن انجام مى دهد, ما را به این نتیجه مى رساند که فعل گفتارى کامل, فعل مضمون در سخن است.
ج) تحلیل ساختار فعل مضمون در سخن نشان مى دهد که عنصر اصلى در ارتباط زبانى بارِ مضمون در سخن است.
حال برمى گردیم به پرسش اصلى مقاله. وقتى از طبقه بندى افعال زبانى مى پرسیم در حقیقت پرسش ما از تعداد انواع افعال مضمون در سخن است و نه انواع افعال گفتارى. ساختار فعل مضمون در سخن ـ چنان که در بالا نشان دادیم ـ از دو عنصر اصلى تشکیل شده است; یکى محتواى قضیه اى (حمل ـ حکایت) و دیگرى بار مضمون در سخن. محتواى قضیه اى مى تواند مُتنوّع و متکثر باشد و تنوع و تکثر آن نیز تابع هیچ نظم و قاعده اى نیست و اگر هم بتوان نظم و قاعده اى براى آن برشمرد, به لحاظ فلسفى و از منظر تحلیل فعل گفتارى چندان اهمیتى ندارد. آن چه در تحلیل ما در خصوص طبقه بندى افعال زبانى مهم است, عنصر دوم, یعنى همان بار نهفته در سخن است. بنابراین پرسش از انواع فعل زبانى در حقیقت به این پرسش اساسى باز مى گردد که چند نوع بار مضمون در سخن وجود دارد؟
نکات یادشده10 زمینه را براى فهم دقیق تر پرسشى که مقاله را با آن آغاز کردیم, فراهم مى آورد. به راستى, ما زبان را به چند صورت به کار مى بریم؟ چرا و بر پایه چه ملاکى جمله اى را وعده و جمله دیگرى را اِخبار و جمله سومى را امر مى نامیم, آیا مى توان بار یا بارهاى مضمون در سخنِ بنیادینى یافت و بقیه را به آنها بازگرداند؟
در پاسخ به پرسش هاى ـ به ظاهر مختلف ولى به واقع واحد ـ یادشده آراء و نظریه هایى عرضه شده است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم.
نظریّه ویتگنشتاین
ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفى گفته است:
اما چند نوع جمله وجود دارد؟… انواع بى شمار جمله وجود دارد:
بى نهایت انواع مختلف از چیزهایى که (نشانه ها), (واژه ها) و (جمله ها) مى نامیم وجود دارد.11
این پاسخ ویتگنشتاین بر تلقّى خاصى مبتنى است که او در کتاب تحقیقات فلسفى از زبان و حقیقت آن به دست داده است. ویتگنشتاین در دوره اول فکر خود در رساله منطقى ـ فلسفى تنها یک صورت معنادار براى گزاره هاى زبانى قائل شده بود; زیرا طبق نظر او گرچه واژه ها محدودند, ولى گزاره ها مى توانند نامحدود و نامعیّن باشند, اما از نظر محتوا و بار معناشناختى, زبان تنها تصویر امور واقع است و ما مى توانیم فقط از زبان واقع نما که واقعیت ها را براى ما تصویر مى کند, سخن بگوییم.12 ویتگنشتاین از این تحلیل نتیجه گرفت که ساختار زبان و ساختار واقعیت یکى است و تنها صورت معنادار و واقعى زبان که فیلسوف باید به آن توجه کند, صورتى است که واقعیت را نشان مى دهد. طبق این نظرگاه, قصدِ گوینده و نحوه استعمال زبان هیچ نقشى در تحلیل فیلسوف از زبان ندارد, بلکه فیلسوف تنها باید با تحلیل گزاره هاى مرکّب و پیچیده سعى کند ساختار منطقى و واقعى زبان را نشان دهد, این تحلیل تا آن جا باید ادامه یابد که فیلسوف به گزاره هاى بسیط دست یابد. گزاره هاى بسیط, گزاره هایى اند که از اسماى منطقى تشکیل شده اند و هر یک مابازائى معیّن و معلوم در عالم خارج دارند.
نظرگاه ویتگنشتاینِ متقدّم در باب زبان ـ که راسل در مقدّمه اتمیسم منطقى به صراحت تأثیرپذیرى خود را از آن اعلام کرده است ـ لوازم معرفت شناختى و هستى شناختى متعدد و متکثرى دارد که هم راسل در اتمیسم منطقى و هم پوزیتیویست هاى منطقى, بسیارى از آنها را بر پایه تحلیل یادشده استخراج کرده اند. آن چه براى مقصود فعلى ما مهم است, توجه به این نکته است که اساساً پرسش از انواع کارهاى زبانى و جست وجو از تکثّر و تنوع صورت هاى زبانى ـ به لحاظ مبنا ـ در فلسفه راسل و ویتگنشتاینِ متقدّم و شاید بتوان گفت در دوره کلاسیک فلسفه تحلیلى مطرح نیست.
اما طبق تلقّى جدید ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفى, نمى توان براى زبان ماهیت واحدى که مقوّم همه صورت هاى مختلف زبانى باشد در نظر گرفت. ویتگنشتاین در دوره متأخر فکر خود مقصودش را با استفاده از استعاره (بازى هاى زبانى)13 توضیح مى دهد. تشبیه زبان به بازى براى تأکید بر دو نکته است:
الف) زبان مانند بازى فعالیّتى انسانى است که انسان آن را در جامعه فرا مى گیرد.
ب) زبان مانند بازى ها تابع قواعد و قوانین قوام بخشى است که با صرف نظر از آن قواعد, کارکرد اصلى خود را از دست مى دهد.
طبق این تحلیل, زبان مانند بازى هیچ صورت معیّن و ماهیت واحدى ندارد. لازم نیست ماهیت واحدى مقوم و جوهره همه کاربردهاى مختلف زبان باشد. کاربردهاى مختلف زبان صرفاً شباهت هایى با یک دیگر دارند که ویتگنشتاین به (شباهت خانوادگى)14 تعبیر مى کند. این تلقّى از زبان تحول چشم گیرى در فلسفه تحلیلى به حساب مى آید. ویتگنشتاین به مدد همین تلقّى جدید نظرگاه خاصى در باب مسئله معنا عرضه کرده است که به (نظریه استعمال)15 معروف است. نتیجه مهمى که این نظرگاه ویتگنشتاین16 براى ما دارد, این است که او از ما مى خواهد زبان را ابزارى بدانیم که گویندگان, مقاصد مختلف و متکثر خود را با آن ابراز مى دارند و چون مقاصد گویندگان مختلف و چه بسا از شماره بیرون است, پس نمى توان صورت معیّن و محدودى براى آن در نظر گرفت17. زیرا همواره یافتن بازى زبانیِ جدیدى امکان دارد. حاصل این که طبق نظرگاه ویتگنشتاین, گرچه واژه ها و جمله ها به عنوان ابزار زبانى محدودند, ولى کارهایى که با آنها مى توان صورت داد, نامحدوداند.
طبقه بندى سرل
سرل نظرگاه خود را در باب طبقه بندى افعال گفتارى با نقد و بررسى نظریه ویتگنشتاین آغاز مى کند. به اعتقادِ سِرل18 کسى تاکنون نگفته است و نخواهد گفت که بى نهایت نظام اقتصادى داریم یا بى نهایت نظام سیاسى وجود دارد, پس چرا باید در میان جنبه هاى مختلف حیات اجتماعیِ بشر, تنها زبان از نظر طبقه بندى غیرقابل شمارش باشد؟ بى شک, زبان نیز مانند بقیه جنبه هاى حیات اجتماعى طبقه بندیِ خاصّى دارد. مهم این است که بتوانیم معیار و ملاک دقیقى براى این طبقه بندى به دست دهیم و مبانى آن را معلوم سازیم.
سرل قبل از این که طبقه بندى خود را عرضه کند و ملاک هاى آن را به دست دهد, نکته مهمى را بیان مى کند, به اعتقاد وى19 روشى که او براى طبقه بندى افعال زبانى به کار مى گیرد به یک اعتبار, روش تجربى است; یعنى صرفاً از مطالعه موارد استعمال زبان و بررسى گفتار واقعى مى توان به دست آورد که چند نوع فعلِ مضمون در سخن به وسیله زبان صورت مى پذیرد. به اعتقاد سرل, مشاهده موارد استعمال زبان نشان مى دهد که ما پنج طبقه فعل مضمون در سخن داریم. البته, آن چه در موارد استعمال مى بینیم بالضرورة تبیینى عقلانى و نظرى دارد; یعنى آن چه در موارد استعمال رخ مى دهد امرى دلب خواهى و اتفاقى نیست, بلکه مبناى این طبقه بندى این است که ذهن فقط با این پنج طریق مى تواند واقعیت را نشان دهد.
مقصود سرل این است که اولاً, طبقه بندى افعال زبانى ناظر به بار محتوایى اى است که در علائم و نشانه هاى زبانى نهفته است; ثانیاً, بار محتوایى علائم و اصوات, ذاتى آنها نیست, بلکه ذهن معنا و محتوا را بر اصوات و علائم تحمیل مى کند; ثالثاً, ذهن تنها از راه هاى محدود و معیّنى مى تواند واقعیت را نشان دهد. اینها همه نشان مى دهد که تحلیل ذهن مى تواند امکان ها و محدودیت هاى زبان را آشکار سازد.
با توضیح یادشده اکنون به سراغ پاسخ سرل به پرسش اصلى این مقاله مى رویم; یعنى این پرسش که چند نوع فعل مضمون در سخن یا چند نوع فعل زبانى داریم. شاید در آغاز تصور شود که براى پاسخ به پرسش یادشده کافى است که افعال نحوى مختلفى را که براى انجام افعالِ گفتارى به کار مى بریم, بشماریم, افعالى چون عذرخواهى, تشکر, وعده, امر, دستور و مانند اینها. اما چنان که سرل تذکر داده است20 چنین کارى گیج کننده است و در عمل با تعداد بى شمارى از چنین افعالى مواجه خواهیم شد بى آن که بتوانیم طبقه بندى درستى از آنها به دست دهیم. راه حل این است که وجوه و جنبه هاى مشترک میان افعال گفتارى مختلف را بیابیم. سرل براى چنین کارى مفهوم (هدفِ مضمون در سخن)21 را به کار مى گیرد. هدف مضمون در سخن همان هدف یا مقصودى است که به خاطر آن فعل گفتارى را در طبقه خاصى قرار مى دهیم. براى مثال, وقتى امر مى کنیم ممکن است عوامل مختلفى منشأ امر باشند و یا این که امر با درجات مختلفى صادر شود, با این حال امر از آن جهت که امر است اگر طبق شرایط و به صورت درست انجام گیرد, یک هدف مضمون در سخن دارد و آن عبارت است از تلاش براى وادار ساختن شنونده به انجام کارى. یا براى مثال فعل گفتارى وعده, از آن جهت که وعده است وقتى گوینده جمله (من وعده مى دهم که… ) را ادا کند, به عنوان تعهد به یک الزام مبنى بر انجام کارى به حساب مى آید هرچند ممکن است گوینده به ادله مختلفى و با درجات متفاوتى وعده دهد.
مفهوم (نکته یا هدف مضمون در سخن) ملازم با دومفهوم دیگر نیز هست که در طبقه بندیِ افعال گفتارى نقش اساسى دارند, مفهوم (جهت انطباق)22 و (حالت قصدى)23. هدف مضمون در سخن, هم جهت انطباق محتواى جملِه اداشده را معیّن مى کند و هم حالت قصدى و روان شناختى گوینده را. براى روشن شدن مقصود سرل مفاهیم یادشده را, شرح و بسط بیشترى مى دهیم.
بعضى از عبارات زبانى به گونه اى هستند که هدف و نکته اصلى نهفته در آنها این است که گوینده مى خواهد محتواى جمله را با جهان منطبق کند و بعضى دیگر به نحوى هستند که گوینده مى خواهد جهان را با واژه ها منطبق کند. براى مثال, جمله هاى توصیفى, اِخبارى و تبیینى از نوع اول اند و جمله هاى پرسشى, دستورى و مانند اینها از نوع دوم اند. گوینده در جمله (باران مى بارد) که جمله اى اخبارى است از واقعیتى در خارج ـ به صورت صادق یا کاذب ـ خبر مى دهد و با این کار محتواى تعبیر زبانیِ به کار گرفته را با جهان منطبق مى کند, ولى در جمله (آب بیاور) واقعیتى پیش از اظهار جمله وجود ندارد, بلکه در حقیقت, گوینده مى خواهد جهانِ خارج را با جمله خود منطبق سازد و به عبارت دیگر نوعى انشا و ایجاد در کار است.
علاوه بر جهت انطباق, گوینده در انجام یک فعل گفتارى حالت هاى روان شناختى خود را نیز اظهار مى کند و در حقیقت طرز تلقى و نگرش خود را نسبت به محتوایِ قضیه بیان مى دارد. براى مثال, کسى که چیزى را به وسیله قضیه اى تبیین یا ادّعا و یا اظهار مى کند درواقع با اظهارِ همان قضیّه و عبارت زبانى, اعلام مى کند که به محتواى آن باور دارد. کسى که وعده مى دهد, حالت روان شناختى خود را نیز اعلام مى دارد مبنى بر این که قصد انجام فعل وعده داده شده را دارد. حالت روان شناختى اظهار شده در انجام یک فعل مضمون در سخن, شرط صداقت24 آن فعل است.25
از نظر سرل26 پرسش از طبقه بندى و انواع مختلف فعل مضمون در سخن در حقیقت پرسش از انواع هدف هاى مضمون در سخن است. اگر در طبقه بندى افعال زبانى مبناى تحلیل خود را بر پایه مفهوم هدف مضمون در سخن و دو مفهومى که لازمه آن هستند, یعنى مفهوم جهت انطباق و شرطِ صداقت, استوار کنیم, معلوم مى شود که کارهاى زبانى که به وسیله زبان انجام مى دهیم نامحدود نیستند, بلکه محدود به چند طبقه معلوم و معیّن اند.
سرل اظهار داشته است:
به نظر من این سه جنبه ـ هدف مضمون در سخن, جهت انطباق و شرط صداقت ـ بسیار مهم اند و من طبقه بندى خودم را بیشتر بر پایه آنها استوار مى کنم.27
به اعتقاد سرل, دقت در مفهوم هدف مضمون در سخن و مفاهیمِ ملازم آن, نشان مى دهد که تنها و تنها پنج نوع هدف مضمون در سخن داریم و در نتیجه, تنها پنج طبقه فعل گفتارى وجود دارد:
1. اِخبارى ها (=assertive)
نکته اصلى و هدف نهفته در طبقه اِخبارى ها, این است که مخاطب ملزم به صدق قضیه مى گردد. این نوع قضایا واقعیت یا وضع امورى را در جهان عرضه مى کنند. قضایایى که بیان گر توصیف, تبیین, طبقه بندى و مانند آن هستند, ذیل این طبقه قرار مى گیرند. همه قضایایى که ذیل این طبقه واقع مى شوند جهت انطباقشان, واژه به جهان (word to world) است; یعنى گوینده مى خواهد از یک واقعیت موجود خبر دهد, و شرطِ صداقت اینها همواره باورِ گوینده به محتواى جمله است. وقتى کسى مى گوید (باران مى بارد) حالت روان شناختیِ گوینده این است که او به آمدنِ باران باور دارد. بهترین طریق براى تشخیص این طبقه این است که ببینیم آیا قضیه صدق و کذب پذیر است یا نه.
2. انگیزش ها (=directives)
قصد و نکته اصلى نهفته در این نوع قضایا این است که گوینده, شنونده را وادار کند که مطابق با محتواى گفتار او رفتار کند. امرها, درخواست ها و مانند اینها نمونه هایى از این طبقه اند. جهت انطباق این نوع قضایا, جهان با واژه (world to word) است; یعنى این نوع قضایا ایجادى اند, زیرا گوینده از مخاطب خود مى خواهد محتواى گفتار او را در خارج محقّق کند. حالت روان شناختى گوینده در این نوع قضایا میل و خواسته اوست مبنى بر این که شنونده باید فعل مورد نظر را انجام دهد. تلاش گوینده براى واداشتن شنونده به انجام فعل, مراتب مختلفى دارد, از دعوت به انجام فعل و پیشنهاد انجام آن, تا الزام و اصرار بر انجام آن فعل, حتى جمله هاى پرسشى نیز در این طبقه جاى مى گیرند. این نوع قضایا صدق و کذب ندارند, بلکه مى توانند مورد عمل یا تخلّف و مانند آن قرار گیرند.
