مقالات
حوزه های تخصصی:
کسی نیست که با پرسش از زندگی پس از مرگ روبه رو نشده باشد. از آنجا که پیامبران الهی و اوصیای ایشان پیغام الهی را در باره زندگی پس از مرگ به مردم ابلاغ کرده اند، در این پژوهش تلاش می شود نشان داده شود درک ضرورت این ابلاغ در نهاد هر انسانی هست و شناسایی آن تنها نیازمند آشکارسازی است؛ از این رو به روش عقلی روشن می شود نظام احسن آن گاه درک خواهد شد که هیچ بخشی از آن نادیده گرفته نشود. اگر جهان طبیعت بدون جهان پسین وارد عقل شود، در برابر پرسش های عقل نظری به خلأ تبیین بر می خورد. این خلأ تبیین در عقل عملی حکایت دیگری دارد. عقل عملی نه تنها آدمی را به سوی فعل اخلاقی سوق می دهد و او را بدان مکلف می سازد، بلکه جهان اخلاق را در کنار جهان طبیعت قرار می دهد تا معقولیت آن را به اتمام رساند. عقل بدون جهان اخلاق و زندگی اخلاقی در پس زندگی در طبیعت نمی تواند از معقولیت عمل اخلاقی پشتیبانی تام کند. در این نوشتار می کوشیم تا با استفاده از مفاهیم اخلاقی بر ضرورت وجود جهان دیگر استدلال کنیم. این استدلال با بهره مندی از مقدماتِ در دسترس همگان می کوشد خود را به مرتبه احتجاج برساند. نقطه عزیمت این استدلال، فهم عام از مفهوم اخلاقی «وظیفه» است.
نسبت سعادت اخلاقی و جاودانگی در اندیشه ابن عربی و کیرکگور(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
امسئله اصلی این مقاله مقایسه نسبت میان دو مفهوم سعادت و جاودانگی از منظر ابن عربی و کرکگور، به عنوان دو اندیشمند اسلامی و مسیحی است. مقصود از این مقایسه که با روش توصیفی - تحلیلی به پیش می رود، یافتن مبانی و پیامد آرای آنان در کنارِ کشفِ وجوه مشترک و متمایزِ دو دیدگاه در تقریر کارکرد دنیوی و اخروی اخلاق است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در اندیشه ابن عربی، سعادت به معنای تخلّق به اخلاق الله و تحقّق در اسماء الله است؛ یعنی به لحاظ مفهومی معادل و به لحاظ مصداقی مساوق با جاودانگی است؛ بدین ترتیب انسان در قوس صعود با حرکت حبّی خویش به سمت سعادت اخلاقی و در نتیجه به مقصد جاودانگی حرکت می کند؛ اما از نگاه کرکگور اخلاق به معنای کسب فضایل دنیوی است که از نظر مفهومی و مصداقی از عمل به تکلیف الهی و جاودانه شدن با تفرّد مؤمنانه افتراق می یابد. کرکگور با تکیه بر ایمان، اخلاق را مرتبه افراد قاصر از امتحان الهی می داند و در نتیجه قهرمان فانیِ اخلاق را نازل تر از شهسوار جاودانِ ایمان می شناسد. در مقام داوری و با نظر به مبانی و مفروضات دو متفکر، به نظر می رسد خوانش ابن عربی که حیات دینی و اخلاقی را همسان می داند، بر نگرش کرکگور که اخلاق را مرتبه نازلی از حیات مؤمنانه می شمارد، ترجیح دارد
بررسی جاودانگی انسان از دیدگاه ابومنصور ماتریدی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ماتریدیه، مذهب کلامی منسوب به ابومنصور محمد ماتریدی سمرقندی (م 333ق)، از مذاهب کلامی کهن و گسترده اهل سنت است که در میان مسلمانان حنفی مذهب رایج است. ماتریدیان نیز همانند دیگر فرقه های اسلامی به جاودانگی انسان و حیات پس از مرگ که از مسائل بنیادین کلامی است باور دارند. یکی از موضوعات مربوط به حیات پس از مرگ، مسئله جاودانگی و نیز نوع استدلال های اقامه شده در این زمینه است. در این مقاله، به روش توصیفی تحلیلی و با مراجعه به آثار کلامی و تفسیری ابومنصور ماتریدی، در مقام بنیانگذار مذهب ماتریدیه، به بررسی این مسئله می پردازیم که وی چه تصویری از جاودانگی انسان ارائه داده و از چه استدلال هایی بهره برده است. ماتریدی به جاودانگی انسان به صورت ترکیبی از روح و جسم در آخرت باور دارد و در مقام استدلال، در کنار استدلال های نقلی، بیشتر از استدلال های عقلی بهره می برد؛ هرچند در منظومه کلامی ماتریدیه که جزو فرقه های عقل گرا شمرده می شود، در بحث از جاودانگی انسان، به طور عمده به استدلال های نقلی تمسک می شود و اساساً برخی از ماتریدیان مسائل مربوط به حیات پس از مرگ را «سمعیات» عنوان داده اند. با این حال، ابومنصور ماتریدی در تبیین و تفسیر این استدلال های نقلی، با در پیش گرفتنِ رویکرد کلی عقل گرایانه خود، برخی استدلال های عقلی نیز ارائه کرده یا دست کم به تبیین عقلیِ استدلال های نقلی پرداخته است.
