مقالات
حوزه های تخصصی:
مبناگرایی از مهم ترین و باسابقه ترین نظریه ها در زمینه توجیه معرفتی است که این قابلیت و ظرفیت را دارد که در مقابل بسیاری از رویکردهای رقیب که به شکاکیت و نسبی گرایی می انجامند، ایستادگی کند. در این میان، مبناگرایی در اندیشه ملاصدرا با توجه به مبانی خاص وی از جمله اصالت وجود و نسبتی که معرفت شناسی و وجودشناسی در اندیشه وی دارند، از نقاط قوت زیادی برخوردار است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی و تحلیل جامعی از مبناگرایی در اندیشه این فیلسوف نامدار پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که اولاً معرفت شناسی ملاصدرا کاملاً تحت تأثیر وجود شناسی وی است؛ ثانیاً تنها با تفکیک مراحل معرفت با توجه به قوس صعود و نزول می توان فرایند علم و توجیه آن را توضیح داد؛ ثالثاً علوم حصولی فعل و در نتیجه تجلّی نفسِ مجردِ فاعل شناسا هستند و از این رو بازگشت علوم حصولی به علوم حضوری است و رابعاً توجیه معرفتی که تنها در تصدیقات مطرح است، با بازگشت تصدیقات نظری به بدیهی و تصدیقات بدیهی به علم حضوری تبیین می شود.
بررسی و نقد راه حل هورویچ برای پارادوکس دروغگو مطابق نظریه حداقلی صدق(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پارادوکس دروغگو شامل جمله خودارجاعی است که مدعی کذب خودش است. برای این پارادوکس راه حل های متعددی ارائه شده که بخشی از آنها، کنار گذاشتن زبان طبیعی و استفاده از زبان های صوری و مصنوعی را راه حل اساسی می دانند؛ اما شماری از راه حل ها نیز می کوشند این پارادوکس را در زبان های طبیعی رفع کنند. مسئله مقاله این است که چرا راه حل پل هورویچ به این پارادوکس طبق نظریه حداقلی صدق که در دسته دوم راه حل ها قرار می گیرد ناقص است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته این است که نشان دهیم ادعای هورویچ مبنی بر امکان توضیح همه کاربردهای مفهوم صدق با توسل به تمایل ذاتی و زبانی ما به قبول همه نمونه های صورت هم ارزی کافی نیست. پیشنهاد هورویچ برای حل پارادوکس دروغگو، کنار گذاشتن نمونه های صورت هم ارزی مربوط به جمله های خود ارجاع است. نتیجه اینکه این پاسخ نه تنها نمی تواند پاسخ مناسبی برای این پارادوکس باشد، بلکه پذیرفتن این راه حل به معنای ناقص بودن تبیین و توضیحی است که نظریه حداقلی درباره مفهوم صدق ارائه می دهد.