3. التزامى ها (=commissives)
هدف و نکته اصلى نهفته در این طبقه این است که گوینده خود را (با درجات متفاوتى) ملزم و مُتعهّد به انجام کارى در آینده کند. وعده ها, قَسَم ها, نذرها و پیمان ها در این طبقه جاى مى گیرند. جهت انطباق در این طبقه, انطباقِ جهان با واژه (world to word) است و حالت روان شناختى اى که گوینده با بیان قضایایى از این دست اظهار مى کند, قصد است.
از آن چه گفتیم روشن شد که جهت انطباق در طبقه التزامى ها و طبقه انگیزشى ها واحد است. آیا وحدتِ جهت انطباق نمى تواند باعث شود که هر دو نوع را در یک طبقه قرار دهیم؟ سرل در پاسخ به این پرسش اظهار داشته است28 که: نمى توانیم این دو را در یک طبقه جاى دهیم زیرا درست است که جهت انطباق; براى مثال, در فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى درخواست یکى است ولى هدف اصلى از فعل گفتارى, وعده التزام گوینده به انجام فعل است و نه ضرورتاً واداشتنِ خود به انجام فعل, در حالى که هدف و نکته اصلى نهفته در فعل گفتارى, درخواست واداشتن شنونده به انجام کار است و نه التزام و تعهد او به انجام کار. اگر بخواهیم فعلِ وعده و فعل درخواست را در یک طبقه جاى دهیم, یا باید ثابت کنیم که فعل وعده, واقعاً یک نوع درخواست است و یا این که فعل درخواست به گونه اى شنونده را تحت یک الزام و تعهد قرار مى دهد, و چون نمى توانیم هیچ یک از این دو را ثابت کنیم, در نتیجه, باید به دو طبقه مستقل قائل شویم.
4. ابرازى ها (=expressive)
هدف اصلى و نکته نهفته در این طبقه از افعال این است که گوینده صرفاً حالت روان شناختى معیّنى را نسبت به وضع امورى که در محتواى قضیه معیّن شده ابراز کند. افعالى چون تشکر کردن, عذرخواهى, تبریک, تسلیت, خوش آمدگویى و مانند اینها جزو این طبقه اند.
در این طبقه جهت انطباق وجود ندارد. وقتى گوینده اى مى گوید (من از شما بابت پرداخت پول, تشکر مى کنم) نمى خواهد جهان را با واژه ها و یا واژه ها را با جهان منطبق کند, بلکه گوینده, صدق قضیه اظهار شده (پرداختن پول) را مسلّم مى داند و صرفاً نسبت به آن چه در محتواى قضیه معیّن و مسلّم فرض شده, حالت روان شناختى خاصى را اظهار مى کند.
5. اعلان ها (=declaration)
هدف و نکته نهفته در این نوع از افعال گفتارى این است که از طریق نفس اعلان, در جهان تغییرى ایجاد شود; براى مثال, وقتى رهبر یک کشور بگوید: (بدین وسیله اعلام جنگ مى کنم) با این اظهار, جنگ اعلام شده است و با همین اعلان واقعیت تغییر یافته و وضع امر جدیدى پدید مى آید. در مورد اعلان ها دو جهت انطباق وجود دارد, زیرا اولاً واقعیت و جهان را تغییر مى دهیم, پس جهت انطباق جهان با واژه (=world to word) است و ثانیاً این کار را بدین وسیله انجام مى دهیم که مى گوییم جنگ اعلام شد پس جهت انطباق واژه با جهان (word to world) است.
اعلان ها در میان افعال گفتارى بى نظیراند از این جهت که نفس انجام موفّقِ فعل گفتارى اعلان, به معناى تغییر و پدید آوردن وضع امرى است; براى مثال, اگر گوینده اى طبق شرایط و قواعد انجام یک معامله, بگوید: (کتابم را فروختم), وضع امرى اى پدید مى آید که قبلاً نبوده است. البته, چنان که سرل تذکر داده است29, این طبقه از افعال گفتارى مستلزم نهادهاى فرازبانى است; یعنى علاوه بر نهاد زبان که شرط لازم فعل گفتاریِ اعلان است, باید نهادى فرازبانى که سرل از آن به واقعیت نهادى30 تعبیر مى کند وجود داشته باشد تا بر اساس آن گفتنِ (کتابم را فروختم), فروختن کتاب اعتبار شود و یا تکّه هاى کاغذ رنگارنگ جیبِ من, پول تلقى گردد. اگر اعتبار عقلاء در این موارد نباشد, فعل یادشده تحقّق نخواهد یافت.31
تحلیل و بررسى طبقه بندى سرل
1. مهم ترین نکته اى که از طبقه بندى سرل استنتاج مى شود و وى نیز بر آن انگشت تأکید نهاده این است که کاربرد زبان براى انجام ارتباط زبانى محدود و مقیّد است و ما تنها در قالب پنج طبقه یادشده کارهاى زبانى انجام مى دهیم. دلیل این امر نیز تجزیه و تحلیل ذهن است, زیرا ذهن تنها با این روش ها واقعیت را نشان مى دهد.
2. طبق مبناى سرل, ملاک و معیار طبقه بندى افعال گفتارى, قصد نهفته در سخن است, زیرا طبق نظریه افعال گفتارى, قصد گوینده, عنصر اساسى انجام یک فعل زبانى است. بنابراین, افعال گفتارى را نمى توان بر حسبِ صدق و کذب, یعنى جهت انطباق طبقه بندى کرد, چنان که پوزیتیویست هاى منطقى چنین مى کردند, زیرا بعضى از افعال گفتارى با این که جهت انطباق آنها یکى است, نمى توان آنها را در یک طبقه جاى داد; براى مثال, فعل گفتاریِ وعده و فعل گفتارى امر با این که جهت انطباق هر دو این است که گوینده مى خواهد جهان را با واژه منطبق کند ولى بى تردید هدف نهفته در وعده و هدفِ اصلى از اظهارِ آن, غیر از هدف نهفته در امر است. در وعده, هدف اصلى التزام گوینده به یک الزام است در حالى که در امر, واداشتن مخاطب است به انجام فعلى. ثانیاً, بعضى از افعال گفتارى خنثى هستند و اصلاً جهت انطباق ندارند; براى مثال, در فعل گفتاریِ (تشکّر کردن) جهت انطباق وجود ندارد, زیرا گوینده, در انجام فعل تشکّر نمى خواهد واقعیتى را با گفتار خود منطبق کند و یا گفتار خود را با واقعیت منطبق سازد. وقتى گوینده مى گوید: (من از شما به خاطر پولى که به من پرداختید, تشکّر مى کنم) صرفاً حالت روان شناختى خود را نسبت به (پرداخت پول), که صدق آن مسلّم است, ابراز مى دارد. و ثالثاً بعضى از افعال گفتارى دو جهت انطباق دارند, مانند اعلان ها. به هرتقدیر از نظر سرل, جهت انطباق لازمه هدف و مقصود نهفته در سخن است. بنابراین, معیار اساسى براى طبقه بندى افعال گفتارى, همان قصد و هدف اصلى هر فعل گفتارى است.
3. طبق نظرگاه سرل, باید میان طبقه بندى افعال زبانى و انواع افعال زبانى تمایز قائل شد. طبقه بندى افعال زبانى مربوط به یک نوع از انواع مختلف افعال زبانى است. معمولاً هنگام اداى یک جمله, چند نوع فعل زبانى انجام مى دهیم. یکى از این انواعِ مختلف, فعل مضمون در سخن است. طبقه بندى افعال زبانى, به همین نوع راجع است. چنان که پیش از این توضیح دادیم, طبقه بندى افعال زبانى به معناى طبقه بندى بارِ نهفته در سخنِ گوینده است, بنابراین با انواع دیگر افعال گفتارى مانند فعل ناشى از سخن یا فعلِ تلفظى, کارى نداریم.
طبقه بندى افعال زبانى در علم اصول
طبقه بندى افعال زبانى در علم اصول نیز از اهمیت خاصى برخوردار است. از نگاه عالمان علم اصول هر فعل زبانى اى که از گوینده صادر شود لزوماً در یکى از دو طبقه اِخبار یا انشا جاى مى گیرد. طبق این بیان, تقسیم افعالى که انسان به وسیله زبان انجام مى دهد, به اِخبار و انشا, تقسیمى23 قاطع و قطعى است.33 براى توضیح مسئله و روشن شدن آراء و انظار عالمان علم اصول باید نکاتى را تذکر دهیم:
1. عالمان علم اصول, همانند زبان شناسان, واحد ارتباط زبانى را جمله دانسته اند. جمله در یک تقسیم اولیّه به تام و ناقص و جمله تام هم در تقسیمى دیگر به جمله خبرّیه و جمله انشائیه تقسیم مى شود.
فهم دقیق و درست این تقسیم بر تحلیل جمله, مبتنى است. جمله واحدى زبانى است که از مادّه و هیئت تشکیل شده است. ماده جمله همان مفردات جمله اند. هیئت جمله, ترکیب و تألیف خاص مفردات معیّن است, به نحوى که, تألیف مفردات مدلول و معنایى دارد که مفردات به تنهایى آن معنا و مدلول را ندارند. طبق این تحلیل, هیئت جمله هویّتى جدا از هویّت مفردات دارد و به حسب قرارداد هیئت جمله براى معناى خاصى غیر از معناى مفردات وضع شده است.
جمله, با توجه به هیئت اش, یا تام است و یا ناقص. جمله ناقص, جمله اى است که تمام معناى مقصود گوینده را افاده نمى کند. وقتى گوینده جمله ناقصى را ادا مى کند, شنونده منتظر مى ماند که گوینده ادامه جمله را نیز بگوید. ترکیب هاى وصفى و اضافى مانند (گلِ زیبا) و (خانه على) مصداق بارز جمله هاى ناقص اند. در مقابل, جمله تام, جمله اى است که تمام معناى مقصود گوینده را افاده مى کند. چنان که از تعریف یادشده آشکار مى شود, نقص و تمام, وصف لفظ نیستند بلکه صفت نسبت موجود در جمله و محتواى آن اند.
جمله تام از نظرگاه عالمان علم اصول به حصر عقلى فقط محدود و محصور به دو طبقه است; یکى جمله خبرى و دیگرى جمله انشائى. زمانى دلیل این حصر عقلى روشن مى شود که بتوانیم حقیقت اِخبار و انشا را معلوم کنیم.
2. به نظر مى رسد که تقسیم جمله به تام و ناقص از زاویه نگاه مقاله حاضر و اهداف آن, اهمیتى ندارد, زیرا واحدِ ارتباط زبانى فعلى است که گوینده انجام مى دهد نه جمله یا واژه به تنهائى. بى گمان هرگاه گوینده بتواند به وسیله ابزار و علائم زبانى, فعلى انجام دهد, ارتباط زبانى برقرار شده است. جمله به این دلیل موصوف به نقص مى شود که گوینده نتوانسته است فعلى تام را محقّق کند. به عبارت دیگر, تمایزهاى معناشناختى زبان در سطح عمیق به صورت هاى متفاوت و مختلفى در زبان هاى خاص نشان داده مى شود. به دلیل توجه به همین نکته است که بعضى از عالمان علم اصول در مورد اِخبار و انشا دو بحث مُجَزّا ولى مرتبط به یک دیگر, طرح کرده اند; یکى بحث هیئت جمله هاى خبرى و جمله هاى انشائى و تفاوت آنها با یک دیگر, و دیگرى بحث از حقیقت خبر و انشا و تعیین ویژگى ها و تفاوت هر یک با دیگرى. بى گمان بحث دوم تقدّم منطقى بر بحث اول دارد; به این معنا که نخست باید حقیقت اِخبار و انشا تحلیل شود سپس تمایزهاى زبان شناختى مورد توجه قرار گیرد. ما در این مقاله بیشتر از منظر فلسفى با حقیقت اِخبار و انشا سروکار داریم. بررسى آثار و نتایج زبان شناختى طبقه بندى ارتباط زبانى به اِخبار و انشا در سطح دستورى زبان هاى خاص تحقیق مستقلّى را طلب مى کند.
به هرتقدیر, گرچه همه عالمان علم اصول بحث حقیقت اِخبار و انشا را از بحث جمله هاى خبرى و انشائى جدا نکرده اند و به صورت مُندمج و متداخل بحث کرده اند, ولى منطق بحث اقتضا مى کند که این دو بحث را از یک دیگر تفکیک کنیم; به این معنا که نخست, معنا و حقیقت فعل اِخبار و انشا را معلوم کرده و سپس توضیح دهیم که آیا تفاوت اِخبار و انشا, در مقام وضع و در سطح تمایزهاى زبان شناختى نیز اخذ شده است یا نه, و سپس در مرتبه سوم, توضیح دهیم که به کدام دلیل, افعال زبانى از نگاه عالمان علم اصول منحصر در دو طبقه اِخبار و انشا است.
حقیقت اِخبار و انشا
در باب حقیقت اِخبار و انشا و تفاوت آنها با یک دیگر, میان عالمان علم اصول اختلاف نظر وجود دارد. پیش از بیان نظریه هاى مهم در این زمینه باید نکته اى را تذکر دهیم. اِخبار و انشا, هر دو فعل قصدى اند; یعنى اِخبار به همان اندازه فعل است که انشا فعل است. اساساً هرگونه ارتباط زبانى از مقوله فعل است. این مسئله در نظریه افعال گفتارى چنان که پیش تر ازاین اشاره کردیم, به خوبى و دقت توضیح داده شده است و عالمان علم اصول نیز به آن تصریح کرده اند. محقّق اصفهانى در رساله طلب و اراده گفته است:
اِخبار, حکایت, ارائه, اظهار و اعلام, همه عرفاً انشااند, یعنى واقعیتى غیر از خودشان ندارند و صدق و کذب پذیرى اِخبار به اعتبار خود اِخبار نیست بلکه به لحاظ مخبرُبه است, زیرا جمله خبرى در اِخبار استعمال نمى شود بلکه در معانى مفردات جمله استعمال مى شود و اِخبار فعلى است که گوینده آن را با تلفظ به جمله خبرى به عنوان حکایت انجام مى دهد.34
محقّق اصفهانى در حاشیه کفایه35 نیز به صراحت بیان کرده است که اِخبار و انشا از شئون استعمال اند و استعمال, فعل قصدى است که گوینده انجام مى دهد.
هم چنین محقّق خوئى36 در بحث جمله خبریّه و انشائیه تصریح کرده است که حکایت در اِخبار و ابراز امر نفسانى در انشا, امور اختیارى و فعل اختیارى گوینده اند.
بنابراین, عالمان علم اصول در این که اِخبار و انشا از مقوله فعل قصدى اند, نزاع و اختلافى ندارند, آن چه مَحَل بحث و گفت وگو است بیان تفاوت اِخبار و انشا است. آراء و انظار مختلف عالمان علم اصول را درباب حقیقت اِخبار و انشا مى توان در دو دسته جاى داد:
1. انشا, ایجاد معنا به وسیله لفظ است در نفس الامر. این نظریه را محقّق خراسانى اظهار کرده است. وى در کتاب فوائد الاصول مى گوید:37
بدان که انشا گفتارى است که ایجاد معنا در نفس الامر از آن قصد مى شود نه حکایت از ثبوت و تحقّق معنا در ذهن یا خارج. به همین دلیل, انشا متصف به صدق و کذب نمى شود به خلاف خبر, زیرا خبر تثبیت, تقریر و حکایت از ثبوت امرى است که در موطن خود ثابت است, بنابراین متصف به صدق و کذب نمى شود.