برهان در فلسفه کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در اندیشه کانت، برهان به معنای واقعی کلمه در شناخت فلسفی وجود ندارد و تنها در شناخت ریاضی جاری است. وی دلیل این امر را در شهودی بودن دلایل ریاضی می داند و معتقد است که یک دلیل یقینی، تنها تا آنجا که شهودی است، برهانی می باشد؛ بنابراین باید دید شهود از نظر کانت چیست و چه نسبتی با برهان واقعی در اندیشه وی دارد؟ بنابراین مقاله حاضر با روش توصیفی_تحلیلی در صدد است نخست روشن کند که منظور کانت از شهودی که یک دلیل یقینی تنها با تکیه بر آن وصف برهان را می پذیرد چیست و سپس چنین شهودی چه نسبتی با برهان دارد؟ آیا شهود مورد نظر بر ساختار برهان نیز ربط پیدا می کند یا تنها به مبادی برهان مربوط می شود؟ بررسی حاضر نشان داد اولاً شهود مورد نظر کانت در بحث برهان، شهود محض است و او مصداق آن را زمان و مکان می داند که عامل پیوند دهنده شهود تجربی در فاهمه می باشند و همین دو شهود هستند که همه شناخت های برهانی و ضروری ریاضیات بر آنها مبتنی است؛ ثانیاً از نظر وی در نهایت تنها اصول متعارف و مبادی برهان شهودی هستند و بنابر این تمایز برهان از استدلال فلسفی تمایز ماهوی نخواهد بود؛ بلکه به شهودی بودن مقدمات استدلال قیاسی مربوط می شود نه ساختار برهان.
برهان وجودی آنسلم(بر اساس تقریر گراهام اُپی) و مقایسه آن با برهان صدیقین ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برهان آنسلم یکی از بحث انگیزترین براهین وجودی و خاستگاه سایر براهین وجودی است. از نظر گراهام اُپی، این برهان، می تواند در گروه براهین وجهی، ماینونگی و یا مفهومی قرار گیرد. وی معتقد است که یکی از منابع تفکر آنسلم، در ارائه برهان وجودی، برهان وجودی وجهی ابن سینا است. در این پژوهش برآنیم تا به این پرسش-هاپاسخ دهیم: آیا می توان برهان صدیقین سینوی را گونه ای برهان وجودی دانست؟ و آیا برهان آنسلم، یک استدلال با دو تفسیر متفاوت می باشد، یا وی در پی طراحی دو استدلال جداگانه بوده است؟ هدف از این پژوهش، آن است که با روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه برهان آنسلم با برهان صدیقین ابن سیناست. یافته های پژوهش نشان می دهد که از منظر اُپی، آنسلم در رساله پروسلوگیون، تنها یک برهان بر وجود خدا بنا نهاده است. این برهان، اگرچه در پیشینی بودن، الهام از کتاب مقدس و طی طریق از خدا به خدا به برهان صدیقین شباهت دارد، اما تفاوت ماهوی بین دو استدلال به حدی است که می توان، از این مشابهت ها صرف نظر نمود. برهان وجودی از «نفس مفهوم وجود» آغاز می کند، در حالی که برهان سینوی براساس «نفس حقیقت وجود» پی ریزی می شود و این امر سر آغاز تفاوتهای مهمی بین این دو استدلال است.
پژوهشی در باب تفاوت عرفان، فلسفه و کلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در سه علم عرفان، حکمت الهی و کلام، «وجود» به عنوان موضوع آنها معرفی می شود. با توجه به دیدگاه مشهور که امتیاز علوم از یکدیگر را بر اختلاف موضوع های آنها مبتنی می داند، این پرسش مطرح می گردد که علوم یاد شده با فرض وحدت موضوع، چگونه تکثّر یافته اند؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی در صدد پاسخ به پرسش یاد شده است. در پاسخ مشخّص خواهد شد که موضوع عرفان، مطلق وجود یا حقیقت و مصداق وجود است و موضوع فلسفه الهی و کلام نیز، وجود مطلق یا مفهوم وجود می باشد؛ بنابراین دو علم حکمت الهی و کلام، بر خلاف نظر مشهور میان متکلمان، تفاوت در موضوع ندارند و اختلافشان در مأخذ مبادی تصدیقی آنهاست. مبادی تصدیقی الهیات، از عقل بدون تقیّد آن به مطابقت با ظاهر شرع اخذ می گردد و علم کلام، مبادی خود را از ظواهر شرع می گیرد و چنانچه ظواهر شرعی با دقت لازم به دست آیند، بدون نیاز به تأویل به نتایجی همسو با نتایج مبادی عقلی منتج خواهند بود.
بررسی تحلیلی و مقایسه ای مفهوم جوهر در فلسفه ارسطو و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مساله جوهر از مسائل اصلی و محوری فلسفه است و لذا موضع هر فیلسوفی نسبت به آن، قطعا نقش تعیین کننده ای در کل فلسفه اش خواهد داشت. از طرفی مقایسه بین دیدگاهها یکی از بهترین راه های تحلیل و فهم رویکردهای فلسفی مختلف است و لذا نوشتار حاضر با روش کتابخانه ای و تحلیلی، در تلاش است که بررسی تحلیلی دیدگاه دو فیلسوف مهم تاریخ فلسفه؛ یعنی ارسطو و ملاصدرا در خصوص مفهوم جوهر را در قالبی مقایسه ای به انجام رساند. در نتیجه بررسی انجام شده معلوم گردید با وجود اینکه هم ارسطو و هم ملاصدرا در بحث جوهر به یک معنا دنبال واقیعت و منشاء واقعی تشخص و شیئیت شیء هستند، چیزی که حقیقتاً موجود است و سایر چیزها به تبع آن موجود شده اند؛ اما ارسطو نهایتاً از بین موجودات تنها از صورت به عنوان جوهر نخستین یاد می کند و سایر نامزدهای جوهر بودن را به معنای ثانوی جوهر می داند در حالی که ملاصدرا با توجه به اصالت وجود، وجود را به عنوان جوهری واحد و مشکک معرفی می کند که تمامی موجودات تعینات آن هستند.