درنگی در اصالت حجیّت ظنون عقلی؛ نقدی بر مقاله «بررسی انتقادی دیدگاه فنایی درباره حجیّت ظنون عقلی»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در فقه سنتی، اصل اولی، عدم حجیّت ظنّ است و تنها برخی ظنون خاص که به دلیل معتبر ثابت شده اند، حجیّت و اعتبار دارند. برخی اندیشمندان معاصر، اصل عدم حجیّت ظنون عقلی را به چالش کشیده اند و ادله فقه سنتی بر این ادعا را ناتمام می دانند. در شماره 92 و 96 مجله نقدونظر مقاله ای از حسین کامکار در نقد مدعای ابوالقاسم فنایی و دفاع از اصل «عدم حجیّت ظنون عقلی» منتشر شد. ناقد در این دو مقاله کوشیده است اصل عدم حجیّت ظنون عقلی (مدعای فقه سنتی) را تثبیت کند و ضمن پاسخ به اشکال های ابوالقاسم فنایی، ادله ایشان را نقد نماید. به عقیده ما، کوشش ایشان در نقد ادله فنایی و دفاع از فقه سنتی، ناتمام است و اصل حجیّت ظنون عقلی (مدعای فنایی) بدون ایراد پابرجاست. این مقاله با روش عقلی- تحلیلی در پیِ آن است نشان دهد که مدعای فقه سنتی مبنی بر اصالت عدم حجیّت ظنون، اساس قابل دفاعی ندارد و آنچه معقول و منطقی است خلاف آن است؛ بدین معنا که اصل، حجیّت همه ظنون است، مگر آن ظنونی که دلیل قاطع بر عدم حجیّتشان داشته باشیم. نتایجی که از بررسی دو مقاله حسین کامکار به دست آمد نشان می دهد ضعف روش شناختی، نقد ضعیف ادله فنایی، دقت نداشتن به حیث صدور و دلالت حدیث و بی توجهی به تقدم ادله عقلی بر نقلی، از جمله ضعف ها و کاستی های نقدهای مطرح بر مدعای فنایی است. نگارنده بر این باور است که حجیّت ظنون عقلی، از سوی شارع غیر قابل ردع است و ادله فقیهان و اصولیان ما در بی اعتباری حجیّت ظنون عقلی از قوت لازم برخوردار نیست و حجیّت ظنون عقلی، همانند قطع، ذاتی است.
تحلیل انتقادی «معقولات ثانیه فلسفی» در اندیشه قاضی سعید قمی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شناخت معقولات ثانیه فلسفی، مقدمه ای ضروری در بازشناخت نظام اندیشه فلسفی قاضی سعید قمی به ویژه مخالفت وی با قائلان به اصالت وجود است. این پژوهش با بررسی دقیق و تفصیلی آثار قطعی الانتساب به وی به روش توصیفی- تحلیلی تلاش می کند آرا و مبانی قاضی درباره معقولات ثانیه فلسفی و احکام آن را استخراج و تحلیل کند. بررسی ها نشان می دهد وی اصطلاح معقول ثانی را به کار نبرده، بلکه از معقولات ثانیه فلسفی با عنوان «امور عامه» سخن گفته و مفاهیمی همچون وجود، شیء، امکان و وجوب را از امور عامه برشمرده و آنها را مفاهیمی عام، بدیهی و معانی مصدری عارض و محمول بر همه اشیا می خواند که ضعیف ترین اشیا از جهت تحقق و دارای حظّی از وجود در نفس الأمر هستند. برخی اقوال وی بر نحوه ای عروض مابعدالطبیعی مفاهیم فلسفی دلالت دارد؛ البته او در بحث جعل، «ماهیت» را مجعول بالذات و دیگر اعراض و لوازم شیء را مجعول بالعرض می داند. تأکید وی بر جعل بسیط، برخی ابهام های یاد شده را برطرف می سازد. از سخن قاضی، دو سطح متمایز از خارجی بودن مفاهیم فلسفی فهمیده می شود: یکی آنکه این مفاهیم بهره ضعیفی از تحقق و عینیت دارند؛ دوم آنکه هیچ تحقق و عینیت زائد بر ذات ندارند