توضیح و تفسیر درست نظرگاه محقّق خراسانى محل بحث و گفت وگو است. شاگرد برجسته او یعنى محقّق اصفهانى سخن استادش را چنین تفسیر کرده است:
تفاوت [انشا و اِخبار] در این است که گاهى غرض گوینده حکایت از نسبتى است که در موطن خود واقع و موجود است, به وسیله لفظى که نازل منزله آن است و گاهى غرض او این است که خودِ نسبت را به وسیله لفظى که نازل منزله آن است, ایجاد کند; براى مثال, معناى جمله (خریدم), چه خبرى و چه انشائى, واحد است و آن, همان نسبتى است که به ملکیت تعلق گرفته است و هیئت (خریدم) وجود تنزیلى همین نسبت ایجادى است که وابسته به گوینده و متعلق به ملکیت است. لکن گاهى وجود این نسبت در خارج به وسیله وجود تنزیلى و جعلى لفظى قصد مى شود, پس در این صورت, غیر از قصد ایجاد بالعرض و بالذات چیز دیگرى وجود ندارد, در این صورت, انشا است. و گاهى علاوه بر ثبوت تنزیلیِ معنا, حکایت از ثبوت آن در موطنى نیز قصد مى شود. در این صورت اِخبار است… , تفاوت مذکور به لحاظ تقابلى است که میان معانى اِخبارى و انشائى وجود دارد, بنابراین استعمال الفاظ مفرد در معانى ناقض تفاوت مذکور نیست, زیرا استعمال الفاظ مفرد در معنا از این حیث که صرفاً براى ثبوت معانى در خارج استعمال مى شوند, مانند انشائیات اند, البته از نوع غیر تام, که سکوت مخاطب صحیح نیست, به خلاف معانى انشائى که در مقابل معانى خبرى قرار مى گیرند. این بهترین چیزى است که مى توان در شرح حقیقت انشا تصور کرد و مقصود استاد علاّ مه ما [محقّق خراسانى] نیز همین است.38
طبق نظرگاه محقّق اصفهانى و تفسیر وى از رأى محقّق خراسانى همه علائم و نشانه هاى زبانى با معناى خود به دلیلِ علاقه و ارتباط وضعى, ملازم اند, به گونه اى که معنا در مرتبه ذاتِ لفظ ثابت است و در هیچ مرحله اى از مراحل وجود قابل انفکاک از آن نیست و به تعبیر محقّق اصفهانى لفظ, وجود تنزیلى معنا است, در این جهت فرقى میان الفاظ انشائى یا اِخبارى نیست. تفاوت اِخبار و انشا مربوط به قصدِ گوینده است. گوینده گاهى به وسیله علائم و نشانه هاى زبانى, اثبات نسبت میان دو چیز را به وسیله خود علامت زبانى قصد مى کند و گاهى به وسیله علائم و نشانه هایى که آنها را در معناى خودشان استعمال مى کند قصد حکایت از نسبتى ـ صادق یا کاذب ـ را در خارج دارد. بنابراین, اگر گوینده براى ابراز قصد خود از علائم و نشانه هاى زبانى استفاده کند که هم براى انشا صلاحیت دارند و هم براى اِخبار, در این صورت تقابل اِخبار و انشا, عدم و ملکه است ولى اگر از الفاظ و علائمى استفاده کند که به حسب وضع تنها براى اِخبار یا انشا صلاحیت دارند, تقابل اِخبار و انشا از نوع سلب و ایجاب است.39
بعضى از عالمان علم اصول40 در تفسیرى که محقّق اصفهانى از کلام محقّق خراسانى به دست داده است تردید کرده اند و بعضى اساساً41 رأى محقّق اصفهانى را متمایز و متفاوت با نظر محقّق خراسانى دانسته اند. به نظر مى رسد, رأى محقّق اصفهانى به حسب حقیقت همان نظرگاه استادش محقّق خراسانى است, با این تفاوت اندک که اگر گوینده قصد خود را با الفاظ و علائم مشترک میان اِخبار و انشا اظهار کند, در این صورت, اختلاف اِخبار و انشا تنها در مرحله استعمال و قصد گوینده است ولى اگر قصد خود را با الفاظ و علائم مختص ّ به اِخبار یا انشا اظهار کند, تقابل و تفاوت اِخبار و انشا علاوه بر مرحله استعمال, در مستعملُ فیه نیز خواهد بود. حاصل این که محقّق خراسانى میان علائم و نشانه هاى زبانى مختص به انشا و اِخبار و علائم مشترک تفاوت ننهاده است, ولى محقّق اصفهانى تفاوت قائل شده است.
به هرحال طبق نظرگاه نخست تقسیم افعال زبانى به اِخبار و انشا مربوط به قصد گوینده است و نه مربوط به سطح زبان شناختى و دلالت تصورى.
2. انشا و اِخبار و تفاوتشان مربوط به مرحله استعمال و قصد گوینده نیست, بلکه امرى معناشناختى و مربوط به مرحله وضع و معناى زبانى است, زیرا جمله خبرى بر حسب وضع و قرارداد براى نسبت تام به عنوان یک واقعیت و امر مسلّم و مفروغٌ عنه وضع شده است, امّا جمله انشائى براى نسبت تامّى که تحقق آن قصد شده, وضع شده است.
این نظرگاه را شهید صدر اظهار کرده است.42 توضیح نظرگاه شهید صدر این است که جمله هاى خبرى براى ربط و نسبت میان دوطرف وضع شده اند, دوطرفى که در خارج بر یک دیگر تصادق دارند. نسبت مذکور ذهنى است نه خارجى, زیرا اگر نسبت خارجى باشد, باید دوطرفِ مغایر, در خارج داشته باشد در حالى که در خارج از ذهن یک چیز وجود دارد که هم مصداق موضوع است و هم مصداق محمول. بنابراین, در جمله (على دانشمند است) نسبتى در ذهن وجود دارد که دوطرفِ متغایر ـ على و دانشمند ـ دارد و جمله اى که بر آن دلالت مى کند, جمله اى تام است.
اما جمله هاى انشائى دوگونه اند: الف) جمله هایى که مختص به انشااند مانند صیغه هاى فعل امر, نهى, جمله هاى استفهامى, تمنّى و ترجّى و مانند اینها. ب) جمله هایى که میان انشا و اِخبار مشترک اند مانند جمله (خریدم), (فروختم) و مانند اینها. در گونه اول مفاد و مدلول جمله هاى انشائى, همان نسبت میانِ دوطرف است و ادات استفهام و تمنّى یا هیئت افعل متمّم این نسبت اند.
شهید صدر مقصود خود را با عبارات زیر بیان کرده است:
نسبت میان (على) و (دانشمند) [در جمله (على دانشمند است)] فقط دو رکن ندارد بلکه رکن سومى هم باید وجود داشته باشد, زیرا نسبت تصادقى معنا ندارد مگر به لحاظ ظرفى که در آن ظرف, تصادق وجود دارد. ذهن, (على) و (دانشمند) را تصور مى کند در حالى که در عالمى از عوالم خارج از ذهن بر شیئى تصادق دارند و این عالم در جمله خبرى, عالَمِ تحقق و ثبوت است. در زبان عربى, جمله خبرى بدون هیچ علامت و نشانه خاصى بر عالم تحقق و ثبوت دلالت مى کند و شاید زبانى یافت شود که دال و نشانه مستقلى به ازاى آن وجود داشته باشد. در جمله استفهامى این عامل, عامل استفهام یا سؤال است که نشانه استفهام بر آن دلالت مى کند و در جمله تمنّى عامل تمنّى است که ادات و نشانه تمنى بر آن دلالت مى کند و مانند اینها. در جمله خبرى تصادق دو مفهوم (على و دانشمند) در عالم تحقق است و در جمله هاى استفهامى و تمنّى در عالم استفهام و تمنى و مانند اینها, مقصود از طرف [رکن] سوم وجود یک مفهوم اسمى سوّمى مانند مفهومِ (على) و (دانشمند) به ازاء نسبت تصادقى نیست بلکه وجود رکنِ سوم براى قوام یافتن و تحقق نسبت تصادقى است زیرا مفهوم (على) و (دانشمند) نیازمند عالَمى هستند که در آن هر دو صادق باشند. به عبارت دیگر, نسبت تصادقى میان دو مفهوم, حصّه ها و افراد متعددى دارد; یکى نسبت تصادقى است به لحاظ عالَمِ تحقّق و دیگرى تصادق در عالَمِ سؤال و سومى در عالَمِ تمنّى و مانند اینها. تعیین یکى از این حصّه ها یا به وسیله علائم و ادات داخل بر جمله صورت مى گیرد و یا به وسیله عدم وجود ادات, مانند جمله خبریه.43
طبق نظرگاه شهید صدر تفاوت جمله انشائى مختص به انشا و جمله خبرى, در مدلول تصوّرى آنها است و مربوط به عالم وضع و قرارداد است نه قصد گوینده, زیرا جمله خبرى براى نسبتى که طرفین آن در عالم تحقّق تصادق دارند, وضع شده است. پس تفاوت جمله انشائى و خبرى مربوط به مدلول تصورى وضعى است نه مربوط به ذات آنها, زیرا متبادر از جمله استفهامى, نسبت استفهامیه است, در حالى که, در عالم استفهام طرفینِ نسبت تصادق دارند, گرچه جمله استفهامیه از شخص خوابیده که قصد و اختیارى ندارد, صادر شود.
دو نظرى که بیان کردیم, نماینده هاى مهم و برجسته دو دیدگاه کلّى در علم اصول فقه اند.
تحلیل و بررسى نظرگاه عالمان علم اصول در باب اِخبار و انشا
1. تتبّع در آراء و انظار عالمان علم اصول نشان مى دهد که مى توان رأى و نظر آنان را درباره حقیقت اِخبار و انشا به دو دسته کلّى تقسیم کرد:
الف) گروهى که اِخبار و انشا را مربوط به مرحله دلالت تصدیقى و قصد و حال گوینده مى دانند نه مرحله دلالت تصورى. در این گروه مى توان از محقّقانى چون محقّق خراسانى, محقّق اصفهانى, محقّق عراقى و محقّق خوئى, نام برد.
ب) گروهى که تمایز و تفاوت اِخبار و انشا را مربوط به مرحله دلالت تصورى و مقام وضع و نه قصد گوینده, مى دانند. در این گروه مى توان آراء و انظار عالمانى چون شهید صدر را قرار داد.
اعضاى هر گروه, در درون خود اختلاف نظرهاى جزئى دارند که در مقصود فعلى ما تأثیر چندانى ندارد. در این جا از هر گروه, یک نظرگاه شاخص و مهم را آورده ایم.
2. براى توضیح تفاوت دیدگاه این دو گروه و بیان لوازم و نتایج آن, باید نکته دیگرى را توضیح دهیم. بى شک الفاظْ ارتباط خاصى با معانى دارند, به گونه اى که هرگاه لفظ را تصور کنیم یا بشنویم, ذهن ما به معنا منتقل مى شود. انتقال ذهن از لفظ به معنا را دلالت گویند. این که چگونه میان لفظ و معنا علاقه و ارتباط پدید مى آید, بحث دیگرى است که عالمان علم اصول در مبحث وضع, به تفصیل در باب آن بحث کرده و سخن گفته اند. اما بحث فعلى ما این است که دلالت لفظ بر معنا دو مرحله دارد:
الف) دلالت تصورى یا معناشناختى. دلالت تصورى و یا لغوى, دلالتى است که از وضع و قرارداد یک لفظ براى معنایى ناشى مى شود و هیچ گاه قابل انفکاک از لفظ نیست. ویژگى مهم چنین دلالتى این است که هرگاه شنونده لفظ را بشنود ذهن او به معنا انتقال پیدا مى کند, چه گوینده لفظ, داراى قصد و توجّه باشد و چه گوینده, یک شخص خوابیده و بدون قصد و اختیار باشد و یا حتى لفظ, صدایى باشد که از پیچیدن باد در میان برگ درختان ایجاد مى شود. بنابراین, دلالت تصورى به مجرّد اظهارِ لفظ وجود پیدا مى کند, خواه گوینده معنا را قصد کند یا نه.
ب) دلالت تصدیقى. دلالت لفظ بر قصد گوینده, دلالت تصدیقى است. در مرحله دلالت تصدیقى, مهم قصد گوینده است, البته, گوینده باید قصد خود را با علائم و نشانه هایى بیان کند که صلاحیت ابراز و اظهار قصد را دارند. تفاوت دلالت تصورى و تصدیقى را به وضوح مى توان در مثال زیر نشان داد; جمله (على آمد) به لحاظ دلالت, وقتى از یک شخص بیدارِ هشیارِ داراى قصد صادر شود, بى تردید با صورتى که همین جمله از شخص خوابیده یا غافل و یا از پیچیدن باد در میان برگ درختان ناشى شود, متفاوت است. در صورت اول, دلالت در حدّ تصور متوقّف نمى ماند بلکه از اراده گوینده و قصد او نیز حکایت مى کند, اما در صورت دوم, دلالت صرفاً لغوى و تصورى است.
دلالت تصدیقى اى که کاشف از اراده گوینده است شرایط و قواعد خاص و انواع متفاوتى دارد که در این جا مقصود اصلى ما نیست. آن چه براى مقصود فعلى ما مهم است, توجه به این نکته است که بعضى از عالمان علم اصول معتقدند که اختلاف اِخبار و انشا در مرحله دلالت تصورى و وضع نیز اخذ شده است و بعضى دیگر اختلاف اخبار و انشا را تنها به مرحله دلالت تصدیقى مربوط مى دانند.
3. از منظر عالمان علم اصول, چه آنان که اختلاف اِخبار و انشا را به دلالت تصورى مربوط مى دانند و چه آنها که به دلالت تصدیقى ارجاع مى کنند, تقسیم جمله تام به خبرى و انشائى تقسیمى قطعى است, زیرا تقابل اِخبار و انشا, به اعتقاد اغلب عالمان علم اصول, از نوع تقابل سلب و ایجاب است. واسطه یا فرض دیگرى میان سلب و ایجاب, قابل تصوّر نیست. هیچ جمله اى وجود ندارد که متصف به اِخبار و انشا نشود. مطالعات نگارنده این سطور نشان مى دهد که عالمان علم اصول انحصار افعال زبانى را در اِخبار و انشا مسلّم و واضح تلقى کرده و هیچ برهانى بر آن اقامه نکرده اند, اما شاید بتوان دلیل حصر گزاره هاى زبانى را در اِخبار و انشا طبق مبانى عالمان علم اصول به شرح زیر توضیح داد.
کسانى که اختلاف اِخبار و انشا را به خصوصیتى ارجاع مى دهند که واضع هنگام وضع در موضوعٌ له و معنا اخذ کرده است, بر این عقیده اند که نسبت را به بیشتر از دوگونه نمى توان لحاظ کرد, یا این که واضع نسبت را فانى در واقعیتى مستقل از لفظ و موجود در خارج لحاظ مى کند و یا نسبت را فانى در واقعیتى لحاظ مى کند که به وسیله خود لفظ, ایجاد مى شود. طبق این تحلیل, بیش از دو طبقه فعل زبانى نداریم, زیرا بنابراین نظریه, زبان تنها منعکس کننده واقعیت هایى است که انسان مى تواند درک کند و در مورد بحث ما یا واقعیت چیزى مستقل از زبان و قابل تحقق در خارج است, جمله هایى که چنین واقعیت هایى را منعکس مى کنند جمله هاى خبرى هستند و کارى که گوینده با این جمله ها مى کند اِخبار است, و یا واقعیت به گونه اى است که یک وجود مستقل ّ از زبان ندارد بلکه واقعیت به وسیله زبان ایجاد مى شود, چنین جمله هایى انشائى اند و فعلى که گوینده با چنین جمله هایى انجام مى دهد, انشا است.
