مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از قدیم ترین و مهم ترین برهان های ارائه شده برای اثبات وجود خداوند در کلام امامیّه برهان حدوث و قدم بوده است. در نوشتار حاضر، تطوّرات این برهان از نخستین اشارات بدان در متون حدیثی معتبر امامیّه تا تحوّلات آن در آثار شیخ صدوق و پس از آن در مکتب کلامی شیخ مفید و کراجکی، موسوم به مکتب بغداد متقدّم بررسی و تبیین شده است. این پژوهش نشان می دهد که برهان حدوث و قدم در این دوره تحوّلات مهمّی داشته است. نخستین تحوّل، گذار این برهان از مرحله تقریر ساده بر اساس روایات به مرحله مستدلّ شدن با دلایل فلسفی و یافتن صورت منظم استدلالی بر سبک معتزله به دست شیخ صدوق است. به طور کلی روش شیخ صدوق در اثبات حدوث عالم، هم از حَیث دعاوی و هم از جهت مبانی و دلایل تا حدود زیادی با روش معتزلیان و امامیان بَهشَمی مشابه است و استدلال های او در این زمینه، یکی از مواضع اثرپذیری او از تعالیم معتزله را نشان می دهد. از منظر شیخ صدوق، هرچند اصل و مستند معتقدات، روایت های ائمّه: است، اکتفا به آنها جایز یا راجح نیست، بلکه باید تأیید و اعتضاد مضمون این روایت ها با استدلال های کلامی صورت پذیرد. در مکتب بغداد متقدّم، برهان حدوث و قدم تحوّل خاصّی نسبت به دوره شیخ صدوق نداشته و تنها در نحوه صورت بندی برهان و پاره ای استدلال ها برای اثبات مقدّمات آن، تفاوت هایی وجود داشته است. از نگاه شیخ صدوق و متکلّمان مکتب بغداد متقدّم، استدلال های معتزلیِ مطرح در برهان حدوث و قدم در مسیری مخالف با تعالیم حدیثی امامیّه نبوده، بلکه با آن موافق است.
تحلیلی بر استدلال های سلفیان در تقدّم احکام نقل بر احکام عقل؛ با تمرکز بر دیدگاه ابن تیمیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مبحث حجیت فهم عقل در کشف معارف دینی و دامنه حدود آن از دیرباز یکی از مباحث اختلافی میان متألهان مسلمان و غیرمسلمان بوده است و در این زمینه، طیفی از افراط تا تفریط در میان فرقه های اسلامی یافت می شود. در این میان، یکی از فرقه های تأثیرگذار که دیدگاهی خاص تر از دیگران دارد، فرقه سلفیان شاخه وهابی است. این فرقه با نظریه پردازانی همچون ابن تیمیه، حجیت عقل در فهم و کشف مراد دینی را حداقلی می داند و در برخی موارد انکار می کند و در صورت تعارض یا تصور و توّهم آن حکم، نقل را بر حکم عقل مقدم می کند. این مقاله با روشی اسنادی تحلیلی، در پاسخ به این پرسش شکل گرفت که دیدگاه این جریان درباره حجیت عقل چیست و کیفیت استدلال های آنان و میزان استحکام آنها چگونه است؟ نتیجه اینکه این گروه با تقسیم احکام عقل به دو قسم عقل صریح قطعی و عقل غیرصریح ظنّی، بخش عمده ای از احکام و معارف عقل به ویژه در حوزه عقل عملی را در حوزه دین و مسائل فرا طبیعی نمی پذیرند. گفتنی است اینان استدلال های متکلمان، فیلسوفان، حکما و متصوفه را از نوع عقل ظنّی دانسته و ناپذیرفتنی می دانند.
ارزیابی و نقد نوآوری های شاه ولی الله دهلوی در حوزه خلافت و امامت شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در میان دیدگاه ها درباره خلافت و امامت به عنوان یکی از چالشی ترین مسائل اسلام، آرای شاه ولی الله دهلوی، یکی از مهم ترین نظریه پردازان مسلمان اهل تسنن شبه قاره هند، به دلیل نوآوری های خاصی که دارد، از جایگاه خاصی برخوردار است. دهلوی در زمینه خلافت و امامت با ارائه تعریفی جدید آن را واجب کفایی دانسته و سپس همسو با امامیه، البته با دلایلی دیگر، خلافت و امامت را جزو اصول دین بر می شمارد. با این حال، اشکال ها و نقدهای متعددی بر دیدگاه های او وارد است؛ برای نمونه، تعریف وی جامع همه وظایف دینی خلیفه نیست؛ افزون بر آنکه مقید کردن آن به وجوب کفایی، برخلاف نظر قاطبه اهل تسنن و همسو با سلفیه است. از سوی دیگر، هرچند اعتقاد وی بر قرارگرفتن این مسئله در اصول دین موافق با امامیه است، مستندات و دلایل وی، صبغه علمی ندارد، بلکه واجد تناقض های بسیاری است و بیشتر دیدگاه های او برخلاف ادعایش مسبوق به سابقه است.