بررسی مقایسه ای زمینه های گرایش به جسم انگاری معاد در اسلام و مسیحیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برخی اندیشمندان مسلمان و مسیحی با نگاهی یگانه انگارانه به انسان، تصویری صرفاً جسمانی از معاد ارائه می دهند. تبیین های جسم انگارانه از معاد در فضای اسلامی و مسیحی این تصور را پدید می آورد که آیا اندیشمندان هر دو مذهب، مسیری یکسان را پیموده اند. بررسی زمینه های یگانه انگاری و جسم انگاری معاد در فضای اسلامی و مسیحی، نقاط اشتراک و افتراق این اندیشمندان را نمایان می سازد. در این نوشتار با مطالعه آثار جسم انگاران اسلامی و مسیحی، به انگیزه گرایش آنان توجه شد و این نتیجه به دست آمد که زمینه های شکل گیری اندیشه جسم انگاری در فضای اسلامی و مسیحی، متفاوت از یکدیگر است. اندیشمندان اسلامی به دلیل وجود نصوص فراوان درباره معاد جسمانی، آن را مسلم دانسته و از این رو برای اثبات معاد جسمانی، حقیقت انسان را به جسم و جسمانی فروکاسته اند؛ اما در فضای مسیحی، به سبب رشد علوم تجربی و نگاه فیزیکالیستی به پدیده های عالم، در ایده دوگانه انگاری انسان خدشه وارد شده است؛ از این رو اندیشمندان غربی برای اثبات معاد به تبیین های جسم انگارانه از معاد روی آورده اند. در فضای اسلامی رشد اندیشه های فلسفی و علوم عقلی سبب شد دوگانه انگاری و نفی تبیین های جسم انگارانه تثبیت گردد؛ اما در فضای مسیحی رشد مکتب های عقلی و فلسفی، عامل نفی دوگانه انگاری و گرایش به تبیین های مادی انگارانه از انسان و به تبع آن معاد گشت
شطحیات صوفیه در سنجه آیات و روایات (مطالعه موردی: شطحیات ابوالحسین مزین و ابوالقاسم نصر آبادی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
صوفیان و عارفان مسلمان، گفتارها و سخنانی از خود بر جای گذاشته اند که جنجال آفرین و پرمسئله بوده است؛ زیرا دست کم در ظاهر مخالف دین و درک آدمی قلمداد می شده است. روزبهان بقلی شیرازی نیز با نگارش کتاب شرح شطحیات، در تأویل و توجیه آن دسته از سخنان صوفیه که خارج از حد معروف بوده، کوشیده است. در این نوشتار ضمن پرداختن به معنا و تاریخچه «شطح»، شطحیات دو تن از صوفیان در کتاب یاد شده، یعنی ابوالحسین مزیّن و ابوالقاسم نصرآبادی به دلیل اهمیت محتوا بررسی شده است. محتوای شطحیات این دو تن، شامل مباحثی در باب عبودیت، ربوبیت و استغفار است که از چالشی ترین موضوع های حوزه عرفان و تصوف است. این موارد در سنجه آیات قرآن و روایت های معصومان^ به شیوه توصیفی و با روش کتابخانه ای واکاوی شده و میزان نزدیکی یا دوری این باورها با سیره اهل بیت^ تعیین گشته است. نتیجه این بررسی ها، نشان دادن تعارض شدید این شطحیّات با هم بوده است.
تحلیل و نقد قانون بازتاب عرفان حلقه بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قانون بازتاب از دیدگاه عرفان حلقه بیانگر آن است که چگونه بازتاب اعمال خیر و شرّ انسان پس از آن که با معیار وسع انسانی سنجیده شود به سوی عوالم بالا (خداوند) انعکاس می یابد و به شیوه خاصی از طریق شبکه های مثبت و منفی زمینه ساز اشتداد هدایت و ضلالت انسان و بهره وری او از برخی آگاهی های مثبت و منفی می شود. پیشینه کاوی این قانون نشان می دهد که نقد و بررسی علمی خاصی درباره آن انجام نشده است. در این مقاله با روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی و با هدف تحلیل انتقادی قانون بازتاب، با تکیه بر اندیشه کلامی و عرفانی علامه طباطبایی، ضمن توجه به نقاط مثبت این قانون، نقدهای متعددی همچون نادرستی مساوی پنداری بازتاب خیر و شرّ و بطلان انگاره انطباق آن بر چارچوب عدالت و بی توجهی به حقیقت تجسم عمل در عوالم دیگر و... به این قانون وارد کرده ایم؛ همچنین در نقدهایی مانند ابهام در تبیین جایگاه و شاخصه های وسع فرد در نمودار بازتاب و چرایی و چگونگی توقف ظهور بازتاب و... به ضعف مبانی و ظرفیت این قانون در تبیین زوایای این مباحث پرداخته ایم