اما کسانى که اِخبار و انشا را مربوط به موضوعٌ له و معنا نمى دانند بلکه مربوط به دلالت تصدیقى مى دانند و آنها را از خصوصیات استعمال مى دانند بر این عقیده اند که اختلاف اِخبار و انشا مربوط به ذات معناى هریک نیست بلکه مربوط به کیفیت و چگونگى لحاظ معنا در وقت استعمال است. گوینده و استعمال کننده تنها به دو صورت مى تواند زبان را به کار گیرد, یا زبان را براى بیان واقعیتى مستقل در خارج به کار مى گیرد و یا براى ایجاد واقعیتى به وسیله زبان. حاصل این که آن چه خود را در سطح زبان در دو گروه جمله هاى خبرى و انشائى نشان مى دهد کاشف از یک واقعیت عقلى, مربوط به تحلیل و ادراک ذهن است. قوّه ذهن و ادراک بشر به نحو دیگرى غیر از دو صورت یادشده نمى تواند نسبت را لحاظ کند.
تا این جا به اختصار نظرگاه عالمان علم اصول و بعضى از فیلسوفان تحلیلى را در مورد طبقه بندى افعال زبانى طرح کردیم. گمان مى کنم زمینه براى طرح بعضى از نکات مقایسه اى فراهم آمده است.
سنجش و مقایسه
نکات زیر مهم ترین نکاتى اند که در مقام مقایسه میان آراء عالمان علم اصول و نظرگاه هاى فیلسوفان تحلیلى درباره طبقه بندى افعال زبانى مى توان برشمرد:
1. طبقه بندى افعال زبانى تابعى از تحلیل نحوه عمل ذهن در نشان دادن واقعیت است. گرچه به لحاظ اثباتى چنان که سِرل تذکّر داده است,44 نخست ما به عبارات و جمله هاى زبانى و موارد استعمال آنها توجه مى کنیم, ولى پس از تأمل و دقت متوجه مى شویم که انواع متفاوت کارهایى که با زبان انجام مى دهیم, بر پایه توانایى هاى ذهن در عرضه واقعیت استوار است. این نکته مورد وفاق عالمان علم اصول و فیلسوفان تحلیلى است. در حقیقت, زبان و سخن گفتن توانایى اى است که انسان به وسیله آن مى تواند آن چه را که ادراک مى کند بیان کند و بدین وسیله کارهاى مختلفى چون توصیف, اِخبار, پرسش, وعده و مانند آن را انجام دهد.
2. بى گمان, طبقه بندى افعال زبانى هیچ ربط و نسبتى با انواع مختلف افعال نحوى و انواع جمله ها و واژه هایى که به کار مى بریم ندارد, بلکه در بحث طبقه بندى درصدد توضیح این نکته هستیم که کارهاى زبانى که انجام مى دهیم مانند اِخبار, توصیف, پرسش, آرزو, تشکّر و افعال دیگرى از این دست بر چه مبنایى قابل تحلیل اند و به چند فعلِ بنیادین قابل تحویل؟
3. عالمان علم اصول بحث طبقه بندى افعال گفتارى را ذیل بحث اِخبار و انشا مطرح کرده اند و به صراحت گفته اند که اِخبار و انشا, فعل هایى اند که انسانِ داراى قصد, به وسیله زبان, انجام مى دهد. آراء و نظریه هاى مختلف عالمان علم اصول درباب حقیقت اِخبار و انشا و به تبع آن جمله هاى خبرى و انشائى تا آن جا که در طبقه بندى افعال گفتارى و انحصار طبقه بندى در اِخبار و انشا اثر دارد مورد توجه ما در این مقاله قرار گرفته است.
اما فیلسوفان تحلیلى45 بحث طبقه بندى افعال زبانى را به صورت مستقل مورد توجه قرار داده اند و اِخبار و انشا را در طبقه دیگرى گنجانده اند, که ما در این جا یکى از مهم ترین طبقه بندى هاى فیلسوفان تحلیلى, یعنى طبقه بندى سرل را طرح کردیم.
4. بر اساس نظرگاه فیلسوفان تحلیلى ـ به ویژه سرل ـ طبقه بندى باید ناظر به عنصر اصلى و اساسى انجام یک فعل زبانى یعنى قصد گوینده باشد و قصد گوینده تنها به پنج طریق قابل عرضه است و یا به تعبیر دقیق تر ذهن تنها به پنج صورت مى تواند به وسیله زبان, واقعیت را عرضه کند.
نکته یادشده, مهم ترین نکته و اساسى ترین نقطه اختلاف میان فیلسوفان تحلیلى و عالمان علم اصول است. به اعتقاد عالمان علم اصول, طبقه بندى افعالى که گوینده عرضه مى کند باید ناظر به نحوه ربط و نسبتى باشد که ذهن مى تواند آن ربط و نسبت را در مقام عرضه واقعیت درک کند. البته, روح این تحلیل همان است که سرل به عنوان مبناى نظرى طبقه بندى, عرضه کرده است ولى نتیجه اى که عالمان علم اصول از تحلیل خود گرفته اند, این است که نسبت و ربطى که در قالب جمله ظهور و بروز پیدا مى کند تنها به دو صورت قابل انجام و تحقّق است, یا به صورت اِخبار و یا به صورت انشا.
مهم ترین پاسخ سرل به نظرگاه کسانى که افعال زبانى را تنها به دو طبقه خبرى و انشائى و یا به تعبیر دیگر به دو نوع قابل صدق و کذب و غیرقابل صدق و کذب, تقسیم کرده اند, این است که این تقسیم جامع نیست; براى مثال, فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى درخواست با این که هر دو طبقِ طبقه بندى اِخبارى ـ انشائى, از طبقه انشا هستند ـ زیرا هر دو با زبان, واقعیتى را ایجاد مى کنند ـ با این حال, نمى توان آنها را از یک طبقه دانست, زیرا هدف اصلى و قصد اساسى گوینده در هر یک متفاوت است, در یکى مقصود التزام به انجام فعل است و نه بالضرورة انجام فعل. ولى در دیگرى مقصود, وادار ساختن مخاطب به انجام فعل است و چون نمى توان یکى را به دیگرى تحویل برد, نمى توان آنها را از یک طبقه دانست.
مى توان به این اشکال سرل این گونه پاسخ داد که درست است که در درون طبقه انشا فعل هاى گفتارى متفاوتى صورت مى گیرد, براى مثال فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى امر از نظر قصد گوینده متفاوت اند, ولى هر دو در طبقه کلى تر انشا, قابل اندراج اند. به عبارت دیگر نسبت طبقه بندى سرل به طبقه بندى عالمان علم اصول نسبت خاص به عام است; یعنى این دو طبقه بندى در مقابل یک دیگر نیستند بلکه مى توان طبقه بندى پنج گانه سرل را در یک طبقه بندى کلى تر, یعنى دو طبقه اِخبار و انشا مندرج ساخت. تفصیل بیشتر در این خصوص را به مجال واسع ترى وامى نهیم.
پى نوشت ها:
* استادیار دانشگاه تهران (پردیس قم)
1. linguistic acts
2. speech acts
3. form of life
4 . براى تفصیل بیشتر نک:
Stern, David. G. Wittgensteinصs Philosophical Investigations an introduction, Cambridge University Press, 2004.
Glock, Hans, J. A Wittgenstein Dictionary, Blackwell, 1996.
5 . John Austin (1911 ـ 1960) فیلسوف زبان و استاد کُرسى فلسفه اخلاق در دانشگاه آکسفورد.
6. speech act theory
7 . براى تفصیل بیشتر درباره نظریه افعال گفتارى و سهم آستین در تنسیق و تنظیم آن نک:
عبداللّهى, محمّدعلى, (نظریه افعال گفتارى), در پژوهش هاى فلسفى ـ کلامى, مجله علمى ـ پژوهشى دانشگاه قم, سال ششم, شماره 24, سال 1384.
-Austin, John, L. How to Do Things with Words, Oxford University Press, 1962.
8 . سرل, افعال گفتارى, ترجمه محمدعلى عبداللّهى, ص 108.
9 . براى تفصیل بیشتر نگاه کنید به: مقدمه کتاب افعال گفتارى, همان, ص 53 به بعد.
10 . براى توضیح و تفصیل بیشتر نکات پنج گانه بنگرید به: افعال گفتارى, همان, فصل 2.
11. Wittgenstein, Ludwig, Philosophical Investigations, Blackwell, 1953, Para. 23.
12. Wittgenstein Ludwig, Tractatus logico - PhilosoPhico, Routledge,1922, 4.02.
13. linguistic games
14. family resemblance
15. use theory
16. Wittgenstein Ludwig, philosopical Investigations, Blackwell, 1922, Para. 569.
71. براى تفصیل بیشتر در مورد تلقّى جدید ویتگنشتاین درباره زبان به بندهاى 243 تا 315 کتاب تحقیقات فلسفى مراجعه کنید و براى توضیح این بندها نک به:
Magin, Marie, Wittgenstein, Routledge, 1997, ch. 3 - 4.
18. Searle, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press. 1979, P. Vii.
19. Ibid, P. Viii.
20. Searle, John, Mind, language and society, Basic Books, 1998, P. 147.
21. illocutionary Point
22. direction of fit
23. intentional state
24. sincerity condition
25 . براى تفصیل بیشتر در مورد شرطِ صداقت, نک به: سرل, افعال گفتارى, ص 177.
26. Searle, John, Mind, Language and Society, Basic Books, 1998, P. 148.
27. Searle, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press. 1979, P. 5.
28. Ibid, P. 14.
29. Searle, John, Mind, Language and Society, Basic Books, 1998, P. 150.
30. institutional fact
31 . براى تفصیل بیشتر در مورد واقعیت هاى نهاد, نک به:
Searle, John, The Construction of Social Reality, New York: Free Press, 1995.
Mind, Language and Society, Basic Books 1998.
سرل, جان, افعال گفتارى, ترجمه محمدعلى عبداللّهى, انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, قم, 1385, ص 162.
33. حکیم, عبدالصاحب, منتقى الاصول, تقریرات اصول محقّق روحانى, ج 1, ص 150, مطبعة امیر, چاپ اول, 1413 هـ. ق.
33 . فیّاض, محمد اسحاق, محاضرات فى اصول الفقه, تقریرات اصول محقّق خویى, ج 1, ص 84, انتشارات امام موسى صدر, بى تا, بى جا.
34 . اصفهانى, محمدحسین, (طلب و اراده) در: بحوث فى الاصول, ص 20, انتشارات جامعه مدرسین, قم, 1409 هـ. ق.
35 . اصفهانى, محمدحسین, نهایة الدرایة فى شرح الکفایة, ص 29, انتشارات طباطبایى, قم, بى تا.
36 . فیاض, محمداسحاق, همان, ص 86.
37 . خراسانى, محمدکاظم, فوائد الاصول, انتشارات وزارت ارشاد, چاپ تهران, 1407, ص 17.
38 . اصفهانى, محمدحسین, نهایة الدرایة فى شرح الکفایة, ص 161 ـ 162.
39 . براى تفصیل بیشتر در خصوص نظرگاه محقّق اصفهانى نک: محقّق اصفهانى, محمدحسین, (الاصول على نهج الحدیث) در: بحوث فى الاصول, ص 20 و (الطلب و الاراده) در: بحوث فى الاصول, ص 14 به بعد.
40 . حکیم, عبدالصاحب, منتقى الاصول, ج 1, ص 128 ـ 129.
41 . فیّاض, محمداسحاق, المباحث الاصولیة, انتشارات شریعت, چاپ اول, بى جا, ج 2, ص 36.
42 . صدر, سیدمحمدباقر, دروس فى علم الاصول, الحلقة الثالثة, ص 74, انتشارات جامعه مدرسین, قم, 1415 هـق.
43 . هاشمى, سیدمحمود, بحوث فى علم الاصول, الجزء الاول, انتشارات قم, 1405 هـ. ق, ص 29.
44. Searl, John, Expression and Meaning, P. Viii, Cambridge University Press, 1979.
45 . براى تفصیل بیشتر نک به:
Austin, John, How to Do Things with Words, Oxford University Press, 1962.
Alston, William P. ,Illocutionary Acts and Sentence Meaning, Cornell University Press, 2000.
Searl, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press 1979.
مقصود از این مقاله پاسخ به یک پرسش اساسى در قلمرو فلسفه زبان است. آیا مى توان افعال زبانى را به چند مقوله معیّن و محدود تقسیم کرد و همه کارهایى را که انسان به وسیله زبان انجام مى دهد, به این چند مقوله تحویل برد؟ براى این که ماهیت پرسش و اهمیت آن بیشتر معلوم شود ناچارم چند نکته را از باب مقدمه تذکر دهم:
1. ارتباط زبانى, یکى از کارهاى پیچیده اى است که انسان انجام مى دهد. آدمى در فرآیند ارتباط زبانى مهارت هاى زبانى خود را به نمایش مى گذارد و کارهاى شگفت انگیزى از نظر معناشناختى و فلسفى انجام مى دهد; براى مثال, اِخبار مى کند, امر و نهى مى کند, وعده مى دهد و مانند اینها. عجیب تر این که پیدایش نهادهاى اجتماعى چون ملکیّت, زوجیّت و مانند اینها بدون توانایى انسان بر ارتباط زبانى و کارهایى که به وسیله آن انجام مى دهد ممکن نیست. یکى از مباحث مهمّى که فیلسوفان تحلیلى (در قرن بیستم) طرح کرده اند, تحلیل و بررسى افعالى است که انسان در فرآیند ارتباط زبانى انجام مى دهد.
2. (افعال زبانى1) یا (افعال گفتارى2) یکى از مباحثى بود که پس از انتشار کتاب مهم و پرنفوذ تحقیقات فلسفى ویتگنشتاین در سال 1953 توجه فیلسوفان زبان را به خود جلب کرد.
ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفى به موجب تلقى دیگرى که از زبان و ماهیت آن پیدا کرده بود, بر فعالیت ها و کارهاى زبانى تأکید کرد, زیرا طبق تلقى جدید او, سخن گفتن نوعى فعالیت اجتماعى و قاعده مند است که انسان آن را در اجتماع یاد مى گیرد و به عنوان ابزارى براى بیان مقاصد خویش و ارتباط با دیگران ـ درست یا نادرست ـ به کار مى گیرد. وى در بند 23 تحقیقات فلسفى فهرستى از افعال گفتارى به دست مى دهد. امر کردن, توصیف کردن, پرسیدن, پاسخ گفتن و مانند اینها افعال گفتارى اى هستند که انسان ها در جریان ارتباط زبانى انجام مى دهند. از نظر ویتگنشتاین سخن گفتن نوعى فعالیت و یا نوعى صورت زندگى3 است.4
3. تأکید ویتگنشتاین متأخّر بر افعال گفتارى ـ به رغم مخالفت شدید وى با هر نوع نظریه پردازى ـ به نظریه اى کلى در فلسفه زبان منتهى شد که آستین5 آن را نظریه افعال گفتارى6 نامید. آستین در کتاب How to Do Things with Words, که پس از مرگش در سال 1962 منتشر شد, نظریه افعال گفتارى را به عنوان نظریه اى فلسفى پروراند و بعضى از عناصر, مقوّمات و نتایج آن را تشریح کرد.7 شاگرد آستین, جان سرل در سال 1969 با انتشار کتاب افعال گفتارى, نظریه یادشده را بسط و توسعه داد. فرضیه اصلى نظریه افعال گفتارى این است که سخن گفتن, فعلى پیچیده و قاعده مند است. لازمه این فرضیه این است که واحد ارتباط زبانى فعل گفتارى است; یعنى در صورتى ارتباط زبانى تحقق مى یابد که گوینده با استفاده از علائم و نشانه هاى زبانى, کارى صورت دهد. همین نکته را سرل این گونه توضیح داده است:
هر ارتباط زبانى مستلزم افعال زبانى است. واحد ارتباط زبانى, آن گونه که عموماً گمان کرده اند, نشانه, واژه یا جمله و یا حتى مصداق نشانه, واژه یا جمله نیست, بلکه ایجاد یا صدور نشانه یا واژه و یا جمله در انجام فعل گفتارى است و افعال گفتارى واحدهاى بنیادین یا کوچک ترین واحدهاى ارتباط زبانى اند.9
طبق نظریه افعال گفتار,ى هر نوع تحلیلى از زبان و کارهاى زبانى که تنها بر اساس عناصر زبانى و علائم و نشانه ها صورت گیرد ناقص است. تحلیل زبان باید با توجه به این نکته صورت پذیرد که سخن گفتن فعلى قصدى از افعال انسان است که با علائم و نشانه هاى زبانى انجام مى شود. در تحلیل افعال گفتارى باید دو عنصر اصلى مدّ نظر قرار گیرد; یکى قصد گوینده و دیگرى ابزارى که براى ابراز و اظهار قصد از جانب گوینده به کار گرفته مى شود. هم قصد گوینده و هم ابزارهایى که براى اظهار آن به کار مى روند تابع شرایطى هستند که اگر آن شرایط تحقّق یابند فعل گفتارى به صورت تام و تمام انجام خواهد شد.