بررسی نفس شناسی قاضی سعید قمّی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قاضی سعید قمی از فیلسوفان و عارفان سده یازدهم هجری و از بزرگان حکمت اسلامی است. وی در زمینه نفس شناسی بسان دیگر حکیمان مسلمان، نفس را جوهری مجرّد می داند، ولی اختلاف نظر عمده او با دیگران در این است که به باور ایشان، نفس هیچ گاه حتی پس از مرگ، ارتباط وجودی اش را با بدن به طور کامل از دست نمی دهد و همواره حتی پس از مرگ حصّه ای از جسمِ مادی عنصری به همراه نفس باقی می ماند و حشر در عالم آخرت نیز بر اساس همان حصّه جسمانی خواهد بود. از همین رو، وی کیفیت معاد را بر خلاف نظریه های فلسفی، جسمانیِ عنصری می داند. در این مقاله می کوشیم آرای وی درباره مسئله نفس و بدن و لوازم آن و نیز برخی تضادّ های جدّی در فلسفه ورزی ایشان را که به دلیل اخذ مبانی مختلف در اندیشه وی رخ داده بررسی کنیم. نتیجه بررسی ها در این مقاله آن است که وی دوره هایی از تفکر را تجربه کرده و در هر دوره متأثر از مبانی کلامی یا فلسفی و عرفانی بوده و در هر دوره به اندیشه هایی معتقد شده است که در تضاد آشکار با مبانی فکری قبلی وی بوده است.
رابطه نفس و بدن از منظر دکارت و مرلوپونتی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
موریس مرلوپونتی، اگزیستانسیالیست و پدیدارشناس فرانسوی، می کوشد شکافی را که در فلسفه دکارت درباره رابطه نفس و بدن پدید آمده بود، حل کند؛ از این رو روش جدیدی در توصیف تجربه انسان در جهان ارائه کرد و به جای تکیه بر ایده ها، ادراک حسی را پدیدارشناسی کرد. وی در کتاب پدیدارشناسی که در آن از تأملات دکارت بسیار تأثیر پذیرفته است، تمام تلاش خود را برای حل معضلات عقل گرایان و تجربه گرایان در این زمینه به کار بست. مرلوپونتی معتقد است که ادراکْ پدیداری بدنی است، نه رویدادی ذهنی. نزد وی ما مدرک هایی بدن مند هستیم. بدن جای گرفتن انسان در جهان، نظرگاه انسان به سوی جهان، لنگرگاه ما در جهان است. مرلوپونتی تمایز دکارتی درباره نفس و بدن و عالم مکانیکی دکارت را نمی پذیرد. در این تحقیق برآنیم با ذکر اشتراک ها و اختلاف های آرای مرلوپونتی و دکارت در بحث نفس و بدن، اصالت بدن در تفکر مرلوپونتی و اصالت نفس در اندیشه دکارت را ارزیابی کرده و از این رهگذر، سیمای کلی از نفس شناسی هریک را ترسیم کنیم. یافته های پژوهشی نشان می دهد که هر دو فیلسوف، در تبیین رابطه نفس و بدن ناموفق بوده اند.
بررسی «فطرت اخلاقی» و «وابستگی های اخلاق به دین» از دیدگاه استاد مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان یکی از پایه های جهان بینی هر مکتب است و ارائه یک نوع انسان شناسی خاص در توجیه و تبیین بسیاری از موضوعات یک مکتب تأثیر دارد. فطرت اخلاقی به عنوان یکی از شاخصه های اصلی در انسان شناسی استاد مطهری نقش مهمی ایفا می کند. از نظر ایشان، انسان به لحاظ ساختار ذاتی و درونی هم واجد آگاهی های اخلاقی است و هم برخوردار از گرایش به خوبی ها و نفرت از بدی هاست. انسان این دو مؤلفه را به اقتضای ساختار وجودی اش داراست و دست هیچ گونه تلقین و تحمیل اجتماعی در آن راه ندارد. انسان به سبب این ساختار فطری و غیراکتسابی اش در ارتباط با دین و متون دینی از بعضی جهات از دین و آموزهای وحیانی مستقل و از جهات دیگر، وابستگی تنگاتنگ به آنها دارد. دیدگاه استاد مطهری هر چند از برخی جهات قابل تأمل است، در کلیت خود دیدگاهی است که در توجیه بسیاری از موضوعات دینی راهگشاست.
کارکردگرایی نقش و زندگی پس از مرگ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
کارکردگرایی نقش، یکی از روایت های کارکردگرایی در فلسفه ذهن معاصر و از زیرشاخه های کارکردگرایی نقش علّی است. بر اساس این روایت، برخی حالات و ویژگی های نفسانی، مرتبه دوم و کارکردی (به معنای علّی) معرفی شده و بر تحویل ناپذیری آنها به تحقق گرهای مادی یا غیرمادیِ نقش های یادشده تأکید می شود. به طور ویژه کارکردگرایی نقش در توصیف رابطه حالات نفسانی و حالات بدنی و مغزی، از مفهوم مابعد طبیعی تحقق استفاده می کند. این مقاله پس از ارائه شرحی مختصر از مؤلفه های محوری کارکردگرایی نقش و به ویژه روایت مادی انگارانه آن، استدلالی در جهت نشان دادن ناسازگاری درونی مادی انگاری مبتنی بر کارکردگرایی نقش ارائه کرده است. سپس با اشاره به اینکه کارکردگرایی نقش مستلزم مادی انگاری نیست، کوشیده است با نادیده انگاشتن ناسازگاری یادشده، تأثیر پذیرش کارکردگرایی نقش را بر مسئله امکان زندگی پس از مرگ بررسی کند و به برخی از مزایا و نیز دشواری های صورت بندی زندگی پس از مرگ بر اساس کارکردگرایی نقش بپردازد.