4. هر گوینده اى که به قصد ارتباط زبانى جمله اى را اظهار مى کند دست کم سه نوع فعل متمایز از هم, انجام مى دهد:
الف) اداى واژه هاى با معنا = فعل تلفظى (= utterance act)
ب) حکایت و حمل = فعل قضیه اى (= propositional act)
ج) بار محتوایى (اِخبار, انشا و… ) = فعل مضمون در سخن (= illocutionary act)
انجام این سه نوع فعل را در مثال زیر مى توان به آسانى نشان داد:
وقتى گوینده اى جمله (على درس مى خواند) را ادا مى کند, نخست, واژه هایى با معنا ادا کرده است. دوم, محمول درس خواندن را بر على بار کرده است; یعنى فعل گفتارى حمل را انجام داده است. هم چنین معلوم و معیّن کرده است که على موضوعِ محمول یادشده است; یعنى فعل گفتاریِ حکایت را انجام داده است. سوم, گوینده با گفتن جمله یادشده از آمدن على اِخبار کرده است; یعنى فعل گفتارى اِخبار را تحقّق بخشیده است.
بدین ترتیب, گوینده با اظهار جمله (على درس مى خواند) سه نوع فعل انجام داده است. تا این جا مسئله روشن است ولى تبیین ربط و نسبت هریک از این سه فعل با دو فعلِ دیگر کار چندان آسانى نیست. نظریه افعال گفتارى توضیح و تبیین این سه نوع فعل و ربط و نسبت آنها با یک دیگر و بیان شرایط و قواعد انجام آنها را به عهده دارد.
از میان افعال سه گانه یادشده, فعل گفتارى کامل همان فعل مضمون در سخن است, فعل حمل و حکایت هرکدام, بخشى از فعل مضمون در سخن کامل اند. در حقیقت واحد ارتباط زبانى و به تعبیرى دقیق تر مقوّم ارتباط زبانى, انجام فعل مضمون در سخن است.9
5. فعل مضمون در سخن از دو عنصر اصلى تشکیل شده است; یکى بار مضمون در سخن, دیگرى محتواى قضیه اى. واضح است که در هر جمله اى که گوینده داراى قصدى, آن را ادا مى کند لامحاله بارى نهفته است. براى مثال, در جمله (على درس مى خواند) گوینده مى خواهد از درس خواندن على خبر دهد, پس بار نهفته در جمله یادشده اِخبار است. به یقین بارِ نهفته در هر جمله اى محتوایى دارد که حامل آن بار است. براى مثال, در جمله یادشده که بار آن اِخبار است, محتواى اِخبار (مُخبرٌ به), درس خواندن على است. بدین ترتیب, ساختار فعل مضمون در سخن را مى توان به صورت زیر نشان داد:
فعل مضمون در سخن
محتوای قضیه ای بار مضمون در سخن
فعل حکایت فعل حمل
مطالب یادشده چند نکته را روشن مى کند:
الف) واحد بنیادین زبان پس از تحلیل, فعل گفتارى است.
ب) تحلیل انواع فعل گفتارى اى که گوینده هنگام سخن گفتن انجام مى دهد, ما را به این نتیجه مى رساند که فعل گفتارى کامل, فعل مضمون در سخن است.
ج) تحلیل ساختار فعل مضمون در سخن نشان مى دهد که عنصر اصلى در ارتباط زبانى بارِ مضمون در سخن است.
حال برمى گردیم به پرسش اصلى مقاله. وقتى از طبقه بندى افعال زبانى مى پرسیم در حقیقت پرسش ما از تعداد انواع افعال مضمون در سخن است و نه انواع افعال گفتارى. ساختار فعل مضمون در سخن ـ چنان که در بالا نشان دادیم ـ از دو عنصر اصلى تشکیل شده است; یکى محتواى قضیه اى (حمل ـ حکایت) و دیگرى بار مضمون در سخن. محتواى قضیه اى مى تواند مُتنوّع و متکثر باشد و تنوع و تکثر آن نیز تابع هیچ نظم و قاعده اى نیست و اگر هم بتوان نظم و قاعده اى براى آن برشمرد, به لحاظ فلسفى و از منظر تحلیل فعل گفتارى چندان اهمیتى ندارد. آن چه در تحلیل ما در خصوص طبقه بندى افعال زبانى مهم است, عنصر دوم, یعنى همان بار نهفته در سخن است. بنابراین پرسش از انواع فعل زبانى در حقیقت به این پرسش اساسى باز مى گردد که چند نوع بار مضمون در سخن وجود دارد؟
نکات یادشده10 زمینه را براى فهم دقیق تر پرسشى که مقاله را با آن آغاز کردیم, فراهم مى آورد. به راستى, ما زبان را به چند صورت به کار مى بریم؟ چرا و بر پایه چه ملاکى جمله اى را وعده و جمله دیگرى را اِخبار و جمله سومى را امر مى نامیم, آیا مى توان بار یا بارهاى مضمون در سخنِ بنیادینى یافت و بقیه را به آنها بازگرداند؟
در پاسخ به پرسش هاى ـ به ظاهر مختلف ولى به واقع واحد ـ یادشده آراء و نظریه هایى عرضه شده است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم.
نظریّه ویتگنشتاین
ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفى گفته است:
اما چند نوع جمله وجود دارد؟… انواع بى شمار جمله وجود دارد:
بى نهایت انواع مختلف از چیزهایى که (نشانه ها), (واژه ها) و (جمله ها) مى نامیم وجود دارد.11
این پاسخ ویتگنشتاین بر تلقّى خاصى مبتنى است که او در کتاب تحقیقات فلسفى از زبان و حقیقت آن به دست داده است. ویتگنشتاین در دوره اول فکر خود در رساله منطقى ـ فلسفى تنها یک صورت معنادار براى گزاره هاى زبانى قائل شده بود; زیرا طبق نظر او گرچه واژه ها محدودند, ولى گزاره ها مى توانند نامحدود و نامعیّن باشند, اما از نظر محتوا و بار معناشناختى, زبان تنها تصویر امور واقع است و ما مى توانیم فقط از زبان واقع نما که واقعیت ها را براى ما تصویر مى کند, سخن بگوییم.12 ویتگنشتاین از این تحلیل نتیجه گرفت که ساختار زبان و ساختار واقعیت یکى است و تنها صورت معنادار و واقعى زبان که فیلسوف باید به آن توجه کند, صورتى است که واقعیت را نشان مى دهد. طبق این نظرگاه, قصدِ گوینده و نحوه استعمال زبان هیچ نقشى در تحلیل فیلسوف از زبان ندارد, بلکه فیلسوف تنها باید با تحلیل گزاره هاى مرکّب و پیچیده سعى کند ساختار منطقى و واقعى زبان را نشان دهد, این تحلیل تا آن جا باید ادامه یابد که فیلسوف به گزاره هاى بسیط دست یابد. گزاره هاى بسیط, گزاره هایى اند که از اسماى منطقى تشکیل شده اند و هر یک مابازائى معیّن و معلوم در عالم خارج دارند.
نظرگاه ویتگنشتاینِ متقدّم در باب زبان ـ که راسل در مقدّمه اتمیسم منطقى به صراحت تأثیرپذیرى خود را از آن اعلام کرده است ـ لوازم معرفت شناختى و هستى شناختى متعدد و متکثرى دارد که هم راسل در اتمیسم منطقى و هم پوزیتیویست هاى منطقى, بسیارى از آنها را بر پایه تحلیل یادشده استخراج کرده اند. آن چه براى مقصود فعلى ما مهم است, توجه به این نکته است که اساساً پرسش از انواع کارهاى زبانى و جست وجو از تکثّر و تنوع صورت هاى زبانى ـ به لحاظ مبنا ـ در فلسفه راسل و ویتگنشتاینِ متقدّم و شاید بتوان گفت در دوره کلاسیک فلسفه تحلیلى مطرح نیست.
اما طبق تلقّى جدید ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفى, نمى توان براى زبان ماهیت واحدى که مقوّم همه صورت هاى مختلف زبانى باشد در نظر گرفت. ویتگنشتاین در دوره متأخر فکر خود مقصودش را با استفاده از استعاره (بازى هاى زبانى)13 توضیح مى دهد. تشبیه زبان به بازى براى تأکید بر دو نکته است:
الف) زبان مانند بازى فعالیّتى انسانى است که انسان آن را در جامعه فرا مى گیرد.
ب) زبان مانند بازى ها تابع قواعد و قوانین قوام بخشى است که با صرف نظر از آن قواعد, کارکرد اصلى خود را از دست مى دهد.
طبق این تحلیل, زبان مانند بازى هیچ صورت معیّن و ماهیت واحدى ندارد. لازم نیست ماهیت واحدى مقوم و جوهره همه کاربردهاى مختلف زبان باشد. کاربردهاى مختلف زبان صرفاً شباهت هایى با یک دیگر دارند که ویتگنشتاین به (شباهت خانوادگى)14 تعبیر مى کند. این تلقّى از زبان تحول چشم گیرى در فلسفه تحلیلى به حساب مى آید. ویتگنشتاین به مدد همین تلقّى جدید نظرگاه خاصى در باب مسئله معنا عرضه کرده است که به (نظریه استعمال)15 معروف است. نتیجه مهمى که این نظرگاه ویتگنشتاین16 براى ما دارد, این است که او از ما مى خواهد زبان را ابزارى بدانیم که گویندگان, مقاصد مختلف و متکثر خود را با آن ابراز مى دارند و چون مقاصد گویندگان مختلف و چه بسا از شماره بیرون است, پس نمى توان صورت معیّن و محدودى براى آن در نظر گرفت17. زیرا همواره یافتن بازى زبانیِ جدیدى امکان دارد. حاصل این که طبق نظرگاه ویتگنشتاین, گرچه واژه ها و جمله ها به عنوان ابزار زبانى محدودند, ولى کارهایى که با آنها مى توان صورت داد, نامحدوداند.
طبقه بندى سرل
سرل نظرگاه خود را در باب طبقه بندى افعال گفتارى با نقد و بررسى نظریه ویتگنشتاین آغاز مى کند. به اعتقادِ سِرل18 کسى تاکنون نگفته است و نخواهد گفت که بى نهایت نظام اقتصادى داریم یا بى نهایت نظام سیاسى وجود دارد, پس چرا باید در میان جنبه هاى مختلف حیات اجتماعیِ بشر, تنها زبان از نظر طبقه بندى غیرقابل شمارش باشد؟ بى شک, زبان نیز مانند بقیه جنبه هاى حیات اجتماعى طبقه بندیِ خاصّى دارد. مهم این است که بتوانیم معیار و ملاک دقیقى براى این طبقه بندى به دست دهیم و مبانى آن را معلوم سازیم.
سرل قبل از این که طبقه بندى خود را عرضه کند و ملاک هاى آن را به دست دهد, نکته مهمى را بیان مى کند, به اعتقاد وى19 روشى که او براى طبقه بندى افعال زبانى به کار مى گیرد به یک اعتبار, روش تجربى است; یعنى صرفاً از مطالعه موارد استعمال زبان و بررسى گفتار واقعى مى توان به دست آورد که چند نوع فعلِ مضمون در سخن به وسیله زبان صورت مى پذیرد. به اعتقاد سرل, مشاهده موارد استعمال زبان نشان مى دهد که ما پنج طبقه فعل مضمون در سخن داریم. البته, آن چه در موارد استعمال مى بینیم بالضرورة تبیینى عقلانى و نظرى دارد; یعنى آن چه در موارد استعمال رخ مى دهد امرى دلب خواهى و اتفاقى نیست, بلکه مبناى این طبقه بندى این است که ذهن فقط با این پنج طریق مى تواند واقعیت را نشان دهد.
مقصود سرل این است که اولاً, طبقه بندى افعال زبانى ناظر به بار محتوایى اى است که در علائم و نشانه هاى زبانى نهفته است; ثانیاً, بار محتوایى علائم و اصوات, ذاتى آنها نیست, بلکه ذهن معنا و محتوا را بر اصوات و علائم تحمیل مى کند; ثالثاً, ذهن تنها از راه هاى محدود و معیّنى مى تواند واقعیت را نشان دهد. اینها همه نشان مى دهد که تحلیل ذهن مى تواند امکان ها و محدودیت هاى زبان را آشکار سازد.
با توضیح یادشده اکنون به سراغ پاسخ سرل به پرسش اصلى این مقاله مى رویم; یعنى این پرسش که چند نوع فعل مضمون در سخن یا چند نوع فعل زبانى داریم. شاید در آغاز تصور شود که براى پاسخ به پرسش یادشده کافى است که افعال نحوى مختلفى را که براى انجام افعالِ گفتارى به کار مى بریم, بشماریم, افعالى چون عذرخواهى, تشکر, وعده, امر, دستور و مانند اینها. اما چنان که سرل تذکر داده است20 چنین کارى گیج کننده است و در عمل با تعداد بى شمارى از چنین افعالى مواجه خواهیم شد بى آن که بتوانیم طبقه بندى درستى از آنها به دست دهیم. راه حل این است که وجوه و جنبه هاى مشترک میان افعال گفتارى مختلف را بیابیم. سرل براى چنین کارى مفهوم (هدفِ مضمون در سخن)21 را به کار مى گیرد. هدف مضمون در سخن همان هدف یا مقصودى است که به خاطر آن فعل گفتارى را در طبقه خاصى قرار مى دهیم. براى مثال, وقتى امر مى کنیم ممکن است عوامل مختلفى منشأ امر باشند و یا این که امر با درجات مختلفى صادر شود, با این حال امر از آن جهت که امر است اگر طبق شرایط و به صورت درست انجام گیرد, یک هدف مضمون در سخن دارد و آن عبارت است از تلاش براى وادار ساختن شنونده به انجام کارى. یا براى مثال فعل گفتارى وعده, از آن جهت که وعده است وقتى گوینده جمله (من وعده مى دهم که… ) را ادا کند, به عنوان تعهد به یک الزام مبنى بر انجام کارى به حساب مى آید هرچند ممکن است گوینده به ادله مختلفى و با درجات متفاوتى وعده دهد.
مفهوم (نکته یا هدف مضمون در سخن) ملازم با دومفهوم دیگر نیز هست که در طبقه بندیِ افعال گفتارى نقش اساسى دارند, مفهوم (جهت انطباق)22 و (حالت قصدى)23. هدف مضمون در سخن, هم جهت انطباق محتواى جملِه اداشده را معیّن مى کند و هم حالت قصدى و روان شناختى گوینده را. براى روشن شدن مقصود سرل مفاهیم یادشده را, شرح و بسط بیشترى مى دهیم.
بعضى از عبارات زبانى به گونه اى هستند که هدف و نکته اصلى نهفته در آنها این است که گوینده مى خواهد محتواى جمله را با جهان منطبق کند و بعضى دیگر به نحوى هستند که گوینده مى خواهد جهان را با واژه ها منطبق کند. براى مثال, جمله هاى توصیفى, اِخبارى و تبیینى از نوع اول اند و جمله هاى پرسشى, دستورى و مانند اینها از نوع دوم اند. گوینده در جمله (باران مى بارد) که جمله اى اخبارى است از واقعیتى در خارج ـ به صورت صادق یا کاذب ـ خبر مى دهد و با این کار محتواى تعبیر زبانیِ به کار گرفته را با جهان منطبق مى کند, ولى در جمله (آب بیاور) واقعیتى پیش از اظهار جمله وجود ندارد, بلکه در حقیقت, گوینده مى خواهد جهانِ خارج را با جمله خود منطبق سازد و به عبارت دیگر نوعى انشا و ایجاد در کار است.
علاوه بر جهت انطباق, گوینده در انجام یک فعل گفتارى حالت هاى روان شناختى خود را نیز اظهار مى کند و در حقیقت طرز تلقى و نگرش خود را نسبت به محتوایِ قضیه بیان مى دارد. براى مثال, کسى که چیزى را به وسیله قضیه اى تبیین یا ادّعا و یا اظهار مى کند درواقع با اظهارِ همان قضیّه و عبارت زبانى, اعلام مى کند که به محتواى آن باور دارد. کسى که وعده مى دهد, حالت روان شناختى خود را نیز اعلام مى دارد مبنى بر این که قصد انجام فعل وعده داده شده را دارد. حالت روان شناختى اظهار شده در انجام یک فعل مضمون در سخن, شرط صداقت24 آن فعل است.25
از نظر سرل26 پرسش از طبقه بندى و انواع مختلف فعل مضمون در سخن در حقیقت پرسش از انواع هدف هاى مضمون در سخن است. اگر در طبقه بندى افعال زبانى مبناى تحلیل خود را بر پایه مفهوم هدف مضمون در سخن و دو مفهومى که لازمه آن هستند, یعنى مفهوم جهت انطباق و شرطِ صداقت, استوار کنیم, معلوم مى شود که کارهاى زبانى که به وسیله زبان انجام مى دهیم نامحدود نیستند, بلکه محدود به چند طبقه معلوم و معیّن اند.
سرل اظهار داشته است:
به نظر من این سه جنبه ـ هدف مضمون در سخن, جهت انطباق و شرط صداقت ـ بسیار مهم اند و من طبقه بندى خودم را بیشتر بر پایه آنها استوار مى کنم.27
به اعتقاد سرل, دقت در مفهوم هدف مضمون در سخن و مفاهیمِ ملازم آن, نشان مى دهد که تنها و تنها پنج نوع هدف مضمون در سخن داریم و در نتیجه, تنها پنج طبقه فعل گفتارى وجود دارد:
1. اِخبارى ها (=assertive)
نکته اصلى و هدف نهفته در طبقه اِخبارى ها, این است که مخاطب ملزم به صدق قضیه مى گردد. این نوع قضایا واقعیت یا وضع امورى را در جهان عرضه مى کنند. قضایایى که بیان گر توصیف, تبیین, طبقه بندى و مانند آن هستند, ذیل این طبقه قرار مى گیرند. همه قضایایى که ذیل این طبقه واقع مى شوند جهت انطباقشان, واژه به جهان (word to world) است; یعنى گوینده مى خواهد از یک واقعیت موجود خبر دهد, و شرطِ صداقت اینها همواره باورِ گوینده به محتواى جمله است. وقتى کسى مى گوید (باران مى بارد) حالت روان شناختیِ گوینده این است که او به آمدنِ باران باور دارد. بهترین طریق براى تشخیص این طبقه این است که ببینیم آیا قضیه صدق و کذب پذیر است یا نه.
2. انگیزش ها (=directives)
قصد و نکته اصلى نهفته در این نوع قضایا این است که گوینده, شنونده را وادار کند که مطابق با محتواى گفتار او رفتار کند. امرها, درخواست ها و مانند اینها نمونه هایى از این طبقه اند. جهت انطباق این نوع قضایا, جهان با واژه (world to word) است; یعنى این نوع قضایا ایجادى اند, زیرا گوینده از مخاطب خود مى خواهد محتواى گفتار او را در خارج محقّق کند. حالت روان شناختى گوینده در این نوع قضایا میل و خواسته اوست مبنى بر این که شنونده باید فعل مورد نظر را انجام دهد. تلاش گوینده براى واداشتن شنونده به انجام فعل, مراتب مختلفى دارد, از دعوت به انجام فعل و پیشنهاد انجام آن, تا الزام و اصرار بر انجام آن فعل, حتى جمله هاى پرسشى نیز در این طبقه جاى مى گیرند. این نوع قضایا صدق و کذب ندارند, بلکه مى توانند مورد عمل یا تخلّف و مانند آن قرار گیرند.
3. التزامى ها (=commissives)
هدف و نکته اصلى نهفته در این طبقه این است که گوینده خود را (با درجات متفاوتى) ملزم و مُتعهّد به انجام کارى در آینده کند. وعده ها, قَسَم ها, نذرها و پیمان ها در این طبقه جاى مى گیرند. جهت انطباق در این طبقه, انطباقِ جهان با واژه (world to word) است و حالت روان شناختى اى که گوینده با بیان قضایایى از این دست اظهار مى کند, قصد است.
از آن چه گفتیم روشن شد که جهت انطباق در طبقه التزامى ها و طبقه انگیزشى ها واحد است. آیا وحدتِ جهت انطباق نمى تواند باعث شود که هر دو نوع را در یک طبقه قرار دهیم؟ سرل در پاسخ به این پرسش اظهار داشته است28 که: نمى توانیم این دو را در یک طبقه جاى دهیم زیرا درست است که جهت انطباق; براى مثال, در فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى درخواست یکى است ولى هدف اصلى از فعل گفتارى, وعده التزام گوینده به انجام فعل است و نه ضرورتاً واداشتنِ خود به انجام فعل, در حالى که هدف و نکته اصلى نهفته در فعل گفتارى, درخواست واداشتن شنونده به انجام کار است و نه التزام و تعهد او به انجام کار. اگر بخواهیم فعلِ وعده و فعل درخواست را در یک طبقه جاى دهیم, یا باید ثابت کنیم که فعل وعده, واقعاً یک نوع درخواست است و یا این که فعل درخواست به گونه اى شنونده را تحت یک الزام و تعهد قرار مى دهد, و چون نمى توانیم هیچ یک از این دو را ثابت کنیم, در نتیجه, باید به دو طبقه مستقل قائل شویم.
4. ابرازى ها (=expressive)
هدف اصلى و نکته نهفته در این طبقه از افعال این است که گوینده صرفاً حالت روان شناختى معیّنى را نسبت به وضع امورى که در محتواى قضیه معیّن شده ابراز کند. افعالى چون تشکر کردن, عذرخواهى, تبریک, تسلیت, خوش آمدگویى و مانند اینها جزو این طبقه اند.
در این طبقه جهت انطباق وجود ندارد. وقتى گوینده اى مى گوید (من از شما بابت پرداخت پول, تشکر مى کنم) نمى خواهد جهان را با واژه ها و یا واژه ها را با جهان منطبق کند, بلکه گوینده, صدق قضیه اظهار شده (پرداختن پول) را مسلّم مى داند و صرفاً نسبت به آن چه در محتواى قضیه معیّن و مسلّم فرض شده, حالت روان شناختى خاصى را اظهار مى کند.
5. اعلان ها (=declaration)
هدف و نکته نهفته در این نوع از افعال گفتارى این است که از طریق نفس اعلان, در جهان تغییرى ایجاد شود; براى مثال, وقتى رهبر یک کشور بگوید: (بدین وسیله اعلام جنگ مى کنم) با این اظهار, جنگ اعلام شده است و با همین اعلان واقعیت تغییر یافته و وضع امر جدیدى پدید مى آید. در مورد اعلان ها دو جهت انطباق وجود دارد, زیرا اولاً واقعیت و جهان را تغییر مى دهیم, پس جهت انطباق جهان با واژه (=world to word) است و ثانیاً این کار را بدین وسیله انجام مى دهیم که مى گوییم جنگ اعلام شد پس جهت انطباق واژه با جهان (word to world) است.
اعلان ها در میان افعال گفتارى بى نظیراند از این جهت که نفس انجام موفّقِ فعل گفتارى اعلان, به معناى تغییر و پدید آوردن وضع امرى است; براى مثال, اگر گوینده اى طبق شرایط و قواعد انجام یک معامله, بگوید: (کتابم را فروختم), وضع امرى اى پدید مى آید که قبلاً نبوده است. البته, چنان که سرل تذکر داده است29, این طبقه از افعال گفتارى مستلزم نهادهاى فرازبانى است; یعنى علاوه بر نهاد زبان که شرط لازم فعل گفتاریِ اعلان است, باید نهادى فرازبانى که سرل از آن به واقعیت نهادى30 تعبیر مى کند وجود داشته باشد تا بر اساس آن گفتنِ (کتابم را فروختم), فروختن کتاب اعتبار شود و یا تکّه هاى کاغذ رنگارنگ جیبِ من, پول تلقى گردد. اگر اعتبار عقلاء در این موارد نباشد, فعل یادشده تحقّق نخواهد یافت.31
تحلیل و بررسى طبقه بندى سرل
1. مهم ترین نکته اى که از طبقه بندى سرل استنتاج مى شود و وى نیز بر آن انگشت تأکید نهاده این است که کاربرد زبان براى انجام ارتباط زبانى محدود و مقیّد است و ما تنها در قالب پنج طبقه یادشده کارهاى زبانى انجام مى دهیم. دلیل این امر نیز تجزیه و تحلیل ذهن است, زیرا ذهن تنها با این روش ها واقعیت را نشان مى دهد.
2. طبق مبناى سرل, ملاک و معیار طبقه بندى افعال گفتارى, قصد نهفته در سخن است, زیرا طبق نظریه افعال گفتارى, قصد گوینده, عنصر اساسى انجام یک فعل زبانى است. بنابراین, افعال گفتارى را نمى توان بر حسبِ صدق و کذب, یعنى جهت انطباق طبقه بندى کرد, چنان که پوزیتیویست هاى منطقى چنین مى کردند, زیرا بعضى از افعال گفتارى با این که جهت انطباق آنها یکى است, نمى توان آنها را در یک طبقه جاى داد; براى مثال, فعل گفتاریِ وعده و فعل گفتارى امر با این که جهت انطباق هر دو این است که گوینده مى خواهد جهان را با واژه منطبق کند ولى بى تردید هدف نهفته در وعده و هدفِ اصلى از اظهارِ آن, غیر از هدف نهفته در امر است. در وعده, هدف اصلى التزام گوینده به یک الزام است در حالى که در امر, واداشتن مخاطب است به انجام فعلى. ثانیاً, بعضى از افعال گفتارى خنثى هستند و اصلاً جهت انطباق ندارند; براى مثال, در فعل گفتاریِ (تشکّر کردن) جهت انطباق وجود ندارد, زیرا گوینده, در انجام فعل تشکّر نمى خواهد واقعیتى را با گفتار خود منطبق کند و یا گفتار خود را با واقعیت منطبق سازد. وقتى گوینده مى گوید: (من از شما به خاطر پولى که به من پرداختید, تشکّر مى کنم) صرفاً حالت روان شناختى خود را نسبت به (پرداخت پول), که صدق آن مسلّم است, ابراز مى دارد. و ثالثاً بعضى از افعال گفتارى دو جهت انطباق دارند, مانند اعلان ها. به هرتقدیر از نظر سرل, جهت انطباق لازمه هدف و مقصود نهفته در سخن است. بنابراین, معیار اساسى براى طبقه بندى افعال گفتارى, همان قصد و هدف اصلى هر فعل گفتارى است.
3. طبق نظرگاه سرل, باید میان طبقه بندى افعال زبانى و انواع افعال زبانى تمایز قائل شد. طبقه بندى افعال زبانى مربوط به یک نوع از انواع مختلف افعال زبانى است. معمولاً هنگام اداى یک جمله, چند نوع فعل زبانى انجام مى دهیم. یکى از این انواعِ مختلف, فعل مضمون در سخن است. طبقه بندى افعال زبانى, به همین نوع راجع است. چنان که پیش از این توضیح دادیم, طبقه بندى افعال زبانى به معناى طبقه بندى بارِ نهفته در سخنِ گوینده است, بنابراین با انواع دیگر افعال گفتارى مانند فعل ناشى از سخن یا فعلِ تلفظى, کارى نداریم.
طبقه بندى افعال زبانى در علم اصول
طبقه بندى افعال زبانى در علم اصول نیز از اهمیت خاصى برخوردار است. از نگاه عالمان علم اصول هر فعل زبانى اى که از گوینده صادر شود لزوماً در یکى از دو طبقه اِخبار یا انشا جاى مى گیرد. طبق این بیان, تقسیم افعالى که انسان به وسیله زبان انجام مى دهد, به اِخبار و انشا, تقسیمى23 قاطع و قطعى است.33 براى توضیح مسئله و روشن شدن آراء و انظار عالمان علم اصول باید نکاتى را تذکر دهیم:
1. عالمان علم اصول, همانند زبان شناسان, واحد ارتباط زبانى را جمله دانسته اند. جمله در یک تقسیم اولیّه به تام و ناقص و جمله تام هم در تقسیمى دیگر به جمله خبرّیه و جمله انشائیه تقسیم مى شود.
فهم دقیق و درست این تقسیم بر تحلیل جمله, مبتنى است. جمله واحدى زبانى است که از مادّه و هیئت تشکیل شده است. ماده جمله همان مفردات جمله اند. هیئت جمله, ترکیب و تألیف خاص مفردات معیّن است, به نحوى که, تألیف مفردات مدلول و معنایى دارد که مفردات به تنهایى آن معنا و مدلول را ندارند. طبق این تحلیل, هیئت جمله هویّتى جدا از هویّت مفردات دارد و به حسب قرارداد هیئت جمله براى معناى خاصى غیر از معناى مفردات وضع شده است.
جمله, با توجه به هیئت اش, یا تام است و یا ناقص. جمله ناقص, جمله اى است که تمام معناى مقصود گوینده را افاده نمى کند. وقتى گوینده جمله ناقصى را ادا مى کند, شنونده منتظر مى ماند که گوینده ادامه جمله را نیز بگوید. ترکیب هاى وصفى و اضافى مانند (گلِ زیبا) و (خانه على) مصداق بارز جمله هاى ناقص اند. در مقابل, جمله تام, جمله اى است که تمام معناى مقصود گوینده را افاده مى کند. چنان که از تعریف یادشده آشکار مى شود, نقص و تمام, وصف لفظ نیستند بلکه صفت نسبت موجود در جمله و محتواى آن اند.
جمله تام از نظرگاه عالمان علم اصول به حصر عقلى فقط محدود و محصور به دو طبقه است; یکى جمله خبرى و دیگرى جمله انشائى. زمانى دلیل این حصر عقلى روشن مى شود که بتوانیم حقیقت اِخبار و انشا را معلوم کنیم.
2. به نظر مى رسد که تقسیم جمله به تام و ناقص از زاویه نگاه مقاله حاضر و اهداف آن, اهمیتى ندارد, زیرا واحدِ ارتباط زبانى فعلى است که گوینده انجام مى دهد نه جمله یا واژه به تنهائى. بى گمان هرگاه گوینده بتواند به وسیله ابزار و علائم زبانى, فعلى انجام دهد, ارتباط زبانى برقرار شده است. جمله به این دلیل موصوف به نقص مى شود که گوینده نتوانسته است فعلى تام را محقّق کند. به عبارت دیگر, تمایزهاى معناشناختى زبان در سطح عمیق به صورت هاى متفاوت و مختلفى در زبان هاى خاص نشان داده مى شود. به دلیل توجه به همین نکته است که بعضى از عالمان علم اصول در مورد اِخبار و انشا دو بحث مُجَزّا ولى مرتبط به یک دیگر, طرح کرده اند; یکى بحث هیئت جمله هاى خبرى و جمله هاى انشائى و تفاوت آنها با یک دیگر, و دیگرى بحث از حقیقت خبر و انشا و تعیین ویژگى ها و تفاوت هر یک با دیگرى. بى گمان بحث دوم تقدّم منطقى بر بحث اول دارد; به این معنا که نخست باید حقیقت اِخبار و انشا تحلیل شود سپس تمایزهاى زبان شناختى مورد توجه قرار گیرد. ما در این مقاله بیشتر از منظر فلسفى با حقیقت اِخبار و انشا سروکار داریم. بررسى آثار و نتایج زبان شناختى طبقه بندى ارتباط زبانى به اِخبار و انشا در سطح دستورى زبان هاى خاص تحقیق مستقلّى را طلب مى کند.
به هرتقدیر, گرچه همه عالمان علم اصول بحث حقیقت اِخبار و انشا را از بحث جمله هاى خبرى و انشائى جدا نکرده اند و به صورت مُندمج و متداخل بحث کرده اند, ولى منطق بحث اقتضا مى کند که این دو بحث را از یک دیگر تفکیک کنیم; به این معنا که نخست, معنا و حقیقت فعل اِخبار و انشا را معلوم کرده و سپس توضیح دهیم که آیا تفاوت اِخبار و انشا, در مقام وضع و در سطح تمایزهاى زبان شناختى نیز اخذ شده است یا نه, و سپس در مرتبه سوم, توضیح دهیم که به کدام دلیل, افعال زبانى از نگاه عالمان علم اصول منحصر در دو طبقه اِخبار و انشا است.
حقیقت اِخبار و انشا
در باب حقیقت اِخبار و انشا و تفاوت آنها با یک دیگر, میان عالمان علم اصول اختلاف نظر وجود دارد. پیش از بیان نظریه هاى مهم در این زمینه باید نکته اى را تذکر دهیم. اِخبار و انشا, هر دو فعل قصدى اند; یعنى اِخبار به همان اندازه فعل است که انشا فعل است. اساساً هرگونه ارتباط زبانى از مقوله فعل است. این مسئله در نظریه افعال گفتارى چنان که پیش تر ازاین اشاره کردیم, به خوبى و دقت توضیح داده شده است و عالمان علم اصول نیز به آن تصریح کرده اند. محقّق اصفهانى در رساله طلب و اراده گفته است:
اِخبار, حکایت, ارائه, اظهار و اعلام, همه عرفاً انشااند, یعنى واقعیتى غیر از خودشان ندارند و صدق و کذب پذیرى اِخبار به اعتبار خود اِخبار نیست بلکه به لحاظ مخبرُبه است, زیرا جمله خبرى در اِخبار استعمال نمى شود بلکه در معانى مفردات جمله استعمال مى شود و اِخبار فعلى است که گوینده آن را با تلفظ به جمله خبرى به عنوان حکایت انجام مى دهد.34
محقّق اصفهانى در حاشیه کفایه35 نیز به صراحت بیان کرده است که اِخبار و انشا از شئون استعمال اند و استعمال, فعل قصدى است که گوینده انجام مى دهد.
هم چنین محقّق خوئى36 در بحث جمله خبریّه و انشائیه تصریح کرده است که حکایت در اِخبار و ابراز امر نفسانى در انشا, امور اختیارى و فعل اختیارى گوینده اند.
بنابراین, عالمان علم اصول در این که اِخبار و انشا از مقوله فعل قصدى اند, نزاع و اختلافى ندارند, آن چه مَحَل بحث و گفت وگو است بیان تفاوت اِخبار و انشا است. آراء و انظار مختلف عالمان علم اصول را درباب حقیقت اِخبار و انشا مى توان در دو دسته جاى داد:
1. انشا, ایجاد معنا به وسیله لفظ است در نفس الامر. این نظریه را محقّق خراسانى اظهار کرده است. وى در کتاب فوائد الاصول مى گوید:37
بدان که انشا گفتارى است که ایجاد معنا در نفس الامر از آن قصد مى شود نه حکایت از ثبوت و تحقّق معنا در ذهن یا خارج. به همین دلیل, انشا متصف به صدق و کذب نمى شود به خلاف خبر, زیرا خبر تثبیت, تقریر و حکایت از ثبوت امرى است که در موطن خود ثابت است, بنابراین متصف به صدق و کذب نمى شود.
توضیح و تفسیر درست نظرگاه محقّق خراسانى محل بحث و گفت وگو است. شاگرد برجسته او یعنى محقّق اصفهانى سخن استادش را چنین تفسیر کرده است:
تفاوت [انشا و اِخبار] در این است که گاهى غرض گوینده حکایت از نسبتى است که در موطن خود واقع و موجود است, به وسیله لفظى که نازل منزله آن است و گاهى غرض او این است که خودِ نسبت را به وسیله لفظى که نازل منزله آن است, ایجاد کند; براى مثال, معناى جمله (خریدم), چه خبرى و چه انشائى, واحد است و آن, همان نسبتى است که به ملکیت تعلق گرفته است و هیئت (خریدم) وجود تنزیلى همین نسبت ایجادى است که وابسته به گوینده و متعلق به ملکیت است. لکن گاهى وجود این نسبت در خارج به وسیله وجود تنزیلى و جعلى لفظى قصد مى شود, پس در این صورت, غیر از قصد ایجاد بالعرض و بالذات چیز دیگرى وجود ندارد, در این صورت, انشا است. و گاهى علاوه بر ثبوت تنزیلیِ معنا, حکایت از ثبوت آن در موطنى نیز قصد مى شود. در این صورت اِخبار است… , تفاوت مذکور به لحاظ تقابلى است که میان معانى اِخبارى و انشائى وجود دارد, بنابراین استعمال الفاظ مفرد در معانى ناقض تفاوت مذکور نیست, زیرا استعمال الفاظ مفرد در معنا از این حیث که صرفاً براى ثبوت معانى در خارج استعمال مى شوند, مانند انشائیات اند, البته از نوع غیر تام, که سکوت مخاطب صحیح نیست, به خلاف معانى انشائى که در مقابل معانى خبرى قرار مى گیرند. این بهترین چیزى است که مى توان در شرح حقیقت انشا تصور کرد و مقصود استاد علاّ مه ما [محقّق خراسانى] نیز همین است.38
طبق نظرگاه محقّق اصفهانى و تفسیر وى از رأى محقّق خراسانى همه علائم و نشانه هاى زبانى با معناى خود به دلیلِ علاقه و ارتباط وضعى, ملازم اند, به گونه اى که معنا در مرتبه ذاتِ لفظ ثابت است و در هیچ مرحله اى از مراحل وجود قابل انفکاک از آن نیست و به تعبیر محقّق اصفهانى لفظ, وجود تنزیلى معنا است, در این جهت فرقى میان الفاظ انشائى یا اِخبارى نیست. تفاوت اِخبار و انشا مربوط به قصدِ گوینده است. گوینده گاهى به وسیله علائم و نشانه هاى زبانى, اثبات نسبت میان دو چیز را به وسیله خود علامت زبانى قصد مى کند و گاهى به وسیله علائم و نشانه هایى که آنها را در معناى خودشان استعمال مى کند قصد حکایت از نسبتى ـ صادق یا کاذب ـ را در خارج دارد. بنابراین, اگر گوینده براى ابراز قصد خود از علائم و نشانه هاى زبانى استفاده کند که هم براى انشا صلاحیت دارند و هم براى اِخبار, در این صورت تقابل اِخبار و انشا, عدم و ملکه است ولى اگر از الفاظ و علائمى استفاده کند که به حسب وضع تنها براى اِخبار یا انشا صلاحیت دارند, تقابل اِخبار و انشا از نوع سلب و ایجاب است.39
بعضى از عالمان علم اصول40 در تفسیرى که محقّق اصفهانى از کلام محقّق خراسانى به دست داده است تردید کرده اند و بعضى اساساً41 رأى محقّق اصفهانى را متمایز و متفاوت با نظر محقّق خراسانى دانسته اند. به نظر مى رسد, رأى محقّق اصفهانى به حسب حقیقت همان نظرگاه استادش محقّق خراسانى است, با این تفاوت اندک که اگر گوینده قصد خود را با الفاظ و علائم مشترک میان اِخبار و انشا اظهار کند, در این صورت, اختلاف اِخبار و انشا تنها در مرحله استعمال و قصد گوینده است ولى اگر قصد خود را با الفاظ و علائم مختص ّ به اِخبار یا انشا اظهار کند, تقابل و تفاوت اِخبار و انشا علاوه بر مرحله استعمال, در مستعملُ فیه نیز خواهد بود. حاصل این که محقّق خراسانى میان علائم و نشانه هاى زبانى مختص به انشا و اِخبار و علائم مشترک تفاوت ننهاده است, ولى محقّق اصفهانى تفاوت قائل شده است.
به هرحال طبق نظرگاه نخست تقسیم افعال زبانى به اِخبار و انشا مربوط به قصد گوینده است و نه مربوط به سطح زبان شناختى و دلالت تصورى.
2. انشا و اِخبار و تفاوتشان مربوط به مرحله استعمال و قصد گوینده نیست, بلکه امرى معناشناختى و مربوط به مرحله وضع و معناى زبانى است, زیرا جمله خبرى بر حسب وضع و قرارداد براى نسبت تام به عنوان یک واقعیت و امر مسلّم و مفروغٌ عنه وضع شده است, امّا جمله انشائى براى نسبت تامّى که تحقق آن قصد شده, وضع شده است.
این نظرگاه را شهید صدر اظهار کرده است.42 توضیح نظرگاه شهید صدر این است که جمله هاى خبرى براى ربط و نسبت میان دوطرف وضع شده اند, دوطرفى که در خارج بر یک دیگر تصادق دارند. نسبت مذکور ذهنى است نه خارجى, زیرا اگر نسبت خارجى باشد, باید دوطرفِ مغایر, در خارج داشته باشد در حالى که در خارج از ذهن یک چیز وجود دارد که هم مصداق موضوع است و هم مصداق محمول. بنابراین, در جمله (على دانشمند است) نسبتى در ذهن وجود دارد که دوطرفِ متغایر ـ على و دانشمند ـ دارد و جمله اى که بر آن دلالت مى کند, جمله اى تام است.
اما جمله هاى انشائى دوگونه اند: الف) جمله هایى که مختص به انشااند مانند صیغه هاى فعل امر, نهى, جمله هاى استفهامى, تمنّى و ترجّى و مانند اینها. ب) جمله هایى که میان انشا و اِخبار مشترک اند مانند جمله (خریدم), (فروختم) و مانند اینها. در گونه اول مفاد و مدلول جمله هاى انشائى, همان نسبت میانِ دوطرف است و ادات استفهام و تمنّى یا هیئت افعل متمّم این نسبت اند.
شهید صدر مقصود خود را با عبارات زیر بیان کرده است:
نسبت میان (على) و (دانشمند) [در جمله (على دانشمند است)] فقط دو رکن ندارد بلکه رکن سومى هم باید وجود داشته باشد, زیرا نسبت تصادقى معنا ندارد مگر به لحاظ ظرفى که در آن ظرف, تصادق وجود دارد. ذهن, (على) و (دانشمند) را تصور مى کند در حالى که در عالمى از عوالم خارج از ذهن بر شیئى تصادق دارند و این عالم در جمله خبرى, عالَمِ تحقق و ثبوت است. در زبان عربى, جمله خبرى بدون هیچ علامت و نشانه خاصى بر عالم تحقق و ثبوت دلالت مى کند و شاید زبانى یافت شود که دال و نشانه مستقلى به ازاى آن وجود داشته باشد. در جمله استفهامى این عامل, عامل استفهام یا سؤال است که نشانه استفهام بر آن دلالت مى کند و در جمله تمنّى عامل تمنّى است که ادات و نشانه تمنى بر آن دلالت مى کند و مانند اینها. در جمله خبرى تصادق دو مفهوم (على و دانشمند) در عالم تحقق است و در جمله هاى استفهامى و تمنّى در عالم استفهام و تمنى و مانند اینها, مقصود از طرف [رکن] سوم وجود یک مفهوم اسمى سوّمى مانند مفهومِ (على) و (دانشمند) به ازاء نسبت تصادقى نیست بلکه وجود رکنِ سوم براى قوام یافتن و تحقق نسبت تصادقى است زیرا مفهوم (على) و (دانشمند) نیازمند عالَمى هستند که در آن هر دو صادق باشند. به عبارت دیگر, نسبت تصادقى میان دو مفهوم, حصّه ها و افراد متعددى دارد; یکى نسبت تصادقى است به لحاظ عالَمِ تحقّق و دیگرى تصادق در عالَمِ سؤال و سومى در عالَمِ تمنّى و مانند اینها. تعیین یکى از این حصّه ها یا به وسیله علائم و ادات داخل بر جمله صورت مى گیرد و یا به وسیله عدم وجود ادات, مانند جمله خبریه.43
طبق نظرگاه شهید صدر تفاوت جمله انشائى مختص به انشا و جمله خبرى, در مدلول تصوّرى آنها است و مربوط به عالم وضع و قرارداد است نه قصد گوینده, زیرا جمله خبرى براى نسبتى که طرفین آن در عالم تحقّق تصادق دارند, وضع شده است. پس تفاوت جمله انشائى و خبرى مربوط به مدلول تصورى وضعى است نه مربوط به ذات آنها, زیرا متبادر از جمله استفهامى, نسبت استفهامیه است, در حالى که, در عالم استفهام طرفینِ نسبت تصادق دارند, گرچه جمله استفهامیه از شخص خوابیده که قصد و اختیارى ندارد, صادر شود.
دو نظرى که بیان کردیم, نماینده هاى مهم و برجسته دو دیدگاه کلّى در علم اصول فقه اند.
تحلیل و بررسى نظرگاه عالمان علم اصول در باب اِخبار و انشا
1. تتبّع در آراء و انظار عالمان علم اصول نشان مى دهد که مى توان رأى و نظر آنان را درباره حقیقت اِخبار و انشا به دو دسته کلّى تقسیم کرد:
الف) گروهى که اِخبار و انشا را مربوط به مرحله دلالت تصدیقى و قصد و حال گوینده مى دانند نه مرحله دلالت تصورى. در این گروه مى توان از محقّقانى چون محقّق خراسانى, محقّق اصفهانى, محقّق عراقى و محقّق خوئى, نام برد.
ب) گروهى که تمایز و تفاوت اِخبار و انشا را مربوط به مرحله دلالت تصورى و مقام وضع و نه قصد گوینده, مى دانند. در این گروه مى توان آراء و انظار عالمانى چون شهید صدر را قرار داد.
اعضاى هر گروه, در درون خود اختلاف نظرهاى جزئى دارند که در مقصود فعلى ما تأثیر چندانى ندارد. در این جا از هر گروه, یک نظرگاه شاخص و مهم را آورده ایم.
2. براى توضیح تفاوت دیدگاه این دو گروه و بیان لوازم و نتایج آن, باید نکته دیگرى را توضیح دهیم. بى شک الفاظْ ارتباط خاصى با معانى دارند, به گونه اى که هرگاه لفظ را تصور کنیم یا بشنویم, ذهن ما به معنا منتقل مى شود. انتقال ذهن از لفظ به معنا را دلالت گویند. این که چگونه میان لفظ و معنا علاقه و ارتباط پدید مى آید, بحث دیگرى است که عالمان علم اصول در مبحث وضع, به تفصیل در باب آن بحث کرده و سخن گفته اند. اما بحث فعلى ما این است که دلالت لفظ بر معنا دو مرحله دارد:
الف) دلالت تصورى یا معناشناختى. دلالت تصورى و یا لغوى, دلالتى است که از وضع و قرارداد یک لفظ براى معنایى ناشى مى شود و هیچ گاه قابل انفکاک از لفظ نیست. ویژگى مهم چنین دلالتى این است که هرگاه شنونده لفظ را بشنود ذهن او به معنا انتقال پیدا مى کند, چه گوینده لفظ, داراى قصد و توجّه باشد و چه گوینده, یک شخص خوابیده و بدون قصد و اختیار باشد و یا حتى لفظ, صدایى باشد که از پیچیدن باد در میان برگ درختان ایجاد مى شود. بنابراین, دلالت تصورى به مجرّد اظهارِ لفظ وجود پیدا مى کند, خواه گوینده معنا را قصد کند یا نه.
ب) دلالت تصدیقى. دلالت لفظ بر قصد گوینده, دلالت تصدیقى است. در مرحله دلالت تصدیقى, مهم قصد گوینده است, البته, گوینده باید قصد خود را با علائم و نشانه هایى بیان کند که صلاحیت ابراز و اظهار قصد را دارند. تفاوت دلالت تصورى و تصدیقى را به وضوح مى توان در مثال زیر نشان داد; جمله (على آمد) به لحاظ دلالت, وقتى از یک شخص بیدارِ هشیارِ داراى قصد صادر شود, بى تردید با صورتى که همین جمله از شخص خوابیده یا غافل و یا از پیچیدن باد در میان برگ درختان ناشى شود, متفاوت است. در صورت اول, دلالت در حدّ تصور متوقّف نمى ماند بلکه از اراده گوینده و قصد او نیز حکایت مى کند, اما در صورت دوم, دلالت صرفاً لغوى و تصورى است.
دلالت تصدیقى اى که کاشف از اراده گوینده است شرایط و قواعد خاص و انواع متفاوتى دارد که در این جا مقصود اصلى ما نیست. آن چه براى مقصود فعلى ما مهم است, توجه به این نکته است که بعضى از عالمان علم اصول معتقدند که اختلاف اِخبار و انشا در مرحله دلالت تصورى و وضع نیز اخذ شده است و بعضى دیگر اختلاف اخبار و انشا را تنها به مرحله دلالت تصدیقى مربوط مى دانند.
3. از منظر عالمان علم اصول, چه آنان که اختلاف اِخبار و انشا را به دلالت تصورى مربوط مى دانند و چه آنها که به دلالت تصدیقى ارجاع مى کنند, تقسیم جمله تام به خبرى و انشائى تقسیمى قطعى است, زیرا تقابل اِخبار و انشا, به اعتقاد اغلب عالمان علم اصول, از نوع تقابل سلب و ایجاب است. واسطه یا فرض دیگرى میان سلب و ایجاب, قابل تصوّر نیست. هیچ جمله اى وجود ندارد که متصف به اِخبار و انشا نشود. مطالعات نگارنده این سطور نشان مى دهد که عالمان علم اصول انحصار افعال زبانى را در اِخبار و انشا مسلّم و واضح تلقى کرده و هیچ برهانى بر آن اقامه نکرده اند, اما شاید بتوان دلیل حصر گزاره هاى زبانى را در اِخبار و انشا طبق مبانى عالمان علم اصول به شرح زیر توضیح داد.
کسانى که اختلاف اِخبار و انشا را به خصوصیتى ارجاع مى دهند که واضع هنگام وضع در موضوعٌ له و معنا اخذ کرده است, بر این عقیده اند که نسبت را به بیشتر از دوگونه نمى توان لحاظ کرد, یا این که واضع نسبت را فانى در واقعیتى مستقل از لفظ و موجود در خارج لحاظ مى کند و یا نسبت را فانى در واقعیتى لحاظ مى کند که به وسیله خود لفظ, ایجاد مى شود. طبق این تحلیل, بیش از دو طبقه فعل زبانى نداریم, زیرا بنابراین نظریه, زبان تنها منعکس کننده واقعیت هایى است که انسان مى تواند درک کند و در مورد بحث ما یا واقعیت چیزى مستقل از زبان و قابل تحقق در خارج است, جمله هایى که چنین واقعیت هایى را منعکس مى کنند جمله هاى خبرى هستند و کارى که گوینده با این جمله ها مى کند اِخبار است, و یا واقعیت به گونه اى است که یک وجود مستقل ّ از زبان ندارد بلکه واقعیت به وسیله زبان ایجاد مى شود, چنین جمله هایى انشائى اند و فعلى که گوینده با چنین جمله هایى انجام مى دهد, انشا است.
اما کسانى که اِخبار و انشا را مربوط به موضوعٌ له و معنا نمى دانند بلکه مربوط به دلالت تصدیقى مى دانند و آنها را از خصوصیات استعمال مى دانند بر این عقیده اند که اختلاف اِخبار و انشا مربوط به ذات معناى هریک نیست بلکه مربوط به کیفیت و چگونگى لحاظ معنا در وقت استعمال است. گوینده و استعمال کننده تنها به دو صورت مى تواند زبان را به کار گیرد, یا زبان را براى بیان واقعیتى مستقل در خارج به کار مى گیرد و یا براى ایجاد واقعیتى به وسیله زبان. حاصل این که آن چه خود را در سطح زبان در دو گروه جمله هاى خبرى و انشائى نشان مى دهد کاشف از یک واقعیت عقلى, مربوط به تحلیل و ادراک ذهن است. قوّه ذهن و ادراک بشر به نحو دیگرى غیر از دو صورت یادشده نمى تواند نسبت را لحاظ کند.
تا این جا به اختصار نظرگاه عالمان علم اصول و بعضى از فیلسوفان تحلیلى را در مورد طبقه بندى افعال زبانى طرح کردیم. گمان مى کنم زمینه براى طرح بعضى از نکات مقایسه اى فراهم آمده است.
سنجش و مقایسه
نکات زیر مهم ترین نکاتى اند که در مقام مقایسه میان آراء عالمان علم اصول و نظرگاه هاى فیلسوفان تحلیلى درباره طبقه بندى افعال زبانى مى توان برشمرد:
1. طبقه بندى افعال زبانى تابعى از تحلیل نحوه عمل ذهن در نشان دادن واقعیت است. گرچه به لحاظ اثباتى چنان که سِرل تذکّر داده است,44 نخست ما به عبارات و جمله هاى زبانى و موارد استعمال آنها توجه مى کنیم, ولى پس از تأمل و دقت متوجه مى شویم که انواع متفاوت کارهایى که با زبان انجام مى دهیم, بر پایه توانایى هاى ذهن در عرضه واقعیت استوار است. این نکته مورد وفاق عالمان علم اصول و فیلسوفان تحلیلى است. در حقیقت, زبان و سخن گفتن توانایى اى است که انسان به وسیله آن مى تواند آن چه را که ادراک مى کند بیان کند و بدین وسیله کارهاى مختلفى چون توصیف, اِخبار, پرسش, وعده و مانند آن را انجام دهد.
2. بى گمان, طبقه بندى افعال زبانى هیچ ربط و نسبتى با انواع مختلف افعال نحوى و انواع جمله ها و واژه هایى که به کار مى بریم ندارد, بلکه در بحث طبقه بندى درصدد توضیح این نکته هستیم که کارهاى زبانى که انجام مى دهیم مانند اِخبار, توصیف, پرسش, آرزو, تشکّر و افعال دیگرى از این دست بر چه مبنایى قابل تحلیل اند و به چند فعلِ بنیادین قابل تحویل؟
3. عالمان علم اصول بحث طبقه بندى افعال گفتارى را ذیل بحث اِخبار و انشا مطرح کرده اند و به صراحت گفته اند که اِخبار و انشا, فعل هایى اند که انسانِ داراى قصد, به وسیله زبان, انجام مى دهد. آراء و نظریه هاى مختلف عالمان علم اصول درباب حقیقت اِخبار و انشا و به تبع آن جمله هاى خبرى و انشائى تا آن جا که در طبقه بندى افعال گفتارى و انحصار طبقه بندى در اِخبار و انشا اثر دارد مورد توجه ما در این مقاله قرار گرفته است.
اما فیلسوفان تحلیلى45 بحث طبقه بندى افعال زبانى را به صورت مستقل مورد توجه قرار داده اند و اِخبار و انشا را در طبقه دیگرى گنجانده اند, که ما در این جا یکى از مهم ترین طبقه بندى هاى فیلسوفان تحلیلى, یعنى طبقه بندى سرل را طرح کردیم.
4. بر اساس نظرگاه فیلسوفان تحلیلى ـ به ویژه سرل ـ طبقه بندى باید ناظر به عنصر اصلى و اساسى انجام یک فعل زبانى یعنى قصد گوینده باشد و قصد گوینده تنها به پنج طریق قابل عرضه است و یا به تعبیر دقیق تر ذهن تنها به پنج صورت مى تواند به وسیله زبان, واقعیت را عرضه کند.
نکته یادشده, مهم ترین نکته و اساسى ترین نقطه اختلاف میان فیلسوفان تحلیلى و عالمان علم اصول است. به اعتقاد عالمان علم اصول, طبقه بندى افعالى که گوینده عرضه مى کند باید ناظر به نحوه ربط و نسبتى باشد که ذهن مى تواند آن ربط و نسبت را در مقام عرضه واقعیت درک کند. البته, روح این تحلیل همان است که سرل به عنوان مبناى نظرى طبقه بندى, عرضه کرده است ولى نتیجه اى که عالمان علم اصول از تحلیل خود گرفته اند, این است که نسبت و ربطى که در قالب جمله ظهور و بروز پیدا مى کند تنها به دو صورت قابل انجام و تحقّق است, یا به صورت اِخبار و یا به صورت انشا.
مهم ترین پاسخ سرل به نظرگاه کسانى که افعال زبانى را تنها به دو طبقه خبرى و انشائى و یا به تعبیر دیگر به دو نوع قابل صدق و کذب و غیرقابل صدق و کذب, تقسیم کرده اند, این است که این تقسیم جامع نیست; براى مثال, فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى درخواست با این که هر دو طبقِ طبقه بندى اِخبارى ـ انشائى, از طبقه انشا هستند ـ زیرا هر دو با زبان, واقعیتى را ایجاد مى کنند ـ با این حال, نمى توان آنها را از یک طبقه دانست, زیرا هدف اصلى و قصد اساسى گوینده در هر یک متفاوت است, در یکى مقصود التزام به انجام فعل است و نه بالضرورة انجام فعل. ولى در دیگرى مقصود, وادار ساختن مخاطب به انجام فعل است و چون نمى توان یکى را به دیگرى تحویل برد, نمى توان آنها را از یک طبقه دانست.
مى توان به این اشکال سرل این گونه پاسخ داد که درست است که در درون طبقه انشا فعل هاى گفتارى متفاوتى صورت مى گیرد, براى مثال فعل گفتارى وعده و فعل گفتارى امر از نظر قصد گوینده متفاوت اند, ولى هر دو در طبقه کلى تر انشا, قابل اندراج اند. به عبارت دیگر نسبت طبقه بندى سرل به طبقه بندى عالمان علم اصول نسبت خاص به عام است; یعنى این دو طبقه بندى در مقابل یک دیگر نیستند بلکه مى توان طبقه بندى پنج گانه سرل را در یک طبقه بندى کلى تر, یعنى دو طبقه اِخبار و انشا مندرج ساخت. تفصیل بیشتر در این خصوص را به مجال واسع ترى وامى نهیم.
پى نوشت ها:
* استادیار دانشگاه تهران (پردیس قم)
1. linguistic acts
2. speech acts
3. form of life
4 . براى تفصیل بیشتر نک:
Stern, David. G. Wittgensteinصs Philosophical Investigations an introduction, Cambridge University Press, 2004.
Glock, Hans, J. A Wittgenstein Dictionary, Blackwell, 1996.
5 . John Austin (1911 ـ 1960) فیلسوف زبان و استاد کُرسى فلسفه اخلاق در دانشگاه آکسفورد.
6. speech act theory
7 . براى تفصیل بیشتر درباره نظریه افعال گفتارى و سهم آستین در تنسیق و تنظیم آن نک:
عبداللّهى, محمّدعلى, (نظریه افعال گفتارى), در پژوهش هاى فلسفى ـ کلامى, مجله علمى ـ پژوهشى دانشگاه قم, سال ششم, شماره 24, سال 1384.
-Austin, John, L. How to Do Things with Words, Oxford University Press, 1962.
8 . سرل, افعال گفتارى, ترجمه محمدعلى عبداللّهى, ص 108.
9 . براى تفصیل بیشتر نگاه کنید به: مقدمه کتاب افعال گفتارى, همان, ص 53 به بعد.
10 . براى توضیح و تفصیل بیشتر نکات پنج گانه بنگرید به: افعال گفتارى, همان, فصل 2.
11. Wittgenstein, Ludwig, Philosophical Investigations, Blackwell, 1953, Para. 23.
12. Wittgenstein Ludwig, Tractatus logico - PhilosoPhico, Routledge,1922, 4.02.
13. linguistic games
14. family resemblance
15. use theory
16. Wittgenstein Ludwig, philosopical Investigations, Blackwell, 1922, Para. 569.
71. براى تفصیل بیشتر در مورد تلقّى جدید ویتگنشتاین درباره زبان به بندهاى 243 تا 315 کتاب تحقیقات فلسفى مراجعه کنید و براى توضیح این بندها نک به:
Magin, Marie, Wittgenstein, Routledge, 1997, ch. 3 - 4.
18. Searle, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press. 1979, P. Vii.
19. Ibid, P. Viii.
20. Searle, John, Mind, language and society, Basic Books, 1998, P. 147.
21. illocutionary Point
22. direction of fit
23. intentional state
24. sincerity condition
25 . براى تفصیل بیشتر در مورد شرطِ صداقت, نک به: سرل, افعال گفتارى, ص 177.
26. Searle, John, Mind, Language and Society, Basic Books, 1998, P. 148.
27. Searle, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press. 1979, P. 5.
28. Ibid, P. 14.
29. Searle, John, Mind, Language and Society, Basic Books, 1998, P. 150.
30. institutional fact
31 . براى تفصیل بیشتر در مورد واقعیت هاى نهاد, نک به:
Searle, John, The Construction of Social Reality, New York: Free Press, 1995.
Mind, Language and Society, Basic Books 1998.
سرل, جان, افعال گفتارى, ترجمه محمدعلى عبداللّهى, انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى, قم, 1385, ص 162.
33. حکیم, عبدالصاحب, منتقى الاصول, تقریرات اصول محقّق روحانى, ج 1, ص 150, مطبعة امیر, چاپ اول, 1413 هـ. ق.
33 . فیّاض, محمد اسحاق, محاضرات فى اصول الفقه, تقریرات اصول محقّق خویى, ج 1, ص 84, انتشارات امام موسى صدر, بى تا, بى جا.
34 . اصفهانى, محمدحسین, (طلب و اراده) در: بحوث فى الاصول, ص 20, انتشارات جامعه مدرسین, قم, 1409 هـ. ق.
35 . اصفهانى, محمدحسین, نهایة الدرایة فى شرح الکفایة, ص 29, انتشارات طباطبایى, قم, بى تا.
36 . فیاض, محمداسحاق, همان, ص 86.
37 . خراسانى, محمدکاظم, فوائد الاصول, انتشارات وزارت ارشاد, چاپ تهران, 1407, ص 17.
38 . اصفهانى, محمدحسین, نهایة الدرایة فى شرح الکفایة, ص 161 ـ 162.
39 . براى تفصیل بیشتر در خصوص نظرگاه محقّق اصفهانى نک: محقّق اصفهانى, محمدحسین, (الاصول على نهج الحدیث) در: بحوث فى الاصول, ص 20 و (الطلب و الاراده) در: بحوث فى الاصول, ص 14 به بعد.
40 . حکیم, عبدالصاحب, منتقى الاصول, ج 1, ص 128 ـ 129.
41 . فیّاض, محمداسحاق, المباحث الاصولیة, انتشارات شریعت, چاپ اول, بى جا, ج 2, ص 36.
42 . صدر, سیدمحمدباقر, دروس فى علم الاصول, الحلقة الثالثة, ص 74, انتشارات جامعه مدرسین, قم, 1415 هـق.
43 . هاشمى, سیدمحمود, بحوث فى علم الاصول, الجزء الاول, انتشارات قم, 1405 هـ. ق, ص 29.
44. Searl, John, Expression and Meaning, P. Viii, Cambridge University Press, 1979.
45 . براى تفصیل بیشتر نک به:
Austin, John, How to Do Things with Words, Oxford University Press, 1962.
Alston, William P. ,Illocutionary Acts and Sentence Meaning, Cornell University Press, 2000.
Searl, John, Expression and Meaning, Cambridge University Press 1979.